درمان گناه، در ماه رمضان (1)
2- عاقبت به خیری، با دوری از گناه
3- معصوم نبودن همسران و اصحاب پیامبر
4- آثار و عوارض نیت گناه در دنیا
5- لطف و رحمت الهی در بخشش بندگان
6- اقرار به گناه، در درگاه الهی
7- راه توبه از غیبت دیگران
8- حفظ خود و خانواده، در جامعهی گنهکار
موضوع: درمان گناه، در ماه رمضان (1)
تاریخ پخش: 24/05/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
خوب بینندههای عزیز بحث را دههی سوم ماه رمضان پای تلویزیون نشستند و میبینند. دههی سوم مهم است. از شب نوزدهم مهم میشود. امسال بحث ما در مازندران ضبط شد و موضوع گناه شناسی بود و یک 170، 180 مورد تذکر من در یادداشتهایم هست که اینها را خواسته باشیم تنظیم کنیم باید یک ماه دیگر حرف بزنیم. من فکر کردم فشرده این تذکرات را بدهم.
تذکر اول: بعضی گناهها نفتی است و بعضی گناهها بنزینی. نفت و بنزین فرقش این است. نفت را باید کبریت را بغلش بیاندازی تا بسوزد. بنزین لازم نیست بغلش باشد. از دور هم آتش میگیرد. یک سری گناهها از دور شروع به آتش گرفتن میکند. و لذا گفته: «لا تَقْرَبُوا» (نساء/43) یعنی نزدیکش نرو، چون اگر نزدیکش رفتی دیگر افتادن درونش دست شما نیست. از اول نزدیکش نرو. ولذا گاهی گناهها را میگوید: این کار را نکن. «لا تَقُولُوا» (بقره/104) این حرف را نزن. گاهی میگوید: «لا تَقْرَبُوا». نزدیکش نرو.
1- رضایت به گناه دیگران، شرکت در گناه
تذکر دوم: اگر کسی به گناه کسی راضی باشد شریک است. قرآن بخوانم. قرآن میفرماید که: «قَتَلْتُم» (بقره/72) شما پیغمبرها را کشتید، به چه کسی میگوید؟ به یهودیهای زمان پیغمبر. و حال آنکه یهودیهای زمان پیغمبر، پیغمبری را نکشتند. اجداد اینها پیغمبر را کشته بودند. منتهی چون اجداد کشتند و اینها هم راضی بودند، کسی که راضی باشد به فعل کسی، در گناه او شریک است. مواظب باشید شریک در گناه نباشید. حدیث داریم روز قیامت یک قطره خون به انسانی میچکد. یک قطره! این چیه؟ میگویند: فلانی را به ناحق کشتند و تو هم در یک قطرهی آن شریک هستی. آیهی قرآن بخوانم.
ناقهی صالح، شتر حضرت صالح را یک نفر کشت. ولی قرآن نمیگوید: «عِقِر»، میگوید: «عقِروها» یعنی دسته جمعی کشتند. این یک نفر بود، چرا میگویی: «عقروها». یکی کشت چرا میگویی همه با هم کشتند؟ امام میگوید: یکی کشت و باقیها هم راضی بودند.
یکی دیگر بگویم. حضرت علی، امیرالمؤمنین را یک نفر کشت، ولی شب نوزدهم میگویند: صد مرتبه بگو، «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَهَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ» (فقیه/ج2/ص589). با اینکه «قَتَلَه» یعنی قاتلین. یک قاتل بیشتر نداشت، ابن ملجم بود. نمیگوید: «اللهم العن قاتل» میگوید: «قَتَله» یعنی جمع قاتلها. چون دیگران هم راضی بودند.
در زیارت امام حسین هم داریم «لعن الله من قتلک» حسین جان، خدا لعنت کند کسی را که تو کشت. بعد میگوید: «وَ لَعَنَ اللَّهُ» خدا لعنت کند «أُمَّهً سَمِعَتْ بِذَلِکَ» شنید، «فَرَضِیَتْ بِه» (تهذیب/ج6/ص113) مواظب باشیم بعضی گناهان را نباید از نزدیکش برویم. بعضی گناهها را راضی هم باشیم، این تذکر دوم.
تذکر سوم: گناهی که آدم با علم و عمد انجام میدهد خطرش بیشتر است. قرآن میفرماید که: «یُحَرِّفُونَهُ» کتاب آسمانی را تحریف کردند، «مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (بقره/75) «عَقَلُوهُ» یعنی تعقل داشت. حواسش پرت نبود. «وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» میدانستند.
در قرآن یک سری آیه داریم میگوید: «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون» (بقره/42) خودتان هم میدانید. اینکه انسان آگاهانه یک گناهی را کند، یکوقت سوار دوچرخه است، تنهاش به یک کسی میخورد. بعد میگوید: میفهمی که بود؟ این علامه طباطبایی بود. میگوید: خوب ببخشید نمیدانستم. این قابل بخشش است. یکبار میگوید: این علامه طباطبایی است. هیچ نگو بروم با دوچرخه به او بزنم!! گناه آگاهانه خطرش بیشتر است. این هم یک نکته.
2- عاقبت به خیری، با دوری از گناه
مسألهی دیگر عاقبت بخیری دست خودمان است یا دست خداست؟ یک آیه داریم در قرآن که میگوید: عاقبت بخیری دست خودت است. «فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (بقره/132) پیغمبر به پسرهایش سفارش کرد نمیرید مگر که در حال ایمان باشید، پیداست اینکه میگوید: نمیرید، مگر اینکه در حال ایمان باشید، پیداست ایمان دست خودمان است. چه کنیم ایمان ما خوب باشد؟ بماند؟
من جوان بودم، شاید بیست سالم بود. حدود 45، 46 سال پیش. حدود 50 سال پیش. طلبهی جوانی بودم رفتم اصفهان برای اولین بار گردش. خوب کاشان هم به اصفهان نزدیک است. یک عالمی بود به نام حاج آقا رحیم ارباب. از علمای درجه یک اصفهان بود. ما هم یک طلبهی نویی بودیم خدمت ایشان رفتیم. از او پرسیدیم آقا آدم خوش عاقبت میشود یا بد عاقبت دلیلش چیست؟ایشان یک خرده فکر کرد و گفت: بلند شوید این کتاب را بیاورید. آوردیم و یک حدیث را آورد و گفت: اگر کسی گناه کند بگوید این که چیزی نیست، دیگر این را خدا نمیبخشد. گناه را کوچک نشمارید.
یکی از عوامل بد عاقبتی این است که چون آدم گناه میکند از آن طرف هم میگوید: اینکه چیزی نیست من توبه کنم.
بد نیست اینجا یک سؤالی طرح کنم. میگویند: شما که میگویید: امامان معصوم هستند. پس چرا در دعا اینقدر گریه میکردند؟ آدمی که گناه نکرده چرا گریه میکند؟ چرا مناجات میکند؟ گناه نکردی تو معصوم هستی. جوابش چیست؟ جوابش این است که اگر شما با چراغ قوه در این سالن آمدید، فقط اگر بشکه و کامیون بود میبینی. چون نور چراغ قوه کم است. نور که کم است فقط بشکه و چیزهای بزرگ را میبینی. اما اگر پروژکتور انداختی نور قوی انداختی حتی یک ته سیگار هم باشد، یک پر کاه هم باشد پیداست. نور ما چون کم است فقط گناه بزرگها را میبینیم. تو گناه کردی؟ نه من که آدم نکشتم. از دیوار خانهی کسی بالا نرفتم. اما اگر نور ایمان زیاد باشد یک لحظه غفلت را هم میگویی گناه است. امامان ما چون نور ایمانشان زیاد بود، یک پر کاه هم در زندگیشان بود میگفتند: اینجا کثیف است. چون نور قوی است.
یک مثال دیگر، پا دراز کردن گناه نیست. اما من اگر خواستم پایم را دراز کنم در یک جلسه میگویم: معذرت میخواهم، ببخشید. ببخشید، معذرت میخواهم. بابا گناه که نیست. گناه نیست ولی چون برای شما ارزش قائل هستم، همین کاری هم که گناه نیست، میگویم: ببخشید. شما در خانه ده تا سرفه کنی به هیچکس نمیگویی: ببخشید. اما پشت دوربین تلویزیون تا چنین کردید، فوری میگویید: معذرت میخواهم. گناه که نکردید. ولی چون حضور شما نزد من ارزش دارد کاری هم که گناه نیست، نگاه من نگاه گناه است. پس سؤال و جواب!
امامان معصوم چرا اینقدر میگفتند: خدایا مرا ببخش؟ مگر گناهکار بودند که میگفتند: خدایا ما را ببخش؟ پاسخ: اینها نورشان زیاد بود. نور که زیاد است پر کاه را هم نشان میدهد. 2- چون برای خدا ارزشی قائل هستند، هر کاری را در محضر خدا احساس خلاف میکنند.
3- معصوم نبودن همسران و اصحاب پیامبر
مسألهی سوم این است که گاهی وقتها در گناه همکاری میکنیم. قرآن یک آیه برای همکاری دارد. دو تا از زنهای پیغمبر در یک شیطنتی همکاری کردند. این معلوم میشود که زن پیغمبر معصوم نیست. هرکس جزء اصحاب است معصوم نیست. شاید بیش از 50 آیه داشته باشیم، که اصحاب پیغمبر معصوم نیستند. اشتباه میکنند برادران ما که فکر میکنند هرکسی جز اصحاب پیغمبر است معصوم است. این همه آیه داریم که خداوند از منافقین انتقاد کرده شما نفاق داشتید، شما اینجا چنین کردید، چقدر قرآن توبیخ میکند اصحاب پیغمبر را. بنابراین اصحاب پیغمبر خوب دارند، بد هم دارند. طبق قرآن، اگر ما کتاب الله هستیم. زنهای پیغمبر هم همه یکدست نبودند. خدا به زنان پیغمبر میگوید: «فان الله…» ترجمههایش را میفهمید. بعضی آیات خیلی آسان است. هرکس فارسی هم باشد معنایش را میفهمد.
«فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ» خدا «أَعَدَّ» یعنی آماده کرده، «لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظیماً» (احزاب/29) خدا برای خوبهای شما اجر قرار داده است. این پیداست که همهشان درجه یک نیستند اگر گفتند: به نمرهی بیست جایزه میدهم یعنی چه؟ یعنی همه نمره بیست نیستند. و الا باید بگویم به همه جایزه میدهم. اینکه خدا در قرآن میگوید: خدا برای خوبهایتان پاداش قرار داده است، یعنی بعضیهایتان هم خوب نیستید. «فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظیماً».
دو تا از زنهای پیغمبر یک توطئه کردند. توطئه هم این بود. پیغمبر یک چیزی را به یک خانم گفت و گفت: به کسی نگو. گفت: باشد. این به یک خانم دیگر گفت. آنوقت آیه نازل شد «تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» (بقره/85) دو تا خانم ها، شما با هم در گناه همفکری کردید. در گناه همفکری کردید. «صَغَتْ قُلُوبُکُما» (تحریم/4) شما قلبتان منحرف شد. «تظاهرون» یعنی پشت به پشت هم دادید. پشت به پشت هم دادید در چه؟ «بالاثم». یعنی گناه. «والعُدوان» ظلم.
4- آثار و عوارض نیت گناه در دنیا
یکی دیگر اینکه فکر گناه، گناه هست یا نه؟ فکر گناه، قیامت گناه ندارد. اما در دنیا کسی که فکر گناه بکند یک سیلی میخورد. دلیل: باغ خوبیبود، میوههایش را به فقرا میدادند. صاحب باغ مرد، باغ ارث رسید به چند تا پسر. اینها گفتند: ما به فقرا نمیدهیم. گفتند: آخر فقرا خبر دارند. میآیند در باغ! گفت: سحر میرویم میوهها را انبار میکنیم، تا آفتاب بزند کار تمام شده است. اینها نیت کردند به فقرا ندهند، آمدند دیدند باغشان سوخته است. هیچ کاری نکردند، فقط نیت کردند ندهند باغشان سوخت. این یعنی چه؟ یعنی اگر نیت بکنی در قیامت سیلی نداری اما در دنیا حالت گرفته میشود. این هم یک نکته! چون اینها 170 مورد است و من خواسته باشم بنویسم، وقتم سر نوشتن میرود و از آن طرف هم میخواهم همه را بگویم. چون حیف است اینها.
مسألهی دیگر؛ داریم که امام صادق فرمود: چه بسا مؤمنی نیت گناه میکند، خدا او را از رزق محروم میکند. چون نیت گناه میکنیم از یک درآمدی، از یک خیری محروم میشویم. پیغمبر فرمود: «موت فی طاعه خیر من حیاه فی معصیه» ادم بمیرد در راه حق، در راه عبادت بهتر از این است که زنده باشد ولی در راه معصیت.
مسألهی دیگر. از گناه بدتر، گناهکار مردن است. اگر آدم گناه کند میتواند این گناه را رفو کند. جبران کنیم، بالاخره حدیث داریم اگر ماه رمضان تمام شود و خدا کسی را نبخشد این پیداست خیلی آدم بدبختی است که این همه کنار دریایش بردیم، یک آبی به صورتش نریخت. یعنی مقصر خودش است.
«یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً» (طه/74) قرآن میگوید: مجرم آمد. میتوانست، در دنیا بودی یک استغفار میکردی، خدا زود راضی میشود. خیلی خدا زود راضی میشود. هرکس هر خلافی بکند، راست بگوید معذرت میخواهم، خدا او را میبخشد. در قیامت اجازه معذرت خواهی نمیدهند. عربیهایی که میخوانم قرآن است. «وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ» (مرسلات/36)، «وَ لا یُؤْذَنُ» یعنی به اینها اذن نمیدهیم عذرخواهی کنند. میگوید: آقا معذرت! میگوید: خفه شو! در قیامت اجازهی عذرخواهی ندارد. آیهی دیگری داریم که «لا یَنْفَعُ الظَّالِمینَ مَعْذِرَتُهُم» (غافر/52) آنجایی هم که معذرت خواهی میکنند، معذرتشان فایدهای ندارد.
5- لطف و رحمت الهی در بخشش بندگان
در قیامت عذرخواهی فایدهای ندارد. اما در دنیا خدا زود راضی میشود. هرکس هر گناهی کرده بگوید: خدایا معذرت میخواهم. در دعای کمیل میگوید: «یا سریع الرضا» خدا زود راضی میشود.
چیزهایی که از خودش است، خودش گران میخرد. آدم تعجب میکند. ما که نماز میخوانیم، آبش از کیست؟ توانش از کیست؟ حافظهاش از کیست؟ علمش از کیست؟ قبولیاش از کیست؟ از ایمان گرفته تا آب و قوت و همه چیزهایی که هست. در عین حال میگوید: خودم میخرم. مثل پدری که بلا تشبیه میگوید: این زمین را بگیر. این هم آهن، این هم آجر، این هم سیمان، این هم پول بنایی، این هم شیشه، همه چیزهایش را خودم به تو میدهم. خانه را ساختی؟ حالا میگوید: خودم از تو گران میخرم. ده برابر مردم میخرم، آنوقت ما از خدا امکانات میگیریم، چشم و گوش و استعداد و هوش و تخصص و همهی نعمتها را از خدا میگیریم، میگوییم: نه می خواهیم مردم راضی باشند. کاری به رضای خدا ندارم. مردم راضی باشند. امکانات را از خدا میگیریم. خانه که ساختیم به دیگران میفروشیم. هرچه هم خدا میگوید: بابا به خودم بفروش، ده برابر! پسرجون تو خودت از من هستی. زمین از من است، همه امکانات برای من است، حالا هم که ساختی من ده برابر دیگران میخرم. میگوییم: نه، من میخواهم به دیگران بفروشم.
خدا هم زود راضی میشود. خیلی زود راضی میشود. هیچکس نباید احساس یأس کند. از گناهان کبیره این است که آدم بگوید که: من را خدا نمیبخشد.
یک نفر پردهی کعبه را گرفته بود میگفت: ای خدا، مرا ببخش! بعد میگفت: میدانم نمیبخشی. گفتند: این چه حرفی است؟ گفت: آخر شما نمیدانید که من چه جنایتی کردم؟ گفتند: چه کردی؟ گفت: من جزء لشگر یزید رفتم کربلا امام حسین را بکشم. حضرت فرمود: یأس تو گناهش از کربلا رفتن تو بیشتر است.
در یک کلمه بگویم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم». اسلام بن بست ندارد! تکرار میکنم اسلام بن بست ندارد!! حتی زلیخا که همه درها را بست، یک دری نبود که آدم با لگد باز کند. همه درها را بست. نمیگوید: «غَلَّقَ» میگوید: «غَلَّقَتِ الْأَبْواب» (یوسف/23) «غَلّقَ» یعنی بست، «غَلَّقَ» یعنی سفت بست. نمیگوید: «غَلَّقَ الْباب» میگوید: «غَلَّقَتِ الْأَبْواب». یعنی همهی درها را بست، سفت هم بست. به کنیزهایش هم نگفت: ببندید. آخر زلیخا زن شاه بود. میتوانست به کنیزها بگوید: درها را ببندید. خودش بست که خاطرش جمع باشد. 1- خودش بست، 2- همه درها را بست. 3- سفت بست، ولی اگر این زلیخا عقب من میدود، من باید بدوم. کجا میدوی؟ درها بسته است. میگوید: به سمت در بسته میدوم. تو چه میدانی؟ یکوقت میبینی در باز شد… اگر دری بسته هست، به سراغ در بسته هم برویم.
ما خیلی وقتها تصمیم میگیریم، خدا نمیخواهد و چیز دیگر میشود. خیلی وقتها تصمیم نمیگیریم، چیز دیگر میشود.
6- اقرار به گناه، در درگاه الهی
اقرار به گناه؛ خدا به موسی گفت: موسی یک شکری که حق من است انجام بده. موسی گفت: من، نمیتوانم. گفت: من همین را میخواهم. همین را میخواهم که تو بگویی: نمیتوانم. اقرار کنید که نمیتوانید شکر کنید. واقعاً نمیتوانیم. حالا سعدی که مرد حکیمی بوده به عقلش رسیده که در هر نفسی دو نعمت موجود است. چون فرو میرود ممد حیات است، چون برمیگردد مفرح ذات است. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است. خوب این سعدی بیش از این فکرش نرسیده است.
امام صادق چه میگوید؟ امام صادق(ع) میفرماید: «فی کل نفس آلاف نعمه» در هر نفسی دو نعمت نیست، هزارها نعمت است. یعنی این نفسی که ما میکشیم شاید بند به کرهی مریخ هم باشد. به فلان کهکشان هم بند باشد. شاید بند به نهنگهای دریا هم باشد. این نهنگهای دریا اگر ماهی مردهها را نخورند، آب دریا بد بو شود تنفس برای ما مشکل است. نهنگها هستند که ماهی مردهها و حیوانهای مردهی دریایی را میبلعند، آب دریا پاک میشود، آنوقت آب دریا پاک که شد میتوانیم کنار دریا نفس بکشیم. همین امروز صبح نهنگها اعتصاب کنند. بگویند: ما دیگر گوشت مرده نمیخوریم. گوشت زنده! از فردا گوشت زنده، ما دیگر مرده خور نیستیم. اگر حیوانهای دریایی خورده نشوند، آب دریا برای تنفس ما مشکل است. هر برگی باید برای ما اکسیژن بسازد. ما اکسیژن را میگیریم کربن میدهیم آن کربن را باید اکسیژن کند وگرنه اگر برگها هم مثل ما باشند. اصلاً یک نعمتهایی که در عمرمان فکرش را نکردیم. در عمرمان فکرش را نکردیم.
اگر پدر و مادر ما، ما را دوست نمیداشت چه میشد؟ اگر این آب تلخ میشد به چه کسی تلگراف میکردیم؟ بگذارید قرآن بخوانم. «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً» (واقعه/70) عربیهایی که میخوانم قرآن است. بخواهیم آب را تلخ میکنیم. به چه کسی تلگراف میکنی شیرینش کن؟ «لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا» (واقعه/65) بخواهیم درختها را خشک نگه میداریم. به چه کسی تلگراف میکنی سبزش کن؟ «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْک» (اسراء/86) بخواهیم وحی را قطع میکنیم. پیغمبر چه میکند؟ سؤال میکنند جواب ندارید بدهید. «نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْض» (سبأ/9) اگر بخواهیم زمین را میلرزانیم. هرچه راه بروی بیفتی. هی بلند میشوی راه بروی، سرت گیج میرود میافتی. اگر بخواهیم زمین را تکان میدهیم. چطور راه میروی؟ اگر حیوانهای اهلی، وحشی شوند، چطور میخواهی جلویش را بگیری؟ صد تا شتر، قویترین حیوان، بزرگترین حیوان، افسارش دست یک بچه است. نعمتهایی خدا به ما داده است. این خطوط پیشانی را میبینید چطور است؟ اینها همه نعمت است. چون هرکس عرق میکند این خطوط پوست پیشانی عرقها را از این طرف و آن طرف میبرد. حالا اگر این خطوط از این طرف بود. هرکس کار میکرد عرضهایش در چشمش می رفت. چه مشکلی ما داشتیم؟
مسألهی دیگر؛ اینکه به گناه اقرار کنیم. «إِنِّی ظَلَمْت» (نمل/44) «َظلَمْتُ نَفْسی» بینندههای عزیز چند شب از ماه رمضان بیشتر نمانده است. لازم نیست دعای عربی کنید. البته واجب است نماز را عربی بخوانید. این هم فلسفه دارد. اینکه میگویند: نماز را عربی بخوان، دلیل دارد. چون نظم بهتر از بینظمی است. نماز اگر بگویند: هرکسی یک چیزی را بخواند، یک نفر نمازش یک دقیقه میکشد یک نفر یک ساعت میکشد. آدم نمیفهمد و سر و ته هم ندارد. هرکسی یک عبارتی را میگوید، اسلام مثل قطار ریل گذاشته که کسی پرت نشود. همه یکسان نماز میخوانند. از آیت الله العظمی تا بچهی نه ساله. همه اول نمازشان «اللَّهُ أَکْبَر»، آخرش هم السلام علیکم! هفده تا کلمه، بیست تا کلمه، اولش این، دوم این، کلمهی سیزدهم، کلمهی چهاردهم، استاندارد است. وگرنه اگر میگفتند: هرکسی با هر زبانی نماز بخواند، معلوم نیست که چه میگوید و چقدر طول میکشد و چه معنایی دارد. این خودش یک کمال است. مثل همهی خلبانها، با هرجای دنیا بخواهند صحبت کنند باید انگلیسی باشد. اگر غیر از این باشد خوب خلبان از اهواز بلند میشود باید عربی حرف بزند. میآید خرم آباد باید لر شود. برود تبریز باید ترک شود. این یک کار ارزشی است که همهی خلبانها با یک زبان حرف بزنند. همهی مسلمانها چند کلمهی مشترک داشته باشند.
چند شبی از ماه رمضان مانده است، بینندهها پای تلویزیون هستید، نکند ماه رمضان تمام شود و شما بخشیده نشوید. یک عزمی، خدا زود راضی میشود. علامت بدبخت این است که ماه رمضان تمام شود و انسان بخشیده نشود. رابطهی ما با مسجد رابطهی لحظهای فصلی نباید باشد. یکی از کلماتی که من خوشم نمیآید این کلمه است. میگویند: شبی با قرآن! این کلمه لغو است. مثل اینکه بگوییم: شبی با اکسیژن! مگر اکسیژن برای یک شب است؟ شبی با اکسیژن یعنی چه؟ این برای خارجیها است که میگوید: مادرم مرد؟ خیلی خوب یک دقیقه احترام میکنم. به احترام مرگ مادرش یک دقیقه سکوت میکند. یعنی احترام مادر یک دقیقه سکوت است؟ قرآن برای یک شب است؟ ما رابطهمان با خدا و نماز و مسجد شبی و ساعتی ندارد. غیر از اینکه بگوییم: روز دندان پزشکی، روز ماما، روز درختکاری، روز فلان، آنها را طوری نیست، یک روز باشد.
7- راه توبه از غیبت دیگران
خوب اقرار به گناه؛ منتهی روبروی کسی نه، خدا راضی نیست اگر گناهی کردی به کسی بگویی. راضی نیست به کسی بگویی، حتی اگر غیبت کسی را هم کردی، لازم نیست به او بگویی: حاج آقا من غیبت شما را کردم. غیبت کردی بگو: خدایا من معذرت میخواهم. لازم نیست به او بگویی: آقا من غیبت تو را کردم. چون وقتی میروی به او بگویی بیشتر ناراحت میشود.
خدا رحمت کند، من این را از آیت الله العظمی گلپایگانی پرسیدم. گفتم: کسی غیبت کسی را کرد باید به او بگوید؟ گفت: نه! همینطور از خدا عذرخواهی کند. چون وقتی به او میگویی: غیبتت را کردم، طرف ناراحت میشود. نگاه میکند که چرا غیبت مرا کردی؟ چرا آبروی مرا ریختی؟ گناه این دو تا میشود. این هم خیلی قشنگ است.
خدا میگوید: گناه کردی، به احدی نگو. به خودم بگو تو را میبخشم. نمیگوید: غافر، میگوید: غفور. غفّار، غافر یعنی میبخشد. غفور و غفار یعنی حسابی میبخشد. نمیگوید: دیر میبخشم، «سریع الرضا»، زود هم راضی میشوم. نمیگوید: میبخشم. میگوید: همان گناه را تبدیل به حسنه هم میتوانم بکنم. مثل آب کثیف، آب کثیف که در باغچه برود میشود گل. آب بدبو در باغچه میرود، آب بدبو می شود گل خوشبو. خداوند میتواند گناهان را به حسنه تبدیل کند. ما داشتیم که شراب فروشی مسجد شد. «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات» (فرقان/70)
مسألهی دیگر مؤمن مصونیت از گناه ندارد. بالاخره هرکس مؤمن هم باشد لغزش دارد. قرآن از مؤمنین تعریف میکند میگوید: مؤمن است، متقی است، اما گاهی دسته گلی آب داده است. یعنی کسی احساس نکند که اگر یک دسته گل آب داد دیگر نابود است، به درد هیچ کاری نمیخورد. من باید از این کار بروم. خودش را بازسازی کند. هیچکس مأیوس نباشد.
در مجلس گناه حاضر نشویم. قرآن میگوید: «لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» (فرقان/72) در مجلس گناه حاضر نشویم. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» (فرقان/72) یک جایی حرف لغو میزنند با کرامت رد شو. با بزرگواری رد شو. لازم هم نیست بد اخلاقی کنی. بگو: آقا این جلسهی شما من معذور هستم از ایینکه بنشینم. با اجازه، خداحافظ! نشستن در جلسهی گناه.
اگر یک افرادی قمار بازی میکنند. شما نشستی نگاهشان کردی، آن هم که به قمار نگاه می کند، نگاه به قمار هم گناه است. مجلس دیگران شراب میخورند. شما در آن سفره بنشینی، نشستن شما هم گناه است ولو ما شراب نخوریم.
گناه آدم را خیالباف میکند. یعنی آدم گناهکار اصلاً فکرش چپ میشود. قرآن یک آیه دارد میگوید: «أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئات» (عنکبوت/4) «سیئه» یعنی گناه. «یَعْمَلُونَ السَّیِّئات» یعنی گناهکار است. آنهایی که گناهکار هستند، «أَمْ حَسِبَ الَّذینَ» چنین حساب میکنند، آدم گناهکار خیالباف است. اصلاً چیزها را چیز دیگر میبیند. مثل کسی که عینک سرخ میگذارد، همه شلغمها را لبو میبیند. یا عینک سبز میگذارد، همه کاهها را علف میبیند. آدم گناهکار چیزها را جور دیگر میبیند. یعنی گناه تفکر انسان و بافت انسان را عوض میکند. این آیهی قشنگی است. «أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئات» یعنی کسانی که گناه کردند، پیش خودشان در دنیای خیال یک محاسباتی دارند. واقع نیست، یعنی واقع بین نیست. چیز دیگری احساس میکنند.
8- حفظ خود و خانواده، در جامعهی گنهکار
اگر جامعه منحرف است. انحراف جامعه دلیل بر گناه کردن من نیست. آیهای در قرآن داریم میگوید: «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُم» (مائده/105) اگر دیدی جامعه فاسد است باید خودت را حفظ کنی. نمیتوانی بگویی که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. این کناری تو یک گناه میکند، آن طرفی یک گناه میکند. اگر تمام افراد دور تو هم گناه کردند…
گاهی افرادی میگویند: همه اینطوری هستند من که نمیتوانم اینطوری نباشم. چه اشکالی دارد؟
من اندونزی بودم، در بازار بودم دیدم که یک خانمی آمد و یک مرتبه به ساعتش نگاه کرد و یک سجاده انداخت و در کنار ایستاد به نماز خواندن. یعنی متوجه شد نماز نخوانده، حالا هم غروب است، همانجا نماز خواند. هرچه فکر کردم گفتم: آقای قرائتی تو که عنوانت رئیس ستاد نماز است، حضرت عباسی راستش را بگو. اگر وسط خیابان متوجه شدی نماز نخواندی، حاضر هستی کنار پیاده رو نماز بخوانی؟ هرچه فکر کردم دیدم ارادهی این خانم اندونزیایی به مراتب از من بیشتر است. این خیلی مهم است.
خدا حاج احمد آقا را رحمت کند. میگفت: روزی که شاه فرار کرد مهمترین روز ما بود. چند صد خبرنگار نوفلوشاتو فرانسه جمع شدند. پاریس، فرانسه! امام آمد روی یک چهارپایه استاد و گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم». چند جمله که برای فرار شاه صحبت کرد، یک مرتبه گفت: احمد! گفتم: بله آقا؟! گفت: ظهر شده؟ گفتم: بله. الآن اول وقت است. تا گفتم: الآن اول وقت است، اصلاً امام «والسلام علیکم» نگفت. پایین آمد رفت. خبرنگارها گفتند: آقا، شما داشتی صحبت می کردی. اینها صحبتهای شما را همین الآن به کرهی زمین مخابره میکنند. شما داری با کره زمین حرف میزنی. گفت: ولش کن کرهی زمین را! نماز!!! این برای ما درس است. یک چنین امامی داشتیم.
آقای انصاری میگفت: ساعتهای آخر عمر امام، گاهی امام از حال میرفت، چشمهایش را باز میکرد، نگاه میکرد دوباره از حال میرفت. یک بار گفت: آقای انصاری اگر من خوابم برد، اذان گفتند: مرا بیدار کن. گفتم: چشم! این را گفت و امام از هوش رفت. صدای اذان بلند شد. رفتم بالای سر امام هرچه کردم صدایش کنم، دلم نیامد. خوب سرم به دستش، پیرمرد هفتاد، هشتاد ساله، بیمار، گفتم: گفته، گفتم: بگوید، من دلم نمیآید صدایش کنم. ده دقیقه شد یا نشد، امام چشمش را باز کرد. گفت: ظهر شد؟! گفتم: بله، آقا ده دقیقه پیش ظهر شد. گفت: مگر نگفتم: مرا اول اذن بیدار کن؟ ناراحتم از اول عمرم تا الآن نمازم را اول وقت خواندم. چرا روز آخر ده دقیقه دیر شد؟ ببینید ما اینها را داشتیم. اینها میتوانند مملکت را اداره کنند. این کشتی انقلاب را به سامان برسانند. آدمی که میگوید: دختر عمویم گفت من هم رویم نشد. پسر داییام گفت، من هم رویم نشد. آخر شریکم گفت، من رویم نشد. آقا الآن وقت نماز است، ده دقیقه بازار تعطیل! اگر خدا رازق است، رزق من را ده دقیقه دیگر هم میتواند برساند. یک ساعت دیگر هم میتواند برساند.
به یک کسی گفتند: چرا به فکر آینده بچههایت نیستی؟ گفت: اگر بچههایم خوب هستند، خدا بندهی خوبش را گرسنه نمیگذارد. اگر هم بد هستند، به من چه که حمالی کنم برای اینکه بچههای من خوش باشند؟ من جان بکنم برای اینکه بچههای نااهل من خوش باشند؟ اگر خوب هستند که خدا بندهی خوبش را رها نمیکند. البته معنای این حرف این نیست که آدم به بچههایش فکر نکند. ما باید فکر آیندهی بچههایمان باشیم اما نه به قیمتی که از حلال و حرام و راست و دروغ و فحش و گریه و نفرین و یعنی خودمان را به آب و آتش بزنیم برای اینکه زندگی اینها مرفه باشد. به مقدار معقول تلاش میکنیم، به فکر بچههایمان هم هستیم. برنامه ریزی هم میکنیم. یک چیزی برای بچههایمان ذخیره کنیم. بچههای ما به گدایی نیفتند. اما معنایش این نیست که از حق و ناحق و اینها، میگویند… حرفم تمام نشد.
خیلی خوب وقت تمام شد. اینها یک 170، 180 نکته راجع به گناه است. که من فکر کردم این جلسات آخر ماه رمضان را اینها را تند تند بخوانم که بلکه «إِنْ شاءَ اللَّه» یک تذکراتی باشد.
یک دعا میکنم، خدایا به آبروی کسانی که گناه نکردهاند، وقت گناه خودشان را حفظ کردند و نزد خدا آبرو دارند، همهی گناهان همهی ما را ببخش و بیامرز. هر کدام از گناهان قابل جبران است به ما توفیق جبران مرحمت بفرما. هرکدام قابل جبران نیست، خودت با فضل خودت گناهان ما را ببخش. اموات ما را هم ببخش. اگر تا این مقدار که از ماه رمضان که برای بینندهها پای تلویزیون گذشته است، گذشتهی ماه رمضان چیزی دست ما نیامده به خاطر عیبها، لغزشها، این مقداری از ماه رمضان مانده ما را محروم نکن. نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده. یک تقوای قوی که وقت گناه بتواند ما را کنترل کند به همهی ما مرحمت بفرما. از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضی بفرما.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»