حقوق – 27، حقوق خانواده
موضوع: حقوق، حقوق خانواده(27)
تاریخ پخش: 77/12/06
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
دومین جلسهای است که در خدمت شما با شغل مقدسی که دارید معلمی، میخواهم راجع به حقوق خانواده صحبت کنم، چون شما توپ را از خانواده تحویل میگیرید؛ اگر خوب تحویل بدهند شما میتوانید خوب آبشار بکوبید و اگر خوب پاس ندهند شما هم هر چه والیبالیست خوبی باشید نمیتوانید آبشار بکوبید، بنیاد اصلی و هسته مرکزی خانواده است در یک جلسه صحبت کردیم در این جلسه هم میخواهم صحبت کنم.
موضوع بحث حقوق خانواده
در هفته تربیت هم بینندگان بحث را گوش میدهند که برای برادران و خواهران که همه ما به نحوی، معلم، استاد دانشگاه، اگر میگویند اینها مسئول تربیت هستند در حقیقت همه ما مسئول تربیت هستیم، یعنی آموزش و پرورش نام خودش را جدای از امور تربیتی حساب کند هفته تربیت این بحث مفید است و در آستانه تولد امام رضا(ع) که تبریک میگویم.
1- خلاصه بحث گذشته اصول و حقوق خانواده
جلسه قبل گفتم اصولی که باید رعایت شود:
1- اصل عدالت 2- امانت 3- قناعت 4- حیا 5- انعطاف پذیری 6- آرایش 7- احترام به فامیل یکدیگر 8- محبت و اظهار آن.
گفتیم اگر پدر و مادر در خانواده بچهها را با یک چشم ببینند، سوغاتی و جهازیه و وصیت، انتقاد و ستایش، خرید و رختخواب یک جور اگر یک جور نگاه کنند بچه خودش، ماهی خودش توی دریا شنا بلد میشود (چون فضا) فضای شناست، در فضای عدالت بچه خودش عدالت پرور و عادل تربیت میشود، در امانت گفتیم فکر نکنیم این برده و کنیز ماست، همه هستی امانت است همسر امانت است، فرزند امانت است سعی نکنیم ما مشکلمان حل شود به هر امانتی هر خیانتی شد، و اصل قناعت که چقدر زندگی را شیرین میکند و اصل حیا، و اصل انعطاف پذیری گاهی وقتها انسان میبیند طرف ندارد کوتاه بیاید به هر حال کوتاه نیایید میخواهد چه کند میخواهید طلاق بگیرید، میخواهید فتنه کنید میخواهید آبروی همدیگر را بریزید حالا این لباس یا پشم یا پنبه، حالا یا موکت یا قالی، قالی پشم و زیلو نخ آدم که برای پشم و نخ که زندگی خودش را از بین نمیبرد، آرایش که چقدر زندگی را شیرین میکند مرد خسته زن خسته، مسأله آرایش زندگی را خیلی پر جاذبه میکند بسیاری از زنها که در خانه به خودشان نمیرسند مرد بیرون صحنههایی را میبیند میآید توی خونه بهانه میگیرد خیلی از درگیریها برای اینکه زن و مرد توی خانه از نظر شکل و آرایش تامین نمیشوند. احترام به فامیل چرا خونه داداشم نرفتی چرا توی میهمانی داداشم را دعوت نکردی چرا خواهر را دعوت نکردی من به خواهر تو احترام کردم تو احترام نکردی اون چیزهایی که توی خونه را بهم میریزد محبت و اظهار علاقه، این صحبتها را کردیم ادامه بحث را گوش بدهند اما اصول دیگری که باید رعایت کنیم.
2- پرهیز از چشم و همچشمی و توجه به ارزشها
واقعا اگر کسی آمار بگیرد که خانوادههایی که از روی چشم و هم چشمی، متلاشی شدهاند، اون رفته تهران او هم میخواهد برود. اون شیراز. این هم میخواهد برود او سال تحویل کجا بوده این هم، او سیزده بدر، لباس، عروس، تالار من هم او ماشین، خانه من هم.
خواهر و برادر تو انسانی من هم انسانم سنگ مرمر و طلا و پشم و قالی جماد است انسانیت را به خاطر جماد له نکنید.
خداوند رحمت کند شهید مطهری را میگفت: یک جمله است دنیا برای انسان این درست است و لی شما (انسان) برای دنیا غلط است شما برای دنیا نیستی دنیا آمد یا نیامد الحمدلله دو لطیف قرانی در سوره صاد دو تا پیامبر داریم که میفرماید «نِعْمَ الْعَبْدُ» (ص/30 و44) و30 یعنی خوب بندهای است یکی خیلی وضعش خوب است حضرت سلیمان. (یکی از آنها هم خیلی وضعش درب داغون است) هیچ پیامبری به اندازه حضرت ایوب(ع) زندگیاش خراب نشد مریضی، زن، مال، نارنجک افتاد کل زندگیاش را از هم متلاشی کرد در عین حال، میگویند فلانی صبر ایوب، این هم «نِعْمَ الْعَبْدُ» خیلی قشنگ است دو تا «نِعْمَ الْعَبْدُ» (یکی خیلی خوب و یکی هم داغون داغون) از این معلوم میشود شرف انسانیت به پشم و نخ نیست خود شما ارزش دارید.
میگویند یک شاهی چند تا غلام داشت میخواست غلامهایش را امتحان کند یک جعبه سکه برداشت، در دره و گردنه کوهی با شتر رفت عمداً جعبه را کج کرد سکهها ریخت در دره به غلامهایش گفت که هر که سکه را پیدا کرد مال خودش، همه شاه را ول کردند رفتند سراغ سکهها یکی از آنها نرفت گفت تو چرا نمیروی، گفت سکهها را نمیخواهم (خودت را میخواهم) ما باید حساب کنیم خود طرف را نه نخ و پشم را ما بعضی انسانیت را ول میکنیم (نمیدانم شما یادتان میآید یا نه 7-8 سال قبل آتش سوزی شد در منی روز عید قربان، خیمهها آتش گرفت خیلیها آتش گرفتند و شهید دادند یک نفر از ایران زنگ میزند میگوید خودت مهم نیست سوغاتیها هم سوخت. مهم برایش سوغاتی است.
ماه ذی القعده حاجیها کم کم میروند مکه آنقدر حاجی داریم قبل از رفتن فکر میکند…… بر گردم بزغاله خواهند کشت یا گوسفند توی فرودگاه با دسته گل یا بدون دسته گل خواهند آمد، فلانی استقبال یا بدرقه خواهد آمد یا نه روز اول هنور اعمال را انجام نداده میگوید برای فلانی یک چادری یا ضبط صوت، بگذار اعمال تمام شود برای بعضیها اصول سه چیز است، خوراک پوشاک، مسکن، نمیپرسد چه کاری میگوید حقوقش چند است؟
نمیپرسد کیست میپرسد پسر کیست؟ داماد خوب و عروس خوب، بابایش فقیر است، فقر عیب نیست حضرت امیر هم پول نداشت، بی پولی عیب نیست، چیزهای دیگر را اگر نداشته باشد عیب است. «وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَهً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (فاطر/12).
«بَحْر» یعنی دریا هذا یعنی این «مِلْح» یعنی نمک «لَحْم» یعنی گوشت «تَسْتَخْرِجُونَ» یعنی خارج میکنید «تَشْکُرُونَ» یعنی شکر گذار باشید قرآن میفرماید: «وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ» دو دریا مساوی نیستند «هذا عَذْبٌ فُرات» یک دریا آبش شیرین است «وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ» یک دریا هم آبش شور است. دو دریا مثل هم نیست. یکی شور و یکی شیرین است اگر تو آدم باشی «وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا» از هر دو میتوانی ماهی بگیری در هر دو ماهی هست گیر در توست، نگو ما یتیم هستیم «ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا یتیم و هذا پدردار» تو اگر درس خوان باشی در هر شرایطی میتوانی درس بخوانی «ما یَسْتَوِی» این ژیان قراضه است اون بنز درجه یک، اگر اهل نماز جمعه باشی تو با ژیان قراضه میروی و او با بنز قشنگش نمیرود. مهم نیست شور است یا شیرین مهم این است که تو صیاد هستی یا نه تو اگر صیاد باشی از هر دو ماهی میگیری « وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا» توی هر دو ماهی هست «وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَهً» توی هر دو لولو و مرجان است منتهی تو باید غواص باشی «وَ تَرَى الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ» توی دریا میشود کشتی و یا قایق را منتهی تو باید ناخدا باشی. گیر در صیادی و غواصی و ناخداییاست اگر اهل مطالعه باشد با بی کتابی دانشمند میشود.
من این را بارها گفتهام حاج احمد آقا خمینی که در آستانه سالگردش هستیم میفرمود: امام هیچ وقت کتاب هایش از 200 تا بیشتر نشد و اینجانب محسن قرائتی چند هزار جلد کتاب دارم کتاب آدم را با سواد نمیکند امام با چند کتاب رهبر انقلاب شد. ما فکر میکنیم اگر کتابخانه قشنگ شد بچهها با سواد هستند مهم اراده است، انسان میتواند بر همه سختیها غلبه کند قران که میگوید تدبر کن معنای تدبر این است اگر بگوییم دو دریاست یکی شور و یکی شیرین در هر دو ماهی هست و قایقرانی میشود کرد من چه خاکی به سر کنم. میخواهم بگویم ماشین هر چه و فرش هر چه نان خالی یا مرغ پتو ملافه داشته باشد تو اگر اراده داشته باشی پیروز میشوی.
چشم و هم چشمی بعضی میگویند خواهرم چه زندگی دارد، بله ولی ما اگر انسان باشیم میتوانیم با همین حقوق کم زندگی کنیم میتوانیم سیب زمینی بخوریم به هم بخندیم و میتوانیم جوجه کباب بخوریم و به هم فحش بدهیم چشم و هم چشمی زندگی را تلخ میکند.
3- دعا به خانواده و توجه به لقمه حلال
2- اصل دعا
خانوادهها خیلی به بچهها دعا کنند. حتی کسی که بابا و ننه ندارد برود سر قبر آنها، از جاهایی که دعا مستجاب میشود آنجاست، قرآن بخواند ثوابش را هدیه کند دعای پدر و مادر مستجاب میشود. قرآن میگوید: حضرت ابراهیم(ع) خیلی به بچه هایش دعا میکرد انقدر میگفت «رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاهِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی» (ابراهیم/40) خدایا نسلم نماز خوان شود، اگر ما نسلی تربیت کنیم که نمازخوان نیست، گیرم به 80 کیلو جوان سوپردولوکس این جوان رشد معنوی ندارد ولی در فلان رشته و فلان رشته موفق شد. در همه رشتهها موفق شد شما چیزی برای قبر ذخیره نکردهای، ما فردا نیستیم، حدیث داریم تمام کارهای خیری که دختر و پسر میکنند… ثوابش برای بابا و ننه هم هست هر مقدار به خودش فتوکپیاش را به پدر و مادرش هم میدهند، چرا بچهها را با مسجد آشنا نکنیم هرچه به مسجد نزدیک باشند از فساد دور هستند، مسجد پر بشود زندان خلوت میشود و فساد کمتر میشود، دعا کنیم به بچهها به صورت جدی.
3- اصل لقمه:
از چیزهایی که خانوادهها خیلی باید دقت کنند لقمه حلال است، اگر لقمه حرام باشد مربی امام حسین(ع) هم که باشد نمیشود تربیت کرد هفته تربیت است اگر پدر و مادر لقمه حرام بدهند شما با بچهها چه کار میخواهید بکنید مثل هواپیمایی که به جای بنزین مخصوص گازوئیل ریختهاند حالا هر برنامهای برای این هواپیما از تنظیم خلبان و امور فنی و…. پیاده کنید هواپیما پرواز نمیکند با لقمه حرام نمیشود رشد کرد (اصلا بعضی خیلی پر رو شده اند) علنی میگوید یک میلیون به چند، ماهی 50 تومن، میگوید دیگری گفته 60 تومن، ربا حرام و یک درهم ربا مثل (زنای با مادر است). حدیث داریم کسی که ربا میخورد اعلام جنگ با خدا میکند لااقل حیا کنند اسم مضاربه بگذارند و توی آن هر غلطی کردند، کردند.
راحت میگوید من 2 میلیون میدهم ماهی 100 هزار تومن میگیرم میخواهد مادر و پدرت درآید، تجارت یا گم کن، یا قمار کن، هیچ ربطی به من ندارد، ربا یعنی من پول میدهم و ماهی اینقدر میگیرم کاری به کار تو ندارم. اینکه قطعا حرام است آن که حلال است این که با این پول کاسبی کن نصفش را برای زحمتی که کشیدی بردار و نصفش را هم به من بده، سود با هم ضرر هم با هم همه و همه آلوده شدهایم کشاورز هم در فروختن سبزی به بقال شن قاطی میکند من باور نمیکردم ولی رفتم سبزی بخرم، بقال گفتم من باور نکرده گفتم گل همراه ان است بعد یک دسته از آنها را برید دیدم شن دستهای ریختهاند انسان غصه میخورد با فقر برود جهنم سبزی کار هم برود جهنم یک نفر با یک میلیارد و دو میلیارد و یک نفر هم برای یک آدامس بگوید دزد است از یک پاساژ قالی بدزدد ولی یک قاشق بگویند دزد بقال چرا پرتقال پوسیدهها را زیر صندوقها هم که از ایران خارج میشود میگویند از ایرانی نخرید رویش خوب و زیرش خراب است این عزت انقلاب است، شهدا راضی هستند؟ وقتی که نفت ما صادر نمیشود انقلاب راضی است؟، وقتی میخواهیم چهار قلم چیزی صادر کنیم، گیرم کلاه برداری هم کردیم ضررش به خودمان است.
من یک قصهای را نمیدانم گفتهام، گفتهام که گفتهام. گاهی یک چیزی به ذهنم میرسد حالا اگر، اگر گفته یا نگفته ام) پزشک شربت به مریضی میدهد او هم برای اینکه به پزشک بگوید خوردهام یک مقداری را توی دستشویی خالی میکند این کلاه سر خودش گذاشته فکر میکند کلاه سر پزشک گذاشته.
قرآن بخوانم: «وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ» (فاطر/43) یکه میزنی به خودت. ایران وقت صادراتش است، وقتی چیزی صادر میکنی باید بگویند زنده باد ایران، اجناسش سالمه سالم است، شکستنی صادر میکنی هر بشقابی یک جور است، رب گوجه، حالا که مملکت مشکل دارد، به کی خیانت میکنی زشت است نمیگویند فلانی میگویند جمهوری اسلامی، اگر سیب و انار لک داشته باشد نمیگویند فلانی میگویند نظام اسلامی باید مواظب باشیم لقمه حلال بدهیم که خیلی مهم است دیشب یک جایی بودیم همه استاد دانشگاه بودند بحث لقمه حلال بود، یک نفر اشکال کرد که اگر لقمه حلال و حرام موثر است چطور زن فرعون در آن محیط بود و زن خوبی بود؟
گفتم زن فرعون از کجا که لقمهای که خورده حرام بوده با این که زن واجب النفقه است، افرادی هستند شبیه خوانی میکنند با پرده به دیوار عکس یزید را زشت میکشند گفتند یزید خوشکل بوده کارش بد بوده معنایش این نیست که شکلش هم بد بوده اگر از کسی بدمان میاد عکسش را هم کاریکاتوری میکشیم نه بابا خودش خوب کارش بد است.
حدیث داریم: «کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّهِ» (کافی/ج5/ص124) لقمه حرام رویه انسان اثر میگذارد.
4- توجه به غذا، آموزش و ازدواج
4- غذای کامل:
داریم مادرها درست و کامل بچهها را شیر بدهند «حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ» (بقره/233) حول یعنی سال حولین یعنی دو سال، دو سال کامل شیر بدهند «لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَهَ» (بقره/233) مادر هم باید هر غذایی را نخورد که در شیر اثر میگذارد.
5- آموزش
همه آموزشها را نباید به آموزش و پروش بسپاریم یک سری از آموزشها از پدر و مادر است، آموزش عملی، با عمل به بچه یاد بدهد. یکی از وزرا میگفت 5 ریال به بچهام دادم رفت توی کوچه داد به فقیر من فهمیدم به جای او 5 تومن دادم بعد گفتم ببین قرآن میگوید «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) کسی کار خوب کند خدا ده برابر پاداش میدهد من هم به این عمل کار خدایی کرده 5 ریال به فقیر دادی من 50 ریال میدهم، تا آخر عمر تفسیر این آیه از ذهن بچه بیرون نمیرود، این رقمی آموزش بدهیم، آموزشها لازم نیست سر کلاس باشد.
(من یک وقت فکر کردم تریاکیها چطور موفق هستند هر تریاکی سالی چند تا را تریاکی میکند؟ ولی ما اینجور نیستیم که مثلا اگر کشوری 2 میلیون نمازخوان دارد سال بعد 2 میلیون، 3 میلیون نمیشود، اما 2 میلیون تریاکی سال دیگر 3 میلیون میشود، چطور شد ما در تبلیغ نماز از تریاکیها عقب افتادهایم، تریاکیها میروند پهلوی منقل تک، تک، ما در منبر سخنرانی عمومی میکند کسی نمیگوید به من است اما تریاکی میگوید حالت خوب است یک بس بزن پای منقل تک تک) یعنی آموزش باید تک تکی باشد، خیلی وقتها واعظ و معلم روی منبر و توی کلاس موفق نیست باید برود توی خوابگاه.
(مقام معظم رهبری خیلی سخنرانی میکند، آنجا به دل مینشیند که هر چند شبی میرود به دیدن خانواده یک شهید نیم ساعت، این نیم ساعت برای آن خانواده از کل سخنرانیهای توی حسینیه امام خمینی(ره) اثرش بیشتر است، البته آن سخنرانی هم در سطح ایران و بین المللی مهم است اما اگر از این خانواده بپرسیم آن دو سه دقیقهای را میگوید که رفته توی خانه اش) توی هر محلهای طلبهای هست جوانها با او رفیق شوند حالا اگر دانشمند است سؤالها را جواب میدهد اگر متوسط است مثل بنده سؤال کنید فردا جواب میدهم، ما باید رابطهمان تنگاتنگ باشد. پس مسأله آموزش نه آموزش رادیو، تلویزیونی بلکه خصوصیتر.
6- ازدواج
(دلم سوخت برای) جوانهای مشهد، کنگرهای داشتند بنام ازدواج، پدر مادرها را دعوت کردند که به آنها بگویید شما آنقدر برای ازدواج ما گیر ندهید، ما هم برای پدر و مادرها صحبت کردیم، نجات نسل جوان به این است که ازدواج آسان شود و این با گرانی و شرایط دانشجویی تنها یک راه دارد و آن اینکه دوران نامزدی طولانی باشد اگر ازدواج نباشد آفات زیادی دارد و اگر بخواهد سریع زن را ببرد که تنهایی هم نان ندارد بخورند، دو تا فقیر راه بیافتند توی خیابان این هم مشکل، پس ازدواج نکردن مشکل، ازدواج با بردن مشکل، بهترین راه که به کمک پدر و مادر عقد ببندند و پسر خانه پدر و دختر خانه پدر مقدمات با دقت بعد هم مانعی برای رفت و آمد و زیارت و با هم بودن نداشته باشند (بچه دار نشوند تا به زندگی که رسیدند) خانه اجاره کردند، این پسر و دختر چه نامزد داشته باشند یا نه خرجی اضافه نمیکند برای پدر و مادر، خوبی آن این است که در رفت و آمدها همدیگر را کنترل میکنند از خلافها و روابط نامشروع، با هم باشند منتها خرجی که نکنند، (راهی فعلا با عقل. میخواهم یک شوخی کنم، میشود با شما شوخی کرد ولی با آنها که پای تلویزیون نشستهاند آدم خجالت میشود.
حالا من به شما میگویم مرحوم آیه الله طالقانی تفسیر که میگفت، میگفت این به عقل ناقص من رسیده حالا ببینم به عقل ناقص شما چی میرسد شوخی میکرد حالا به عقل ناقص من آمده ببینم به عقل کامل شما.
پس ترک ازدواج مشکل، تشکیل زندگی مشکل، تاخیر تا پایان حل مشکلات هم مشکل به عقل من رسیده با فکر، که ازدواج کنند تا به خونه و زندگی برسند، زندگی را هم از صفر شروع کنید.
چند روز قبل یکی آمده که میخواهند دختر را عید ببرند، گفتم عید که کسی بخاری نمیخواهد تا زمستان، گفت آخر میگویند که جهازیه را باید با هم ببرند الآن به قدر لازم ببریم بعد کم کم مثل اینکه دشمن همدیگر هستیم.
(کاشان یک مرغی را گرفته بودند پرهای او را زنده میکندند یکی گفت چکار میکنید گفتند میخواهیم او را حاجی کنیم. یعنی مثل اینکه دارند حاجیاش میکنند) این رقم که درست نیست که تابستان است پدر دختر برای بخاری قرض میکند بعضی وقتها هم مادر شوهرها سوسه میآیند میگویند صبر کن جهازیهاش جمع شود عمل کردی کم شد. کشتی میگیریم، رقابت است (مو از خرس میکنیم مرغ را حاجی میکنیم) پدر در میآوریم، یا میخواهیم بچهمان زندگی کند فعلا با همین میشود زندگی کرد، از صفر شروع کنید.
ماههای اول ازدواجم بود، آمدم قم دو نفری خانهای اجاره کردیم اطاق دوازده متری داشتیم ولی 6 متر فرش، پدرم آمد قم گفتم اگر ما 6 متر فرش دیگر داشته باشیم زندگیمان کامل میشود، خندید، گفتم چرا؟ گفت من هشتاد سال است میدوم زندگیام کامل نشده، خوشا به حال تو که میخواهی با شش متر فرش زندگیات کامل شود.
نگذارید جوان گناه کند، اگر پدر و مادر بهانه گیری نکند که حالا دهانش بوی شیر میدهد (اگر بگوییم پر رو میشود اینطور نیست اگر بنا باشد پر رو شود قبلا شده اگر پر نشود که هنوز نشده. اینها زن یا شوهر که میخواهند به همه رفقا میگوید آخر همه بابا و ننه میفهمند)، چرا غفلت کنیم و با هم صاف نباشیم، چرا زندگی را آسان نگیریم خیلی از مراسمها را میشود انجام نداد.
خداوند رحمت آیت الله العظمی گلپایگانی را رفتیم گفتیم میخواهیم جشن بگیریم برای عمامه گذاری چون طلبهها برای عمامهها جشن میگیرند من میخواهم برای عمامه گذاری جشن گرفته و از سهم امام استفاده کنم ایشان فرمود ما که برای عمامه گذاری جشن نگرفتیم ملا نشدیم برو عمامه بگذار جشن میخواهد چه کند.
آمده بود میگفت ما میخواهیم تعزیه بگیریم اسب نداریم شمر را سوار کنیم او را سوار دوچرخه کنید تعزیه باطل است.
5- مبارزه با خرافات و سنتهای غلط
7- محو تکلفها
هر چه قید هست بردارید قران میفرماید از وظایف پیامبر این است:
1و2- «وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ» (آلعمران/164) 3- «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِم» (اعراف/157).
پیغمبر آمد غلهایی که به پای مردم بود باز کرد، و لذا به دختر عمهاش زینب که یک زن با شخصیت مکه بود. عبدالمطلب رئیس مکه بود نوه این شخصیت گفت تو باید زن یکی از این بردهها بشوی، خود پیامبر هم رفت به خواستگاری، او هم خوشحال شد فکر کرد حضرت او را برای خودش میخواهد (بعد گفت نه من تو را برای نوکرم میخواهم) برای برده البته او هم بعد از سران لشکر شد از مسلمانهای درجه یک شد البته سابقهاش برده بوده طوری نیست ما دوازده امام داریم شش تا از آنها مادرشان کنیز بوده میشود، مادر کنیز باشد بچه هم امام شود، خیلیها بچههای ده هستند مرجع تقلید میشوند و یا استاد دانشگاه میشوند خیلیها هم خانه کنار دانشگاه دارند شونزده تا تجدیدی میآورند.
باید غلها را شکسته و تکلفها را برداریم، مهریه را ساده بگیریم که ساده آن هم زیاد است. گفت آب رود نیل قوت من است. خواب اصحاب کهف چرت من است 309 سال که خوابید میگوید چرت و 100 تا سکه که میگیرد تازه قیمت تعاونی حساب کرده، بلای عمومی شده بنده هم، هم، تکلفها را باید برداریم گمنامی و فقر عیب نیست تفاهم نداشتن عیب است، و اصل این است که عروس و داماد همدیگر را درک کنند. نصف توفیقهای پیامبر(ص) از خدیجه بود و یا بخشی و بخشی از توفیقات حضرت علی(ع) از حضرت زهرا(ع) و بخشی از توفیقات امام حسین(ع) از زینب کبری(ع). باید تفاهم داشته باشند لباس و قالی نو یا کهنه مهم نیست مهم نیست مهرهای بزرگ یا کوچک مهم آن است که چند رکعت نماز خوانده و چقدر حضور قلب داشتهایم، ازدواج آسان و تکلفها را برداریم (که من خودم هنوز حریف نشده ام) ولی میشود، میشود مهمانی و رفت و آمد ساده کرد با تعاون بارها را برداریم و یکی از مشکلات ما این است که بچه مسجد نیستیم اگر اهل مسجد باشیم همدیگر را شناخته تا مشکلی پیش آید همدیگر را با لباس و برق و ظرف و… کمک میکنند و مشکلات رفع میشود. که مسجد مرده بلکه زنده اگر 500 نفر هستند اگر یکی مشکلی پیدا کرد بقیه کمک میکنند چکی بر نمیگردد اگر بناست چک برگردد تمام مردم کمک میکنند چک پاس میشود. فردا نوبت شما مثل اینکه با هم قهر هستیم وسیله ارتباط زیاد ولی ارتباط کم شده است. تلفنی درست شد که با هم رابطه برقرار کنیم زنگ میزند فحش میدهد قهر میکند موبایل و همراه برای رابطه داریم ولی قهر هستیم وسیله ارتباط هست ولی ارتباط قطع است، منار هست بلال نیست. دوره آخرالزمان مسجدها شیک ولی نماز خوان ندارد حدیث داریم: از وظایف پدر و مادر این است که تکلفها را بردارند.
6- قیودی که من از خودم برداشتم
(من در عالم آخوندی خدا لطف کرد پنج تکلف را برداشتم راحت شدم از همه طلبههای ایران راحتتر هستم، پنج غل به پایم بود کندم راحت شدم یکی مردم بیایند برای دعوت گفتم تو برو درب خانه جوانها، پا شدم رفت درب خانه جوانها را زدم گفتم بیایید مسجد برایتان قصه بگویم، وقتی گفتی مردم بیایند نمیآیند در خانه میپوسی یکی مثل سلیمان است در خانه مینشیند به بلقیس میگوید «وَ أْتُونی مُسْلِمینَ» (نمل/31) یک وقت مثل موسی چوپان است میگوید: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ» (طه/24) تو پاشو برو سراغ فرعون یک وقت پیامبر بیاست یک وقت برو اگر مثل سلیمانی «وَ أْتُونی» اگر مثل موسی برو قید دعوت را برداشتند.
یکی قید گریاندن گفتم نه من میخندونم، یکی قید فنی حرف زدن گفتم نه همین طور که پشت کرسی با عمهام حرف میزنم، توی تلویزیون هم انگار با خاله و خواهر و برادر حرف میزنم نه اینکه شنوندگان عزیز من بسیار. با مادرت چه جور حرف میزنی، خطابه و گریه و دعوت مردم را حذف کردم و یکی هم پول، دادند یا ندادند که 99% هم نمیدهند. قیدها را برداشتم راحت شدم قید اینکه یک منبر باید 40 دقیقه طول بکشد خداوند حفظ کند یکی از علما را که درس خارجش بالا 500 شاگرد شرکت میکند یک روز توی مسجد گفت ای مردم من هرچه یادداشت و اطلاعات داشتم صبحها بعد از نماز برایتان گفتم دیگه چیزی ندارم بروید سراغ یک آقای دیگه من درخت توتم، توتهایش تمام شد، البته به من نگویید آقای قرائتی تو هم برو کنار) به هرحال میشود ازدواج کرد و قیدها را برداشت، قید محرم و صفر، حریم باید گذاشت برای عاشورا اما دو ماه تعطیل کی گفته نه آیه داریم نه حدیث بله در ایام عاشورا داریه و تنبک بد است بی ادبی است ولی عقد کنند دو ماه برای چی تعطیل، مدرک را بگیرد برای چی جهازیهاش جور نیست بعد بفرستید، مثل بت پرستها شدهایم که به دست خود بت تراشیده و پای بت گریه میکردند ما هم آداب و رسومی را درست کرده و به پای آن گرفتار شدهایم، چشم و هم چشمی حذف، دعا، لقمه حلال، غذای کامل، آموزش، ازدواج آسان، تکلفها را برداریم اینها مسائلی است که خانوادهها را گیر داده است. خدایا فرد و خانواده و جامعه، دولت و ملت، نسل و ناموس ما را در راه اسلام ناب قرار بده.
«والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته»