در جستجوی صراط مستقیم
موضوع: در جستجوی صراط مستقیم
تاریخ پخش: 16/06/1402
عناوین:
1- طلب هدایت به راه مستقیم، در هر نماز
2- رسول خدا و ائمه معصومین علیهمالسلام، الگوهای راه مستقیم
3- عوامل انحراف از راه مستقیم
4- گذشت همه انسانها از پل صراط در قیامت
5- خطر انحراف از راه مستقیم و حبط اعمال
6- محبت و ولایت حضرت علی علیهالسلام، عامل نجات در قیامت
7- دوری از بخل در رسیدگی به نیازمندان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در این جلسهی بیست و پنج شش دقیقهای، بحثی را میخواهم بگویم که حدوداً چهل بار در قرآن مطرح شده و آن بحث راه است، صراط. بر همهی مسلمانها واجب است نماز بخوانند و نماز بیحمد هم نماز نیست، «لَا صَلَاهَ إِلَّا بِفَاتِحَهِ الْکِتَابِ» (عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج 1، الفصل التاسع، ح 2، ص 196)، داریم که تا حمد را نخوانی، نماز نیست. حالا اگر به نماز مرده، نماز میّت میگویند، از باب تساهل میگویند و الّا نمازی که حمد ندارد، نماز نیست.
1- طلب هدایت به راه مستقیم، در هر نماز
در حمد هم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» (فاتحه/ 6) باید بگوییم، همه هم باید بگوییم. ما که هفده رکعت نماز میخوانیم، ده رکعتش حمد و «قُلْ هُوَ اللَّهُ» است، هفت رکعتش هم «سُبْحانَ اللّهِ» است، «سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّه وَ لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَ اللّهُ أَکْبَرُ»؛ یعنی ما روزی ده مرتبه هر مسلمانی واجب بگوید: «خدایا مرا به راه مستقیم هدایت کن.» قضیه چی هست؟ تنها دعای واجب این است، تمام دعاهایی که در کتابهاست، همه مستحب است، یک دعای واجب داریم که «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم».
پیغمبر ما دو برابر باقی آدمها میگفت: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم»، چرا؟ برای اینکه نماز شب بر پیغمبر واجب بود. نماز شب یازده رکعت است، غیر از مغرب و عشاء، یازده رکعت است، اگر ما ده بار از خدا میخواهیم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم»، پیغمبر ما یازده بار هم رویش بیاید، بیست و یک بارمیشود، بیست و یک بار، هر روز، بیست و یک بار، یعنی بیست و یکمرتبه پیغمبر میگفت، خدایا «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم». با اینکه پیغمبر ما در راه مستقیم بود، نه بر راه مستقیم است، اصلاً سوار بر راه مستقیم است. یک آیه در قرآن داریم، میگوید که: «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ» (یس/ 3)، پیغمبر تو از پیغمبرانی؛ «عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (یس/ 4)، «عَلی» با عین یعنی تو بر راه مستقیم سوار هستی، تو پیغمبری، سوار بر راه مستقیمی، راه مستقیم در مشتت است اما دو برابر باقی مسلمانها بگو: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم». این یعنی چه؟ مسئله مهم است.
حالا «در جستجوی راه مستقیم»، عنوان بحث ما این باشد، خوب است. قبل از انقلاب جلسهای اهواز بود، چند نفر سخنران بودند. من هم جوانی بودم، آنجا برنامه داشتم، عنوان بحث این بود: «در جستجوی صراط مستقیم» راه مستقیم چی هست؟ چون هر کسی میگوید راه من درست است. اوّل خدا گفته راه مستقیم، راه خداست، «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (هود/ 56). ربّ من، پروردگار من راهش مستقیم است؛ یعنی راه مستقیم فرمایشات خداست، «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ».
2- رسول خدا و ائمه معصومین علیهمالسلام، الگوهای راه مستقیم
بعد میگوید پیغمبر هم راهش مستقیم است، «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ * عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (یس/ 3 و 4)، پس خدا و پیغمبر. روایات متعدّدی هم داریم که راه مستقیم، راه اهل بیت است، امامان فرمودند راه مستقیم ما هستیم، دنبال دیگران نروید. راه مستقیم راه اهل بیت است. (بحار الأنوار، ج 24، ص 12 و 14؛ تفسیر القمی، ج 1، ص 28 و …)
گوش به حرف خدا دادن، راه مستقیم است، «أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ» (یس/ 61)، بندهی من باشید، قوانین الهی را اجرا کنید، راه مستقیم این است، قوانین بشری ناقص است، کوتاه است، خیلی چیزها را نمیداند، قوانین بشری از گذشتهی دور خبر ندارد، اگر هم باشد روی حدسیاتی، از سنگی، سفالی، از زیر خاک یک چیزی درمیآورند، تخمین میزند، هیچ کسی نمیتواند بگوید که گذشتهی دور چه بوده. آیندهی ما چه میشود؟ عقل بشر نمیرسد، حق کدام است، باطل کدام؟ اینهایی هم که میگویم، ادّعا نیست هان، هر انسانی پای تلویزیون نشسته، حرف من را میشنود، در عمرت پشیمان شدی یا نه؟ همین که پشیمان شدی، پیداست که راهت مستقیم نبوده؛ یعنی خودت هم میفهمی که کج رفتی، گول خوردی. هر انسانی که گول خورده، کج رفته، پشیمان شده، این پشیمانی و گول خوردن و کج رفتن علامت این است که راه ما راه مستقیم نیست؛ یعنی کج میشویم.
راه مستقیم یعنی هم مسائل فکری اصل است، هم مسائل عملی. بعضیها همهاش در دنیای محاسبات ریاضی و در مسائل فکری برنامهریزی میکنند، حول مسائل ایدئولوژیک فکر میکنند، در عملیات سر و کلّهشان پیدا نیست. بعضیها عملگرا هستند، حالا این عمل مبنای فکریاش چه چیزی هست، راه مستقیم یعنی هم به مسائل استدلال توجّه کنید، هم به عملیات؛ هم به فرد نگاه کنید، هم به جامعه. یک جامعهای مثل کمونیستها میگویند: «فرد نباید سرمایهدار بشود، جامعه باید، دولت، حکومت، مالکیت مال دولت است.» یک عدّه مثل آمریکاییها میگویند: «نه، فرد میتواند تا میلیارد میلیارد درآمد داشته باشد.» راه مستقیم میگوید: «مالکیت هم فردی داریم، هم اجتماعی داریم؛ هم باید با عقلمان فکر کنیم، مشورت کنیم، هم باید به خدا توکّل کنیم.» سفارش شده به تعقّل، تفکّر، مشورت، «سیرُوا فِی الْأَرْضِ» (انعام/ 11، نمل/ 69، عنکبوت/ 20، روم/ 42)، بروید بگردید ببنید دنیا چه کردهاند، تجربهی کشورهای دیگر را یاد بگیرید؛ یعنی هم باید از تجربه و علم استفاده کنیم، هم همهاش تجربهی علم نیست، ممکن است افرادی یک عمری هم تجربه دارند، باز هم کلاه سرشان میرود. پزشکان عزیز ما خیلی وقتها میگویند: «نهایت تلاشمان را میکنیم امّا ما این مسیری را که در دانشگاه طی کردیم، این است.» بعد میبینی از یک راه دیگر مریض خوب شد. پزشکها به افرادی که گفتند: «شما صد در صد بچّهدار نمیشوید، صد در صد با این شرایطی که شما و خانمت داری، بچّهدار نمیشوی» امّا یکمرتبه بعد از دهها سال به طوری ناخواسته بچّهدار شدند. به دکتر میگوییم: «شما که گفتی قطعاً بچّهدار نمیشوید!» میگوید: «ما از یک راههایی رفتیم نتیجه گرفتیم امّا یک راه دیگر هم هست.»
بحثمان چه هست؟ ما که از خدا میخواهیم خدایا ما را به راه مستقیم قرار بدهد، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم»، راه مستقیم چی هست؟
3- عوامل انحراف از راه مستقیم
عواملی که انسان را از راه مستقیم دور میکنند، چیست؟ سوءظن آدم را دور میکند. من به شما بدبین هستم، هر کاری هم بکنی، میگویم: «نه، این غرضش فلان است، غرضش فلان است.» چون سوءظن دارم، مثل آدمی که عینک سرخ میگذارد، کسی که عینکش سرخ است، تمام شلغمها را هم لبو میبیند، عینکش سرخ است. اگر عینک سبز بگذاری، همهی کاهها را هم آدم علف میبیند. افرادی سوءظن دارند، هر کاری هم بکنی، میگوید این … سوءظن. رفیق بد، مقالهی بد، فیلم بد، وسوسهی شیطان، شهوت، جوانی. تهدیدها، راهی را میرود، تهدیدش میکند، راهش را عوض میکند یا راهی را میرود، این راهی را که میرود، با یک پول تطمیعش میکنند، از او امضاء میگیرند، کج میرود. خیلی از مجرمین در دادگاه میگویند: «آقا گول خوردیم»، حالا راست میگویند یا دروغ را کار نداریم ولی اقرار به گول خوردن دارند، رفیق بد. تقریباً تمام معتادها از راه رفیق بد معتاد میشوند، تقریباً میگویند، تقریباً همهی معتادهای کرهی زمین از راه رفیق معتاد شدند. وعدهها، تهدیدها، تطمیعها، تو هم شریکت میکنیم، تو هم بیا با ما باش، عوضش ما کجا … اینکه میگویند رشوه حرام است، برای خاطری که پول به قاضی میدهند، برای اینکه قضاوت را به نفع صاحب پول قرار بدهد، با پول. اینکه میگویند حقوق قاضی باید جوری باشد که با رشوه گرفتن تحت تأثیر قرار نگیرد، از حلال سیر بشود.
خدا وقتی به آدم و حوّا گفت: «از این گندم نخورید»، اوّل گفت از هر چه میخواهید بخورید: «کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما»، بعد گفت: «وَ لا تَقْرَبا» (بقره/ 35). یک جادّهای را که میخواهند اصلاح کنند، اوّل یک جادّه فرعی میکشند، به ماشینها علامت میدهند که شما از این جادّه برو، بعد آن جادّهی اصلی را آسفالت میکنند. راه ما هم همینطور است، اوّل امر به معروف است، بعد نهی از منکر، در تمام آیات تقریباً اوّل اسم امر به معروف آمده؛ یعنی این را وادارش کن به کار خوب، خود کارهای خوب، «إِنَّ الصَّلاهَ» (عنکبوت/ 45) کار خوب است، خود نماز ایشان را درستش میکند؛ یعنی یک کسی که میخواهد نماز بخواند، نمیتواند با لباس دزدی نماز بخواند، چون باید لباس نمازگزار، آبی که وضو میگیرد باید حلال باشد، مکانش باید حلال باشد، فضایی که در آن نماز میخواند باید حلال باشد. همین که شما، مثل آدمی که میرود لباس بشوید، آدمی که میرود لباس میشوید، ظاهرش این است که فقط لباس میشوید امّا دست خودش هم پاک میشود، غذایش هم هضم میشود، عرق بدنش هم درمیآید، با لباس شستن ورزش میکند، ایّام فراغتش پر میشود. گاهی وقتها کاری یک کار است، نماز خواندن یک کار است، خود خدا گفته این نماز تو را درستت میکند. مسئولین به ما میگفتند: «حدود نود درصد کسانی که به جبهه میآیند، بچّههای مسجد بودند.» یعنی مسجد آدم را وارد بسیج و سپاه و دفاع میکند.
نماز «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/ 45)، البتّه این را هم معنا کنیم، اینکه میگویند: «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/ 45)، پس نگو چرا بعضی از نمازخوانها دزدند، اختلاس میکنند، با این چه میکنی، مگر قرآن نمیگوید نماز آدم را از فساد بازمیدارد، ما افراد نمازخوان را دیدیم که فاسدند؟
کلمهی «تَنْهى» یعنی چه؟ «تَنْهى» نهی میکند، هی میزند، مثل اینکه میگوییم پلیس لب چهارراه خیابان هی میزند، سوت میکشد. هی میزند، معنایش این نیست که نمیشود رفت، ممکن است پلیس هم باشد، چراغ هم قرمز باشد امّا آدم رد شود برود. مثل لباس سفید من، لباس سفید که آدم پوشید، خودش روی زمین نمینشیند، نه معنایش این نیست که نمیتواند بنشیند، میتواند لباس سفید بپوشد، روی ذغال بنشیند، «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى» یعنی آدم نمازخوان از مسجد نمیرود از دیوار خانهی مردم بالا برود، از مسجد نمیرود اختلاس کند، نماز هی میزند، یعنی انسان را بازمیدارد. من که عمّامه سرم است، هیچ وقت در خیابان نمیدوم ولو یک جایی هم باشد که لازم باشد بدوم امّا میگویم آخوند، با این عمّامه، با ریش سفید، در خیابان میدوی؟! یعنی خود عمّامه، نه یعنی نمیتوانم بدوم، به صورت طبیعی، «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى» معنایش این است که، نگفته: «إِنَّ الصَّلاهَ تَمنَعُ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر»، «إِنَّ الصَّلاهَ مانِعَهٌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر»، نمیگوید نماز مانع است، میگوید نماز هی میزند. هی میزند، یعنی هشدار میدهد، معنایش این نیست که آدم نمازخوان دیگر نتواند خلاف کند، نمازخوانهایی داریم خلافکار هم هستند.
راه مستقیم چیست؟ قرآن میگوید راه مستقیم راه خداست، «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (هود/ 56)؛ راه مستقیم راه پیغمبر است، «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ * عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (یس/ 3 و 4)؛ راه مستقیم بندگی خداست، «أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ» (یس/ 61)؛ راه مستقیم راه اهل بیت معصوم هست، دیگران معصوم نیستند.
4- گذشت همه انسانها از پل صراط در قیامت
در قیامت یک پلی رو به جهنّم است که این پل را میگویند از شمشیر تیزتر است و از مو باریکتر است و از شمشیر برّندهتر است. خب همه باید از این پل رد بشوند، آیهاش را هم بخوانم: «إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها» (مریم/ 71)، اینکه خواندم قرآن بود، یعنی احدی نیست جز اینکه از روی … یعنی حتّی پیغمبر هم که میخواهد به بهشت برود، باید از روی این پل برود، منتها خب این پل، مؤمنین که میرسند، خاموش میشود. حضرت ابراهیم را در آتش انداختند، آتش سرد شد. بعضیها مثل برق رد میشوند، بعضیها مثل اسب رد میشوند، بعضیها مثل وزش باد رد میشوند، هر کسی به حسب اعمالش.
راه مستقیم قیامت، همین راه مستقیم دنیاست، اگر اینجا راهت درست بود، آنجا هم راهت درست است، اینجا راحت غلط بود. شما اگر خمیر شور به نانوا دادی، نان شور به شما میدهد؛ خمیر تلخ بدهی، نان تلخت میدهد؛ خمیر شیرین دادی، نان شیرمالت میدهد، نان شیرینت میدهد؛ یعنی هر خمیری بدهی، آن همان را میدهد، هر کاری میکنیم. چه راهی را انتخاب کردی؟ حالا که این راه را انتخاب کردی، نتیجهاش این میشود. قرآن میگوید روز قیامت افرادی که طلا و نقرهشان را پنهان میکنند، در راه فقرا خرج نمیکنند، این فلز را داغ میکنند، «فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ»، «جِباه»، «جِبهه»، «جِبهه» یعنی پیشانی؛ «جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ»، «جُنُوب» یعنی «جَنب»، «جَنب» یعنی پهلو، فلز را داغ میکنند، میزنند به پیشانی، میزنند به پهلو، بعد میگویند: «هذا ما کَنَزْتُمْ» (توبه/ 35)، این همان طلایی است که قایم کردی، راههایی هست برای اینکه آدم از پولش کار بکشد. روایت داریم که امام به یک کسی گفت: «چه میکنی؟» گفت: «من پیر شدم، خدا هم مقداری به من پول داده، من پیر شدم، خدا به من داده، نیاز نیست که به مغازه بروم.» حضرت فرمود: «کارت اشتباه است، حتّی اگر نیاز به پول هم نداری، نگذار پولت بخوابد.»
اصولاً اسلام با رکود مخالف است. فکر راکد، یعنی چه؟ یعنی مشورت نمیکند؛ قلم راکد، میتواند چیزی بنویسد، نمینویسد؛ زمین راکد، ساختمان نمیکند، کشاورزی نمیکند، زمین راکد، پول راکد، گنج؛ مغز راکد، مشورت نکردن؛ انسانهای راکد، برنامههای راکد.
صراط پلی است بر روی جهنّم. همه باید از آنجا رد شوند، ورود ما از آنجا قطعی است، چون میگویند: «إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها» (مریم/ 71)، هیچ کدام از شما نیست مگر اینکه از روی پل وارد میشوید، منتها میگوید: «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا» (مریم/ 72) ولی اهل تقوا را ما نجات میدهیم. حالا شما در خیابان میروید، یک صحنه را میبینی، تماشای این صحنه حرام است، ایستادی تماشا کردی، گرفتار میشوی، اگر از اینجا از صحنهی گناه رد شدی، آنجا هم از پل صراط رد میشوی.
خدا رحمت کند دو تا برادری که بودند، زین الدین، سردارانِ … دو تا برادر بودند، به نظرم تو ذهنم هست که یک روز هم هر دو شهید شدند. آن برادر کوچکش میگفت: «تهران دیدم عروس میبرند. همهی جوانها هم خیز گرفتند که عروس را ببینند و حال در آن شلوغی که من نمیتوانم بگویم نگاه نکنید، عروس را، خب عروس هم آرایشکرده است، آن کسی هم که نگاه میکند، معمولاً به قصد لذّت نگاه میکند.» میگفت: «فکر کردم اینجا چهطور منکر را بگویم.» میگفت: «رفتم آن طرف خیابان، شروع کردم به اذان گفتن. یک عدّه از اینهایی که عروس میدیدند، رویشان را برگرداندند، من را دیدند. گفتم همین مقداری که من اینها را روی صورت عروس بردم رو به الله اکبر …»، گفتند: «چه وقت اذانی است؟!» گفتم: «بعد به شما میگویم.» ماشین که رد شد، گفتم من اذان را گفتم که چند نفر کمتر گناه بکنند، مسئلهی مهمّی است.
گاهی وقتها یک کارهایی که پیدا نیست، اینها برای قیامت میماند. بنده خدایی بود، خیلی کار خیر کرد، از مسجد و حسینیه و مدرسه و زایشگاه و درمانگاه و کمک به فقرا و ایتام و … تقریباً در همهی کارهای خیر منطقه شرکت میکرد. یکی از علمای قم میگفت: «بعد از فوت، خواب ایشان دیده شد. در خواب گفت هر چه در راه خدا دادم، هیچی در قیامت ثبت نشده، گفتند: «میدادی تا بگویند فلانی آدم خیّری هست.» گفتم: «یعنی تمام ثروتم را که دادم، هیچی ثبت نشده؟» گفتند: «چرا، یک کار کردی، این را نه به کسی گفتی، نه جایی نوشتی، این برای قیامتت ماند. برایت میگوییم، کنار خیابان ایستاده بودی، یک جوانی به شما رسید، گفت سلام علیکم، حاج آقا، شما که آدم خیّری هستی، ده هزار تومان به ما بده، ما هم داماد بشویم.» حالا آن زمان با ده هزار تومان میشد داماد شد. قصّه مال پنجاه، شصت سال پیش است، البتّه من آن شخص خیّر را میشناسم، آن آقایی هم که این خواب را دیده، میشناسم. گفتند که: «شما کار خیر کردی، ده تومان به من بده.» گفتم: «من از کجا بفهمم که تو راست میگویی؟ قسم و الله و بالله فقط دامادی من فقط مشکلش پول است.» یک خورده فکر کردی و در کیفت را باز کردی و یک ده هزار تومان درآوردی به او دادی، گفتی: «به شرطی که جایی دیگر خرج نکنی هان، دامادی.» عرض کردم آن زمان میشد با ده تومان داماد شد. میگفت این ده تومانی را نه جایی نوشتی، نه به کسی گفتی، اینکه تو یادت رفت، خدا یادش هست.
5- خطر انحراف از راه مستقیم و حبط اعمال
اینکه میگویند پل صراط از مو باریکتر است، تشخیص حق اینجا هم از مو باریکتر است. خیلی وقتها انسان یک کاری را میکند، فکر میکند کارش حق است و لذا آیات قرآن زیاد داریم، چند بار گفته: «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» (بقره/ 217، آل عمران/ 22، مائده/ 53، اعراف/ 147، توبه/ 17 و 69)، خیلی کار خیر کردی امّا همه پودر شد. «هَباءً مَنْثُوراً» (فرقان/ 23)، آیهی دیگر داریم، کار خیر کردی ولی هوا رفت. صراط که میگویند از مو باریکتر است، تشخیص راه حق، مواظب باشید، انتخابات هم جلو هست، خدای نکرده بچّهی محلّهمان است، همشهریمان است، هملباسمان است، همزبانمان است، همشاگردیمان است، همدورهمان است، به ما فلان جا کمک کرده، اینها همهاش از راه مستقیم …
راه مستقیم، راه مستقیم پشیمانی ندارد، آدمی که راهش راه مستقیم است، غصّه نمیخورد، پشیمان نمیشود. راه مستقیم راه اولیا و انبیا است.
«إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/ 14)، قرآن یک آیهای دارد میگوید که خدا در کمین است. در این روی پل، پنجاه موقف است؛ یک موقف از فقرا میپرسند، نسبت به فقرای منطقه برخوردت چه جور بود؟ یک موقف از نماز میپرسند. هر موقفی مثل گمرکها، هر موقفی از یک چیزی سؤال میکنند، راه مستقیم.
6- محبت و ولایت حضرت علی علیهالسلام، عامل نجات در قیامت
علّامهی امینی، صاحب الغدیر رضوان الله تعالی علیه، ایشان در الغدیر، جلد سوّم، صفحهی 299 نکته این است، میگوید: «احمد حنبل»، احمد حنبل از علمای درجهی یک اهل سنّت است، اصلاً سنّیها چند گروه هستند، یکیاش حنبلی هستند، یعنی رهبرشان احمد حنبل است، ایشان نقل میکند از احمد حنبل که گفت که: «از این پل رد میشویم یا سقوط میکنیم، این مربوط به این است که برخوردت با امیرالمؤمنین چه جور بودی، اگر ضدّ امیرالمؤمنین بودی، سقوط میکنی.» یک نفر رهبر اهل سنّت، احمد حنبل این رقمی حرف زد، خیلی مهم است.
امیرالمؤمنین فرمود: «انا الصراط الممدود بین الجنه و النار»، آن راهی که میگویند قیامت پلی است که از آن رد میشوید، آن راه من هستم. یعنی اگر دینت را از اهل بیت گرفتی، دینت را از یک فقیه عادل گرفتی یا دینت را از یک آدم سیاسی گرفتی، آدم اقتصادی گرفتی، آدمی که به او اعتماد نیست، دینت را از چه کسی گرفتی؟
پیغمبر فرمود: «لِکُلِّ شَیْءٍ جَوَازٌ وَ جَوَازُ الصِّرَاطِ حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب» (مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج 2، ص 156)، هر سفری گذرنامه میخواهد و مجوّز و جواز میخواهد و جواز بهشت، حبّ علی بن أبی طالب است.
در پل صراط ایستگاهی است که از فامیل میپرسند. نمیشود اگر در یک فامیلی دو تا پولدارند، چهار تا فقیرند، اینها برای خودشان باشند حتّی در مهمانیها آن فقیر را دعوت نکنند، احوالش را نپرسند. یکی از توقّفگاههای پل صراط میپرسند: «با فامیلت چه کردی؟» اگر کسی در فامیل فقیر سراغ داشته باشد، به غریبه بدهد، حدیث داریم: «لَا قُرْبَهَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِض» (نهج البلاغه، حکمت 39)، نافلهای که ضرر به واجب بزند، آن نافله ارزش ندارد؛ «لَا صَدَقَهَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ» (من لا یحضره الفقیه، ج 2، أبواب الزکاه، باب بَابُ فَضْلِ الصَّدَقَه، ح1740، ص 68)، اگر فامیلهایت محتاج هستند، به غریبهها دادی، این صدقه ارزش ندارد. چه قدر دادیم؟ گاهی وقتها این مقدار ارزش دارد، این مقدار ارزش ندارد. یک وقت یک خرمایی آوردند، حضرت فرمود: «این مقدار خرما را به فلان فقیر بدهید» یک نفر گفت: «زیادش است آقا، خیلی خرماست، یک کیلو، نیم کیلو بسش است، شما میگویید بیست کیلو خرما را به در خانهی فلانی بدهید؟!» حضرت یک نگاهی کرد، فرمود: «خدا امثال تو را زیاد نکند، من خرما میدهم، تو نمیتوانی تحمّل کنی؟!»
7- دوری از بخل در رسیدگی به نیازمندان
میگوید آدم «بخیل» این است که خودش میخورد، به دیگران نمیدهد، آدم «لَئیم» این است که نه خودش میدهد و نه، «یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ» (نساء/ 37)، قرآن میگوید که میگوید نده، پیری داری، کوری داری، چرا پول را به این عربها میدهی؟ میروی مکّه، میروی کربلا، ایران خودمان چهقدر فقیر دارد. همه را باید با یک چشم دید، نه باید به غریبه داد که فقیر فامیل باشد، همسایهها و فقرا محروم باشند، نه باید اینقدر به همسایه داد که آن طرف کرهی زمین گرسنه باشد و شما بدانی گرسنهاش هست و بتوانی گندم به او برسانی، باید برسانی. ما مسلمان هستیم، کتابمان قرآن است، قرآن میگوید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ»، زکات که گرفتید، به هشت گروه بدهید، یکیاش میگوید نزدیک است: «لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ»، فقرا و مساکینی که دور و اطرافت هستند، آنها را ببین؛ بعد میگوید: «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» (توبه/ 60)، آن طرف کرهی زمین گرسنگانی هستند که اگر سیرشان کنی، اینها به اسلام خوشبین میشوند، آنها را هم سیر کن. مگر امام حسین دوّم محرّم که وارد کربلا شد، نفرمود: «ظرفهایتان را آبش کنید.» گفتند: «برای چه کسی؟» فرمود: «حر دارد میآید ما را بکشد، به قصد لشکر یزید میآید ولی تشنهشان است، تشنهشان است ظرفها را آب کنید که آب به او بدهید.»
در جنگ صفّین گاهی لشکر امیرالمؤمنین غالب بر رودخانه میشد، گاهی لشکر معاویه، هر وقت لشکر معاویه غالب میشد، میگفت آب را قطع کنید، به طرفداران حضرت علی آب ندهید، هر وقت حضرت امیر غالب میشد، میفرمود به لشکر معاویه آب بدهید. کمک به فقرا، اسلام و غیر اسلام نمیشناسد، کمک به اسلام.
امام صادق با جمعی داشتند در بیابان میرفتند، دیدند یک کسی هی با دستش اشاره میکند. امام فرمود: «بروید ببینید چه مشکلی دارد؟» رفتند و برگشتند. امام فرمود: «چه مشکی داشت؟» گفتند: «آقا تشنهاش بود.» فرمود: «آبش ندادید؟» گفتند: «نه» فرمود: «چرا؟! فهمیدید تشنهاش است، خوب آبش بدهید.» گفت: «آقا یهودی است.» فرمود: «مگر یهودی باید تشنه باشد؟!» یهودی هم نباید تشنه باشد. خداوند برای دختر مشرک روضه خوانده، ما که برای امام حسین و اهل بیت روضه میخوانیم، دختر مشرک است، خب مسلمانها که دختر زیر گور نمیکردند، مشرکین و بتپرستها دختر را ننگ خیال میکردند، ننگ است، براساس آن خیال غلط، بعضیهایشان دختر را زنده در گور میکردند و قرآن گفت من روضهخوان این دختر هستم، دختر مسلمان نیست هان، دختر بتپرست است، میگوید مظلوم است، چون مظلوم است، من روضه میخوانم. روضهی خدا میدانید در قرآن چه هست؟
«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/ 1): آن زمانی که نور خورشید تمام بشود؛ «وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ» (تکویر/ 2): نور ستارهها گرفته بشود؛ «إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» (تکویر/ 6): آبهای دریاها جوش بیاید؛ نمیدانم «إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» (تکویر/ 4): سرمایهها رها بشوند، فرار بکنند، إذا، إذا، إذا آخرش میگوید: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت» (تکویر/ 8 و 9). «مَوْؤُدَه» در لغت عرب یعنی دختر زنده به گور؛ «سُئِلَتْ»: سؤال میشود؛ «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9): چه گناهی کرده بود؟ یعنی اگر کسی مظلوم است، حتّی اگر مسلمان نیست، باید به نفع مظلوم کار کنیم، ما طرفدار مظلوم هستیم، «کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً» (نهج البلاغه، نامهی 47).
پل صراط، خدایا حرف پل زدیم، تو را به آبروی کسانی که در قیامت روسفیدند، حرکات و افکار و نیّات ما را در دنیا آن گونه قرار بده که نتیجهاش سعادت، خوشعاقبتی و عبور از صراط و پاسخ است. وقتی هم سؤال میکنند، آدم جواب ندارد، خیلی مهم است هان، امام وقتی دعا میکند، میگوید آن وقتی که از من سؤال میکنی و من جواب ندارم، آن وقت رحمم کن، «اللهم ارحَمنی»: خدایا رحمم کن؛ «إذا کَلَّ لِسانی عَن ذِکرِک»: یعنی از من سؤال میکنی، من جواب ندارم بدهم، آن وقتی که تو سؤال میکنی من جواب ندارم، آن وقت رحمم کن. پنجاه موقف، از پنجاه سؤال، باید جواب داد. فلانی زرنگ است، مالش چه شد؟ درآمدش چه شد؟ قرعهاش چه شد؟ حلال بود یا حرام؟ «إِنَّ الْحَرَامَ لَا یَنْمِی»، حدیث داریم مال حرام رشد نمیکند، «وَ إِنْ نَمَى لَمْ یُبَارَکْ» (وسائل الشیعه، کتاب التجاره، أَبْوَابُ مَا یُکْتَسَبُ بِه، باب 1، ح 5، ج 17، ص 82)، اگر هم رشد پیدا کند، صد میلیونش بشود دویست میلیون، «لَمْ یُبَارَکْ»: برکت ندارد.
خدایا آن گونه ما را از حلال تأمین کن که نیازی به حرام نداشته باشیم.
اگر غلطی، اشتباهی در لقمهها بوده، لقمهی حرامی خوردیم، تا نمردیم، توفیق جبران مرحمت بفرما.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در هر نماز از خداوند چه چیزی را طلب میکنیم؟
1) هدایت به راه مستقیم
2) نعمت سلامت و عافیت
3) عاقبت بخیری
2- آیه 61 سوره یس، راه مستقیم را چه میداند؟
1) بندگی خدا
2) خدمت به مردم
3) رسیدگی به نیازمندان
3- بر اساس آیه 45 سوره عنکبوت، چه امری عامل دوری از گناه است؟
1) توبه و استغفار
2) نماز و نیایش
3) روزه زبان و بدن
4- آیه 71 سوره مریم، به کدام یک از ویژگیهای قیامت اشاره دارد؟
1) سؤال از نماز در قیامت
2) شهادت اعضاء و جوارح
3) عبور از پل صراط
5- آیات اولیه سوره تکویر، چه درسی به مسلمانان میدهد؟
1) حمایت از نیازمندان
2) حمایت از مظلومان
3) حمایت از یتیمان