جرم، کشف جرم
موضوع بحث: جرم، کشف جرم
تاریخ پخش: 03/10/66
بســم اللّه الرّحمن الرّحــیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی
بحث ما کشف جرم است. مسئلهی مهمی است و دربارهی تشخیص هویت است. چون گاهی اوقات کسی کاری میکند و آن را حاشا میکند. یا کاری انجام میدهد و به گردن دیگری میاندازد و برادران پلیس مسئولیت این کار را دارند. حالا این مطالبی را که ما میگوییم مقدار کمی از آن است، ممکن است بعد به کشف جرم در قیامت کانال بزنیم، حرف زیاد است اما بحث تلویزیونی باید مثل آب جوش باشد که به همهی معدهها بخورد و همهی آنهایی که پای تلویزیون بیننده هستند، چهل دقیقه، پنجاه دقیقه به بحث ما گوش بدهند.
چند تذکر هم میدهم. بعد راجع به جرم و کشف جرم در قیامت صحبت میکنیم که این دیگر به درد همه میخورد. تا خداوند ما را به آنجا که راضی است ببرد.
1- قرآن و کشف جرم
اول این که در قرآن دربارهی کشف جرم چه داریم؟ یک آیه داریم که چون ممکن است بعضی بدانند و بعضی ندانند، من فشردهای از آن را میگویم. یوسف خیلی خوش رنگ و آب بود. خانم عزیز مصر که زن شاه بود، به این جوان علاقه مند شد. یک روز هم شوهرش در خانه نبود، خودش را آرایش کرد و درهای کاخ را بست و یوسف را آن جا گیر انداخت و «قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ»(یوسف/23) گفت: من آمادگی دارم که با تو باشم. گفت: «مَعاذَ اللَّهِ» پناه بر خدا که من گناه کنم. بالاخره یوسف برای این که به گناه آلوده نشود، فرار کرد، و دوید. خانم هم به دنبالش دوید. پیراهن یوسف را از پشت گرفت و پیراهن پاره شد. به در رسیدند، در که باز شد شوهر وارد شد. خدا به این حیلهی زنها حیله بزرگ گفته است. خدا زود و همین طوری به چیزی بزرگ نمیگوید. خدا به همهی دنیا میگوید: «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ»(نساء/77) خدا به هستی میگوید «قَلیلٌ» اما به بعضی حیلهها بزرگ میگوید. این زنی که حیلهاش خیلی بزرگ بود، یک مرتبه تا در باز شد و دید که الآن مسئله لو میرود، به شوهرش گفت: او به من نظر بد داشته است. بعد شوهر شک کرد. خلاصه آیه نازل شد: ببین از کجا لباس پاره شده است. اگر از پشت پاره شده پیداست یوسف فرار میکرده است و این خانم از پشت پیراهنش را گرفته و پاره شده است، و این یعنی کشف جرم است و به قول شما تشخیص هویت بدهد. «إِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُل»(یوسف/26) اگر پیراهن از جلو پاره شده است، در قضاوت و کشف جرم یک طور است، اما اگر از عقب پاره شده طور دیگری است. ببینید پیراهن از کجا پاره شده است.
گاهی برای گم کردن راه، زمان و شرایط را عوض میکنند. بعضی مغازه دارها برای این که مشتری نفهمد جنس چیست، دکان را مثل دخمه میکنند و لامپ و رنگ دیوار را طوری هماهنگ میکنند که حقیقت پارچه معلوم نشود. و بعضی از قهوه چیها چای را در چینی میریزند. در استکان چینی چای کم رنگ هم، پر رنگ به نظر میرسد. ما آخوندها هم ممکن است این کار را بکنیم. قرآن دربارهی آخوند بد میگوید: «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَریقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ»(آل عمران/78) طوری مخلوط میکند که آدم خیال میکند از قرآن میگوید. اما حضرت عباسی از قرآن نمیگوید. یعنی هم قهوه چی، هم آخوند، هم زن و مرد، همه میتوانند رنگ عوض کنند. خدا باید آدم را حفظ کند. علم هم محافظ انسان نیست. ببینید لباس از کجا پاره شده است. این برای کشف جرم بود.
2- اهمیت انگشت و انگشت نگاری
یا مثلاً این سر انگشت، من زمانی میپرسیدم چرا امضا را میپیچانند؟ خوب، مثلاً فرض کنید من محسن قرائتی هستم. همین را بنویسم. پرسیدم این پیچ امضاها به چه علت است؟ گفتند: برای این که کسی جعل نکند. گفتیم: اگر کسی بخواهد با کمی دقت پیچش را هم جعل کند، میتواند اما کمی مشکلتر است. چیزی که قابل جعل نیست همین انگشت نگاری است. ما خیال میکردیم بی سوادها باید انگشت نگاری کنند و حال آن که هرکه با سواد است باید انگشت بزند. چون در انگشت زدن، سر انگشت هرکسی مثل دیگری نیست. قرآن وقتی میخواهد از قدرتش در قیامت بگوید، میگوید: چرا در معاد شک میکنید؟ من روز قیامت همهی شما را زنده میکنم. حتی طرح سرانگشت شما را همان طور که بود درست میکنم. «بَلى قادِرینَ عَلى أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ»(قیامت/4) یعنی ما قدرت داریم نوک انگشتانتان را تغییر دهیم، حتی دوقلوهایی که در یک لحظه به دنیا میآیند و به هم چسبیدهاند، نوک انگشتانشان یکسان نیست. امکان ندارد که روی کرهی زمین در طول تاریخ دو نفر پیدا شوند که طرح سر انگشتانشان یکی باشد. بنابراین علمی ترین و دقیق ترین نشانی که اصلاً قابل تقلید هم نیست، همین انگشت زدن است. و ممکن است مجرمی باشد و برود طرح سر انگشتش را هم با عمل جراحی عوض کند ولی باز از خطوط پا میشود تشخیص داد.
3- فرار مجرم با دروغ و صحنهسازی
قرآن برای پیدا کردن مجرم واقعی میگوید: گاهی دروغ میبافند. وقتی یوسف را به چاه انداختند، پیراهنش را با خون بزغاله خونی کردند و شب هم آمدند و گریه کردند، و کلک زدند.
البته در تاریکی درست تشخیص داده نمیشود. خدا مرحوم شهید آیت الله بهشتی را رحمت کند، زمانی حدود 28سال پیش، 29 سال پیش آیت الله العظمی گلپایگانی در قم یک مدرسهی علمیه تأسیس کرد. مسئولین و مدیران یعنی برنامه ریزان مدرسه ایشان آیت الله مشکینی و آیت الله ربانی شیرازی وآیت الله بهشتی بودند. من هم از آن طلبههایی بودم که از روز اول افتتاح به آن جا رفتم. وقتی شهید مظلوم بهشتی میخواست مرا امتحان کند و از من سیوطی بپرسد، سریع خواندم. شهید بهشتی گفت: ناقلا، تند میخوانی که غلط هایت را نفهمم. خندهام گرفت. همین طور هم بود. آدمهایی هستند که قاری قرآن هستند، وقتی قرآن میخوانند غلط میخوانند، لبشان را طوری میکنند که معلوم نمیشود بالاخره «اَن» میخوانند یا «عن» میخوانند. این کلکهایی است که گاهی آدم میزند. منتهی آن طرف مچ آدم را میگیرد و میگوید: نه! من فهمیدم. اینها میخواستند به یعقوب کلک بزنند و لذا: 1- شب آمدند 2- گریه کردند.
در کشف جرم، یکی از راهها این است که ببینند چه کسی بیشتر بر سرش میزند؟ چون آدم باید به کسی که میگویند: آدم بسیار خوبی است شک کند. اگر آدم خوبی باشد شک نمیکند. اینها که زیاد اظهار اسلام میکنند، کمی آدم به آنها شک میکند. آنها که نمیگویند: خیلی آدمهای خوبی هستند، چون احساس میکند که میخواهد جا باز کند. دارد همه چیز را قاطی میکند. شب آمدند و گریه کردند. قرآن هم میگوید: «وَ جاؤُ عَلى قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ»(یوسف/18) یعنی خون دروغ، پس ببینید برای این که جرم کشف نشود. . .
حضرت سلیمان پیغمبر بود، بلقیس هم ملکهی سرزمینی بود. سلیمان پیغمبر به بلقیس نامه نوشت که تو شاهی و ملکهای تو باید به خدا ایمان بیاوری و دست از بت پرستی برداری. نامه را که به ملکه دادند، خواند و گفت: ما باید این را کشف کنیم. «وَ إِنِّی مُرْسِلَهٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّهٍ فَناظِرَهٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ»(نمل/35) من یک هدیه برایش میفرستم، فکر میکنم زیر بنای این دعوت اقتصاد باشد. من اگر به او کادویی بدهم، مسئله حل بشود. زلیخا وقتی دید آبرویش رفته است، به او میگویند: چرا عاشق یوسف شدی؟ باز برای کشف صحنه زنان مصر را دعوت کرد، چاقو و میوه به دستشان داد. به یوسف گفت: از این در بیا، از آن در برو. یوسف که آمد و رفت، زنهای مصر تا او را دیدند «وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ»(یوسف/31) یا دستشان را بریدند یا چاقو را زمین گذاشتند و دست از خوردن کشیدند و بعد به این وسیله به زنان مصر گفت که یوسف وجودی است که شما هم که به من متلک میگویید: چرا عاشق شدی؟ اگر او را ببینید عاشق میشوید. و باز صد رحمت به گور پدر من که فقط عاشق شدم. شما یک بار او را دیدید ودستتان را بریدید.
و این خود یک درس است که کسانی که کنار نشستهاند و نیش میزنند و نق میزنند، اگر خودشان مسئولیت را قبول کنند، مشکل برایشان پیش خواهد آمد. ممکن است آن آقا ضعف دارد اما اگر آیا تو جای او باشی ضعف نداری؟ تو هم دست کمی نداری.
4- تهمت و سنگینی این گناه
اینجا میخواهم چند مسئله بگویم. یکی مسئلهی تهمت است، چون بعضیها کاری را میکنند و گناه را به گردن دیگری میاندازند. میخواهم کمی دربارهی تهمت صحبت کنم.
ما چهار نوع دشمن داریم. بعضی از دشمنان جان میگیرند، بعضی مال میگیرند و یکی دین میگیرد و یکی آبرو میگیرد. او که جان میگیرد، قاتل است. او که مال میگیرد سارق است. او که دین میگیرد عالم است، البته عالم منحرف که تحریف میکند و بدعت میگذارد. پس ببینید اگر جان گرفت باز خوب است و شهادت میشود. اگر مال گرفت سرقت میشود. اگر دین گرفت بدعت میشود. اگر آبرو گرفت تهمت میشود و کدام یک از اینها گرفتنش آسانتر است؟ از همه آسانتر آبروست. چون گرفتن جان زور میخواهد. الکی نمیشود کسی را کشت. جرأت و زور و اسلحه و برنامه ریزی میخواهد. عقل میخواهد. برای گرفتن مال بالاخره ماشینی، تاکسی، باری، رانندگی در شب، چراغ قوهای، طنابی، یعنی گرفتن جان وسیله و هنر میخواهد. همین طور گرفتن مال هم هنر میخواهد. گرفتن دین هم هنر میخواهد. سامری که دین مردم خداپرست را گرفت، حضرت موسی به سفری رفت، تا برگردد سامری گوسالهای ساخت که صدا میداد. از طلاهای مردم گوساله درست کرد و همه خدا را رها کردند و به سراغ گوساله رفتند. خوب، سامری باید یک هنرمندی باشد که بتواند از خود مردم بگیرد و فوراً یک گوساله درست کند. باید آدم بسیار تیزی باشد. عقل میخواهد، باید یکی باشد که از نبودن موسی استفاده کند. سامری وقت شناس بود. الکی نمیشود از مردم چیزی را گرفت. قرآن هم دربارهی او میگوید: «له خوارٌ» (اعراف/148) مجسمهای که داد و بیداد میکرد. خوب، ببینید دین گرفتن هم هنر میخواهد که مردم از خداپرستی سراغ گوساله پرستی بروند. اما تهمت زدن نه جرأت میخواهد، نه هنر و نه وسیله میخواهد. بنشین و بگو فلانی بود. از همه آسانتر این است. آن وقت این ادارهی شماست که باید در مقابل تهمتها جرم را کشف کند. اگر جرم کشف شد در اختیار قاضی قرار میگیرد آن وقت این «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»(مائده/2) است. اصلاً حکومت برای این است که حق کسی را بگیریم و به او برگردانیم. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: کل حکومت برای من هیچ نمیارزد. جز این که از مظلوم دفاع کنم و کار ادارهی شما که کشف جرم است. مقدمهی حمایت و احقاق حق مظلوم است. ما آدمهای زیادی داریم که تهمت میزنند.
5- ضرورت صبر و تحمل در برابر تهمتها
اول این که به شما تهمت میزنند، خیلی ناراحت نباش چون:
1- به خود خدا تهمت میزنند، میگویند: خدا کم گذاشت، خدا بد کرد، خوب انجام داد، یعنی بسیاری از مشکلات را به گردن خدا میاندازند. سیگار کشیدی و تنگی نفس گرفتی به خدا چه ربطی دارد؟ خودت نباید سیگار بکشی. درس نخواندی و رفوزه شدی، مراعات رانندگی را نکردی و تصادف کردی. در ازدواج فقط به ظاهر و پول توجه کردی، حالا تحمل کن. بنابراین وقتی شما در رکوع خم میشوی و میگویی: سبحان الله یعنی خدا تقصیر ندارد. خوب بچه را درحوض انداختی، خدا بی تقصیر است. باید دور حوض نرده بکشی یا باید حوض را بلند بسازی. یک مقدار کوتاهیهای خود را گردن خدا میاندازیم.
2- بعد به پیغمبر تهمت میزنند، تا برایشان پیش آمد بدی اتفاق میافتاد، میگفتند: این هم قدم موسی است «یَطَّیَّرُوا بِمُوسى وَ مَنْ مَعَهُ»(اعراف/131) فال بد میزدند. به یوسف تهمت زدند که او سوء قصد داشته است. به جرم پاکی او را به زندان بردند. به ایوب تهمت زدند و گفتند: این که خداوند او را به مرضی مبتلا کرده است چون گناه کرده است. به داود تهمت زدند، به مریم تهمت زدند. به مریم گفتند: چطور تو بچه دار شدی؟ بی شوهر؟ «وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا»(مریم/28) تو پدر و مادرت خوب بودند. یعنی تو آدم بدی شدی. «ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ»(مریم/28) پدرت آدم بدی نبود. به مریم تهمت زدند. به پیغمبر ما هم تهمت زدند، گفتند: کاهن است، شاعر است، ساحر است، اصلاً میگفتند: یک عده به او کمک میکنند «وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ»(فرقان/4) یک عدهی دیگر به او کمک میکنند. او فقط خودش نیست. کانالیزه است او را میچرخانند، خودش نیست، او را نگه داشتهاند. اینها به خدا و پیغمبر تهمت زدند. قرآن میفرماید: کسانی که «وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا»(احزاب/58)
6- سرانجام رسوایی دروغ و صحنهسازیها
اگر کسی جرمی را مرتکب شد، خوب، همه جا تهران و شهرستان نیست. در این شهرها پلیس و ادارهی کذایی و کشف علمی جرائم و جرم شناسی و تشخیص هویت میتواند تشخیص هویت دهد و آن فرد را دستگیر کند. اما اینها در روستاها که نیست. بالاخره خیلیها غلطی میکنند و گردن دیگری میاندازند. اما با وجود این که ادارهای نیست، اما این جرم بالاخره زمانی کشف خواهد شد. قرآن میفرماید: «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ»(بقره/72) هرچه کتمان کنی، زمانی کشف میشود. قرآن میفرماید: «یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»(طارق/9) فرض میکنیم، در این بیست سال توانستی بگویی او بود، اما روز قیامت پرده کنار میرود. آن زمان میخواهی چه کنی؟ میفرماید: روز قیامت صفحهی اول باز میشود و آدم همهی اعمالش را میبیند. مثل کامپیوتر که وقتی دکمهی کامپیوتر را میزنی و میخواهی ببینی چند کلمهی «اذا» در قرآن هست؟ دکمه را میزنی و هرچه کلمهی «اذا» هست، روی صفحهی مانیتور میآید. چند «قد» و چند «ان» در قرآن است. مثل یک صفحه برایت باز میشود. میگویی عجب، این چه صفحهای است؟ «لا یُغادِرُ صَغیرَهً وَ لا کَبیرَهً إِلاَّ أَحْصاها»(کهف/49) ریز و درشت کارهایمان را نوشته است. این طور نیست که حالا شما فرار کنی. کجا میخواهی بروی؟ از ملک خدا که نمیشود فرار کرد. مرد آن است که بگوید: من این کار را انجام دادم و آبروی دیگران را نریزد. اگر بگوید: من انجام دادم و ده شلاق هم بخورد بهتر از این است که روز قیامت، نزد پیغمبر پرده از اعمالمان برداشته شود.
پیرمردی بود که سواد نداشت. رفتند به او پول دادند و گفتند: بگو فلان چیز گم شده است. حالا معذورم بگویم چه بود؟ نمیدانست که معنای آن چه میشود؟ بنده خدا گفت: چنین چیزی گم شده است. یک مرتبه جمعیت همه با هم خندیدند. فرض میکنم این جا او را دست انداختند، روز قیامت را میخواهی چه کار کنی؟ مؤمن زرنگ است، یعنی به فکر آخرتش است. افرادی ساده هستند که ما در زمان خود این کارها را در مورد آنها زیاد دیدهایم. البته باید این را هم بگوییم که آقایان نباید به جاهایی بروند که موضع تهمت است. اگر میدانی نشستن تو با او حرف در بر دارد. حدیث داریم «اتق مواضع التهم» (بحارالانوار،ج33،ص509) یعنی اگر به جاهایی بروی که رنگی میشوی، نرو! رفیق بد، مکان بد، کتاب بد همهی اینها تاثیر دارد. حال تو بگو که آقا غرض من چیز دیگری بود. بله ولی مردم که تقصیری ندارند. مردم وقتی این صحنه را دیدند، قضاوتهای کذایی میکنند. سفارشات زیادی شده است که در محلهایی که قضاوتها و افکار عمومی نسبت به شما خوب نخواهد بود، در آن محلها شرکت نکنید. کسی که تهمت بزند، روز قیامت او را روی تلی از آتش نگه میدارند، تا خداوند به حساب دیگران برسد. کسی که به مسلمانی تهمت بزند، جرمی انجام داده و ادارهی تشخیص هویت هم نیست. جرم شناس و پلیس و ژاندارمری و سپاه و کمیته هم نیست. جرمی انجام دادی و گفتی که او انجام داد. حاشا کردی و به گردن دیگری انداختی، اگر این کار را کردی، امام صادق فرمود: کسی که گناهی را انجام بدهد و به گردن دیگری بیندازد، در قلبش ایمان آب میشود، آن چنان که نمک در آب حل میشود.
7- انواع تهمت
اصلاً ببینید چهار نوع تهمت داریم: 1- تهمت فرد به فرد. 2- تهمت امت به امت 3- تهمت امت به فرد 4- تهمت فرد به امت. تهمت فرد به فرد هم این است که کسی بگوید: او این کار را کرد. تهمت گروه به گروه: مثل تهمت وهابیها به شیعه هاست که به ما مشرک میگویند. چرا مشرک میگویند؟ برای این که یا حسین میگوییم. میگویند: شما باید یا الله بگویید. حال اگر کسی گفت: یا حسین مشرک است. شرک این است که ضد خدا را صدا بزنیم. امام حسین کشته شد در راه «فی سَبیلِ اللَّهِ» کسی که «فی سَبیلِ اللَّهِ» است که «دُونِ اللَّهِ» نیست. این شرک است. اما «سَبیلِ اللَّهِ» راه خداست. اگر ما حسین را دوست داریم به خاطر خداست. اگر او هم دو رکعت نماز صبح نمیخواند، دیگر دوستش نداشتیم. خدا به پیغمبرش میگوید: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُک»(زمر/65) پیغمبر، تو هم که جد حسین هستی، اگر کمی منحرف بشوی، همه چیز تمام میشود. اگر ما اولیاءخدا را دوست داریم پس این چه شرکی است؟ ادب به پیغمبر را شرک میگویند. به رسول الله شرک میگویند. کرنش در مقابل آمریکا توحید است ولی ادب در مقابل پیغمبر شرک است؟ خیلی به شیعه تهمت زدهاند. خدا علامه امینی را رحمت کند. در جلد سوم الغدیر تهمتهای این وهابیها را به ما نقل میکند.
گاهی یک گروه به یک فرد تهمت میزنند. همهی شهر علیه کسی دست به یکی میکنند و ما راهپیمایی با چاقو داشتیم. دلیل ندارد من بگویم کیست، همه میفهمند. در یک شهر کوچک مردم با چاقو در دادگاه جمع شدند و گفتند: اعدام باید گردد. قصه چه بوده است؟ فلان مرد به فلان زن سوء قصدی داشته است. بالاخره قاضی دید که مردم با چاقو دور ساختمانش جمع شدهاند که باید اعدام شود. همین الآن با یک عمل انقلابی باید اعدام شود. آخر قاضی باید ببیند حرف او چیست؟ آن یکی چه میگوید؟ خلاصه معلوم شد همهی اینها جوسازی بوده است. باید خیلی دقت کرد، که زمانی امتی علیه کسی حرفی میزنند که از بیخ ریشه و مایه ندارد و کار شما کار خوبی است. جرم شناسی و کشف هویت کار خوبی است. حق را به حق دار میرساند. منتهی باید کاملاً علمی باشد. به حسب این که به نظرم این طور است، نباید استنباط باشد. باید مقداری زمینههای تهمت را که خودمان برای خود تدارک میبینیم، با تذکراتی که به آقایان و خانمها میدهم کم کنیم.
8- توصیه و راهکارهایی برای پیشگیری از جرم و کشف جرم
1- از من طلبه بشنوید، خانمها و دخترها هیچ وقت تنها به پزشک مراجعه نکنید. به خاطر این که پزشکان پاک دامنی هستند، ولی از تنها رفتن شما پزشکان پاک دامن ما متهم میشوند. ما پزشک پاکی داشتیم که به خطر این که دختری یا خانمی بی شوهر نزد او رفته است، آبروی او را از بین بردهاند. پزشکهای پاکی را بی آبرو میکنند، یعنی به آنها تهمت میزنند. و همچنین زنان پاکی متهم و بی آبرو میشوند. یکی از مواضع «اتق مواضع التهم» همین است که هیچ مادر و دختری بدون محرم به پزشک نرود. این هم برای پزشک خوب است و هم برای مریض خوب است. ما در اینجا صحنههایی داریم. من دیروز چهار ساعت با جمعی از قضات و دادستان از ساعت 4 تا ساعت5/8 جلسهای داشتم. ما دیروز چهار ساعت با آنها نشسته بودیم، آن هم قضاتی که مخصوص قتل بودند. گفتیم: آقا ما میخواهیم بفهمیم جرائم چیست؟ بالاخره میخواهم دربارهی کشف جرم در تلویزیون صحبت کنم. شما اطلاعاتی به من بدهید. اینها هم حدود 500 عکس نشان من دادند. یک عکسهای عجیب و غریب و یک گزارشاتی نشان دادند که من گیج شدم. گفتم: بعضی از اینها که تلویزیونی نیست اما آنها که تلویزیونی است، میگویم. خیلی پزشک و زن پاک داشتیم که وقتی به مرکز پزشکی رفتهاند از بیرون به این دو فرد پاک تهمت زدهاند. تنهایی نروید تا هم پزشک و هم مریض با آبرو زندگی کنند.
2- ما الآن که میخواهیم کاشی کنیم، 10متر کاشی برای حمام و آشپزخانه میخواهیم. باید کارشناس فنی بیایند متر کنند که شما آشپزخانهات ده متر است، چرا یازده متر کاشی گرفتی؟ میگوید: بابا برای حمام هم کاشی میخواهیم. میگوید: نخیر و. . . چطور برای ده متر کاشی کاری، کارشناس میآید و خانهی ما را متر میکند، اما به یک زن جوان اجازه میدهند که از ایران به خارج بروند؟ این مملکت جمهوری اسلامی که جوان هایش را به اسم امام زمان به جبهه میفرستد و این طور عاشقانه به اسم امام و اسلام به جبهه میروند، نباید اجازه بدهیم زن بی شوهر بدون محرم به خارج برود. آیا خطر رفتن زن یا دختر بدون محرم به خارج بیشتر است یا خطر یازده متر کاشی گرفتن من به جای ده متر؟ دزدی من در یک متر کاشی چقدر است؟ ولی خطر برای یک زن بدون محرم بیرون از ایران چقدر ست؟ این کار را نکنیم. نمیدانم دست کیست؟ دست هر ادارهای هست. این هم که میگویم چون دو سه هفته پیش در چند تا از کشورهای غربی بودم. به هر کشوری رفتم، به من گفتند: آقای قرائتی به جمهوری اسلامی بگویید: نگذارد زن بی سرپرست این جا بیاید. ممکن است فاجعه پیش بیاید. زن هم اگر پاک باشد، مردم آن جا پاک نیستند.
3- یکی از کارهایی که کشف جرم را خیلی راحت میکند، این است که اگر میدانی بیا بگو. بسیاری از آدمها میفهمند اما نمیآیند به دادستان و قاضی بگویند. میگوید: حالا به ما چه ربطی دارد؟ سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند. خوب، اگر نگفتی بعد کلاه برداری میشود. یک افسر بود میگفت: سربازی از سرباز خانه به منطقهی خودش رفته و آنجا آدم کشته است بعد آمده و با گریه میگوید: مرخصی مرا همان زمان نزن، چون ترسیده بود لو برود و میخواست برگهی مرخصیاش را عوض کند، که بگوید: زمان انجام آن قتل من اصلاً در آن منطقه نبودم. گفتم: خوب حالا تاریخش را عوض میکنیم. گاهی وقتها او از روی دل سوزی تاریخ را عوض میکند. حالا چه فرقی میکند؟ عوض سه شنبه بنویس پنج شنبه. اما نمیدانی که او میخواهد چه کلاهی سرتو بگذارد. سه شنبه که ممکن است قتلی یا فسادی انجام داده است، اگر بعد گیر کند، بگوید: من آن زمان در پادگان بودم. اجمالاً ترحم نکنید. عین واقعیت را بنویسید. بچه که متولد میشود، همان روز تولدش را بنویس. گاهی رحم میکنند. دختری در یک شهرستان به دبیرستان نمیرود. پدرش نزد دکتر داروخانهی محل میآید و میگوید: آقا بنویس که او مریض است، خوب، او هم با پدر رفیق است به پزشک محل مینویسد که جناب پزشک بنویسید که این دختر مریض است. خوب، دکتر هم مینویسد که او مریض است. بعد همان روز که مریض بود دسته گلی آب میدهد و تخلفی میکند و او را میگیرند تا او را میگیرند و میبرند. بعد معلوم میشود که آن روز که او به مدرسه نرفته است به دنبال تخلفی رفته است. حالا تخلفش چه بوده است؟ نمیگویم. اما بالاخره کار به جایی میرسد که میروند و دکتر داروخانه و پدر و پزشک را هم میگیرند و حال این که اینها گناهی ندارند. آقا اگر میگوید: بنویس مریض است، بگو: من نمینویسم. تاریخ را عوض نکنید. زمانی ممکن است عدم کشف جرم تقصیر نوک قلم شما باشد. یک نقطه پایین و بالا شود، ممکن است قضاوت زمین تا آسمان عوض شود.
9- پرهیز از گواهی دروغ
4- گواهی دروغ ندهید. اگر پلیس روی این حساب که آقای قرائتی از معلمین ماست، حالا خیلی سخت نگیرید به اوی گواهی نامه بده برود. او که به خاطر شهرت بنده، زودتر از بقیه به من گواهی نامه میدهد، اگر فردا من ناشی پشت فرمان نشستم و چهار نفر را کشتم، گناهش به گردن آن افسر هم هست. آقا هر کس هستی باش، مرجع تقلیدی، رانندگی تو خوب نیست. یک مقدار مقاومت کنید. خیال نکنید هر که هر جا هست خوب است. الآن مسئولین رده بالای ما، حالا نه در سطح رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس مجلس، یک مقدار پایینتر، الآن بعضی از رؤسای دفترشان زندان هستند. معذورم که اسمشان را ببرم. چه بوده است؟ رئیس دفتر نشسته است و دیده ورقهی عفو زندانیها آمده است، همین طور از آن زیر نگاه کرده، محسن قرائتی به او عفو خورده است. به بندرعباس در خانهی فلانی رفته است. اگر شما امشب به من چهار صد هزار تومان دادی تا 48 ساعت بچهی شما آزاد میشود. چهارصد هزار تومان گرفته در حالی که آزادی این ربطی به او نداشته است. اتفاقاً هم آزاد شده است. بعد هم میگویند: این هم حکومت امام زمان است. چهارصد هزار تومان گرفتند و چهل و هشت ساعته بچهی مرا آزاد کردند و حال آن که روح قاضی و دادستان خبردار نیست. خوب عفو است، دادستان باید بنویسد. بعد خدمت آقای اردبیلی ببرد. ایشان خدمت آیت الله منتظری و امام ببرد. کلی مراحل طی شود تا اقدام به عفو شود. منتهی آن چایی ریز او را از برگهی عفو شدهها دیده بود و رفته بود این کار را کرده بود. آن وقت او در یک شهر صد هزار نفری میگوید: بچهی من با چهارصد هزارتومان آزاد شد.
والله دادستان و قاضی هم عادل است اما جرم هم شده است. هم به خدا ظلم شد، هم به کسی که به حق قضاوت کرده است. هرچه از جرمی میدانید بگویید. ولی قربان خدا بروم. در این مملکت چقدر آدم خطرناک بود و یکی یکی هم لو میروند. حالا با عمامه باشد لو میرود، با اورکت هم باشد لو میرود. صورتش را سه تیغه کرده باشد لو میرود، انگشتر عقیق هم داشته باشد و صف اول نماز جماعت هم باشد لو میرود. نه این که امام زمان خون شهدا را دوست دارد، نمیگذارد این خونها پایمال شوند. این زرنگیها برای یکی دو هفته یا دو سه ماه ممکن است، ولی بالاخره به لطف اخلاصی که بچههای رزمنده دارند، رو میشود. ما این قدر تیز نیستیم. خیال نکنید حالا مسئولین مملکت ما خیلی تیز هستند، نه آنها هم آدمهای عادی هستند و کمی از عادی بالاتر هستند. اما امدادهای غیبی میاید که بعضی آدمها فوراً لو میروند.
10- پرهیز از تعصب و سخن نابجا
مسئلهی دیگر این است گاهی متعصب هستند و به خاطر این تعصب اشتباهاتی میشود. مرد به زنش بدبین است. به خاطر این که زنش وقتی به مهمانی رفته و به او شربت تعارف کردند به مردی که میزبان بوده است گفته است: قربان دستت. آخر آدم گاهی اوقات توجه هم ندارد. پشت تلفن است میگوید: قربان شما. خوب، این رسم است. رسم است که میگویند دست شما را میبوسم. در جلسهای که زن و شوهر رفتهاند، صاحب خانهی مرد شربت آورده است و زن به مرد میزبان گفته است: قربان دستت. این شوهر گفته است: که زن من چه گفت؟ به خانه آمده و بچهاش را زده است، کاری کردهاند که طاقت این زن تمام شده و خودش را با سه کودک در فاضلاب انداخته و هر چهار نفر از بین رفتهاند. ببخشید، سه کودک از بین رفتند و زن را نجات دادند. به خاطر این که مرد بدبین بوده است. مردها بدبین نباشید. زنها مواظب کلماتی که میگویید باشید.
حواستان به تذکرات جمع باشد. بچههایی را سر راه میگذارند، از قدیم هم بوده است. دولت میآید این بچهها را در یتیم خانهها بزرگ میکند. یکی از آنها که بزرگ شده و عروس شده است، مادر شوهر یا اقوام شوهر گاهی به او میگفتند: برو حرام زاده. تو حرام زادهای معلوم نیست پدرت کیست؟ آقا هر بچهای که سر راهی است که حرام زاده نیست. ممکن است پدر دیوانه شده باشد، ممکن است مادر خسته شده باشد، ممکن است فقر به اینها فشار آورده است. هزار مسئله ممکن است که پیش آمده باشد. یکی از این هزار تا هم این است که ممکن است بچه حرام زاده باشد. هرکس خسته شد، بچهاش را کنار کوچه گذاشت و رفت و گفت: جانم آزاد، معنایش این نیست که این بچه حرام زاده است. از بس اقوام شوهر به او حرام زاده گفتهاند، او تحمل نکرده و خودش را کشته است. نمیشود به بچههای سر راهی حرام زاده گفت. مواظب باشید. و اگر کسی به اینها حرام زاده بگوید، باید او را خواباند و شلاق زد. اگر سه نفر به یک نفر گفتند: ایشان حرام زاده است، هر سه نفر را شلاق میزنند، مگر این که عادل باشند. تازه آن هم باید ثابت شود.
11- پرهیز از خلوت با نامحرم
مسئلهی دیگر همین که مرد در خانه نیست احتیاط کنید. بسیاری از جرمها که واقع میشود از این جاست. امام را که قبول دارید، مقلد او که هستید. در رساله نوشته است نباید مرد و زن نامحرم در یک خانه با هم تنها باشند. اصلاً در را باز نکن. برادر شوهر محرم نیست. اقوام و همسایهها محرم نیستند. میآید میگوید: تلفن شما را کار دارد. خوب، بگو الآن شوهرم یا پدرم نیست. پسر جوان وقتی میآید و به دختر جوان تنها میگوید: تلفن شما را کار دارد، بگوید: پدرم خانه نیست. من معذور هستم. کمین میکنند اوقاتی که خانه خالی است، بسیاری از حوادث تلخ به این خاطر است که دخترانی پاک و ساده و پسرانی شیطان و گاهی بر عکس و گاهی هم هر دو شیطان هستند. گاهی هیچ یک شیطان نیستند و یک شیطان سومی میآید و شیطنت میکند. و اجمالا برای حفظ عفت خود مواظب خودتان باشید. تلفن همسایه شما را کار دارد، معذور هستم. اگر همسایه خیلی محبت دارد، یک سیم تلفن به خانهی شما بکشد، به وسیلهای شما را خبر کند به این معنا که با شما کار دارند. گوشی را وصل کن، یا اگر میخواهید بروید دو نفری بروید. مواظب تعبیرات باشید مثل گفتن کلمهی قربان شما.
گاهی دو بچهی کوچک بازی میکنند. من دیروز عکسی را دیدم که نوشته بود کوچک ترین قاتل. نمیدانم حالا دو بچهی کوچک چطور کوچک ترین قاتل شدهاند؟ این دو بچه با هم بازی میکردند. یکی از بچهها سنگ برداشته و پرت کرده است، سنگ به کلهی آن یکی خورده است و او از دنیا رفته است. مواظب باشیم و به بچهها بگوییم: همدیگر را هل ندهند و با سنگ به همدیگر نزنند که باعث ایجاد مشکلاتی میشود.
اسلام در مراسم عروسی چه دقتهایی کرده است. اسلام میگوید: زن حق ندارد خود را برای دیگری آرایش کند. ما صحنههایی داشتیم که زنها به خاطر آرایش تندی که کردهاند خودشان وسیلهی قتل خود را مهیا کردهاند. زن پاک بوده است، منتها درعروسی فلانی خودش را خیلی درست کرده است و آن آرایش تند افکاری را متوجه خود کرده است، آن وقت فکر که میآید، فکر مثل دود است. دود که میآید اگر از اتاق بیرون نرود، اتاق را سیاه میکند. فکر که آمد یا باید بیرون برود یا اگر ماند، انسان را وسوسه میکند. خداوند خطرات یک سری گناهان را متوجه انسان میکند و میگوید: که اصلا انجام نده و یک سری را میگوید: که اصلاً نزدیکش نرو. بعضی گناهان مثل نفت است و بعضی مثل بنزین است. بنزین از دور هم میسوزد. و لذا خدا در بارهی زنا میگوید: «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى»(اسراء/32) نمیگوید: زنا بکن. بلکه حتی، نزدیکش نرو.
پسر نامردی در خانه آمده است و گفته است: من پستچی هستم. درلباس پستچی، مثل آخوند قلابی است. روغن قلابی و پول قلابی، پستچی قلابی هم داریم. گفته است: من پستچی هستم. گفته است: خیلی خوب. نامه را داخل بیندازید. گفته است: باید رسید بدهید و. . . . بالاخره مواظب باشید. هرچه ما بیشتر دقت کنیم بهتر است. این که میگویند: اگر زنی از جایش بلند شد، تا جایش گرم است مرد ننشیند. اینها همه مسائل فساد بود.
12- توجه به ظرفیت مخاطبان
حالا از مسئلهی تقوا بگویم. گاهی در یک دبیرستان پنج دختر دست به خودکشی زدند. که سه نفر از آنها از دنیا رفتند و 2نفر از آنها را پزشکان نجات دادند. برای این که آن آقایی که رفته بچهها را هدایت کند، چنان از لقاءالله صحبت کرده و چنان گفته است که دنیا چیزی نیست و هرچه زودتر برویم به بهشت میرسیم که دخترها گفتهاند: خیلی خوب، اصلاً زودتر ما به بهشت برویم. گاهی اوقات ظرفیت نیست. دختران ما از دختران امام حسین که بهتر نیستند. دختر امام حسین ظرفیت نداشت و لذا تا سر بریدهی پدر را دید شوکه شد. چرا در خرابهی شام بچه ی3 ساله از دنیا رفت؟ به خاطر این که ظرفیت تحمل آن فشار را نداشت و خود زینب کبری اگر دست مبارک امام حسین و لطف خدا نبود او هم تحمل این همه مصیبت را نداشت. خود پیغمبر مگر این همه تحمل دارد «أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ»(توبه/26) خدا بر قلب پیغمبر آرامش را فرو ریخت وگرنه پیغمبر مگر میتوانست آن همه سختی را تحمل کند؟ بنابراین گاهی از راه تقوا دختران و پسرها را از بین میبریم و باید مواظب باشیم.
13- قیامت روز کشف جرم و مجرم
روز قیامت جرمها کشف خواهد شد. حالا در دنیا کشف علمی جرایم، ادارهی شما چه میکند. خود شما که مسئول کشف هویت و جرم هستید چه میکنید؟ به وسیلهی اثر انگشت، از جای پا، از گروه خون و نظایر اینها میتوانید جرم را کشف کنید. اما من که به کسی نگاه میکنم، نگاهم نگاه معنا داری است. شما نمیدانید، قرآن میگوید: «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»(غافر/19) کشف علم توسط خدا طوری است که وقتی خداوند نگاه شما را میبیند همه چیز را میفهمد، هدف از گناه را هم میداند که چرا نگاه کردی؟ و آن را هم که در دل داری خدا میداند. قرآن میگوید: «وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ»(بقره/225) خدا حساب افکار شما را هم میکند. روز قیامت، روز خطرناکی است. اگر در دنیا شما میتوانی از جرم فرار کنی، تهمت بزنی و گناهت را به گردن دیگران بیندازی، در قیامت چه خواهی کرد؟
به چوپانی گفتند: شیر بده بخوریم. گفت: بزغاله مال من نیست. گفت: صاحبش که نیست. بدوش بخوریم. گفت: خدا که هست. فرض میکنیم این جا پلیس و ادارهی کشف هویت نتوانست تشخیص بدهد، سر قاضی هم کلاه رفت، فرض میکنیم سر یعقوب را هم کلاه گذاشتی، پیراهن یوسف را آوردی و گفتی گرگ او را درید، بعد چه خواهی کرد؟ میتوانی سر وجدان را هم کلاه بگذاری؟ «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَهٌ وَ لَوْ أَلْقى مَعاذیرَهُ»(قیامت/15-14) خودت که میتوانی. قرآن چند آیه دارد که میگوید: «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» خودت که میدانی، جواب وجدانت را چه میدهی؟ روز قیامت چه میگویی؟ مگر قیامت دور است؟ ممکن است فردا شب اول قبر من باشد. ممکن است هفتهی دیگر، هفتهی آخر عمرم باشد.
14- پرهیز از افشاگری و کنار گذاردن حریمها
سعی کنیم گناه نکنیم. اگر خدای ناکرده گناهی رخ داد، اگر خدا پوشاند کشف نکنیم. نباید بروید و به قاضی بگویید، آقا من گناه کردم. اگر گناهی کردید نروید بگویید، خدا نمیخواهد گناهان لو برود. هرگناهی کردی، به کسی نگو. حتی به پیش نماز و آیت الله هم نگو، من فلان گناه را کردم. خودت به خدا بگو، اما اگر کشف شد و دیدی دیگران دارند به ناحق چوب میخورند، برو جلو و بگو من بودم ایشان بی تقصیر است. اگر دسته گلی به آب داده شد، همه سعی کنیم بپوشانیم. هیچ کس به هیچ کس هیچ چیز نگوید. اما اگر خدای ناکرده گناهی شد، هیچ نگویید، وظیفه نداریم بگوییم، اما اگر دیدید بی گناهی به اسم گناه کار شناخته شد و گناه کار تو بودی، برو بگو. آبرویت میریزد اما طوری نیست. ده سال آبرویت میریزد، تا ابد روز قیامت روسفید هستی. ولی اگر گناهت را روی دوش دیگران انداختی، تا ابد «خالِدینَ فیها».
خدایا کشف جرم ما در قیامت خیلی غوغا خواهد کرد. چقدر سیر خوابیدیم، همسایه هایمان گرسنه بودند. چقدر دروغ گفتیم. چقدر آبروی دیگران را ریختیم. چقدر خیانتهای ریز و درشت ممکن است در اعمالمان باشد که خود ما هم توجه نداریم.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد روزی که کشف جرم میشود، آن روز آبروی ما را حفظ کن و ما را بیامرز و مورد لطف خود قرار بده. خدایا در دنیا عدهای گناه کردند، آبرویشان رفت، عدهای هم گناه کردند آبرویشان نرفت. خدایا آبروی ما را در دنیا وآخرت نریز. آبروی مملکت و رهبر و مکتب ما را روز به روز در دنیا بیشتر بفرما. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد قسمت میدهیم دختران و پسران و زنان و مردان ما، پاک دامنان ما را، عفتشان راحفظ بفرما.
اصلاً همهی دنیا همین است. هر گوشت لخمی بدون استخوان نمیشود. «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَهٌ»(نهج البلاغه، خطبه 226) امیرالمؤمنین میگوید: هرخیری، یک شری هم دارد. «مَادُّ الْقَامَهِ قَصِیرُ الْهمه»(نهج البلاغه، خطبه 234) قدش بلند است همتش کم است. یکی قدش بلند است و همتش کم است. یکی«طَلِیقُ اللِّسَانِ حَدِیدُ الْجَنَانِ»(نهج البلاغه، خطبه 234) بیانش نرم است، قلبش سنگ است. «قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا»(نهج البلاغه، خطبه 91) یعنی خلاصه همه چیز قاطی و مخلوط است. بنابراین نگو: خوشا به حال هرکس که هم تلفن دارد، هم ماشین دارد. ندیدی که با همین ماشین چقدر گناه کرد. با همین تلفن چه خطراتی متوجه او شد. به خصوص خانههایی که خطرناک است خانه هایتان را هم خیلی آپارتمانی نسازید.
یک حدیث بخوانم، ممکن است آپارتمان نشینان ناراحت شوند. پس این را نمیخوانم. اجمالاً دورنمایش را میگویم. در ساختمانهای چند طبقهای نشستن جالب نیست. بیابانی که خانهی آدم حیاط داشته باشد شرف دارد به شهری که آپارتمانی باشد. و از آقایان هم تقاضا میکنم طوری نقشهی خانهها را بکشید که بسیار عالی و مفید باشد. خدا پدران ما را رحمت کند، نیاکان ما را رحمت کند. خانه را به گونهای میساختند که آشپزخانه و ساختمان و قسمت خانوادگی با قسمتی که مهمان میاید و میرود جدا شود. الآن مهمان که میآید قشنگ میفهمد که در آشپزخانه پیاز سرخ شد. الآن زن دارد استکان میشوید. نه مثل این که دارد قاشق میشوید. یعنی همه صدای استکان و قاشق را میفهمند. درست نیست همهی زندگی آدم برای همه روشن باشد. البته این مهندسین مکتبی ما باید حساب کنند، خوبیهای نقشههای امروزی را حساب کنند، اما فرهنگی که زن و شوهر قاطی نباشند که به خانهی من مهمان بیاید و من پذیرایی کنم و به سلامتی برود. شما رنگ زن صاحب خانه را نبینی و برای زنها هم راحتتر است. یک اتاق مرتب دارد مهمان میآید و میرود. اما الآن یک مهمان که میآید از صبح زن باید همهی خانه را تمیز کند. باید ساختمان هایمان اسلامی شود. در زدن و در باز کردن و در تاکسی و نشستن و به پزشک رفتن، سفر زن بدون محرم به خارج، اینها باید اصلاح شود. اگر بشود، جرم کم میشود. اگر امروز در ادارهی کشف هویت، سی صد نفر هستید باید در آینده چند هزار نفر شوید. با این آپارتمانها و راه پله و شوفاژ خانه و پشت بام و تاکسی و ترافیک، با این بساط شهرنشینی و قاطی بودن دبیرستان دخترانه و پسرانه، و طول کشیدن رفتن دختر و پسرها به مدرسه که اتوبوس شرکت واحد هم بسیار شلوغ میشود و بالاخره اگر برنامه ریزی نشود، مشکلات بسیاری را ایجاد میکند. این اداره باید در آینده وسیعتر شود.
خدایا همهی ما را به فکر تقوا بینداز.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»