تفسیر سوره نحل – 13، علم -2
موضوع: تفسیر سوره نحل (13)، علم (2)
تاریخ پخش: 78/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی»
در محضر دانشجویان دانشگاه نیروی دریایی امام خمینی(ره) هستیم بحث ما در تفسیر سورهی نحل است و در آستانهی ماه مهر بینندگان برنامه را میبینند. دربارهی کلمهای که در این آیه است توقف و صحبت خواهم کرد.
1- اهمیت وجود وحی از ابتدا در پیامبران
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/43) خداوند به پیامبر (ص) میفرماید:
ما هیچ کس از مردان را قبل تو نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کرده، از اهل ذکر سؤال کنید اگرنمی دانید بدانید برنامهی ما نسبت به امتهای قبل این است که به آنهایی که قابل هستند وحی میکنیم و آنها را برای ارشاد و هدایت مردم میفرستیم، بنابراین مبعوث شدن یک نفر جای تعجب نیست، چون سؤال میکردند که چطور شد تو پیامبر شدی؟ اگر شک دارید قبل او هم پیامبرانی بودهاند، اصولاً یکی از راههای غرور شکنی این است که به طرف بگویی که تو حرف تازهای نمیزنی و نداری، بسیاری از سؤالات و اشکالات و شبهاتی که روشنفکرنماهای امروز مطرح میکنند ممکن است صورت آنرا عوض کرده باشند و در قالب جدید مطرح کنند، هم سؤال و هم جواب آن هست. دین ما الحمدالله دینی است که بارها به مردم میفرماید: ای پیامبر!
«قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» (بقره/111) بگو هرچه دلیل و برهان دارید بیاورید.
اینکه میگویند زمان جاهلیت، یعنی من که آمدم جاهلیت تمام شد و فکر هم نکنید ما تعصب داریم: «إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فی ضَلالٍ مُبینٍ» (سبأ/24).
یا ما و یا شما حق یا باطل میگوییم باید بنشینیم بحث کنیم، گفتگوی تمدنها که ریاست محترم جمهور مطرح کرد متن وحی است. تمام: «قالُوا»: آنها میگویند، و «قُلْ»: تو هم بگو. در قرآن معنی گفتگوی تمدنهاست.
و میفرماید: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ» (نحل/125).
جدال احسن: گفتگویی که در آن دروغ و بولف نباشد. پس قبل از شما هم پیامبرانی بوده چرا وحشت میکنید: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسى أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ یُنیبُ» (شورى/13).
این دین شما همان دین آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل بوده، چیز تازهای نیست.
همینکه طرف بداند این مسأله مخصوص او نیست، یک جوان گله میکند از مشکلات به او بگوییم فلان و فلانی هم داشته، همینکه بداند مشکل او عمومی است آرام میشود. ضرب المثلی است:
«ان البلیه إذا عمت طابت» (بحارالانوار/ج32/ص261) مشکل وقتی عمومی شد دیگر مشکل نیست.
ماه رمضان وقتی همه روزه میگیرند، روزه گرفتن آسان است، ولی وقتی همه میخورند بگو تو نخور سخت است، قضایی گرفتن روزهی ماه رمضان سخت است.
در قرآن «قَبْلِکَ» زیاد داریم ولی یک آیه هم نداریم که «بِعْدِک»، معنایش این است که پیامبرما(ص) خاتم النبیین است. چون بعد از او دیگر پیامبری نیست.
سؤال: در این آیه دارد که همه انبیاء مرد بودند چرا؟
جواب: دلیلش این است که یک سری از کارها از زن برنمیاید. مثل خط اول جبهه و درگیری با کفار مثل اینکه یکسری از کارها، مربوط به زن است مرد کم میآورد، صحنههای خطرناکی در جنگ احد که به روی پیامبر(ص) هجوم کردند که در آن موقع یک علی(ع) از آن حضرت حفاظت میکرد یک زن هم آنجا بود باید کسی باشد که مشکل درونی، جسمی، عاطفی نداشته باشد. بعد میفرماید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» رجوع به کارشناسی یک اصل و قانون پذیرفته شده است.
2- لزوم وجود مراجع تقلید
سؤال: به چه دلیل تقلید؟ جواب: شما خودت زلفت را درست میکنی؟ خودت لباس خودت را میدوزی؟ چطور زلف و لباس، آرایشگر و خیاط میخواهد و برای مریضی طبیب (کارشناسان ما چند سال درس خواندهاند 4 سال یا ارشدها 6 سال یک مرجع تقلید 6 سال درس نخوانده اما به طلبهای که 6 سال درس خوانده حاضر نیستیم بگوییم با سواد 60 سال درس میخواند کارشناس نیست ولی 4 سال درس میشود کارشناس و با 6 سال کارشناس ارشد و یک مرجع تقلید هیچی، با اینکه آدمهای عادی نمیتوانند مرجع شوند، مرجع تقلید حتماً باید جزء تیزهوشها باشد و باید از اول عمر تا آخر عمر از او گناه ندیده باشد یک گناه از او دیده شود نه حق اقتدا به او هست و نه تقلید از او) 60 سال تحصیل همراه با تقوا، میگویند دینت را از این آقا بپرس، طبیعی است، تمام انسانهای دنیا به کارشناس رجوع میکنند و این مهم است یعنی مسأله پذیرفته شده است در هیچ کشوری با هیچ عقیده و دین و مرامی نمیگویند رجوع به کارشناس نشود.
بنابراین تقلید چرا ندارد اصلی است که همه موجودات کرهی زمین، با همه عقاید پذیرفتهاند و آن رجوع به کارشناس است.
از آیاتی که در جواب سؤال که چرا تقلید کنیم؟ همین آیه است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» از اهلش سؤال کنید.
سؤال: چرا نگفته از «علماء» سؤال کنید، گفته «أَهْلَ الذِّکْرِ»؟
جواب: چون عالمی «اهل ذکر نیست، ممکن است مغزش پر از علم باشد ولی یاد خدا نباشند.
نکات آیه 43 سوره نحل:
از «فَسْئَلُوا» میفهمیم که سؤال واجب است چون امر است مگر اینکه دلیل داشته باشیم که منظور از این لفظ معنای دیگری است مثل اینکه وقتی شما بگویی من در حمام یک شیر دیدم میگوییم شیر که در حمام نمیرود پس لابد منظور از آن یک آدم شجاع است اگر کلمه حمام نباشد میگوییم لابد شیر جنگل است.
به خصوص دانشجو باید سؤال کند. دانشجو باید یک شماره تلفن از یک اسلام شناس داشته باشد، یکی اشکال و شبههای مطرح میکند برای اینکه ذهن شما را در رابطه با اسلام خراب کند.
من از زمان شاه یک خاطرهای دارم، بد نیست بشنوید در دانشگاه یکی از استانها استادی کمونیست بود. میگفت اسلام میگوید هر کس دزدی کرد (فوراً) چهار انگشتش را ببرید اگر این حکم اسلامی درست باشد باید در هر شهری یک سلاخ خانه درست شود برای دست قطع کردن، دست قطع کردن که هنر نیست.
ولی رهبر ما (کارل مارکس) میگوید: هر کس دزدی میکند برای فقراست اگر شکمش سیر باشد دست به دزدی نمیزند پس سیستم اقتصادی خراب است پس شکم سیر کردن هنر است نه دست قطع کردن پس ما بهتر از اسلام میفهمیم
دانشجوها هم زمان شاه، نه نهاد رهبری، و نه مثل امروز آنقدر استاد حزب اللهی داشتند، دانشجوها گوش دادند و جواب نداشتند، ما هم آن زمان یک طلبهی نقلی بودیم، ریشهای مشکی داشتیم و لاغر و جوان بودیم. گفتند آشیخ اسلام چنین میگوید؟ گفتم اول بگویید چه کسی این حرف را زده چون مملکت ما زود به فاصله چند روز یک چیز صادر میشود هر جا میروی یک رقم سؤال میکنند معلوم است کلیشه و کپی شده. گفتم شما چه گفتید؟ گفتند ظاهراً که حرف او درست است. گفتیم گیر شما این است که با یک اسلام شناس رابطه ندارید.
قرآن میفرماید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» شما باید با یک آخوندی رفیق باشد من هم نمیگویم همه آخوندها خوب هستند، اما بد ما کمتر از بقیه است مثلاً ما از صدتا دو تا بد هستیم، بقیه بدیشان بیشتر است ما البته یک سری کارها را برای لباسمان انجام نمیدهیم، خداوند پدرم را رحمت کند. اصرار داشت من زود عمامه بگذارم؟ گفتم من بچهام چه اصراری داری 15 سالگی من عمامه بگذارم، گفت تو شری من از تو میترسم.
میخواهم فکر کنی آقا شدهای آدم حسابی بشوی، خود عمامه باعث میشود یکسری کارها را انجام ندهد، مثلاً یک تیمسار با لباس ارتشی دیگر حاضر نیست سیگار در خیابان بدست بگیرد در شأن او نیست، حاضر نیست در رانندگی بد رانندگی کند. یک استاد دانشگاه حاضر نیست هر رقمی حرکت کند، میگفت لباس انسان را بیمه میکند. مثل نماز، وقتی انسان لباس سفید پوشید روی زمین آلوده نمینشیند، بچهی مسجد خائن نیست دلیل حرف من، چند تا از دادستانهای مهم کشور به من گفتند، اکثر مجرمین زندانها، آنهایی هستند که اهل نماز نیستند، وقتی دستش از خدا جدا شد به فساد کشیده میشود، وقتی دستش را از دست پدر بیرون آورد آدم رباها میربایند، گفتند هواپیمای به این بزرگی را چطور میدزدند؟ گفتم میگذارند میرود در آسمان کوچک میشود و میدزدند گفتم مشکل شما آن است که با یک آخوند رفیق نیستید البته آخوندی که سه، چهار شرط داشته باشد.
3- شرایط روحانی که به او مراجعه میشود
الف: با سواد باشد.
ب: گرایش جوانی داشته باشد ممکن است عدهای از نظر شرائط سنی و کسالت مثل یک آدم 90 ساله باشند. که به جوانان نخورد.
سؤال: چرا اسلام گفته هر کس دزدی کرد 4 انگشت او قطع شود؟
جواب: هر دزدی را دستش را قطع نمیکنند بلکه دزدی که 26 شرط داشته باشد.
جناب آقای استاد دانشگاه: 6 شرط از آنها را بگو 20 تا طلب من، این استاد چپی زمان شاه خاطرش جمع است که بچه مسلمانها این 26 شرط را اطلاع ندارند و تلفن یک اسلام شناس را هم ندارند و غیرت آن را هم ندارند که شما رشتهی خود را درس و در رشتههای دیگر دخالت نکنید، اگر میخواهی اجازه بده در یک بحث آزاد آقایی را دعوت میکنیم، تو 5 دقیقه سؤال او هم 5 دقیقه جواب ما دو 5 دقیقه را گوش میدهیم و هر کدام را خواستیم انتخاب و قبول میکنیم و معنای آزادی این است و معنای آزادی این نیست که در اطاق درب بسته بگوید و بعد هم که میخواهی جواب بدهی میگوید آزادی نیست، چرا درب را قفل میکنی؟ آزادی یعنی میزگرد.
هرکدام از این کلمات اشاره به خاطرهای است عدهای گفتند میرویم فلان جا به من هم خبر دادند او تا مرا دید گفت معنای حکومت آخوندی همین است گفتم بگو، من که نگفتهام نگو اگر گفتم نگو، بگو حکومت آخوندی است، شما حرفهایت را بگو بعد بنشین که آقایان این حرفها را شنیدید اجازه بدهید من هم جواب بدهم حرف تو و مرا بشنوند و بعد انتخاب کنند این معنای آزادی است اینکه از حضور من ناراحتی معلوم میشود که…
قصهی زن یادتان نرود، یک زنی را دادند به یک مرد کوری هر شب این زن از زیباییهای خود تعریف میکرد که حیف تو کوری و زیباییهای من حرام میشود مدتی گذشت یک شب این مرد گفت: مدتی است هر شب از زیباییهای خود میگویی من چشم ندارم ببینم ولی عقل دارم این را میفهمم که اگر تو زیبا بودی چشم دارها تو را میبردند و تو را به من نمیدادند و همین دلیل بر این است که تو زیبا نیستی.
در انتخابات ریاست جمهوری به جای اینکه هر رئیس جمهوری را یک نیم ساعت وقت بدهند 5 نیم ساعت وقت بدهند چند کاندیدا آنقدر ستاد و صدها میلیون تبلیغات، در تبلیغات هرکس یک چیزی روی آن میگذارد قربه الی الله، وقتی هم میخواهند خراب کنند یک مو را طناب و طرف را خفه میکنند.
تحلیلهای آبکی مثل: بی تو مزرعه آب نخورد. بی تو شیشه مینخورد.
هرکسی تحلیلی کرده و اینکه مراد خدا که بی تو هیچ کس کاری نمیتواند بکند به اصالت الوجود و وحدت وجود و توحید افعالی برمیگردد. و هرکسی بحثی کرد گفتند از خود شاعر بپرسیم که منظور از این شعر چیست؟ گفت منظور از «بی تو مزرعه آب نخورد» بیل است و اینکه «بی تو شیشه مینخورد» قیف است. این از بیل و قیف گوید و او رفته سراغ توحید افعالی و…
من دستمال در کیسه میگذارم یکی میگوید پول، یکی آمده پز بدهد، اصلاً پول نیست گفت سگ شما بی تربیت است وق وق میکند، نیمه شب میخواند و بچهی ما را گاز گرفته گفت: سگ من تربیت شده و بی وقت نمیخواند دندانهایش را کشیدهام و سوم اینکه اصلاً من سگ ندارم.
«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» تازه حدیث دیدهام که علم را از چند واسطه نگیرید بروید از سرچشمه بیاموزید وقتی آب توی لوله میآید آلوده میشود.
4- تقوا، نیاز علم برای مفید بودن
«لا تَعْلَمُونَ» مناسبت داشت بگوید «فَسْئَلُوا أَهْلَ العِلْمِ» پس هر عالمی ذاکر نیست، و علمی مفید است که در آن تقوا باشد. (کارشناس ارشد آن است که تقوایش بیشتر باشد نه اطلاعاتش، رفتم خدمت علامه طباطبایی گفتم قرآن یک آیه دارد که «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» (فاطر/28) گفتم اول طلبگی از خدا میترسیدم الآن سر نماز حواسم پرت است، چند وقت قبل یک بچهی کوچولو بود از این نوههای ما توی خانه نماز میخواند فیلم هم میدید در رکوع و سجده و تشهد بعد گفتم خدایا نماز من هم همینطور است این فیزیک است و من شیمی روح من هم جای دیگر است، علامهی طباطبایی فرمود آنچه شما خواندهاید علم واقعی نبوده «ثَمَرَهُ الْعِلْمِ الْعِبادَهُ» (غررالحکم/ص64) علی(ع) میفرماید: علم واقعی آن است که هر چه زیادتر شود تواضع انسان زیادتر شود اگر باسوادتر شدی مسجد بیشتر رفتی و دست پدر و مادر را بیشتر بوسیدی و احترام استاد و معلم را بیشتر گرفتی و نسبت به حق بیشتر تواضع کردی و پذیرفتی این علم مفید است وگرنه…
نکتهی دیگر:
از این آیه معلوم میشود که علماء هم باید جواب بدهد چون اگر به من بگوید سؤال کن ولی او بگوید وقت ندارم. مثل اینکه من پاس بدهم شما آبشار نکوبی وقتی اگر پاس بدهد ولی آبشار نباشد لغو است، سوزن بیاورید ولی نخ نیست، پس چی؟ پس سؤال واجب است بر ما و بر عالم جواب واجب است.
لازم است تمام دانشجویان من این پیام را بدهم لازم است تمام دانشجویان و اساتید همه یک شماره تلفن اسلام شناس را داشته باشند چون گروههایی هستند که میگویند: چرا در ایران اسلام حاکم است؟ شروع میکنند مقدسات را خراب کردن سؤال کنید (دروغها و تهمتها که هیچکدام به جایی بند نیست از قم میآمدیم تهران اول مغرب آمدیم پاسگاه پلیس راه برای نماز و در ترمینال هم دختر و پسری هرزه سوار اتوبوس شده به شکلی که تا پلیس راه همه مردم و رانندهی اتوبوس را شاکی کردند تا به پلیس راه معرفی و دستگیر شدند. دختر مدعی میشود که من از فامیلهای قرائتی هستم تعجب میکنند و پلیس هم فهمید ما در همان مکان هستیم به او میگوید اگر خود قرائتی بگوید نه او منکر شده و مدعی میشود حرف من درست است و آقای قرائتی اینجا نیست خلاصه مرا صدا زدند و گفتم ایشان هیچ نسبتی با من ندارد و او خیلی تعجب کرد و باور نمیکرد اینطور مشتش باز بشود حضرت عباسی اگر من نبودم آن 45 نفر هم میرفتند میگفتند ما خودمان دیدیم همینها فلان و فیصال.
هم بپرسید و هم واجب است، لازم نیست حضوری بپرسید بلکه با شماره تلفن بپرسید.
«لا تَعْلَمُونَ» یعنی اگر نمیدانی خیلی چیزها را میدانیم، مثلاًً این لباس تنگ است میگوید مد است من دارم خفه میشوم، سیگار میکشی سرفه میکنی میگوید فلان آقا هم کشید به من چه؟ ببخشید در حوزه هم یک چیزهایی را بیخود میخوانیم انشاءالله علما از این حرف من ناراحت نشوند، من رفتم این حرفها را به جامعه مدرسین گفتم. بسیاری از درسهای دبیرستان و دانشگاه و حوزه لغو است اصطلاح آن را عوض میکنند فکر میکنند علمی است یکی از حوزه و یکی از دانشگاه به نام منطق مثل نقیض سالبهی کلیه موجبهی جزئیه است در منطق و یک بچه دو ساله هم میفهمد که میگویی هیچ پول ندارم. بعد این بچه یک50تومانی که میبیند میگوید این چیست میشود موجبه جزئیه و نقیض سالبه کلید است خیلی حرفها علم نیست علما نماست پوک است یک کسی گفت آقای قرائتی علمی حرف بزن گفتم همه حرفهای من علمی است منتهی من روان میگویم من میگویم حالا شما میگویی در این مقطع زمانی. فکر میکنی تو دانشمندی من میگویم همینطور که پیش میرویم تو میگویی در روند تکاملی تاریخ. من میگویم تاریخ تکرار میشود شمامی گویی فلسفهی تاریخ من میگویم نان و تخم مرغ شما میگویی ساندویچ خیلی حرفها علم نیست و خیلی حرفها طرف عالم نیست میگویم سقف کوتاه است. میگویند نقشه مهندسی من خودم یک آدم هستم سقف کوتاه است!
اگر نمیدانید، یعنی فهم خود را پا نگذارید، به عقل توهین نکنید و در آنجا که میفهمید نباید تقلید کنید خداوند رحمت کند امام خمینی(ره) را فرمود: «دربارهی کاندیداها اگر شناخت شخصی داری همه آیت الله گفتن آدم خوبی است شما حق نداری به او رأی بدهی، این فتوای امام خمینی(ره) است، یعنی فهم خودت یک ارزش است و فهم خود را تحقیر نکن».
5- موارد و مسائل لازم در کنار علم برای عالم
سؤال واجب است 1- اهل علم کافی نیست اهل ذکر لازم است. فهم خود را زیر پا نگذار 3 و جواب از او (عالم) واجب است. باید درب خانه را باید باز بگذارند.
من چند روز قبل خدمت مقام معظم رهبری بودم، مطالبی را خدمت ایشان گفتم، ایشان فرمودند فعلاً من به این مسأله معتقد هستم که هیچ کاری بهتر از گفتگوی حضوری با دانشجوها نیست به طلبههای فاضل بگو با جوانها حرف بزنند.
چون وقتی فاصله هست غیب و سوء برداشت میشود و از نزدیک انسان میبیند که آن طور هم که فکر میکرد نیست. وقتی نزدیک شدیم نه آنهایی را که فکر میکنیم خیلی خوبند، خیلی خوبند و نه آنها که فکر میکنیم خیلی بد هستند، خیلی بدند
اگر از عالمی سؤال کنیم ممکن است بگوید: نمیدانم، اهل ذکر معنایش این است که متذکر علمش هم باشد (یکی از من سؤال کرد. گفتم نمیدانم گفت اِ گفتم بله منکه رادیو نیستم که تا پیچم را باز کردی بخوانم فرق است بین آخوند و رادیو، رادیو پیچش را باز کنی میخواند و من قبلاً باید مطالعه داشته باشم خیلی از علما که توضیح المسائل نوشتهاند وقتی سؤال میکنی میگوید به توضیح المسائل مراجعه کن طوری نیست).
«اهل ذکر» دارای حضور ذهن هستند.
حدیث داریم: «اهل ذکر» چند معنی دارد «ذکر» سبحان الله و الحمدالله «اهل ذکر» یعنی اهل بیت(ع) و «ذکر» یعنی وقت گناه یاد خدا باشی، و «نماز» «ذکر» است، «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» (طه/14) و «قرآن» «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ» (حجر/9) و پیامبر ذکر است «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً» (طلاق/10)، «رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ» (طلاق/11) پس رسول «ذکر» است، نشان دهندهی این است که فرهنگ قرآن توسعه دارد.
«ذکر» یعنی رسول الله و «أَهْلَ الذِّکْرِ» یعنی اهل بیت رسول الله(ص).
پس: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» یعنی سؤال کنید از اهل بیت(ع).
حدیث: در ملحقات احقاق الحق جلد سوم روایات زیادی از اهل سنت داریم. مثل: فخر رازی و ابن کثیر، آلوسی، در روح البیان و تفسیر کبیر و زیاد دیگری از اهل سنت گفتهاند مراد از: «أَهْلَ الذِّکْرِ» اهل بیت(ع) هستند.
یعنی سؤال میخواهید بپرسید از امام صادق(ع) بپرسید.
امام باقر(ع) فرمود: «شَرْقاً أَوْ غَرْباً» (رجالالکشی/ص209) به شرق یا غرب بروید چیزی نیست جز اینکه ما جوابش را گفتهایم.
امام خمینی(ره) فرمود: ما باید اهل بیت(ع) را بیشتر بشناسیم. الان کدام یک از شماها حاضرید یک صفحه مقاله برای امام جواد یا امام هادی(ع) بنویسید؟ اطلاعات ما کم است، و امام شناسی ما ضعیف است،
فیلمی خواستند برای امام هادی(ع) درست کنند. مدتی کار کردند بعد گفتند امام هادی(ع) همان امام صادق(ع) است.
از جایی که کوتاه آمدهاند که دربارهی امامان(ع) است و من نمیدانم این را به چه کسی بگویم جز اینکه در تلویزیون بگویم و نمیدانم اگر حذف بشود گناهش به گردن کسی است که حذف میکند و من حرف بزنم و این حرفها حذف بشود خیانت است، در کتابهای معارف دانشگاه شما بشمارید چند سطر راجع به امام زمان(ع) بحث شده من شمردم هفت سطر بود یعنی امام زمان ولی امر ما است و دانشجوی ما دربارهی امام زمان، هفت سطر میخواند. به چه کسی بگوییم که در تمام کتابهای دانشگاه یک سطر دربارهی نماز بحث نیست در اکثر پیامهای مقام معظم رهبری که هشت سال است برای نماز دارند میفرمایند باید راز و رمز و اسرار نماز در کتابهای دانشگاه بیاید و تنها جایی که اسرار نماز وارد نشده در کتابهای دانشجو است، اقیانوس اطلس چند متر است و…
مثل بعضی از روزنامهها از ابتدا که درست شدهاند یک کلمه راجع به نماز ننوشتهاند که به خوبهای آنها جزای خیر و به بدها جزای شر بدهد دست اندرکارهای بعضی مذهبی هستند حاضر نیستند بنویسند جز آنکه مجبور باشند، مثلاً نماز جمعه برگزار شد این را دیگر نمیتوانند ننویسند بنویسند برگزار نشد و نماز عمود دین وامام زمان(ع) قطب عالم هستی، من از روز اول با کتاب معارف مخالف بودم چیزی که نیاز هست نیست و چیزی که نیاز نیست و یا خیلی لازم نیست برای جوانها هست. به شدت مخالف هستم در شورای انقلاب فرهنگی هم گفتهام 200 عنوان فرهنگی را که جوانان باید بدانند در این معارف نیست هر سال هم میگویم و تلویزیون حذف میکند حالا هم میخواهد حذف کند بگویم که روز قیامت نگویند نگفتی.
به دانشجوی ما بگو دربارهی امام زمان(ع) مقاله بنویس عدهای زیاد مینویسند عدهای هم نمیدانند امام هادی(ع) که بود ما امامان(ع) را نشناختهایم. روایت داریم از امامان معصوم(ع) که «اهل ذکر» ما هستیم. قَالَ الْبَاقِرُ(ع): «نَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ» (بحارالأنوار/ج23/ص172)حدود 60 حدیث داریم به مضمون روایت فوق، یعنی رابطهی شما با اهل بیت(ع) زیاد باشد.
در بعضی روایات داریم: قَالَ الصَّادِقُ(ع): « نَحْنُ وَ اللَّهِ أَهْلُ الذِّکْرِ» (دعائمالإسلام/ج1/ص27) به خدا قسم اهل ذکری که قرآن میگوید ما هستیم و ولایت فقیه هم کسی است که جای امام زمان(ع) نشسته است.
6- علم و اهمیت معرفت
منتهی سؤال استفها میباشد، سؤال کدی دارد، بعضی سؤالات امتحانی است که دربارهی فلانی اگر من هم سلیقهی او هستم بگوید سلام علیکم اگر نیستم… میخواهند حزب گیری کند سؤال آزمایشی نباشد سؤال واقعی باشد.
7- امتیازات علم
1- امتیاز انسان به آدم علم است، فلسفه خلقت انسان علم است
وقتی خداوند خواست انسان را خلق کند ملائکه گفتند: «أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» (بقره/30).
این انسان فساد میکند و ما «نَحْنُ نُسَبِّحُ» نمیخواهد از خیر آن بگذرید.
خداوند هم (در جواب آنها) فرمود: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَهِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» (بقره/31) علومی را به انسان یاد دادیم و بعد او به فرشتهها عرضه کرد بعد فرشتهها: «قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ» (بقره/32) حق با توست.
دلیل اینکه خداوند انسان را آفرید ظرفیت علمی است و الا «سُبْحَانَ الله» را فرشتهها هم میگویند.
2- فلسفهی بعثت هم علم و تزکیه
برای اینکه: «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ» (آل عمران/164).
3- اولین کلمه وحی علم است.
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ» (علق/1)
4- علم خیر کثیر است.
«وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً» (بقره/269) علم یعنی اطلاعات «حکمت» یعنی دید و نظر افرادی ممکن است دید داشته ولی مدرسه نرفته باشند و به عکس سواد دارد ولی خط را گم میکند، پس «علم» یعنی محفوظات و «حکمت» یعنی: بینش.
8- اهمیت علم در نزد پیامبر(ص)
حضرت (رسول صل الله علیه واله وسلم) وارد مسجد شد عدهای به حال نماز و دعا و عدهای به حال گفتگوی علمی، فرمود هر دو خوب است ولی من در گروه علمی شرکت میکنم.
سفارش شده: «وَ ارْزُقْنِی عِلْماً نَافِعاً» (کافی/ج2/ص583) علم نافع. این جمله را هم بگویم: مردم کرهی زمین سه دسته هستند: 1- تولیدکننده ، 2- توزیع کننده، 3- مصرف کننده
خوشا به حال طلبهها و دانشجوها اگر مغز و فکر آنها کار کند تولید میکنند و اگر به آنجا نرسیدند تولیدات دیگران را یاد گرفته و توزیع میکنند و اگر نه تولید و نه توزیع باز هم عمل میکنند خوشا به احوال کسانی که هر سه مورد را دارا هستند و لذا میفرماید: اگر کسی از علمش استفاده نکند، قرآن میفرماید: مثل الاغی است که کتاب بار دارد.
مثلهای زشتی در قرآن است دو تای آنها برای تحصیل کرده هاست.
1- «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً» (جمعه/5) کتاب بار دارد ولی چیز حالیش نیست.
2- «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ» (اعراف/176).
خیلی زشت است که آدم آنقدر درس بخواند بعد هم خدا بگوید مثل سگ و الاغ هستی خیلی زشت است این برای علم بی خاصیت است علم دارد ولی لجباز، مغرور است، و حاضر نیست حرف دیگران را بشنود و بکار ببرد علمش را عمل کند و یا یاد بدهد
علی(ع) به کمیل فرمود: «مَا مِنْ حَرَکَهٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَهٍ» (تحفالعقول/ص171) هر کاری بخواهی بکنی محتاج به معرفت هستی مثل کسی که بدون مجوز ساختمان میسازد بعد شهرداری آن را خراب میکند، نقشه باید مهندسی باشد.
حدیث: اگر کسی ناآگاهانه کار کند، گرچه زحمت بکشد مثل اسبی است که در آسیا صبح تا شب راه میرود ولی شب سر جای اول است. حدیث داریم: «الْعِلْمُ أصْلُ کُلِّ خَیْرٍ» (غررالحکم/ص41)
توفیقی باشد در یک جلسه دیگر دربارهی اینکه چه علمی خوب است و عالم کیست، و خیلی عالمند و اسلام میگوید اینها عالم نیستند و اینکه چه بیاموزیم و چگونه بیاموزیم بحث خوبی است توفیقی باشد در جلسه بعد خواهم گفت.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»