حقوق خانواده در رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام (8)
موضوع: حقوق خانواده در رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام (8)
تاریخ پخش: 07/02/1401
عناوین:
1- هرگونه آزار جسمی و روحی در خانواده ممنوع
2- بهرهگیری از سیاست قهر و آشتی در تربیت فرزند
3- احترام ویژه والدین در خانواده
4- دوری از موضع تهمت در روابط اجتماعی
5- تقویت روحیه سپاسگزاری از دیگران
6- خطر دین فروشی به خاطر علاقه به فرزندان
7- توصیههای مؤکد قرآن برای حفظ کرامت والدین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
داشتیم شرح میکردیم و توضیح میکردیم سخنان امام زین العابدین را با خود حرفهای خود آقا و آیات و روایات دیگر. ایشان یک متنی دارند رسالهی حقوق، بیش از پنجاه حق را نقل کرده، حالا حقّ خانواده هستیم. حقّ چشم را یک روز بحث کردیم، حقّ دست، حقّ پا از فرمایشات امام زین العابدین، بعد حقّ پدر، حقّ مادر، حقّ همسایه، حقّ شریک، حقّ شاگرد، حقّ استاد، هر حقّی را یک جلسه. الآن تو خانواده هستیم.
در خانواده نیش و غیر خانواده، نیش ممنوع! کسی تحقیر کند کسی را، تو که سواد نداری، تو که پول نداری، تو که، تو که، یعنی جسارت، باید مردم از نیش و نوش درامان باشند. خانوادههایی که به هم بد میگویند، بچّههایشان هم بد تربیت میشوند، یک کلمه را ساده نگیرید، گاهی یک کلمه باعث یک فتنه میشود، گاهی بعضی فتنهها سبب برخورد دو تا قبیله میشود، گاهی دو تا منطقه به هم میریزند.
اسلام روی امنیّت خیلی حرف دارد. من اینجا چند تا امنیّت نوشتم، هر کدامی را یک جمله برایش بگویم:
1- هرگونه آزار جسمی و روحی در خانواده ممنوع
– امنیّت بدنی
انسان نباید، کسی به کسی متعرّض بشود، سیلی بزند، اگر شما زدی روی دست من، اگر سرخ شد، یک و نیم مثقال طلا جریمهاش است، اگر سفتتر زدی، کبود شد، یک و نیم، دو برابر میشود، میشود سه، سه مثقال طلا، اگر همچین سفت زدی که جایش سیاه شد، سه برابر، دو برابر میشود، میشود شش برابر، یعنی یک و نیم، دو برابرش سه، دو برابرش شش، یک و نیم، سه، شش. سرخ یک و نیم، کبود سه، سیاه شش. حالا نیشگون باشد، با دست باشد، با چوب باشد، با هر چیزی، کسی حقّ تعرّض ندارد و اگر کسی این کار را کرده، باید از آن کسی که به او ظلم شده عذرخواهی کند.
آدم اگر به بچّهاش هم ظلم کند، باید از بچّهاش عذرخواهی کند، بچّهاش، همسرش.
– امنیّت مالی
دزد را دستش قطع میکنند. البتّه که هر کس دزدی کرد، دستش را قطع نمیکنند، چهار تا انگشتهایش را، چون یک کسی دزدی کرده بود، گفتند دستش را قطع کنیم، از کجا؟ این چهار تا انگشتش را قطع کنیم، دستش را قطع کردیم، از مچ قطع کنیم، باز میگویند دستش را قطع کردیم، از آرنج قطع کنیم، میگویند دستش را قطع کردیم. اینکه قرآن میگوید دستش را قطع کن، از کجا؟
زمان خلیفهی بنیعبّاس بود ظاهراً، گفتند: «اینکه قرآن گفته دست دزد را قطع کنید، از کجا قطع کنیم؟» هر کسی از فقهای اهل سنّت یک چیزی گفت. گفتند: «از امام جواد بپرسیم.» تو ذهنم امام جواد است، شاید هم یکی از ائمهی دیگر باشد. حضرت فرمود که: «چهار تا انگشت را قطع کنید.» گفتند: «چرا؟! دلیل قرآنی؟» گفت: «دلیل قرآنی که قرآن میگوید «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّه» (جن/ 18) جای سجده مال خداست و در سجده چون ما کف دست را باید بگذاریم زمین، کف دست مال نماز است، اگر شما از اینجا قطع کنید، حقّ خدا را گرفتید، «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّه»» یعنی حضرت شاهد قرآنی آورد.
البتّه دزدی را دستش را قطع میکنند که حدود بیست تا شرط داشته باشد. اگر هر کس یک قلم دزدی کند، دستش را قطع کنند که خیلی از مردم بیدست میشوند.
بچّگی باشد، بزرگ شدی، باید بروی پهلویش، بگویی آقا من در بچّگی به شما ظلم کردم، ببخش. زن باشد، یا مرد، فامیل باشد یا غیر فامیل، کوچک باشد یا بزرگ، استاد باشد یا شاگرد. شاگرد را هم نمیشود زد. ما بچّه بودیم تو دبستان، فلک میآوردند، یک چوب قدّ دستهبیل، یک تسمه هم به آن آویزان بود، پای ما را تو فلک میگذاشتند، تابش میدادند که این پا گیر کند، آن وقت با.
2- بهرهگیری از سیاست قهر و آشتی در تربیت فرزند
حدیث داریم اگر بچّه را خواستید تربیتش کنید، قهر کن با او، بگو نه، من دیگر دوستت ندارم، بعد این هم طول هم نکشد که این طولانی بشود، بگو من دوستت ندارم، حالا بعد چند دقیقه، چند لحظه دومرتبه بگو من دوستت دارم. کتک ممنوع! قهر کردن جایز، به شرطی که قهر کردن طول نکشد. گاهی وقتها آدم میگوید من این را بزرگش کردم، خب میدانم بزرگش کردی، یعنی میتوانی به او فحش بدهی؟! اگر شما یک کسی بزرگ کنی، میشود به او زد؟! میشود به او جسارت کرد؟! میشود بار سنگین، تکلیف سنگین از او خواست؟! متأسّفانه اینها مراعات نمیشود، تو خانوادههای ما، تو جامعهی ما جسارت رواج دارد. حالا که اِس اِم اِس آمده، جسارت را از این طرف کرهی زمین منتقل میکند به آن طرف کرهی زمین، یک چیزی که اصلاً چه بسا از بُن دروغ است.
قصّهی چیز را حتماً از من شنیدید، از حرفهایی که من گفتم، حالا یادم نیست کجا گفتم ولی گفتم. یک شب آخر ماه رمضان بود، گفتند که: «اگر ماه را دیدیم، فردا عید فطر است.» موج افتاد که بله، ماه را دیدند، کدام منطقه؟ فلان استان. زنگ زدند به مسئولین استان: «آقا ماه دیده شده؟» گفتند: «بله، تو منطقهی ما معروف است ماه را دیدند.» گفتند: «منطقه کجا؟» برویم فلان منطقه. گفتند: «مردم مسجد ماه را دیدند.» مسجد گفتند: «خادم ماه را دیده.» چی شد؟ فلان استان، استان فلان محلّه، فلان محلّه فلان مسجد، فلان مسجد فلان خادم. رفتند پهلوی خادم، دیدند اصلاً کور است، چشمانش هیچی نمیبیند! یعنی بسیاری از چیزها موجی میافتد و از بُن دروغ است.
– امنیّت مالی، امنیّت اجتماعی
امنیّت اجتماعی جوان جوری درست میکند خودش را که دخترها او را ببینند، دختر جوری درست میکند که پسرها او را ببینند. اینها یک رقم امنیّت روحی را به هم میزند.
– امنیّت عِرضی
تهمت حرام است، سوءظن حرام است.
– امنیّت نظامی
باید کشور با مسلمانها قدرتی داشته باشند که جرأت نکند دشمن به ما حمله کند.
– امنیّت شغلی
حقوق از کارافتادگان، حتّی غیر مسلمان. حضرت دید یک فقیری گدایی میکند. به حضرت گفتند: «ایشان مسیحی است، نجّار بوده تا سالم بوده نجّاری میکرده، الآن فقیر شده، کنار کوچه گدایی میکند!» حضرت عصبانی شد، فرمود: «چه کشوری است، چه نظام اسلامی است که تا جان دارد، از او کار میکشند، پیر که شد، ولو مسیحی باشد!» مسیحی شکم دارد، مسیحی تشنهاش میشود، گرسنهاش میشود.» اصلاً بعضی چیزها اسلام و مسیحیّت ندارد. چند جا گفتهاند کار به اسلام نداشته باشید. آدم که هست، هر کس میخواهد باشد. کجاهاست؟:
3- احترام ویژه والدین در خانواده
– پدر و مادر. میگوید پدر و مادر را احترام بگیر، گرچه مسلمان نباشند. خود قرآن هم میگوید، میگوید اگر پدر و مادر منحرف بودند، مشرک بودند و تو را هم به شرک دعوت کردند، باید اطاعت نکن ولی با معروف با آنها صحبت کن، یعنی باید برخوردشان برخورد خوبی باشد؛
– مالی را به شما امانت دادند، گفتند: «این امانت دست شما.» طرف آمد، مالش را پس بده، نگو مسلمان نبود، مالش را بخوریم. «بَرّاً کَانَ أَوْ فَاجِراً» (تحف العقول، ص 299) چه خوب، چه بد مال مردم را باید داد. نباید بگویی: «حالا من به فلانی بدهکارم، فلانی هم مسلمان نیست، لفتش بدهیم، حالا فعلاً به او ندهیم.» مسلمان باشد یا نباشد. پدر و مادر مسلمان باشد یا نباشد. قول دادی، باید عمل کنی، قول دادی به مؤمن یا به کافر، اینها از حقوق اسلامی است، نه از حقوق انسانی.
خب باید مواظب باشیم خودمان را هم در معرض تهمت قرار ندهیم. بعضی از افراد یک کارهایی میکنند خودشان، خودشان را در معرض تهمت قرار میدهند، یعنی یک کاری میکنند که مردم میگویند این چه کسی بود؟! این چی بود؟! هدفش چی بود؟! کجا رفت؟! کجا آمد؟! به چه کسی زنگ زد؟! به چه کسی تلفن کرد؟! امیرالمؤمنین فرمود: «مَنْ وَقَفَ نَفْسَهُ مَوْقِفَ التُّهَمَهِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّن» (تحف العقول، ص 368): اگر کسی خودش را در معرض تهمت قرار داد، مردم به او سوءظن بردند، بزند توی سر خودش. خودم کردم که لعنت بر خودم کردم. چرا با این تماس گرفتی؟! چرا خانهی این رفتی؟! مورد تهمت قرار نگیریم.
4- دوری از موضع تهمت در روابط اجتماعی
پیغمبر ما با یک خانمی صحبت میکرد. یک نفر آمد رد بشود. حضرت فرمود: «این خانم من است.» گفت: «آقا ببخشید، مگر ما حرفی زدیم؟!» گفت: «نه، حالا بلکی رفتی گفتی این زن چه کسی بود؟!» پیغمبر هم. البتّه در دهان مردم را نمیشود دوخت. اگر خواسته باشیم در دهان مردم را بدوزیم، نخهای دنیا کم میآید، چون هی میدوزی، هی پاره میشود ولی در عین حال انسان باید یک قدری مراظب باشد، متّهم نشود. خب این مال خانواده بود.
یکی از چیزهایی که تو خانواده باید بحث بشود این است که تشکّر کنیم از خدمات خانم یا از آقا. نه آخر این زن است، وظیفهاش هست بپزد. نه، وظیفهاش نیست بپزد. وظیفهاش هست بچّه را شیر بدهد، وظیفهاش نیست بچّه را شیر بدهد، حالا این لباس میشوید، بچّه شیر میدهد، تو خانه کار میکند، این لطف خانم است، وظیفهاش نیست، مرد هم حق ندارد بگوید باید این کار را بکنی ولی اگر میخواهند زندگی شیرین باشد، همینطور که مادران ما، پدران ما، هفتاد، هشتاد سال زندگی کردند، هیچوقت هم منّت نگذاشتند که من پختم، من دوختم، کار بکنید، منّت هم نگذارید ولی تشکّر لازم است.
5- تقویت روحیه سپاسگزاری از دیگران
خداوند شاکر است از ما، با اینکه ما چیزی از خودمان نداریم، حالا فرض کنید میخواهید بگویید من نماز شب هم خواندم. میشود بنشینید اینجا: آقایی که نماز شب خواندی، ببخشید چه کسی تو را از خواب بیدار کرد؟ خدا. چه کسی توان داد که از خواب بکنی؟ چهقدر آدم بیدارند ولی نمیتوانند از رختخواب بلند شوند. خدا. مسألهای که بلد باشی نماز بخوانی را چه کسی به تو یاد داد؟ خدا. آبی که وضو گرفتی از چه کسی بود؟ خدا. همین دستی که بلند کردی گفتی: «الله اکبر.» این حرکت دستت از کجاست؟ از امام صادق پرسیدند: «بعضی مردهها چشمهایشان باز است، بعضیها چشمهایشان بسته است، چرا؟» فرمود: «آن کسی که باز است، فرصت نکرده ببندد، آن کسی که بسته، فرصت نکرده باز کند.» همین دست ما.
یکی از دوستان را زمان شاه بردند سربازی. برگشته بود، پرسیدند: «چه خبر؟!» گفت: «آقا قدر آزادی را داشته باشید.» یکی از این درجهداران ارتش، آمدند از ما سان ببینند، به ما گفتند: «سرتان حرکت نکند.» میگفت: «یک مگس آمده بود روی بینی من نشسته بود، هر چه خواستم بلند کنم، این مگس هی تحریک میکرد بدن من را، من هم جرأت نمیکردم دستم را همچین کنم، چون گفتند دست حرکت نکند.» میگفت: «گفتم خدایا تا حالا چهقدر من مگسها را پراندم و توجّه نداشتم، امروز یک مگس را اجازهی پراندنش را نداشتم، چهقدر زجر داد به ما!»
خیلی خب، حافظهات از چه کسی بود؟ من سراغ دارم آدمهایی را که اگر اسمشان را ببرم، شما هم آنها را میشناسید. سراغ دارم آدمی که میگفت: «تا مالک یوم الدّین گفتم، باقیاش را یادم رفت.» هست اینطور. ما از خدا طلبی نداریم، هر چی هست از خودش هست. اصلاً نعمتهای خدا را نمیشناسیم، فکر میکنیم اشک ما شور است، همین به این راحتی اشک ما شور است؟! خب آب نمک هم شور است. فرق است بین شوری آب نمک و شوری چشم. اشک ما که شور است، یکی از فوق تخصّصهای چشم میگفت: «اشک ما شور است ولی از ده تا مادّه ترکیب شده.» شکر کنیم. قرآن گفته از پدر و مادرت تشکّر کن، همینطور که از خدا تشکّر میکنی. قرآن بخوانم: «أَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالِدَیْکَ.» (لقمان/ 14) تشکّر کن.
6- خطر دین فروشی به خاطر علاقه به فرزندان
یک سؤال هست اینجا من بگویم، میگویند چهطور اینقدر به ما گفتند قدر پدر و مادر را داشته باشید، یک آیه هم بیاورید که پدر و مادر هم قدر ما را داشته باشد. من این را سالهای قبل با یک مَثَلی روی تخته گفتم، آن مَثَل را دومرتبه بگویم، چون بعد از چهل و چند سال تو تلویزیون بعضی حرفها را یک نسلهایی گوش دادند و یک نسلهایی گوش ندادند. بحث قشنگی است، اصولاً یک نگاه عمیق هم به قرآن میشود کرد که دستورات قرآن روی حکمت است. پس سؤال چی هست؟ دقّت کنید، دو دقیقه دقّت کنید، یک چیز خوبی گیرتان میآید. چرا در قرآن چند بار گفته «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (بقره/ 83، نساء/ 36، انعام، 151، اسراء/ 23)، به پدر و مادر احسان کنید، یک آیه راجع به اینکه «وَ بِالوَلَدِ إِحْساناً» همینطور که به بچّهها میگوید قدر پدر و مادر را داشته باشید، به پدر و مادرها هم بگوید قدر بچّهها را داشته باشید. من آن زمان مَثَلی زدم، مَثَل را هم از مرحوم آیت الله تسخیری یاد گرفتم، ایشان مَثَل را زد، خوشم آمد، گفتم پس من هم تو تلویزیون میگویم.
گفتم ببینید یک ماشین [پای تخته]، این ماشین سمت پایین میآید، سرایز میشود، باز سرازیر میشود، باز سرازیر میشود، تابلو میزنند اینجا چون ماشین رو به سرازیری است، تابلو میزنند آهسته. اینجا تابلو میزنند خطر که رو به سرازیری است.اینجا تابلو میزنند احتیاط. اینجا تابلو میزنند حداکثر سرعت مثلاً بیست کیلومتر. ماشینی که در سرازیری است، هی میگویند یواش، یواش ،یواش، یواش. اما اگر یک ماشین رو به سرابالایی میرود، این ماشین، حالا بعضیها خواهند گفت قرائتی عکس ماشین خودش را میکشد. نه. این ماشین سرابالایی است. این ماشین که سرابالایی است نمیگویند یواش، چون اگر بگویی یواش، میایستد، این ماشین را باید گاز داد. اینجا را گاز میدهند، اینجا را گاز میدهند، گاز میدهند. حالا سؤال، چرا به این ماشین هی میگویند یواش، یواش، یواش، یواش، به این ماشین گاز، گاز، گاز، گاز، چرا؟! چون والدین، پدر و مادر خیلی بچّهاش را دوست دارد، جانش، اشکش، آهش، نفرینش، دعایش، محبّتش، تمام، خودشان را فدا میکنند، چون پدر و مادر زیاد بچّهاش را دوست دارد، هی گفته: «لا تُلْهِکُمْ» (منافقون/ 9)، یواشتر، «لا تُلْهِکُمْ … أَوْلادُکُم» (منافقون/ 9)، بچّهها سرگرمت نکنند، یعنی آخرتفروشی نکنی، بچّهها تو را به لهو و لعب، یعنی غافل نشوی از خدا. باز میآید میگوید: «إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُم» (تغابن/ 14)، بعضی بچّهها و همسرها دشمن شما هستند، دینفروشی نکنی، خلاف نکنی به خاطر خرجی زن و بچّه. اینجا باز میآید میگوید که: «لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُم» (آل عمران/ 10 و 116، مجادله، 17)، هرگز بچّهها روز قیامت به دردت نمیخورند، یواشتر، کمتر دوستشان داشته باش. اینجا هم میآید میگوید که: «إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُم» (تغابن/ 14). «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» (شعراء/ 88)، «لا یَنْفَعُ» یعنی بچّهها روز قیامت به دردت نمیخورند. ببین چهار تا آیه داریم به پدر و مادرها میگوید کمتر، کمتر، کمتر، کمتر، چون پدر و مادر علاقهاش زیاد است به بچّه، هی آیات ترمزی است، ترمز، ترمز، ترمز، ترمز. «لا تُلْهِکُمْ» (منافقون/ 9)، «عَدُوًّا لَکُم» (تغابن/ 14)، «لَنْ تُغْنِیَ» (آل عمران/ 10 و 116، مجادله، 17)، «لا یَنْفَعُ» (شعراء/ 88)، اینها همه آیه قرآن است. یواش، یواش، یواش، یواش. اما فرزند، ماشین فرزند نه تند نمیرود، هی باید سفارش کرد، به بچّهها گفته: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (بقره/ 83، نساء/ 36، انعام، 151، اسراء/ 23)، احسان کن به پدر و مادر.
7- توصیههای مؤکد قرآن برای حفظ کرامت والدین
باز یک جای دیگر قرآن: «أَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالِدَیْکَ» (لقمان/ 14)، تشکّر کن از من، از پدر و مادر. باز میآید اینجا میایستد: «لا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» (اسراء/ 23)، به پدر و مادر با ترشرویی برخورد نکن. یکی دیگر: «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما» (اسراء/ 23)، اگر پدر و مادر با هم پیر شدند یا یکیشان پیر شد، برخوردت کریمانه باشد، «قَوْلاً کَریماً» (اسراء/ 23)، با پدر و مادر با کرامت حرف بزن. پس ببینید «قَوْلاً کَریماً» (اسراء/ 23)، احترام بگیر، «لا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» (اسراء/ 23)، بیاحترامی نکن، «أَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالِدَیْکَ» (لقمان/ 14)، تشکّر کن از خدماتشان. یعنی آیاتی که به پسر خطاب میکند، همهاش گازی است، گاز، گاز، گاز، گاز. آیاتی که به پدر و مادر سفارش میکند، همهاش ترمز، ترمز، ترمز، ترمز. چرا اینطور میکند؟ میخواهد بگوید قرآن است، خدای حکیم است که کجا باید تند کرد، کجا باید کند کرد، به چه کسی باید چهجور صحبت کرد. این هنر خداست، هنر قرآن است، تشکّر از پدر و مادر. قرآن میگوید: «کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً» (اسراء/ 19). خدا تشکّر میکند از کارهای ما. چه جوری هم تشکّر میکند؟ خدا تشکّرش طبیعی نیست.
چند رقم تشکّر تو قرآن است.
انواع تشکّرها، تشکّرهایی که خدا میکند:
اوّل میگوید: «ضِعف» (اعراف/ 38، ص/ 61) یعنی دو برابر، مثل ضعف مینویسند، فلانی ضعفش گرفته، «ضِعف» یعنی دو برابر؛
– یک آیاتی داریم میگوید: «أضعاف» (بقره/ 245)، «أضعاف» یعنی چند برابر؛
– آیهای دیگر داریم، جای دیگر قرآن میگوید: «عَشر»، «عَشر» یعنی ده برابر، عاشورا یعنی روز دهم، عَشر یعنی ده، «عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/ 160)؛
– یک آیهای دیگر داریم میگوید: تا هفتصد برابر (بقره/ 261)؛
– یک آیه میگوید: هیچ کس نمیداند چه قدر، «فَلا تَعْلَمُ نَفْس» (سجده/ 17)، نمیگوید: «فَلا تَعْلَمُ شما، جامعه»، میگوید احدی، احدی نمیتواند حسابش را بکند، «فَلا تَعْلَمُ نَفْس»، احدی نمیتواند حساب کند. یک وقتی بحث بود که اگر نماز جماعت شد، یکی به یکی اقتدا کند، یک مرتبه چهقدر بالا میرود، یعنی تنهایی نماز بخوانی یک رکعت، دو نفری، سه نفری، چهار نفری، تا ده تا، ده تا که شد دیگر حساب ندارد، فقط حسابش با خداست. مثل انگشت دست، انگشت دست، شما اگر یک انگشت داشته باشی، با آن تلفن میزنی، دو تا داشته باشی، سطل ماست بلند میکنی، سه تا داشته باشی، سیبزمینی، پیاز برمیداری، چهار تا داشته باشی، سطل آب هم بلند میکنی، پنج تا داشته باشی، آمپول هم میزنی، همینطور هر انگشتی اضافه بشود، کارآییاش بیشتر میشود، تا ده تا، ده تا که شد هیچ کس، هیچ کس تا حالا در تاریخ نتوانسته بگوید که از ده تا انگشت چند تا کار درمیآید، هزار تا، دو هزار تا، یعنی هیچ بشری روی کرهی زمین، در هیچ تاریخی متولّد نشده که بگوید: «آقا من یک کاری پیدا شد، یازده تا انگشت میخواستند، متأسّفانه من چون ده تا انگشت داشتم، استخدامم نکردند!» یعنی به ده تا که رسید دیگر بنبست ندارد. دو برابر، چند برابر، ده برابر، هفتصد برابر، هیچ کس نمیداند چند برابر. خب خدا از ما تشکّر میکند، ما چرا از پدر و مادر تشکّر نکنیم؟! همان خدایی که میگوید از من تشکّر کن «أَنِ اشْکُرْ لی» (لقمان/ 14)، پشت سرش گفته: «وَ لِوالِدَیْکَ» (لقمان/ 14).
خدایا به ما توفیق بده هم شاکر تو باشیم، هم شاکر پدر و مادر باشیم، هم قدردان زحمات مربیّان، اساتید، هر کس، هر حقّی به گردن ما دارد، در دعا هم داریم: «و لمن وجب حقّه علینا»، هر کس، هر حقّی به گردن ما دارد، چه ما بدانیم، چه ما ندانیم، خیلیها به گردن ما حق دارند، همین رفتگرهای شهرداری، پنج تا زحمت میکشند که ما نمیکشیم:
1- هر شب باید بیدار باشند؛
2- باید گرد و خاک بخورند؛
3- باید دور از زن و بچّه باشند؛
4- باید سر و کارشان با خاکروبه و زباله باشد؛
5- حقوقشان کم، هر شب احیاء، تا پاسی از شب یا بعضیهایشان هم تا صبح نمیخوابند. آن وقت ما میآییم از بغل این رفتگر رد میشویم، یک سلام به این نمیکنیم، حتماً باید مدیر کل باشد، یک سلام به او بکن، خسته نباشید به او بگوییم، ما قدرت تشکّرمان ضعیف است.
«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»