زنان نمونه-1، حضرت زهرا (س)
موضوع بحث: زنان نمونه-1، حضرت زهرا(س)
تاریخ: 03/11/64
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
چون پخش این بحث در ایام سوگواری و شهادت حضرت زهرا(س) است، بحثمان در مورد گوشهای از زندگی حضرت زهرا(س) است. به نظر رسید چون بحث در مورد حضرت زهرا(س) است، مستمعین هم خواهران باشند. این بود که جمعی از خواهران آموزشیار به دفتر سوادآموزی تشریف آوردند و امروز در خدمتشان هستیم. بهتر است که زنها و دخترانی که در خانه هستند نیز خوب به این بحث توجه کنند. بحث امروز ما شامل چند قسمت است.
1- معنای فاطمه چیست؟
2- سختیها در زمان پدر
3- سختیها در زمان شوهر
4- بانوی نمونه
5- فضائل حضرت زهرا(س)
6- خط رهبری و سیاسی
1- معنای فاطمه
اما معنای فاطمه چیست؟ شاید نام خیلی از خانمها فاطمه باشد ولی معنای اسمشان را ندانند.
اگرخواسته باشیم فاطمه را در یک کلمه معنا کنیم، به معنی جدا است. یعنی با همهی زنها فرق میکند. حسابش از همهی مردها و زنها جداست. حسابش از همهی رهبرها جداست. حسابش از همهی زنهای عالم جداست. حسابش از فساد جداست. در کمالات از دیگران جداست. یعنی همیشه کمالش بیشتر است. خلاصهی کلمه فاطمه به معنی جدا است. یعنی باید حساب جدایی برای فاطمه(س) باز کرد. پیامبر عصارهی انبیاء است. یگانه وارث پیامبر هم، فاطمه است. پس میشود گفت: فاطمه عصارهی هستی است. محمّد وصی تمام انبیاء، خاتم تمام انبیاء است. آن چه خوبان همه دارند، تو تنها داری. پیامبر عصاره و خلاصه کمال است و از این خلاصهی کمال و اشرف مخلوقات، یک وارث مانده و آن یک نفر هم فاطمه(س) است. بنابراین پیامبر وارث تمام انبیا است و فاطمه وارث پیامبر(ص) است. این خیلی مقام بالایی است.
2- فاطمه، الگوی زنان عالم است
به امام صادق گفتند شنیدیم که پیغمبر فرموده است: «فَاطِمَهَ سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ»(منلایحضره الفقیه، ج4، ص179) فاطمه سیده النساء العالمین است. پس حضرت مریم چه؟ فرمود: حضرت مریم از بزرگ زنان زمان خودش بود. فاطمه(س) از بزرگ زنان هر عصری است. قرآن دربارهی فاطمه(س) چه میگوید؟ «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ»(کوثر/1) محمّد ما به تو کوثر را عطا کردیم. کوثر به معنی خیر زیاد است و مراد از کوثر همان زهراست. چرا؟ چون آخر آیه میفرماید: «إنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»(کوثر/3) به درستی که دشمن تو «هُوَ الْأَبْتَرُ». یکی ازمخالفین پیغمبر نیش زد، گفت: پیامبر بچه ندارد و فقط یک دختر دارد. دختر را هم که جزء آدم حساب نمیکنند. بنابراین پیغمبر میمیرد در حالی که یک دختر دارد. دختر هم که نمیتواند حکومت را بدست بگیرد. ولی من ده پسر رشید دارم. آن وقت قرآن میگوید: ما به تو یک دختر ندادیم، ما به تو کوثر دادیم. دشمن تو میگوید: اگر پیغمبر بمیرد، چراغش خاموش میشود و کارهایش ابتر و ناقص میماند. دشمن تو ابتراست. تو ابتر نیستی. ابتر به معنی ناتمام است. میگفتند: چون پیامبر پسری ندارد که کارهایش را دنبال کند، کارهای پیامبر ابتر است. خدا فرمود: محمّد! من به تو کوثردادم. کار دشمنت ناتمام است. تو با یک دختر کارت تمام میشود ولی دشمنت با داشتن10 پسر کارش تمام نمیشود. او ابتر است. خدا در مقابل آن کس گفت: نگویید که پیغمبر تنها یک دختر دارد. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» فاطمه کوثر است. خیر زیاد است. قرآن دربارهی زهرا چه میگوید؟ «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»(احزاب/33). ای اهل بیت! فقط خدا اراده کرده که از شما پلیدیها را ببرد. فقط خدا اراده کرده است که شما را پاک کند.
3- فاطمه مزد رسالت است
خدا خواسته که اهل بیت پیامبر(ص) از هر نوع انحراف فکری، اخلاقی پاک باشند. «رجس» به معنی آلودگی است. به همین دلیل فاطمه معصوم است. چون فاطمه از اهل بیت است و در قرآن میخوانیم که خدا اراده کرده است که اهل بیت پیامبر از هر نوع نقطه ضعفی دور باشند. پس به دلیل قرآن فاطمه معصوم است. فاطمه کوثر است. فاطمه مزد رسالت است. «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى»(شورى/23) قرآن میفرماید: «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً» یعنی من اجر و مزدی از شما نمیخواهم. من شما را از شرک و کفر نجات دادم. پیامبر میگوید: به مردم بگو من مزد نمیخواهم «إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» مگر این که به فاطمه علاقه داشته باشید. «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ»(سبأ/47) بعد میگوید: اگر گفتم مزد، به خاطر علاقه به این هاست نه به خاطر خودم «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ» از شما خواستم که به فاطمه علاقه داشته باشید. این به درد خودتان میخورد. مزد میخواهیم ولی مزدی که نفعش به جیب خودتان برمیگردد. مثل این است که معلم سر کلاس بیاید و به بچه ما درس بدهد. اما مزد معلم این است که فردا هرکدام از شما برای بخاری مدرسه یک کیلو هیزم بیاورید. درست است مزد معلمی این است که هیزم میگیرد ولی گرمای آن به درد همهی بچهها میخورد. «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ» این هیزم هم به درد خودتان میخورد.
گفتم مهر و عشق به اهل بیت مزد پیامبری است ولی این مهر و عشق «فهو لکم» به جیب خودتان برمیگردد. مزد رسالت، مودت است. مودت غیر محبت است. ممکن است آدم کسی را دوست داشته باشد ولی به حرفش گوش ندهد. مودت یک مهربانی است که عمل هم در آن باشد. همهی محبتها مودت نیست. گاهی محبت هست ولی مودت نیست. مودت به آن محبتی میگویند که کشش عملی هم داشته باشد.
ما به تو کوثر دادیم. به تو گفتند: ای محمد تو دختر داری کارهایت ناتمام است اما کارهای تو تمام است. آن کس که به تو نیش زد، کارهایش ناتمام است. خیلی از این محاسباتی که ما میکنیم بیخود است. اگر در یک مجلس هزار نفری بگویند: سادات بایستند. بین 100 الی 300 نفر میایستند. در کربلا همهی بچههای امام حسین(ع) را کشتند و فقط یک پسر باقی ماند. حَجّاج در طول تاریخ دهها هزار سید را به جرم سیدی کشت. مراجع تقلید ما معمولاً سید هستند و بچههای فاطمه هستند. به پیامبر میگفتند: یک دختر بیشتر نداری. اما این دختر صاحب4 فرزند شد. خدا برای این که دماغشان را به خاک بمالد، به نسل سید نظر کرد. قرآن در بارهی فاطمه چه میگوید؟ میگوید: فاطمه کوثر است و خدا اراده کرده که اهل بیت از هر نوع انحراف پاک باشد. پیامبر در مورد فاطمهی زهرا چه فرموده است؟ پیامبر در مورد فاطمهی زهرا جملات زیادی گفته است. جملاتی که میگویم شیعه و سنی قبول دارند. یعنی از کتاب سنیها میگویم و از کتابهای شیعه نیست. خدا صاحب الغدیر علامهی امینی را رحمت کند. در جلد 7 به طور مفصل از علمای اهل سنت نقل کرده است. داریم: «فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ سَاءَهَا فَقَدْ سَاءَنِی»(أمالی مفید، ص259) فاطمه جگر گوشهی من است. هرکس فاطمهی زهرا را اذیت کند، مرا اذیت کرده است. هرکس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است.
«مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ سَاءَهَا فَقَدْ سَاءَنِی» هر کسی زهرا را ناراحت کند، مرا ناراحت کرده است. هرکسی زهرا را شاد کند، مرا شادکرده است، هرکس مرا شاد کند، خدا را خشنود کرده است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَهَ وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا»(أمالى مفید، ص94) محور غضب خدا غضب فاطمه است.
یعنی یک دختر 17 – 18 ساله آن قدر عظمت پیدا میکند که خالص خالص میشود و غضب او دیگر غضب شخصی نیست. غضب او غضب هوی و هوس نیست. غضب او غضب الهی است. وقتی او غضب میکند، خدا غضب میکند.
از عایشه روایت است: «أَنَّ فَاطِمَهَ کَانَتْ إِذَا دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص قَامَ لَهَا مِنْ مَجْلِسِهِ وَ قَبَّلَ رَأْسَهَا وَ أَجْلَسَهَا مَجْلِسَهُ»(المناقب، ج3، ص333) وقتی فاطمه وارد خانه میشد، «قام لها من مجلسه» پیامبر به احترام فاطمه(س) بلند میشد و میایستاد. «و قبّل رأسها» پیشانی و سر زهرا را میبوسید. بلند میشد و کنار میرفت و به زهرا میگفت: «و أجلسها مجلسه» جای من بنشین. حدیث از(اعلام الوری) است.
4- منزلت زن در اسلام
حدیثی دیگر از بحار جلد 43 است. برنامه پیامبر این بود: «کَانَ النَّبِیُّ ص إِذَا قَدِمَ مِنْ سَفَرٍ بَدَأَ بِفَاطِمَهَ س»(أمالى صدوق، ص234) وقتی پیامبر از مسافرت تشریف میآورد، اول خانهی زهرا میرفت. اینهاخیلی مهم است. اینها را یک کار عاطفی پدر و دختری حساب نکنید. زمانی که دختر را در گور میکردند، قرآن میگوید: «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُ همُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ»(نحل/58) وقتی به مردم بشارت میدادند. وقتی به یکی از مردها میگفتند: «بِالْأُنْثى» خانمت دختر زاییده است. «ظَلَّ وَجْهُهُ» صورتش سیاه میشد «و هو کظیم» خودش را میخورد. غضب خودش را میخورد. «ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلى هُونٍام یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ»(نحل/59) آیا او را نگه دارم و تا آخرعمرم ننگ بکشم که دختر دارم یا او را در خاک کنم؟
شخصی نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول اللّه! با دست خودم یازده دخترم را زنده به گور کردهام و شوهر دختران من گور بود. در زمانی که دختران حق ارث نداشتند، حق حرف زدن نداشتند، به عنوان مال خرید و فروش میشدند. در آن زمان دختر حق مالکیت نداشت. حق انتخاب شوهر نداشت. در زمانی که دختر هیچ حقی نداشت، پیامبر ما یک دختر داشت. بلند میشد و پیشانی این دختر را میبوسید و جای خودش را به دختر میداد. این یک کودتای فرهنگی است. یک سنت شکنی است. گاهی وقتها آدم از روی عاطفه دست کسی را میبوسد. گاهی وقتها بوسیدن از روی عاطفه نیست، پتک است. حساسیت نشان دادن است. وقتی میگویند: هرکسی اسم علی را روی بچهاش بگذارد، قاچاق است. امام حسین عکس العمل نشان میدهد. میفرماید: اگر خدا صد پسر هم به من بدهد، اسم همهی آنها را علی میگذارم. این که امام حسین اسم همهی پسرهایش را علی گذاشت، جهت سیاسی دارد. میگوید: حالا که میگویند: نه! ما میگوییم: بله!
حدیثی دیگر داریم که فاطمه دست پیامبر را میبوسید، پیامبر هم دست فاطمه را میبوسید. اصولاً قانون قرآن این است. قرآن برای همه چیز مثال زده است. قرآن میفرماید: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ»(تحریم/11). زن فرعون نمونه برای تمام مؤمنین است. زن فرعون طلا دید ولی گفت: نمیخواهم «وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ»(تحریم/11). قرآن میفرماید: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» نمونهی زن شایسته و الگو که همهی زنها باید از او یاد بگیرند، زن فرعون است. زن فرعون جذب نشد. طلا او را گول نزد. کاخ او را گول نزد. در کاخ بود اما فکر کاخی پیدا نکرد. منزجر بود. زن فرعون میگوید: «وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ» خدا اینها را از شر فرعون نجات دهد. این زن الگوست و ما همه باید از او یاد بگیریم که جذب نشد.
5- امام حسین و فاطمه
خلاصه هرکسی میخواهد بداند زهرا کیست؟ از روز عاشورا بداند که او کیست؟ امام حسین(ع) روز عاشورا فرمود: ناکسان، پست شرفان به من میگویند: یا زیر بار یزید برو یا تسلیم شو. «هیهات منا الذله یأبى الله لنا ذلک و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و حجور طهرت»(مثیرالأحزان، ص54) ابداً زیر بار زور و ذلت نمیروم. میدانید چرا زیر بار نمیروم؟ چون پسر فاطمه(س) هستم. «و حجور طهرت» من از دامن فاطمه(س) هستم. یعنی عزت و بزرگی و زیر بار یزید نرفتن را به این که من در دامن زهرا تربیت شدهام بند میکند. یعنی کسی که در دامن زهرا تربیت شد، زیر بار یزید نمیرود. این خیلی مهم است. امام حسین در روز عاشورا عزت خودش را مرهون دامن مادرش میداند. «یأبى الله لنا ذلک» و بعد میفرماید: «و حجور طابت و حجور طهرت» من از دامن پاک هستم. یعنی دامن پاک، بچهی ذلیل و اسیر وناپاک تحویل نمیدهد. مکتب حسین هم همینطور است. این بسیجیها، این برادرانی که عاشقانه در جبهه میروند و شهید میشوند، اینها در دامن آن زنی تربیت شدهاند که در روضهی امام حسین اشک ریخته و اشکش از صورتش جاری شده و روی بچهاش که در بغل او بوده، ریخته است. بنابراین پسر اگر عزت دارد و زیر بار نمیرود، باید گفت درود بر مادرش که او را پرورش داده است.
خود امام حسین فرمود: «و حجور طهرت» یعنی عزت من در کربلا به خاطر زهرا(س) است.
6- فاطمه ام ابیها است
فاطمه(س) یک زن انقلابی است. فاطمه یک زن سیاسی است. فاطمه یک زن عالمه است. چند خاطره از حضرت زهرا(س) برایتان بگویم. شب شهادت حضرت زهرا، همه دخترها هر کاری دارند کنار بگذارند و پای تلویزیون بنشینند و به چند حدیث که میگویم گوش بدهند. عایشه میگوید: هیچ زنی را ندیدم که از نظر لهجه صادقتر و راستگوتر از فاطمه باشد. میگوید: با پیامبر بودیم. وقتی خندق میکندیم، فاطمه زهرا(س) برای پدرش یک تکه نان آورد. پیغمبر پرسید: فاطمه این نان چیست که برای من آوردی؟ گفت: یک مقدار گندم تهیه کردم و با آن برای بچهها نان پختم. دیدم پدرم در خندق است، از نان بچههایم برای شما آوردم. پیامبر فرمود: سه روز است که غذا نخوردم و این اول غذایی است که تو برای من میآوری. یعنی فاطمه به رزمندهها نان میرساند. آن هم رزمندهای چون پیغمبر، آن هم رزمندهای که سه روز است غذا نخورده است. فاطمه در جبهه حضور داشت. به فاطمه «ام ابیها» میگویند. این کلمه یکی از کلماتی است که به حضرت زهرا(س) میگویند. این کلمه به معنی مادرِ پدرش است. فاطمه دختر پدرش بود یا مادر پدرش بود؟ دختر پیامبر بود ولی یکی از لقب هایش این است که میگویند: فاطمه مادر پدرش بود. چرا میگویند: فاطمه مادر پدرش است؟ چون یک روز پیغمبر داشت نماز میخواند. کفار قریش گفتند: چه کسی میتواند، وقتی که پیغمبر سرش را به سجده میگذارد، برود و یک شکمبهی شتر را روی سر پیامبر بیندازد؟ یکی از کفار گفت: من این کار را میکنم. شکمبهی شتر را برداشت و به طرف پیامبر پرتاب کرد و هیچ کس نبود. پیامبر در حال سجده بود. یک دختر کوچک به نام زهرا آمد و دید پدرش چنین شده است، شکمبه را از روی سر پدرش برداشت. بعد که کفار دیدند، گفتند: این دختر پدرش نیست، این مادر پدرش است. یعنی کاری را که این دختر میکند، کاری است که یک مادر به بچهاش میکند. «ام ابیها» او مادر پدرش است.
در قرآن داریم: «وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ » (احزاب/6). اصحاب را دوتا، دوتا میآورد و صیغهی برادری میخواند. همهی اصحاب را دوتا دوتا برادر هم کرد. حضرت علی(ع) تنها ماند. حضرت علی(ع) گفت: ای رسول اللّه! من برادر چه کسی شوم؟ پیامبر(ص) فرمود: «أَنْتَ أَخِی»(کافى، ج3، ص131) تو برادر خودم هستی. یک روز هم بر پیامبر آیه نازل شد که زنهای رسول خدا مادر مؤمنین هستند. آن وقت فاطمه(س) گفت: من مادر چه کسی هستم؟ فرمود: تو مادر پدرت هستی. این «ام ابیها» دو نقل دارد.
لقبی که پیامبر به فاطمه داد، فاطمه خیلی کوچک بود. بچهی کوچک کارهایی انجام میداد که کفار میگفتند: این مادری میکند و(ام ابیها) است. در خندق نان میرساند. در مسجد الحرام شکمبهی شتر پرت میکنند و ایشان پاک میکند.
7- فاطمه پرستاری میکرد
یک نمونهی دیگر هم برایتان بگویم. گاهی پیامبر از جبهه برمیگشت. لباسهایش خونی بود. فاطمه لباسهای او را میشست. زنهایی که بچههایتان در جبهه هستند. زنهایی که همسرانتان در جبهه هستند. الگوی شما زهرا است. پدر با لباسهای خونی برمیگشت و فاطمه لباسهای خونی پدر را میشست. در جنگ احد شمشیر امیرالمؤمنین خونی بود و فاطمهی زهرا شمشیر حضرت علی را میشست و پاک میکرد و میگفت: باز هم به جبهه برو و اگر زنهای ایران روضهی زهرا و فضائل زهرا را گوش نمیدادند، آمادگی فکری نداشتند که الان جمعیتی در جبهه باشند و مادرها هم پشتیبانی کنند. در هیچ جایی مثل ایران عاشقانه به جبهه نمیروند. ما در دنیا ارتش داریم ولی ارتش آنها ترسو است. ارتشی است که میترسند و از روی اجبار به جبهه میروند. ولی رزمندهای و ارتشی که با عشق به جبهه میرود فقط در ایران است و این به خاطر این است که الگوی ما زهراست. زهرا لباس خونی پدر و شمشیر خونی شوهر را میشست. یکبار پیشانی پیامبر شکسته بود. فاطمه هرچقدر آب ریخت دید خون بیشتر میآید. خوب یک دختر چه کند؟ پیشانی پدرشاش شکسته است و خون میآید. یک حصیر را برداشت و فوری این حصیر را آتش زد و از خاکستر حصیر خمیری درست کرد و به پیشانی پیامبر مالید و خونش بند آمد. زهرا در جبهه و در خندق پانسمان میکرد.
خوشبختانه ما حدود 30 هزار معلم خانم در ایران داریم. چون پسرهای دیپلمه و تحصیل کرده به سپاه و جهاد و بنیاد شهید و جبهه میروند ولی دخترهای دیپلمه یا معلم میشوند یا به امور تربیتی و آموزش و پرورش میروند. حالا مقداری هم از مقام معلمی حضرت زهرا برایتان بگویم. زنی خدمت فاطمهی زهرا(س) آمد و از او سؤال کرد. فاطمهی زهرا(س) جواب داد. این زن10 مرتبه سؤال کرد و گفت: یا زهرا من خجالت میکشم. 10 مرتبه سؤال کردم و شما هر بار جواب مرا دادید. من دیگر بیش از این خجالت میکشم که باز هم سوال بپرسم و شرمنده شدم. فاطمهی زهرا فرمود: نه شما شرمنده نشوید. اگر کسی یک کاری را اضافه به شما بگوید اما حقوق زیاد به شما بدهد خسته میشوید؟ در مقابل هر لحظهای که من به شما جواب میدهم، خدا اجرمهمی به من میدهد و این معلمی زهرا است. علاوه بر این که حضرت زهرا(س) معلم خوبی بود، شاگرد خوبی هم بود. البته شاگردی که چه عرض کنم. فاطمهی زهرا امام حسن را به مسجد میفرستاد. میگفت: پای سخنرانی پدرت برو. پای سخنرانی جد پیامبر، هرچه میگویند خوب گوش بده و بیا به من بگو. حضرت امام حسن و امام حسین(ع) به مسجد پای سخنرانی پدر میرفتند و سخنرانی را گوش میدادند و میآمدند حرفها را به فاطمهی زهرا(س) میگفتند. حضرت علی(ع) که میآمد، فاطمهی زهرا(س) میگفتند: امروز پای منبر چه گفتی؟ میگفتند: شما که در مسجد نبودی از کجا فهمیدی که من چه گفتم. حضرت زهرا(س) گفتند: این کوچولوها را به مسجد میفرستم. هرچه که شما میگویید، میآیند به من میگویند. یک روز حضرت علی(ع) خواستند ببینند که امام حسن(ع) چگونه قصهها را نقل میکنند. آمد پشت در ایستاد و دید که امام حسن به مادرش میگوید: پدر در سخنرانی امروز به مردم این مطلب را گفت. یک روز امام حسن(ع) دید هرچه میگوید: حرف هایش قبول نیست و زبانش گیر میکند. امام حسن(ع) گفت: به نظرم میآید که پدرم پشت در است. او یک مرد بزرگی است و من آزادی هر روز را ندارم. لکنت گرفتهام و این بزرگواری حضرت زهرا است. همهی اینها الگو است. این زنهایی که به جبهه کمک میکنند، از زهرا(س) الگو گرفتهاند. واقعاً زنهای ما تابع زهرا هستند. الحمدالله که هیچ جای کرهی زمین، زنهایی مثل زنهای ایران ندارد. یک روز حضرت محمد(ص) به خانهی فاطمهی زهرا(س) آمد و دید که حضرت زهرا گردن بندی از نقره دارد. وقتی برگشت یک خورده عبوس بود. فاطمه(س) فهمید که پدرش ناراحت شده است و نمیخواهد که دختر پیامبر گردن بند داشته باشد. فوری گردن بند را در آورد و به یک نفر داد و گفت: به مسجد برو و این گردن بند را به پدرم بده و بگو در راه خدا بدهد. وقتی پیغمبر دید دخترش گردن بند را در راه خدا داده است، فرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»(المناقب، ج3، ص343)(پدر فاطمه فدای فاطمه) این یک فقه است.
8- ایثار فاطمه
در یک صحنهی دیگر یک فقیری در مسجد آمد و به مردم گفت: وضع من خوب نیست. خیلی از مردم استمداد کرد. پیغمبر فرمود: من الآن چیزی ندارم ولی شما را در خانهی کسی میفرستم که او خیلی بزرگوار است. به فقیر گفت: در خانهی فاطمه زهرا برو. فقیر در خانهی فاطمهی زهرا آمد. فاطمهی زهرا امام حسن(ع) را روی پوست گوسفند خوابانده بود. امام حسن را بلند کرد و پوست را به فقیر داد. فقیر گفت: گرسنه هستم. تو به من پوست گوسفند میدهی؟ حضرت زهرا فرمود: نان نداریم. میخواهی گردن بندم را به تو بدهم. گردن بند را درآورد و به فقیر داد و پهلوی پیغمبر فرستاد. پیغمبر فرمود: این گردن بند را دخترم به تو داده است؟ این مرد نه گردن بند و نه پوست گوسفند را میخواهد. نان میخواهد. چه کسی حاضر است نان بخرد؟ عمار گفت: هرچه قیمت آن است من دو برابر میخرم. عمار پول زیادی داد. این فقیر هم نان و لباسی را گرفت و رفت. عمار هم گردن بند را خرید. یک برده هم آزاد کرد. بعد دوباره همین گردن بند را به حضرت زهرا فرستاد. پیغمبر خوشحال شد. گفت: عجب گردن بند با برکتی! گرسنهای را سیر کرد. برهنهای راپوشاند. بردهای را آزاد کرد و دوباره نزد صاحبش برگشت.
9- شوهرداری فاطمه
زهرا 9 سال خانهی علی(ع) بود. یک مرتبه چیزی را تقاضا نکرد که حضرت علی نتواند بخرد. گفت: پدرم گفته است که از شوهرت چیزی را تقاضا نکن. خواهرهایی که پای تلویزیون هستید به شوهرهایتان نگویید: چیزی بخر. بالاخره هر مردی دلش میخواهد که برای همسرش امکانات رفاهی تهیه کند ولی وقتی میگوید: بخر! زجر میکشد. نگویید: آقا اگر نگویم نمیخرد. خوب اگر نخرد چه میشود؟ فوقش کفش کهنه پایت میکنی. اگر کفش کهنه پایت کنی بهتر از این است که شوهرت را شرمنده کنی. کفش کهنه از کفشی که بخواهد با اشک و غصه برسد بهتر است. آن قدر غر زدم تا بالاخره خریدم. نمیخواهد بگویید. یا میخرد یا نمیخرد. ما آنقدر پول خرج میکنیم. خیال میکنیم اگر با یک لباس و کفش به یک عروسی برویم، برای عروسی بعدی دیگر نباید آن لباس را بپوشیم. بیایید از زهرا یاد بگیرید. شما در مسائل انقلابی از زهرا یاد گرفتید. زهرا در جنگ خندق به آنهایی که خندق میکندند نان میداد. زهرا لباس خونی میشست. زهرا وقتی پیشانی پدرش شکسته بود و خون میآمد، حصیر را خاکستر کرد و به وسیلهی آن خون پیشانی پدر را بند آورد. زهرا شمشیر علی را میشست. زهرا به فقیر گردن بند میداد. شما در این کارها مثل زهرا شوید. بیایید یک قدم دیگر به زهرا نزدیکتر شوید. زهرا از شوهرش تقاضا نکرد شما هم از شوهرانتان تقاضا نکنید. اینکه از سال پیش تا امسال لباس نخریدهاید، برایتان کمال باشد. زهرا مشکلاتش را هم به علی نمیگفت. بعد از آن که زهرا(س) شهید شد و میخواستند بدنش را دفن کنند، حضرت علی(ع) زیر گریه زد. چنان گریه کرد که به حضرت علی(ع) گفتند: آقا شما نباید این قدر گریه کنید. فرمود: زهرا مصیبتهایی داشت که به من نمیگفت. و آن شاعر چنین میگوید: «صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا»(المناقب، ج1، ص242) یعنی مشکلاتی به من ریخت که اگر به سر روز میریخت، روز شب میشد. زهرا مدتهای زیادی در شعب ابیطالب بود. یعنی مشرکین و کفار قریش مسلمانها را در فشار قرار دادند و در محاصرهی همه جانبه گذاشتند. پیامبر با چند تن از مسلمانها و زن و بچهاش مجبور شد وسط کوههای داغ مکه برود. پیامبر سه سال وسط چند تا کوه بود. زهرا مزهی سختیها را با مظلومیت چشید. حضرت زهرا از افرادی راضی نبود. اینها گفتند: ما میخواهیم برای دیدن حضرت زهرا بیاییم. حضرت زهرا به آنها اجازه نداد. پیش حضرت علی(ع) رفتند و گفتند: یا علی تو شوهرش هستی، از او تقاضا کن به دیدن او بیاییم. حضرت علی گفت: زهرا جان اینها مرا واسطه قرار دادند تا شما اجازهی ملاقات به آنها را بدهی. فرمود: من قلباً از اینها راضی نیستم اما تا زن تو هستم، کنیز تو هستم، اگر تو میگویی: بیایند، بیایند. اما من از اینها راضی نیستم. قبرش مخفی است و مخفی بودن قبر زهرا کودتا به وجود میآورد. چون مسجد در منار خانهی زهرا بود و مردم که میآمدند تا نماز بخوانند، زهرا چنان گریه میکرد که نمازخوانها را به ولوله میانداخت. چه شده که دختر پیامبر این همه گریه میکند؟ وصیت میکند که مرا شب غسل بدهید. در همان شب کفن کنید و در همان شب دفن کنید. تمام کارهای حضرت زهرا خط و جهت وهدف و طرح و مکتب دارد چون دخترانی را مانند زینب کبری و پسرانی مانند حسین تربیت کرد.
عرض کردم حسین(ع) در روز عاشورا میفرماید: «هیهات منا الذله» من زیر بار ذلت نمیروم. چرا؟ به خاطر این که «و حجور طابت» من از دامن زهرا هستم. بچهای که در دامن زهرا(س) پرورش یافته است، چطور میتواند به یزید بله بگوید؟
10- مقام فاطمه نزد امامان
دربارهی حضرت زهرا و اسم مقدس فاطمه، شخصی به نام آقای سکونی است که میگوید: خدمت امام صادق(ع) رسیدم. امام صادق فرمود: چه شده که یک خورده گرفته هستی؟ آقای سکونی شاد نیستی و گرفتهای. «وُلِدَتْ لِی ابْنَهٌ»(کافى، ج6، ص48) گفت: خدا به من دختر داده است یک خورده خلقم تنگ است. فرمود: چرا؟ مگر فرق میکند. کسی که بین دختر و پسر فرق بگذارد، یعنی اگر زنش پسر بزاید خوشحال میشود و اگر زنش دختردار شود غصه میخورد. این فرد درتوحیدش لنگ است. مگر دختر و پسر فرق میکند. چرا غصه میخوری؟ «یَا سَکُونِیُّ عَلَى الْأَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا»(کافى، ج6، ص48) سنگینی او روی زمین است «وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» روزی او هم دست خداست. روی زمین راه میرود. روزی خدا را میخورد. تو چرا غصه میخوری؟ بعد فرمود: حالا چه اسمی روی دخترت گذاشتهای؟ گفت: اسمش را فاطمه گذاشتهام. امام صادق(ع) فرمود: «قَالَ آهِ آهِ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ» سپس دستش را روی پیشانیاش گذاشت و او را احترام کرد. بعد فرمود: «أَمَّا إِذَا سَمَّیْتَهَا فَاطِمَهَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا» حالا که اسم دخترت فاطمه است، به ایشان فحش ندهی «ولا تضربها» مواظب باش که او را کتک نزنی. چون او فاطمه است. در یک حدیث دیگر داریم: شخصی خدمت حضرت صادق(ع) آمد. اسم فاطمه را برد. تا گفت: فاطمه، امام صادق همین طور که نشسته بود چنان فاطمه، فاطمه میکرد و سرش را تا نزدیک زمین آورد. امامان ما خیلی احترام فاطمه زهرا(س) را داشتند. چون هرکس، هر کمالی دارد کمالش از فاطمه(س) است. به فقیر گردن بند میدهد.
11- رفتار فاطمه با کنیز خود
چگونه خانه داری میکند؟ میگوید: آمدم دیدم امام حسین گریه میکند و حضرت زهرا هم غذا تهیه میکند. گفتم: بی بی جان شما چرا دست تنها هستید؟ فرمود: پدرم گفته است تو یک کنیزی داری که نام او فضه است. کارهایت را با کنیز تقسیم کن. تمام زنان، تمام اساتید دانشگاه، تمام روشن فکران کرهی زمین جمع شوند، تا بگوییم: ما یک فاطمه داریم که بچهداری میکرد. غذا میپخت. میرفت که غذا بپزد، بچهاش گریه میکرد. به او گفتند: یا زهرا کمک بگیر. گفت: کمک دارم اما پدرم گفته است که کارها را تقسیم کن. یک روز تو کار کن، فضه استراحت کند و یک روز فضه کار کند تو استراحت کن. امروز نوبت من است. گرچه بچهام زجر میکشد ولی فضه را صدا نمیزنم تا به من کمک کند. امروز روز استراحت فضه است. درود بر زنی که بین خودش و کنیزش این طور کارها را مساوی تقسیم میکرد.
گفتند: برویم از پیامبر طرح بگیریم که کارهای خانه را چگونه انجام بدهیم؟ عجب عروس و دامادی و عجب زن و شوهری بودند. علی(ع) و فاطمه زهرا(س) خدمت پیامبر(ص) آمدند و گفتند: یارسول اللّه به ما طرحی بده و به ما بگو که کارهای زندگیمان را چگونه تقسیم کنیم؟ کارها باید تقسیم شود. پیامبر فرمود: کارهای داخل منزل بازهرا(س) است و کارهای بیرون با حضرت علی(ع) است.
در تمام مشکلاتی که حضرت علی(ع) داشت، فاطمه هم شرکت میکرد و چقدر خدیجه برای زهرا دل میسوزاند. شب عروسی زهرا بود. خود پیامبر حضرت زهرا(س) را به خانهی حضرت علی(ع) برد. بعد به همهی زنها گفت: بروید. یک زنی نرفت و همانجا ایستاد. حضرت محمّد فرمود: شما هم به خانهتان بروید. فرمود: من باید بایستم. گفت: چرا؟ گفت: شبی که خدیجه میخواست از دنیا برود وصیت کرد و گفت: دختر من فاطمه است. شب عروسی، عروس میخواهد که مادرش پهلویش باشد و من دارم از دنیا میروم، وصیت میکنم اگر تو زنده بودی، هر موقع که دخترم فاطمه عروس شد، شما آن شب عروسی پهلوی فاطمه(س) باش. چون خدیجه وصیت کرده است من باید امشب پهلوی حضرت زهرا(س) باشم. آن وقت پیامبر در حق او دعا کرد.
12- فاطمه و تربیت فرزندان
یک دختر 18 ساله با این همه مشکلاتی که دارد، 9 سال شوهرداری میکند. هیچ چیز تقاضا نمیکند. حسین(ع) را تربیت میکند. امام حسن(ع) را تربیت میکند. در کار با کنیز یک طور کارها را تقسیم میکند. وقتی دشمنان میبینند که دختر کوچک دارد از پدر حمایت میکند. میگویند: ام ابیها، مادر پدرش است. باید الگوی ما حضرت زهرا باشد. خدا لعنت کند آن رژیمی را که الگوها را کسان دیگر قرار دادند. روز تولد حضرت زهرا، روز زن نام گرفته است. البته عرض کردم که دربارهی حضرت فاطمه کتاب زیادی نوشته نشده است. چون عمر شریفشان خیلی کم بود. نرسیدند به آن جایی که زندگیشان توسعه داشته باشد. مثلاً از امام صادق(ع) خیلی حدیث داریم ولی از امام حسین(ع) کمتر حدیث داریم. از حضرت زهرا(س) کمتر حدیث داریم. از امام حسن عسکری کم حدیث داریم. بیشتر حدیثها از امام صادق(ع) است. بعد از امام صادق بیشتر حدیثها از امام محمدباقر(ع) است. بعد امیرمؤمنان است. اینها یک زمانی فرصت داشتند و میدان باز بوده و امکانات فراهم بوده است و مطالبی راگفتهاند.
در مورد زندگی حضرت زهرا(س) دستمان کوتاه است. زهرا شناخته شده نیست. اما باید بگویم که فاطمه جدا است. اصلاً فاطمه کسی است که قرآن دربارهی او گفته است که فاطمه کوثر است و هر وقت پیامبر میخواست به جایی برود، از آخرین خانهای که خداحافظی میکرد خانهی فاطمه(س) بود. هر وقت وارد میشد به اولین خانهای که سلام میکرد خانهی فاطمه بود. هر روز پیامبر در خانهی حضرت زهرا میآمد و سلام میکرد. «فداها ابوها» خیلی مهم است. تربیت شدگان فاطمه را میبینیم. میبینیم که برادرهای اسیر ما آن پسر 15- 16ساله با یک زن مصاحبه نمیکند و میگوید که:
ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است*** ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است.
فاطمه زهرا وقت شهادت غصه میخورد. میگفت: من ناراحت هستم که وقتی از دنیا میروم، مردم بدن مرا ببینند. یک کسی گفت: من در فلان منطقه که بودم، دیدم که تابوتی درست میکنند که اطراف آن تابوت دیوار نیز دارد. فاطمه زهرا گفت: میشود برای من درست کنید ببینم. تابوت را درست کردند. فرمود: این خوب است. یعنی حضرت زهرا نمیخواست حتی بعد از شهادت کسی بدنش را ببیند. یک وقت یک مرد نابینا در خانه آمد. فوری فاطمه زهرا چادر سر کرد. پیامبرفرمود: فاطمه جان او نابینا است، چرا چادر سر میکنی؟ فرمود: درست است که نابینا است ولی ممکن است بوی عطری که من زدهام را احساس کند. برای این که بوی عطر من را احساس نکند، چادر سر میکنم. خیلی خودش را حفظ میکرد. از نظر کمال یگانه زن بود.
حضرت زهرا از اول زندگیش با مشکلات همراه بود. زنی که حامله است و شب زایمانش است، حتما ًمیخواهد که خویش و قومش کنارش باشند. شب زایمان خدیجه کبری به سراغ هریک از خویش و قومها رفتند، هیچ کس نیامد. گفتند: چون تو مسلمان شدی و به پیامبر ایمان آوردی، ما همه با تو قهر هستیم. تمام فامیل خدیجه با خدیجه قهر کردند و خدیجه شبی که حضرت زهرا میخواست به دنیا بیاید، مادری تنها بود. امدادهای غیبی خدیجه را کمک کرد. زنهای آسمانی و مددهای غیبی آمدند و حضرت خدیجه را کمک کردند. فاطمه زهرا زن زجر کشیدهای بود. زنی که در طول عمرش باید ببیند که وقت تولدش زنها کمک مادرش نمیآیند. شب عروسی مادر ندارد. در کودکی ببیند که شکنبهی شتر روی سر پدرش پرت میکنند. باید با چشم هایش ببیند که پدرش خندق میکند. باید شوهرش را قطعه، قطعه شده ببیند. باید پدرش را پیشانی شکسته ببیند.
خلاصه تمام زندگی زهرا درد است. خواهرهای حزب اللهی اگر میخواهید فاطمه باشید و در خط فاطمه باشید، باید سختیهایی را بچشید. هیچ مانعی ندارد که آدم لباس وصله دار بپوشد. ما گاهی وقتها میگوییم: کمبود داریم. خیال میکنیم لباس وصله دار اشکال دارد. لباس فاطمه زهرا وصله دار بود. ما باید به سوی فرهنگ زهرا برویم. اگر فرهنگمان فرهنگ زهرا شد، معلم ما واقعاً حضرت زهرا شد، آن وقت است که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. یعنی اگر تمام ماشینهای پارچه بافی که داریم از کار بیفتد و کشورهای دیگر هم نیازهای ما را برطرف نکنند، بنده این لباسهایی که دارم را تا 20 سال دیگر هم میتوانم بپوشم. فوقش پاره خواهد شد و دوباره وصله میکنیم. هرکسی همین لباسی که دارد تا 20 سال میتواند بپوشد. ما اگر فرهنگ زهد، فرهنگ سادگی، فرهنگ قناعت و کم مصرفی را در زندگی خود پیاده کنیم، موفق میشویم. بعضی از مردها میخواهند به جبهه بروند، زنها نمیگذارند. مرد میخواهد کار انقلابی بکند زن مزاحم است. گاهی میبینیم زن غر میزند که شوهرم رییس قرض الحسنه است. خوب بگذار برود. میرود از پول دارها پول میگیرد و به محرومین میدهد. خوب یک خدمتی است، بگذار این کارها را بکند. چون زنها مثل فاطمهی زهرا نیستند، مردها در کارشان توفیق ندارند. این را به عرضتان برسانم که هر زنی که در خانه مشکلات را حل میکند، هر کاری که مرد میکند در ثوابش شریک است. خواهرها بخصوص کسانی که همسرانشان در ارگانها، نهادها و جبهه مسئولیتی دارند، باید مواظب باشند. معمولاً اینها نمیتوانند به خانه و زندگیشان برسند. اینها تحمل کنند و حضرت زهرا را الگویشان قرار بدهند. اگر حضرت زهرا(س) حضرت علی(ع) را کمک میکرد، حضرت علی(ع) به این موفقیتها نمیرسید. کسانی که کتابهای زیادی نوشتند و تحقیقات زیادی کردند، کسانی که خدمتگزار اینها هستند. کارها را به اینها تدارک میبینند، اینها شریک هستند، بنابراین مواظب باشید اجرتان از بین نرود.
همین بحثی که امشب برایتان خواندم، شب گذشته چند ساعت مطالعه کردهام. اگر در این چند ساعت همسر من مشکلات زندگی مرا تحمل نکند خوب نمیتوانم، نمیرسم در کتابخانه مطالعه کنم و وقتی او مشکلات بار زندگی را از دوش من برداشت و من چند ساعت آزاد شدم و مطالعه کردم و حدیثی مطالعه کردم و برای شما گفتم و برای چند میلیون افراد حدیث خواندم همسر من هم شریک است. بنابراین همهی همسرها باید همکاری کنند و برای خدا این کار را بکنند و با ریا و عجب و منت گذاری خرابش نکنند.
خدا! به حق محمّد و آل محمّد(ص) مردان ما را علی گونه و زنان ما را فاطمه وار همه را دوش به دوش هم برای خدمت اسلام قرار بدهد.
با سلام به همهی آموزشیارهایی که در سراسر ایران و همهی خواهرهایی که در بیمارستانها در آموزش و پرورش کار میکنند و سلام بر زنهایی که به نحوی در خانهها و در کارخانهها و در بیمارستانها و در دبیرستانها و در آموزش و پرورش و درنهضت سواد آموزی و در جاهای دیگر و در پشت جبهه و در موارد مختلف به جمهوری اسلامی خدمت میکنند.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»