حقوق خانواده در رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام (5)
موضوع: حقوق خانواده در رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام (5)
تاریخ پخش: 03/02/1401
عناوین:
1- زینت زن در خانه و خانواده
2- حفظ زن از چشمهای ناپاک
3- آراستگی مرد، نیاز طبیعی همسر
4- توصیه به عطر و بوی خوش از سوی رسول خدا
5- آراستن ظاهر و باطن در کنار هم
6- دوری از فخر فروشی در لباس و زینت
7- دوری از تنگ نظری در برخورد با نسل نو
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
از قبل از ماه رمضان امسال، 1401 برخورد کردیم، قبلاً هم دیده بودم ولی برای من توجّه شد که این نامهای که امام سجّاد برای حقوق نوشته، تفسیر کنیم. امام سجّاد یک نامهای نوشته، حقوق را بیان کرده: حقّ خدا، حقّ پیغمبر، حقّ همسر، حقّ همسایه، حقّ دست، حقّ چشم، حقّ پا، حقّ دوست، حقّ دشمن. همهی پنجاه و یک حقوق است. فکر کردم اینها را بیان کنیم برای مردم با آیات و روایاتی دیگر. بحثمان رسیدیم به حقّ خانم، مسائل خانوادگی.
قرآن در مسائل خانوادگی خیلی حرف دارد، از انتخاب همسر تا حاملگی تا، بعد زایمان، بعد عقیقه، نامگذاری، شیر دادن، بازی با کودک، همینطور میآید تا برخورد با حقّ بچّه در قرآن و در اسلام، حقوق کودک، بعد از حقوق کودک میشود نوجوان، مدرسه، کم کم بزرگ میشود ازدواج تا روزی که از دنیا میرود، یعنی قدم به قدم اسلام آیه و حدیث و دستوراتی دارد.
1- زینت زن در خانه و خانواده
یکی از مسائل حقوقی این است که خانم آرایش برای غیر شوهرش نکند. زن آرایش جزء ذاتش است، جزء ذات زن این است که آرایش را دوست دارد، جزء نهادش است، منتها اسلام گفته این آرایش باید برای شوهر باشد.
قرآن میفرماید: «لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى» (احزاب/ 33). « تَبَرُّج» در قرآن آمده، از «بُرج» است، برج ما خودمان هم میگوییم، برج به ساختمانهایی میگویند که تو مسیر راه، میگویند این برج است یعنی چشم آدم را جلب میکند. میگوید جوری حرکت نکنید که چشم افراد. بگو حالا یک آدم بد است، نه برای یک آدم بد هم که چشمچران است، باید شما خودت را حفظ کنی، «فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَض» (احزاب/ 32) مانتو باشد یا چادر؟ رنگی باشد یا مشکی؟ تنگ باشد یا گشادتر؟ پارچه قیمتی باشد یا آن چیزی که در اسلام گفته، گفته باید اگر چشمهای آلودهای هست، آن چشمها به شما جلب نشود، یعنی لباس شما به کسی چشمک نزند. آیهاش دو تا کلمه هست، میشود حفظ کرد.
2- حفظ زن از چشمهای ناپاک
بسم الله الرّحمن الرّحیم
[پای تخته] حقوق خانواده، نامهی امام سجّاد
1- خودآرایی، آرایش
«فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَض» (احزاب/ 32). «یَطْمَع»: طمع نکند، نمیگوید: «فَیَطمَعون» همهی مردم باید طمع کنند، حتّی یک نفر. نمیگوید: «فَیَطْمَعَ الَّذین»، «الَّذین» ندارد، میگوید «الَّذی». «الَّذین» یعنی همهی چشمچرانها را جذب کند، نه ممکن است یک خانم بگوید من یک نفر ممکن است نگاه لذّت به من ببرد. قرآن میگوید حتی اگر میدانید که در این جلسه یک نفر هست که با شما نگاهش، نگاه طبیعی نیست، نگاهش، نگاه این است که سیر ببیندت، لذّت ببرد، کام بگیرد از نگاهش. میگوید اگر حتّی یک نفر هست، شما نباید جوری حرکت کنی که آن کسی که چشمش آلوده هست، هوسباز را نباید ارضاء کند. «فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَض»
پیامبر فرمود: هر خانمی خودش را آرایش کند، از خانه برود بیرون، به جایی که خودش را عرضه کند برای شوهرش، خودش را حراج کند برای دیگران، این تا برگشت مورد قهر خداست.
اصل آرایش را اسلام قبول دارد. نقل شد یک بار حضرت آمد خانهی فاطمهی زهرا، پرسید: «شوهرت کجاست؟» بیرون است. کی میآید؟ مثلاً چند دقیقهی دیگر. فرمود: «شما که میدانی شوهرت چند دقیقهی دیگر میآید، پس چرا آرایش نکردی؟! بلند شو آرایش کن، سرت را شانه کن، عطر بزن.» چون اسلام دین فطری است، فطرت زن، خلقت زن با آرایش عجین شده.
3- آراستگی مرد، نیاز طبیعی همسر
شخصی خدمت امام رسید. دید امام ریشهایش را رنگ کرده. گفت که: «إِنِّی رَجُلٌ أُحِبُّ النِّسَاءَ فَأَنَا أَتَصَبَّغُ لَهُنَّ» (بحارالأنوار، ج 46، ص 298)، خانمم دوست دارد که من ریشهایم را رنگ کنم، من هم به خاطر دوست داشتن خانم، یعنی یک جاهایی باید حرف خانم را گوش داد. البتّه اگر خانم به آرایشی دستور داد، حالا خانم به مردش گفت یا مرد به زنش گفت من میخواهم تو اینطور باشی، باید اوّل حقّ خدا را که میگویند ممکن است خانم بگوید میخواهم تو میخواهم اینطور باشی ولی آن حرام است، اگر دستور حرام، «لَا طَاعَهَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَهِ الْخَالِق» (نهجالبلاغه، صبحی صالح، حکمت 165) این هم یک جملهای است که «لَا طَاعَهَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَهِ الْخَالِق» یعنی اگر مخلوق به شما میگوید گناه بکن، شما حق نداری که دستور، من معذورم، مأمورم و معذورم.
حتّی پدر و مادر، پدر و مادر میگوید که همه جا نباید گوش به حرفش داد، «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِک» (عنکبوت/ 8)، آیهای دیگر «عَلى أَنْ تُشْرِک» (لقمان/ 15)، اگر پدر و مادرت گفت برو سراغ غیر خدا، نمیخواهد نماز بخوانی، نمیخواهد مسجد بروی، قرآن یک آیه دارد میگوید: اگر پدر و مادر هم دستور دادند که سراغ غیر خدا بروی، «فَلا تُطِعْهُما» (لقمان/ 15)، «لا تُطِعْ» یعنی اطاعت نکن، مرد است، اطاعت نکن. ممکن است مرد یک پیراهنی را خواسته باشد، به خانمش بگوید این پیراهنت را این طوری بدوز، بگوید که آن دوخت لباس بخشی از بدن زن، پیداست و ممکن است تحریک کننده باشد، زن نباید بگوید خب شوهرم گفت اینطور بدوز، من هم اینطور دوختم. یا مرد یک جوری میآید بیرون، میگوییم: «آقا این درستش نیست.» میگوید: «خانمم دوست دارد.» خب خانمت دوست دارد، اگر حلالی را دوست دارد، گوش به حرف خانم بده، اگر یک حرامی را دوست دارد، من شراب دوست دارم، دوست دارم شراب بخورم، امر میکنم. خب شما حق نداری ظرف شراب را بدهی به او. چون بعضیها که تو گود هم نیستند، به خاطر اینکه تمکین میکنند، راضی هستند، در گناه شریک هستند.
4- توصیه به عطر و بوی خوش از سوی رسول خدا
یک روایت داریم حضرت فرمود: «در شراب ده گروه مورد قهر خدا قرار میگیرند، کسی که انگور و کشمش و خرما میکارد، تولید میکند، کشاورز، اصلاً تولید میکند که بفروشد به شرابفروش، کارخانهای که شراب درست میکند، آن کسی که شراب میخرد، آن کسی که دلّالی میکند، آن کسی که شراب را تو لیوان میکند، دست انسان میدهد.» (الکافی، چاپ إسلامیه، ج 6، ص 429) اسم ده گروه را برده، همهی اینها در شراب شریک هستند، چون راضی هستند. آرایش جرء ذات زن است، لازم هم هست، دستور اسلام است. اصلاً در کتابهای روایی ما یک بابی دارد، میگوید: «باب الزّیّ و التجمّل»، «زیّ» یعنی زینت، «تجمّل» یعنی زیبایی، برای زینت و زیبایی باب داریم. عطر زدن، وقتی میشنویم که: «پیغمبر ما پول عطرش بیش از پول غذایش بود.» (مکارم الأخلاق، ص 34) یعنی چه؟
یک کسی پرسید که: من آدم پولداری هستم، چند رقم لباس درست میکنم، آیا من اسراف میکنم؟ یک آدم پولداری آمد گفت: «من مثلاً چند جفت کفش دارم، چند جفت لباس میخرم، آیا این تعدّد در لباس اسراف است؟» حضرت فرمود: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ» (طلاق/ 7). (الکافی، چاپ إسلامیه، ج 6، ص 443). اگر پول دارد، پولش هم حلال است، میخواهد سه دست پیراهن بخرد، دو تا پیراهن بخرد. زهد کمال است، ولی همه جا، بر همه آدمها واجب نیست. بله.
اوّل انقلاب بود. رفتیم خانهی بزرگواری، آقا تشریف آورد و گفت: «غذا خوردید؟» گفتم: «هِی.» گفت: «هِی یعنی چه؟» گفتم: «یک سوپی آوردند، ما سر کشیدیم.» گفت: «خب غذایمان همان بود.» گفتم: «خب میگفتی با نان میخوردیم، ما فکر کردیم این سوپ قبل از پلو هست!» گفت: «ما انقلاب کردیم.»، اوّل انقلاب بود، گفت: «ما انقلاب کردیم که زهد اسلامی را پیاده کنیم.» گفتم: «معنای زهد چی هست؟ زهد این است که خودت نخور، نه اینکه به مهمانت نده. این زهد اسلامی نیست، این بخل اسلامی بود. این که شنیدید حضرت علی علیه السلام نان خالی میخورد، خودش نان خالی میخورد. شما روایت پیدا نمیکنی که حضرت علی به مهمانش نان خالی میداده.»
یک کسی آمد خدمت امام. منزل امام یک خرمای خیلی خوبی بود، خرما، بعضی خرماها ممتاز است، خرمای درجه یک بود خانهی امام. یک خورده نگاه به خرما کرد، مقدّسیاش گل کرد. گاهی وقتها ما در فارسی هم میگوییم، فلانی خر مقدّس، مقدّسیاش گل کرد و به امام گفت که، این که میخوانم آیه قرآن است، «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم» (تکاثر/ 8)، آیه قرآن است، ترجمهاش این است که روز قیامت از نعمتها باید جواب بدهی. یعنی به امام میخواست بگوید که این خرمای به این خوبی را میخوری، قیامت چی جواب خواهی داد؟! امام فرمود: «نعیم خرما نیست، نعیم این است که رهبرت چه کسی است، بلهقربانگوی چه کسی هستی؟ تو رهبرت منحرف است، به خرما گیر دادی؟!» «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ»
گاهی وقتها آدم میرود عرض کنم که، هر سادگی زهد نیست، خیلی سادگیها، دوستی داشتیم میگفت که یک کاسهی سفالی بود، این کاسهی سفالی از دستم افتاد، شکست. دلم نیامد خب این سفال است، بریز تو سطل زباله. گفتم: نه، چسب میخرم، این سفال را به هم میچسبانم. خود کاسه فرض کنید یک مبلغی بود، رفتم چسب خریدم گران. بعد رفتم دو سفال را به هم بچسبانم، چسب ریخت روی قبایم، روی لباسم. بعد لباسم را دادم اتوشویی. یعنی گاهی وقتها آدم سفال را دور بیندازد، ارزانتر تمام میشود.
خب پس رنگ لباس زینت باشد طوری نیست، لباس متعدّد از مال حلال ممنوع نیست، امام آیه خواند: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ» (طلاق/ 7)، تو که وضعت بهتر است.
5- آراستن ظاهر و باطن در کنار هم
چند تا تذکّر
یکی آرایش زن فقط ظاهر نباشد، آرایش باطن. اصولاً در اسلام هر چی ظاهر است، باطن هم هست، مثلاً در قرآن میگوید: «سیرُوا فِی الْأَرْض» (انعام/ 11، نمل/ 69، عنکبوت/ 20، روم، 42)، سیر کنید، بلند شوید بگردید، جهانگردی اما از آن طرف میگوید: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّه» (ذاریات/ 50)، بروید سمت خدا. یعنی حرکت مادّی داریم، از شهری به شهری، از روستایی به روستایی، حرکت معنوی هم داریم. این رفیقت معتاد است، این رفیقت فاسد است، این رفیقت فلان عیب را دارد، جدا شو از او، این هم یک هجرت است. هجرت این نیست که از شهری برویم به یک شهری، گاهی آدم باید رفیقهایش را قیچی کند، این خودش یک هجرت است.
لذّت، یک لذّت است که آدم شیرینی میخورد، غذای لذیذ میخورد لذّت میبرد ولی در مناجات داریم: «حَلاوَهَ مُناجاتِک»، مناجات هم یک لذّتی دارد، افرادی که حال دعایی دارند، لذّت میبرند. یک بحثی من دارم حدود بیست تا چیزی است که مادّیاش این است، مثلاً لباس، یک لباس ظاهری «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّر» (مدثر/ 4)، همینها که پوشیدیم، یک لباس هست در قرآن میگوید: «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ» (اعراف/ 26)، یک لباس اجتماعی است، قرآن میگوید: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ» (بقره/ 187)، زن هم لباس است، تقوا هم لباس است، این پارچهها هم لباس است. یعنی آرایش وقتی میگویند فقط آرایش ظاهره را نگاه نکنید.
خب قرآن وقتی زنهای بهشتی را تعریف میکند، میگوید که: «کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ» (صافات/ 49)، از سفیدی مثل تخم مرغ سفید میمانند اما «مَکْنُون»، خودشان را نشان نمیدهند، زنان بهشتی سفیدند ولی خودشان را نشان نمیدهند. یا داریم که «قاصِراتُ الطَّرْفِ» (الرّحمن/ 56) زنهای بهشتی چشمچرانی نمیکنند، چشمشان فقط به شوهرشان دوخته است، با چشمشان ناخنک نمیزنند به کسی دیگر. یا قرآن میگوید که اوّل پاکدامنی مهم است، بعد لباس، «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ» (الرّحمن/ 56)، اینهایی که میخوانم همهاش آیه قرآن است، «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» (الرّحمن/ 56)، زنان بهشتی و حوریان بهشتی را هیچ کس دست به آنها نزده، نه جنّی، نه انسی، دست به زنهای بهشتی، یعنی باکرهی دست نخورده هستند اما بعدش میگوید که: «کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجان» (الرّحمن/ 58)، مثل یاقوت قرمزند، مثل مرجانند، یعنی اوّل کمالشان را میگوید که اینها دست نخوردهاند، بعد شیکیشان را میگوید. یعنی اسلام شیک بودن را قبول دارد، منتها میگوید شیکی معنوی یادت نرود. در زنهای بهشتی اوّل میگوید اینها عفیف هستند، «عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ» (ص/ 52) یعنی عفیفاند، «بَیْضٌ مَکْنُونٌ» (صافات/ 49)، «مَکْنُون» یعنی پوشیده هستند، اوّل از پوششان میگوید، بعد از رنگ و آبشان میگوید، «کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجان» (الرّحمن/ 58)
خب اگر آرایش به اندازه نباشد، روی چشموهمچشمی باشد، دیگر میشود تجمّلپرستی، مدپرستی. باید مواظب باشیم هر چیزی اندازه گرفته، اندازه میخواهد. در مسائل مادّی هم همینطور است، تجمّلپرستی و مدپرستی و چشموهمچشمی و اینها دیگر باید کنترل بشود.
زن و مرد نباید لباس همدیگر را بپوشند، زن لباس مردانه بپوشد، مرد لباس زنانه بپوشد، این را هم پیامبر توبیخ میکرد کسانی را که مردند، شکل زن میشوند، زن هستند، شکل مرد میشوند، این هم در اسلام ممنوع است.
حدیث داریم: «لکن من حلال» (الوافی، ج20 ، ص 703)، آرایش میکنی، بکن، لباس شیک میپوشی، بپوش اما از حلال باشد.
6- دوری از فخر فروشی در لباس و زینت
فخرفروشی ممنوع.
قارون سرمایهداری بود که وقتی راه میرفت تو مثلاً کوچه و خیابان گروهی دسته کلید گنجهایش را میبردند، یک گنج، یک کلید دارد، قارون وضعش خوب بود که «مَفاتِح» (قصص/ 76)، مفاتیح، مفاتح یعنی کلید، کلیدهای به زبان امروز ما باید بگوییم گاوصندوق، حالا آن زمان که گاوصندوق نبوده، یعنی کلید گنجهای قارون را یک افراد قوی حمل میکردند، نه گنجش را، نه گاوصندوقش را مثلاً، کلید گاو صندوقش را، «لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّه» (قصص/ 76)، آدمهای قوی، اینقدر وضعش خوب بود. آن وقت قرآن میگوید: «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فی زینَتِهِ» (قصص/ 79)، وقتی راه میرفت با یک اسکورتی راه میرفت.
پس چی گفتیم تو این چند دقیقه؟ «زینَهً» (کهف/ 7) « زینَهَ» (اعراف/ 32)
1- آرایش. اصلاً خدا میگوید من آسمانها را آرایش کردم، آیه قرآن است: «زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَهٍ الْکَواکِب» (صافات/ 6)، یعنی ما آسمان دنیا را با ستارهها زینت دادیم. قرآن وقتی میخواهد تعریف طبیعت را بکند، میگوید: «وَ ازَّیَّنَت»، (یونس/ 24) ببین یک آبی به زمین میدهی، این زمین چهقدر سرسبز است، چند رقم گل و بلبل درمیآید! زینت در اسلام ممنوع نیست، چون اسلام دین فطری است و فطرت هم زینت را دوست دارد، به خصوص جنس زن و دختر بیشتر زینت را دوست دارد، منتها خب باید یک جا باید از زینت دل کند. شما وقتی میروی مکّه دیگر باید هر چی لباس است بکنی، حتّی انگشترت اگر زینتی است، ساعت مچیات اگر زینتی است، زینت را باید کنار گذاشت، چون آنجا میخواهی دور خانهی خدا طواف کنی. در یک شرایط خاصّی حسابش جداست. اسلام با زینت موافق است، سفارش زینت هم کرده، رنگی لباس طوری نیست.
7- دوری از تنگ نظری در برخورد با نسل نو
مقام معظم رهبری میفرمود: ما مشهد پیشنماز بودیم زمان قبل از انقلاب. یک جوانی با یک بلوزهای رنگووارنگی آمد صف اوّل نشست. یکی از این پیرمردهای مسجدی گفت: «پسر، تو با این بلوز رنگ و وارنگت خجالت نمیکشی میآیی صف اوّل مینشینی؟!» این جوان هم یک نگاهی کرد به این پیرمرد و بلند شد رفت ردیف عقب نشست. آیت الله خامنهای میگفت به این پیرمرد گفتم: «به چه دلیل این را بلندش کردی؟! مگر اسلام گفته صف اوّل رنگ پیراهنشان چی باشد، راجع به رنگ پیراهن صف اوّل باشد، یا صف دوّم در اسلام چیزی نداریم، مردم آزادند، پیراهنی که دوست دارد، بپوشد.» از جوان عذرخواهی کردم، گفتم: «بلند شو بیا سر جایت بنشین.» جوان هم بلند شد آمد نشست.
خیلی وقتها ما یک کسی را، یک پسری نامه نوشته بود که: آقای قرائتی من تا آخر عمرم دیگر مسجد نمیروم. یک لباس شیکی مادرم خریده بود. من هم میخواستم این لباس شیک را نشان بدهم، بچّه بودم دیگر، این لباس را پوشیدم رفتم مسجد. خادم مسجد گفت: «پسر، این قرتی بازیها چیه؟! مگر اینجا عروسی عمّهات است با این لباسها آمدی؟!» میگفت: همچین من را شکست که از مسجد برگشتم، تا آخر عمرم هم مسجد نمیروم.
خدا میداند چهقدر رفتارهای ما مردم را فراری داده. حالا از بلندگوی مسجد گرفته تا سخنرانیهای طولانی تا عزاداریهای توی خیابانی که راهبندان میشود تا و صدایش خوب نیست ولی اذان میگوید. شما مسلمان که هستید، الحمدلله همهمان مسلمان هستیم، گفتند هر کس صدایش خوب است، اذان بگوید. نگو پس بلال مگر صدایش خوب بود؟! بلال یک دلیل دیگر داشت. بلال شکنجه شده بود، کتک خورده بود، سیاهپوست و تحقیرشده بود، اسلام گفت: «بلال، برو بالای کعبه اذان بگو تا کتکخوردهها مورد احترام قرار بگیرند، مردم یادشان نرود آن که کتک خورد، یک زمانی هم به آنجا میرسد که روی کعبه اذان بگوید، برو اذان بگو تا من به مردم بگویم سفید و سیاه فرق نمیکند، سفیدپوست است یا سیاهپوست.»
اوایل انقلاب که ترور بود، ما هم تو ماشین بنز ضدّ گلوله مینشاندند، میبردنم این شهر و آن شهر. هر جا که میخواستم سخنرانی کنم، اوّل میگفتم آقا این ماشین مال من نیست، من رانندگی هم بلد نیستم، چون نفر را ترور کردند، حفاظت گفت: «تو هم یک مخافظ داشته باش.» این ماشین را فرستاده من را میبرد، ماشین مال من نیست. وقتی آزاد میشدند، آن وقت بعد شروع میکردم تبلیغ کردن و گرنه وقتی میگوید قرائتی ماشینش چند صد میلیون است، یا چند میلیارد است، او با این عقیده نمیتواند گوش به حرف من بدهد. مثل کاشی روی کاهگل است، هر چی کاشی روی کاهگل میافتد پایین، پشتش سیمان باشد، بدون مبالغه، بدون دروغ، بدون زهدگرایی غلط.
دین اسلام خودش دین خوبی است، یک جاهایی که ما بد معرّفی میکنیم. بعضی از زنها وقتی میخواهند بچّهشان را از شیر باز بگیرند، سینهشان را فلفل میمالند که بچّه که میرود شیر بخورد، دهانش میسوزد، جدا بشود، یعنی بچّه را این رقمی از شیر، از سینهی مادر جدا میکنند. ما به اسلام فلفل مالیدیم، یعنی اسلام را جوری معرّفی کردیم که میآید مسلمان بشود، میگوید: «اسلام این است؟! چکش که برگشت! فحش هم که داد! مال فلانی را هم که خورد!» یعنی جوری اسلام. و لذا یک کسی گفتند کتاب نوشته، اسم کتابش این است: «الإسلامُ شَیءٌ و المُسلِمُونَ شَیءٌ آخَر»، حساب اسلام از مسلمانها جداست.
من خودم به دکتر بهشتی، شهید مظلوم گفتم، قبل از انقلاب، پنجاه، شصت سال پیش، نوجوان بودم، کلاس داشتم برای بچّههای کاشان، ایشان هم آلمان جلسه داشت، آمده بود قم. رفتیم دیدنش. گفتیم: «شما برای بچّههای آلمان چه میگویید؟» گفت: «چهطور؟!» گفتم: «من هم میخواهم برای بچّههای کاشان بگویم.» یک عدّه خندیدند که کاشان کجا، هامبورگ کجا، آلمان کجا و کاشان کجا؟! ما فکر کردیم سؤالمان بیخود است که اینها به ما خندیدند. بهشتی خدا رحمتش کند، گفت: «سؤال ایشان سؤال درستی بود، نیازهای همهی جوانها یک جور است، ما باید اسلام را خوب معرّفی کنیم.» بعد گفت: «دو چیز را از اسلام جدا کن، یکی عمل مسلمانها را جدا کن از اسلام. اگر گفتیم زهد خوب است، نگوییم پس فلان مسئول مملکتی چرا حقوقش اینقدر است، بازنشستگیاش چهقدر است. ما می گوییم اسلام خوب است، نمیگوییم همه مسلمانها خوبند. یکی. یکی هم زنها را حقوقشان را بگویید، اگر حقوق زن را مطرح کنی، اسلام را هم مطرح کنی، عمل مسلمانها را جدا کنی از خود اسلام، اسلام پیش میرود.»
«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»