تفسیر سوره یوسف (ع) – 23
موضوع: تفسیر سوره یوسف23- آیه 63 تا 66
تاریخ پخش: 79/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث ما امسال سوره یوسف بود. رسید تا به این آیه آیه قبل را باید مینوشتم 57 نوشتم 75 یکی از این دختر خانمها تذکر داد، تشکر میکنیم، آیه «فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى أَبیهِمْ قالُوا یا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْکَیْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَکْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (یوسف/63). زمانی که برادران به نزد پدر دست پر مراجعت کردند گفتند: پدر پیمانه گندم از ما منع شد تا اینکه برادر دیگر را هم به دنبال خود ببریم او را به دنبال ما بفرست ما اضافه میشود قول هم میدهیم که او را حفاظت کنیم.
یوسف از چاه آمد بیرون و فروخت به شاه شاید چون دیدند خیلی پسر نازی است قیمت بالا بود و غیر از شاه هیچ کس قدرت خرید نداشت، شاید (البته جلسههای قبل فرمود در خرید و فروش دست به دست گشت تا به خانه شاه رسید به هر حال مدتها خانه شاه بود و زن شاه علاقمند شد و روزی درها را بست و از او تقاضای بد کرده و یوسف فرار کرد لب درب همسر شاه درب را باز کرده زن وقتی اینچنین دید گفت: این قصد بد نسبت به من داشته، یکی از مشاورین شاه گفت اگر پیراهن از پشت پاره شده بالاخره افشاء شده و در میان شهر پیچید اگر دختر و پسر مسئولین مملکتی کاری کنند زود در شهر پخش میشود صد دسته گل دیگران به آب میدهند کسی نمیفهمد ولی اگر یک امام جمعه، وزیر و وکیلی، وزیر و مدیر کلی باشد صدای توپ میکند، او هم زن شاه بود.
برای اینکه اوضاع را آرام کنند یوسف را زندان، سالها زندان بود. در زندان دو جوان خواب دیده و یوسف تعبیر خواب آن را کرد و درست در آمد چون یکی از آنها آزاد رفت در دربار و مسئول شرای اعلیحضرت شد. شاه و عزیز مصر خوابی دید کسی نتوانست تعبیر کند آن جوانی که شراب میداد گفت من جوانی را در زندان سراغ دارم که خواب را خوب تعبیر میکند. او را خواستند، خواب را تعبیر کرده، شاه با او صحبت، مصاحبه و گزینش و پست غلات و ارزاق را به پیشنهاد خودش به او داد هفت سال بارندگی پشت سر هم، هفت سال قحطی شروع شده میآمد برای گفتن گندم برادرها دفعه اول که آمدند گندم را داد پول آنها را هم گرفت ایندفعه که میآیید آن برادر بنیامین را هم باید بیاورید که به نزد پدر مانده نیاورید این سفر چیزی خبری نیست تا اینجا از اول سوره یوسف بود تا اینکه آمدند به نزد پدر، و گفتند که برای دفعه بعد گندم به ما نمیدهند تا اینکه برادر یازدهمی بنیامین را به دنبال خود ببریم و گرچه به قول آنها یوسف را گرگ پاره کرد قول میدهیم از این برادر حفاظت کنیم.
1- محور تصمیمها در منزل پدر است
* نکته و درسها
1- محور تصمیمها در منزل پدر است به خصوص برای پسرها «رَجَعُوا إِلى أَبیهِمْ»، «أَبانا» مشاور و مسئول در کل برای کارها پدر بوده، کما ایکه برای دخترها محور بیشتر مادر است.
2- در گفتن از عواطف استفاده کنید «یا أَبانا» «ابانا» «اخانا» که من جا گذاشتهام چون مقام، مقام است میخواند برادر را ببرند.
3- مجرم چون سوء سابقه دارد با قسم و تأکید جبران میکند.
چون «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» کلمه «إنَّ» تأکید است «لَهُ» تأکید است مخصوص از او حفاظت میکنیم(جمله اسمیه) تأکید است این دو سه دقیقه آخوندی حرف زدم از نظر فارسی در این آیه چهار قطعاً دارد «إنَّ» و «لَهُ» لام «لَحافِظُونَ» و جمله اسمیه چهار بار قطعاً آیه بعد «قالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلاَّ کَما أَمِنْتُکُمْ عَلى أَخیهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ» (یوسف/64) یعقوب(ع) گفت: آیا اطمینان کنم بر او. یکبار دیگر درباره برادرش اطمینان کردم، او را ببرید خداوند حافظ و…
* نکتهها و درسها
1- کسی را برای یک سابقه و پرونده بد برای همیشه ساقط نکنیم و بایکوت. اگر بخواهیم فرهنگ فارسی را پاس بداریم بایکوت چی میشود، (جواب مستمعین) کنار گذاشتن.
2- در قرآن بایکوت و کنار گذاشتن افراد زیاد آمده است
سوال: آیا در اسلام بایکوت داریم؟ این خط و قبیله و…
جواب: در قرآن آیات بایکوت زیاد است ولی کجا؟ اگر یکی دروغ گفت برای همیشه، و اگر یکبار تصادف کرد برای همیشه، و یک چک از او برگشت دیگر اعتماد نکنیم؟ بایکوت و منزوی کردن. در قرآن داریم «أَعْرِضْ عَنْهُم» (مائده/42) اعراض کن از آنها. در قرآن داریم «ذَرْهُمْ» (حجر/3) رها کن از آنها. در قرآن «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ» (نساء/140) با آنها ننشین. در قرآن: «وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَهً أَبَداً» (نور/4) شهادت آنها را هرگز قبول نکنید. قرآن میفرماید «وَ لا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ» (توبه/84) بر سر قبرش نرو بایکوت مدره برای منافقین است. قرآن میفرماید «وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً» (توبه/84) اگر منافقین مردند بر جنازه آنها هم نماز نخوان. در نهج البلاغه داریم «وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا»(نهجالبلاغه، نامه 53) با آنها مشورت نکن. حدیث داریم قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): «لَا تُصَاحِبِ الْخَائِنِین»(تحفالعقول، ص171) با آنها رفیق نشو. در دنیا میفهمیم که باید یک جاهایی با طرف قهر کند. میفرماید: «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ» (کافرون/6-3) شما آن طرف جوی من هم این طرف. پس بایکوت داریم ولی اگر برای یک نفر مسئلهای پیش آمده نباید آنها را بایکوت کرد. بعضیها فکر میکنند که همینکه انسان عمامه بسر گرفت آقا و آیت الله شد تمام اعضاء خانواده او عادل میشوند اینطور نیست. مثل خانواده پیامبری همچون یعقوب در آن جا حسادت هست، جرم و جنایت هست میگوید: دختر فلانی و پسرفلانی چرا؟ آقا که از حضرت نوح(ع) بالاتر نیست که پسر نوح و زن لوط بد شد، و در اصحاب پیامبر (ص) به قول قرآن منافق هم بود. قرآن میفرماید: «وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدینَهِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظیمٍ» (توبه/101) اگر اشتباه نکرده باشم بعضی اهل مدینه منافق هستند، به پیامبر میفرماید تو نمیشناسی و لی من میشناسم.
3- انبیا هم درجهبندی دارند
چقدر منافقین در قرآن آیه درباره آنهاست اگر نبودند که آیه نازل نمیشد، بودند حتی بین یاران پیامبر (ص) دعوا است. مثلاً: اباذر با عثمان و معاویه دعوا داشت. نمیشود گفت که هم تو عادلی و هم او، دو عادل که دعوا نمیکنند مگر یکی حق دیگری را. اینطور نیست که هر کسی در خانه پیامبر است انسان درستی است چون قرآن میفرماید: «وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَهَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظیماً» (احزاب/29) خداوند برای خوبان از شما اجر میدهد. یعنی همه شما یکدست نیستید. اگر همه نمره 20 باشد که قرآن اینچنین نمیفرماید. وقتی به 20جایزه میدهند که همه 20 نباشند. انبیاء هم یکدست نیستند «فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ» (بقره/253). درجه بندی دارند، خداوند به همه انبیاء سلام نکرده، بلکه: «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمینَ» (صافات/79). «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ»(صافات/120) «فِی الْعالَمینَ» ندارد سلام نوح پررنگتر از موسی است. دوبله پس همه یکدست نیستند. و توقع نداشته باشیم که در خانه پیامبر فتنه و فسادی نباشد. چون خانه آنها هم حسادت وهم برادر کشی، تهمت به پیامبر بود فرزندانش میگفتند: «إِنَّ أَبانا لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» (یوسف/8) پدر ما در گمراهی است.
من به یکی از مسئولین گفتم: چرا برای شما بد میگویند شما کاری کنید که اینچنین نباشد. گفت من چهل هزار پرسنل دارم اگر از هر صد نفر یکی بد باشد و باعث نارضایتی شود که آمار بیش از این است من تعاونی حساب میکنم چهارصد نفر اینها هم روزی ده نفر را اذیت کند در روز میشود چهار هزار نفر و در ماه 120 هزار پس اگر یکصد کارمند من بد باشد کافی است همه شهر به من بد بگویند. فکر کردم دیم راست میگوید ولی یک آدم بد زحمات خوبها را هم از بین میبرد و اصولاً مردم بدیها یادشان است. خود مردم هم همینطور هستند 28 شب سحر میخورد نمیگوید یک شب نمیخورد همسر را خبر دارد میکند انسان منفیها در ذهنش میماند.
4- از فقرا پول بگیریم، بعد از طریقی دیگر به آنها برگردانیم
«قالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلاَّ کَما أَمِنْتُکُمْ عَلى أَخیهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ»(یوسف/64) چون برادران چند بار تأکید کرده که ما او را حفظ میکنیم پدر برای تنظیم بار آنها گفت: خدا او را حفظ میکند حافظ اصلی اوست. «وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَیْهِمْ قالُوا یا أَبانا ما نَبْغی هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَیْنا وَ نَمیرُ أَهْلَنا وَ نَحْفَظُ أَخانا وَ نَزْدادُ کَیْلَ بَعیرٍ ذلِکَ کَیْلٌ یَسیرٌ» (یوسف/65) برادرها ده بار گندم را گرفته و یوسف هم پول و طلا را لای خورجین گذاشته، وقتی خورجینها را باز کردند دیدند یوسف پول و طلا را به آنها برگردانیده.
سوال: چرا اینچنین کرده، از اول نمیگرفت؟ جواب: الف: ممکن است اگر بخواهد نگیرد طرف خجالت بکشد
مثال: اگر فقیری بقالی خرید کند او هم نخواهد پول بگیرد پیش خود میگوید این هم فهمید فقیر هستم به ما رحم کرد پس از فقرا پول بگیریم بعد از طریقی دیگر به آنها برگردانیم. ما داشتیم بقالی را که یک نفر برگهای زرد و خیالهای بزرگ را میگرفت و طرف فکر میکرد برای گاو میخواهد، پول دادن هم عقل میخواهد. که چطور پول بدهد که طرف خوار نشود.
به پدر گفتند: چه میخواهی هم گندم به ما داده و هم پولها را برگردانیده و «نَمیرُ» از «امیر» غذا دادن به خانواده «امیر المومنین» کسی که غذا به اهل خود بدهیم و اگر این دفعه یازده نفر بشویم یازده بار میگیریم نزد او «کَیْلَ بَعیرٍ» و «ذلِکَ کَیْلٌ یَسیرٌ» عزیز مصر هم آنقدر وضعش خوب است که این یک بار برایش مهم نیست.
«قالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِی بِهِ إِلاَّ أَنْ یُحاطَ بِکُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَکیلٌ» (یوسف/66) گفت: من او را به شما نمیدهم تا یک وثیقه بدهید و نذر و عهد و قسمی بسپارید. از طرف خدا قولی بدهید که او را برگردانید، مگر حادثهای پیش آید مثل سیل و زلزله که در اختیار شما نباشد. «فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَکیلٌ» وقتی آنها وثیقه آوردند گفت خدا بر آنچه میگوییم وکیل است.
5- چشم زخم حق است
* نکته و درس
1- نسبت به هر کس سوء ظن و دغدغه دارید محکم کاری کرده و وثیقه بگیرید اگر یک جا منفجر شد از این به بعد باید بررسی شود، نگویید توهین است کسی انچنین فکر نکند و اگر چک او برمی گردد. یک نفر موثق پشت آن را امضاء کند. ضرب المثل: در بیابان نخواب، خواب پریشان هم نمیبینی.
البته خیلی هم اطمینان به وثیقه نکرده و خدا هم وکیل بگیرید. پیش بینیهای لازم را بکنید. برادر را به آنها تحویل داد و یک سفارش کرد که شما از یک درب(دروازه شهر) وارد نشوید ممکن است شماها را چشم بزنند. یازده پسر از یک پدر.
سوال: چشم زخم حق است؟ جواب: بله چون ما خرافه هم داریم مثل صبر کردن برای عطسه و نحس بودن 13 زیاد داریم از چیزهایی که حقیقت دارد چشم زخم است در قرآن هم آیاتی داریم که چشم میزنند البته بسیاری چیزها هم باطل است مثل چیزهایی که اول مفاتیحها مینویسند امام رضا (ع) بخواب فلانی آمد که این دعا را 16 بار بنویس فتوکپی کن، دروغ، دروغ، دروغ است ننویسید و تمام جنایات آن هم به عهده من، من محسن قرأتی هستم همه خوابها برود روی هوا اول مفاتیح چرت و پرت یا دعا مینویسند بعد هم امام رضا به خواب آمده که فتوکپی کن به 20 نفر بده همین عبدالعظیم هم گفته لعنت میکند مردم هم میترسند، به نظر میرسد فتوکپیهای توی بازار این حدیث را جعل کردهاند تا زود از روی مفاتیح یک پیاز فروش بد در فیلم امام علی پیازها فروش نمیرفت داد به ابوهریره سنیها هم نقل کردهاند هرکس یک پیاز فلان مزرعه یک باغ بهشت هرکس دو تا… و لذا اگر میپرسیدند از او که این حدیث کجاست میگفت حالا دیگه گفتهام. این مطلب در صحیح بخاری هست شیعه و سنی نقل کردهاند. حرفها باید مستند باشد چه شیعه و چه سنی، روایات بررسی میشود. چیزهایی که اول مفاتیح مینویسند غلط است یعنی اعتبار ندارد.
یکی آمد که من خواب دیدهام که امام رضا(ع) مرا حواله داده که شما به من وام بدهید گفتم امشب هم خواب ببین که امام رضا (ع) پول به حساب من بریزد(خنده حضار) بعد بیا. گویند: سنگ خوب است برای پای لنگ. امشب برو به امام را (ع) را بگو که قرائتی اینچنین گفت. گوش به این خوابها که امام زمان (ع) را دیده، معجزه شده ما قرآن و نهج البلاغه داریم و امام صادق و حضرت مهدی (ع) داریم که اینها نور هستند و مرجعیت داریم نور است که عادل و بی تقوا خواب ارزش ندارد و دو هزار خواب به اندازه یک نخودچی نمیارزد. بله خواب اولیاء خدا و بعضی خوابها حسابش جدا است. خوابهای این مفاتیح کشک، خرافات کشک و چشم زخم حق است، از اسلام شناس بپرسید، الکی معتقد نشوید.
خدایا اینکه امام مرتب میگفت اسلام ناب ناب چیست از بس چیزی قاطی کردهاند به دکتر بهشتی گفتم چه کنیم اسلام پیش برود گفت: خرافات را از اسلام جدا کنیم اسلام خودش پیش میرود.
مثال: آبی که میخواهد بخورد مگس در آن بیافته، دست از آب میکشد برای مگس خیلیها دست از اسلام میکشند برای این خرافات.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»