تشویق و تشکر، عوامل تربیت

موضوع: تشویق و تشکر، عوامل تربیت
تاریخ پخش: 70/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

1- عوامل تربیت
در خدمت شما برادران و خواهران عزیز هستیم. جلسه قبل راجع به محبت و رحم و عاطفه صحبت کردم. این جلسه بحث راجع به عوامل تربیت؛ باز صحبتی خواهیم داشت و نکات خوبی را از قرآن و حدیث برایتان بیان کنیم.
عوامل تربیت: 1- تشویق 2- محیط 3- فطرت
یکی از عوامل تشویق است.
2- تشویق
اگر از شما بپرسند اسلام راجع به تشویق چی دارد؟ سؤال: اسلام نظرش راجع به تشویق چیست؟
در تشویق: تشویق از چه؟ کجا؟ چقدر؟ چگونه؟ برای چه؟
روی همه اینها اسلام نظر دارد. اصلاً اینکه ما می‌گوییم اسلام دین جامعی است یعنی مسئله‌ای نیست مگر اینکه اسلام نسبت به آن حرف زد. و تشویق یک چیزی است که آدم خیال می‌کند که خوب تشویق کنید. تشویق فقط کف زدن نیست. نحوه تشویق. تمام آیاتی که در قرآن می‌فرماید. «نِعْمَ الْعَبْدُ» (ص/30 و44) بنده خوبی است. تشویق خدا از انبیاء. حالا داریم که دو رقم تشویق می‌کند: ما 124 هزار پیامبر داریم 25 تا از اینها اسمشان در قرآن آمده. در این 25 تا 22 تا از اینها خیلی وضعشان درب و داغون بوده ده تا از اینها هم کار و بارشان چاق بود.
3- حضرت سلیمان و حضرت ایوب در قرآن
یکی از اینها که خیلی کارش چاق بود، حضرت سلیمان بود که درباره سلیمان قرآن می‌فرماید: ابر و باد و مه و خورشید و فلک را در اختیارش می‌دهم. «سَخَّرْنا» (انبیاء/79) تسخیر کردیم برای سلیمان باد و کوه و همه چیز در اختیارش بود یک پیامبر هم داشتیم خیلی بلا و گرفتاری برایش پیش آمد که می‌گویند. خیلی صبر کرد به نام ایوب که یک تئاتری هم ساختند نمایشی هم دادند. برای زندگی حضرت ایوب حالا شاید هم دیدنی است. سلیمان همه چیزی داشت و ایوب را خدا همه چیز را از او گرفت. در یک حادثه گوسفندهایش از بین رفت در یک حادثه زن و بچه‌اش در یک حادثه مریدهایش طرفدارانش با او مخالف شدند.
در یک حادثه مریض شد. همه نوع بلا و گرفتاری سرش آمد اما قرآن در سوره(ص) هم زندگی ایوب و هم زندگی سلیمان را پشت سر هم نقل می‌کند و می‌گوید «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص/30)، «إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص/44). از این ما یک چیزی را می‌فهمیم. می‌فهمیم خوب بودن خیلی مربوط به شرایط مادی نیست. درست مثل کسی که در دریای آب شور یکی هم آب شیرین. اگر کسی ناخدا باشد در هر دو آب می‌تواند کشتی براند و اگر کسی صیاد باشد در هر دو آب ماهی هست و اگر کسی غواص باشد در هر دو دریا لؤلؤ و مرجان هست البته شرائط وقتی خوب بود و فرض کنید استاد خوب و نور خوب و کتابخانه خوب و…
در خیابان صاف آدم تندتر می‌رود اما اگر راننده خوبی باشد در خیابان خاکی هم خوب می‌راند و راننده ناشی باشد در اتوبان هم نمی‌تواند براند. اصل راننده است اسفالت چند درصد اثر دارد. ما داریم که ماشینهای خراب را یک آدم پخته سالها از آن کار می‌کشد و ماشینهای بسیار صفر کیلومتر را یک آدم ناشی زود خراب می‌کند. بنابراین نمی‌خواهم منکر شرائط مادی شوم می‌خواهم بگویم شرائط مادی صد در صد نیست چند درصد است.
نمونه سلیمان همه چیز در اختیارش بود «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» ایوب همه چیز از او گرفته شد، «نِعْمَ الْعَبْدُ».
این آیاتی را که می‌گویم «نِعْمَ الْعَبْدُ». حالا من هم از اینکه این دو تا پیامبر پشت سر هم هر دو زندگیشان در سوره «(ص) » آمده می‌خواهم بگویم خدا یک نمایشگاهی دارد.
الآن نمایشگاه کتاب داریم نمایشگاه‌های بین المللی هست. قرآن یک کتابی است که نمایشگاه انسانهاست. یک بار می‌گوید: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» (تحریم/11). نمونه مردم با ایمان: زن فرعون، پشت سرش می‌گوید «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ» (تحریم/10). نمونه زنان بدجنس: زن حضرت نوح و زن حضرت لوط. زن دو پیامبر بدجنس ترین زنها.
4- تأثیر محیط
زن فرعون خوش جنس ترین زنها. می‌خواهد بگوید شرائط. آن محیط طاغوتی است ولی زن خوب در می‌آید. آن محیط نبوت است زن فاسد در می‌آید. شرائط چند درصد اثر می‌گذارد اصل، اراده انسان است. «نِعْمَ الْعَبْدُ» آیاتی که می‌گوید «نِعْمَ الْعَبْدُ» آیات تشویق است. آیاتی که قرآن می‌گوید: «یُحِبُّ» دوست دارد. حالا چند تا محب داریم «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ» (بقره/222) داریم در قرآن خدا دوست دارد که وقتی کسی دست گلی داد بگوید معذرت می‌خواهم. نگویید ما تا حالا خیلی معذرت خواستیم فایده‌ای ندارد. نگفته «یُحِبُّ التَّائبینَ». گفته: «یُحِبُّ التَّوَّابینَ». تائب کسی است که در عمرش یک بار دو بار توبه کند. توابین این است که همه‌اش عذر خواهی می‌کند. اصلا کسی که همه‌اش عذر خواهی کند خدا دوستش دارد. نگویید خیلی معذرت خواهی کردیم دیگر رویمان نمی‌شود نه رویت شود. هر چه لغزش دیدی فوری استغفار کن. اصلا خدا دوستت هم دارد.
«وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ» (توبه/108). «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ» (توبه/4)، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ یَعْنِی الْمُقْتَصِدِینَ» (کافى/ج‌4/ص‌53). قصد: آیات «نِعْمَ» آیات تشویق است آیات «یُحِبُّ» خدا دوستت دارد.
پاداشهایی که در قرآن هست همه مال تشویق است. نرخها در قرآن. بد نیست که بگویم. چند نرخی در قرآن: خداوند در قرآن می‌فرماید که: بعضی‌ها که اگر کار خوبی کنند «ضِعْفَیْنِ» (بقره/265) ضعف یعنی مضاعف یعنی دو برابر. بعد می‌گوید: «فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَهً» (بقره/245) اضعاف چند برابر نه دو برابر گاهی می‌فرماید: «عَشْرُ أَمْثالِها». ده برابر. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160). ثواب کنی ده تا ثواب پایت می‌نویسند. «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلا یُجْزى‌ إِلاَّ مِثْلَها» (انعام/160). گناه کنی یکی می‌نویسند ثواب کنی ده تا.
بعد یک جایی داریم که می‌گویند: وای به کسی که ده تایش از یکی آن کمتر است.
یعنی با اینکه خدا کار خیرش را ده تا حساب می‌کند باز اینقدر کار خیری نکرده که ده تایش از یکی آن کمتر باشد. گاهی می‌فرماید: هفتصد برابر. بعد می‌گوید: بیش از هفتصد برابر گاهی می‌گوید: اصلا احدی نمی‌داند. مثلا اگر کسی خودش را از رختخواب بکند برای نماز شب البته ما فرم زندگیمان فرم زندگی بدی است. بنده خودم هم، یعنی من هم خرابم. فرم زندگی باید فرم زندگی خروسی باشد. خروسها سر شب می‌خوابند سحر بیدار می‌شوند. یک فرم زندگی. فرم زندگی سگی است تا یک دو نصف شب بیدار است چاشت می‌خوابد. در حیوانها سحر خیز خروس است چاشت خواب سگ است.
اسلام می‌گوید که: دو وعده غذا بخورید چاشت و دم غروب. ما سه وعده می‌خوریم اسلام می‌گوید: شب غذای سبک بخور. اسلام می‌گوید: بعد از غذا نخوابید. یک خورده راه بروید. اسلام می‌گوید: از هوای لطیف بین الطلوعین استفاده کنید چاشت خوابی بسیار بد است. برای هر چیزی برنامه دارد. پس دارم چه می‌گویم.
آقایانی که دیر پیچ تلویزیون را باز کردید بحثمان بحث عوامل تربیت است یکی از عوامل، تشویق است از چه کسی؟ کجا؟ چگونه؟ برای چه؟ بحثمان بحث تشویق است. آیات تشویق: آیات نعم است آیات «یُحِبُّ» آیات «ضِعْف، اَضْعَاف و عَشْرُ اَمْثَالِها» است.
5- انواع تشویق
چگونه باید تشویق کنیم: مادی – معنوی – زبانی – عملی – برای همه اینها حدیث داریم.
مادی، پیامبر ما ایجاد مسابقه می‌کرد قمار حرام است جز در سه چیز: تیر اندازی ،اسب سواری برد و باخت حلال است. اسلام می‌خواهد همه تیر اندازی را بلد باشند. و لذا گاهی ایجاد مسابقه می‌کرد و می‌فرمود هر که برنده شد جایزه دارد منتها جایزه چه؟ شتر حامله یا درخت خرمای باردار. جایزه اینطور نبود که یک جام بدهند که بگذارند روی طاقچه. الآن جایزه‌هایی که در دنیا می‌دهند همه مصرفی و دکوری است رسول اکرم(ص) جایزه می‌داد جایزه هم مادی بود ولی جایزه دکوری هم نبود یعنی خود جایزه کار می‌طلبید مثل تقسیم. مثلا در تقسیم می‌گویند 5 ÷ 100 که 100 مقسوم است 5 مقسوم علیه خارج قسمت 20. می‌گویند باید جوری باشد که 20 را ضربدر 5 کردی باید بشود 100.
جایزه‌های پیامبر جایزه‌ای بود که گرفتن آن جایزه مساوی با تلاش بود چون شترداری، گاوداری، درخت خرما، کار طلب بود یعنی ما کار می‌کنیم ولی جایزه‌مان کار زا نیست. پیامبر کار می‌کرد از کارش جایزه می‌داد باز همان جایزه کار طلب بود.
جایزه مادی، امام حسین(ع) مقدار زیادی پول به معلم بچه‌اش داد. امام رضا(ع) به دعبل (دعبل یک شاعری بود شاعر متعهد) آخر شاعرها فرق می¬کنند بعضی هر زمانی برای هر کسی شعر می‌گویند خیلی زبانشان و قلمشان راحت چیزی را می‌گوید و می‌نویسد.
اما دعبل یک شاعری بود به نفع اهل بیت شعر می‌گفت شعرهای خیلی آبدار و مایه دار و خیلی حکومت بنی امیه و بنی عباس را تضعیف می‌کرد. حکومت می‌خواست ایشان را بگیرد بیست سال دِه به دِه آواره بود بالاخره حدود 90 سالگی از 70 سالگی تا 90 سالگی 20 سال در بیابان‌ها آواره بود از ترس حکومت یک روز او را گرفتند. بعد از نماز صبح نشسته بود بعد از نماز این پیرمرد را شهید کردند. شعرهایش به قدری خوب بود که امام رضا(ع) یک جبه به او داد. پیراهن خودش را. و به او فرمود: ‌ای دعبل این لباسی که پوشیدم درست است مادی است ولی معنوی هم هست من این لباس را هزار شب پوشیدم یعنی تقریبا سه سال. و هر شب با این پیراهن هزار رکعت نماز خوانده‌ام. یک میلیون رکعت نماز با این پیراهن خوانده‌ام. پیراهن را گرفت داشت می‌برد که مردم قم به او گفتند پیراهن را بده به ما، یک نخ آن را به ما بده حاضریم یک قطعه از این پیراهن را به فلان مبلغ بخریم.
6- جایزه معنوی
جایزه گاهی مادی است گاهی معنوی. جایزه معنوی چیست؟ همین جایزه است جایزه معنوی. درجاتی که خدا به او می‌دهد. می‌گوید: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ» قرآن یک سری جایزه‌های مادی را می‌گوید. به اهل بهشت باغها نهرها و چه و چه و چه می‌دهیم بعد می‌گوید اینها همه چیزی نیست «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ» (توبه/72).
اگر امام بنیان گذار جمهوری اسلامی به کسی یک خودنویس بدهد بعد بگوید تو را دوست دارم مزه اینکه من محبوب امام هستم از مزه خودنویس خیلی بیشتر است. این امام است می‌گوید من دوستت دارم. اگر حضرت مهدی(ع) بگوید من تو را دوست دارم. حالا از حضرت مهدی بالاتر حضرت علی(ع) پیام دهد که من تو را دوست دارم. رسول اکرم(ص) بگوید من تو را دوست دارم خدا بگوید من تو را دوست دارم. منتها این دوستیها یک بلوغی می‌خواهد که‌ برایش مزه کند. جایزه گاهی زبانی است. امیرالمومنین(ع) در زبان خیلی تشویق می‌کرد. شما همین صلواتی که می‌فرستید این یک رقم تشویقی است از زحمات پیامبر(ص). تشویق لازم نیست بزرگ از کوچک کند. بزرگ از کوچک تشویق کند اثر دارد کوچک هم از بزرگ تشویق کند اثر دارد. من شده گاهی یک مقاله‌ای یا کتابی از یک دانشمند خوانده فوری به او زنگ زدم گفتم آقا من فلان کتاب شما را خواندم بسیار کتاب خوبی بود دست شما درد نکند. دیدم اثر کرد در روحش. نگو حالا ما زشت است تشویق کنیم. زشت است یعنی چه. مگر شما کوچک نیستی از خدا تشکر می‌کنی می‌گویی «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (فاتحه/2) تشکر از نعمتهای خداست کوچک از بزرگ تشکر کند.
7- همه از همدیگر تشکر کنند
دختر کوچولوها که پای تلویزیون هستند آقازاده‌های کوچولو شامتان را که خوردید به مادرتان بگویید دست شما درد نکند. مادر خستگی‌اش برطرف شود. پیراهنت را شسته بگویید دست شما درد نکند. اگر شوهر بگوید دست شما درد نکند خوب خستگی زن برطرف می‌شود. اما حالا چون ما شوهر‌ها قدردانی نمی‌کنند از زنها. زنها با هزار حیله وادار می‌کنند شوهر قدر دانی کند مثلا زنها بعضی، لباسها را می‌شویند می‌اندازند روی بند می‌بینند شوهر هیچی نگفت بعد می‌گوید ببخشید لباسها را بردار آنوقت مردی که می‌رود لباسها را بردارد دستهایش پر از لباس می‌شود بگوید بیچاره زن خیلی لباس شسته. البته این حیله زنهاست که در وقت برداشتن لباس به شوهرش می‌گوید برو لباسها را جمع کن. یعنی بفهم که من زحمت کشیده‌ام. این که زن خودش را به این دردسر می‌اندازد به خاطر این است که مردش تشکر نمی‌کند. اگر آدم بگوید ما لباسها را می‌شستیم وظیفه شما نبود از اینکه لباسها را شستی تشکر می‌کنم. لازم نیست زن لباس بشوید ولی حالا که شستید دستتان درد نکند. زن دیگر با حیله به شوهرش نمی‌فهماند که لباس شسته. تشکر بچه کوچولو، دختر از مادرش. تشکر بچه از پدرش تشکر زن و شوهر از همدیگر. تشکر از مسئولین تشکر از سرپرست. همه از همدیگر تشکر می‌کنند.
قرآن به پیامبرش گفت: ‌ای پیامبر وقتی مومنین می‌آیند فقول سلام. به مومنین سلام کن نگویید سلام از بنده است سلام نه از شماست نه از بنده سلام برای همه است. چون ارزش انسان است چون اگر کسی اول سلام کند خیلی ثوابش بیشتر است این سلام از بنده حرف غلطی است این یک فرهنگ غلطی است که به بعضی سلام می‌کنیم می‌گویند ببخشید سلام از بنده است.
این سلام با بنده است را چه کسی گفته. سلام با هیچ کس نیست. خدا به رسول الله می‌گوید: نگو سلام با کیست. تو هم که رسول خدا هستی به مردم سلام کن. نگویید اگر من اول سلام کنم کوچک می‌شوم این فرهنگ غلطی است. تشکر از همه نوعش.
8- احترام امام صادق به هشام
گاهی تشکر عملی است. هشام وارد شد یک نوجوان بود در جلسه همه آدمهای برجسته‌ای نشسته بودند پیرمرد صاحب ژست و شخصیت و سابقه تا یک پسر نوجوان وارد شد امام صادق(ع) پیش پایش بلند شد. تمام قد بلند شد. مردم یک خورده حسودیشان می‌شد حالا یک پسر است ولش کن. امام گفت: بیا جلو و بغل من بنشین. و بعد گفت: این هشام یار دین ما است نگاه به سن او نکنید این با زبان و استدلال و احتجاجاتش نصرت می‌کند. تشکر گاهی با عمل است. داماد وارد خانه پدر خانم شد. پدر خانم، امام سجاد است امام سجاد(ع) ابایش را برداشت حدیث داریم: امام سجاد(ع) ابایشان را برداشتند تا کردند و انداختند زیر پای داماد و به دامادشان گفتند بنشین روی آن بعد گفت: آخر شما پدر خانم هستید امام فرمودند: تو داماد هستی و به واسطه تو دختر من دینش حفظ شود. دختر من اگر همسر نداشته باشد در معرض خطر است. تو دژی هستی برای حفظ عفت و ناموس دختر من پدر خانم از دامادش تشکر کند. امیدوارم این حرف باعث نشود که دامادها لوس شوند خیلی مشکل است حرف زدن یعنی سخنرانی مثل عمل جراحی چشم است. یک ذره خیلی وقتها حرف می‌زنیم یک سمت آن برای یک سمت است، بله داماد ادب کند. ما داریم اشخاصی را که…
من خودم در یکی از سفرها به یک شخصیتی رسیدم از شخصیتهای عرب. شاید 30 – 40 تا کتاب نوشتند خیلی مهم است ایشان می‌گفت: بنده هر روز صبح بلا استثناء در کل عمرم دست خانم خود را می‌بوسم. گفتم: راست می‌گویی؟ هر روز صبح دست خانمت را می‌بوسی؟ گفت: بله ایشان 40 – 50 تا کتاب نوشته بود از علمای عرب ولی می‌گفت: من از خانمم تشکر می‌کنم چون اگر او نبود من موفق نمی‌شدم کتاب بنویسم. تمام خدمات من به خاطر کمک همسر من است. – تشکر زبانی – یک مرتبه حضرت امیر(ع) یک اوهی کشید گفت: «أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ» (نهج‌البلاغه/خطبه 182). کجاست ابن تیهان؟ او مرد حسابی بود او یار مخلص بود او یار انقلابی بود او حزب الهی بود. «أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ».
این گاهی نام می‌برد. گاهی حضرت امیر می‌فرمود: کاش فلانی بود من 25 سال خانه نشین نبودم. من یار نداشتم ‌ای کاش فلانی بود (تشکر زبان).
تشکر عملی؛ یک خواهر و برادر رضایی. (خواهر و برادر رضایی همان است که از یک پستان شیر می‌خورند) از یک پدر و مادر نیستند از چند تا پدر و مادر هستند منتها از یک جا تغذیه می‌شوند و خواهر و برادر می‌شوند. این مال آن زمانی است که زنها شیر داشتند.
عرض کنم به حضور شما که برادر پیامبر آمد بعد از سلام کردن نشست و تحویلش نگرفت. بعد از مدتی که خواهر آمد. بعد از سلام فرمود این خواهر احترام به پدر و مادرش می‌گذارد این برادر به پدر و مادرش احترام نمی‌گذارد (این تشکر عملی است).
پیامبر وارد مسجد شد گروه گروه نشسته بودند. افرادی مباحثه می‌کردند و افرادی هم نماز می‌خواندند و دعا می‌خواندند. پیامبر وارد شد دید هر کسی یک کاری می‌کند فرمود: همه کارهایتان درست است. اما اجازه بدهید من بروم پهلوی آن چند نفری بنشینم که بحث علمی می‌کنند. بحث علمی از نماز مستحبی ثوابش بیشتر است. (این تشکر عملی است) ابا بیندازد زیر پای داماد، برای خواهر تشک پهن کن – برو ملحق شو به آن گروه که بحث علمی می‌کنند.
9- مدال در اسلام
تشکر معنوی؛ امیرالمؤمنین رسید رسول اکرم(ص) فرمود: احسنت، احسنت بیا جلو بیا جلو. عمامه‌اش را برداشت گذاشت روی سر امیرالمؤمنین. گفت: می‌خواهم عمامه من روی سر تو باشد. یک وقت از من پرسیدند در اسلام مدال هم داریم؟
آیه و حدیثی برای مدال؟ گفتم: بله. پیامبر عمامه‌اش را گذاشت روی سر امیرالمومنین(ع) خوب این خودش مدال است. حالا حتما مگر مدال باید روی سینه باشد یا روی دوش (تشکر معنوی).
حالا چند تا تذکر هست در بحث تشویق که به اینها باید خوب توجه کنیم.
چون تشکر مثل اینکه آدم غذا بخورد اما چه غذایی بخورد که مریض نشود. این خیلی دقیق است تذکر است. امور تربیتی باید به این تذکرات دقت کند. پدر‌ها و مادرها فرهنگی‌ها باید دقت کنند به این تذکرات. به این بحث فرهنگیها زیادی دقت کنند. تذکرات: 1- اول اینکه کار نکرده را تشکر نکنید. قرآن می‌گوید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً» (توبه/103). اول از مردم صدقه را بگیر (زکات – مالیات) بعد آنوقت و صلی علیهم یعنی نگرفته تشکر نکن. ما وارد یک خانه‌ای شدیم دیدم همه رفقا می‌گویند ایشان چنین است چنان است دیدم شروع کردن به تشکر. گفتم: بنده بعد از شام از ایشان تشکر خواهم کرد ببینم چی می‌دهد بخوریم. البته من شوخی کردم چون می‌بینی خیلی تعریفشان را می‌کنیم بعد… البته حالا کار من درست نبود. تشکر باید بعد از کار باشد.
دوم تشکر بجا تنبیه خلافکار است. فقیرهایی هستند می‌آیند در دکان مغازه دار خدا پدرت را بیامرزد خدا مادرت را بیامرز خدا با اجدادم محشورش کند. یک ساعت دعا می‌کند بعد می‌گوید آقا ندارم. که چی؟ که چی؟ (تشکر بعد از عمل)
رضوان و سلام خدا بر امام. فرمود: صفحه اول روزنامه لازم نیست عکس مرا بکشید. صفحه اول روزنامه عکس مخترعی باشد که اختراع کرده. ما الآن به خاطر اینکه از فوتبال تشویق می‌شود میدان ورزش پر از فوتبال است اما اگر کسی بگوید بسم الله الرحمن الرحیم بنده یک دور تاریخ ایران را بلد هستم. خوب مرسی. ا! همین بابا یک گل می‌زند به او پیکان می‌دهید خوب ایشان یک دور قرآن حفظ است. یک دور قرآن حفظ کرده خیلی مهم است. ما گاهی وقتها از یک چیزی تشکر می‌کنیم از یک چیز تشکر نمی‌کنیم.
یک وقت استاد دانشگاه خیلی می‌رود بالا. آخوند را تحقیر می‌کند. یک وقت آخوند را می‌برند بالا استاد دانشگاه را به حساب نمی‌آورند. همیشه میزان نیستیم. یک بار پدر سالاری می‌شود یک بار مادر سالاری.
تشکر بجا زجر و کیفر خلافکار است. امیرالمؤمنین می‌فرماید: لازم نیست چوب دستت بگیری خلافکار را بزنی. بگو بیا بیا بیا. جنابعالی به خاطر اینکه به صداقت عمل کردی این سکه را بهت می‌دهم. این کتاب یا این لباس را بهت می‌دهم. زجر کش می‌شود آن یکی قَالَ امیرالمؤمنین(ع): «ازْجُرِ الْمُسِی‌ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ» (نهج‌البلاغه/حکمت 177). حدیث داریم: خلافکار را زجر بدهید به اینکه پاداش بدهی به آن یکی. طرف می‌سوزد.
10- تشویق به اندازه باشد
تشویق سوم، تشویق به اندازه. امیرالمؤمنین می‌فرماید: اگر تشویق زیادی شد چاپلوسی کم تشویق کردی حسود هستی. مثلا نیم کیلو خوبی دیدی اگر یک کیلو تعریف کردی چاپلوسی اگر یک سیر تعریف کردی حسودی. یعنی تحمل نمی‌کنی خوبیها را به زبان بیاوری. یعنی روحت قبول نمی‌کند که خوبی‌ها را به زبان بیاوری. یعنی روحت قبول نمی‌کند هر چه هست بگویی کم می‌گویی. پس معلوم است حسادت داری نمی‌توانی خوبی مردم را ببینی و نمی‌توانی بگویی. زبانت نمی‌گیرد که خیر مردم را بگویی. نگفتی، حسودی زیاد گفتی چاپلوسی. به اندازه بگویی منصف هستی. تشویق در حضور گاهی سبب رکود و برانگیختن حساسیتها می‌شود گاهی اگر در رو تشویق کنید طرف ظرفیت ندارد باید حساب کرد چون ظرفیت هر کسی، حتی بچه امام حسین(ع) ظرفیت می‌خواهد شما همه‌تان می‌دانید دختر سه ساله در خرابه شام خواب دید تا سر امام حسین را دید متلاشی شد و سکته کرد یعنی ظرفیت بچه امام حسین هم در حدی نیست که سر بریده بابایش را به او بدهی، متلاشی می‌شود. گاهی وقتها یک تشویق باعث بدبختی می‌شود.
11- تشویق بی‌مورد نباشد
طلبه‌ای است یک خورده منبر رفته یکی دو تا منبر خوب رفته می‌برند او را در روستا و شهرشان صلوات ختم کن. صلوات ختم می‌کنند و جمعیتی و هیچی بعد هم یک پاکت پول به او می‌دهند و این آقا دیگر پایش از حوزه قطع می‌شود یعنی شما با این رقم تشویق یک فقیه را فلج کردید به خاطر این پاکت پولی که دادی. خیلی وقتها تشویق باعث می‌شود که رشد کسی روی رکود بیفتد. گاهی تشویق باعث می‌شود یک حساسیتی ایجاد شود. مثلا به بچه‌ات می‌خواهی بگویی خاک بر سرت کنم تو که رفوزه شدی تو که تجدید شدی تو که نمره 12 آوردی خاک بر سرت پسر عمویت نمره 16 آورد. تا این را می‌گویی که پسرعمویت از تو بهتر است، آن هم می‌گوید خوب عمویم از تو بهتر است. خوب تو وقتی می‌گویی پسرعمویت بهتر است او هم می‌گوید عمو بهتر از تو است یعنی تشویق باعث نشود که حساسیت طرف برانگیخته شود. تشویق سبب حسادت نشود. تشویق سبب رکود نشود.
تربیت خیلی مشکل است من نمی‌دانم چطور افرادی با دو سه سال می‌گویند ما مربی هستیم ما که سی سال است آخوند هستیم هنوز خراب می‌کنیم.
می‌گویند یک دیوانه روز اول دیوانگی‌اش به کله‌اش زد و یک پرچمی به دوش گرفت بیرقی و پرچمی و شروع کرد به خواندن‌های دارم می‌روم کربلا. یک دیوانه رسید گفت: بیا. گفت: کجا می‌روی؟ گفت: می‌روم کربلا. گفت: کی دیوانه شدی؟ گفت امروز صبح. گفت: من 20 سال قبل از تو دیوانه شدم هنوز امام زاده شهر نرفته‌ام تو روز اول دیوانگی‌ات می‌خواهی بروی کربلا حالا واقع‌اش مسأله تربیتی خیلی مهم است مگر آدم با دو سال دانشگاه دبیر می‌شود حالا از بی کسی، به من حجه الاسلام می‌گویند به شما دبیر. این از بی کسی است و گرنه کارهای تربیتی خیلی ظریف است. چه جور تشویق کنیم که رکود به وجود نیاید. گاهی وقتها می‌گوییم آفرین همچین می‌گوییم آفرین او خیال می‌کند به آخرین درجه تکامل رسیده می‌ایستد می‌گوید همه گفتند آفرین تشویق سبب رکود می‌شود گاهی انتقاد سکته می‌آورد. چقدر انتقاد باید کرد در چه زمانی.
در مسأله تشویق از دیگران غافل نباشیم. من یک سخنرانی کردم در یکی از شهرها در زمان شاه. جمعیت هم خیلی بود علمای شهر هم پیرمرد‌ها آمده بودند. نشسته بودند و یک جوانی از وسط جلسه بلند شد گفت: آقای قرائتی این سخنرانی که شما کردید، آفرین. این آخوند و علمای شهرمان خوردن و خوابیدن و تا حالا یک همچین سخنرانی برای ما نکردند. حالا من نمی‌دانستم چه بگویم که درست می‌گویی غلط می‌گویی. من وقتی گیج می‌شوم یک تاکتیکی دارم واعظ‌های بالای منبر وقتی حرف یادشان می‌رود می‌گویند یک صلوات ختم کنید تا این صلواتها یک فکری بکند. من گفتم حالا صبر کنید من این تخته را پاک کنم. شروع کردم به اسم تخته پاک کردن گفتم خدایا مانده‌ام چه کنم. حالا من وسط جلسه چه خاکی بر سرم کنم. ضمن اینکه تخته را پاک می‌کردم به خدا گفتم خدایا من الآن چه کنم کمکم کن. یک مرتبه یک چیز خوبی به ذهنم رسید و این لطف خداست گفتم: جوان می‌دانی حرف تو مثل چیست؟ مثل اینکه آدم بیاید سالن لامپ است و نوری دارد. بگوید ‌ای شیشه زنده باد‌! ای شیشه. خاک بر سر آن کارخانه‌هایی کند که ما هیچ خیری از آن ندیدیم. بابا جان این شیشه با یک سنگ می‌شکند این برق چیزی نیست لامپ که از خودش نور ندارد این لامپ به همان کارخانه‌ای بند است که تو نمی‌بینی آن را. این لوستر بند به آن آهنی است که تو نمی‌بینی. اگر من یک حدیثی خواندم و تو لذت بردی از خودم نیست پهلوی همین آیت الله پیرمرد درس خوانده‌ام. من همه چیزی که دارم از این آیت الهی هست که تو به او بدبین هستی. من از این دارم. بنابراین تو درست می‌گویی نور از من بود ولی برق این نور از… خلاصله جور کردیم از بن بست جمع و جور کردیم چون گاهی آدم در سخنرانی‌اش به چیزی می‌رسد که پیش بینی نکرده بود. ما یک کسی را می‌خواستیم منبرش کنیم گفتیم: تو برو بالای منبر ما بازی در می‌آوریم. ببینیم تو حواست پرت می‌شود یا نه. این رفت بالای منبر سخنرانی کرد و ما که پای منبرش نشسته بودیم یک نفر همچین کرد (بازی در آورد) گفتیم باید یک جوری باشد که اگر کسی پای منبرت بازی در آورد حواست پرت نشود. چون اگر اینطور نباشد ممکن است یک سخنرانی را یک بچه از بین ببرد. می‌گویند آقا این 50 تومانی را بگیر برو جلسه را بهم بزن. آقا باید مسلط باشد دبیر هم همینطور. بچه شیطان است می‌آید کلاس را بهم می‌زند چه جوری باید چند رقم پیچ و مهره داشته باشد که همه را… از دیگران غافل نباشیم. اگر گفتند تو بگو از من نیست از خداست امام نماز شب که می‌خواند ما که نماز شب می‌خوانیم آستینمان را تکان می‌دهیم که بالاخره خوب یک فرشته‌هایی از آستینمان بپرد بیرون چون ما نماز شب خوانیدم می‌گوییم ما نماز شب خواندیم چرا حاجتمان را نگرفتیم شما یک ربع نماز شب خواندی ساعتی 200 تومان حساب کنی یک ربع آن می‌شود 50 تومان که با قیمت حالا آزاد حساب کردیم و الا یک شاهی هم نمی‌ارزد این نماز شب. نماز شبی که حواس آدم پرت است فایده ندارد. ما ضعیف هستیم. ولی امام. امام می‌گوید خدایا نماز شب خواندم ولی هیچی آن مال خودم نیست آبی که وضو گرفتم از تو بود بیدار شدم از تو بود بلند شدم از تو بود نشستم از تو بود بحول الله وقوته اقوم و اقعد. بلند شدن و نشستنم با حول و قوت تو است اصلا حمد و سوره‌ام که یادم بود از تو بود. اصلا دینم از تو است اگر تو لطف نمی‌کردی که من دین نداشتم خدا به ما لطف کرد که ما مسلمان هستیم.
رفته بودم به یکی از کشورها، رفتم بت خانه. آمد مسئول بت خانه گفتم: آمدم خدا را ببینم. گفت: خدا خواب است گفتم: تا چه وقت؟ ساعتش را دید گفت: تا 6 بعد از ظهر گفتیم: ما می‌خواهیم خدا را در حال خواب ببینیم. گفت: کفشهایت را در بیاور.
آهسته آهسته ما را برد بالای سر یک گاو. مجسمه گاو. یک پارچه رویش انداخته بود. این طرفدارش یک میلیون و ده میلیون نیست. صدها میلیون گاو پرست ما داریم.
خدا را شکر که ما موحد هستیم. خدایا شکر که ما تو را دوست داریم. خدا را شکر که تو را شناختیم. خدا را شکر که اولیاء تو را دوست داریم بهرحال یادمان نرود از دیگران غافل نباشیم.
اگر بنده در تلویزیون حرف می‌زنم، به خاطر همان جوان‌هایی است به خاطر همان نوجوانی هست که به خودش نارنجک بست. اگر او اسیر نمی‌شد اگر انقلاب نمی‌شد اگر جنگ نمی‌شد. چه افرادی چه خونهایی چه اشکهایی چه داغهایی چه سوز‌هایی چه شورهایی. برای تشویق از دیگران غافل نشویم.
در کنار تشویق سعی کنیم راه ادامه پیدا کند یعنی وقتی نمره 20 می‌دهی زیر نمره 20 بنویس امیدوارم از دیگر درسها هم نمره 20 را بگیری یعنی ضمن اینکه او را تشویق می‌کنیم بگوییم «لَعَلَّکُمْ».
12- تشویق در کنار هدیه و جایزه
قرآن می‌گوید این کار را بکن این کار را بکن این کار را بکن آخرش هم نمره 20 به آدم نمی‌دهد می‌گوید: خیلی خوب «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره/189) حالا انشاء الله تا ببینیم. یعنی هیچ وقت به طرف نگو به آخرین درجه رسیدی؛ یر تشویق امر به معروف می‌چسبد. شما آن وقت که نمره صفر را دادید آخر بچه‌ها وقتی نمره 20 می‌گیرند می‌گوید 20 می‌گرفتم اما اگر صفر بگیرد می‌گوید صفر داد یعنی 20 را می‌گوید مال خودم ولی صفر را می‌گوید مال آقای معلم. آن وقتی که نمره صفر می‌دهی نصیحت کنی می‌گوید برو اما اگر نمره 20 دادی بگو فرزند عزیزم شما باید این کار را هم بکنی. زیر نمره 20 نمره 20 مثل سیمان می‌ماند کاشی به سیمان می‌چسبد. نمره ضعیف مثل کاه گل می‌ماند کاشی به کاه گل نمی‌چسبد. موعظه‌های‌تان را – آن شبی که برای دخترت گوشواره می‌خری اگر نصیحت کنی آن شب اثر دارد.
یک کسی می‌خواست برود قم، قدیم قمی‌ها با گل صوتک درست می‌کردند با صوتک‌های گلی می‌زدی صوت می‌داد بچه‌ها آمدند گفتند می‌روی قم برای ما هم صوتک بیاور. این گفت بیاور آن گفت بیاور یکی ده شاهی گذاشت کف مشت آقا گفت: آقا این ده شاهی را بگیر یک صوتک هم برای ما بیاور. گفت: صوتک تو صدا خواهد کرد. یعنی آن نصیحتی که کنار نمره 20 است.
کنار تشویق سعی کنید یک قدم بروید جلوتر. قرآن می‌گوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا». شما که خوب هستید یک خورده بروید جلوتر. اول قرآن می‌گوید: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ» (بقره/155) حالا که صابر شدید یا الله حالا برو جلوتر. (صبار) اول می‌گوید «قائِماً بِالْقِسْط» (آل‌عمران/18) عادل می‌گوید «قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ» (نساء/135)، «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» (عصر/3) اول می‌گوید «آمَنُوا» می‌گوییم چشم می‌گوید نه «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» می‌گوییم چشم می‌گوید نه «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ». یعنی حالا دیگر باقی‌ها را بکسل کن. اول می‌گوید برو بعد می‌گوید بدو بعد می‌گوید باقی‌ها را بکسل کن. خدا ول¬کن نیست یعنی همیشه تشویق باید ادامه داشته باشد.
من خیلی حرف دارم ولی باز هم وقتم تمام شد یک فیلمی بود در تلویزیون آن پسر چاق می‌گفت باز هم مدرسه‌ام دیر شد باز هم وقتم تمام شد و حرفهایم ماند. تشویق خیلی حرف دارد.
فرم تشویق باید یک جوری باشد که دیده نشود. من یک وقت یادم هست کلاس داشتم به بچه‌های خوب یک کتاب دادم آن بچه‌ای که حساس شد دید کتاب نگرفته ناراحت شد گفت: بده ببینم چه بهت داد؟ گفت: یک کتاب 5 تومانی بهت داده. این دیگر مرا خراب کرد. ما بعد کتاب را می‌پیچیدیم در کاغذ که معلوم نشود که چند تومان است چون گاهی وقتها اینطوری هست. گاهی تشویق در یک زمانی چون عنصر زمان خیلی مهم است. یک تشویق در یک زمان خیلی عالی است یک تشویق در یک زمان دیگر…، آدم حساب کند زمان را.
تشویق‌ها تشویق‌هایی باشد که همیشه به درد بخورد.
ای کاش به عوض گل فروشی‌ها کتاب فروشی‌ها بود. ‌ای کاش هر کسی برای کسی کادو می‌برد برای نوزاد یک چیزی بود که تا ابد بماند. چیزهای دائمی البته گل خیلی خوب است. حدیث داریم که امام صادق(ع) عده‌ای را دید که می‌روند عیادت مریض فرمود: که چرا دست خالی هستید گفتند: پول نداریم فرمود: یک شاخه گل ببرید. ولی اصل را بگذاریم روی تشویقهای معنوی یا تشویق‌های مادی که همیشه هست. البته ممکن است به ما بخندند. یک کسی از مکه آمده بود برای همه رفیقهایش یک جعبه پیچ گوشتی آورده بود خیلی به او خندیدند بعد گفتند: آقا. آن موقع که به ما دادی گفتیم آخر پیچ گوشتی هم سوغاتی هست! ولی بعد همه جا چون این به دردمان می-خورد، گفتیم خدا پدر و مادرش را بیامرزد این چقدر کله‌اش کار کرد.
گاهی تشویق‌ها، عروس و داماد هستند. آقا یک تالار می‌گیرد 100 هزار تومان طلا می‌گیرد 100 هزار تومان یک وقت می‌بینی یک میلیون تومان دو میلیون تومان خرج دکور سازی شده. آقا آدم یک بار عروس می‌شود داماد می‌شود آن وقت تا آخر عمرش از همه بانکها وام می‌گیرد برای قسط خانه‌اش غیر از بانک خون البته بانک خون وام نمی‌دهد. چه دلیلی دارد ما یک مشت خرجهای زودگذر بکنیم. آدم عاقل کسی است که هوس یک ساعت و یک ماه را بگذارد زیر پا، رشد ابدی را آدم در نظر بگیرد. عروس و داماد بیایند با هم توافق کنند بگوید من جهازیه واجبات را می‌دهم حالا ما که خانه نداریم کمد می‌خواهیم چه کنیم ببخشید تختخواب می‌خواهیم چه کنیم. آخر می‌گوید موش به خانه نمی‌رود جارو به دنبش می‌بندد. تو که خانه نداری این قدر وسیله چوب می‌خواهی چه کنی. اول زندگیتان هست یک خورده هوس را بگذارید کنار. خدا می‌داند دخترها و پسرهای ما می‌سوزند در هوس خودشان یک خورده‌اش آتش گرانی هست یک خورده آتش هوس هست بیاییم بگوییم تو آقا یک خورده جهازیه را فاکتور بگیر. یک خورده هم بنده، از هوست کم کن یک زندگی ساده را شروع کنیم پولمان را بگذاریم از اول زندگی‌مان یک قطعه زمین بخریم. سه دنگ مال تو سه دنگ مال ما. نگوییم نه فلانی فلان تالار را گرفت ما هم باید تالار بگیریم. به خاطر هوسهای یک شب، عروس و داماد مثل مرغ تا آخر عمر می‌سوزند در تابه. عاقل کسی است که هوس یک شب را یک ماه را صرف نظر کند برای سلامت ابدی.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1975

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.