راههای توبه از گناهان (2)
موضوع: راههای توبه از گناهان (2)
تاریخ پخش: 21/01/1402
عناوین:
1- توبه همراه با عمل مناسب برای جبران گناه
2- توبه، تبدیل بدیها به خوبیها
3- دعوت دیگران به توبه برای نجات آنها
4- توبه تا پیش از فرارسیدن نشانههای مرگ
5- تأکید قرآن بر توبه نصوح
6- راههای جبران حقالناس
7- شیوه دعاکردن و حاجت خواستن از خدا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
موضوع بحث ما در این تقریباً بیست و پنج، شش دقیقه توبه هست، توبه یعنی برگشت. وقتی انسان میتواند توبه کند که اوّل خدا لطفش را به ما برگرداند، ما را متوجّه عیبمان، گناهمان بکند، وقتی لطف خدا به ما رسید، ما به فکر گناه و توبه میافتیم، یعنی توبه توفیق الهی است، چون ممکن است انسان گناهان زیادی بکند، ولی فکر توبه هم نباشد و لذا قرآن میگوید که: «تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا» (توبه/ 118)، خدا لطفش را به شما انداخت، تا تو توبه کنی، «تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا» (توبه/ 118)، آیهی قرآن است، خدا لطفش را به شما برگرداند، تا شما هم برگردید. معنای توبه این است که در اسلام بنبست وجود ندارد، هیچ کس حق ندارد بگوید من گناهی کردم که توبه ندارد، خدا من را نمیبخشد، بنبست وجود ندارد.
1- توبه همراه با عمل مناسب برای جبران گناه
منتها توبه در قرآن تنهایی به کار نرفته، تا آنجایی که من تحقیق کردم، هر جایی میگوید توبه، میگوید یک کاری هم باید بکنی، «تابَ وَ آمَنَ» (مریم/ 60، طه/ 82، فرقان/ 70، قصص/ 67)، توبه کردی، باید ایمان هم داشته باشی، «تابَ … وَ أَصْلَحَ» (مائده/ 39، انعام/ 54)، توبه کردی، باید عیبهایت را هم اصلاح کنی، «تابُوا وَ … بَیَّنُوا» (بقره/ 160)، یک چیزی را کتمان کردی، حالا که توبه کردی، باید طرف را پیدایش کنی، بگویی: «آقا من یک چیزی را از تو پنهان داشتم، حالا میخواهم بیان کنم.» اگر چیزی را نگفتیم، باید بگوییم، مالی را خوردی، باید پس بدهیم، نمازی نخواندیم، باید قضا کنیم، توبه یک کلمه نیست، یک عملیات است.
– خدا توبه را قبول میکند؟
خدا به ما دستور داده: «تُوبُوا» (هود/ 3 و 52 و 61 و 90 ، نور/ 31، تحریم/8)، «تُوبُوا» آیهی قرآن است، یعنی واجب است توبه کنیم، وقتی خدا میگوید توبه کن، یعنی اگر توبه کنی، من میپذیرم، مگر میشود بگوید توبه کن، ولی اگر توبه کنی، من نمیبخشم؟ این که نمیشود. در مناجاتها هم هست که خدایا وقتی به من میگویی توبه کن، یعنی چه؟ یعنی توبه کنی، تو هم بپذیر، «یَقْبَلُ التَّوْبَهَ» (توبه/ 104 ، شوری/ 25)
توبه معنایش این نیست که خدا میبخشدت، دوستت هم دارد، «هُوَ التَّوَّابُ»، بعد میگوید: «الرَّحیمُ» (بقره/ 37)، آخر ممکن است یک مجرمی، یک کتکی به شما زده، مالی از شما خورده، بعد بیاید بگوید: «معذرت میخواهم»، عذرخواهی کند، ولی دوستش که نداری، میگویی این به من سیلی زده، آبروی من را ریخته، خیلی خب، میبخشمت، اما دوستش نداری، قرآن میگوید هم توبهات را قبول میکنم، هم دوستت دارم، «رَحیم». «یُحِبُّ التَّوَّابینَ» (بقره/ 222)، «یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ» (بقره/ 222)، این عربیهایی که میخوانم، قرآن است، این یک مسئله.
2- توبه، تبدیل بدیها به خوبیها
توبه معنایش این است، یکی از برکات توبه، نه خدا میبخشدت، بدیهایت را هم تبدیل به حسنه میکند، قرآن میفرماید که: اگر کسی «تابَ»: توبه کند، «آمَنَ»: ایمان بیاورد، «عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً»: کارهایش را اصلاح کند، «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات» (فرقان/ 70)، نه گناهانش را میبخشد، بدیهایش را هم تبدیل به خوبی میکند.
– چهطور بدی تبدیل به خوبی میشود؟
باغچهی خانه آب کثیف اینجای باغچه فرو میرود، چند متر آن طرف آب زلال بیرون میآید، یعنی زمین زباله میگیرد، زلال میدهد. خلبانهایی داشتیم، اینها بازوی شاه بودند، شاه اینها را آمریکا فرستاد، بالاترین درجات آموزش هواپیما را دیدند، ولی وقتی راه شاه کج شد، پشت به شاه کردند، آمدند دست امام را بوسیدند و آن تخصّصی که برای آمریکا و شاه دیده بودند، آن تخصّص را برای جبهه و جنگ به کار بردند، مثل شهید بابایی، خلبان درجهی یک بود، تحصیلکردهی آمریکا بود، اما تخصّصش را داد.
یاد یک چیزی افتادم، بگویم. حدیث داریم امام زمان علیه السلام که ظهور میکند، متخصّین دوره دیده خدمت امام زمان علیه السلام میآیند، تخصّصشان را و خودشان را عرضه میکنند، میگویند ما و تخصّصمان در اختیار شما. گاهی میگویند آخر امام زمان میخواهد چه کند؟ با چه قوّهای؟ با چه ابزاری؟ با چه امکاناتی؟ با چه تجهیزاتی؟ صاحبان تجهیزات میآیند تجهیزاتشان را در اختیار میگذارند.
– توبه سبب نزول باران است.
قرآن میفرماید: « تُوبُوا»، بعد میگوید: «یُرْسِلِ السَّماءَ» (هود/ 52)، اگر توبه کنید، باران رحمت برایتان میفرستد.
– توبه رزق و زندگی شما را خوب میکند، قرآن یک آیهی دیگر میگوید: «تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً» (هود/ 3)، اگر دست از گناه بکشی، زندگیات سروسامان پیدا میکند. بعضیها خیلی میدوند، زحمت میکشند، زجر میکشند، اما همهاش زندگیشان پر از نکبت است، میگوید اگر میخواهی زندگیات شیرین باشد، دست از لغزشهایت بردار.
قرآن کنار توبه میگوید: «تابَ … أَصْلَحَ»، میگوید: «فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» (انعام/ 54)، جای دیگر میگوید: «تابَ … رَؤُفٌ رَحیمٌ» (توبه/ 117)، جای دیگر میگوید: «تابَ … یَدْخُلُونَ الْجَنَّه» (مریم/ 60)، جای دیگر میگوید: «تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحیمٌ وَدُودٌ» (هود/ 90).
– دعوت به توبه
3- دعوت دیگران به توبه برای نجات آنها
توبهی هر چیزی یک چیزی است. شما نگاه کنید، حمّام که میروید، پایتان را با سنگپا تمیز میکنید، صورتتان را با صابون، کمرتان را با کیسهی حمّام، باید دید چه رقم گناهی کردیم. گاهی توبهها نیاز به یک تحوّلی دارد. جوان بودم، اوّل طلبگیام بود، به نظرم زیر بیست سال بودم، طلبهی قم بودم، آمدم مشهد، آیت الله عظمای میلانی که به قول علّامهی طباطبایی در مراجع نظر ایشان این بود که اعلم آقای میلانی است، من خودم از ایشان شنیدم، طلبهها درس است، ما هم که بچّه طلبه بودیم، ولی رفتیم قیافهی آیت الله میلانی را ببینیم. تصادفاً ایشان یک حدیثی خواند، گفت: «چه حدیث خوبی! چه حدیث خوبی!» اینقدر روی منبر از این حدیث تعریف کرد و بعد هم ما رفتیم حدیث را پیدا کردیم. چند بار هم این حدیث را گفتم. حدیث این است، بنی امیّه را که خدا همهشان را لعنت کند، امامها را کشتند، بنی عبّاس را هم خدا لعنتشان کند، قاتلینشان، آنها هم امامها را کشتند، بنی عباس بیش از بنی امیّه امام کشت، منتها یک شیعه هم در دربار بنی عبّاس بود، شیعه بود ولی مثل زمان شاه ممکن بود در نزدیکان شاه هم یک کسی شیعه باشد، مسلمان باشد، مؤمن باشد. یک شیعه در دربار بنی عبّاس بود، یک شیعهی دیگر گفت: «نمیخواهی یک ملاقاتی با امام صادق داشته باشی؟» گفت: «امام صادق راه به من میدهد؟! من در دربارم» گفت: «حالا اگر من وقت بگیرم، میآیی؟» گفت: «اگر وقت بدهد که افتخار من است.» به امام صادق گفت: «آقا شما یک شیعه دارید، در دربار است، من میخواهم یک وقت ملاقات بدهید، ایشان را اینجا بیاورم.» امام وقت داد و این آمد و تا نگاهش به امام خورد، عوض شد. خوشا به حال آن کسی که زیارت او را عوض کند. گفت: «من راه توبه هم دارم؟ چون من یکی از عضوها و مهرههای درشت بنی عبّاس هستم، ثروتی در دربار جمع کردم، من هم توبه دارم؟» گفت: «بله، البتّه توبهی تو استغفر الله نیست، باید همهی اموالی که میدانی چه کسی به تو داده، پس بدهی. توبهی تو سنگین است، باید از شغلت هم استعفا بدهی.» بعد امام فرمود: «اگر این طور که من گفتم، توبه کنی، یعنی خاک باغچه را باید عوض کنی، یک تحوّلی، انقلابی باید در تو بشود. اگر اینطور توبه کنی، من امام صادق برای تو بهشت را ضامن میشوم.» این آقای درباری هم که ملاقات امام صادق آمده بود، یک خورده فکر کرد و گفت: «باشه» رفت استعفا داد و اموال را هم هر چیاش را میشناخت پس داد و هر چی نمیشناخت، با اجازهی امام صادق به فقرا داد، یک ذرّه یک ذرّه، این دلّال خیلی خوشحال بود که عجب کاری کرد، یک وقتی از امام صادق گرفت، دلّالی کرد، این مهرهی بنی عبّاسی را آنجا برد، آن هم متحوّل شد، منقلب شد، توبه کرد، میرفت به رفقایش میگفت: «این الآن اگر در دربار بود، مریض شده بود، کلّی عیادتش میرفتند، حالا شما دیدنش بروید، نگذارید تنها بماند.» مدّتی شد و فاصله شد و شد و شد، تا این آقای دلّال میگفت: «یک بار خانهی این آقای توبه کننده رفتم، دیدم دارد میمیرد، نفسهای آخر را میکشد.» تا من را دید، گفت: «خدا اجرت بدهد، وقت گرفتی از امام صادق، من را خانهی امام صادق بردی، زیارت امام در من اثر کرد، من متحوّل شدم، خدا اجرت بدهد.» بعد چشمانش را باز کرد، گفت: «امام صادق به وعدهاش وفا کرد، گفت اگر تو توبه کنی، من بهشت را برای تو ضامنم.» گفت: «امام صادق به وعدهاش وفا کرد»، این را گفت و مرد. بنده خدای دلّال رفت مردم را، شیعیان را دعوت کرد، تشییع جنازه و مراسمی و فلان و. بعداً این دلّال رفت مدینه، زیارت امام صادق علیه السلام، فاصله شده بود، هم مکانی، هم زمانی. امام صادق تا در را زد، امام صادق از داخل خانه قبل از آننکه بگوید کیه، گفت: «ما فلان روز، مثلاً دوشنبه، قبل از ظهر به وعدهی خودمان وفا کردیم، بهشت را رد کردیم»، میگفت: «همان دقیقهای بود که من بالای سر بیمار بودم که او هم گفت امام صادق به وعدهاش وفا کرد.» بیمار گفت امام صادق به وعدهاش وفا کرد، امام صادق هم فرمود من هم در همچین روز و دقیقهای به وعدهام وفا کردم.
از پول حرام بگذری، «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب» (طلاق/ 3)، از جایی دیگر برایت میرسد. گاهی توبه به این است که انسان یک چیزهایی را از خودش بکند.
– حالا اگر یک کسی توبه نکرد، «وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (حجرات/ 11)، کسی توبه نکند، قرآن به او گفته ظالم، «ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ» (بروج/ 10)، توبه نکنیم عقوبت دارد، دوزخ دارد.
– وقت توبه
4- توبه تا پیش از فرارسیدن نشانههای مرگ
توبه وقتش قبل از دیدن آثار مرگ است، اگر کسی دید دارد میمیرد، توبه کند، آنجا فایده ندارد، قرآن میفرماید کسی باید توبه کند که آثار مرگ را نبیند، اگر بعد از دیدن آثار مرگ توبه کند، فایده ندارد، وگرنه فرعون هم توبه کرد، تمام مهرههای شاه، دانه درشتهای نظام طاغوتی همه وقت اعدام میگفتند: «توبه کردیم!» حالا؟ گرفتید، رجائیها را کتک زدید، نوّاب صفویها را شهید کردید، هر کسی را گرفتید، کشتید، بردید، خوردید، حالا که میبینید میخواهید اعدام شوید، توبه میکنید؟! توبه باید در وقت اضطرار نباشد. آثار مرگ را ببینیم، توبه کنیم، توبه قبول نیست، این هم آیهی قرآن است.
یک صلواتی بفرستید، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.
توبه یعنی لباس کثیف را دربیاور. در قرآن 91 بار گفته خدا غفور است، پنج بار گفته غفّار است، هشتاد بار از توبه و پذیرش توبه سخن آمده است، بیش از صد بار سخن از توبه و غفور و غفّار مطرح شده. گفته هیچ وقت نگوید گناهان من زیاد است، من را خدا نمیبخشد، «لا تَقْنَطُوا» (زمر/ 53)، در آستانهی شب قدر بحث را گوش میدهید، نگویید دیگر کار از کار گذشته، کار از کار نگذشته.
– ارکان توبه
توبه چند تا رکن دارد، اوّل اینکه باید گناه را ول کنیم، از گناهان کوچک شروع کنید، نمیشود مثلاً برکت این زیارت این باشد که مثلاً ما سیگار نکشیم، هر کس میخواهد سیگار بکشد، اسکناس آتش بزند، چون اگر اسکناس آتش بزنی، اسکناست آتش گرفت، ولی ریهات سالم است، این اسکناس را سیگار میخری، سیگار میکشی، هم اسکناست رفت، هم ریهات رفت، هر کس میخواهد سیگار بکشد، یک اسکناس آتش بزند، ببین دلت میآید اسکناس آتش بزنی؟ خودمان را جریمه کنیم، بارها از من پرسیدند: «آقا من عصبانی هستم، در خانه، در بیرون از خانه، با شاگرد، با کارگر، عصبانیام، فحش میدهم.» گفتم: «بگو هر فحشی که دادم، فلان مبلغ جریمه، اگر حرف زشت زدم، صد هزار تومان جریمه.» عذرخواهی کنیم، عارمان هم نشود.
آیت الله صافی خدا رحمتش کند، میگفت: پای درس آقای بروجردی بودیم، قبل از آنکه آقای بروجردی بیاید درس، یک بنده خدایی رفت خانهی ایشان، گفت: «آقا من یک مشکلی دارم، شما یک کمکی به من کنید.» ایشان گفت: «من الآن باید بروم درس، حواسم پرت میشود، بروم درسم را بدهم، برگردم، بیا ببینم مشکلت چی هست.» خب این طلبه هم، آقای بروجردی با درشکه، آن زمان هم در قم تاکسی نبود، با درشکه رفت مسجد اعظم درس بدهد و این طلبه هم پای درس آقای بروجردی رفت، پای منبر نشست. آقای بروجردی که درس میداد، این طلبه یک اشکال کرد. آقای بروجردی دید این همان است که نیم ساعت پیش آمده خانه، [با عصبانیت] گفت: «به شما گفتم بعد از درس»، آیت الله صافی گفت: «من به آقای بروجردی گفتم آقا ایشان اشکال علمی میکند، کمک مالی نمیخواست که شما گفتی بعد از درس، ایشان اشکال علمی میکند.» آقای بروجردی متوجّه شد که این تشر بیخود بوده، عصبانی شده، سر این طلبه داد زده. آیت الله صافی میگفت: «آقای بروجردی از منبر پایین آمد، دست طلبه را بوسید، برگشت روی منبر نشست.» این را توبه میگویند. اشکال دارد آدم دست خانمش را ببوسد؟ خانم دست آقایش را ببوسد؟ آدم دست بچّهاش را ببوسد، دست کارگرش را ببوسد، بگوید آقا من اشتباه کردم. اگر عار دنیا را تحمّل نکنیم، نار قیامت را باید تحمّل کنیم.
همهمان نیاز به توبه داریم، حدیث داریم پیغمبر ما معصوم بود، ولی روزی هفتاد بار میگفت: «أَستَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْه» (وسائل الشیعه، ج 16، ص 81). توبه معنایش این است، اوّل گناه را ترک کنیم، از کردهها پشیمان بشویم، تصمیم بگیریم دیگر انجام ندهیم.
– توبهی نصوح چی هست؟
5- تأکید قرآن بر توبه نصوح
توبهی نصوح را عرض کنم به حضور جنابعالی فرمود: «توبهی نصوح این است که باطن و ظاهر یک جور باشد و بلکه بهتر باشد.» (بحار الأنوار، ج 6، ص 22) شما وارد حرم میشوی یک قیافهای، میگوید باطنت بهتر از ظاهرت باشد، این را توبهی نصوح میگویند، یعنی واقعاً انسان از کردههایش پشیمان بشود.
بچّه بودم، میرفتم دهاتهای کاشان، میوه میخوردم، فرار میکردم، دلیلش را هم میگفتم هنوز پانزده سالم نشده، میخوردیم و در میرفتیم. قبل از پانزده سالگی ما طلبه شدیم، دیدیم نوشته: «کسانی که مال مردم را خوردند، باید صاحبش را راضی کنند، گرچه در کودکی باشد»، اَی بابا! «گرچه خواب باشد»، اَی بابا! خواب هستی، پا میزنی کوزهی من را میشکنی، باید پول کوزه را بدهی، نمیتوانی بگویی خواب بودم، مال مردم خواب و بیداری ندارد، «هوش باشی یا مست، خواب باشی یا بیدار، بچّه باشی یا بزرگ». گفتیم: «حالا رویم نمیشود، من بگویم بسم الله الرّحمن الرّحیم. اینجانب محسن قرائتی طلبه شدم، متوجّه شدم که بعضی میوههایی که خوردم، فرار کردم، اشکال داشته.» گفت: «نه، بالأخره باید بروی، بگویی.» پک پولی برداشتیم، رفتیم روستا، درختهایی که میدانستیم خوردیم، فرار کردیم، صاحبش را میخواستیم، میگفتیم: «آقا ما بچّه بودیم، از این میوهها خوردیم، فرار کردیم، این پول را بگیر، ما را حلال کن.» بعضی گرفتند، اکثرشان پول نگرفتند، حلال کردند.
طوری نیست، انسان اشتباه میکند. خیلی جاها اگر کمرو باشیم، دینفروشی میکنیم، انسان باید در دینداری پررو هم باشد، پررو باشد، با کسی رودربایستی نداشته باشد. زلیخا به یوسف تهمت زد، گفت: «یوسف قصد من را داشته»، یوسف گفت: «نه آقا، او قصد من را داشته، او دنبال من بود.» بالأخره آخرش گفت: «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ» (یوسف/ 51)، زلیخا گفت: «حق با یوسف است، من عاشق او شده بودم.» ما به اندازهی زلیخا باید بیارزیم دیگر، یک خانم بود، خانم شاه بود، گفت: «أَنَا راوَدْتُهُ»، گیر در من است، خب گیر در من است، آدم باید بگوید آقا مشکل از من است.
6- راههای جبران حقالناس
اگر شب قدر سرمایه هست، شب قدر، شب توبه هست، یک مبلغی را اگر نمیدانید، ببینید این مسئلهاش را هم بگویم در این دقیقهی آخر، فقط میخواهم حفظ کنید، مال مردم چهار جور است:
1- هم آدم را میشناسی، هم مبلغ را، این یک صورت. حسن آقاست، دویست هزار تومان است، هم مبلغ معلوم است، هم حسن آقا معلوم است؛
2- نه آدم را میشناسی، نه مبلغ را. شوفر تاکسی بودم، ساک مردم در صندوق جا مانده، نمیدانم چه کسی بوده، کجا بوده، نه آدمش را میشناسم، نه مبلغ را؛
هم آدم را میشناسی هم مبلغ را، یک. نه آدم را میشناسم نه مبلغ را، دو.
3- آدم را میشناسی، اما مبلغ را نمیدانی، سه؛
چهار جور است، چهار تا حکم دارد:
– اگر هم آدم را میشناسی، هم مبلغ را، همان مبلغ را به همان آدم باید داد، صدقه میدهیم، افطاری میدهیم، نذر امام حسین میکنیم، هیچی. چون میدانی مال چه کسی را خوردی، همان مبلغ را باید به همان آدم بدهی. این حکمش معلوم است، خودتان هم میدانید؛
– نه آدم را میشناسیم، نه مبلغ را، میدانم حقّ النّاس به گردنم است، اما نمیدانم چه کسی است و چند است، حدّاقلش را تخمین بزن، بالأخره بین یک میلیون یا دو میلیون، یک میلیونش که قطعی است، آن حدّاقلی که یقین است، آن را به یک مجتهد جامع الشرایط بده، یا اجازه بگیر، به فقراء بده؛
3- آدم را میشناسم، مبلغ را نمیدانم. میدانم ایشان از من طلب دارد، نمیدانم صد تومان بود، یا دویست تومان، اینجا هم میگوید آدم را که میشناسی، برو با او مصالحه کن، بگو: «آقا شما یک مبلغی از من میخواهی، منتها نمیدانم صد تومان است، یا دویست تومان است، شما مصالحه کنید.» باید با همان طرف مصالحه کنید؛
4- آدم را نمیشناسی، ولی مبلغ را میدانی باز حکمش، حکم دوّم است، مجتهد جامع الشرایط. اصلاً فایدهی زیارت به همین.
امام فرمود: خدایی که گفته بیایید مکّه دور کعبه طواف کنید، برای اینکه بعد از کعبه ملاقات ما را بکنید، بیایید مکّه اعمال حج را انجام دهید، بعد خدمت امام صادق برسید، زندگیتان را تصفیه کنید، وگرنه برکت زیارت، خود زیارت یک ارزش است، اما ارزش بالاتر این است که انسان قبل از.
7- شیوه دعاکردن و حاجت خواستن از خدا
حالا این را هم یک دقیقه وقت دارم، میتوانم یک دقیقه بگویم. کسی آمد گفت: «من به خدا چند تا اشکال دارم، یکی از اشکالهایم این است که خدا گفته «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم» (غافر/ 60)، دعا کنید، مستجاب کنیم، ما دعا میکنیم، مستجاب نمیشود.» امام فرمود: «چه جوری دعا میکنی؟» گفت. گفت: «نه، تلفن خدا شماره دارد، شمارهی خدا را بگیر، گوشی را برمیدارد، راهش این نیست.» گفت: «راهش چی هست؟» گفت: «اگر خواستید دعایتان مستجاب بشود.
اوّل. باید از خدا تجلیل کنید، «یَا عَلِىُّ یَا عَظِیمُ، یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ» (مفاتیح الجنان، دعای بعد از نمازهای واجب)، اوّل از خدا تجلیل کنیم؛
دو. نعمتهای خدا را بشماریم، «أنْتَ الَّذی … أنْتَ الَّذی … أنْتَ الَّذی» (مفاتیج الجنان، عبارات دعای عرفه)، تو این را دادی، این را دادی، این را دادی، این را دادی، نعمتهای خدا را بشماریم؛
سه. شکر کنیم، خدایا برای هر نعمت، در هر مکان، در هر زمان، هر نعمتی، به همهی ما دادی شکر؛
چهار. صلوات، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد؛
پنج. عیبهای خودت را بگو، منتها بغلدستیات نفهمد، بین خودت بگویی خدایا اینجا خلاف کردم، خلاف دیدم، خلاف انجام دادم، خلاف، خلاف؛
شش. از همهی خلافهایت عذرخواهی کن، دستت را هم مقابل صورت بیاور، بیش از این نباشد، آخر بعضیها که دعا میکنند، دستشان را همچین میکنند، گفتند دست مقابل صورت باشد، این معنایش این است که من سائل هستم، آدمی که سؤال میکند، دستش را دراز میکند.
خدایا به آبروی اولیائت و آنهایی که پهلوی تو عزیزند، هر چه شب قدر، هر چه شب قدر امسال و هر سال برای بندگان خوبت مقدّر میکنی، همهی آنها را برای همهی ما مقدّر بفرما.
ما را جزء محرومین قرار مده.
از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضی بفرما.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»