خانواده، اختلافات خانوادگى – 2
موضوع بحث: خانواده، اختلافات خانوادگى – 2
تاریخ پخش: 5/11/68
بسم الله الرحمن الرحیم
الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
بحث این جلسهمان دنباله ى بحث جلسه ى قبل است در باره ى اختلافات خانوادهها، چون حرف خیلى است و ان شاءلله ادامه مىدهیم ببینیم به کجا کشیده مىشود. پس موضوع بحثمان هم مثل هفته ى قبل است مثل جلسه ى قبل.
1- اختلاف اگر عامل رشد باشد خوب است
اصولاً اصل اختلاف طورى نیست، چون اگر همه ى مردم ساکت باشند بى عقیده، بى نظر مثل آجر باشند که جمادند. اصلاً انسانیت و ارزش انسان به این است هر کسى یک جورى بفهمد اگر همه ى مردم یک جور بفهمند که این علم رشد نمىکند. این تضارب افکار، این تضاد افکار، این تز، آنتى تز باعث مىشود که تویش یک سنتزى پیدا بشود. بنابر این اختلاف چیز بدى نیست. دو رقم فهمیدن، دو رقم فکر کردن، فقط باید این دو رقم تفکر به درگیرى، به این که کدورت، کینه، به آن جا کشیده نشود. یکى کوتاه بیاید با هم توافق کنند. یکى، یکى را قانع کند. یکى، یا اصولاً اگر دو نفر باشند که هیچ باهم اختلاف نداشته باشند این دو تا مثل دو تا آجرند. خوب، هیچ رشد نمىکنند.
رشد این است که دو تا فکر باشد، یکى بنشیند با بیان طرف را قانع کند. خوب، این قانع کردن یک نفر رشد است. دو، کوتاه بیاید، عفو کند. یک کسى که عفو کند رشد است. کسى، کسى را اذیت مىکند، صبر کند رشد است. در جاى خودش انتقام بگیرد، قصاص کند رشد است. یعنى قصاص گرفتن رشد است. عفو کردن رشد است. صبر کردن رشد است. استدلال کردن رشد است و همهى این رشدها در سایه ى تضاد است. اگر تضادى نباشد، همین دو نفر مثل دو تا دانه، دو تا دانه جماد، این ارزشى ندارد. پس اصل اختلاف و دو رقم و درگیرىها اینها، همین طور که زبانها دو تاست، شکلها و زبانها فرق مىکند. سلیقهها هم فرق مىکند و رشد ما به این است که با این که با هم تفاوت داریم اما به دلایل شرعى، به دلایل عقلى مثل اهم و مهم، به دلایل سیاسى مثل مسائل سیاسى فعلاً کوتاه بیاییم، فعلاً این را بگوییم، فعلاً این را نگوییم، دست نگه داریم، عفو کنیم، انتقام بکشیم در موقع خودش، همین کارها رشد است. رشد ما توى این است و این هم که بعضى خانهها مىبینى اختلاف ندارند اینها بعضى خانوادهها جرأت نمىکنند اختلافاتشان را بگویند. مىترسد. بعضى خانوادهها هم اختلاف را توى دل نگه مىدارند آن هم ارزش نیست. ارزش این است که اختلاف بالاخره بررسى بشود و راه حل برایش پیدا بشود. حالا این اختلاف ریشهاش چى است؟ من ریشهاش را براى شما مىگویم. در جلسه ى قبل گفتیم که یکى از موارد اختلاف توقعات نابجاست. هفتهى قبل این را گفتیم ولى آیاتش را نخواندیم.
این جلسه مىخواهیم آیاتش را هم بگوییم، زن و وشهر که به هم اختلاف دارند توقعات بى جا دارند. در اسلام توقع بى جا غلط است. هر کسى باشد بار خودش را، خودش بکشد. قصه، قصه، امام صادق با گروهى داشتند مىرفتند بند کفش امام پاره شد. مردم دویدند گفتند: آقا کفش مرا پا کن فرمود: بند کفش من پاره شده دلیل ندارد که شما کفشتان را به من بدهید. شما پیاده بروید، کفش، یعنى شما پابرهنه بروید. کفش خودم پاره شده، جورش را هم، بگویید خودم مىکشم. لوس نباید آدم باشد. توقع داشته باشد که بند کفش پاره شده شما پابرهنه برو. در یک مجمعى که نباشد آب گوشت بخورند هر کسى یک کارى بکند. پیغمبر فرمود: من هم هیزم جمع مىکنم. هر کارى کردند آقا خواهش مىکنم. فرمود: نمىخورم آدم نباید لوس باشد.
2- توقع نابجا از نگاه قرآن در روایت
شما مىخواهید افطارى بدهید به خانم چه. خانم مىخواهد کس و کارش را دعوت کند به آقا چه که جون بکند خرجى با، خوب حالا دعوت کند صله ى رحم خوب است. اما این رقم پذیرایى خوب سنگین است. فشار مىآید به شوهر. حالا تو مىخواهى خویش و قوم هایت را بیاورى قدمشان روى چشم، اما به خاطر خویش و قوم شما، این طور نباشد که مرد در مضیقه قرار بگیرد. مرد مىخواهد مهمانى کند، این طور نباشد که خانم در مضیقه قرار بگیرد. قرآن در باره ى لوس نبودن چند آیه دارد، آیهاى که مىگوید: لوس نباشید. آیهى لوس نبودن «وَ إِنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى لَکُمْ» (نور/28) قرآن مىگوید: اگر رفتید در خانهاى را زدید گفتند حالا برگردید الآن آمادگى نداریم، توقع نابجا نداشته باشید، اقا من آمدهام در را باز کنم. آقا آمدهاى آمده باش. وقت قبلى که نگرفتهاى. خوب، یک وقت قرار داریم، قول دادهایم «الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ»(تهذیبالأحکام، ج7، ص371) قول دادهاى باید وفا کنى. اما شما پا شدهای آمدهاى الآن هم یک وقتى است که طرف جلسه است، البته وقتى مىگویم جلسه است نه آن جلسه هایى که توى ادارهها هست. توى ادارهها معمولاً رئیسها توى جلسهاند. یعنى نود درصد رئیسها توى جلسهاند و این جلسهها هم تمام نمىشود. یکى مىگفت: چرا این قدر رئیسها توى جلسهاند؟ گفت: براى این که رئیس هایى که الآن رئیس شدهاند اکثرشان سخنران بودهاند قبل از انقلاب، حالا هم که رئیس شدهاند، همان سخنرانى هایشان را مىآیند توى جلسهها مىگویند و گر نه حرف حسابى از یک ساعت و نیم طول نمىکشد. جلسههاى ولى یک وقت واقعاً، حالا بگذریم که بعضىها هم که توى جلسه هستند، اجمالاً اگر گفتند الآن واقعاً توى جلسه و راست هم بود و جلسه هم جلسه ضرورى بود. اگر گفتند برگردید، برگردید. تلفن زنگ مىزند. آقا الآن ایشان آمادگى ندارد، هیچى، آقا امام جمعه، امام جمعه اصلاً اگر پیش از ظهر است، مطالعه، کسى را راه بدهد خطبههاى نماز جمعهاش آبکى مىشود. امام جمعه ى خوب، امام جمعهاى است که از شب جمعه تا پیش از ظهر هیچ کس را راه ندهد. اگر کسى را راه بدهد پیداست که نمىخواهد مطالعه کند و کسى هم که مطالعه نکند روضه هایش آبکى است. سخنرانى هایش چیزى تویش نیست. آقا تو چه امام جمعهاى هستى به درد مردم برس. هفتهاى پنج روز به درد مردم مىرسم، پیش از ظهر جمعه باید مطالعه کنم. گاهى توقع دارند که انسان وقتى هم سخنرانى دارد، وقتى هم مریض است، انسان یک زمانى را براى خودش مىخواهد. اگر گفتند برگرد، برگرد، توقع زیادى نداشته باش.
«عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» (بقره/236) قرآن مىگوید: «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ» یعنى کس که وضعش خوب است به میزانى که وضعش خوب است، «عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» کسى هم که وضعش ناجور است به همان مقدار. توقع نابجا نداشته باشید از شوهرى که مقتر است یعنى کم دارد. کسى که کم دارد به مقدار قدرتش، کسى که در توسعه است به مقدار قدرتش. مقایسه نکن شوهر خواهرم چه کرده، برادر خانمم چه کرده. توان شوهرت را حساب کن «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها» (طلاق/7) قرآن مىفرماید: توقع بى جا ندارد خدا «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها» به مقدارى که مىداند «فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاهَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِکُمْ» (نساء/103) بیمار مىتواند بایستد، ایستاده نماز بخواند. نمىتواند نشسته نمىتواند خوابیده، به هر حال خداوند توقعش را برده به مقدارى که آتاها خداوند به مقدار توان تکلیف داده.
پدر زن خوبى توى قرآن داریم، قرآن مىگوید: یک پدر زنى بود، حضرت شعیب، به دامادش گفت: داماد هر چه مىتوانى مهریه بده «وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ» (قصص/27) یعنى من توقع نابجا ندارم «وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ» من اراده ندارم که توبه مشقت بیفتى، دارى بده، ندارى نده، به هر حال اینها آیات این است که توقع، توقع نابجا نباید باشد. و یکى از اختلافات خانواده این است که عروس و داماد از هم توقع نابجا دارند. الآن اگر کسى توقع داشت و به خاطر توقعش نیش زد، پیغمبر فرمود: «مَنْ کَانَتْ لَهُ امْرَأَهٌ وَ لَمْ تُوَافِقْهُ وَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَى مَا رَزَقَهُ اللَّهُ وَ شَقَتْ عَلَیْهِ وَ حَمَلَتْهُ مَا لَمْ یَقْدِرْ عَلَیْهِ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهَا حَسَنَهً تَتَّقِی بِهَا النَّارَ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهَا مَا دَامَتْ کَذَلِکَ»(ثوابالأعمال، ص287) کسى که خانمى دارد، باهاش موافقت نمىکند و به مقدارى که خدا به شوهرش داده قانع نیست. هى شوهرش را سرکوب مىکند این چه شغلى است، زن عجب گدایى شدیم ما، نمىدانم فرض کنیم که برو کارت را عوض کن، برو شغلت را عوض کن. برو چه کن، چه کن، کسى که زنش در مضیقه قرارش داده به خاطر یک سرى توقعات، شوهر را رنج بدهد حدیث داریم «لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهَا حَسَنَهً» خدا هیچ عبادتى را از این خانم قبول نمىکند. «وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهَا مَا دَامَتْ کَذَلِکَ» و غضب خدا بر این خانمى باد که شوهرش را به خاطر توقعات نابجا در مضیقه قرار مىدهد.
3- روایت درباره عدم تنگ نظری مردان
یک سرى اختلاف خانواده این است که مردهایى خیلى تنگ نظرى مىکنند و مىگویند اجازه بیرون رفتن خانم را نمىدهند. البته اصل در اسلام این است که زن هرچه مىتواند کمتر از خانه برود بیرون. این اصل کلى است. اما اجازه ندادنها، بعضى وقتها اجازه ندادنها مصلحت است. خانم مىخواهد یک جایى برود که اگر برود شوهرش فکر مىکند که این واقعاً صلاح نیست برود خوب اون طورى نیست، زن باید گوش بدهد اما گاهى وقتها مرد یک خورده قلدرى مىکند، من این حدیث را که مىخوانم ببینید، عبدالله کاهلى مىگوید: که گاهى که یک کسى که توى شهر مىمیرد خانمم چادر سیاه مثلاً به قول امروزىها، خانم هم پا مىشود مىرود تسلیت، عزا، پرس، تعبیرهاى مختلف دارد. مىرود جلسه ى فاتحه، زن هایى که توى شهر مىمیرند، خانم هم مىرود فاتحه خوانى، من هم بهش مىگویم نرو. اجازهاش نمىدهم برود. خانم هم یه روز پا شده مىگوید: این که تو مىگویى نرو واقعاً اسلام گفته نرو یا تو مردى هستى که دارى قلدرى مىکنى. اگر اسلام گفته نرو، خوب من نمىروم. اما واقعاً مىخواهم ببینم اگر یکى از فامیلها، بستگان، همسایهها از دنیا رفت من نروم یک فاتحهاى بخوانم؟ چرا به من اجازه نمىدهى؟ اسلام گفته این طور؟ خلاصه بنا شد هر چى امام کاظم(ع) گفت. امام کاظم (ع) گاه یآشنایى از دنیا مىرود خانمم مىرود فاتحه خوانى، من هم نمىگذارم. قرار شده است شما داور باشى. قاضى باشى. بگذارم برود یا نگذارم برود. امام کاظم(ع) فرود که: ها، «عَنِ الْحُقُوقِ تَسْأَلُنِی»(کافى، ج3، ص217) سؤال مهمى کرد، بعد فرمود: پدرم موسى بن جعفر اجازه مىداد به مادرم و همچنین ام فروه مىگفت: هر وقت از افراد، آشناها، زنها، کسى مرد، شما بروید فاتحه خوانى. یعنى امام صادق به خانمش اجازه مىداد که خانمش در بعضى از مجالس شرکت کند. گفت: خیلى خوب پس من هم اجازه مىدهم. البته بعضى زنها هم دیگر هیچ کارى جز این کارها ندارند. اصلاً مثل این که زنهاى تهران توى صف مىایستند، شهرهاى کوچک مىروند روضه، آقا هم چهل دقیقه بالاى منبر است و اینها مثلاً از دو بعد از ظهر مىروند تا ساعت غروب. حساب دارد. قرآن، متن قرآن است که اگر یک جایى رفتید مهمانى تا غذا خوردید بروید بیرون «فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا» (احزاب/53) آیه ى قرآن است. طعام که خوردید زود بروید بیرون.
به هر حال اجازه ندادنها باعث یک سرى اختلافات مىشود. اجازه ندادنها باعث یک سرى اختلافات مىشود که آن سختگیرىها هم در اسلام نیست. بعضى از اختلافها این است که مشکلات را بازگو مىکنند. بازگو کردن مشکلات، بازگو کردن نابجا، زن و شوهر مسائلى دارند اما زن ور مىدارد مسائل را مىگوید خوب شوهر ناراحت مىشود. یا شوهر مشکلات را مىگوید، ناراحت مىشود. ما در اسلام سفارش شده به کتمان. داریم در قرآن که «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً عَلیماً» (نساء/148) در یک مواردى غیبت اجازه داده شده و گر این که انسان به افرادى رسید سفره دلش را باز کند و هر چه مىخواهد بگوید، یک سرى اختلافات به خاطر این است که نقل مىکنند. اگر مىخواهید مشکلات کم بشود باید یک مشکلاتى که توى خانه هست این را براى دیگران نقل نکنید.
4- حدیث درباره راه ندادن برخی افراد به خانه و نگاه نکردن به نامحرم
یک سرى اختلافات به خاطر این است که مرد یک مردهایى را مىآورد خانه و خود مرد مقصر است. زن نگاه به مرد مىکند وبعد هم آشنا مىشوند، بعداً هم روابط گرم مىشود. سوء ظن پیدا مىشود و على اى حال در این جا یک حدیثى داریم. حدیث داریم که مرد نباید هر مردى را به عنوانى به خانه بیاورد. اگر کارگر آمد خانه باید بغل دستش بایستى. بنا داریم شیشه برداریم، لوله کشى داریم. هر کس داریم، نگوید: آقا بچه حزب اللهى است. شهوت حزب اللهى سرش نمىشود. شهوت شب عاشورا نمىفهمد. شهوت ماه رمضان بلد نیست. شهوت بیرون از زمان و مکان هر کس باشد، به هر حال یکى از عوامل فتنه و یکى از مسائلى که، کم و زیاد توى دادگاهها، توى دادگاههاى خانواده، توى دفاتر طلاق، توى درد دلها، نامهها، هست. این را که مىبینى ریشهاش این است که این آقا خانهاش را داده اجاره و بالاخره این صاحب خانه دخترى دارد یا مستأجر دخترى دارد، از صاحب خانه به مستأجر، یا از مستأجر به صاحب خانه، حرف هایى سرایت مىکند و اینها باعث درد سر مىشود و لذا داریم که امیرالمؤمنین على(ع) فرمود: مسئله حفاظت و حجاب را دقت کنید «وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لَا یُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ»(نهجالبلاغه، نامه 31) هر کسى را به خانهات راه نده.
صرف این که ایشان اجارهاش زیاد است، ایشان بهتر اجاره مىکند. بله ممکن است یک کسى دو هزار تومان، هزار تومان، پنج هزار تومان هم بیشتر اجاره کند اما شما اطمینان بهش ندارید. یک مقدار هم مسائل خانوادگى روى این است که مرد پول پرست دنبال اجاره ى بیشتر است. کار ندارد که طرف چقدر متدین است و به سراغ پول بیشتر مىرود و اون هم حرفى ندارد پول بیشتر بدهد وقتى دید توى این خانه دو سه دختر جوان است، پول بیشتر هم مىدهد. یک کسى مىگفت: من سینمایى که مىروم، نه یعنى توى حرف هایى که زده مىشد، یکى مىگفت سینمایى که مىرود ده تومانش پول فیلمش است باید صد و ده تومان باشد، صد تومانش پول تاریکىاش است، صد تومان به خاطر تاریکىاش است. منتهى حالا ده تومان که مىدهیم، ده تومان پول فیلمش است. حالا گاهى وقتها حرفى ندارد دو، سه هزار تومان هم اجاره ولى شما حساب کن که پول چى مىگیریم و این بعد سر از کجا در خواهد آمد. حدیثى داریم کسى که به زن مردم نگاه کند، مردم به زنش نگاه مىکنند. «مَا یَأْمَنُ الَّذِینَ یَنْظُرُونَ فِی أَدْبَارِ النِّسَاءِ أَنْ یُبْتَلَوْا بِذَلِکَ فِی نِسَائِهِمْ»(منلایحضرهالفقیه، ج4، ص19) شما که به زن مردم خیره مىشوى یک کسى هم به زن خودت خیره مىشود. نگاه نکنید و خواهرها حدیث داریم که اگر کسى خودش را آرایش کند براى غیر شوهرش، «لَمْ تُقْبَلْ مِنْهَا صَلَاهٌ»(کافى، ج5، ص507) هیچ نمازى ازش قبول نمىشود جز آن که آن آرایشى که براى شوهرش کرده پاک کند.
5- آیات قرآن درباره بد زبانی و عشوهگری
بدزبانى: در باره ى بدزبانى توى آن جلسه گفتیم این جا دیگر نمىگوییم. فقط قرآن یک آیه هست درباره ى بدزبانى مىگوید قرآن مىفرماید «وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبیناً» (اسراء/53) «یَقُولُوا»، بگویند چیزى که حرف، حرف خوب به هم بزنند. بعد مىگویند «إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ» بدرستى که شیطان کینه مىاندازد بین مردم حرف قشنگ بزنید که اگر به هم حرف زشت بزنید، این حرفهاى زشت جرقه ى فتنه است. « لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ» (حجرات/11) همدیگر را مسخره نکنید شاید او از تو بهتر باشد «وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ» قرآن مىگوید: خانم، خانمى را مسخره نکن، شاید او از تو بهتر باشد. عشوهگرى، گاهى وقتها عامل فتنه این است که زن عشوه گرى مىکند.
درباره ى عشوه گرى یک آیه داریم. مىفرماید «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً» (احزاب/32) «تَخْضَعْنَ» از خضوع است. خضوع یعنى نرمش، خانمها با نرمش حرف نزنید، «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ» حرف که مىزنید با قهقهه با کرشمه و عشوه حرف نزنید، چرا؟ براى این که «فَیَطْمَعَ» طمع پیدا مىکند، میل پیدا مىکند. کى میل پیدا مىکند؟ «فَیَطْمَعَ الَّذی» همان آقایى میل پیدا مىکند که «فی قَلْبِهِ مَرَضٌ» آن کسى که در قلبش مرض است این رقم حرف زدن تو جاذبه دارد. خانمها جورى حرف نزنید که آن کسى که ریگى توى کفشش است هواى شما را بکند. آیه ى قرآن «فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ» البته طبق این آیه به قول ما طلبهها مىتوانیم کنیم، یعنى مسئله را از مورد خاص ببریم بالاتر، پسرها و جوانها، پیراهن بى آستین پوشیدن حرام است؟ نه، مرد واجب نیست پیراهنش آستین داشته باشد. مىتواند پیراهن بدون آستین بپوشد. اما یک چیزى را بهت مىگویم. شما که پیراهن آستین کوتاه پوشیدید توى اداره، ادارهاى که زن مىآید و مىرود، «یَطْمَعُ» بازوى شما را که مىبیند میل پیدا مىکند، کسى که در قلبش مرض است. اصلاح قیافه چه جور باشد؟ یک جورى خودتان را درست نکنید که «فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ» گاهى وقتها حلال است، اما حلالى که «فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ» خوب، گاهى اوقات اختلافات خانوادگى به خاطر مسائل، گاهى عشوه گرى است که آیهاش را خواندیم.
6- آیات و روایات درباره پرهیز از ازدواج بخاطر پول و قیافه
گاهى هم مسائل مالى. اختلافاتى که توى خانهها هست سر مسائل پول، زمان جاهلیت بعضى جوانها مىرفتند سراغ دختر پول دارها و منتظر بودند که پدرزنشان بمیرد و ارث پدرزن را بالا بکشند. اصلاً وقتى مىخواست ازدواج کند کار به دختر نداشت، اول پدرزنش را گزینش مىکرد. اول پدر زن را گزینش مىکرد بعد مىرفت سراغ خواستگارى دختر. از طریق پدرزن وارد مىشد. آیهاى داریم در قرآن که این کار را نکنید. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ» (نساء/19) آیه ى قرآن است که سراغ پدرزنى نروید که سر پول چون حدیث داریم اگر کسى دختر را به خاطر شکل و پولش ازدواج کند باهاش دیر یا زود زندگیشان تلخ مىشود. حدیث است هر کس دخترى را فقط به خاطر شکلش و به خاطر مالش باهاش ازدواج کند، چون شکل با زایمان و مریضى و پیرى، چون کسى که دنبال شکل است بالاخره خوبش را پیدا مىکند دیگر، البته خیلىها هم که دنبال شکلند آخرش هم خوبه را پیدا نمىکنند. این هم هست که این طورى است. این هایى که مىخواهند خوب شود خراب مىشود. حالا، حالا بر قرض، فرض کنیم یک کسى دلش مىخواهد زنش توى فامیل نمونه باشد، شد؟ زن را مىگیرد، چون اصل برایش شکل است یک مرتیه نگاه مىکند اى خاک بر سر یک نفر از شکل زن ما بهتر است. باز مىآید دعوا مىکند، حدیث داریم، یا براى مال، هر چى کمد و فرش قشنگ باشد روى دستش یک مدى مىآید، مد خانم شما کهنه مىود. حدیث داریم هر کس به خاطر شکل و مال ازدواج کند زندگیشان تلخ مىشود.
حالا بعضىها بد اخلاقى مىکنند براى این که یک مقدار مهریه را پس بگیرند، این را هم قرآن مىگوید که و اگر «وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً» (نساء/20) اگر هر چى هم زیاد مهریه دادید، دیگر پس نگیرید. از اول خوب است مهریه کم باشد، حدیث داریم زن خوب دو تا نشانه دارد شکلش خوب و مهرش کم، این حدیث است اما اگر حالا مهر را بالا بردى دیگر برگرداندنش خیلى بد است، قرآن، متن آیه ى قرآن است که مىفرماید آیه ى بیست سوره نساء، مهر خانم را پس نگیرید یک، از طریق گزینش پدر زن هم سراغ دختر نروید و گرنه زندگیتان تلخ مىشود.
7- روایات درباره کسانی که بین زن و شوهر اختلاف بیندازند
بعضى وقتها توى خانوادهها افرادى هستند یک کلماتى مىگویند فتنه به پا مىکنند. امروز این حدیث دستمان رسید، «مَنْ عَمِلَ فِی فُرْقَهٍ بَیْنَ امْرَأَهٍ وَ زَوْجِهَا کَانَ عَلَیْهِ غَضَبُ اللَّهِ وَ لَعْنَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یَرْضَخَهُ بِأَلْفِ صَخْرَهٍ مِنْ نَارٍ»(ثوابالأعمال، ص288) اگر کسى با یک کلمهاى بین زن و شوهر اختلاف بیندازد لعنت خدا بر این کس در دنیا و در آخرت، پیغمبر فرمود: خدا لعنت مىکند، آن کسى که بین زن و شوهر اختلاف بیندازد. اگر هم زن به شوهر یک چیزى گفت بهش نگو، شوهر براى زنش یک چیزى گفت نروید به خانم بگویید شوهرت همچین گفت، از جاهایى که غیبت واجب است آن جاهایى است که اگر راستش را بگویى، معذرت مىخواهم از جاهایى که دروغ حرام نیست، از جاهایى که دروغ حرام نیست آن جایى است که اگر دروغ نگویى فتنه مىشود و اگر «وَ مَنْ مَشَى فِی فَسَادِ مَا بَیْنَهُمَا وَ لَمْ یُفَرِّقْ کَانَ فِی سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَعْنَتِهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ حَرَّمَ(اللَّهُ عَلَیْهِ) النَّظَرَ إِلَى وَجْهِهِ»(ثوابالأعمال، ص288) اگر کسى حرکت کند و با آمد و شدش بین زن و شوهر فساد راه بیندازد «کَانَ فِی سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَعْنَتِهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ» چه فساد کند، حالا فساد یک مرتبه به طلاق برسد یا نرسد، به طلاق برساند یا نرساند، کسى که گام بردارد حرکتى بکند، فعالیتى بکند به خاطر این که اختلاف بین زن و شوهر بیندازد.
8- آموزش زن و شوهر برای آشنا شدن به وظایف
آقا این اختلافها به خاطر این است که زن و شوهرها با هم آشنا نیستند. الآن شما این جا که هستید براى آموزش است. شرکتى است وابسته به وزارت نیرو، برادرها را مىآورند این جا آموزش مىدهند، چطور شد که ما براى هر چیزى آموزش مىخواهیم براى زندگى آموزش نمىخواهیم چه مانعى دارد یک کلاسى باشد. یک اردویى باشد، عروس و دامادها یک ماه تویش دوره ببینند. واقعاً مىگویمها، اصلاً به عروس بگویند وظیفهات چى است. به داماد بگویند وظیفهات چى است. چون عروس و داماد شهوت به قدرى تند است، اصلاً خدا خوشمزهاش کرده که بخورند و به همین خاطر که خوشمزهاش کرده که بخورند، دیگر فکر مصالح نیستند. توى داغ و داغ تصمیم خودشان را مىگیرند و بعد اختلاف مىشود و اختلافات خانوادگى کم نیست.
بنابراین مىارزد، حالا این را نمىدانم مسئولش را بگوییم کى، فقط اداره و وزارت خانه خیلى است ولى این کارها زمین مانده. سازمان تبلیغات هست، دفتر تبلیغات هست، ارشاد هست، صدا و سیما هست، اردو هست، آموزش و پرورش هست، دانشگاه هست، نمىدانم، نمىدانم این بار را باید کى بلند کند. ولى مىارزد که یک اردویى باشد، یک کلاس هایى باشد، آموزش، که واقعاً زن به وظائفش آشنا باشد، مرد به وظائفش آشنا باشد. اساتیدى بیایند، روان شناس هایى بیایند براى تربیت کودک، براى، حتى مسائل جنسى را شما خیال نکنید که مسائل جنسى ساده است. یک شرایطى داریم که حالا توى تلویزیون نمىتواند آدم بگوید که اگر آمیزش جنسى جورى باشد بچه نابینا مىشود. بچه نمىدانم فلج مىشود. بچه کم استعداد مىشود. پر استعداد مىشود. بچه چنین مىشود. لال مىشود. یک مسائلى است که اینها را نه مىشود توى خطبه نماز جمعه گفت، نه مىشود توى تلویزیون گفت، نه مىشود جایى گفت که بچه ى جوان غیر ازدواج کرده بشنود. فقط باید آدم هایى که ازدواج کردهاند بشنوند. هر کس دفتر عقدش را گرفت، دفتر عقد را ببرد تحویل بدهد، اسم نویسى کند، حالا یا پولى، یا مفتى، یک دوره نیازهاى اولیه را یاد بگیرند و جمهورى اسلامى باید این کار را بکند. و اگر این کار را بکند، خوب است. آقاى قرائتى چه کارهاى که مىگویى باید، هیچى ى، هیچ کاره. کارهاى نیستم اما حرف حق را آدم باید بزند. بسیار خوب.
9- احادیث و آیه درباره وظایف مرد
وظایف مرد: مرد احترام به خانمش بگذارد. امام صادق(ع) فرمود: «مَنِ اتَّخَذَ امْرَأَهً فَلْیُکْرِمْهَا»(قربالإسناد، ص33) هر کس داماد مىشود، احترام به خانمش را بگیرد. حدیثى دیگر داریم َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنَّمَا الْمَرْأَهُ لُعْبَهٌ مَنِ اتَّخَذَهَا فَلَا یُضَیِّعْهَا»(کافى، ج5، ص510) حقش را ضایع نکند. قرآن مىگوید: «وَ لا تُضآرُّوهُنَّ» (طلاق/6) ضرر به خانمها نزنید. پیغمبر فرمود: به قدرى جبرئیل سفارش زنها را کرد که من گفتم طلاق دادنش حرام است. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «إِنَّ الْمَرْأَهَ رَیْحَانَهٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَهٍ َارِهَا عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَهَ لَهَا لِیَصْفُوَ عَیْشُکَ»(منلایحضرهالفقیه، ج3، ص556) با خانمت با مدارا رفتار کن. بعد مىگوید: و اگر مدارا «وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَهَ» آن هفته و در آن جلسه حدیث خواندم کسى اگر پهلوى خانمش چند دقیقهاى بنشیند، نشستن پهلوى خانم ثواب این را دارد که آدم توى مسجد پیغمبر مشغول عبادت باشد. فقط عرض کردم شرطش این است که خانم هم نگوید که، به شوهرش نگوید خواهش مىکنم صبح تا شب بنشین عبادت کن. بالاخره همان عبادت توى مسجد پیغمبر، اگر خود افرادى هم توى مسجد پیغمبر بنشینند عبادت کنند، خود پیغمبر مىگوید: بابا غیر از این کار دیگر هم هست. ولى این طور هم نباشد که آدم احساس کند پهلوى خانم نشستن حرام مىشود. یک ده دقیقه، نیم ساعت، یک ساعت، چهل دقیقه مىنشیند، اما باقیش هم به مطالعه، به کارهاى اجتماعى بعضکم من بعض امتیازى نداریم من از شما هستم، شما از ما هستید فرقى نمىکند.
گاهى وقتها اختلافات زن و شوهرى این است که مىگوید: والله دلم گرم نیست. نمىدانم چه جورى است زنم را نمىخواهم. نمىدانم چه جورى است شوهرم را دوستش ندارم. زود تصمیم نگیرید. قرآن مىگوید: «فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً» (نساء/19) خانم اگر «کَرِهْتُمُوهُنَّ»، برادرها اگر از خانم هایتان کراهت دارید، یا خانمها اگر از شوهرتان کراهت دارید، زود تصمیم نگیرید «فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً» چه بسا چیزهایى را کراهت دارید، اما «وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً» خداوند خیر کثیر به شما مىدهد. بنا بر این اگر یک چیزى را کراهت دارید زود تصمیم نگیرید. گاهى وقتها همین که همدیگر را نمىپسندند مىگوید: آقا من زنم را نمىخواهم. یک خورده صبر کن چون «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً» (روم/21) گاهى وقتها زن و شوهرها اول همدیگر را نمىخواستند مدتى که گذشته همدیگر را دوست داشتند. زود تصمیم نگیرید.
10- مقام صدیق و شهید برای کسی که به خانمش کمک کند
در این جا من باید سفارش کنم به این که برادرها و خواهرها کتاب آیین همسردارى را حتماً مطالعه بفرمایند. کتا ب خوبى است انصافاً «لَا یَخْدُمُ الْعِیَالَ إِلَّا صَدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ أَوْ رَجُلٌ یُرِیدُ اللَّهُ بِهِ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ»(جامعالأخبار، ص102) عجب حدیثى، کمک خانم نمیکند مگر کسى که صدیق باشد یا مقام شهید داشته باشد، یا کسى که خدا مىخواهد خیر دنیا و آخرت بهش بدهد. کمک مرد توى خانه، امیدوارم خانم خودم امشب پاى تلویزیون نباشد. خوب والله دیگر، البته حالا ما براى مصلحت روزگار گاهى یک چیزى مىشوریم ولى یک وقتى ما با آیت الله مدنى شهید محراب گفتیم که ما حرف هایى که مىزنیم چه کنیم؟ همهاش را عمل کنیم. خوب، اسلام مىگوید: از هر طرف تا چهل تا خانه همسایه است. ما فقط چهل تا خانه از این ور، چهل تا خانه از آن ور ما همین همسایه دارى را بکنیم از همه ى کارهایمان مىمانیم. خدا رحمت کند شهید محراب آیت الله مدنى را فرمود: یک خورده عمل کن که بى عمل هم نباشى. مثلاً اگر مىخواهى درباره ى نماز شب صحبت کنى یک هفته نماز شب بخوان بعد حدیثش را بخوان. یک جورى باشد که این طورى بى خبر بى خبر هم نباشى.
حالا اگر به حاج شیخ عباس قمى گفتند همه ى دعاهایى که در مفاتیح است خودت مىخوانى، فرمود: همه را اگر نمىخوانم یک بار در عمرم خواندهام. حالا، بالاخره ما در عمرمان یک بار ظرف شستهایم. حالا، به هر حال داریم که، البته یک بار حد اقل است، بیشتر شستهایم «لَا یَخْدُمُ الْعِیَالَ إِلَّا صَدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ» خدمت خانم نمىکند، مگر کسى که در درجه ى صدیق یا شهید یا «أَوْ رَجُلٌ یُرِیدُ اللَّهُ بِهِ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ» کمک خانم بکنیم. حدیث داریم گاهى، البته حضرت امیر معمولاً نان خالى و نمىدانم نان و سرکه و اینها بود ولى خوب، گاهى هم کباب گیرش مىآمد. یک بار که حضرت گوشت پیدا کرده بود، مىخواستند کباب درست کنند سر گوشت را حضرت امیر گرفته بود و حضرت زهرا هم، یعنى دو نفرى کباب درست مىکردند. آخه ما یک امیرالمؤمنین هم درست کردیم و واسه ى مردم یک حضرت على گفتیم که اگر بگویند حضرت على کباب مىخورد مىگویند: اِ، اِ ندارد. حضرت على نان خالى مىخورد بارها، تصادفاً گاهى هم چیز خوب مىخورد یعنى دین را یک دینى درست نکنید که بگویند اگر کسى غیر از نان خالى بخورد دین ندارد. اصل بر سادگى و زهد است.
«سَعِیدَهٌ سَعِیدَهٌ امْرَأَهٌ تُکْرِمُ زَوْجَهَا وَ لَا تُؤْذِیهِ وَ تُطِیعُهُ فِی جَمِیعِ أَحْوَالِهِ»(کنزالفوائد، ج1، ص149) درود بر خانم، درود برخانمى که احترام شوهرش را بگیرد. «أَرْضَاکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَسْبَغُکُمْ عَلَى عِیَالِهِ»(کافى، ج4، ص11) آبرومندترین مردها کسى است که بیشتر به خانمش احترام بگذارد. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَهً فَحَمَلَهَا إِلَى عِیَالِهِ کَانَ کَحَامِلِ صَدَقَهٍ إِلَى قَوْمٍ مَحَاوِیجَ»(ثوابالأعمال، ص201) اگر کسى وارد بازار شد چیزى بخرد و آورد توى خانه «کَحَامِلِ صَدَقَهٍ إِلَى قَوْمٍ مَحَاوِیجَ» اگر چیزى کسى براى زن و بچهاش ببرد انگار براى محرومین برده، یعنى چطور غذا دادن به گرسنهها ثواب دارد.
11- سفارش به تشکر از یکدیگر در روایات
تشکر از همسر: اصولاً فرهنگ تشکر در میان ما کم است. توى ادارهها هم کم است. آقا پشت میز نشسته چاى مىآورد، اصلاً نمىگوید: دست شما درد نکند. خیال مى کند حالا که این چاى ریز است، بله وظیفهاش است که چاى بریزد اما حالا شما هم یک تشکر هم، کم تشکر مىکنند. بخصوص خودىها از هم کمتر تشکر مىکنند. امام صادق فرمود: «خَیْرُ نِسَائِکُمُ الَّتِی إِنْ أُعْطِیَتْ شَکَرَتْ وَ إِنْ مُنِعَتْ رَضِیَتْ»(بحارالأنوار، ج100، ص239) بهترین خانمها کسى است که اگر بهش احسان شد تشکر کند. امام سجاد در مکارم الاخلاق مىگوید: «وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَهَ»(صحیفه سجادیه، دعاى 20) به من توفیق بده که هر که به من خدمت مىکند تشکر کنم ازش.
«أَشْکَرُکُمْ لِلَّهِ أَشْکَرُکُمْ لِلنَّاسِ»(کافى، ج2، ص99) هر کس مىخواهد شکر خدا را انجام بدهد، شکر آن کسى را انجام بدهد که و لذا حدیث داریم روز قیامت خداوند به افراد مىفرماید که من به تو نعمت دادم تو شکر نکردى. مىگوید: چرا من خیلى الحمد لله گفتم. مىگوید: بله الحمد لله مىگفتى اما تشکر از مردم نمىکردى. یک روایت دیدم دیروز، پریروز، هر کس به مسلمانى آفرین بگوید، خدا تا قیامت برایش آفرین مىنویسد. عربها به هم مىرسند مىگویند: «مَرْحَباً، مرحباً اَهْلاً وَ سَهْلاً، اَهْلاً وَ سَهْلاً»، اصلاً کلمهى «مَرْحَباً، اَهْلاً وَ سَهْلاً» کلمهى آفرین، متشکرم، خوشبختم، اصلاً برخورد شیرین، در تورات نوشته «مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاهِ اشْکُرْ مَنْ أَنْعَمَ عَلَیْکَ وَ أَنْعِمْ عَلَى مَنْ شَکَرَکَ»(کافى، ج2، ص94) هر که به تو لطف کرد تشکر کن و اگر کسى تشکر کرد، لطفت را بر او بیشتر کن. تشکر از همدیگر، خستگىاش برطرف مىشود. پیراهن را اتو کردهاى؟ بله، دست شما درد نکند. سبزى گرفتى؟ بله، متشکرم. چه مانعى دارد؟ نه من این قرتى گرىها را بلد نیستم. قرتى گرى نیست. بى شعورى است بعضى خانمها خیال مىکنند که اگر بگویند متشکرم، این، نه آقا، تشکر دستور اسلام است.
12- فشار غیر مجازات بدخلقی در خانه
بد اخلاقى توى خانه: یکى از اصحاب پیغمبر به نام سعد بن معاذ از دنیا رفت. پیغمبر بدون عبا پا برهنه آمد تشییع جنازه، گفتند یا رسول الله خیلى هیجانى آمدید جنازه ى ایشان را دوش گرفتید. فرمود: دیدم فرشتهها تشییع جنازه مىکنند سعد بن معاذ را، مادر که این را دید گفت: درود بر تو با این مردنت، مرحبا، این مردن بر تو گوارا باد. مردنى که رسول خدا پا برهنه آمد عیادت تو و فرمود: فرشتهها آمدند. اما چون این مرد با همه ى خوبى هایش در خانه بد اخلاق بود، امشب که شب اول قبر است فشار قبر دارد. این طور نیست که حالا اگر کسى نماز شب بخواند خدا کاریش نداشته باشد. ممکن است افراد بد اخلاق هزار تا کار خوبى داشته باشند، فشار قبر داشته باشند. حالا، اختلافات خانوادگى را ببینیم چه جورى باید حل کرد.
13- اولین وظیفه برای حل اختلافات گذشت است
براى حل اختلافات خانوادگى راه هایى هست که برایتان عرض مىکنم چند تایش را، یک وظیفهاى دولت و مسئولین دارند، یک وظیفهاى خود آدم دارد. یک وظیفهاى مردم دارند. حل اختلافات، حل اختلافات، یکى خود ما باید حل کنیم، یکى مردم باید حل کنند. یکى هم دولت. خود ما چه جورى حل کنیم؟ آقا گذشت، گذشت، عفو، قرآن مىگوید: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) آدمهاى خوب کسانى هستند که اگر یک برخورد بدى هم باهاشان شد این انتقام نکشد «قالُوا سَلاماً»، «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ» جاهلون وقتى با اینها برخورد مىکنند «قالُوا سَلاماً» ایشان خانم به من توهین کرده، اقا به من توهین کرده، توهین کره؟ این آقا جاهلى بوده که به شما توهین کرده «قالُوا سَلاماً» تعریف مىکند خدا از کسانى که برخوردها را نادیده مىگیرند «ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ» (فصلت/34) یعنى اگر یک کسى به شما بد برخورد کرد، شما به او خوب برخورد کن. «وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ» (شورى/37) مؤمن کسى است که وقتى جوش آورد، «یَغْفِرُونَ» ببخشد. «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا» (قصص/54) اجر دو برابر دارند. چرا؟ به خاطر این که اینها توى اختلافات انتقام نمىگیرند «وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» (بقره/237) اجمالاً وظیفه ى خود ما این است که، حالا برادرها یک صلوات بفرستید که تمرکز فکر ما از بین نرود اللهم صل على محمد و آل محمد.
حرف هایمان را جمع کنیم که چى گفتیم؟ اختلافات خانوادگى:
بخشىاش را جلسه ى قبل گفتیم که عوامل اختلاف عذر را نمىپذیرد. آرایش زن و شوهر براى هم نمىکنند، چشم و هم چشمى است، مىگوید: چون شوهر خواهرم، برادر خانمم، خانه و ماشین دارد من مىخواهم. گاهى اختلافات به خاطر بى کارى است. گاهى به خاطر زخم زبان است. توقعات نابجاست. گاهى اختلافات به خاطر این است که چرا زنم مرتب دختر مىزاید جر و بحث مىکنند. اینها ریشههاى اختلافات است. امروز هم یک سرى دنباله ى اون اختلافات خانوادگى را گفتیم که باز اختلافات خانوادگى به خاطر باز توقع نابجاست. اختلافات خانوادگى رفت و آمدهاى تفرقهانگیز است. حالا رفع اختلافات چى است. یک مقدار دست خودمان است که کوتاه بیاییم یک مقدار هم دست مردم است.
14- وظیفه مسئولین در حل اختلاف زن و شوهر
یک مقدار هم دست مسئولین، على بن ابیطالب آمد لب در خانه برود تو، هواى داغ دید یک خانمى گریه مىکند. چهات است؟ شوهرم گفته کتکت مىزنم. اِ؟ بعد دید هوا داغ است. فرمود: الآن صبر کن، عصر یک کمى هوا خنک شود من مىآیم واسطه مىشوم. خانم گفت: اگر دیر کنم بیشتر بهم مىزند. حضرت امیر یک خورده سرش را پایین انداخت فرمود: نه، نمىشود توى حکومت من، مرد جرأت کند به زنش بگوید کتکت مىزند جورى که زن این طور بشود. پا شد آمد در خانه ى مرد را زد. تا مرد آمد گفت که شما ایشان را تهدید کردى کتکت مىزنم؟ مرد هم نشناخت که این آقا امیرالمؤمنین است. گفت: بله، بهش مىزنم. حالا که تو آمدهاى واسطه شوى، اول به تو چه، به حضرت امیر گفت: به تو چه، بعد حالا که تو آمدهاى دخالت کنى من نمىزنم، آتش مىزنم. تا گفت: آتشش مىزنم، حضرت امیر شمشیر را کشید. گفت: چى، زنت را آتش مىزنى شمشیر را کشید. تا شمشیر را کشید مردم که مىآمدند بروند دیدند على بن ابیطالب شمشیر دستش است. گفتند: سلام علیکم السلام علیک یا امیرالمؤمنین هى یکى یکى سلام علیکم، سلام علیکم، این مرد گفت: کى است این که هى سلامش مىکنند. یک مرتبه متوجه شد که این آقا امیرالمؤمنین است. تا گفت امیرالمؤمنین است افتاد روى پاى آقا و التماس و ببخشید، معذرت مىخواهم. حضرت شمشیر را غلاف کرد گفت: برو زندگى کن. بعد به خانم گفت: خانم تو هم یک کارى نکن که شوهرت جوش بیاید. جوش بیارد. به هر حال امیرالمؤمنین سر ظهر دخالت مىکند برود.
15- وظیفه مردم در حل اختلاف زن و شوهر
به شما بگویم اگر شما سورى دادى، آمد و رفتى کردى براى اصلاح هیچ عبادتى ثوابش، روزه ى مستحب، نماز مستحب، روضه ى مستحب، انفاق، هیچ عبادتى حدیث داریم که ثوابش بیشتر از این نیست که آدم دو تا زن و شوهر یا دو تا مسلمان که با هم قهرند آشتىشان بدهد و آخر حرف من این بود که یک عروس و داماد با هم قهر کردند، آمدند گفتند بیا آشتى بده، گفت: مرا مىبینى، من قسم خوردهام پشت دستم را به قول امروزىها داغ کردهام که دیگر از این کارها نکنم من قسم خوردم که هیچ وقت دخالت توى کار کسى نکنم. دخالتى که آشتى بدهم. قرآن آیه نازل شد «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَهً لِأَیْمانِکُمْ» (بقره/224) هرگز این قسمهاى الکى را نخورید. قسم خوردى، بىخود خوردى. بى خود خوردى. بعضى از این تیمسارهاى زمان شاه را که گرفته بودند مىگفتند ما قسم خوردیم که تا آخر عمر به شاهنشاه آریامهر وفادار باشیم. اصلاً قسمى ارزش دارد که راه حق باشد و گر نه آدم قسم بخورد پایش را هوا کند و با دست هایش راه برود. خوب این نباید بگوید آقا من قسم خوردهام. خوب بى خود قسم خوردهاى. قسم بخورد که آب غیر بهداشتى بخورد. قسم بخورد که زمستان با پیراهن تابستانى برود. خیابان و تابستان با پیراهن. اصلاً کارهاى احمقانه قسم ندارد که، یک آیه داریم مال کسانى که قسم مىخورند دخالت نکنند امیرالمؤمنین در هواى داغ حرکت کرد.
و جامعه هم آیه داریم «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما» اگر احتمال دادید زن و شوهر اختلاف است زود یک دادگاه خانواده تشکیل بدهید. نه دادگاه خانوادهاى که الآن است، یا در دنیاى غرب هست. این دادگاه خانواده غریبه است. از خودى یک نفر از فامیل عروس یک نفر از فامیل داماد بیایند اینها را آشتى بدهند. آیهاش هم توى قرآن است. «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها» (نساء/35) اگر دیدى عروس و داماد دارند، اختلاف و شکر آب بینشان است فورى یک داور، یک داور از فامیل مرد یک داور از فامیل زن بیایند قصه را حل کنند و این دادگاه خانواده مفت است و سریع است و خرج و اضافه کار و مرخصى و آیین نامه داخلى و اینها هم ندارد. ساعت هشت دعوا مىکنند. هشت و نیم دادگاه خانواده تشکیل مىشود. اگر توى برف و ترافیک باشد نه، به هر حال دادگاه خانوادهاى است سریع، مفت. چون خودى هم هست، مسائل را آدم بهتر مىتواند بگوید. چون گاهى عروس و داماد دعوا مىکنند رویشان نمىشود آن چه هست به دیگرى بگویند، غریبه است. خجالت مىکشند. اما وقتى خودى بود آدم بهتر مسائل را مىگوید. زندگى ما مىگذرد.
16- با فراموش کردن گذشته تاریک زندگی شیرین میشود
داریم رو به قیامت مىرویم «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ» (انشقاق/6) ما لحظه به لحظه داریم به سمت قبر مىرویم. دنیا هم چیزى نیست به خاطر این که یک کلمه جسارت کرده، من گفتم این، او گفت اون، به خاطر یک جفت کفش، به خاطر یک غذا، به خاطر یک دید و بازدید، به خاطر این که چرا دیدن من نیامد، بازدید من نرفت. رونما براى او برده، رو نما براى من نیاورد. در عروسى زهره خانم او سوار مینى بوس شد، او سوار اتوبوس شد، نمىدانم، یک حرفهاى الکى، انگار ما آمدهایم همیشه باشیم. خدا ما را خلق نکرده براى این حرفها، از این حرفها بیاییم بیرون، و دیرهم نشده از همین شب جمعه بیاییم بگوییم. ها، تمام شد، تمام اختلافات هست. همه نقاط سیاهى که هست، فحش داده نیامده بازدید، نمىدانم چه کرده، چه کرده، چه کرده، همه ى تاریکى هست شد؟ ها، ها، تمام شد رفت. از امشب زندگى کنیم. به شرط این که اگر مىخواهید زندگى شیرین باشد باز گذشته را نگویید چون گذشته را بگویید دو مرتبه، هر چى بوده هیچى من بد نکردهام هیچى، تو بد کردهاى هیچى، قورتش بدهیم که زندگى شیرین باشد. آن وقت توى زندگى شیرین بچهها خوب رشد مىکنند.
خدایا زندگى را شیرین، در راه رضاى خودت قرار بده. لطف هایى به امام کردى که رهبرى را به بهترین وجه انجام داد. آن چه لطف به حضرت امام (ره) کردى همه آن لطفها را به آیت الله خامنهاى مرحمت بفرما. هرچه به عمر ما اضافه مىکنى بر ایمان و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکات کار ما بیفزا. بحث ما که تمام شد، نمىخواستم حرف بزنم. اگر حرف ما اثرى نداشته باشد، پس این حدیث هایى که خواندم هیچى، ایه هایى که خواندم هیچى، شما به آیات قرآن اعتنا نمىکنید، شما به حدیثهاى امیرالمؤمنین اعتنا نمىکنى. این همه سفارش شده به عفو و بخشش، این همه سفارش شده «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ» (آل عمران/134) هیچى به هیچى، باز هم یک دندگى، مىگویى نه، من گفتهام پایش مىایستم. بر گذشتهها صلوات. امشب زندگى شیرین بشود. یک هجوم مىخواهد، عین رزمنده که هجوم مىکند، شما هم باید هجوم کنید. هجوم نظامى داریم. هجوم اخلاقى داریم. هجوم اخلاقى یعنى انسان با تمام فحش هایى که شنیده، تلخ هایى که دیده، همه ى این زنجیرهایى که دور روحش بسته شده هجوم کند و این زنجیرها را پاره کند و یک زندگى نواز سر بگیریم، نگذاریم بچهها غصه بخورند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»