تفسیر سوره فتح -1
موضوع بحث: تفسیر سوره فتح -1
تاریخ پخش: 17/1/61
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلی اللّه علی سیدنا و نبینا محمّد و علی أهل بته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین»
ایام پیروزی است و اینهایی که پای تلویزیون نشستهاند، دقیقه شماری میکنند تا ببینند آمار کشته و زخمی و اسیر دشمن به چه اندازه میرسد. لحظه به لحظه دقیقه شماری میکنند. قرآن کتاب جامعی است و در زمینههای مختلف بحث دارد، دربارهی خداشناسی، دربارهی انبیا، دربارهی ملتها، رمز سقوط یا عزت ملتها، خودسازی و تقوا، مبارزه با دشمن، تعلیم و تربیت، مسائل خانوادگی، مسائل حقوقی، مسائل حکومتی و سیاسی، مسائل قبل از جنگ، مسائل حین جنگ، مسائل بعد از جنگ و در همه موارد فرازهای مختلفی دارد و الان شاید وقتی باشد که ما مسائل بعد از جنگ را مطرح کنیم، چون آیات زیادی در قرآن داریم که مردم را برای جنگ تحریک میکند که الحمدلله مردم ما از این مرحله گذشتهاند.
سلام و صلوات خدا بر امیرالمؤمینن علی(ع)!
1- امت ایران بهترین امت
بیهوده نیست که وقتی آیاتی نازل شد، پیغمبر اکرم دستش را به کتف سلمان زد و فرمود: گروهی از ایرانیان و فارسها هستند که به اسلام کمک خواهند کرد. زمانی در نظر گرفتم، وقتی علی بن ابیطالب میخواست مردم را به سوی جبهه حرکت بدهد داد میزد و مردم نمیرفتند. یادداشت کردم که چقدر امیرالمؤمنین فریاد میزد و ناله میکرد، ولی اینها به جبهه نمیرفتند و در بعضی موارد امیرالمؤمنین جملات تندی مطرح کرده است برای اینهایی که به جبهه نمیرفتند. «قَاتَلَکُمُ اللَّهُ»(نهج البلاغه، خطبه27) یک جا فرمود: «لَا أَبَا لَکُمُْ»(نهج البلاغه، خطبه39) ای بی اصلها! «أَرَاکُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍُ»(نهج البلاغه، خطبه108) ای شبحهایی که روح در بدنتان نیست! ای ترسوهای بزدل! البته حضرت علی با امت آن زمان بود. ولی الحمدلله امام میفرماید: در طول تاریخ، امتی مانند امت من نبوده است و قرآن این ادعای امام را تاًیید میکند. داستان حضرت موسی، نوح، عیسی و حضرت رسول در قرآن است. حضرت موسی هر چه به مردم قومش گفت: برخیزید، حرکت کنید و قیام کنیم! میگفتند: حالش نیست. «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ»(مائده/24) تو برو با خدا با اینها بجنگید. موسی دستور میداد، بروید بجنگید، بروید دفاع کنید، میگفتند: «إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» ما این جا نشستهایم. این امت حضرت موسی بودند.
مگر نه این که امت حضرت عیسی خواستند او را بکشند و به خیال خود، او را به دار آویختند و مگر نه آن است که قوم نوح چقدر او را اذیت کردند و حضرت نوح 950 سال فریاد زد، و در این مدت فقط چند نفر معدود به او ایمان آوردند که با تطبیق و تفسیری که کردند، هر دوازده سال یک نفر به حضرت نوح ایمان آورده بودند. این هم از امت حضرت نوح.
ای امام عزیز! درست فرمودی که: من مدعی هستم، در طول تاریخ، امتی مانند امت من نبوده است. به موسی گفتند: ما این جا نشستهایم و به جبهه نمیرویم. امت حضرت عیسی جمع شدند تا او را بکشند. و اما درباره امت حضرت رسول اکرم، مگر نه اینکه پیغمبر در جنگ احد فرمود: شما از این منطقه کنار نروید، و آنها پیروی نکردند. خود رسول اللّه فرماندهی را به عهده داشت و خودش در جبهه شرکت کرد و به عدهای از رزمندگان فرمود: این منطقه را خالی نکنید، اما آنها خالی کردند و شکست خوردند. قرآن سر اینها داد میزند، میگوید: شما باعث شکست شدید. «فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ»(آل عمران/152) شما شل شدید «وَ تَنازَعْتُمْ» بین شما در جبهه تفرقه افتاد. «وَ عَصَیْتُمْ» شما معصیت کردید. این امتهایی بود که در قرآن نامشان هست. البته دربرابر اینها افرادی هم مثل مردم ما بودهاند یا اینکه مردم ما مثل آنها بودهاند. «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ َما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرین»(آل عمران/146) بسیاری از پیغمبرانی هم بودهاند که رادمردانی از مکتبشان حمایت میکردند. «ما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا» نه سستی به خود راه میدادند و نه ضعیف بودند. افرادی بودند که نزد پیامبر میآمدند و میخواستند به جبهه بروند. بعضی از آنها مردانی بودهاند که مثل کوه استوار بودند و همین که پیغمبر میفرمود، من وسیلهای ندارم به شما بدهم تا به جبهه بروید، اینها گریه میکردند.
2- عید امسال عید واقعی است
در هر صورت امت ایران از بهترین مسلمانان هستند. آیاتی در قرآن داریم که با این ایام مناسبت دارد. چون این شبها شبهای پیروزی است، امسال عید ما عید واقعی شد. یعنی رزمندگان ما عید را عید کردند. میخواهم این آیات را به مناسبت پیروزی بخوانم. سورهی فتح در جزء بیست و هفتم قرآن و از سورههایی است که در مدینه نازل شده است. میفرماید: «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً»(فتح/1) سابقاً این آیه را روی کاشی مینوشتند و بالای در خانهها میزدند، حالا من نمیدانم چه تناسبی دارد. منظور چه معنایی بود ولی این آیه در سطحی خیلی ساده معنا میشد. خدا به پیغمبرش میگوید: به درستی که ما پیروزی به شما دادیم، پیروزی آشکاری.
«لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»(فتح/2) این پیروزی، گناهانی را هم که دیگران به تو نسبت میدادند، از بین بردند. پیغمبر که معصوم است و گناه نمیکند، اما همین پیغمبر معصوم را برایش گناه میتراشیدند، یعنی خیلی از کارهایش را خلاف میدانستند. مانند رهبر انقلاب که گناه نمیکند، منتها او را مقصر میدانند، برای او سم پاشی میکنند. اصلاً قیام او نزد شاپور بختیار گناه بود. اصلاً جمهوری اسلامی نزد بسیاری گناه است، در واقع گناه نیست اما دیگران او را گناه میبینند. اما همین گناهی را هم که میبینند، این پیروزی باعث میشود، آن گناهانی هم که پیش چشم آنها داشتی از بین میرود.
دو سه سال است، رادیوهای فرانسه، آلمان، آمریکا، اسرائیل، بغداد، حتی بعضی از رادیوهای کشورهای همسایه و تمام رادیوها و روزنامهها، جمهوری اسلامی را گنه کار معرفی میکردند، میگفتند: ایران کشوری متزلزل است. ما در مسافرت بهمن که به آفریقا رفته بودیم، در بعضی از گفت و گوهایی که در بعضی از مساجد داشتیم، میآمدند و میگفتند: آیا ایران متزلزل است؟ میگفتیم: نه! ایران متزلزل نیست. میگفتند: پس چطورافرادی در آن کشته میشوند؟ گفتیم: این کشتهها موقعیت ایران را تثبیت میکنند. اگر آیت الله مدنی در تبریز شهید نمیشد، تبریز اینطور یک دست نمیشد و اگر دستغیب اینطور تکه تکه نمیشد، شیراز این گونه یک دست نمیشد. اینها موقعیت نظام را تثبیت میکنند. ، دلیل این که ما متزلزل نیستیم این است که برای رئیس جمهور اول ما که خائن درآمد و از گود خارج شد، یازده میلیون رأی داشتیم، برای رئیس جمهور دوم سیزده میلیون رأی داشتیم و برای رئیس جمهور سوم شانزده میلیون رأی داشتیم. این که دائم مردم به انتخابات ریاست جمهوری رأی بیشتری میدهند، نشانگر این است که مردم محکم هستند. آدمی که متزلزل است، دست از رأی دادن میکشد و دیگر پای صندوق رأی نمیآید و مردم ما هر چه بیشتر شهید میدهند، بیشتر پای صندوق میآیند. دو سه سال است، همهی رادیوها و روزنامهها میگویند: ایران متزلزل است و ثبات ندارد. ولی میبینیم که اینطور نیست!
«إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً»ای رزمندگان! شما به فتح و ظفر رسیدید. «لِیَغْفِرَ لَک» مغفرت یعنی پوشش. خدا غفار است، یعنی خدا پوشاننده است. «غفر» یعنی پوشید. یعنی پیروزی شما رزمندگان تمام تبلیغات دشمن را میپوشاند. دو سه سال آنها تبلیغ کردند و چوب کبریت و ته سیگار انداختند ولی سیل پیروزی شما میآید و تمام این ته سیگارها را با خود میبرد. ای رسول اکرم، ما یک پیروزی به تو دادیم تا آن نقطه ضعفی که از تو میگرفتند و خیال میکردند، توهین به بت هایشان گناه است، و خیال میکردند وعدههای خدا یک سری حرفهای بی پشتوانه است. دیدند که این وعدهها تحقق پیدا کرد، وعدهها راست بود، موقعیت پیغمبر تثبیت شد.
3- تثبیت موقعیت ایران بعد از پیروزی
حالا بعد از پیروزی میبینی که ارزش پول ما تثبیت خواهد شد و میبینیم مشتریان نفت ایران چگونه هجوم میآورند و میدانیم وقتی موقعیت ایران تثبیت شد در قراردادها چقدر به ما التماس خواهند کرد و وقتی مشتری زیاد شد، نرخ نفت دست ما خواهد افتاد و میدانید که ما قدرت سوم میشویم و میدانیم که این پیروزی باعث میشود همهی قدرتها تضعیف شوند. چون تمام رادیوها ایران را تضعیف کردند که ایران متزلزل و نابود شدنی است و این پیروزی موقعیت ایران را محکم میکند، موقعیت ایران که محکم شد، آن وقت تمام ملتها میفهمند که تمام رادیوها دروغ گویند و یک شکاف بین ملتها و دولتها به وجود میآید و این آثار پیروزی است. گناهانی که برای ایران تراشیدهاند، همه از بین میرود. این پیروزیها، پیروزیهای چشم گیری است.
شما خیال میکنید این منافقینی که در ایران گروه گروه کشته میشدند و به درک میرفتند، مسئله سادهای است. کشورهای خیلی بزرگ، 5 نفر را که میخواهند بکشند، عزا میگیرند، از همهی دنیا میترسند، الان وقتش نیست. الان اگر یک مادر منافق بخواهد از خانهاش بیرون بیاید و بگوید این چه جمهوری است که فرزند مرا کشتهاند؟ صد مادر شهید جلوی او را میگیرند و در مقابلش میایستند. این پیروزیها و وجود این مادرهای شهید باعث میشود، آن گناه تراشیهایی هم که برای ایران تدارک میبینند و آن منافق کشی که گناه قلمداد میکردند، پوشیده شود. «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً» ما برای تو یک پیروزی چشم گیر قرار دادیم. بعضی از پیروزیها آشکار نیست، لطف خفی است. امام از اول میفرمود: اگر همهی ما کشته شویم، پیروز هستیم. امام وقتی پسرش شهید میشود، میگوید این لطف خفی است. نزد اولیاء خدا اصلاً تلخی وجود ندارد. افرادی که عقلشان به چشمشان است، پیروزی را در همین پیروزی نظامی میدانند، اما اولیاء خدا پیروزی را در این میدانند که به وظیفهی شرعی خود عمل کنند. امام حسین ظهر عاشورا پیروز است گرچه تکه تکه شد. این پیروزیهای مخفی است.
4- انواع پیروزی
دو نوع پیروزی داریم: یکی «فَتْحاً مُبیناً» و یکی «فتحاً خفیاً». لطف خفی و لطف مبین داریم. میگوید: لطف خفی این است که از نظر اولیاء خدا شما سربازان چه در جبهه کشته شوید و چه بکشید، پیروز هستید. اما از نظررادیوهای بیگانه ما یک پیروزی به شما دادیم که آنها هم مجبور شدند، اعتراف کنند و حتی صدام هم حاضر شد در رادیوهایش اعتراف کند و بگوید. منتهی ده هزار تا را ده تا گفت. ما فتحی به تو دادیم که آشکار است. طوری است که دشمن هم اقرار میکند و روزنامهها هم اقرار میکنند. اقرار روزنامهها باعث میشود که «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» جمهوری اسلامی سربلند شود. البته گفتم که این آیه مخصوص شخص پیغمبر است ولی چه اشکالی دارد، این آیه در مورد ما هم مصداق داشته باشد. چون روایاتی که مثلاً میگوییم: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» مراد علی بن ابیطالب(ع) است. روایت داریم اولین مؤمن حضرت علی(ع) است، اما به قول مرحوم علامه طباطبایی، بعضی از مصادیق اهل بیت، برای نمونه است. این مصادیق نمونه هستند، نه این که مصداقشان فقط خودشان باشند.
این جا خداوند این آیه را مستقیم به پیغمبر میگوید ولی نمونهی این آیه ملت ایران است. مسلمانان ایران نظیر یاران راستین پیامبر شدهاند و آن آیهها سایه بر سر اینها هم دارند. «وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقیماً»(فتح/2) خداوند نعمت هایش را بر تو تمام میکند. «وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقیماً» خط مستقیمی را به تو نشان میدهد و تو را به راه مستقیم هدایت میکند. «وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزیزاً»(فتح/3) و پیروزی نهایی را نصیب تو میکند. «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ السَّکینَهَ فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنین»(فتح/4) خداوند آرامش را در دل مؤمنین جا داد. خداوند بر خلاف کافرین آرامشی در دل ارتش حق قرار داده است. «سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْب» (انفال/12) در دل کفار رعب حاکم است و در دل مؤمین سکینه و آرامش و البته این آرامش هم بیخودی نیست. خداوند در یکی دو آیهی بعد میفرماید: «وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیراً»(فتح/6) خداوند عذاب میکند، دختر و پسر منافق، زن و مرد مشرک، و آنهایی که به خدا بدگمان بودند و میگفتند: جمهوری اسلامی پایگاهی ندارد. یا میگفتند: جمهوری اسلامی تا شش ماه دیگر منحل میشود. این جمهوری تا یک سال دیگر بیشتر دوام ندارد و از این قبیل حرفها. . . خداوند اینها را عذاب میکند، آنهایی که تبلیغ میکردند، اگر بنی صدر از ارتش کنار برود، ارتش شکست میخورد. آنهایی که میگفتند: ملت با ماست، آنهایی که میگفتند: رژیم جمهوری اسلامی، رژیمی پوسیده است. همهی اینها «الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ» به خدا سوء ظن داشتند، یعنی باور نمیکردند خدا این چنین به این ملت مستضعف کمک کند. «عَلَیْهِمْ دائِرَهُ السَّوْءِ» بلا گریبان خودشان را گرفت، آنهایی که منتظر بودند، جمهوری اسلامی منحل شود، خودشان منحل شدند. «وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» خداوند بر اینها غضب کرد. «وَ لَعَنَهُمْ» خداوند ایشان را از لطف خویش دور ساخت. «وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ» جهنم را برای اینها آماده کرده است. «وَ ساءَتْ مَصیراً» چه راه بدی را در پیش گرفتهاند و خداوند چه راه بدی برای اینها در نظر گرفته است. کسانی که میخواستند تفرقه ایجاد شود، خودشان متفرق شدند. کسانی که میگفتند: اسلام متزلزل است، خودشان متزلزل شدند. این ها بیان لحظات پیروزی به دست این برادران است.
5- بیعت با پیامبر بیعت با خداست
قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّه»(فتح/10) ای رسول خدا، آنهایی که با تو بیعت کردهاند، با خدا بیعت کردهاند. «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»(نساء/80) هر کس مطیع رسول باشد، مطیع خداست و هر کس مطیع امام باشد، مطیع رسول است. «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» هر کس من رسول او هستم، علی بن ابیطالب باید رهبرش باشد و حضرت مهدی رهبرش باشد و امامان فرمودند: «مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِه»(تفسیرالإمام العسکری، ص299) هر فقیه جامع الشرایطی نمایندهی ماست. پس کسانی که با نمایندهی ما هستند، با ما هستند. پس کسانی که با رهبر انقلاب بیعت کردند، با امام زمان بیعت کردند و آنهایی که با حضرت مهدی بیعت کردند، با امیرالمؤمنین بیعت کردهاند وکسانی که با امیرالمؤمنین بیعت کردهاند، با رسول الله بیعت کردهاند و «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (نسا/80) و کسانی که با پیغمبر بیعت کردهاند، با خدا بیعت کردهاند و کسی که با خدا بیعت کرد «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ ایدیهِمْ»(فتح/10) دست خدا بالای همهی دست هاست. «وَ مَکَرُوا» اینها همه مکر کردند و دور هم نشستند.
در طائف و ریاض و پاریس و لندن جلسه تشکیل دادند ولی غافل از این که «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ»(آل عمران/54) اگر آنها مکر میکنند، خدا هم مکر میکند و خدا بهترین مکرکنندگان است. آنها طرح میکشند، خداوند هم طرح میکشد. دشمنان جمهوری اسلامی مکرها کردند، خداوند هم مکر کرد، خداوند حیلههای آنها را خنثی میکند. نقشههای انسان به ضرر خودش است. من یک مثال برای مکر میزنم شاید مثل درستی باشد. پزشک به بیمارستان میآید و به این بیمار میگوید: من این شربت را به شما میدهم، هر 2 ساعت یک قاشق بخور، میگوید: باشد، میرود فردا که پزشک سراغ بیمار میآید، این بیمار این شیشه را میبیند، میگوید: الان پزشک خواهد گفت: مگر نگفتم هر دو ساعت بخور، چرا نخوردی؟ این بیمار کمی از این شربت را دور میریزد، بعد پزشک میآید و میگوید: چه کردی؟ میگوید: خوردم. بعد هم وقتی پزشک میرود، میگوید: دیدی سرش کلاه گذاشتم. این بیمار خیال میکند، سر پزشک کلاه گذاشته است در حالی که سر خودش کلاه گذاشته است. اینها هم خیال میکنند حیله کردهاند، اما اینها با قدرتهای محدود حیله کردهاند و خداوند قدرت غیبی دارد. در همین سوره میخوانیم: «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(فتح/4) الحمدلله رزمندگان ما با این آیهها آشنا هستند.
6- سپاهیان زمین و آسمان از آن خداست
لشکریان آسمان و زمین برای خداست، اینها مینشینند، با 4 توپ و تانک، با 4 نقشه و روی فرمول و منحنی مکر میکنند. «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» اما جنود و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست. در این قرآن عزیز حدود60 داستان است. بسیاری از این داستانها برای این است که به ما بگوید، تنها همین قدرت محدود نیست، قدرت دیگری هم هست.
همه تا به حال سوره فیل را خواندهاید. ابرهه ارتشی تشکیل داد، همه قوی و فیل سوار بودند، به کعبه حمله کردند و خواستند کعبه را خراب کنند، اما «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ» اما غافل از اینکه با چه کسی درافتادهای؟ خداوند به پرندگانی به نام ابابیل دستور داد و امر کرد، ای پرندگان! سنگ ریزههایی زیر منقارشان پنهان کردند که در تفسیر میگوید: این سنگ ریزهها از عدس بزرگتر بود ولی از نخود کوچکتر بود. این سنگ ریزهها را درمنقار گرفتند، آمدند و روی سر این فیل سواران ابرهه انداختند. قرآن میگوید: «تَرْمیهِمْ بِحِجارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ»(فیل/4) یعنی این سنگ ریزهها به مخ اینها میخورد و اینها را مانند «فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ»(فیل/5) کاه جویده شده، ریز میکرد. یعنی بر سر هر کدام میخورد، خودش و فیلش مانند کاه جویده شده پودر میشد. این قصه فقط مال آن زمان نیست، اگر قرآن فقط قصه باشد، ارزش زیادی برای ما نخواهد داشت. قصههای قرآن برای این است که بگوید: امروز هم مثل همان زمان است. خدای آن زمان، خدای این زمان هم هست. طرحهای آن زمان، طرحهای این زمان هم هست.
ای امت عزیز، با فرهنگ قرآن آشنا شوید. آنهایی که در جبهه هستند، آشنا شدهاند. آدم اصلاً نمیداند برای آنها چه بگوید. به دیدن مادر شهیدی رفتم که پارسال عید، یک جوانش شهید شد و امسال عید جوان دیگرش شهید شد. هر چه خواستم حرف بزنم، زبانم بند آمد. گفتم من اصلاً نمیتوانم حرف بزنم، چه چیزی برایت بگویم؟ بگویم صبر داشته باش، من صبر تو را ندارم. بگویم تقوا داشته باش، او در راه خدا شهید شده، پس او از من جلوتر است. آنهایی که در جبهه هستند به حقیقت و واقعیت روح رسیدهاند. میدانند و میبینند که «جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» چیست. کمک باد و باران و ریگها و رعب را به چشم میبینند. آرامش خود را درک میکنند، کمک خداوند را درک میکنند که چگونه ده نفر حمله میکنند و حریف پانصد نفر میشوند. به چشم میبینند چگونه خودشان آرامند. حس میکنند که چگونه آنها دلهره دارند. این مطالبی را که من الان روی تخته میگویم و شما میشنوید، عباراتی است که آنها به معنایش رسیدهاند. ما مینویسیم که قرمه با قاف است یا با غین، آنها خوردند و مزهاش را هم چشیدند.
«فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً»(فتح/10) آنهایی که خط امام را رها کردند، خودشان روسیاه شدند. آنهایی که با امام لج کردند، و جملاتی را گفتند که دل امام را به درد آوردند و از روی بغض و حسد گفتند که زمان شاه از حالا بهتر بوده است.
7- علم به تنهایی کافی نیست
قرآن میفرماید: «مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ»(بقره/213) یعنی افرادی میبینند، اما از روی عقده و حسادت حرفهایی را میزنند و الا باور هم کردهاند. منتهی عقدهها و حسادت نمیگذارد، رو به حق کنند. «وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ»(آل عمران/19) کسانی که اهل علم و اهل کتاب هستند و جزء علماء یهود و نصارا هستند، بعد از آن که علم برایشان آمده است، لجاجت میکنند. یعنی علم پیدا کردهاند و میدانند، اما از روی عقده و کینه و بغض، خیلی کارها میکند. اگر حسادت باشد، یوسف را در چاه میاندازند. میدانستند یوسف کیست ولی او را در چاه انداختند. قرآن میگوید: «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ»(بقره/146) پیغمبر را خوب میشناختند، همان طوری که پسرانشان را میشناختند. پیغمبر رامی شناختند، اما لجاجت میکردند و این یک عقیدهی مکتبی برای ماست که میگوییم علم کافی نیست. آیاتی را از قرآن جمع کردهام که دانشمندان چقدر خلاف کردهاند. علم به تنهایی کافی نیست. قرآن میگوید: از پیغمبر شناخت داشتند، ولی شناخت به تنهایی کافی نبود. این آیه میگوید، علم پیدا کرده بودند، اما حسادت کردند. اصولاً شناخت کافی نیست. علم به این که شراب بد است کافی نیست. مگر اینهایی که جنایت میکنند، علم ندارند؟ علم به تنهایی کافی نیست، دانشگاه تنها کافی نیست.
8- ناکثین بیعت شکنانند
کسانی که خط امام را رها کردند، ناکثین هستند. «فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى نَفْسِهِ»(فتح/10) ناکثین، کسانی که خط بیعتها را رها کردند، در راهپیماییهای اول شرکت میکردند، اما بعد دلسرد شدند. روزهای اول در نماز جمعهها پشت سر آقای طالقانی عکس هایشان بود. بعد از آن دیگر اصلاً پایشان را در نماز جمعه نمیگذارند. خیلی ملی بودند، الان کمک ملت نمیکنند، پایشان را در جبهه نگذاشتهاند، پایشان را در نمازجمعه نگذاشتهاند. رابطهی خودشان را با مردم قطع کردهاند. میگوید: آنهایی که قطع کردند «فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى نَفْسِهِ» پیمان شکستهاند. اسلام را خدا پیش میبرد.
آن زمانهایی که خرید غلام رایج بود و وجود داشت، غلامی از اربابش خشمگین شد، گفت: الان از غیظ تو روی بام میروم و خودم را از بام پایین میاندازم، تا دیگر تو غلام نداشته باشی. گفت: تو خودت را میکشی؟ خوب برو بکش! حالا این آقا قهر میکند، خوب قهر کند. «وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»(بقره/257) اگر از خط امام تبعیت نکنی، باید بروی و از خط آمریکا تبعیت کنی. «وَ مَنْ أَوْفى» اما کسانی که پایدار بودند. یعنی این بسیجیها و این ژاندارم و پاسبان و پاسدار و ارتشی که پایدار بودند «فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً» برایشان اجر بسیاری است.
اما آنها که نیامدند، میگوید: «سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ»(فتح/11) کسانی که در این فتح و پیروزی شرکت نکردند، در راندن شاه شرکت نکردند، در راندن صدام هم کمک نکردند، در راندن بنی صدر هم شرکت نکردند. میگویند: والله ما گرفتاریم. افرادی بودند که در هیچ یک از اینها سهمی نداشتند، دلیلشان هم این است که میگویند: «شَغَلَتْنا أَمْوالُنا» یعنی اموال ما، ما را مشغول کرده است، ما گرفتار داد و ستد هستیم و زن و بچه داریم. مگر اینها که در جبهه هستند، زن و بچه ندارند؟ بسیاری از این بسیجیها نامزد دارند، بسیاری از آنها عقد کردهاند و بعضی از آنها فداکاریهای عجیبی میکنند. جوان پاسداری داریم که عقد کرده و شب عروسی، منصرف شده و گفته من میخواهم به جبهه بروم، میخواهم اگر شهید شدم، تو در دختری باقی باشی. بسیاری از آنها حنظله بودند و ما در تاریخ میخواندیم حنظله در شب عروسی، از حجله عروسی به جبهه رفت. ما الان در جبهه خیلی حنظله داریم، ولی آنها «شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا» نبودند. کسانی که نمیروند میگویند: «فَاسْتَغْفِرْ لَنا» ان شاءالله به یک عمره میرویم، ان شاءالله به یک زیارت میرویم و «بک یا الله» میگوییم، یک انگشتر عقیقی، غسل جمعهای، و دلشان را به یک التماس دعا فلانی خوش میکنند. «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ» به زبان میگویند در حالی که در دلشان چیزی نیست. قرآن پست را به آنهایی میدهد که به استقبال خطر رفتند. هر که به استقبال خطر میرود، مقام از آن اوست.
9- رضایت خداوند از مؤمنین
در پایان میفرماید: «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ»(فتح/18) خدا از مؤمنین راضی است. از آنهایی که با توای رسول اکرم، بیعت کردند و بر بیعتشان پایدار بودند، آنهایی که قول دادند و زیر قولشان نزدند، آنهایی که گفتند گوش به فرمان تو هستیم. آنهایی که گفتند و با وفا بودند «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ» خدا از اینها راضی است، چون خدا میداند، اینها راست میگویند. «فَعَلِمَ ما فی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکینَهَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَریباً»(فتح/18) خداوند هم آرامش قلبی را برایشان نازل کرد. اگر در بازار فروشنده بداند که شما وقتی نسیه میبری، پولش را میدهی، به شما نسیه میدهد. اگر بداند پولی را که میبری، برمی گردانی، به شما نسیه میدهد. آخر بعضیها میگویند: اگر خدا لطفی را که به امام صادق کرده به من میکرد، من هم امام صادق میشدم. سؤال هم این طور کردند: آیا مقام امامان از آن خودشان است یا خدا به آنها داده است؟ اگر خدا به ایشان داده است، پس آن لطفی که خدا به امام صادق و حضرت مهدی کرده، اگر به من هم لطف کند، من هم مثل او میشوم. اما در ابتدای دعای ندبه جواب میدهد، میگوید: «بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ»(إقبال الأعمال، ص295) ای خدا تو بر اینها زهد را شرط میکنی. شرط میکنی که باید در این دنیا به زندان بروی، تحت شکنجه، تمام مصیبتها را تحمل کنی. شرط میکنی که سختیها و دوری از دنیا را بچشند. «فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ» آنها هم شرط را امضا میکنند وای خدا، تو هم میدانی که اینها وفا میکنند. «فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِی» خدایا تو شرط میکنی که باید در راه اسلام هفت سال زندان بکشی، ای امام کاظم شرط این است که تو به زندان بروی، میگوید: زندان میروم، حاضرم در راه تو تمام سختیها را تحمل کنم و تو هم میدانی که راست میگوید. آن وقت او را موسی بن جعفر میکنی. من اگر بگویم: خدایا تو علم رهبر انقلاب را به من بده، من هم مثل رهبر انقلاب پشت کار دارم، ولی خدا میداند اگر آن لطف را به من بکند، من مردش نیستم. آن تاجری که به او صد هزارتومان نسیه داد، اگر به من میداد، چنین و چنان میشد. آن تاجر میداند، اگر به او صد هزار تومان نسیه بدهد، بر میگرداند. ولی اگر به توصد تومان هم نسیه بدهی، میروی و میچاپی. تو اگر صد تومان هم گیرت بیاید برمی داری و فرار میکنی. به او اگر صد هزار تومان هم بدهند فرار نمیکند، ظرفیت میخواهد. قرآن میگوید: «فَعَلِمَ ما فی قُلُوبِهِمْ» خدا علم دارد که اینها راست میگویند. «فَأَنْزَلَ السَّکینَهَ عَلَیْهِمْ» «وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَریباً» و فتح نزدیکی به اینها داد. «وَ مَغانِمَ کَثیرَهً یَأْخُذُونَها وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً»(فتح/19) بسیار غنیمت بگیرید. ما اگر خودمان از هیچ کشوری هم غنیمت نمیگرفتیم، به اندازهی بیست سال جنگ، اسلحه و مهمات داشتیم. الحمدلله، این رزمندگان ما هم آنقدر غنیمت گرفتهاند که اسلحهی سالهای سال ما تأمین است. «یَأْخُذُونَها وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً» بعد میگوید: «وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغانِمَ کَثیرَهً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ وَ کَفَّ ایدیَ النَّاسِ عَنْکُمْ وَ لِتَکُونَ آیَهً لِلْمُؤْمِنینَ وَ یَهْدِیَکُمْ صِراطاً مُسْتَقیماً»(فتح/20) یک سری غنیمتهایی است که فعلی است و یک سری غنیمتهایی هم هست که بعداً نصیبتان خواهد شد. «وَ کَفَّ ایدیَ النَّاسِ عَنْکُمْ» خداوند دست دشمن را از سر شما قطع کرد. ای رزمندگان خداوند دست صدامیان را توسط شما از سر مردم ایران قطع کرد. «وَ لِتَکُونَ آیَهً لِلْمُؤْمِنینَ» چنان جنگیدید که یک آیه برای همهی مسلمین شدید و برای تمام مسلمانان منطقه نشانه و الگو شدید. آن طوری که در قرآن میگوید: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً»(فرقان/74) الان تمام ایران، امام کشورهای اسلامی است، چون چشم تمام مستضعفان به ایران است. آیا میشود کسی بگوید: هم مرگ بر شرق و هم مرگ برغرب و روی پای خود بایستد؟ میشود جنگید و نزد کسی دست گدایی دراز نکرد؟ میشود آدم خودکفا شود؟ میشود یا نه؟ الان ایران امام کشورهای دیگر شده است. امام ما امام مردم شده و کشورما، امام کشورهای دیگر شده است. «وَ لِتَکُونَ آیَهً لِلْمُؤْمِنینَ» شما چنان ضربهای زدید تا کس دیگری هوس دست درازی به این مملکت نکند، شما یک علامت شدید. ایران نشانه شد، جنگ نشانه شد، به این معنا که اگر کس دیگری هم در سر فکری برای ایران داشته باشد، جزایش همین است.
10- هرکه خدا را یاری کند، خدا او را یاری میکند
«وَ أُخْرى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها»(فتح/21) نظام و قدرت دیگری هم هست، سیستمی هست که شما هم قدرتی بر آن نداشته باشید. اما «قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها» آن جا که قدرت ندارید، خدا به شما کمک میکند. شما تا آن جا که توانستی تلاش کردی، آن جا که دیگر دست شما نیست، خدا به شما کمک میکند. شما در این حد میتوانید به جبهه بروید، اما دیگر مقابله با طرح طبس از قدرت شما بیرون است، این جا خدا کمک میکند. «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(فتح/7) به ریگهای طبس میگوید، شما طرح طبس را خنثی کنید. «وَ أُخْرى» امت دیگر، فتنهی دیگر، ظالمان دیگر، طرح و توطئهی دیگری هست که «لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها» وضع دیگری پیش میآید که شما بر دفع آن قادر نیستی. اما «قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها» چون شما بندهی خدا هستی، آن جایی که دستتان نمیرسد، خود خدا کمک میکند. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ»(محمد/7) اگر شما خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری میکند. «سُنَّهَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ»(فتح/23) پیروزیهایی که مسلمانان صدر اسلام به کمک خدا به دست آوردند، این کمک یک سنت خداست، خیال نکنید چون او رسول اکرم بود، خدا کمکش کرد، خدا به رهبر انقلاب کمک نمیکند. چون مردم حجاز بودند، خدا به آنها کمک کرد، خدا به مردم ایران کمک نمیکند. «سُنَّهَ اللَّهِ» یعنی این فرمول الهی است. قانون است، قانون است که «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ»(فصلت/30) کسانی که گفتند خدا و استقامت کردند، فرشتگان خدا را به یاری آنها میفرستیم. آمدن ملائکه به یاری رزمندگان سنت خداست. «سُنَّهَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدیلاً»(فتح/23) عجب آیههای جالبی است، قانون خداست که یاری میکند. «وَعْداً عَلَیْهِ»(توبه/111) وعدهای است «حَقًّا عَلَیْنا»(یونس/103) خدا گفته این حق شما از ماست. چون در آیات قرآن یک سری حقوق را خدا بر خودش واجب کرده است. مثلاً گفته است: این با من است و تو کاری نداشته باش.
«إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى»(لیل/12) هدایت خلق با من است، این وظیفهی ماست. «أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ»(زمر/36) «إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ»(حجر/95) یا رسول الله! من خودم جلوی این نیشهایی که به تو میزنند را میگیرم. «وَ أَکیدُ کَیْداً»(طارق/16) خودم نقشه میکشم، یک سری کارها را خدا گفته است که مربوط به خود من است. تو بندهی خوبی باش خدا بلد است که خدای خوبی باشد. چون خدای خوبی هست و سال هاست که خداست، خدایی را خوب بلد است، ما بندگی را فراموش میکنیم و لذا میبینیم آن جایی که کمک نمیشود، کمبود از جانب ماست.
در رابطه با پیروزی چشم گیر، گرفتن هشت هزار اسیر را نمیتوان در رادیو به دروغ گفت، چون اگر امروز این را به دروغ بگوییم، فردا موقع تحویل اسیر، اگر یکی کم باشد، عراق میگوید: پس آن یکی کجاست؟ شما خودتان گفتهاید 8 هزار اسیر گرفتهاید، پس او را کشتهاید. ما وقتی در رادیو تعداد اسیر را اعلام میکنیم، امکان دروغ بودن ندارد، غلو هم نیست، چون الان اخبار ما را عراق ضبط میکند و فردا مدعی است و ما یک پیروزی مبین به شما دادیم. یعنی در بلندگو گفتیم، شماره هم دارد. فردا دنیا مچ ما را میگیرد. چون این حقوق دانان بشر نشستهاند و منتظر این هستند که مچ ایران را بگیرند. بمب ویتنام حقوق بشر نیست، مظلومیت فلسطین هم حقوق بشر نیست، شهدای افغانستان هم حقوق بشر نیست، فقط چند منافق حقوق بشر است. اینها تمام هم و غمشان همین چند منافق است ولی باز ما چنان آشکار پیروز شدیم، که جای هیچ حرفی نیست. زمندگان ما چنان ناز شصت نشان دادند که فتح روشن است. یعنی از اعلام چیزی هیچ ابایی نداریم. چنان فتح چشم گیری به شما دادیم که«لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک»(فتح/2) که تمام گناهانی را هم که در این مدت روزنامهها و رادیوها برای ایران تراشیدند، همه را میپوشاند. حقانیت ایران و باطل بودن صدام و حامیانش ثابت میشود.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»