راههای رسیدن به فلاح و رستگاری
موضوع: راههای رسیدن به فلاح و رستگاری
تاریخ پخش: 24/02/99
1- خودسازی، راه رسیدن به رستگاری
2- صبر و پایداری و استقامت در راه
3- زیر پانگذاشتن حقوق مردم، به اسم عبادت خدا
4- پیروی از علم و دوری از کارهای جاهلانه
5- رعایت عفاف در روابط اجتماعی
6- خطر مغرورشدن به عبادت خدا
7- خطر مغرورشدن به خاندان و ثروت
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
روز شهادت حضرت امیر این کلمه معروف است، نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید. «فزتُ و رب الکعبه» این را یک خرده امشب باز کنیم.
پای سخنرانی که مینشینید مثل من نباشد، من شاید چند هزار ساعت در ماشین نشستم ولی چون دل ندادم هنوز راننده نشدم. اگر سی ساعت با کم و زیادش دل داده بودم، راننده میشدم. پای سخنرانی که مینشینید سعی کنید چیز نویی، مطلبی که بعد بتوانید نقل کنید برای خانمتان، شوهرتان، بچهتان، امشب میخواهم این «فزتُ» را…
فوز یعنی رستگاری، مثل فلاح، «حی علی الفلاح» فلاح یعنی رستگاری، فوز و فلاح تقریباً یک معنا دارد. همه مردم کره زمین در همه کشورها و زمینها و زمانها، مردم دنبال رستگاری میگردند، منتهی هرکسی فکر میکند رستگاریاش در این است، او میگوید: من اگر این دختر را بگیرم رستگار میشوم، دختر میگوید: اگر این جوان مرا بگیرد من رستگار میشوم. او میگوید: اگر کنکور قبول شدم، رستگار میشوم. او میگوید: اگر برنده مسابقات شدم رستگار میشوم. هرکسی دنبال رستگاری میگردد. رستگاری چیست؟ رستگاری واقعی، رستگاری خیالی، حالا ما در آستانه شب قدر به مناسبت ضربت خوردن حضرت امیر بحث رستگاری را داریم.
1- خودسازی، راه رسیدن به رستگاری
بسم الله الرحمن الرحیم، قرآن در مورد رستگاری میگوید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» قاری: چند ثانیه مکث… اعوذ بالله… اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» (شمس/9 و10) «دسَّاها» همان است که در فارسی میگوییم: فلانی دسیسه میکند، یعنی سوسه میآید، مارمولکی است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» یعنی هرکس خودش را بسازد و از نظر روحی آدم پاکی باشد این رستگار است ولو روی زیلو بنشیند. روی مقوا، روی زمین بنشیند ولی خودش را ساخته باشد رستگار است. حضرت علی روی خاک مینشست، ابو تراب، تراب یعنی خاک، روی زمین عادی مینشست اما گفت: «فزتُ» رستگار شدم. آدمهایی هستند روی قالی دستباف و ابریشمی مینشینند اما بخاطر خباثتی که دارند، کینه دارد، بخل دارد، تکبر دارد، خودخواه و لجوج است. بخاطر خصلتهای بدی که دارد رستگار نیست. روی قالی ابریشم رستگار نیست، روی خاک با روح پاک رستگار است. یکبار دیگر «قَدْ أَفْلَحَ» قاری: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» باختند آنهایی که دسیسه کردند.
امام به هیچ ابر قدرتی تکیه نکرد. بعد از 29 سال از رحلتش میگذرد مراسم باشکوه برایش میگذارند. بالاتر از امام، امام حسین بعد از هزار و چهارصد سال زوار پیاده رو میلیونی دارد. این رستگار است. صدام با همه ابر قدرتها زد و بست کرد و آخر آیا صدام رستگار شد یا امام؟ امیرالمؤمنین رستگار شد یا معاویه؟«قَدْ أَفْلَحَ» دعا کنم، خدایا به آبروی آنهایی که دربارهشان گفتی: «قد افلحَ» ما را از رستگاران و مفلحین قرار بده. آیه دیگر قرآن میفرماید: «وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» قاری: «وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده/35) جهاد رستگاری است. شهدای ما، شهدای دفاع مقدس، شهدای ما باعث شدند ما رستگار شویم. ایران امروز غیر از ایران سی سال، چهل سال پیش است. مسأله مهمی است. امروز ایران عزیز است. در فشار است ولی دنیا روی آن حساب میکنند. مهمترین مسأله آمریکا امروز مسأله ایران است. هر کشوری هر تحرک مقدسی دارد الگویش ایران است. تمام دنیا طاغوت حکومت میکنند جز ایران، کسانی که جهاد کردند، «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» جهاد کنید.
قرآن در آیهای دیگر میفرماید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» قاری: «فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده/100)اگر رستگاری میخواهید راهش تقواست. چون ما دنیا و آخرت را باید با هم نگاه کنیم. ممکن است کسی بی تقوا باشد و در دنیا پولی جمع کند، خانهای درست کند، ماشینی، عیاشی و لذت، ولی این در یک فضا رستگار است. چشم انداز ما فقط دنیا نیست. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ: قاری: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّار» (بقره/201) هم دنیا حسنه، حسنه یعنی خیر، هم آخرت حسنه. یک چیزی برای شما بگویم. 115 کلمه دنیا در قرآن است. 115 کلمه آخرت، یعنی دنیا و آخرت باید با هم باشد. روایت داریم دنیا را ترک کنید و به آخرت بچسبید، از ما نیستید. آخرتگرا باشید و دنیای شما خراب شود باز هم از ما نیستید. کسانی از ما هستند که هم در دنیا فعال باشند و هم آخرتشان رو سفید باشند.
2- صبر و پایداری و استقامت در راه
یکی از راههای رستگاری این است «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» قاری: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون» (آلعمران/200) راه رستگاری چیست؟ «اصبروا» صبر و مقاومت، «صابروا» در مقابل مخالف که مقاومت میکند، شما کم نیاورید. «رابطوا» با امام معصومتان رابطه داشته باشید. «رابطوا» را داریم، «رابطوا بامام المنتظر»، «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» به گناه رسیدید، خودتان را نگه دارید. این رستگاری واقعی است.
آیه دیگر «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» قاری: «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (نور/31) در آستانه شب قدر هستید. «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً» همه توبه کنید. کسی خودش را آدم خوبی نداند. خوب خوب ما فوت کنند به خودشان ممکن است عیبهای بزرگی از آن پیدا شود. خود بنده شما میگویید: طلبه هستی، بیش از نیم قرن است طلبه هستم. قرآن و حدیث و تبلیغ، واقعاً حقش را انجام دادم؟ فوت کنیم. آقای قرائتی وقت مردم صرف تو شد سه دقیقه حرفهایت به درد نمیخورد. عمر مردم را در این سه دقیقه تلف کردی باید توبه کنم. معلم آموزش و پرورش، استاد دانشگاه، ممکن است در تدریسش کوتاهی کند، او هم باید توبه کند. گاهی وقتها ما عبادت میکنیم ولی در عبادتمان گناه میکنیم. اینکه میگوید: «جمیعا» یعنی همه شما از دَم تا دُم، همه باید اقرار کنیم به اینکه ضعیف بودیم. از هر خانهای چهل خانه همسایه است. کدام یکی از ما از هر خانهای، از هر طرف خانه چهل خانه را احوال پرسیدم، در همسایهداری، کوتاه آمدیم. اینقدر گناهانی کردیم که توجه نداشتیم این هم گناه است.
به هوای سحرخوانی مردم را از خواب بیدار کردیم، سحرخوانی کجای دین است؟ دین به ما گفته اذان را با صدای بلند بگو. اما شما قبل از اذان داد میزنی چرا مردم را مزاحم… شما از مراجع سؤال کنید من سحر میخواهم بلند شوم مناجات کنم. میخواهی مناجات کنی در اتاق مناجات کن. غیر از اذان کدام مرجع اجازه میدهد قبل از اذان شما داد بزنی؟ گاهی باید از سحرخوانیها عذرخواهی کنیم. قرآن میگذاریم برای فاتحه، طوری نیست ولی صدا نباید از مسجد بیرون بیاید. الآن کسی بخواهد کنار مسجد خانه بخرد، نمیخرد. من خودم نمیخرم. میبینم هرکس مرد سه بار باید از خواب بپریم. یکبار برای فاتحه، یکبار برای هفته، یکبار برای چهله، یکبار برای سالگردش، هر عمه که میمیرد چهار بار باید از خواب بپریم. قرآن خوب است، ختم خوب است به شرط اینکه صدا مزاحم مردم نباشد.
خدمت یکی از مراجع رفتم، بگویم همه میشناسید. از مراجع درجه یک، مریض بود. گفت: آقای قرائتی دیشب سوختم سوختم سوختم… گفتم: بیماری شما شدید شد؟ گفت: نه، این مسجد همسایه تا صبح گفت: «الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب» بابا الغوث الغوث را در مسجد بگو، یک کسی خوابش میآید. لذا آن کسی هم که الغوث میگوید، باز هم باید گفت: «خلصنا» یعنی ما از عبادتهایمان هم باید توبه کنیم.
3- زیر پانگذاشتن حقوق مردم، به اسم عبادت خدا
ما از عبادتهایمان هم باید توبه کنیم. راهبندان میکنیم، سینه میزنیم. خانهمان را شیلنگ میگیریم و آشغالهایش را در جوی آب میریزیم. استخوانهای کله پاچه را در جوی میریزیم. پنیر فروش آب شور پنیر را پای درخت میریزد. همه میگوییم: «الکاسب…» او کاسب است و او هم بهداشتی است و او هم خانهاش را تمیز کرد و او هم عزاداری کرد، به چه قیمتی؟ اگر میخواهید رستگار شوید، یک مقدار دقت کنید. یک خاطره بگویم.
امام جمعه یکی از استانها میگفت: امام آمد در یک سالنی نماز جماعت بخواند، جمعیت نشسته بودند. امام رفت برود نماز دید پشت سالن کفش زیادی است. نگاه به کفشها کرد و یک تأمل کرد و گفت: بگویید نماز فرادی بخوانند و جماعت نیست. گفتیم: چرا؟ در سالن همه منتظر نماز جماعت با شما هستند. گفت: ببین چقدر کفش است؟ من خواسته باشم نماز جماعت بیایم باید پایم را روی کفش مردم بگذارم. من این کار را نمیکنم. گفتیم: آقا راضی هستند. گفت: باشد. من پایم را نمیگذارم. گفت: آقا من کفشها را کنار میزنم، بفرمایید. مردم منتظر هستند. گفت: کفشها را کنار میریزی وقتی برمیگردند همه باید دنبال لنگه کفششان بگردند و وقت مردم تلف میشود. الآن کفش مردم خراب میشود و بعد وقت مردم تلف میشود. این تقوا است. به گناه رسید بایست.
این خانم به هوای اینکه خانم مذهبی است، اسراف میکند و همینطور شیلنگ را میگیرد و میرود. آقا پولش را میدهم. پولش را هم بدهی حرام است. شما اگر رفتی حمام و پول حمام را هم دادی. بگویی: من هرچه آب ریختم، بیا این مبلغ اضافه، خود آب ریختن حرام است نه اینکه چون حمامی راضی نیست. حمامی راضی نیست یک گناه است و آب ریختن یک گناه است. یعنی اگر حمامی هم راضی باشد باز هم گناه کردیم. آخر ما گیر هستیم وقتی میگوییم: توبه کن یاد لاتها و چاقوکشها میافتیم. تا این لاتها و چاقوکشها و دزدها بیایند توبه کنند. نه آقا، بنده حجت الاسلام هم باید توبه کنم. استاد دانشگاهی که چیزی یاد دانشجو داده و لیسانس گرفته ولی چیزهایی که استاد یادش داده به دردش نمیخورد، همینطور لیسانس بی مهارت است. لیسانس فلج است، استاد دانشگاه هم باید توبه کند. در کتابها چه نوشتید؟ چرا این درسهای دانشگاهی مملکت را نجات نداد؟ این اگر میخواهید رستگار شوید باید همه… جمیعا خیلی مهم است. «توبوا الی الله جمیعا» جمیعا یعنی کسی نگوید: من پاک هستم. من آدم خوبی هستم. هر سال عمره میرفت. ولی دخترش شوهر نداشت و پسرش هم زن نداشت. دختر و پسرش گناه میکردند و این آقا هم اشک میریخت در مکه. گفتیم: آقا مکه را تعطیل کن و برو بچههایت را داماد کن. امام یک کسی را دید گفت: آمدی مکه؟ گفت: بله من آمدم خودسازی کنم. گفت: نمیخواهد خودسازی کنی، برو بدهی مردم را بده. نمیخواهد خودسازی کنی.
اگر میخواهید فائز شوید دستتان را در دست معصوم بگذارید، «وَ بِنَا یَفُوزُ مَنْ فَازَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» (کافی، ج 1، ص 217) امام فرمود: اگر دستتان در دست امام معصوم بود رستگار هستید، دستتان را از دست امام معصوم بردارید و در دست هرکسی بگذارید، فائز نیستید. بله در زمان غیبت دست ما به معصوم نمیرسد، مجتهد عادل، مجتهد جامع الشرایط، «مَنْ دَعَا اللَّهَ بِنَا أَفْلَحَ» اگر توسط ما مردم را دعوت کردید رستگار هستید. «وَ مَنْ دَعَاهُ بِغَیْرِنَا هَلَکَ وَ اسْتَهْلَکَ» (أمالی طوسی، ص 172) اگر مردم را به سمت ما کشیدید، رستگار هستید. چون ما معصوم هستیم اما اگر مردم را به سراغ کسی دیگر بکشید، معصوم نیستید. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
4- پیروی از علم و دوری از کارهای جاهلانه
خوب دیگر چه؟ «أطع العلم و أعص الجهل تفلح» (غررالحکم، ص 45) اگر کارهای شما علمی بود، رستگار هستید. اگر کارهای شما جاهلانه بود، رستگار نیستید. خیلی از کارهای ما جاهلانه است. اصلاً یک چیزی میگوییم که پایش به جایی بند نیست. به چه دلیل؟ یک حدیث برای شما بخوانم. یک صلوات دیگر هم بفرستید. (صلوات حضار)
حتی حدیثهایی که میخوانیم به ما گفتند: به قرآن عرضه کنید. اگر یک حدیثی ضد قرآن بود به دیوار بزنید. ملاک قرآن است. ملاک رهبر معصوم است. هر کاری را با بصیرت و از راهش وارد شوید. از بیراهه رفتن رستگاری نیست. میخواهید رستگار شوید از راهش وارد شوید. قدم که میزنیم در اینجا، بین شما، قدم به قدم میگویند: حاج آقا به جوانها دعا کن. حاج آقا به جوانها دعا کن. میگویم: خانم، به جای مشهد برای پسرت خواستگاری برو. پسرش را نمیرود دنبال ازدواجش، هی در حرم میآید و میگوید… راه ازدواج این است که مادرها بروند. آقا من چهار جا رفتم، چهار جا چیزی نیست. صد جا برو تا صد و یکمی شود. آخر پسرعمویش شکست خورده، خوب پسر عمویش شکست خورده پس این پسرعمو نباید ازدواج کند برای اینکه پسرعمویش به طلاق کشیده شده است. کار را از راهش وارد شوید. مشاوره میروید نزد یک دکتری بروید مشاوره که متدین باشد. اگر مشاور شما آدم بی دینی باشد، کج میکند. قرآن یک جایی که میگوید: «لعلکم تفلحون» میگوید: دنبال پول بروید. بروید دنبال کاسبی، نماز جمعه وقتی صدای نماز جمعه، اذان نماز جمعه بلند شد، مغازهها تعطیل بروید نماز جمعه. بعد که «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ» قاری: «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (جمعه/10) آیه قرآن است. نماز جمعه تمام شد نروید خانه بخوابید. بروید دنبال کاسبی، بعد میگوید: اگر میخواهید رستگار شوید. رستگار کسی است که وقت نماز جمعه عبادت کند و باقی را دنبال کار برود. در تعطیلات آدم رستگار نمیشود.
افرادی که نصیحت کنند و نصیحت را بپذیرند، رستگار هستند. روایت داریم «قَدْ أَبْلَغَ مَنْ وَعَظَ وَ أَفْلَحَ مَنِ اتَّعَظ» (أمالی صدوق، ص556) اگر میخواهید رستگار هستید یا نه، اگر نصیحت کردند و تذکر دادند، پذیرفتی آدم رستگاری هستی. اما اینکه تو دیگر نمیخواهد به من بگویی. من پدربزرگ تو هستم، چند پیراهن قبل از تو پاره کردم. من فوق لیسانس هستم و تو راهنمایی هستی، تو به من میگویی؟ تو دیگر… بچه که حرف نمیزند. زن که حرف نمیزند. همین که… اگر واقعاً یک حرف حقی به شما زدند، پذیرفتید معلوم میشود رستگار هستید. این خاطره را از امام بشنوید. یک کسی از همین استان خراسان بود. یک بچه دبستانی به امام نامه نوشت. ای امام، میخواستم به تو پند دهم ولی دیدم من بچه هستم، خجالت کشیدم و پند ندادم. این نامه دفتر امام آمد. خوب دفتر این نامه را باز کرد و خواند که بچه دوم دبستانی میخواهد به امام پند بدهد ولی چون دیده بچه است پند نداده است. گفتند: این را به امام بدهیم ببینیم چه میکند؟ دادند به امام و امام گفت: شاید من عیبی دارم که او در نیشابور و تربت حیدریه فهمیده است و شما که بغل من هستید نفهمیدید. شاید این درست میگوید. قلم را بدهید. قلم را گرفت و با دست خودش برای این بچه نوشت: فرزند عزیزم! ای کاش پندی که میخواستی بدهی را میگفتی. همه ما نیاز به پند داریم. این رستگار است. رستگار کسی است که حرف حق را پپذیرد. خیلی از ما نمیپذیریم.
حالا دو کلمه بلد هستیم فکر میکنیم همه چیز بلد هستیم. الآن شما ستارهها را خوب نمیتوانید ببینید، چرا؟ برای اینکه نور پرژکتور هست. بخاطر این نور دیگر کرات آسمانی را نمیبینید. اگر این لامپ خاموش شود ستارهها پیداست. اینکه میگویند: «العلم حجاب» معنایش این است. گاهی علم مثل این پرژکتور است. علم نور هست اما گاهی بخاطر این نور آدم باقی ستارهها را نمیبیند. اگر سواد نداشت میدید. تکبر نداشته باشیم رستگار هستیم.
5- رعایت عفاف در روابط اجتماعی
عفاف، اگر خواهرها به مردها خیره نشوند. مردها به خانمها خیره نشوند. میگوید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا» قاری: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» (نور/30) به مؤمنین بگویید: به نامحرم نگاهت خورد چشمت را پایین بکش. «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ» (نور/31) به خانمها بگویید: نگاهتان به مرد نامحرم افتاد، خیره نشوید. آخر آیه میگوید: «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» اگر میخواهید رستگار شوید چشم چرانی ممنوع!
این رستگاریهای واقعی است. یک مشت رستگاریهای خیالی هم داریم. خیال میکند رستگار شد. در قرآن سه تا «یحسبون» داریم. یکی میگوید: خیال میکند راهش درست است. کج میرود خیال میکند درست میگوید. «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» قاری: «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» (اعراف/30) فکرش کج است خیال میکند فکرش درست است. آیه دیگر عملش کج است خیال میکند عملش درست است. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» قاری: «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (کهف/104) گاهی خیال میکند کسی هست. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَیْءٍ» کسی نیست باد او را گرفته است. غرور، کلهاش باد دارد. قاری: «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَیْءٍ» (مجادله/18) فکر میکند کسی است، خیال میکند فکرش درست است. خیال میکند عملش درست است، آیه دیگر خیال میکند یک شخصیتی است. اینکه انسان درست تشخیص بدهد. رستگاریهای غلط.
6- خطر مغرورشدن به عبادت خدا
بعضی خیال میکنند که به عبادتشان پز میدهند، خدا وقتی میخواست انسان را خلق کند، به فرشتهها گفت: میخواهم انسان را خلق کنم. گفت: نه نه نه! این انسان خونریز است.«یُفْسِدُ فِیها» فساد میکند. «وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» خونریز است. «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ» (بقره/30) عربیهایی که میخوانم قرآن است. فرشتهها گفتند: ما اهل عبادت هستیم و این بشر برای تو بندگی نخواهد کرد. خدا گفت: من میدانم، «قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» من چیزی میدانم که شما نمیدانید. بالاخره بعد هم روشن و برایش… برای فرشتهها ثابت کرد که من میدانم یعنی چه. گاهی انسان میگوید: ما هستیم، دیگر نیازی به او نیست. مسلمانها جبهه رفتند و پیروز شدند، پیروز که شدند غنائم جنگی گرفتند. منافقین که جبهه نمیرفتند، میگفتند: کاش میرفتیم جبهه و ما هم غنائم جنگی میگرفتیم، «یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً» قاری: «یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً» (نساء/73) فکر میکند رستگاری به این است که پول دارد. واقعاً هرکس پول دارد رستگار است؟ قارون وقتی در خیابانها راه میرفت به قدری اسکورت و دنگ و فنگ و تجملات داشت که افراد میگفتند: عه عه، عجب اسکورتی! اوه… «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ» قاری: «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ» (قصص/79) کاش ما هم مثل قارون اینقدر پول داشتیم ولی فردا که قارون به گل فرو رفت، خودش و سرمایههایش در گل فرو رفت، گفتند: خوب شد مثل قارون نبودیم. سه شنبه میگفتند: کاش مثل قارون بودیم و چهارشنبه گفتند: خوب شد مثل قارون نبودیم. اینها خیال میکنیم این ازدواج، این تجارت، سکنی در این محله، شرکت با این شرکت، از خدا خیر بخواهیم.
همه دعاها مستحب است جز یک دعا، یک دعای واجب بیشتر نداریم و آن این است، «اهدنا الصراط المستقیم» چون دائم کج میرویم. چه بگوییم؟ «اهدنا الصراط المستقیم» چطور موضع بگیریم؟ «اهدنا الصراط المستقیم» در مهمانی چه کنیم؟ در ازدواج چه کنیم؟ در تجارت چه کنیم؟ در زراعت چه کنیم؟ «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی ببینید اگر یک لحظه از این سیمها برق به این لامپها نرسد خاموش است، یک آن خدا ما را رها کند، مرخص هستیم. یک آن، یک بنده خدا بود وقتی سیگار میکشید، برای اینکه کم سیگار بکشد سیگار را میگذاشت روی انگشت و با تیغ میبرید و سه قسمت میکرد که مقدار کمی سیگار بکشد. به او گفتم: سیگار را روی دستت گذاشتی، تیغ میزنی یکوقت این تیغ دستت را نبرد؟ گفت: یکبار دیگر هم کسی مثل شما گفت: دستت را نبری؟ گفتم: تا حالا که نبریدم…. تا گفتم نبریدم خون ریخت. همین امام عزیز، بنیان گذار جمهوری اسلامی، به یکی از علما گفته بود: یکبار خدا حافظه را از من گرفت، هرچه فکر کردم یک ربع ساعت فکر کردم و یادم رفت اسم من روح الله است. به هیچ چیز قانع نشوید. یک وقت ممکن است کسی را که همه بد میدانید او آدم خوبی درآمد. قرآن یک آیه دارد میگوید: بهشتیها میگویند: یک جانوری است او در ایران جنایتکار بود. میگویند: او الآن در بهشت است. عه… این جانور بود. بله جایش در بهشت است. تو که فکر میکردی آدم خوبی هستی به جهنم رفتی. «وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ» قاری: «وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ» (ص/62) ممکن است عملش بد باشد ولی قرآن میگوید: نگویید تو آدم بدی هستی، بگو: تو آدم خوبی هستی، کارت بد است. اگر کسی بد است، نگو: تو بد هستی. بگو: کارت بد است. تو خودت خوب هستی. «إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِین» قاری: «إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِین» (شعرا/168) آیه قرآن است. نگو تو بد هستی.
خدا رحمت کند نقل شد آیت الله بهجت یک کسی بنا بود بیاید، دیر آمد. وقتی آمد، گفت: دیر کردی؟ کجا بودی؟ گفت: هان، شلوغ بود خیابانها، ترافیک بود گیر کردی؟ عذر را در دهانش میگذاشت. روزه میخورد نگو: بی دین روزه خوار! بگو: شاید هم شما مریض هستید؟ یعنی عذر را دهان طرف بگذارید. بگو: کارت بد است. نگو، اسلام ما این است. گاهی انسان خیال میکند رستگاری با فلان وصلت است، با فلان ثروت است، با فلان قدرت است. فرعون میگفت: من باید معبود شما باشم. رب شما من هستم. «أنا…» چه میگوید که… قاری: «َقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» (نازعات/24) فرعون گفت: پروردگار شما من هستم. به چه دلیل؟ میگفت: به چه دلیل؟ دلیلش این است که «أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْر» قاری: «أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْر وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَ فَلا تُبْصِرُون» (زخرف/51) نمیبینید حکومت مصر دست من است؟ نمیبینید نهرهای آب در باغ جاری میشود؟ فکر میکند اگر قدرت داشت، خیلیها فکر میکنند حالا که تحصیلاتشان بالا است همه چیز را هم میفهمند. نه آقا گاهی وقتها عوام یک چیزی میفهمند که بندهای که پنجاه سال هست آخوند هستم نمیفهمم. بارها شده…
من یک پدری داشتم، خدا همه اموات شما و ما را بیامرزد. گاهی یک حرفهایی میزد که من میماندم. به او گفتم: خانه ما گرانتر است یا خانه حاج عمو؟ پدر و عموی ما هردو تاجر بودند. گفتم: خانه ما گرانتر است یا خانه او؟ پدرم سواد نداشت، گفت: هرکدام از خانهها که عبادت خدا در آن بیشتر باشد. من خجالت کشیدم. سواد ندارد ولی بهتر از من میفهمد. یکبار گفتم: این همه باغچه… کنار خانه باغچه داشتیم. در این باغچه این همه درخت است یکی میوه نمیدهد. اه، گفت: در این خانه این همه آدم میخوابد، یکی نماز شب نمیخواند، اه… یعنی هروقت یک چیزی میگفتم، او سواد نداشت و من هم باسواد بودم، همیشه کم میآوردم. یکبار به او گفتم: حاجی، گفت: بله. گفتند: چه میکنی؟ گفت: اشتباه. گفتند: اشتباه نکن. گفت: امروز نمیفهمم، فردا میفهمم که امروز اشتباه کردم. فکر نکنیم حالا که حکومت مصر دستمان است «أنا ربکم الاعلی».
7- خطر مغرورشدن به خاندان و ثروت
افرادی میگفتند که «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالًا» (کهف، 32) قاری: «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالًا وَ أَعَزُّ نَفَراً» گاهی به اولاد، فلانی سه تا پسر دارد، چهار تا پسر دارد، بچههایش دکتر و پولدار هستند، خوشا به حالش، این نانش در عسل و روغن است. همه بچههایش تحصیل کرده و پولدار هستند. خدا خواسته باشد ذلیل کند بین یک مشت بچه پولدار آدم را ذلیل میکند.
بنده خدایی چهار تا از بچههایش دکتر بودند، از دکترهای درجه یک، مادر این دکترها گفت: من خانه آن پسرم میروم. رفت بیرون و در خیابان ماشین زد و سکته مغزی و ضربه مغزی و مرد و نفهمیدند کیست. صاحبش پیدا نشد و در سردخانه گذاشتند. مدتها گذشت و پسرها خبر نداشتند و فکر کردند خانه برادرش است. یک روز تلفنی گفتند: مادر چطور است؟ میگوید: مادر اینجا نیست. گفت: خانه شما میآید. اینجا نیامد. لابد خانه آن برادر است. آن یکی و آن یکی، عه، نیست! بدو بدو هیجانی و چه شده، دیدند اوه، چند روز است مرده در سردخانه است. آن کسی که همه میگفتند: خوشا به حالت بچههایت دکتر هستند و وضعت خوب است. از بی کسی مرد! در کنار چهار پسر مرد.
به پیغمبر میگفتند: ابتر است. ابتر یعنی عقبه ندارد. چون پسر که ندارد، پیغمبر ما دو پسر کوچک داشت در کوچکی مردند. از پیغمبر آن که ماند زهرا(س) بود. زمان جاهلیت هم دختر را جزء آدم حساب نمیکردند، میگفتند: پسر ندارد و دختر هم جزء آدم حساب نمیآوریم. پس او ابتر است، بمیرد چراغش خاموش است. نمیدانستند با یک دختر نسل پیغمبر تا ابد میماند. به هیچ چیز تکیه نکنید. اگر میخواهید ببینید دین دارید و چقدر دین دارید، حدیث این است. با این خطکش خودتان را متر کنید. اگر با آنچه در دست خودت هست، دلت خوش است، دینت ضعیف است. اگر به آنچه در دست خداست، دلت خوش است، دینت قوی است. نگو پول دارم، زور دارم، بنزین دارم، ماشین دارم، لاستیکهایم سالم است پس میرسم. یکوقت دیدی همه را داری و نمیرسی. هم لاستیکت نو است و هم خودت نو هستی… یکوقت همه را داری نمیرسی. یکوقت هیچی نداری میرسی. حدیث است و حدیث مهمی بود. اگر میخواهید ببینی دینت قوی است یا دینت ضعیف است، اگر به آنچه در دست خداست تکیه کردی، مثلاً دخترت را به این پسر دادی، چرا؟ این پسر فکرش سالم است، عقیده دارد، بچه مسلمان است، اهل نماز است. خانواده شریفی است. اگر بخاطر کمالات دخترت را دادی، معلوم میشود دینت قوی است. اما اگر گفتی: من دخترم را به این گدا بدهم؟ یک کسی میخندید. گفتند: چرا میخندی؟ گفت: بچهام به من گفته: بابا پول بده. گفتم: ندارم. رو به مادرش کرده و گفته: در کاشان از این گداتر نبود زنش شدی؟ این خانه ندارد، سربازی نرفته، هنوز لیسانس و مدرک ندارد. من دخترم را به کسی میدهم که یک دو سه چهار، این کمالات را داشته باشد حالا نماز میخواند یا نه؟ نماز نمیخواند ولی خانه خوبی دارد. دو طبقهای است.. آجرهای خانه جذبش میکند، نماز جذبش نمیکند. میگوید: نماز نمیخواند ولی خانه دارد. نماز نمیخواند ولی مدرکش بالاست.
یکبار دیگر حدیث را بگویم. اگر به آنچه خدا گفته تکیه کردی معلوم میشود ایمان ما قوی است. اگر به آنچه در دست خودمان است، من گفتم: امشب منبر من خوب میشود، چرا؟ برای اینکه ده ساعت مطالعه کردم، یادداشت هم کردم، هم بیان دارم، هم مطالعه کردم و هم یادداشتهایم در دستم است. گفتم: پس منبرم خوب میشود. آن شب بد میشود. اما گفتم: خدایا ما یک یادداشتی برداشتیم، اما چه به ذهن ما بیایند و چطور بگوییم، چه حرفی چه اثری بگذارد دست خداست و دست ما نیست. هدایت دست ما نیست. ما لبمان را تکان میدهیم. یک خاطره بگویم، وقت دارم یا ندارم؟ چند دقیقه شد؟ چهل دقیقه… ای بابا. ده دقیقه اضافه حرف زدیم. خیلی خوب باشد. چند دعا کنم.
خدایا به آبروی آن کسی که گفت: «فزت و رب الکعبه» امیرالمؤمنین وقتی ضربت خورد گفت: رستگار هستم. به آبروی امیرالمؤمنین ما را جزء رستگاران و مفلحین قرار بده. الهی آمین. هرچه شب قدر برای خوبان تاریخ مقدر میکنی، به آبروی همان خوبها همان دعاها را برای همه ما قرار بده. قیامت را روز شرمندگی ما قرار نده. مشکلات جامعه ما را حل بفرما. روح امام و شهدا را از ما راضی بفرما. مقام معظم رهبری، دولت ما،؛ نسل و ناموس ما، جوانهای ما، انقلاب و آبروی ما، هر نعمتی به ما دادی در پناه امام زمان حفظ بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»