سوال- در مورد نکته های سوره ی یوسف توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – قرآن هزاران داستان دارد که سوره ی یوسف هم یکی از آنهاست که با خواب شروع می شود و با تعبیر خواب به پایان می رسد. این یک هنر داستان نویس است که آغاز و سرانجام داستان بهم ربط داشته باشد.
در سوره انسان یا دهر داریم که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) کوچک بودند و بیمار شدند ،پیامبر به دیدن آنها رفت. مردم گفتند که برای سلامتی بچه ها روزه بگیرید. حضرت امیر قبول کرد و خانواده ی آنها سه روز روزه گرفتند ولی هر سه شب افطارشان را به فقیر ،مسکین و اسیر دادند و با آب افطار کردند. آنها گفتند که ما افطاری مان را به شما دادیم ( آنها پیوسته به دیگران طعام می دادند و هر چیزی که دوست داشتند می دادند)ولی از شما جزا و پاداشی نمی خواهیم. مسکین کسی است که از بی پولی در خانه می نشیند یعنی مسکین در مسکن می نشیند.
نکات این داستان عبارت است از:عیادت بزرگترها از کوچکترها، پذیرفتن پیشنهاد کوچکترها توسط بزرگ ها ،کمک دائمی باشد نه لحظه ای ،اطعامی که می دهید دوست داشته باشید ، اخلاص داشته باشید یعنی در عوض کاری که می کنید چیزی نخواهید. در ادامه آیه می فرماید: فقط برای خدا یعنی شدت اخلاص .چیزی از کسی نخواستن از درون قلب. گاهی انسان در عوض کارش پولی نمی خواهد ولی انتظار دارد.
آیت الله میرزا جواد تهرانی در زمان طاغوت به من گفتند که شما روش کلاس داری را برای طلبه های مشهد آموزش بدهید. ما زندگی مان را به مشهد بردیم. به امام رضا(ع) گفتم که من کلاس داری می کنم و از کسی پولی نمی خواهیم و از شما می خواهم که من یک طلبه ی مخلص باشم. روزی کلاسی برای طلبه ها داشتم. در مسجد تنگ بود و همه با هم نمی توانستند از در خارج بشوند. یکی از طلبه ها جلوی من بود و نگاهی به پشت سر کرد ولی چیزی نگفت.من پیش خودم گفتم که حداقل احترامی می گذاشت چون من استاد او بودم. وقتی این فکر در ذهنم خطور کرد، فهمیدم که در کارم اخلاص نیست.زیرا انتظار تشکر داشتم و انتظار داشتم که او به من تعارف کند. به منزل آیت الله تهرانی رفتم و داستان را تعریف کردم. و گفتم که من متضرر دنیا و آخرت شدم. ایشان شروع به گریه کرد و با فریاد گریه می کرد، من ناراحت شدم و از اینکه این مطلب را به آقا گفتم پشیمان شدم. ایشان به من گفت که از امام رضا(ع) تشکر کن که در وسط کارت فهمیدی که مخلص نیستی. امام رضا(ع) تو را خیلی دوست داشته که الان مشکل کارت را فهمیدی .
اخلاص کار را به مورچه ای سیاه که در شب تاریک بر روی سنگ سیاه راه می رود تشبیه کرده اند. یعنی گاهی انسان خودش نمی فهمد که مخلص نیست. مثلا خانم برای فامیل شوهرش کاری می کند، خانم نباید بطور مدام به آقا بگوید که برای فامیل هایت کاری کردم زیرا این باعث می شود که اخلاص کار از بین برود.
خداوند فضایلی را برای کسانی که افطاری شان را به فقیر، اسیر و مسکین دادند و پاداشی نخواستند عنایت می فرماید :در قیامت شری به آنها نمی رسد،شادی و سرور،بهشت و لباس ابریشمی ،روی تخت ها می نشینند( درتمام آیات قرآن داریم که روی تخت بنشینید .پس روی زمین نشستن فضیلت نیست. در قدیم به ما می گفتند که در شأن شما نیست که روی صندلی بنشینید)،دردی ندارد…
در قرآن داریم که اگر زن و مرد با هم اختلاف دارند با داور مشکل شان را حل کنند و به دادگاه مراجعه نکنند. اگر این دو داور هدف شان اصلاح باشد خدا کارشان را درست می کند. این آیه با کلمات دعوا و آشتی شروع شده و با کلمات دعوا و آشتی تمام شده است. این هنر قرآن است.
من متوجه شدم که در کنار درس طلبگی، باید با قرآن هم آشنا بشوم بنابراین تفسیر را شروع کردم. آیت الله مکارم می خواستند تفسیری بنویسند و از من خواستند که به ایشان کمک کنم. من از ده صفحه سوره یوسف، هشت صد نکته بدست آورده ام. ما مسابقه ای بین افرادی گذاشتیم و حدود شش صد تا نکته ی دیگر هم بدست آمد. ممکن است که اگر افراد دیگری هم تامل کنند، نکات دیگری بدست بیاورند.
در اول سوره یوسف داریم که یوسف خواب دید و خوابش را به پدرش گفت. صاحبخانه دلش برای خانه می سوزاند ولی مستاجر دلش برای خانه نمی سوزد. پدر ،دلش برای فرزند می سوزد. پس ما باید حرف های مان را به پدرمان بگوییم( پدری واقعی و پدر معنوی مثل رهبر). باید بین رابطه ی پدر و فرزندی ،عاطفه وجود داشته باشد. پس ما باید حرف های مان را به بزرگتر بگوییم و ادب هم داشته باشیم و بزرگترها حرف های کوچکترها را گوش بدهند. حضرت ابراهیم با اسماعیل مشورت کرد و گفت که من پی درپی خواب می بینم که تو را ذبح می کنم. اسماعیل گفت: حرف خدا را گوش کن. خدا می خواست ابراهیم از فرزندش دل بکند نه اینکه او را بکشد. این امتحان سخت ابراهیم بود زیرا او در زمان پیری بچه دار شده بود. ابراهیم در مورد خوابش وسوسه نشد و سریع به آن عمل کرد ولی ما سعی می کنیم که کار را عقب بیندازیم تا آنرا انجام ندهیم. من در مورد ازدواج آسان طرحی نوشتم و به رئیس جمهور قبلی دادم و بعد به مجلس و دولت رفت و شش سال گذشت و آخر هم جواب نداند.
در تابلویی نوشته شده بود که اگر بخواهید کاری را بکنید راه آنرا پیدا می کنید و اگر بخواهید کاری را نکنید، بهانه اش را پیدا می کنید.
قرآن می فرماید که اگر کاری را برای خدا بکنید مثل این است که دانه ای را بکارید و آن دانه هفت خوشه بدهد و از هر خوشه صد تا دانه بروید. خدا می خواهد بگوید که به فقرا کمک کنید ولی در جلسه ای روی این آیه بحث می کردند که آیا این دانه شامل عدس هم می شود یا فقط منظور گندم است. گاهی ما هدف را گم می کنیم.
گاهی در کارهای تفحص می کنیم که به درد ما نمی خورد که مثلا فلانی دو خواهر دارد یا یک خواهر یا سفرنامه فلانی چند صفحه است. ما نباید با الفاط بازی کنیم زیرا عمر ما طولانی نیست . البته اگر چیزی ضرروت دارد می توان روی آن تحقیقات طولانی کرد.
یوسف به پدرش گفت که من خواب دیدم که یازده ماه و ستاره به من سجده می کنند.
بعضی از خوابها بخاطر اموری است که در روز انجام می دهیم .بعضی از خواب ها وسوسه ی شیطان است و بعضی از خوابها الهام و بشارت است .روایت داریم که خواب می تواند یک ارتباط معنوی ، بشارت یا خاطرت روز یا تهدیدات شیطانی باشد ولی خواب حجت نیست.
فردی به من گفت :بزرگی به کربلا رفته است و به حضرت علی(ع)متوسل شده است تا خواب ببیند که مرجع اعلم کیست و خواب دیده است که فلانی مرجع اعلم است. من گفتم: علما باید مرجع اعلم را انتخاب کنند یا عده ای را اعلام کنند که می توان از آنها تقلید کرد ولی خواب ایشان حجت نیست. مثلا اگر بیماری بگوید که من خواب دیده ام که باید فلان دارو را بخورم، آیا کسی حرف او را قبول می کند؟
سوال – صفحه 306 قرآن کریم را توضیح بفرمایید.
پاسخ – در این صفحه داریم : ای یحیی، کتاب آسمانی را جدی بگیر. هر طلبه باید ببیند که آیا قرآن و تدبر در آن جدی است یا خیر. الان قرآن در خیلی از موارد جدی نیست. مثلا در جلسه می گویند که قرآن بخوانید تا مردم جمع بشوند یعنی قرآن را نمی خوانند که ببینند چه می گوید. مثلا عروس و داماد با هم اختلاف دارند. ما می توانیم ببینیم که نظر قرآن در مورد توقع زن و مرد از یکدیگر چیست .باید فکر و نگاه ما قرآنی باشد. حرف ما باید قرآنی باشد یعنی محکم باشد، رسا باشد و کریمانه باشد. قرآن همه ی چیز ماست. استفاده ی ما از قرآن بیشتر دکوری است . مثلا قرآن را در سفره عقد می گذاریم یا در سر سفره ی هفت سین می گذاریم .اقتصاد ،عزاداری ،نمازجماعت و همه ی کارهای ما باید قرآنی باشد . ما باید به قرآن نزدیکتر بشویم.
بعضی می گویند که شاید ما می ترسیم که قرآنی عمل کنیم زیرا ممکن است که با حساب و کتاب ما جور در نیاید .ما باید خودمان را اصلاح کنیم. مثلا بیماری نمی تواند بگوید که من به دکتر نمی روم شاید بگوید فلان غذا را نخور. نباید همه چیز طبق مراد ما باشد. مثلا دختر خانم می گوید که من حجاب را دوست ندارم ولی نماز می خوانم. ولی این درست نیست.
ما بدون دین نمی توانیم باشیم زیرا دین همان راه است و ما نمی توانیم بدون راه باشیم. ما سه راه داریم :هر چیزی که دوست داریم ، هر چه جامعه و مردم می گویند (عرف) و هر چه خالق گفته است. اما نمی توانیم به هرچیزی که دوست داریم عمل کنیم زیرا خیلی از موارد کاری را کرده ایم و بعد پشیمان شده ایم .پس راهی که ما انتخاب می کنیم درست نیست. چون اگر راه ما درست بود هیچ انسانی پشیمان نمی شد. اگر بخواهیم به عرف عمل کنیم باز این هم درست نیست زیرا مردم هم پشیمان می شوند. پس ما باید ببینم که خالق چه چیزی گفته است .خدا خودش ما را خلق کرده است و می داند که ما نباید گوشت خوک بخوریم . کسی که خوک و انسان را خلق کرده است می داند که این دو گوشت بهم نمی خورد. الان پس از چندین سال گفته اند که گوشت خوک بد است و کِرم دارد ولی حالا می گویند که کرم آن را کشته ایم و می توانید آنرا بخورید ولی ما می گوییم که اسلام فرموده است که گوشت خوک نخورید. زیرا ممکن است که شما در چند سال آینده بفهمید که گوشت خوک ضرر دیگری دارد که الان نمی دانید. در ضمن ما نمی توانیم به دنبال هوس دیگران برویم.
خدایا ما را بخاطر لغزش هایی که تابحال داشته ایم ببخش و از تمام لغزش ها حفظ بفرما.