رهبری و امامت در قرآن
موضوع: رهبری و امامت در قرآن
تاریخ پخش: 74/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندهها بحث را در شب نیمه ماه رمضان 74 میبینند چون شب تولد امام حسن(ع) بحث را میبینند به نظرم رسید راجع به امامت بحثی داشته باشم بعد هم فکر کردم چون عنوان ما درسهائی از قرآن است اصلاً رهبری در قرآن را مطرح کنم که در رأس آن پیغمبر اسلام بعدش امامها و در زمان غیبت امام هم ولایت فقیه.
1- رهبر باید ایمان داشته باشد
رهبر اول چیزی که باید داشته باشد ایمان است خدا رحمت کند شهید مطهری را میفرمود که امام خمینی(ره) به چند چیز ایمان داشت «آمن بربه، آمن بهدفه، آمن بالناس» خود طرف یقین داشته باشد… درباره ایمان پیغمبر یک آیهای داریم «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» (بقره/285) پیغمبر ایمان داشت.
کسی که میخواهد مردم را به ایمان وادار کند خودش باید ایمان داشته باشد. باید یقین داشته باشد باید به قدری ایمان داشته باشد که اگر کسی هم ایمان و یقین ندارد با برخورد او به ایمان و یقین برسد. خداوند خیلی چیزها را به افراد میدهد اما چیزی که خیلی گیاه آن نایاب است یقین است.
2- قاطعیت ارزش است
امام وقتی وارد شد همه حکومتیها فرار کردند چون با یقین گفت من توی دهان این دولت میزنم نگفت من احتمال دارد که توی دهان این دولت بزنم همچین امام گفت توی دهان میزنم آنها گفتند اگر بمانند حتماً توی دهانشان میزند و در رفتند، قاطعیت یک ارزش است.
استقامت، «فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» (هود/112) آدم وقتی یقین داشت هر چه هم متلک شنید صبر میکند. امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد و یقین داشت که این صلح به نفع اینها است هر چه آمدند امام را تحقیر کردند امام… حتی جملات زشتی به امام گفتند یعنی یاران امام به امام متلک گفتند میگفتند: «یا مذل المومنین» (بحارالانوار/ج44/ص23) یعنی تو با این قطعنامه ما را ذلیل کردی! امام فرمود کار من شبیه کار خضر بود خضر کشتی را سوراخ کرد اما یک هدفی داشت یعنی آدم وقتی یقین دارد به هدفش…
3- یقین خیلی ارزش دارد
یقین خیلی ارزش دارد حتی برای امام، میگویند شب عید فطر اگر یک نفر عوام هم ماه را دید فردا عید فطر است حالا همه مراجع بگویند ماه ثابت نشده است خوب این با چشم خودش دیده است ما اگر به یقین برسیم که دختر چه درسی خوب است که بخواند پسر چه درسی بخواند برای او خوب است.
4- استقامت طبق فرمان خدا باشد
استقامت با یک دندگی فرق میکند میگویند فلانی لجباز است اگر میگفت(فاستقم) یعنی مقاومت کن این شامل یک دندگی هم میشد اما گفته «کَمَا أُمِرْتَ» آنطوری که من به تو گفتهام یعنی صبرت طبق وظیفه باشد وگرنه ممکن است یک کمونیست هر بلایی سر او بیاورند بگوید من یک کمونیست هستم این استقامت کرده منتهی این استقامتاش براساس لج بازی است «کما امرت» یعنی طبق ماموریت، آنطوری که خدا به تو گفته، استقامتی ارزش دارد که طبق فرمان خدا باشد.
3- همراه با مستضعفان «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا» (کهف/28) به انبیاء میگفتند این فقرا را از دور و بر خودتان دور کنید تا ما اغنیاء دور تو جمع شویم ما نمیتوانیم پیش این فقرا بنشینیم، اما آیه نازل شد با آنهایی باش که با خدا هستند اگر دو جا برای افطاری دعوت شدی نگاه کن که کجا فقرا هستند توی مجلس وارد شدی برو طرف طبقه محرم بنشین.
4- مصالحه در مسائل جزئی و قاطعیت در مسائل کلی «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ» (کافرون/6) آمدند به پیغمبر گفتند یکسال شما در برابر بتهای ما کوتاه بیا یک سال هم ما در برابر خدای تو کوتاه میآییم فرمود یک ذره کوتاه نمیآیم «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ» شما راه خودتان را بروید من هم راه خودم را میروم اما در مسائل جزئی مسامحه میکنیم چون فرق است بین مدارا و مداهنه، مدارا داریم مداهنه نداریم هر دو یعنی سازش کاری، مدارا یعنی از موضع قدرت، از موضع قدرت کوتاه بیا، چَشم، مثل پدری که میتواند تند برود اما بخاطر اینکه دست بچهاش را گرفته یواش راه میرود اینجا پدر مدارا میکند یعنی قدرت دارد منتهی بخاطر بچه کوتاه میآید. مداهنه یعنی از موضع ضعف، یعنی حالا که نمیتوانی کوتاه بیا.
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (آلعمران/159) میفرماید بخاطر رحتمی که از طرف خدا شامل حال تو شده است با مردم نرم باش بعد میفرماید اگر آدم خشنی بودی مردم در میرفتند اینکه تو را دوست دارند چون خوش اخلاق هستی.
ما دو تا بله قربان توی قرآن داریم یک بله قربان نمیترسد و میگوید بله قربان یک بله قربان میگوید چون میترسد یکوقت آدم یک کسی را دوست دارد میگوید قربانت بروم چشم یکبار از روی ترس است رضاشاه میخواست برود پادگانی برای بازدید یک سرباز خوش قیافهای را آموزش دادند که برو پهلوی رضاشاه سه تا سوال از تو میپرسد خیلی قشنگ جواب بده میگوید سن بگو بیست و دو میپرسد چند وقت است که سربازی بگو هجده ماه بعد میپرسد شاه را دوست داری یا وطن را بگو هر دو این کلمات را یاد این دادند تا رضاشاه رفت توی پادگان رفت پیش آن سرباز این هم ترسید همه چیزی را قاطی کرد گفت سن؟ گفت قربان هجده ماه! گفت چند وقت است سربازی؟ گفت قربان بیست و دو سال است! گفت احمق، خودت را خر کردهای یا من؟ گفت قربان هر دو!
5- تواضع، «لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» (حجر/88) بالهایت را برای مومنین باز کن، یعنی تواضع کن، مدیریت اسلامی همینها است اینطور نیست که هر کس اتاق او درازتر است مدیرتر است مدیرکل کیه؟ آن کسی که اتاقش درازتر است مدیریت با میز و مبل نیست.
6- سوز، «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» (توبه/128) میگویند فلانی آدم عزیزی است یعنی نمیشود در او نفوذ کرد خدا عزیز است یعنی خدا نشکن است فلانی عزیز است یعنی نمیشود با او کاری کرد، سختی شما بر پیغمبر سخت است اینطور نیست که پیغمبر بی خیال باشد. درد دیگران باید شما را به درد بیاورد خدا به موسی(ع) میگوید تو را پیغمبر کردم برای اینکه در تو یک سوزی بود که در دیگران نبود.
7- سعه صدر «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» (شرح/1) در نهج البلاغه داریم کسی که میخواهد مدیر کل باشد باید روح او بزرگ باشد. یکی از مراجع میگفت رفتم در کنار شط کوفه دیدم مرجع تقلید سید ابوالحسن اصفهانی یک گونی پاکت آورده میریزد توی رودخانه گفتم آقا چیه؟ گفت نامههای فحش است گفتم گونی گونی فحش؟ گفت بله گفتم میشود من یکی از آنها را بخوانم گفت بله، یکی را خواندم دیدم یک نفر به قدری به این مرجع تقلید جسارت کرده که… باید تحمل کرد.
میگفتند ای پیغمبر تو پولها را بر میداری «وَمِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ» (توبه/58) در زکات به تو نیش میزنند میگویند یا رسول الله پولها را چکار کردی؟ قرآن میفرماید انتقاد اینها انتقاد عقدهای است «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ» (توبه/58) اگر مقداری هم به آنها بدهی چیزی نمیگویند وقتی به آنها نمیدهی میگویند پولها کجا رفت تمام اینهایی که میگویند از کجا آورده است برای اینکه خودش محروم است یک پولی مشت او بگذار ساکت میشود.
8- عدالت «وَإِذْ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (بقره/124) خداوند به حضرت ابراهیم پنج درجه داد یعنی برای هر امتحانی یک درجه بالا میرفت درست مثل نیروهای مسلح اول سرگرد بعد سرهنگ بعد همینطور درجه درجه بالا میرود حدیث داریم اول ابراهیم عبدالله شد بعد شد نبی الله یک امتحان داد شد نبی الله بعد شد رسول الله بعد از رسول الله شد خلیل الله بعد شد امام آخرین درجهای که گرفت گفت خدایا به بچه هایم هم این پست را بده خد ا فرمود به افراد ظالم مقام امامت را نمیدهیم امامت به ظالم نمیرسد.
5- امام را خدا باید تعیین کند
امام را باید خدا تعیین کند یا مردم؟ خدا، «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» یعنی من که خدا هستم باید برای مردم امام تعیین کنم امامت را نمیگوید عهد مردم میگوید «عهدی» یعنی پیمان الهی، امامت پیمان الهی است اینکه میگویند «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ» (شورى/38) اگر کار کار مردم بود مشورت کنید مثلاً دولت یک پولی دارد آیا اینرا درمانگاه بسازیم یا مدرسه چون اینها مربوط به مردم است باید مشورت کرد با مردم اما نماز صبح دو رکعت است یا سه رکعت ببینیم مردم چه میگویند، مردم میگویند نخوانیم، نماز عهد خداست. اگر چیزی توی آن عهد الهی شد توی آن مشورت نیست آنکه میگویند مشورت کنید یعنی در کارهایی که مربوط به مردم است مشورت کنید اما اینکه آقا رای بگیریم که حجاب باشد یا نباشد حجاب دستور خداست حکم خدا که مشورتی نیست.
9- تعلیم و تربیت «یُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ» (آلعمران/164)
10- پیش گام بودن، امام علی(ع) در نهج البلاغه میفرماید دستوری ندادم جز اینکه قبل از شما خودم عمل کردم و شما را از کاری بازنداشتم جز اینکه اول خودم آن کار را نکردم.
11- ساده گی، ما فکر میکنیم مدیر کل حتماً باید کیف سامسونت داشته باشد پیغمبر ما خیلی ساده بود حضرت گرد مینشست وقتی کسی وارد میشود میگفت «ایکم رسول الله» (بحارالانوار/ج73/ص355) کدامها پیغمبر هستید؟
وظیفه مردم چیست؟ وظیفه مردم اینست که از جان مردم حفاظت کنند «وَلَا یَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» (توبه/120) یعنی اگر یک گلوله آمد سمت رهبر جانت را فدا کن در جنگ احد میفرماید «لَا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (توبه/120) یعنی هر حمایتی که از جان پیغمبر شده و خودش را به خطر انداخته تمام اینها برای شما عمل صالح است. ادب نسبت به پیغمبر، میآمد پشت خانه پیغمبر میگفتند محمد! بیا بیرون! آیه نازل شد بابا پسر عمهات که نیست با ادب حرف بزن به کسانی
که پشت دیوار محمد میگویند به اینها انتقاد میکند.
بعضیها برای اینکه تعاونی حساب کنند برای ائمه مینویسند(ع) برای پیغمبر مینویسند(ص) حدیث داریم هر کس اسم پیغمبر و امام را بنویسد و قشنگ بنویسد(ع) یا(صلی الله علیه و آله) تا این روی کاغذ هست فرشتهها در حق او صلوات میفرستند ولی شما مینویسی(ص) چرا؟ آخر میخواهم صرفه جویی کنم! تو یعنی تمام عمرت دقیق مصرف شد فقط اینجا میخواهی صرفه جویی کنی سه ساعت سه ساعت عمرت تلف میشود ولی حالا به عین که میرسد صرفه جویی میکند من فکر میکنم که خدا یک توفیقاتی را از ما گرفته است.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»