تفسیر سوره حمد و توحید – 2
موضوع: تفسیر سوره حمد و توحید – 2
تاریخ پخش: 29/02/67
بِسم الله الرّحمن الرَّحیم
«الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی»
در خدمت برادرانی هستیم که از وزارت مخابرات و پست و تلگراف آمدهاند. مردم که میگویند: هرکس فیش دارد زودتر تلفنش را بدهید. این حرف مردم است. کاری که مخابرات در جبههها کرده است، خیلی کار شیرین و جالب و کارگشایی است و وظیفه مردم هم در برابر مخابرات این است که خلاصه باید در جریان باشیم که هر حرفی را در تلفن نگوییم و مزاحمتهای تلفنی نباشد. تلفن بی وقت، حرفهای ناجور در کار نباشد.
اجمالاً ما باید از دشمن یاد بگیریم. الان ما چقدر میتوانیم از عراق خبر داشته باشیم؟ آن وقت میگوییم: خوب آنها از کافران هستند و ما از حزب الله هستیم. آن وقت امیرالمومنین گاهی از این حزب اللهیهای ساده عصبانی میشد. میگفت: حاضر هستم ده نفر از شما حزب اللهی ساده را بدهم، یکی از طرفدارهای معاویه را بگیرم. چون باطن او سخت است. شما در حقتان شل هستید.
مردم باید مواظب حرفهایشان باشند. حالا که این برادران عزیز در جبههها این خدمات خوب را عرضه میکنند، هر چیزی گفته نشود. اصولاً در غیر تلفن هم همینطور است. لازم نیست آدم هر چیزی را بگوید. خلاصه ما سادگیمان غوغا میکند و از روی سادگی خیلی ضربه دیدهایم و خدای نکرده اگر یک طرح که هزارها جوان و میلیاردها تومان پول و میلیونها ساعت عمر صرف آنها شده باشد به خاطر سادگی لو میرود و ضررش برای آن آدم ساده است که این طرح را لو داد. ممکن است من خواب باشم و نفهمم که در خواب پای من به کوزه شما خورد و شکست. بیدار که شدم باید پول کوزه را بدهم. اگر خوابت ببرد و نمازت قضا شود، طوری نیست. بلند میشوی و قضای آن را میخوانی. گناه نکردهای اما این طور نیست که اگر بیت المال، جان مردم، مال مردم و عرض مردم همینطور از روی سادگی از دست برود، بشود ساده از آن گذشت.
بحثمان را شروع کنیم. در جلسه قبل مقداری از سوره حمد را در نماز گفتیم. من که سوره حمد را تکرار میکنم، به خاطر این است که خدا دو بار این سوره را نازل کرده است. هر مسلمانی روزی هفده رکعت نماز میخواند و باید ده مرتبه سوره حمد را بخواند. فتوای امام در رساله این است که یاد گرفتن سوره حمد بر هر زن و مرد و پسر و دختر و بچهای واجب است. پس سورهای است که ما آن را روزی ده بار میخوانیم، میارزد که یک مقدار معطلش شویم. جلسه قبل صحبتی کردیم و نتوانستیم سوره را تمام کنیم. البته اگر بیست جلسه هم باشد، باز هم نمیتوانیم آن را تمام کنیم. چون برنامه این است که حداقل سوره را بگوییم. حالا من یک اشارهای برای کسانی که نبودهاند، میکنم. در یکی دو دقیقه آن چه را که گفتم، تکرار میکنم. بعد از آنجا که نگفتم یک مقدار دربارهی سوره توحید و رکوع و سجود صحبت میکنم.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ»(فاتحه/7-1)،
1- شروع هر کاری با بسمالله
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» گفتیم که کلمه الله شامل همه معانی میشود. اگر رازق و قادر و عالم یک معنا دارد اما الله یعنی خدایی که همه کمالات را دارد. دارای رکن است. درخت یک اسم است. اما وقتی گفتیم: سبزی، شامل همه میشود. ممکن است آب شامل یک کلمه باشد اما اگر گفتیم: مایعات شامل همه شربتها میشود. کلمه الله غیر از کلمه عالم است. غیر از کلمه قادر است. «بِسْمِ اللَّهِ» چون من ضعیف هستم. آدم ضعیف باید به یک قدرت وصل بشود. قدرتهای دیگر که چیزی نیستند. پس من ابتدای کارم را با قدرت خدا انجام میدهم. وقتی آدم ضعیف میخواهد یک کاری را شروع کند، نگران است که موفق میشود یا موفق نمیشود. برای اینکه از نگرانی بیرون بیاید، باید بگوید: خدایا من به امید تو شروع میکنم، باقی آن با خودت باشد. چون حدیث داریم. اگر کسی یک کاری را شروع کند و «بِسْمِ اللَّهِ» نگوید کارش ابتر است. حتی زمانی که خداوند بزرگ میخواهد یک سوره سه آیهای بفرستد، یک «بِسْمِ اللَّهِ» میگوید.
بعضی وقتها یک افرادی را مسخره میکردند. بعضی از این بچه مسلمانها را مسخره میکردند. میگفتند: بچه مسلمانها تا میآیند در مصاحبه حرف بزنند «بِسْمِ اللَّهِ» میگویند. مثلاً میگویند: آقا شما کلاس چند هستی؟ میگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، کلاس چهارم هستم. میگوید: گفتن یک کلاس چهارم که دیگر «بِسْمِ اللَّهِ» نمیخواهد؟ چرا نمیخواهد؟ خدا میخواهد بگوید: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ»، میگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ»(کوثر/3-1)، یعنی وقتی میخواهد ده ثانیه حرف بزند یک «بِسْمِ اللَّهِ» میگوید. وقتی آدم میخواهد یک کلمه بگوید، باید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» بگوید، لذا داریم اگر میخواهید غذا بخورید،
2- رحمانیت و رحیمیت خداوند
«بسم الله الرحمن الرحیم» بگویید. اگر نان و پنیر میخورید و خواستید از پنیر به سراغ ماست بروید، برای خوردن ماست یک «بِسْمِ اللَّهِ» بگویید. اگر خواستید از ماست به سراغ سبزی بروید، «بسم الله» بگویید. هر کاری که با «بِسْمِ اللَّهِ» باشد، خوب است. «بِسْمِ اللَّهِ» نقش مهمی دارد. در خوردنمان «بِسْمِ اللَّهِ» بگوییم.
اگر گوسفندی را ذبح کنند «بِسْمِ اللَّهِ» نگویند، گوشتش خوردنی نیست. خوردنمان با نام خداست. پوشیدن لباسمان با نام خداست. حتی برای آمیزش جنسی هم باید «بسم الله» بگوییم. این هم که خود خدا 114 مرتبه «بِسْمِ اللَّهِ» گفته است، برای این است که میخواسته، این را به ما یاد بدهد که شما هم شروع کارتان به اتکای او باشد. وقتی آدم ضعیف میخواهد کاری را شروع کند، باید به یک قوی متصل بشود. دیگران که قوی نیستند. دیگران ضعیف هستند. پس من وقتی میخواهم شروع کنم خودم را به یک قدرت بی نهایت وصل میکنم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، رحمن یعنی به همه میدهد. رحیم است یعنی همیشه میدهد. به بعضی هم نمیدهد. به بعضی هم لطف میکند. ممکن است بعضی فقط یک روز به همه لطف کنند، اما فقط یک روز است. خداوند به همه لطف میکند و همیشه لطف میکند. بعضی لطف میکنند که یک چیزی برگردد. فندق میدهد که گردو برگردد. علف میدهد که شیر بدوشد. اما خدا بخشنده مهربان است و بخشنده کلکی نیست. اگر یک چیز را میبخشد، نمیبخشد تا یک چیزی را پس بگیرد. این هم که به ما میگوید: نماز بخوان. نماز برای خود ما خوب است. اثر سازندگیش روی خودمان است.
«الحمدُالله» حمد و ستایش برای خداست. چرا؟ چرا حمد برای خداست؟ برای اینکه خداوند رب العالمین است. هستی را تربیت کرد. دانه، یک درخت میشود. یک تک سلول اسپرم و نطفه یک انسان میشود. حمد برای خدایی است که نه تنها من، بلکه تمام هستی را تربیت کرد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»(فاتحه/3-2)، چون خدا رب العالمین است، کسی که میخواهد مربی باشد باید همراه با رحم، مربی باشد. «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» اینجا تکرار شده است. شاید اشاره به این دارد که اگر کسی مثل پدر و مادر، میخواهند بچهشان را تربیت کنند، اگر با رحم نباشد، با خشونت تربیت نمیشود. چون خدا رب العالمین است. حالا که رب العالمین است هر رب العالمینی و هر مربی نیاز به رحم بیشتری دارد.
3- توجه به قیامت
«الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»(فاتحه/4-3)، خدا مالک روز قیامت هست. «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»، خدایا تو مالک قیامت هستی. «یَوْمِ الدِّینِ» یعنی چه؟ به معنی روز قیامت است. چون قرآن میگوید: «وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ»(انفطار/17)، «یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»(انفطار/19)، روز قیامت چه روزی است؟ «وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ»، روز قیامت روزی است که هیچکس به درد هیچکس نمیخورد.
بگذارید من یک جمله بگویم. قدرت نظامی ما روز به روز بهتر میشود. الآن هم سپاه و هم وزارت دفاع موشک میسازد. هواپیماهایی را میسازد. ابتکار و اختراع خیلی خوب پیش میرود. پزشکهای ما دست به یک عملهای جراحی جدیدی میزنند. ما یک سری امکانات و چیزهای خوبی داریم. اما اگر از بنده بپرسند: آقای قرائتی به عنوان یک معلمی که ده سال است در تلویزیون است، بگو: آیا گناه مردم کمتر شده است یا خیر؟ من جوابی ندارم که بدهم. یعنی در بازار ربا از بین رفته است اما گناه بازاریها کمتر از زمان شاه نشده است. ربا از بین رفته است اما یک سری از گناهان دیگر جای آن را گرفته است. مثلا گرانفروشی و احتکار آمده است. در اداره طاغوت حاکم نیست اما بالاخره این کارمند اداره خلاف نمیکند یا میکند؟ خودش میداند. بچه مدرسهای چطور؟ زن خانه دار چطور؟ الآن آمار طلاق بیشتر است یا آن زمان زیاد بوده است؟
اجمالاً اگر خط رهبری، خط سیاسی، خط نظامی، ابتکار و اختراع، همه اینها ترقی کند اما روز قیامت و معاد وتقوی فراموش بشود، آیا اینها برای نجات ما مفید است؟ مفید نیست. مثل کشورهایی میشویم که از نظر علم و صنعت خیلی از ما جلوتر هستند، اما به علت اینکه تقوی ندارند، دنیا را به فساد کشیدهاند. بنابراین «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» یک مسئلهای است که انسان هر روز به خودش بگوید: که باید روز قیامت پاسخ بدهی. تو مالک روز قیامت هستی. اولیای خدا دائم «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» را تکرار میکردند. ای خدا! من باید روز قیامت جواب تو را بدهم «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ»(صافات/24) همه را نگه دارید میخواهیم سؤال کنیم. اگر سؤال آسان باشد، خوب است. آخر همه که «حِساباً یَسیراً»(انشقاق/8) نیستند. بعضی از افراد «حِساباً شَدیداً»(طلاق/8) هستند. حسابشان سخت است. بعضی از افراد حسابشان آسان است. اما در مورد بعضی از افراد که قرآن میفرماید: «أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ»(رعد/18) از آنها سخت حساب میکشیم. پس مرا حاضر میکنند و از من سخت حساب میکشند. «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»، خدایا من ضعیف هستم. تو میبخشی، دیگران نمیبخشند. تو برای همیشه به من میبخشی. در شکم مادرم بودم که به من بخشیدی. الان هم به من میبخشی. در قیامت سر و کار من با تو است. در قیامت هم منتظر رحم تو هستم.
4- توجه به رحمانیت خداوند عامل گسترش مهربانی
یک مسلمانی که روزی شصت مرتبه رحمن و رحیم میگوید، یعنی یک بار میگوید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، یک «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» در شروع نماز است. دوباره بعد از «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» باز میگوید «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» باز برای خواندن «قُلْ هوَاللهُ أحد» میگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، یعنی در هر رکعت شش مرتبه و روزی ده مرتبه، یعنی روزی شصت مرتبه کلمه رحمان را میگوید. این آدم نمیتواند بی رحم باشد. اگر این نمازخوانها بی رحم باشند و حتما هم هستند، به خاطر این است که نماز میخوانند، ولی در نماز تنها لبشان را میجنبانند و توجه ندارند. اینکه میگویند: نماز آدم را میسازد به خاطر همین است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، خدایا تو رحمن و رحیم هستی. میبخشی و مهربان هستی. نمیبخشی تا شیر بدوشی. به اسب جو نمیدهی تا مثل ما سوارش بشوی. ما به اسب جو میدهیم برای اینکه سوارش بشویم. اگر تو میبخشی از روی رحمت است. نمیدهی که از ما کار بکشی. تو رحمان و رحیم هستی. یعنی بخشنده و مهربان هستی. تو به همه میدهی و همیشه میبخشی.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ»، ستایش برای تو است. تو هستی را تربیت میکنی. تربیت بدنی میکنی. تربیت فکری میکنی. فکر را رشد میدهی. بدن را رشد میدهی. به زنبور عسل یاد میدهی چه گلی را بو کند و عسل بدهد. به مورچه یاد میدهی که چه چیز را برای زمستان ذخیره کند. همه را تربیت میکنی و راه را برای همه آسان میکنی. «ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ»(عبس/20) راه را آسان میکنی.
5- عبادت و بندگی خداوند
«إِیَّاکَ نَعْبُدُ»، فقط بنده تو هستیم «وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»، فقط از تو کمک میخواهیم، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» یعنی چه؟ یعنی خدایا فقط بنده تو هستم. اگر کسی بگوید: خدایا حالا که رحیم هستی. حالا که رحمان هستی. حالا که مالک قیامت هستی. حالا که مربی همه هستی و منبع رحم هستی، پس چرا من بی خود در خانهی کسی بروم؟ تا حالا هرچه در خانهی کسی رفتهام، بی خود بوده است. دیگران ما را برای خودشان میخواهند. دیده¬اید چه طوری انار را میخورند؟ تا انار آب دارد به آن دست میمالند. به محض اینکه بفهمند آب ندارد، آن را پرت میکنند. دیگران که ناز ما را میکشند، ما را برای خودشان میخواهند، اگر بدانند که ما گاو شیرده نیستیم، نازمان را نمیکشند. بی خود ما به جای دیگر رفتیم. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»، خدایا فقط بنده تو هستیم. فقط بندگی تو را میکنیم. بنده شرق و غرب نیستیم. بنده زور و زر نیستیم. بنده تزویر نیستیم. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»، فقط بنده تو هستیم. نمیگوییم که من بنده تو هستم، همهی ما بندهی تو هستیم. اگرتنهایی هم نماز میخوانی، به قول ما طلبهها حق نداری متکلم وحده بگویی. یعنی نمیتوانی بگویی: «ایاک أعْبُدُ و ایاک أَسْتَعین». تنها هم که نماز میخوانی باید بگویی: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» یک نفر هستم، باشد یک نفر باش. یک نفر که با خدا حرف میزند باید نماینده همه باشد. طوری که گویی نماینده همه است. همه ما فقط بنده تو هستیم. همه ما فقط از تو کمک میخواهیم. عزت فقط برای خداست. «إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً»(یونس/65)، «أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً»(نساء/139) قرآن میگوید: به این و آن میچسبی برای این است که عزیز شوی. این چه کسی است؟ بعضیها خودشان را به یک کسی میچسبانند، برای اینکه عزیز بشوند. یک آدمهای حسابی هم داریم که گاهی به یک آدمهای ناحسابی میچسبند، برای اینکه عزیز بشوند.
یک کسی آمد و گفت: آقای قرائتی افتخار بدهید پهلوی شما یک عکس بیاندازم. گفتم: بفرما. پهلوی من یک عکس انداخت. در گوش او گفتم: اگر فردا من مثل علی تهرانی شوم تو را میگیرند. خودت را خیلی به من نچسبان. دیگران همه متزلزل هستند. تزلزل که ندارند ولی یک دفعه حوادث تلخی پیش میآید. آدم در جنگ است یکجا را میدهد، یکجا را میگیرد. به جلو میرود، عقب نشینی میکند. چهار نفر شهید میدهد. چهار نفر کشته میگیرد. یکبار جنس کم است. یکبار جنس زیاد است.
مگر امام حسین وقتی به کربلا آمد، یک ذره عقب نشینی کرد؟ ایستاد تا اینکه زیر سم اسب له شد اما هدفش له نشد. اگر یک کسی مریض دارد و او را به دکتر میبرد. دکتر میگوید: اگر این شانزده آمپول را بزند، برایش بس است. تا زمانی که او مریض است باید او را آمپول بزنیم. مثلا ما بگوییم: تا چه وقت جنگ ادامه دارد؟ مثل این است که بگوییم: تا چه موقع او مریض است؟ تا چه موقع در بیمارستان است؟ تا چه موقع باید آمپول بزند؟ تا زمانی که مریض باشد باید آمپول بزند. تا چه موقع پول نسخه میدهی؟ مادامی که مریض باشد. مگر میشود مریض را وسط راه رها کرد؟ این هم که میگویند: جنگ، جنگ تا پیروزی، یعنی پول میدهیم تا خوب شود اما این یک شعار عادی است. شعار قرآن بالاتر از یک شعار عادی است. امام فرمود: جنگ کنید تا فتنه به کل رفع شود. بالاخره ما برای هدفی جنگیدیم. منظور از انقلاب رفع گرانی نبود. تفکری که چپیها داشتند، این بود که میگفتند: همه انقلابها به خاطر این است که وضع اقتصاد بهتر شود. کشاورزها علیه زمین دارها، کارگرها علیه صاحبان کارخانهها، بالاخره هرجا انقلاب میشود، به محرومان جامعه فشار میآید. به حالت یک انفجار طبقه محروم بلند میشوند تا حقشان را از پولدارها بگیرند و این ایجاد انقلاب میکند. زیر بنای همه انقلابها انفجار طبقه محروم است. خیلی خوب برای چه؟ برای بهبودی وضع اقتصادی. اگر انقلاب ما به خاطر این بود که وضع اقتصادی خوب بشود، همین که دیدیم پنیر گران شد، میگوییم: رهایش کن. حوصله داری؟ ما یکی، دو بار به جبهه رفتیم. اصلاً پنیر ارزان نشد. ما دیگر به این سفر نمیرویم. انقلاب ما انقلاب پنیری و خربزهای است. انقلاب برای اینها نبوده ولی برای مبارزه با ظلم و برای دفاع بوده است. ظلم هست. دفاع هست. تا زمانی که اینها هست، باید بجنگیم. مثل اینکه تا وقتی مریضی هست باید پول بدهیم. تمام شد و رفت.
جبهه را فراموش نکنیم. این مسائلی هم که یک روز موج برمی دارد، زود گذر است. بالاخره آزادی هست. هرکسی به یک نفر رای میدهد. این کار یک خوبی دارد. خوبیش هم این است که انسان بفهمد که همیشه رئیس نیست. امروز به من رای دادند. فردا به من رای نمیدهند. اصلاً اگر انسان مطمئن بشود که همیشه به جایی بند نیست، خیلی خوب است. اصلاً آدم باید هر لحظه احتمال این را بدهد که یک ساعت دیگر میمیرد. این خوب است که انسان بداند که پایش به جایی بند نیست و کل دنیا ارزش ندارد. آدم فقط برای خدا اقدام کند.
6- تکیه به خداوند در تمام مسائل و مشکلات
یک کسی گفت: آقای قرائتی! گفتم: بله. گفت: این فاجعه شد. گفتم: چه شد؟ گفت: فلان فرماندار و استاندار عوض شد. گفتم: اتفاقاً خیلی خوب شد. امیدوارم همه مردم یکی شش ماه استاندار بشوند. چون اینها که استاندار نشدند خیال میکنند فرمانداری، استانداری، وکیلی، وزیری، یک چیزی است. وقتی به مقامی رسیدند میبینند، مثل یک جویی است که به دریا میرود. هنوز دریا را ندیده است، وقتی به دریا آمد، شل میشود و آرام میشود. آن جویی هم که از دریا برمی گردد، دیگر سرش را پایین انداخته و میرود. وقتی یک جوی به دریا میرود، با پز میرود. یک جوی که از دریا برمی گردد، خیلی شل است.
وقتی آدم دلش میخواهد یک کاری بکند هیجان دارد. اول که آدم تلفن میزند، کارت درست میکند که آقا اگر با بنده کار داشتید، این شماره تلفن من است. بعد کارش به جایی میرسد که میگوید: تو را به حضرت عباس شماره تلفن من را به کسی ندهید. دو شاخه را هم میکشد. این موجها ایجاد میشود. امروز یک نفر میآید، فردا هم یک نفر میآید. اجازه بدهید همه رشد کنند. اجازه بدهید همه بیایند و دو سال استاندار بشوند. همه دو سال فرماندار بشوند.
خود من پریشب به گروه معارف گفتم: آقا یک کسی را پیدا کنید که شب جمعهها جای ما بیاید و صحبت کند. یک زنبور صورت من را گزیده است و صورتم باد کرده است. گفتند: آقای قرائتی! صورتت باد کرده است. با این ترکیب نمیتوانی در تلویزیون بیایی. گفتم: به گروه معارف بگو که یک نفر را به جای من بیاورند و بگویند: که با کمال تأسف آقای قرائتی نیست. طلبه که در قم زیاد است. اجمالاً باید طلبههای دیگر هم بیایند. یک عده دیگر هم امام جمعه شوند. یک عده دیگر هم قاضی شوند. به نظر من این تغییر و تحولها خوب است. یعنی به امام زمان که انشاءالله ظهور میکند، میگوییم: ای امام زمان ما سه هزار نفر هستیم که هرکدام یکی، یک ماه استاندار بودند. جایی خبری نیست. بیست هزار نفر داریم که همه مزه فرمانداری را چشیدهاند. اصلش خوب است. من معتقد هستم که مملکتمان را خود خدا نگه داشته است. ما پنج سال جنگ میکردیم، با اینکه مسئولین سطح بالا مثل وزیر دفاع نداشتیم و دور میز هیئت دولت ما وزیر دفاع نبود ولی دفاع را خودمان قوی میکردیم. این است که مملکت به شخص بسته نیست. خدا انشاءالله سایه امام زمان را از سرمان کم نکند. سایه رهبر انقلاب را از سر ما کم نکند. با بالا و پایین شدن بقیهی مهرهها آب از آب تکان نمیخورد. این طور نیست که آقا، فاجعه شده است. هیچ فاجعهای نشده است. خیلی آرام باش. خودمان را به خدا بسپاریم.
«ایاک نعبُدُ» بنده تو هستیم. در سوره محمد آیه دوم میگوید: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ»(محمد/2)، آنها که آدمهای خوش ذاتی هستند، اهل ایمان و عمل صالح هستند. «وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ»(مسلمانهای حزب اللهی) خدا میگوید: «کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ»، اگر هم دسته گلی آب بدهند، چون ذاتشان خوب است، خدا عفو میکند. بعد میگوید: «وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ»، خدا بدکاریهایشان را اصلاح میکند. حالا فرض میکنیم یک جایی آنطور که میخواهیم نشد، اگر ذات خوب باشد، حرکت کلی خوب باشد، اگر هم یک جایی یک نقطه ضعفی بود، خود خدا میبخشد. مثل خانه سالم است. وقتی خانه سالم است، حالا اگر یکی دو جایش هم سوراخ بود، میخرند و اشکالش را برطرف میکنند. خدا در قرآن آیه دوم سوره محمد میفرماید: اگر هم آدمهای خوب دسته گلی آب بدهند، خدا میبخشد. امت حزب الله در زیر موشک به آنها رای دادند. حالا فرض میکنیم دو صندوق هم خراب بود. فرض میکنیم یک نماینده مورد داشت. فرض میکنیم یک قاضی، یک طلبه، یک امام جمعه، یک مسئول، مدیر کل، وکیل و وزیر نبود. فرض میکنیم یک نفر، دو نفر، پنج نفر همه خراب بودند اما وقتی که امت شهید پرور است، وقتی جبهه گرم است، امام مخلص است، وقتی نظام کلی درست بود، خود خدا گفته است من این موجهای جزئی را اصلاح میکنم. «وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» ذات تو خوب باشد من این کوچکها را برطرف میکنم.
درباره گناهان هم همینطور است. میگوید: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریماً»(نساء/31)، شما گناهان کبیره را انجام ندهید، من گناه کوچک را میبخشم. مثل کسی که صد و دوازده هزار و پانصد و سی وچهار تومان و ده شاهی طلب دارد. میگوید: آقا صد هزار تومان را بده، آن سی و دوتومان و ده شاهیاش را بعداً بده. شما کار به مسائل ریز نداشته باش. چون گاهی وقتها یک مسائلی پیش میآید. آن مسائل چیست؟
اگر انسان یکخورده تکیهاش به خدا باشد این موجهای کوچک زود میگذرد. این هم که در موجهای کوچک میافتیم به خاطر این است که چرخ ما کوچک است. تا به حال یک چرخ کوچک را در جادهای که موج دارد دیدهاید؟ در جادههایی که این طوری است، این ماشینهای پیکان و دوچرخه خیلی اذیت میشوند. چون چرخ ماشین کوچک است، هر دفعه به جاده و جاده کش فحش میدهد در هر موجی که میافتد یک فحش نثار همه میکند. اما اگر چرخ بزرگ باشد از روی همه اینها میرود و نمیفهمد. اصلاً ما نمیفهمیم که در این مملکت حق با چه کسی است؟ نخیر در مملکت معلوم است که حق با چه کسی است. اسلام سر جایش است، امام هم سر جایش است، این مسافرها هم که یکی پیاده میشود، یکی سوار میشود، یکی پوست پرتقال میاندازد، یکی پوست تخمه میاندازد، یکی سیگار میکشد، مسافرها هم هر کدام یک عیبی دارند اما ماشین سالم است، راننده هم سالم است، جاده هم سالم است. جاده اسلام است، ماشین قرآن است، راننده امام است و. . . حالا این مسافر هم پوست پرتقال ریخت، دنیا که زیر و رو نمیشود. گاهی هم که چرخها کوچک هستند و در این موجها میافتند.
داشتیم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» را میگفتم. این حاشیهای که در آن رفتم به خاطر این بود که در این ماه رمضان، یک تعداد تلفن شده که آقا چرا چنین شده است؟ چرا آن آدم چنین شده است؟ آقا نظام جمهوری اسلامی است. نظام سر جایش است. این یک آدم بد شد. اگر من دارم میروم، باد کلاهم را در جوی آب انداخت، خودم که زنده هستم. حالا ممکن است یک تغییر و تحولی در یک آدمی، جایی، مکانی، میزی ایجاد شود. این که چیزی نیست. خدایا تو که در سوره محمد فرمودی من ضعفها را جبران میکنم، مملکت ما هر کجایش ضعف دارد، هر آدمی، هر کجایی، هر نهاد و سازمان و ادارهای ضعف دارد، خودت به فضل خودت ضعف هایمان را جبران کن.
«إِیَّاکَ نَعْبُدُ»، فقط بنده تو هستیم. نه بندهی شرق و نه بنده غرب هستیم. «وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»، فقط از تو کمک میخواهیم. نه از شرق و نه از غرب کمک میخواهیم. بعد میگوییم: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن. راه مستقیم کدام است؟ خود آیه معنا کرده است. راه مستقیم «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» راه مستقیم راه کسانی است که به ایشان نعمت دادی. نعمت نه این خانه و ماشین و تلفنها، اینها نعمت نیست. انبیا و شهدا نعمت هستند. خدا میگوید: «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» است. «أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»(مریم/58)، خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن. در آن حدیث نقل شده است که به علی بن ابیطالب گفتند: تو چرا «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» میگویی؟ گفت: من تا الآن در راه مستقیم هستم. فردا از خودم خبر ندارم.
7- تکروی، غرور و خودخواهی ممنوع
«إِیَّاکَ نَعْبُدُ»، فقط بندگی تو را میپذیریم. «إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»، فقط از تو کمک میخواهیم، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، «إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» یعنی فقط از تو کمک میخواهم. مثل نصرت است. «وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»(انفال/10)، اگر هم تو حمله کردی، نگو: ما حمله کردیم و غرور تو را بگیرد. باید پس بدهی. «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ»(نصر/1)، قرآن نمیگوید «إذا جاءَنصرَک»، میگوید «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ»، نصرالله یعنی نصر برای خداست «وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»، نصرت برای خداست. هر جا که ما بگوییم خراب میشویم. اصلاً خدا بدش میآید که کسی بگوید: من و کسی بگوید: ما. چه بگوید من کردم، چه بگوید ما کردیم. از هر دو کلمه بدش میآید. فرشتهها معصوم هستند. خدا دماغ فرشته را هم به خاک مالید. فرشتهها گفتند: «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ»(بقره/30) ما خدا را تسبیح میکنیم. اصلاً انسان را خلق نکن، این انسان وجود ناجوری است. تو بشر را خلق نکن. ما را به جای بشر بسنج. ما تو را تسبیح میکنیم. ما مقدس هستیم. آدم خلق نکن. آنوقت خدا یک کاری کرد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها»(بقره/31)، یک چیزهایی را به انسان یاد داد. به حضرت آدم یک چیزهایی یاد داد. به فرشتهها گفت: بگو ببینم تو بهتر هستی یا او؟ خلاصه فرشتهها هم تنظیم باد شدند. دستها را بالا بردند. گفتند: ببخشید. یعنی اگر فرشته هم ما بگوید، خدا دماغش را به خاک میمالد.
به امام باقر گفتند: شما از علمای مدینه هستی؟ نگفت: بله این جانب از علمای مدینه هستم. عالم درجه یک هستم، اعلم علما هستم. فرمود: از جهال نیستم. جمله را ببینید. به امام باقر گفتند: شما از علما هستید؟ فرمود: من از جهال نیستم، نگفت: از علما مهم هستم ولی یک خورده ادب کرد.
«وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»، فقط از تو کمک میخواهیم. ما باید بدانیم که گاهی خدا کمکمان میکند و گاهی کمک را برمی دارد. حالا چطور خدا کمک میکند؟ اگر انسان گناه بکند خدا کمکش را برمی دارد. ماه رمضان خیلی دعا میکنند. چقدر شبهای قدر گفتند: خدایا ریشهی صدام را بکن. ای خدا آخر این همه مردم دعا میکنند نباید یکی از آن مستجاب شود؟
حدیث داریم گاهی بشر دعا میکند، دعایش مستجاب میشود اما همین انسانی که دعا میکند و دعایش مستجاب میشود، بعد از مدتی گناه میکند و خدا به فرشتهها میگوید: دست نگهدارید، این یک گناه کرد. خواستهاش یکسال دیگر عقب میافتد. مثل این کسی که پشت در اتاق دکتر آمده است و الآن وقت این است که مثلاً داخل برود و معاینه بشود. یک باره میزند و شیشه را میشکند. دکتر میگوید: آقا او را بیرون کنید. میگوید: من مریض هستم. میگوید: خوب شیشه را شکستی. برو فردا بیا.
حدیث است که گاهی دعا به خاطر گناه مستجاب نمیشود. خیال نکنم گناه هم حتماً زنا و لواط است. همین آبی که شما باز میکنید و نمیبندید گناه است. همین هندوانهای که نصفه میخورید و نیمه کاره دور میریزید، گناه است. همین غذای سالمی که در سطل زباله میریزید، گناه است. از آن طرف دنیا باید گندم بیاید، آرد بشود، نان بشود اما نانوا نان را بد میپزد و شما همین جا غذای پخته و نان را در سطل زباله میریزی. از آن طرف دنیا میآید که ما اسراف کنیم؟ مثل آن که لباس یک کسی را خیلی اتو کنی، دندانهایش را مسواک کنی، شانهاش کنی بعد هم در سر او یک گلوله بزنی. اگر میخواستی به او گلوله بزنی پس چرا این همه لباسش را اتو کردی؟ آدم از آن طرف دنیا گندم بیاورد و تو در سطل آشغال بریزی؟
ما گاهی وقتها گناهان را ناچیز و پیش پا میدانیم. مصرف آب، اسراف آب، اسراف غذا، زبانمان، راحت میگوییم، راحت فحش میدهیم. چقدر غیبت کردن کار آسانی شده است. جهنم راست است. قرآن میگوید: جهنمیها به فرشتهها میگویند «لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ»(زخرف/77)، به خدا بگویید: خدا جانمان را بکند. یعنی بمیریم. میگوید: نه نمیمیرید «لا یَمُوتُ فیها وَ لا یَحْیى»(طه/74)، نه میمیرید و نه زنده میشوید. باید زجرکش بشوید. اصلاً التماس میکنند. «وَ یَأْتیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ»(ابراهیم/17)، قرآن میگوید: در دوزخ مرگ از هر سمت میآید ولی انسان نمیمیرد، آرزو میکند، میگوید: ای فرشتهها تو را به خدا، از خدا بخواهید که من بمیرم. میگویند: نباید بمیری، باید زجرکش بشوی.
8- گناه و نابودی اعمال نیک
یک وقت یک کسی گفت: آقای قرائتی، این راست است که میگویند: اگر یک کسی غیبت کس دیگری را بکند، تمام عبادتهایش نابود میشود؟ گفتم: بله حدیث است. گفت: حالا بنده چهل سال عبادت کردم، به خاطر یک گناه یک دقیقهای، یک غیبت، چهل سال عبادت مرا از بین برد. گفتم: بنده هم چهل سال جان کنده بودم آبرو درست کردم. شما هم با همین یک دقیقه، آبروی چهل سال مرا بردید. چهل سال به چهل سال، این به آن در باشد.
گفتند: قرار شد دو نفر دروغ بگویند. یکی گفت: پدر من یک طویله داشت به قدری دراز بود که وقتی اسب میخواست از این طرف طویله به آن طرف طویله برود، اسب چند مرتبه حامله میشد و میزایید و آخرش هم به آخر طویله نمیرسید، این قدر طویله پدر من بزرگ بود. دیگری گفت: من هم یک دروغ بگویم، پدر من یک چوب بلندی داشت که وقتی ابر میشد با این چوب آن ابرها را پس و پیش میکرد، آفتاب میشد. گفت: آقا زمستان ابر میشد، تابستان که ابر نبود این چوب را کجا میگذاشت؟ گفت: در طویلهی پدر تو میگذاشت. حالا اگر قرار است که دروغ بگویی، آن دروغ به این دروغ در باشد.
بنده چهل سال است که جان کندهام، یک آبرو درست کردهام، راحت میگویی: قرائتی چنین است. خوب تو که آبروی چهل سال مرا با یک لحظه از بین بردی. حدیث داریم کسی که غیبت کند عبادت چهل سالهاش با یک لحظه از بین میرود. خوب برای اینکه چهل سال هم من آبرو درست کردم. آقاجان اینطور نکنیم، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»، فقط بندگی تو را میکنیم. «وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»، خدایا فقط از تو کمک میخواهیم. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، خدایا از این راههایی که آدم را غرق میکند، خودت مرا در راه مستقیم ببر. تو باید ما را هدایت کنی. ما عقلمان نمیرسد که چه راهی را برویم؟ تا به حال چقدر تصمیم گرفتی که دیگر گناه نکنی؟ تا حالا چقدر روی دست خودت زدهای؟ پس همین که ما هر کداممان هزارها بار با کم و زیادش پشیمان شدهایم، پشیمانی دلیل بر این است که عقل ما کافی نیست. صبح میگوییم: خیابان یکطرفه است. عصر میگوییم: دو طرفه است. تا به حال 25بار قانون اساسی آمریکا عوض شده است. تا به حال قانون بلژیک119 بار عوض شده است. عقل ما کافی نیست. خدایا تو ما را هدایت کن. تو یادمان بده چه کنیم. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، تو به ما بگو که به کدام راه برویم؟ «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، خدایا من میخواهم راه(انعمت) را بروم. نمیخواهم به راه مغضوبین بروم. نمیخواهم به راه ضالین بروم.
9- شرایط نماز و نمازگزار
در جامعه یک عده مغضوب هستند. یک عده ضالین هستند. «غَیرَالمَغضوبْ» یعنی من غیراز مغضوبین هستم. من با مغضوبین نیستم، با ضالین نیستم، با اَنعَمتها هستم. راه انحراف نمیخواهم. راه مستقیم میخواهم. خیلی جمله قشنگی است. مسلمان رو به خدا با یک لباس پاک میایستد. لباسی که دزدی نیست، مکان غصبی نیست، لباس غصبی نیست، آب پاک است. اللهُ أکبَر! خدایا تو بزرگ هستی. نمازش را میخواند بعد هم میگوییم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، آنوقت عبادت چه عبادتی باشد؟ عبادت ما عبادتهای مختلفی است. اول چرا خدا را عبادت کنیم؟ چون ما را آفرید. قرآن میگوید: «وأعْبُدوا رَبَّکمُ الَّذی خَلَقَکمْ» اصلاً اینکه میگوییم: عبادت کن چون خالق شماست. شما روزی هشت ساعت برای ماهی سه تومان، چهار تومان کار میکنی. خوب خدا به تو همه چیز را داده است. فلسفه عبادت این است که ما باید شکر خدا را کنیم. «اعْبُدُوا» چرا «اعْبُدُوا»، «الَّذی خَلَقَکُمْ»، خدا شما را آفرید. «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ»(بقره/21)، خدا را عبادت کنید چون او شما را آفرید.
نماز که میخواهید بخوانید، باحال بخوانید. نماز را آگاهانه بخوانید. وقتی که مست هستید، نماز نخوانید. قرآن میگوید: سر نماز نروید. «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ»، تا بدانید چه میگویید. آگاهانه از خواب بلند شدهای. شمکت پر است. حال نماز خواندن نداری؟ آن وقتی که حال نداری و نمیدانی چه میگویی، نماز نخوان. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاهَ وَ أَنْتُمْ سُکارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ»(نساء/43) نماز میخوانید نماز را باحال بخوانید. با آگاهی نماز بخوانید. میخواهید نماز بخوانید، در نماز خالص باشید.
اگر کسی میخواهد نماز بخواند، در نماز یک چیز برای غیر خدا باشد غلط است. مثلاً مکانی که میایستی تا نماز بخوانی، یک جایی بایستی که بگویی دوربین تلویزیون مرا بگیرد. مکانی که انتخاب میکنی مکانی برای غیر خدا باشد، نمازت باطل است. زمان برای غیر خدا باشد، مثلاً بگویی اول وقت نماز بخوانم تا مردم بدانند من نمازم را قبل از افطار میخوانم، پشت میاندازی برای اینکه مردم بدانند، این هم باطل است.
مستحبات برای غیر خدا باطل است. انگشتر عقیق برای غیر خدا باطل است. حتی امام رضا وضو میگرفت، پارچ آبی بود یک کسی رفت تا در ریختن آب کمکش کند. گفت: آقا در وضو کسی نباید به کسی کمک کند. بگذار خودم بریزم. گفت: آقا من آب میریزم، شما وضو بگیر. فرمود: «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً»(کهف/110) خالصانه، «وَ لا یُشْرِکْ»، امام رضا این آیه را تلاوت فرمود. وقتی آدم نماز میخواند. بگوییم: آقا اینجا نماز میخوانیم، پهلوی بخاری است، هم گرم میشویم وهم نماز میخوانیم. بگذار پهلوی بخاری برویم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، دو کار را با یک کار میکنیم. هم گرم شویم، با آب خنک وضو بگیریم، هم خنک شویم، هم وضو بگیریم، هم غسل جمعه میکنیم، هم شیرجه میرویم، «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ»، یعنی وقتی یک کاری را برای خدا میکنی، خالص برای خدا باشد. «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً»(کهف/110)
به نام خدایی که همه کمالات را دارد. به نام خدایی که به همه مهر میکنی و همیشه لطف میکنی. ستایش فقط برای تو است. تو همه هستی را تربیت میکنی. لحظه به لحظه لطف میکنی که اگر مثل برق یک لحظه سیم قطع بشود، لامپ از خودش نوری ندارد، قیامت ما فقط به سمت توست. همه ما فقط بندگی تو را میپذیریم. همه ما فقط از تو کمک میخواهیم. نمیدانیم چه کنیم؟ هر کاری میکنیم پشیمان میشویم. راه را نمیدانیم. راه راست کدام است؟ تو خودت ما را در راه راست هدایت کن. به راه «انعمتها» هدایت کن. به راه مغضوبین و راه ضالین هدایت نکن. مرگ برمغضوبین. مرگ بر ضالین. من نمیخواهم جزء اینها باشم. راه «انعمتها» را میخواهم.
10- تفسیر سوره توحید
سراغ سوره توحید میرویم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»(اخلاص/1) بگو او خدای یگانه است. او یگانه است. او در قدرت یگانه، در علم یگانه است و ما هم هستیم، اما ما کجا و او کجا. . . هستی ما نابود شدنی است. علم ما نابود شدنی است. «لَیسَ کمِثْله شَیء» (شوری/11) بگو او یگانه است. در ذاتش یگانه است. در صفاتش یگانه است. درلطفش یگانه است. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بگو: او خدای یگانه است. در همه کمالاتش یگانه است. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ»(اخلاص/2-1)، بگو او خدای بی نیاز است. قدرتی است که همه به سوی او میروند ولی او نیازی به کسی ندارد. همه خالی هستند و او خالی نیست. همه محتاج هستند و او محتاج نیست. همه ذلیل هستند، او ذلیل نیست. صمد را این طور معنی کردهاند. «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ»(اخلاص/3) خدا از چیزی گرفته نشده است، مثل اشک نیست که از چشم باشد، آبی نیست که از چشمه باشد، میوهای نیست که از درخت باشد، کودکی نیست که از مادر باشد، «لَمْ یَلِدْ»، از چیزی بر خاسته نشده است، «وَ لَمْ یُولَدْ»، در او زاد و ولد نیست. ما مثل مسیحیها نیستیم. که میگفتند: عیسی پسر خداست. مثل یهود نیستیم که میگفتند: عُزیر پسر خداست. مثل مشرکین نیستیم که میگفتند: ملائکه دختر خدا هستند. این پسر و دختری که عقاید انحرافی دارد. یهود میگوید: عُزیر پسر خداست، «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ»(توبه/30)، مسیحیها میگویند: عیسی ابن الله است. «وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ»(توبه/30) عیسی، پسر خداست. مشرکین میگفتند: ملائکه دخترهای خدا هستند. هنوز هم بعضی از جاها که نقاشی هست عکس فرشته را کشیدهاند، قیافهاش قیافه دختر است. بالی دارد و. . .
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، بگو او یگانه است. در عملش یگانه است، صفات او از ما جدا نمیشود ولی ما عالم هستیم، اما قبلاً علم نداشتیم. خدا قادر است نه مثل قدرت ما، عالم است نه مثل علم ما، «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، یعنی او یگانه است، در علمش یگانه است، در قدرتش یگانه است، «اللَّهُ الصَّمَدُ»(اخلاص/2) او بزرگی است که همه به او نیاز دارند و کسی به او نیازی ندارد. او به کسی نیازی ندارد، همه خالی هستند. باید به یک کسی بند شوند، او به کسی بند نیست. هستی همه از اوست، هستی او از کسی نیست، «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ»، زاد و ولد درباره خدا معنا ندارد، این یهود است که میگوید: عزیر پسر خداست و مسیحیت است که میگوید: عیسی پسر خداست. مشرکین هستند که میگویند: ملائکه دختر خدا هستند. ما این طور نیستم. «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ»(اخلاص/4-3)، او شریک ندارد، او هم کفو ندارد، او مثل ندارد. «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»(شورى/11)، نه زاد و ولد دارد، نه شبیه دارد، یگانه است و به احدی احتیاج ندارد. اصلاً ما نمیتوانیم خدا را تصور کنیم.
ما وقتی زنگ را میزنند میفهمیم آدم پشت در خانهمان است اما نمیتوانیم بگوییم که چه کسی بوده است. ما که دود را میبینیم میفهمیم آتش است اما نمیدانیم این آتش چه آتشی است. یعنی از اثر به مؤثر پی میبریم. گرچه مؤثر را تصور نکنیم.
11- یکتایی خداوند در همه چیز
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» در پرورش یکتاست. «وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ»(انعام/164) در مالکیت یکتاست. «وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(آل عمران/189) در حاکمیت یکتاست. «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ»(انعام/57) در فریادرسی مضطرین یکتاست. «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ»(نمل/62)، یعنی حکمش یکتاست، آدم میترسد که بعضی وقتها بعضی از حکمها را اجرا کند. الآن دیگر ابر قدرتها در دنیا مهم نیستند. خود ابرقدرتها اگر خواسته باشند یک قانونی را اجرا کنند، میترسند. مثلاً اگر یک زمانی آمریکا خواست ریگان را شلاق بزند، همان قاضی که میخواهد شلاق بزند، دستش میلرزد، یعنی گاهی وقتها مهمترین قدرتها در اجرای عمل دستشان میلرزد. فقط خداست که وقتی میخواهد حکمی را اجرا کند، دستش نمیلرزد. قرآن میگوید: «وَ لا یَخافُ عُقْباها»(شمس/15) یعنی اگر خدا به کاری اراده بکند، انجام میدهد «وَ لا یَخافُ عُقْباها» از عاقبتش هم نمیترسد. گاهی وقتها میگوییم: آخر اگر خواسته باشیم ایشان را کتک بزنیم، قبیلهاش حرکت میکنند، این ده با آن ده به هم میریزد. خدا میگوید: با هر کس بخواهم هر کاری بکنم میکنم. «وَ لا یَخافُ عُقْباها»، از بازتاب و عکس العملش هم وحشتی ندارم.
امیدوارم که خدا به ما توفیق بدهد، لااقل در عمرمان یک رکعت نماز با توجه بخوانیم. ما از نمازمان غافل هستیم که هیچ، امام حسین میگوید: خدایا من وقتی که با سوادم بی سواد هستم، وقتی که بی سواد هستم، دیگر هیچ. امام حسین میگوید: خدایا من خوبی هایم بدی است. ما وقتی یاد خدا هستیم یاد خدا نیستیم. میگوییم: الله اکبَر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» گوجه سبز که گران شده است. باقلا هم که گران شده است والآن خواسته باشی یک پلو شوید بخوری «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» الآن گازهم که تمام شده است «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» قوطی کبریت یادت نرود. «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ»(اخلاص/4-3) دیر برویم خانواده دعوا میکند. «کُفُواً أَحَدٌ»، اللهُ اکبَر، اصلاً نماز ما پلو شوید است، قوطی کبریت و گاز و کپسول است، صف نانوایی و شیرخشک است، نماز ما با غفلت است. «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری»(طه/14)، نماز که باید با ذکر باشد، با غفلت است. غفلتمان که دیگر هیچ. خوبیهایمان بدی است، بدیهایمان که دیگر هیچ.
خدایا به ما توفیق بده که یک رکعت نماز باحال بخوانیم. یک رکعت با حال بخوانید باقیش هیچ. اگر شما توانستید تا آخر عمر یک رکعت نماز باحال بخوانی خوشا به حالت. نمیتوانید بخوانید، علتش هم این است که از غیر خدا پر شدهایم و کسی که خواسته باشد از غیر خدا پر بشود، نمیتواند مجرد بشود.
خدایا کمک کن هم تو را بشناسیم و هم نمازمان را بخوانیم که اگر آن نماز را خواندیم، دیگرآن نمازگزار غیبت نمیکند، آبروی کسی را نمیریزد، گران فروشی نمیکند، رشوه نمیگیرد، اینکه هم نماز میخوانیم و هم هر غلطی میکنیم چون که نمازهای ما نماز نیست، مثل اینکه هوا بخوری باز هم گرسنهای. چون در هوا مواد غذایی نیست، باز هم میگویی که گرسنه هستم. چون در هوا مواد غذایی نیست. هرچه هم که هوا وارد دهانت بشود باز هم تو را سیر نمیکند. علت اینکه ما هر چه نماز میخوانیم ما را نمیسازد به خاطر این است که در آن مواد نیست. نماز آب دار نیست.
خدایا به آبروی آنهایی که نماز با توجه خواندهاند و عاشق نماز بودهاند به ما معرفت و عشق نماز و نمازی که «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»(عنکبوت/45) باشد، مرحمت بفرما.
توفیق خواندن نماز را مرحمت بفرما. خدایا رزمندگان را پیروز بگردان. اسرایمان را آزاد بگردان. راه کربلا را روی رزمندهها باز بفرما. به خانوادههای اسرا، شهدا، مفقودین، معلولین و جانبازان صبر کامل، اجر کامل مرحمت بفرما.
به ما توفیق بده، ما به سرنوشت اصحاب احد در جنگ احد گرفتار نشویم. در جنگ احد پیغمبر دستور داد که این منطقه را حفظ کنید، سراغ غنائم جنگی رفتند، منطقه از دستشان رفت. نکند یک زمانی ما سر غنائم جنگی برویم و منطقه از دستمان برود. برویم ببینیم چه کسی وکیل است؟ چه کسی وزیر است؟ چه کسی سخنرانی کرد؟ چه کسی پست گرفت؟ نکند ما برویم غنائم جنگی را بگیریم و منطقه از دستمان برود.
خدایا ما را مثل اصحاب خوب پیغمبرت قرار بده. مثل آن اصحابی که دل پیغمبر را آزردند و مأموریتشان را خوب انجام ندادند ما را از آن گروه قرار نده. امام عزیزمان رهبر کبیر انقلابمان را حفظ بفرما. نماز جمعه یادتان نرود.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»