تکاثر و تفاخر
موضوع: تکاثر و تفاخر
تاریخ پخش: 72/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث را ماه رجب گوش میدهید. رجب یکی از ماههای حرام است. اگر کسی شخصی را در این ماه بکشد، جریمهاش دو برابر است. ایامی است که شهادت امام کاظم(ع) و شهادت پیغمبر(ص) در آن هست. موضوع این هفته سوره تکاثر است. «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ»، «حَتىَ زُرْتمُ الْمَقَابِرَ»، «کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ»، «ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ»، «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ»، «لَتَرَوْنَ الْجَحِیمَ»(تکاثر/1-6).
1- جمع کردن مال و فخر کردن به مردهها
«أَلْهَاکُمْ» لهو و سرگرمی تو بیشتر است یا من؟ فخر فروشی شما را سرگرم کرده است. ماشین چه کسی بهتر است؟ مزرعه چه کسی سر سبزتر است؟ خانه چه کسی بهتر است؟ اینها شما را غافل کرده است. «التَّکَاثُرُ» سرگرم جمع کردن پول هستید. آنقدر سرگرم هستید تا مقابر را زیارت کردید. «حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ»(تکاثر/2) یا آنقدر سرگرم مال اندوزی هستید که تا هنگام مرگ مال جمع میکنید. یا آنقدر سرگرم هستید تا به مردهها هم مینازید.
امام علی(ع) میفرماید: دو قبیله از عرب بودند. یکی میگفت: ما بیشتر هستیم. دیگری میگفت: ما بیشتر هستیم. گفتند: سرشماری کنیم. حساب کردند. قبیله(ب) باخت. گفتند: نه! ما زنهای حامله را دو تا حساب کنیم. از نو سرشماری کردند. باز هم باختند. گفتند: خیلی از جمعیت ما مردهاند. در قبرستان برویم و مرده هایمان را بشماریم. آنوقت اینها به قبرستان رفتند و شروع به شمارش گور پدرانشان کردند. آنوقت آیه نازل شد. آنقدر شما مبتلا به فخر فروشی و مباهات هستید تا میروید و مقبره پدرانتان را میشمارید؟ امام علی(ع) از این سقوط فکری ناله میکند که انسانها به چه مینازند؟
الآن هم هست. گاهی میگویند: این پشم است یا نخ است؟ گل این به آن میخورد یا نمیخورد؟ رنگ دمپایی و رنگ سقف به هم میخورد یا نه؟ یک احمقی کلی پول خرج کرد که شماره تلفن و شماره ماشین و پلاک خانه و شماره شناسنامهاش یکی باشد. این پیداست هیچ غصهای ندارد. این چه افتخاری است؟ امام علی میفرماید: آیا به استخوان پوسیدههای جدت افتخار میکنی؟ پدرش میمیرد دهها هزار خرج مقبره میکند. پدرت را در بیابان دفن کن. اگر پول داری برای یک زنده خانه بساز. او که مرد. زندهها خانه ندارند. قبر را کاشی کاری میکند. لوستر آویزان میکند. قالی قیمتی میاندازد.
بله! یک موقع ما قبر یکی را میسازیم. بخاطر اینکه این الگو است. حساب حضرت علی(ع) این است که روی کره زمین نظیر ندارد. امام نظیر ندارد. دو هزار و پانصد سال شاهنشاهی را ریشه کن کرد. اینها کسانی هستند که مخترع هستند. اگر یک معلمی هزار تا شاگرد نابغه تحویل داد این با یک آدم عادی فرق میکند. ایشان هیچ کمالی ندارد. فقط پسرش پولدار است. این هم برای پدرش خرج میکند. کرامت او پول است وگرنه کمالی ندارد. میگویند: شخصی یک لنگ هفتصد تومانی پا کرده بود. به حمام رفت. یک پیرمردی هم یک لنگ ساده بسته بود. به پیرمرد گفت: میدانی من چند میارزم؟ پیرمرد هم یک نگاهی به او کرد و گفت: هفتصد تومان! گفت: هفتصد تومان فقط پول لنگم است. گفت: بنده هم قیمت لنگ را گفتم. خودتان قیمتی ندارید. خودتان ارزشی ندارید. بعضیها اگر پول را از آنها بگیری هیچ خاصیتی ندارند.
افرادی را داشتهایم که ته سیگار یک هنر پیشه را هفتاد دلار میخریدند. مگر ته سیگار او با دیگران فرق میکند؟ خیلی فکر عقب مانده است. حیف بشر که باید چه بشود چه میشود.
خداوند میفرماید: بشر من تو را برای خودم خلق کردم. آنوقت انسان گاهی سقوط میکند. «همّها علفها» (نهجالبلاغه/ص418) بعضی آدمها مثل چهارپا همت آنها علف آنهاست. آن روزی که بیکار است، میگوید: روز خوشی است و آن روزی که به مردم خدمت میکند، میگوید: روز نحسی است. این سقوط است. ابن ابی الحدید از علمای اهل سنت بیست جلد تفسیر برای نهج البلاغه نوشته است. میگوید: بیش از پنجاه سال است که بیش از هزار بار خواندهام. میگوید: دوست دارم همه خطبا جمع بشوند من این خطبه را بخوانم و همه به سجده بیفتند. این خطبه سجده است. از بس این سخنرانی قراء است. ولی متاسفانه ما چون زبان عربی بلد نیستیم خیلی از شیرینیهای آنرا نمیفهمیم. هر چیزی بلوغ میخواهد. یک پیرزن کاشانی پای تلویزیون نشسته بود. میدید همه دنبال یک توپ میدوند. میگفت: جمهوری اسلامی یکی یک توپ به اینها بدهد که این همه آدم دنبال یک توپ ندوند. من دیدم این نسبت به فوتبال بالغ نشده است. مکه بلوغ میخواهد. من دیدم در مکه یک حاجی میگفت: ای کاش مکه نمیآمدم. گفتم: چرا؟ گفت: مدتی است در آسانسور معطل هستیم. گفتم: واقعاً حیف مکه که طویله شده است. امام سجاد(ع) چهار مرتبه پیاده میآید و چهار مرتبه هم غسل میکند. میگویند: آقا چهار بار غسل کردید؟ میگوید: نمیدانید کجا میخواهم بروم. اینها بلوغ میخواهد.
2- افتخار به مال و فرزند و تجارت
ابزار افتخار کردن گاهی مال است. «الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ»(همزه/2) گاهی فرزند است. «وَبَنِینَ شُهُودًا»(مدثر/13) یک کسی ده تا پسر داشت. به پیغمبر میگفت: من ده تا پسر دارم. قرآن میفرماید: با همین پسرهایش ما نامش را کور میکنیم و تو که پسر نداری و دختر داری نام تو را دنیا نگه میداریم. گاهی تجارت است. «قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ»(توبه/24) این خیلی آیه سختی است. اگر آدم را در این غربال بریزند همه میگذرند. میگوید: به مردم بگو: اگر پدرتان را بیشتر از خدا دوست دارید. اگر مادرت، فامیلت، تجارت، خانهات، هر چیزی را که بیشتر از خدا دوستی داری، منتظر قهر خدا باشید. این آیه خیلی مهم است. چند بازاری در جمهوری اسلامی داریم که تا صدای اذان را میشنوند، بازار را تعطیل میکنند؟
3- هر چیزی که انسان را از نماز باز دارد خاصیت شراب را دارد
شراب خوردن چند تا اثر دارد. برای چشم و کلیه و قلب ضرر دارد. اما قرآن وقتی میخواهد بگوید: شراب حرام است. نمیگوید: برای قلب و کلیه ضرر دارد. میگوید: «یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنْ الصَّلَاهِ»(مائده/91) حرام است. برای اینکه شراب تو را از نماز باز میدارد. حالا اگر آدم قالی فروش است. آرایشگاهی است. کارمند است. روحانی است. هر کاری که ما را از نماز باز دارد خاصیت شراب را دارد. نه اینکه حرام است. بلکه اثر حرام را دارد.
عوامل افتخار چیست؟
4- احساس حقارت یکی از عوامل فخر فروشی است
احساس حقارت میکند. یعنی فکر میکند که مردم او را قبول ندارند. این هم زور میزند که من یک کسی هستم. دست به یک کاری میزند که نظرها را به خودش جلب کند. مشکی که آب کمی دارد صدا میدهد. پول خرد صدا میدهد. اینهایی که تازه ساعت مچی میاندازند دو سه دقیقه یکبار به ساعتشان نگاه میکنند. بنده چون سواد ندارم مهمان که به خانه میآید او را در کتابخانه میبرم. تا بگویم: من خیلی باسواد هستم. ولی امام کتابهایش از دویست تا بیشتر نشده است. امام کاظم(ع) فرمود: آدمهایی که تکبر میورزند در متن خودشان احساس ذلت میکنند. میخواهند آن کمبود را جبران کنند.
5- گاهی غفلت از مسئولیت و هنر دیگران عامل تفاخر میشود
غفلت و جهل به مسئولیت؛ اگر آدم بداند که مسئولیت او چیست، اینقدر پُز نمیدهد. آدمی که میگوید: من ده جفت کفش دارم، اگر بداند مسئولیت کسی که کفش ندارد به عهده او است، دیگر پُز نمیدهد. یکی هم غافل از هنر دیگران است. نمیداند که دیگران چه کارها کردهاند؟ آدم هنر دیگران را که میبیند احساس حقارت میکند. یکوقت غرور مرا گرفت که سخنرانی من میگیرد. یک طلبه چیزی گفت که من دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. میگفت: من به روستایی رفتم. دیدم مردم روستا آب آشامیدنی ندارند. غصه خوردم. به قم آمدم و خانهام را فروختم. در آن روستا یک استخر ساختم و آب آشامیدنی را در آن روستا آوردم. الآن ده، پانزده سال است که خانه اجارهای مینشینم. من فکر کردم صد سال سخنرانی در تلویزیون به اندازه یک استخر او نمیارزد. والله نمیارزد. گاهی باد آدم را میگیرد. بخاطر این است که نمیداند دیگران چه هنری کردهاند؟ نماز شب خواندی؟ کاری نکردهای. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ»(نور/41) ما سر نماز حواسمان پرت است. قرآن میفرماید: هستی نماز میخواند و سر نماز هم حواسشان جمع است. تازه شما که نماز میخوانی حواست پرت است. این برای نماز خوانها میگوید. نماز نخوانها که هیچ! یکی از مراجع تقلید نجف هر شب سحر بلند میشد و با پسرش در حرم حضرت علی(ع) نماز شب میخواند. این آقازاده داماد شد. دیگر حال نداشت که نماز شب بخواند. کنار عروس بود. پدر میآمد و در میزد. داماد به عروس میگفت: من در رختخواب میگویم: العفو العفو! تو بگو: ایشان مشغول نماز شب است. عروس هم به آقا میگفت: آقازاده اینجا نماز شب میخواند. سر آقا را کلاه میگذاشتند. البته سر خودشان را کلاه میگذاشتند. اگر دکتر به مریض گفت: این دارو را بخور و مریض هم نخورد. بعد به دکتر گفت: خوردم. کلاه سر خودش گذاشته است. یکبار عروس و داماد دعوایشان شد. عروس گفت: به آقا خواهم گفت که ایشان نماز شب نمیخواند. ماجرا را به آقا گفت. آقا هم گفت: باید با من بیایی و نماز بخوانیم. در حرم فقیری را دیدند. پدر گفت: ببین این فقیر سحر میآید و اینجا مینشیند و برای دو فلس گدایی میکند. چرا این فقیر برای گدایی اینقدر دقیق است ولی تو برای گدایی در خانه خدا حال نداری؟
کمبودهای خودش؛ آدم یاد نقص هایش بیفتد. نگوید: امروز کار چند تا مسلمان را حل کردم. بگوید: کار چند تا مسلمان را حل نکردم.
6- غفلت از آسیب پذیری یکی از عوامل تفاخر
غفلت از آسیب پذیری؛ گاهی وقتها آدم خیال میکند که پایگاهش محکم است. «وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا»(کهف/35) «یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ»(همزه/3) تو خیال میکنی که فقیر نمیشوی؟ انسان گاهی ممکن است در اتاق پول از بی پولی بمیرد. یکی از سرمایه دارهای جهان بخاطر تجارت با چند تا کشور هیچوقت خودش نمیرسید اموال خودش را حساب کند. یک روز خودش رفت تا حساب و کتاب کند. در را باز کرد. بعد یادش رفت که کلید را از آنطرف در بردارد. در قفل شد. این هم چند ساعتی دید که گرسنه و تشنه است. هر کاری کرد در باز نشد. خانوادهاش هم فکر کردهاند که سر به نیست شده است. به همه جا خبر دادند. این آقا هم یک خرده کاغذ خورد. حالش به هم خورد. زبانش را به ته کفشش زد که خاک بخورد. سه روز همه کشور زیر و رو شد و کسی احتمال نمیداد که ایشان در اتاق اسکناس باشد. ساعت آخر نوشت در اتاق پول از گرسنگی مُردم. اگر خداوند بخواهد در اتاق پُر از پول میمیریم و اگر نخواهد بدون امکانات مشکل حل میشود.
یکی از وزرا میگفت: یک روز تصمیم گرفتم که احدی را راه ندهم و استراحت مطلق کنم. میگفت: تا خواستم استراحت کنم گفتند: یک نفر از بندرعباس آمده است و میگوید: من از راه دور آمدهام و یک دقیقه با وزیر حرف دارم. وزیر هم گفت: باشد. این آقا هم آمد و گفت: شما وزیر هستی؟ اگر یک چیزی بگویم شما کاری به من نداری؟ گفت: نه! گفت: اینقدر از تو بدم آمده است که دلم میخواهد چاقو داشته باشم و تکه تکهات بکنم. بعد هم رفت. این آقای وزیر میگفت: وقتی رفت تا شب من بقدری زجر کشیدم که این چه کسی بود.
ناز نکنید آسیب پذیر هستید. همه شما میمیرید. بیایید با خدا دوست شویم. آرام شویم. تربیت خوب و خدمت خوب به مردم خیلی مهم است.
7- غفلت از قیامت یکی از عوامل تفاخر
توجه به خطرات اجتماعی؛ اگر آدم بفهمد این پُزی که میدهد پهلوی مردم خوار میشود و خطرات اخروی دارد، دیگر پز نمیداد. اگر آدم بداند این دلی را که میسوزاند روز قیامت با او چه کار میکنند، دیگر دل نمیسوزاند. «نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ»(همزه/6) «الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ»(همزه/7) قرآن میفرماید: آتش جهنم دل را میسوزاند و این بخاطر این است که ایشان دل را سوزاند. به دل آتش میرسد. چون به دل آتش زدهای.
اگر ما بدانیم پُزی که میدهیم مانع رشد ماست دیگر پُز نمیدهیم. همین که گفت: فارغ التحصیل دانشگاه فلان است، این دیگر دنبال تحصیل نمیرود. آدم وقتی راه میرود نباید به پشت سرش نگاه کند که چند کیلومتر رفته است. باید نگاه کند که چند کیلو متر نرفته است. همین که آدم رفتهها را دید دیگر نمیرود. دوستان پُز داده آدم را پز داده بار میآورند. این رقابتهای چشم و هم چشمی خیلی بد است. یکی باید کوتاه بیاید. یکی خط شکن باشد. مهمانی ساده باشد تا صله رحم بیشتر باشد. الآن مهمانی پروژه شده است. یعنی وقتی میخواهد به مهمانی برود. انگار میخواهد به حج عمره برود. قبیلهای یک شتری را کشتند و با آن آبگوشت درست کردند. رییس قبیله دیگر گفت: من دو تا شتر را میکشم و آبگوشت درست میکنم. رسید به اینکه شترهای متعددی در دیگهای بزرگ درست کردند. حضرت امیر(ع) فرمود: تمام گوشتها را جلوی شغالها بریزید. چون برای خدا نیست برای پُز است.
به چه دلمان را خوش کردهایم؟ شخصی آمد و به من گفت: افتخار میدهید که با شما عکس بگیرم؟ عکس را گرفت. بعد گفتم: اگر من فردا مجرم از آب در آمدم، تو را میگیرند و میگویند: پیش قرائتی چه میکردی؟ حالا باید بگویی: به حضرت عباس تصادف شده است. اگر عزیز باشم صد تای آنرا بدهی یک کیلو کاهو نمیدهند. اگر ذلیل باشم تو را میگیرند. آخر به چه دلت خوش است؟ به خودمان ننازیم. پُز ندهیم. دل را نسوزانیم. «کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ»(تکاثر/3) «ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ»(تکاثر/4) در آینده خواهید فهمید ما قیامت داریم و خدا در کمین است. نگو: پس اندازم چقدر است؟ خمس دادهای یا نه؟ اگر با مال خمس نداده لباس بخری نمازت باطل است. با مال حرام میخواهی آدم درست کنی؟ خدا رزق ما را از حلال میرساند. آنهایی که با تیزبازی از حرام بدست میآورند خداوند از حلال آنها کم میکند. خدا هم تیز بازی میکند. «وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ»(آل عمران/54) مظلومی را چاپیدی. سوء استفاده کردی. حالا من هم یک مشکلی برای تو پیش میآورم. آنچه لذت بردی از کامت بیرون بیاید. به مقداری که توان داریم در راه خدا تلاش کنیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»