تفسیر سوره عادیات
موضوع: تفسیر سوره عادیات
تاریخ پخش: 75/11/10
بسم الله الرحمن الرحیم
1- شأن نزول سوره عادیات
سال هشتم هجری کفار تعهد کرده بودند که حتماً پیغمبر اسلام(ص) و علی بن ابی طالب(ع) را بکشند. پیغمبر(ص) یک جمعیت 12 هزار نفری را برای یورش فرستاد از مدینه به سرزمین یابس. فرمانده نظامی خلیفه اول ابوبکر رفتند موفق نشدند و برگشتند دو مرتبه لشکر را فرستاد به فرماندهی خلیفه دوم رفتند شرمنده برگشتند مرتبه سوم لشکر را به فرماندهی عمروعاص فرستد او هم رفت و خیلی خراب کرد دفعه چهارم فرماندهی را به علی بن ابی طالب(ع) داد شبانه رفتند دستور داد سم اسبها را در پارچه بپیچند که تق تق نکند تا نزدیک سحر به جمعیت کفار رسیدند اول سحر که شد پارچهها را از سم برداشتند یکمرتبه حمله کردند دشمن دید امیرالمومنین(ع) آمده وسط جنگ کفار را تارومار کردند جبرئیل خبر آورد یا رسول الله چشمت روشن سه نفر اول خراب کردند اما بشارت علی(ع) موفق شد این سوره را بخوان پیغمبر(ص) در نماز صبح بعد از حمد این سوره را خواند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً» (عادیات/2-1) آیه هم ریتم دارد. مردم سر نماز دیدند حرف نو میزند هنوز این سوره را نشنیده بودند بعد از نماز گفتند یا رسول الله این چی بود خواندی؟ فرمود این سورهای بود که الان نازل شد دیشب سحر پیروز شدیم.
2- اسبهای دوندهای که نفس نفس میزنند
«الْعادِیاتِ» جمع عادیه است یعنی کسی که میدود (عدوّ) یعنی متجاوز (عَدو) یعنی باز کسی که تجاوز میکند. اینکه به دویدن میگویند «عدو» برای اینکه آدمی که میدود از حد عادی تجاوز میکند(عدوّ) هم چون از مرز خودش تجاوز میکند میگویند فلانی(عداوت) دارد یعنی تجاوز میکند(عَدوِه) یعنی از حد میزان نیست تند میرود «وَ الْعادِیاتِ» قسم به اسبهایی که دارند میدوند «ضَبْحاً» یعنی نفس نفس میزنند «واو» قسم است «وَ الشَّمْسِ» (شمس/1) یعنی قسم به خورشید «تین» یعنی انجیر «وَ التِّینِ» (تین/1) یعنی قسم به انجیر «وَ الله» یعنی قسم به خدا. به اسبهایی که میدوند قسم البته نه هر دویدنی باید خوب بدود «ضَبْحاً» یعنی اُح اُح میکند به نفس اسبهایی که زیر پای علی(ع) است قسم. نمیفرماید به علی(ع) قسم میفرماید به نفس اسبی قسم که آن اسب فرماندهاش علی(ع) باشد. چقدر مقام است؟ ! آدم کسی را دوست دارد میگوید قربان شما خیلی او را دوست دارد میگوید قربان پایت خیلی خوش آمدی خیلی خیلی خیلی که او را دوست دارد میگوید قربان کفش هایت بعد میگوید قربان خاک زیر کفش هایت.
خداوند نمیفرماید به جان رزمند میفرماید به اُح اُح و نفسهای اسبی که آن اسب زیر پای سربازهایی است که آن سربازها به فرماندهی علی(ع) پیروز شدند. نمیفرماید به علی(ع) قسم نمیفرماید به اسب علی(ع) قسم. جبهه چقدر عزیز است جبهه وقتی عزیز است نه فقط رزمنده عزیز است خانواده شهدا و جانبازها چقدر عزیزند. اگر روح و فطرت ما سالم باشد یک جانباز که دیدیم یک خانواده شهید که دیدیم باید منقلب بشویم ما به این بدهکاریم. شیر سالم شیری است که با یک قاشق ماست، ماست بشود. جانبازها و خانواده شهدا در جامعه ما مثل قاشق ماست هستند ما اگر شیر سالم باشیم جانبازی را که دیدیم این چشم داده این دست داده این پا داده باید بخاطر این یادمان بیفتد که ما انقلاب داریم اینکه ما گنبد امامها را طلا میکنیم یعنی مردم دنیا، این بود که در راه خدا سوخت حواستان جمع باشد نمیخواهیم قبر امام با باقی قبرها یک جور باشد آن کسی که در راه دین سوخته و جان داده باید عزیز باشد نه خودش عزیز است خانه و اسب و اُح اُح اسبش عزیز است.
3- جرقه زیر سم اسبان
«فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً»، «موریات» جمع (موریه) یعنی جرقه. وقتی سم اسبها به سنگ میخورد جرقه میزند اُح اُح مال سینه است جرقه مال زیر پاست اول میفرماید به سینههای خسته اسبها قسم بعد میفرماید سینه که بالا است به جرقه سم اسبها. من فکر نمیکنم کسی بتواند برای رزمنده و جبهه و جهاد این رقمی حرف بزند که در یک کلمه اینقدر رزمنده را بالا ببرد «فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً» دو کلمه است ولی… به یک نویسنده بگویند شما در دو کلمه بزرگترین تجلیل را از رزمنده بکن دو کلمه چی بگویم؟ ولی خدا فرموده قسم به جرقه سم اسبهایی که زیر پای رزمنده است یعنی وقتی من قسم به جرقه سم اسبش میخورم برو ببین خودش چیه؟
4- اهمیت جهاد و شهادت
حدیث داریم جهاد عماد دین است. همانطوری که میگوئیم قَالَ الْبَاقِرُ (ع): «الصَّلَاهُ عَمُودُ الدِّینِ» (المحاسن/ج1/ص44) عماد با عمود یکی است قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (ع): «الجهاد عماد الدین و منهاج السعداء» (غررالحکم/ص333).
کتاب لمعه سال پنجم طلبگی مال شهید است نویسنده ایشان چند قرن پیش 365 روز احیاء گرفت یعنی هر شب احیاء گرفت که شب قدر را درک کند چون شب قدر معلوم نیست که شب 19، 21 یا 23 است. بعضی گفتهاند ممکن است شب نیمه شعبان باشد ایشان یک سال احیاء گرفت که مطمئن باشد حتماً شب قدر را درک کرده و تمام یک سال آرزویش این بود که در راه خدا شهید بشود. گاهی یک شهید اصلاً صحنه را عوض میکند. ایام انقلاب در روستاهایی که خواب بودند یک نفر بسیجی که میرفت شهید میشد جنازهاش که برمی گشت روستا همه بچهها و هم شاگردیها و هم دورههای آن جوان به فکر میافتادند. یک وقت میدیدی از آن روستا یک مینی بوس رفت جبهه. یکیاش حسین فهمیده شد که امام(ره) را به تواضع واداشت و فرمود رهبر من همان پسر 13 ساله است. امام علی(ع) خیلی کمال دارد هیچ گاه نفرمود رستگار شدم زنی داشت به نام فاطمه(س) نفرمود «فُزْتُ» رستگار شدم زنم زهرا(س) است. امام علی(ع) هزار باب علم روی او باز میشد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا» (المناقب/ج2/ص34) نفرمود رستگارم تنها جایی که فرمود به خدای کعبه رستگار شدم لحظهای بود که شهید شد این پیداست که مقام جبهه و شهدا خیلی مهم است.
5- حمله صبحگاهان که گرد و غبار به پا کردند
«فَالْمُغیراتِ صُبْحاً» (عادیات/3) صبحگاهان به لشکر هجوم میبرند «فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً» (عادیات/4) چنان هجوم بردند که گردوغبار به پا کردند.
شعری هست که میگوید:
ز سُمّ ستوران در این پهن دشت *** زمین شد شش وآسمان گشت هشت
میخواهد بگوید یک طبقه زمین خاک شد و رفت بالا آسمان هفت طبقه شد هشت آن وقت از زمین یک طبقه کم شد. حالا این شعر را برای چه کسی گفته خدا میداند اما در قرآن میفرماید این رقمی شد میخواهد بگوید مسلمان باید چابک باشد 1- نخوابیدند 2- تیز و چابک بودند.
6- میان دشمنان ظاهر شدند
«فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً» (عادیات/5) یعنی با آن یورش به میان معرکه و جمع دشمنان ظاهر شدند همچین هجوم بردند که وقتی دشمنان متوجه شدند دیدند اینها وسطند اصلاً فرصت اینکه دشمن برود و جلوی اینها را بگیرد نبود. از افتخارات علی(ع) است علی(ع) خیلی اهمیت دارد و کمالات دارد در جنگها هرکجا تیغشان نمیبرید میگفتند علی(ع) اصلاً وقتی میگفتند ذوالفقار علی(ع) آمد همه پا به فرار میگذاشتند یک روز 4هزار نفر از هم پیمانان ابن ملجم را درو کرد. در جنگ صفین مالک اشتر خیلی شهامت داشت امام علی(ع) و مالک اشتر هرکدام 1000 نفر را کشتند چون جنگ صفین 70هزار کشته داد عمار 94 ساله را جذب میکند و هم حبیب ابن مظاهر یعنی نه سِنی است نه کیلویی نه متری نه شهر و دهاتی است نه سیاه و سفید نه ترک و عرب و عجم است. آن قلاب میاندازد و آدمهای صالح را بیرون میکشد. ما در نماز میگوییم «السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ»، «السَّلَامُ عَلَیْنَا علی عربها»، «السَّلَامُ عَلَیْنَا علی ترکها و علی عجمها و علی لرها و علی ایرانیها» فقط میگوئیم «عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ» بر بندگان صالح. این پَستی فکر است که آدم بگوید برو دهاتی برو شهری برو سیاه برو گدا اینها دلیل بر اینست که طرف خیلی پوک است آدمهای پوک به این چیزها تکیه میکنند اسلام فقط روی صلاحیت «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/13).
خواستگار برای دخترش میآید نمیگوید این پدرش کیه؟ پسرش کیه؟ میگوید خود این جوان چطور است خود دختر چطور است جهازیهاش چطور است؟ ولش کن خانهاش آجره؟ ولش کن من روی آدم فکر میکنم نه آجر ماشین دارد یا نه؟ ماشین آهن است من روی آدم فکر میکنم نه آهن. برای بعضیها که خواستگار میآید قبل از اینکه ببینند چه آدمی است میگویند چه آجری دارد؟ یعنی آجر و آهن نزد آنها از آدم جلوتر است آدم نمره 20 را کنار میگذارد یک آدم نمره 12 را انتخاب میکند که آهن و آجر داشته باشد اینها کمبود ایمان است کمبود فکر.
7- انسان ناسپاس است
«إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ» (عادیات/6) قسم میخورد به اُح اُح اسبهای رزمندگانی که در جبهه هستند. بعد میفرماید: عجب انسان ناسپاس است یعنی همان موقعی که عدهای دارند تکه تکه میشوند عده دیگری میگویند این چه مملکتی است؟ تخم مرغ شانهای چند شده؟ ای نامرد یک جوانی دارد تکه تکه میشود تو بند به تخم مرغ هستی؟ «لَکَنُودٌ» یعنی ناسپاس است آن همه جبهه رفتنها و نفس زدنها و پیروزیها فراموش میشود. ممکن است «إِنَّ الْإِنْسانَ» به خود رزمندهها باشد رزمندههایی که در جبهه آن رقمی شیرین کاری کردید و خدا به نفس اسبتان قسم خورد نکند که بعد از پیروزی مغرور بشوید گردن کلفتی کنید هشدار. خیلی خوب بودی «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ» اما ممکن است ناسپاس بشوی و آن روحیه انقلابیات را از بین ببری ما ممکن است از جبهه که برمی گردیم بگوئیم بله ما 4 سال جبهه بودیم حالا عقب افتادیم چنان بیفتیم به یک سری کارها که یادمان برود جبههای بودیم، انقلابی بودیم، خانواده شهید بودیم. انسان ناسپاس است ممکن است فراموش کند پیروزی و امنیت انسان را مغرور و غافل نکند «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ».
8- خودشان میدانند ناسپاسند
«وَ إِنَّهُ عَلى ذلِکَ لَشَهیدٌ» (عادیات/7) آدمهای ناسپاس خودشان هم میدانند که ناسپاسند. چای پیش او میگذاری اینکه سرش خالی است آقاجان اینکه بیشترش پر است. من دوست دارم آدم متملقی نباشم الان در جمهوری اسلامی کسی نیست که بگوید من به قرائتی پول دادم الحمدلله. و نه بند به شخص و حزب شدم یک آدم آزاد آزاد الحمدلله دلیلی هم بر تملق ندارم اما انصاف اینست که در جمهوری اسلامی آدمهای ناسپاس زیادند اگر یک جا مشکلی پیش بیاید همه چیز را زیر سوال میبرند سی سال سالم بودی حالا یک هفته مریض است خدایا چرا همچین کردی؟ آقاجان 30 سال است که سالمی حالا یک هفته هم بگیر بخواب. روزی 8 ساعت برای دیگران کار میکند که حقوق بگیرد وقتی میگویی 5 دقیقه برای خدا نماز بخوان میگوید فلسفه نماز چیست؟ خوب فلسفه حمالی تو برای دیگران چیست؟ چطور بخاطر 2-3 هزار تومان برای دیگران حمالی میکنی اما بخاطر این همه نعمت 2 رکعت نماز نمیخواهی بخوانی؟ انسان ناسپاس است یادش رفت که ماشین ایران میرفت رو به آمریکا الآن میآید رو به اسلام یادش رفت که راننده شاه بود حالا راننده امام(ره) شد یادش میرود 40 میلیون ترسو بودیم حالا 40 میلیون شجاع هستیم. جمهوری اسلامی خیابانی از اینطرف خانهات برد، خانه 2 میلیون شد 30 میلیون 28 میلیون صدقه سر خیابان گیرت آمد. حالا سیب زمینی هم کیلویی 20 تومان گران شد این 20 تومان سیب زمینی را میگوید 28 میلیون خانه را نمیگوید. اینها آدم را میسوزاند بله آدمهایی میسوزند و غصه میخورند حقشان است گرانی نباید بشود حالا هم که شده یکسری از آدمها حق اعتراض دارند ولی ما بیشترین اعتراض را از شکم سیرها میبینیم.
9- به دنیا شدید علاقمند است
«وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ» (عادیات/8) این انسان برای علاقه به دنیا خیلی شدید است. دنیا خیر است در قرآن بعضی جاها کلمه خیر مراد دنیاست «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ» (بقره/180) یعنی اگر خیری گذاشت وصیت کند کلمه خیر در اینجا یعنی مال. علاقه به مال هم خوب است اما آنچه قرآن میفرماید بد است علاقه شدید است یعنی همه ارزشها را بخاطر مال کنار بگذارد «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا» (فجر/19) یعنی چنان ارث را میخورد بدون آنکه بداند طرف اینرا از کجا آورده حلال است یا حرام «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» (فجر/20) با شدت دوست دارد. همه علاقهها باید کنترل شود اصولاً انسان باید یک مدیریت در درون خودش داشته باشد مدیر این نیست که فقط 50 کارگر و کارمند داشته باشد. من اگر مدیر خوبی باشم باید 1- به مغزم چقدر برسم؟ 2- به زن و بچهام 3- به دوستانم 4- به چشمم 5- به گوشم. افرادی هستند هرچه استعداد دارند صرف یک بازی میکنند هر چه استعداد دارند صرف درس میکنند. قرآن میفرماید وقتی صدای نماز جمعه را شنیدید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (جمعه/9)، «ذَرُوا» یعنی رها کنید تجارت را اما نماز جمعه خواندی حالا برو دنبال پول «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه/10) یعنی بروید سراغ اسکناس ما دو رقم آدم داریم آدمی که نماز را رها میکند و میرود سراغ پول آدمی که پول را رها میکند و میرود سراغ نماز «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/37) تا صدای اذان شنید دکان را میبندد. پدرم در کاشان تاجر بود 40 سال اول اذان مغازهاش را بست گرسنگی هم نکشید با آبرو هم زندگی کرد. قرآن تعریف میکند کسانی که صدای اذان را شنیدند کار را تعطیل کنند یک آیه هم داریم پیغمبر(ص) داشت خطبه میخواند صدای جنس آمد بلند شدند و رفتند.
10- برانگیخته شدن انسان در قیامت و آشکار شدن اسرار او
«أَ فَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ» (عادیات/9) آیا انسان نمیداند که روز قیامت از قبرها برانگیخته میشود این پیداست که معاد جسمانی است همین ذرات پخش شده جمع میشود. یک کسی گفت وقتی میمیریم میپوسیم بعد شهرداری با تراکتور میآید و فضای سبز درست میکند بالاخره استخوان پوسیدههای ما چطور روز قیامت جمع خواهد شد گفتم آقا مشک دوغ ندیدی ذرات چربی پخش است وقتی مشک را محکم زدی ذرات پخش شده چربی یک جا جمع میشود همین طور هم خدا میفرماید «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (زلزال/1) من زمین را میزنم استخوان پوسیدهها جمع میشود «وَ حُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ» (عادیات/10) آنچه در سینهها هست لو میرود دیگر آنجا چیزی پنهان نمیماند آیات زیادی در قرآن داریم که میفرماید آنچه در درون است لو میرود اسرار هم پیدا میشود.
11- خدا به کار انسان آگاه است
«إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌ» (عادیات/11) آیا بشر نمیداند که خدا به کار او خبیر است. تو که میمیری و زنده میشوی و اسرارت لو میرود اینقدر به دنیا علاقه نداشته باش. این مملکت و امنیتش صدقه سر رزمندگان است در سایه رزمندگان نوک صدام چیده شد و سرافکنده برگشت و رسوای دنیا شد اگر رزمندهها جبهه نمیرفتند مملکت ما دست بیگانهها بود پس حالا که رزمندهها مملکت را امن و جلوی تجاوز را گرفتند و مملکت را به شما دادند شما کفران نکن ناسپاسی نکن مشکلات باید حل شود پارتی، ظلم، هر گناهی که هست باید جلویش گرفته شود. با امر به معروف و نهی از منکر با دادگاه با شکایت با بسیج با راهپیمایی با اعتراض باید جلوی گناه گرفته شود اما یک وقت اینها به ناسپاسی کشیده نشود. ناسپاسی است که ما این انقلاب ر ابه خاطر 4 نقطه ضعف زیر سوال ببریم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
خیلی ممنون خیلی خوب بود