زندان در اسلام
موضوع: زندان در اسلام
تاریخ پخش: 75/09/15
بسم الله الرحمن الرحیم
1- تقدم مصلحت عموم بر مصلحت فرد
الهام بحث از این گرفته شده که امام موسی کاظم(ع) بیشترین زندانی را کشید اصولاً زندان در اسلام داریم؟ بله همیشه حفظ نظام حفظ امنیت و حفظ حقوق مردم و عموم بر مصلحت فرد مقدم است در قصاص هم همین بحث را داریم. دزد را اگر به خاطر خودش و گریه و ناراحتی بستگانش آزاد بگذاریم امنیت عمومی به هم میخورد این یک اصل کلی است. در اسلام هم فرد اصل است و هم جامعه. ما مثل رژیم استبدادی و سرمایه داری نیستیم که اصل را بر فرد بگذاریم که اگ ر همه مردم له شدند باز هم بگوئیم جاوید شاه اگر تضاد شد مقدم مصلحت محله است و خیابان مصلحت شهر. در مسجد 500 نفر نماز میخوانند ولی اگر خیابان باز شود دویست هزار نفر نفس میکشند.
2- واژههایی درباره زندان در قرآن
پس گرفتن مجرم و مهار مجرم اصل عقلی است. در قرآن 8 واژه هست که درباره زندان است. واژه سجن 9 بار، واژه حبس «تَحْبِسُونَهُما» (مائده/106) واژه توقف «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» (صافات/24) البته این مربوط به قیامت است. واژه امساک. زنی که فاسد است «فَأَمْسِکُوهُنَّ» (نساء/15) نگذار از خانه بیرون برود زن در شرایطی باید حبس شود واژه حصر «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ» (بقره/196) در محاصره قرار گرفتید واژه اثبات «لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ» (انفال/30) آنها را نگه دار خلاصه قرآن هم به مسئله زندان اشاره کرد.
پس از نظر عقل مصلحت عموم غالب است. امنیت مقدم بر آزادی است. فردی آمد نزد حضرت و گفت متأسفانه مادرم فاسد است نصیحتش میکنم التماس میکنم فرمود نگذار مادرت از خانه بیرون برود. اگر انسان بچهای دارد که بخاطر بیرون رفتنش فاسد میشود نباید بگذارد بیرون برود گاهی زندان لازم است بخاطر نهی از منکر اگر حرف تو گوش فرد نمیرود فقط باید اعلام قدرت کرد چارهای نیست جز نهی از منکر مانند کسی که دست بلند کرده که بزند باید مچش را گرفت.
3- گروههایی که باید زندانی شوند
مسأله دیگر: داریم که حضرت علی(ع) فرمودند: «یَجِبُ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ یَحْبِسَ الْفُسَّاقَ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْأَطِبَّاءِ وَ الْمَفَالِیسَ مِنَ الْأَکْرِیَاءِ» (منلایحضرهالفقیه/ج3/ ص31) ما 18 فرقه را زندانی میکنیم بر امام واجب است که حبس کند 1- «الْفُسَّاقَ مِنَ الْعُلَمَاءِ» دانشمند فاسق 2- «وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْأَطِبَّاءِ» پزشکی که تخصص ندارد و نسخه میدهد ولی گاهی فرد مدرک ندارد ولی ماهر است در قم فردی بود که تمام قمیها شهادت میدادند که شکسته بند ماهری است اصل مدرک نیست ولی باید علم(تخصص) داشته باشد 3- «وَ الْمَفَالِیسَ مِنَ الْأَکْرِیَاءِ» دلالها و واسطهها که بازار را مثل فتیله چراغ بالا و پائین میکنند امروزیها میگویند تروریست اقتصادی.
4- زندان برای اصلاح نه انتقام
زندان بان باید مثل طبیب باشد همه اینها اصلاحی است انتقام نیست تمام کتک کاریهای اسلام اصلاحی است مثل پدر که بچه را میزند البته گاهی ممکن است انتقام باشد ولی در اسلام اصلاح هست انتقاد هست انتقام و داد و ستد کینه ورزی نیست. ولذا امیرالمومنین(ع) وقتی ابن ملجم را زندان کردند نصف لیوان شیر را حضرت خورد فرمود نصف آنرا به ابن ملجم بدهید و این از شاهکار حضرت علی(ع) است. شهریار چه خوب گفته:
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من *** چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
در صدر اسلام چون زندان نبود زندانی را کنار مسجد باز داشت میکردند اگر کسی مال مردم را خورد اسلام میگوید اینرا بگیرید و زندانیش کنید اگر ندارد آزادش کنید اگر دارد و نمیدهد نگهش دارید تا بدهد. اگر کسی ضامن شد و پول را طرف خورد میتوان ضامن را زندانی کرد.
5- حکم ارتداد در اسلام
زن مرتد(زنی که مسلمان بوده مارکسیست شده) حبس ابد. مرد اگر مرتد شد اعدام. و این هم دلیل این نیست که در اسلام آزادی نیست میتواند اصلاً مسلمان نباشد مگر ما یهودیها و مسیحیها، مجوسیها را میکشیم ولی اگر مسلمان شد مرتد شد باید کشته شود. میتوانی وارد سخنرانی من نشوی اما اگر نشستی وسط آن بلند شدی توهین است. میتوانی وارد پادگان نشوی اگر لباس پوشیدی و درجه سرگردی گرفتی و فرار کردی فرق دارد با اینکه اصلاً وارد نیروهای مسلح نشوی. خیلیها عمامه ندارند طوری نیست اما اگر عمامه گذاشت آنرا بر دارند توهین است و لذا گاهی روحانی که میخواهند او را تنبیه کنند عمامهاش را بر میدارند. اگر زن بگیرد و طلاق دهد، بچه دار شود و بچهاش را بکشد اینها یک رقم سیلی زدن است.
کسی که مسلمان میشود و وسط کار دست از اسلام میکشد یک رقم تحقیر اسلام است یک عده از دانشمندان غیر مسلمان گفتند یک توطئه و تهاجم فرهنگی گفتند چه کنیم؟ گفتند طرف صبح به پیامبر(ص) میگوئیم مسلمان شدیم طرف غروب میگوئیم برو بابا چیزی توی بساطت نیست پشمی به کلاهت نیست حرفت حسابی ندارد منطق نداری قانع نشدیم این دو فایده دارد 1- مسلمانها تضعیف میشوند میگویند پیامبر(ص) حرف حساب ندارد 2- یهودیها میگویند عالمان ما هم که برگشتند و دیگر فکر مسلمان شدن نمیکنند و تقویت آنهاست خوب این طرح را ریختند فوری آیه نازل شد خداوند به جبرئیل خبر داد «آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ» (آلعمران/72) طرف روز به پیامبر(ص) ایمان بیاورید آخر روز کافر بشوید تا آیه نازل شد پیامبر(ص) به مسلمانها فرمود حواستان جمع باشد چند دقیقه دیگر یک عده از رجال دانشمند خواهند آمد اینها مسلمان خواهند شد نه به اسلام اینها دل خوش کنید و نه از رفتنشان تکان بخورید اسلامشان تاکتیکی است میخواهند برای تضعیف عقائد شما ضربه بزنند.
6- محوریت مساجد
در زمان پیغمبر(ص) همه کارها در مسجد بود به همین خاطر مسجد جاذبه داشت تنها جایی که انسان از شلوغی خوشش میآید مسجد است در بقیه جاها از خلوت خوشش میآید کتابخانه، خیابان، باغ، پارک اما مسجد شلوغ را میگوئیم چه مسجد با رونقی، آدم لذت میبرد. مسجدها باید شلوغ باشد و یکی از راهها اینست که کارهایمان را بند به مسجد کنیم به مسجد محوریت دهیم نه مثل اول انقلاب کوپن و دفترچه بسیج اقتصادی و نان و گوشت نه. بلکه کارهای علمی اجتماعی مثلاً مشورتها در مسجد باشد جوایز را در مسجد بدهند درجات را در مسجد بدهند مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان را در مسجد برگزار کنند عقد در مسجد خوانده شود تا خاطره خوشی از مسجد باشد اما الان نه، میگویند عمهام مرد این اینجا فاتحهاش را گرفتند تابوت اینجاست میخواهی گریه کنی بیا اینجا الان از مسجد گریه، غم، تابوت و ختم و… به همین خاطر اسلام گفت مجرم را در مسجد شلاق نزنید حالا مجرم یک خطایی کرده هر وقت میآید میگوید در اینجا کتک خوردم. در مسجد قصه نگوئید چون معمولاً قصه گوها پرت و پلا میگویند قصه گو موقعیت علمی ندارد ولی گفتهاند درس در مسجد باشد. یک روز حضرت علی(ع) آمد دید یک نفر با قصه هایش سر مردم را شیره میمالد فرمود چرا میگذارید قصه بگوید و با شلاق قصه گو را از مسجد بیرون کرد. ولی امام باقر(ع) به ابان بن تغلب فرمود «اجْلِسْ فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَهِ وَ أَفْتِ النَّاسَ فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ یُرَى فِی شِیعَتِی مِثْلُکَ» (الفهرست طوسی/ص17) در مسجد بنشین و برای مردم فتوا بده پیداست که میخواهد به مسجد عزت و کرامت بدهد.
7- روش حضرت علی در ساخت زندان و برخورد با زندانیان
اولین کسی که زندان درست کرد امیرالمومنین(ع) بود چون حکومت داشت اسم زندانهایش هم قشنگ است 1- محسن 2- مصلح نمیگوید اوین، حصارک. اسم گذاری اثر دارد قرآن اسم سورهها را طبیعت گذاشته رعد(غرش) نور، نحل(زنبور عسل)، شمس، لیل، تین(انجیر) روم لقمان، غافر، فتح، طور، نجم، رحمان. اسم سورهها الهام بخش است چون روی اسمها حساب میکنند اگر خواستید ببینید جامعه رو به کجا میرود ببینید مردم اسم بچه هایشان را چه میگذارند اگر یک مرتبه دیدیم اسمها عوض میشود تا از تو عوض نشود از بیرون عوض نمیشود اگر از تو شکست خوردی از بیرون قیافه و زلفت را مثل آنها درست میکنی یعنی از تو پوک میشوی بعد او را میپذیری چون تا انسان خودش را نبازد و به دیگران اهمیت ندهد حاضر نیست از دیگران پز بپذیرد. اینکه شما به دکان اصلاح میروی و میگویی سیبلم را مدل ژاپنی چونهام را مدل شوروی پشت گوشم را مدل فرانسوی خودم پوکم ظرف خالی است که چیزهای دیگر را جذب میکند. قرآن میفرماید «وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ» (ابراهیم/43) یعنی افراد از روحیه پوکند. سید جمال الدین اسد آبادی رفت اروپا با دست هایش غذا میخورد فوری فیلمبردارها و عکاسها شروع به عکس گرفتن کردند گفتند که با دست غذا میخورد دید تحقیرش میکنند گفت من امل نیستم روشنفکرم چون میدانم دستم را چطوری شستهام اما نمیدانم قاشقتان را چطوری شستهاید من چون شما را تحقیر میکنم و به خودم اطمینان دارم. یک نماز خوان باید با افتخار وسط سالن نماز بخواند من با خدا رابطه دارم تو با کی رابطه داری؟ من عبد خدا هستم تو عبد چه کسی هستی؟ امام(ره) در وصیت نامهاش میفرماید ما مفتخریم امام صادق(ع) از ماست من میگویم الله اکبر تو میگویی چه کسی بزرگ است؟ من جذب خدا شدهام تو جذب کی شدهای من میگویم ایاک نعبد. فقط بنده تو نه بنده شرق و غرب تو بنده کی هستی؟ تا آدم از درون پوک نشود حاضر نیست رنگ بپذیرد تمام خانمها و آقایان مدپرست مد معنایش اینست که من خودم را باختم من پوکم، شخصیت ندارم میخواهم ببینم دیگران چطور مرا میرقصانند. به یکی گفتند تو خط کی هستی؟ گفت خط خودم من خودم یک آدم هستم از این خطهای سیاسی بود من خودم میفهمم و کاری به کسی ندارم من خودم نهاد یک نفره هستم.
یکی از کارهایی که حضرت امیر(ع) در زندان انجام داد این بود که سواد آموزی را اجباری کرد میفرمود هر کس باسواد نشود کتک میزنم. مگر میشود برای آموزش کتک زد؟ بله میشود امام صادق(ع) فرمود کاش شلاق میزدم تو سر شیعهها تا بروند ملا شوند، دانشمند شوند، فقیه بشوند عبادت اجباری؟ بله آموزش اجباری؟ اسلام میگوید «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» (بقره/256) یعنی در عقیده در عمل ما اکراه داریم والا بنده بغل دست شما سیگار میکشم میگویم «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» در عمل باید مچ من را بگیری و سیگارم را خاموش کنی فرق است بین ظلم و زور چون در تاریخ هر کس زور داشته ظلم کرده این دو با هم قاطی شده مثل صدا و سیما شما یک فیلم میبینید و بدتان میآید میگوئید این هم از صدا و سیما صدا میگوید من چه گناه کردم این سیما بود میگوئید نه دیگر، شما با هم هستید با هم گره خوردهاند وگرنه از نظر عقلی حساب زور و ظلم جداست مثل تبعیض و تفاوت تبعیض بد است اما تفاوت باید باشد مگر یک استاد میتواند بگوید من استاد عادلی هستم به همه 17 بدهد. من پزشک عادلی هستم به همه یک سرم وصل کند تفاوت حق است تبعیض ظلم. حضرت امیرالمومنین(ع) در زندان با زور افراد را به سواد آموزی وادار میکرد به آموزش دین. شخصی نزد امیر المومنین(ع) آمد و گفت من دزدی کردهام(دزد اگر خودش اعتراف کرد میبخشند ولی اگر دو شاهد بگویند دیگر قابل عفو نیست).
فردی را به دادگاه بردند میخواستند دستش را قطع کنند موقع حکم دادن طرف دلش سوخت و گفت من از حقم گذشتم دستش را قطع نکنید حضرت فرمود قبل از تشکیل دادگاه میتوانستی اما بعد از تشکیل پرونده نمیشود یعنی نظام قضایی به هم میخورد اگر هر کسی پرونده درست کند و فردایش او را ببخشند سنگ روی سنگ بند نمیشود. شخصی آمد و به سرقت خود اعتراف کرد حضرت فرمود از قرآن چیزی بلدی؟ گفت بله سوره بقره را حفظ هستم حضرت فرمود بخشیدمت کسی به حضرت اعتراض کرد که تو چه حقی داشتی که حد خدا را عفو کنی؟ فرمود تو چه میدانی؟ حرف تو مربوط به وقتی است که شاهد باشد کد اقرار با کد شاهد فرق میکند.
8- عوارض و آفات زندانها
زندانها عوارضی هم دارد 1- بیکار شدن نیروهای فعال 2- هزینههای سنگین ساخت و ساز اداره زندان من یک وقت حساب کردم تریاک چه به سر جامعه ما آورد اگر 500 هزار زندانی داشته باشیم و هر زندانی میانگین 3 تا زن و بچه داشته باشد با هم میشود دو میلیون زندانی و بستگان. خرجشان چقدر است اگر نان و سیب زمینی بخورند بی نمک روزی 100 تومان خرجشان است، لباس آنها، هر 50 تا 4 پاسبان میخواهند، فضا، آب، پلیس بازنشستگی، پلیس تازه کسی که جرم کرده باید پولش را شما بدهید که جرم نکردهای. با مالیاتی که میدهی من که سیگاری هم نیستم باید پول بدهم خرج تریاکی شود.
یکسری افراد را اسلام گفته زندانی نکنید مثل کسی که پول ندارد «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَهٍ» (بقره/280) اگر واقعاً ندارد اما دروغ میگوید حسابش جداست اگر خانهاش درشأن اوست حق ندارد بفروشدشان یعنی سوت. اگر ماشین مرا دیدی سوت کشیدی یا ابرو بالا رفت چه جهیزهای؟ چه ماشینی؟ پیداست درشأن نیست و باید خمس هم بدهد اگر برای خانه یک لامپ کافی باشد لوستر بخری آخر سال بگویی زیاد نیاوردم خرج زندگی کردم باید خمس بدهی چون لامپ برای خانه تو کافی بود.
یک تلویزیون بس است چرا 3 تا؟ آقا گاهی بچهها میخواستند کودک ببینند خودم میخواستم برنامه قرائتی را ببینم خانم میخواست فیلم ببیند یکی حقت است باید خمس دو تای دیگر را بدهی خرج زندگی خمس ندارد بشرط اینکه زندگی عادی باشد. زمان قدیم کسانی که به مکه میآمدند برای فرار از حق گمرگ 5 تا پالتو روی هم میپوشیدند آخر در هوای مکه و 5 تا پالتو! ! یک توپ پارچه مشکی خریده بود تمام آنرا باز کرده بود و آنرا کمربند کرده بود. اگر بدهکار از پول خانه زیادی ساخته باید بفروشد اما اگر خانه طبیعیاش است کسی حق ندارد بگوید خانهات را بفروش قرض هایت را بده 2- زندانیها فاسد میشوند گاهی یک دزد یک رقم دزدی بلد است آنجا میرود چند رقم دزدی یاد میگیرد در آنجا دوره تخصص میبیند 3- روحیه بی تفاوتی ظاهر میشود آدم تا زندان نرفته حریم قائل است اولین گناه مهم است وقتی با گنده آشنا میشود دومی و سومی عادی میشود «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ» (مصباحالمتهجد/ص844) دعای کمیل. خدایا طوری کن که من بی حیا نشوم زندان آدم را بی تفاوت میکند حدیث داریم اگر میخواهید ببینید مومنید یا منافق مومن بعد از 20 سال یاد گناهش بیفتد ناراحت میشود چرا دروغ گفتم؟ چرا امضاء خلاف کردم؟ اما منافق مثل مگسی است که از بغل گوشش رد میشود ویز میکند و خلاص میشود اگر نسبت به گناه بی خیال شدید رگ نفاق در شما پیدا شده اگر ناراحتید معلوم است ایمان در شما هست.
4- پیدا شدن روحیه انتقام میگوید من 6 ماه بیکار شدم جنس هایم را دوبله میکنم رفتم بقالی فهمید قرائتی هستم گفت مهمان من. گفتم آقا دو کیلو انگور میدهی قیمت آنرا روی دیگری میکشی. هستند افرادی که خمس میدهند فردا جنس را گران میکنند البته نادرند آنی که مهم است از خودت بدهی. آقا خرما نداری. از یکی از شهرها بلند شد و گفت من برای نماز این کار را کردم این کار را کردم و… گفتم از پول خودت بود یا دولت؟ از خودت چه کردی؟ آفات زندان 1- بیکار شدن نیروهای فعال 2- هزینه سنگین برای دولت 3- فاسد شدن زندانیها به فساد بیشتر 4- فاسد شدن خانواده بعضی از آنها 5- پیدا شدن روحیه بی تفاوتی 6- بوجود آمدن امراض روحی و جسمی گاهی پیدا شدن روحیه انتقام.
9- چگونگی برطرف کردن آفات زندانها
این آفات را با همان آموزشهای اجباری میتوان پر کرد الان زندانهای ما خیلی با زندانهای قدیم فرق کرده آموزشها و کارگاههای خوبی هست البته تراکم هست کمبود کتاب هست کمبود خواب هست. جدا کردن زندانیها بر اساس نوع جرم. شخص محترمی که چکش برگشت خورده با یک عده چاقوکش و هروئینی و دزد هم اتاق میشود بابا کبوتر با کبوتر باز با باز. یک حرکت خوبی در تهران شده که یک عده از محترمین زندان ماه رمضان جلسه دارند و میگویند پول جمع کنیم و افرادی که به خاطر پول اندک صد هزار، دویست هزار به زندان رفتهاند ما آزاد کنیم. البته باید بدآموزی نداشته باشد.
امیرالمومنین(ع) برای خوراک و لباس زندانیها مقرراتی وضع کرده بود فرموده بود زندانیهای بدهکار را آزاد کنند کار کنند و بدهیشان را بپردازند. اسیر هم همینطور است این حدیث قشنگی است در یکی از جنگها ایرانیها را گرفتند(آدم گاهی فکر میکند ما که علی(ع) را دوست داریم بی جهت نیست) آوردند پیش خلیفه دوم عمر دستور داد همه حمال شوند در ایام حج حاجیهای پیر و چاق را دوش بگیرند و طواف دهند و بگردانند در مکه آدم جوان هم به(هن و هن) میافتد حالا من یک آدم پیر را هم کول کنم و بچرخانم. بر گرفته از کتاب اسیر(آیت الله احمدی میانجی) از محققین حوزه علمیه است. عدهای از ایرانیها اسیر شدند آنها را نزد خلیفه دوم آوردند در مدینه عمر دستور داد زنانشان کنیز شوند کلفتی بکنند و مردانشان حمال و مریضهای در حال طواف را دوش گیرند طواف بدهند امام علی(ع) آمد و فرمود: پیغمبر(ص) فرموده: «أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْمٍ وَ إِنْ خَالَفَکُمْ وَ هَؤُلَاءِ کُرَمَاءُ حُکَمَاءُ وَ قَدْ أَلْقَوْا إِلَیْنَا السَّلَمَ وَ رَغِبُوا فِی الْإِسْلَامِ» (المناقب/ج4/ص48) آدمهای محترم را محترم بشمارید، اگرچه اینها مخالف شما هستند ولی چون خانواده شریفی هستند اینها ایرانیند، اینها اهل حکمتند، اینها با شخصیتاند، اینها خودشان اسلام آوردند و اینها میل به اسلام پیدا کردند. عمر گفت الا و لابد ایرانیها باید حمالی کنند حضرت فرمود الا و لابد باید آزاد شوند حضرت فرمود من و همه بنی هاشم سهم خودمان را بخشیدیم مهاجر و انصار هم بخشیدند خلیفه دوم دید حنایش رنگی ندارد راضی شد که آنها را آزاد کند.
10- باید شأن افراد حفظ شود
آقا تاجر محترمی چکش برگشت خورده و زندان است او را پیش یک چاقوکش حرفهای میبرند بابا این شخصیت محترمی است حالا قضا و قدر او را به زندان آورده حسابش جداست و لذا روایت داریم آدمهای محترمی که بی پول میشوند زود برای اینها پول بفرستید. یک کسی که از اول فقیر بوده غصه نمیخورد چون از اول پول نداشته کسی که لباس مشکی دارد لکه سیاه او را اذیت نمیکند اما یک کسی که عمامهاش سفید است و روی آن یک لکه سیاه آنرا تاید میزند چون این فشار روحی روی آن میآورد.
اگر رئیس یهودیها آمد جلوی پای او بلند شوید بالاخره پیش یهودیها محترم است ولو مخالف دین ما باشد. با خانواده محترمی ازدواج کردهای خوب این خانم توی خانواده پدرش چطوری زندگی میکرده؟ نمیتوانیم بگوییم آن خانه پدرش بوده اما حالا که زن من شده هر چه من میگویم باید انجام بدهد حریم خانواده را باید نگه داشت. دختران یزدگرد را اسیر کردند آوردند بفروشند قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (ع): «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ إِذَا أَتَتْهُ کَرِیمَهُ قَوْمٍ لَا وَلِیَّ لَهَا» (دلائلالإمامه/ص81) این درست نیست به خانمها میفرمود حاضرید شما را به عقد این جوان در بیاورم اگر سکوت میکردند میفرمود سکوت نشانه رضاست یعنی آزادها را با کنیزها. کنیز را نمیگذاشت در خانه کلفتی کنند. ما دوازده امام داریم که مادر 6 تا از امامها کنیز بودهاند یعنی اینقدر به کنیز احترام گذاشتند تا شد مادر امام زمان(عج) کنیز بود یعنی اجازه نمیدادند کنیزها کلفت شوند و مردها متشخص شغلهایی که در شأنشان نیست داشته باشند. به ما گفتهاند به بردهها نگوئید غلام بگوئید جوان. آیه داریم «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً» (دهر/8) امیرالمومنین(ع) خواست افطار بخورد در خانه را زدند گفتند کیه؟ گفت من اسیرم فاطمه زهرا(علیها السلام) و امام علی(ع) غذا نخوردند و افطاریشان را به اسیر دادند. داریم که در صدر اسلام لباس اسیرها مثل لباس خود شخصیتها بود.
به امام رضا(ع) زهر داده بودند به خودش میپیچید یکمرتبه دید غلامها وارد شدند نشست. سفره انداختند تا غلامها نبودند غذا نمیخورد آمدند غذا بخورند و رفتند بیرون تا رفتند امام رضا(ع) به زمین غلتید گفتند چه شد؟ فرمود یک ساعت است که دارم میسوزم منتهی دیدم چون آخ بگویم غذا به دهان این غلامها کام ندارد من سوختم که اینها غذا به دهانشان بنشیند. سیره ما اینطوری بود. من سال چهارم هستم این آقا سال اول است من به این سلام کنم! ؟ آقا بس است ترم آخر که اینقدر پز ندارد کل کتابهایی که شما خواندهای 200 تا است شما دویست میلیون کتاب نخواندهای. به نخوانده نگاه کنیم که چقدر بی سوادیم نه به خواندهها که خیال کنیم باسوادیم. امام رضا(ع) با یک برده مشورت کرد برده گفت آقا شما با من مشورت میکنید؟ فرمود چه اشکال دارد که خداوند چیزی به ذهن تو بیاندازد که به ذهن من نیاندازد. ما خیال میکنیم اگر خانم معلم است چادرش باید ساده باشد تا شد خانم دبیر چادرش پر رنگتر شد رئیس دبیرستان چادرش گرانتر اتاق رئیس اتاق درازتر لوسترش. . . حکومت اسلامی حکومتی است که بر اساس نیاز اتاق تقسیم میکنند نمیگویند چون مدیر کل است اتاقش درازتره میگویند چون مراجعه کننده به او بیشتر است اتاقش بزرگتر است اصل بر مراجعین است نه بر پست.
جناب رئیس سلام علیکم به رئیس گفتم داری شاه میشویها گفت چطوری؟ گفتم از لب در چه خبر است بنده یک طلبه از ترس پشه میروم توی پشه بند رفتم یک سخنرانی کنم حالا یک وقت مقام معظم رهبری و رئیس جمهور است که آنها حسابشان جداست چون اینها را ماهواره و بولتنهای محرمانه نشان میدهد اگر استقبال و بدرقه کم شود میگویند اینها توی مردم محبوبیت ندارند آنجا باید تظاهر بشود به محبوبیت. وقتی قرائتی میرود پادگان سخنرانی کند قدم به قدم سرباز احترام میکند. به فرمانده گفتم تو داری مرا شاه میکنی بالاخره وقتی چهار دفعه همچنین کردند من باورم میآید. انسان رفاه طلب است علت اینکه بچهها سر شیشه که میخورند پستان مادر را نمیخوردند سر شیشهای نرم است تا مک زد دهانش پر شیر میشود پستان مادر را هی باید با زور بمکد این دو سه بار که نرم مکید و دهانش پر شیر شد دیگر حال جان کندن ندارد سعی کنیم ادارههای ما به سمت گرایشهای شاه نروند. اگر با کفش روی قالی رفتیم روشنفکریم نخیر آقا نمیدانم چطور شد بزغاله دهاتی شد سگ روشنفکری. ما باید مواظب باشیم خودمان فکر کنیم ارزش هایمان از دستمان نرود.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»