تربیت، عوامل تربیت
موضوع: تربیت، عوامل تربیت
تاریخ پخش: 73/02/08
بسم الله الرحمن الرحیم
هفته معلم و روز معلم، سالگرد علامه شهید مطهری، در خدمت برادران و خواهرانی که در آستانه فارغ التحصیلی برای معلمی و شغل معلمی و دبیری هستند.
موضوع بحث من به مناسبت روز معلّم عوامل تربیت است. موضوع بحث: عوامل تربیت، حالا درباره این زمینه، عوامل تربیت، چند تا چیز هست که انشاء الله مینویسیم و بحث میکنیم یکی عبادت است، یکی محبت است، سومی کار و اشتغال است.
1- به کارهایمان رنگ خدایی بدهیم
اما عبادت، انسان را به خدا گره میزند. انسان همین که الهی شد خود انسان خدایی، خیلی از جنایتها را نمیکند؛ یعنی وقتی آدم، لباس سفید پوشیده خودش روی هر زمین آلودهای دیگر نمینشیند میگوید: حیف است. از چند تا دادستانی که ما آمار گرفتهایم، از استانهای بزرگ، بالای نود درصد از مجرمین ما، تارک الصلاهها هستند. عبادت نه فقط به معنای نماز است. عبادت یعنی کاری که آدم کارهایش را به قصد خدا میکند. یعنی کسی که خدایی شد شیطانی نمیشود. بچهای که دستش، توی دست باباش است، نمیشود دزدیدش. وقتی بچه گرفتار خطر میشود که دستش را از دست بابا و مامان بیاورد بیرون. عبادت یعنی دستت را بگذار توی دست خدا. کسی که دستش را گذاشت توی دست خدا. از مسجد نمیروند سراغ دزدی، برنامه دزدی هیچ وقت در مسجد ریخته نمیشود. نمیگوید آقا حالا، نمازمان را خواندیم بیائید وانت را برداریم، برویم فلان خانه، جنس بیاوریم ممکن است از پای منقل بافور، ممکن است از یک جای دیگه، یک برنامهریزیهایی بشود، امّا از توی مسجد. . . ، عبادت. خود عبادت سازنده است. شما یک نگاهی به نماز بکنید. اولین کلمه، حالا مستحباتش را حذف میکنیم، صبح که از خواب بلند میشویم اولین کلمهای که واجب است بگوئیم اینکه بگوئیم: «الله اکبر»، خدایا تو بزرگی، اصلاً یک کسی که خدا، پشتش است، بزرگ شد. این دیگر متملق طاغوتها نمیشود.
وقتی میگوید: «الْحَمْدُ لِلَّه» (فاتحه/1) ستایش برای خداست. دیگر بله قربانگوی هر کس و ناکس نمیشویم. وقتی میگوید «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» (فاتحه/5) فقط ینده تو، یعنی نه بنده زور، نه بنده شرق، نه بنده غرب. وقتی میگوید: «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ» پا میشوم و مینشینم به حول و قوه تو است. این دیگر بدمستی نمیکند، نمیگوید: من را میبینی، این بازو است چی و چی گردن کلفتی نمیکند. انسانهای غافل گردن کلفت هستند. عبادت، وسیله غفلت زدایی است و آدم وقتی غافل شد. دست به هر کاری میزند. وقتی انسان بنده خدا شد، خودش را به خدا میفروشد کسی که بنده خدا شد، حاضر نیست با هر کس و ناکسی، شما یک مقداری، رنگ، علمی به خودت میگیری، میگوئی: من فوق دیپلم هستم، من لیسانس هستم، من. . . . اگر یک مقداری چهره علمی به خودت بگیری، حاضر نیستی در ازدواجت با آدم بیسواد ازدواج کنی. میگوئی من دکتر بیایم همسرم بیسواد باشد. همین که رنگ علمی به خودت گرفتی، خودت از بیسواد فرار میکنی. همین که مقداری طب و پزشکی خواندی دیگه از خوردن هر میوهای. . . میگویی: نه، این بهتر است، این طبی نیست، انسان وقتی خدایی شد، دنبال غیر از خدا نمیرود نه اینکه تفریح نمیکند شیرجه میرود. امّا وقتی میرود استخر، زیر آب، قصد غسل جمعه هم میکند. از آن طرف که در میآید، یک اجر هم گیرش میآید.
عبادت سازنده است. یکی از عبادتها جهاد است. بچههای جبهه در تربیت جلوتر هستند یا بچههای لاابالی، فراری؟ خود جبهه، آدمهای روزه دار، به تربیت نزدیکتر هستند و یا آدمهای روزهخور؟
عبادت سازنده است، کلماتش، حرکاتش، در عبادت ما به صف میایستیم، به نظم، در عبادت هر کس با تقواست میگوئیم تو برو پیشنماز شو. خوبها را جلو میاندازیم. نمیگوئیم: کی پول دارد، برود جلو. چه کسی خوشگل است برود جلو. میگوییم: چه کسی با تقواتر است برود جلو. صف اول میگوئیم هر کس باتقواتر است، برود صف اول.
یکی از جاهایی که تربیت میشوند مسجد، پایگاه آدم سازی است. الان انقلاب ما مسئولینش دست کسانی است که در مسجد بزرگ شدهاند. بهمین خاطر سفارش شده است که مسجد میروید، بچههایتان را ببرید.
2- خاطرهای از نماز ورزشکاران
آدم تو مسجد، چی چی میبیند؟ غیر از مسجد چی میبیند؟ ما باید همه جا را مسجدش کنیم نه به معنای اینکه کار دیگر نباشد امّا اینطور نباشد که اینجا زمین فوتبال است نماز نباید بخوانیم من یک خاطرهای از ورزشکارها برایتان بگویم. چون شما همه دبیر ورزش میشوید، خواهر و برادرها، من یک قصّه برایتان بگویم، یک کاری ورزشکارهای ایران، دو سه تا از آنها کردند که بنده طلبه تا حالا نتوانستهام بکنم. باید بگوئیم سلام خدا بر آن ورزشکارها، خیلی شیرینکاری کردند. ما با ورزشکارها، صحبت کردیم قهرمانهایشان که شما بیائید همان جایی که گل میزنید، نماز هم همانجا بخوانید. برنامهها را جوری قرار دهید که وقتی مقداری بازی شد، یک مقداری فاصله میاندازید. چون من در مسابقات بین المللی در بعضی از کشورها شرکت کردم. بعضی کشورهای اسلامی، مثلاً اندونزی بودند. یک مرتبه زنگ زدند، وقت نماز است. همه ورزشکارها دست کشیدند، رفتند نماز جماعت خواندند، برگشتند. آن دور دوم مذاکرات به قول سیاسیون یک مقدار یک دور، بازی که تمام شد. گفتیم: ورزشتان را حتی در بازیهای بین الملل، قرار بدهید که نماز هم بخوانید. نه که نمازمان را آن پشت بخوانیم. تریاک که نمیکشیم. چطور گل زدن من را مردم میبینند، خوب نمازم را هم ببینند. خجالت که ندارم من با هر کس و ناکس حرف میزنم راحت هستم حالا که میخواهم با خدا حرف بزنم قایم شوم. نه خیر! من روبروی مردم با خدا حرف میزنم، افتخار هم میکنم.
اگر بوعلی سینا بیاید، افتخار نمیکنید بغلش بنشینید. در کنار بوعلی سینا، نشستن افتخار است. اصلاً کیف میکنید، اصلاً میروید میگوئید، میگوئید: من امروز بغل بوعلی سینا نشسته بودم. کنار بوعلی سینا بودن افتخار است. با خدا صحبت کردن، افتخار است. بهر حال صحبت کردیم و اینها گفتند ریا میشود. گفتیم خوب ریا شود. چون وقتی یک دبیر ورزش، ریاش هم عبادت است. آن ریا که میگویند، شرک است و نماز را باطل میکند. آن ریایی است که شما میخواهی بگوئی، من آدم خوبی هستم. یک وقت میخواهی بگوئی من خوبم اینجا باطل است. یک وقت میگوئی اگر من رفتم بچهها هم میآیند.
این همین که قرآن میگوید: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» (فرقان/74) آدمهای باتقوا بندگان خوب خدا هستند یکی از دعاهایش این است که خدایا، کمکم کن که یک کار خیری بکنم، تا قیام قیامت، آن کار را انجام بدهند، اینکه شما، امام باشی، رهبر باشی، یک کاری بکنی که دیگران را هم دنبال خودت راه بیندازی. بنده یک وقت صد تومان پول میدهم به فقیر که ریاکار شوم این بد است زشت است. امّا میگویم آقایان میخواهیم یک مشکلی را حل کنیم. پنج هزارتومان پول میخواهیم. بسم الله الرحمن الرحیم این صد تومان مال من، من صد تومان میدهم که شما صد تومان بدهی، این ارزش است. یعنی دیگران را راه بیندازی و لذا قرآن سفارش شده است پول میدهی «سِرًّا وَ عَلانِیَهً» (بقره/274) همه پولهایتان را سری ندهید، بعضی پولها را علنی بدهید، بگذارید مردم ببینند ما اگر پنج هزار تا مسجد داشته باشیم، گنبد نداشته باشد، آدم نمیفهمد. ولی شما، وارد یزد و کاشان که میخواهی بشوید از شهرهای کویری، که پستی و بلندی نیست، از چند فرسخی گنبدها پیداست. میگوئی: آنجا مسجد است بهترین سالنهای آمفی تئاتر، مثل انبار سیب زمینی قایم شده است. امّا یک مسجد، کوچولو، چون منار دارد. دین ما دین تظاهر است. امام حسین(ع) میتوانست نمازش را تو خیمه بخواند، روز عاشورا، آمد بیرون خواند که ببینندش من باید ببینم، خجالت هم نکشیم.
علی ای حال ما با این ورزشکارها صحبت کردیم و در چند تا بازیهای بین المللی، یک نماز میخواندند، وسط، البته نمیخواهم بگویم حالا همه شرکت کردند اما جمع خوبی شرکت کردند. ماهوارهها هم بطور طبیعی و قوانینی که بین ماهوارهها و تلویزیون است ورزش را منعکس میکرد. جمهوری اسلامی ایران، به افتخار اینکه شیعه هست اکثرش مردمش مؤذنش فوتبالیست بود و صدای خوبی داشت گفتم: اذان بگو دیدم صدای خوبی داشت. یک اذانی گفت و در اذانش هم «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّه» را قشنگ گفت، ماهوارهها نشان داد، تلویزیون سعودی هم پخش کرد. خوب تلویزیون سعودی «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّه» نمیگوید. آخوندهای، وهابی خیلی عصبانی شدند، اعتراض کردند که این شرک شد، بیعت شد. امّا عوضش در سعودی چند تا شهر هستند، شیعه نشین، آنها تشکر کردند از جمهوری اسلامی ایران. گفتند خدا پدرتان را بیامرزد، نمردیم یک «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّه» از تلویزیون سعودی شنیدیم.
ببینید یک ورزشکار میتواند «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّه» را از ماهواره، به همه دنیا برساند که بنده حجه الاسلام نمیتوانم. پس شما هنر دارید. اگر بدانید هنرمند هستید. تربیت بدنی، اگر با تربیت اخلاقی، گره نخورد اینها تا و نیم تا میشود. اصولاً، آدم میزان آدمی است که کله و بدن و پا به هم تطبیق شود اگر یک کسی دانشمند شد کلهاش بزرگ شد. امّا بدن از بین میرود این ماندنی نیست، میمیرد. برعکسش اگر یک کسی بود کلهاش ولی بدن سنگ است میزان و تعادل، اینجاست که همه چیز با هم تعادل باشد.
شما در نماز حساب کن همه چیزش مثل هم هست در نماز ضمن اینکه آدم سجده میکند ورزش هم میکند. حرکات رکوع و سجود و «سمع الله لمن حمده» در عین اینکه عبادت است ورزش هم هست. نمیخواهیم بگوئیم نماز بخاطر ورزش است منتهی در نماز، ورزش هم هست. در همه کارها ورزش است. در حج، خدا انشاء الله قسمتتان کند، بروید مکه، هر حاجی دو مرتبه در مکه باید هر مرتبهای هفت بار، هفت باری هم چهار صد متر، هفت تا چهار صد متر، دو هزار و هشتصد متر، حالا بگو: سه هزار متر، دو تا سه هزار متر، هر حاجی واجب است شش هزار متر راه برود یعنی شش کیلومتر، غیر از طواف و راههای دیگری که هست. بعد یک تیکه جاست، که حاجی باید ورجهد، حق ندارد، یعنی مستحب است، مستحب است که حاجی هیجانی راه برود.
در جبهه عملیات نظامی، روزه، نقش روزه در بدنسازی، سالی یک ماه معده استراحت میکند، میفهمد که کی غذا تحویل میگیرد. در نمازمان در حجمان در روزهمان در حدیث داریم هر مؤمنی اگر مثلاً ثوابهایی که ما در اسلام داریم براساس قدم زدن است نمیگوید: هر کلمهای که یاد گرفتی، میگوید: هر قدمی که برای تحصیل علم برداشتی چقدر ثواب به تو میدهم و ثواب و محور ثواب را برده، روی قدم زدن، مثلاً میگوید: هر قدمی که بسوی صله رحم برداشتی نمیگوید: هر عمهای که دیدی، هر نگاهی که به عمو کردی میگوید: هر قدمی که برای زیارت عمه برداشتی. نمیگوید هر رکعت نماز، فقط گرچه برای رکعت نماز هم داریم. ولی میگوید هر گامی که برای نماز جماعت برداشتی، ببین اصلاً محور گام است و راه رفتن است.
حدیث داریم پیغمبر ما حالا میترسم این را بگویم، خودم زیر سؤال بروم. خوب طوری نیست من بد هستم. خوب بگذار حدیث را بگویم، من بد هستم. حالا بخاطر اینکه من بد هستم جلوی حدیث را بگیرم. حدیث داریم پیغمبر ما، سینه و شکمش یکی بود. این وقتی میایستاد بین شکم و سینهاش، اینها که شکم دارند، اینها از رده خارج هستند، خوب دیگر این حدیث است. حدیث داریم بین سینه و شکم باید، بهر حال چاق بودن ضرر ندارد، فقط چون ممکن است آدم چاق باشد، امّا در همان اندامش بین سینه و شکمش یک توازنی باید باشد. فقط شکم بزرگ است، گاهی وقتها بازو، اصلش استخوان بندی بزرگ است. آهنش، آهن نمره شانزده است. بهر حال توازن یک مسئله است.
3- عوامل تربیتی عبادت
عوامل تربیت، یکی از آنها عبادت است. عبادت خیلی آدم را میسازد، یعنی رابطه با خدا بنده ظلم میکنم، دزدی میکنم، میخواهم بروم سر نماز میبینم این لباس دزدی است. چون میخواهم نماز بخوانم مجبورم لباسم حلال باشد. بسیاری از حاجیهای ما، تا لحظه رفتن به مکه، خمس نمیدهند ولی چون حدیث داریم کسی که با مال حرام برود مکه، آخه حاجی، اولین کلمهای که واجب است بگوید در چند فرسخی مکه، اینکه لخت میشوند، لباس سفید کفنی میپوشند بعد میگویند «لبیک» یعنی خدایا! دعوت کردی آمدم. آن وقت حدیث داریم کسی که با مال حرام برود مکه، تا میگوید «لبیک» خطاب میرسد «لا لبیک» نمیخواهم بیائی، کاش نمیآمدی، این حاجیها، بعضیها، تا رفتن به مکه خمس نمیدهند، امّا آنجا برای اینکه، حجشان قبول باشد میروند به فقرا هم کمک میکنند.
یک کسی میگفت آقای قرائتی در تلویزیون بگو مردم عوض مکّه پولشان را بدهند به فقیرها. گفتم اگر کسی پول بدهد به فقیرها، همین حاجیها هستند. غیر حاجیها، مدل صندلی و ماشین و خانهشان را عوض میکنند. نه مکه میرود. اگر کسی سور بدهد همین روزه گیرها هستند. شما حساب کن چقدر روزه گیرها، افطاری میدهند. روزه خورها چقدر سور میدهند. سور دادی، اگر باز هم وقف باشد این سینه زنها وقف میکنند چقدر حسینیه، مزرعه و کاروانسرا، آب انبار، این سوپردولوکسها چی چی وقف کردهاند. هر چه وقف است مال این سینهزنهاست. هر چه طلاست مال این است که برای امام حسین علیه السلام گریه میکنند و میدهند به جبهه اگر افطاری است مال روزه دارهاست. نمیخواهم بگویم آنها کار نمیکنند اما اگر مقایسه کنیم بالاخره روزه گرفتن آدم را افطارده بار میآورد.
4- عوامل تربیتی کربلا
وقتی انسان نشست پای روضه و واعظ گفت که امام حسین(ع) علی اکبرش را که بهترین قیافه را داشت و شبیه ترین افراد به رسول اکرم بود، فرستاد جبهه، پدر و مادر ما یک عمری مینشینند حرف را گوش میدهد. امام حسین(ع) عزیزش را فرستاد جبهه. بعد وقتی صدام به ما حمله میکند زنان ما، مادران ما که عمری پای روضه نشستهاند، بچهشان را به جبهه راحت میدهند. الان مشکلی که بین حزب الله لبنان و فلسطین و اسرائیل است، این است، حزب الله لبنان شهید دادند، برایش آسان است چون در مکتب تشیع بار آمده است، اسرائیل خیلی برایش سخت است. چون از همه دنیا هی یهودیها را جمع کرده. بعد حزب الله هی میروند، شبانه یک کار، عملیات میکنند و بر میگردند، دو تا کشته که میدهند جیغ میزنند چون آنها مکتب شهادت؛ در بینشان نیست چون ما فرهنگی داریم، بنام فرهنگ اذان، به ما گفتند مستحب است، بروی بالا داد بزنی «الله اکبر» اصلاً اسلام ما را نعرهکش، بار آورده است. ولذا تا خبری میشود، میریزیم بیرون، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، اصلاً ما نعرهکش بار آمدهایم و لذا، تظاهرات برای ما راحت است. آنها راه دستشان نیست. چهار تا سوپردولوکس یک پرچم میزنند راه میروند خیلی پلاستیکی. ما فرهنگمان فرهنگی است که داد زدن برای ما کار آسانی است.
سالی دو مرتبه اسلام گفته است بروید نماز عید و نماز عید را پیاده بروید حتی المقدور و در مصلی بروید، مصلی غیر از مسجد است. یعنی در یک جایی برود که زیر آسمان باشد و زمین هم خاکی باشد. اصلاً ما روی خاک بنشین، زیر آسمان بنشین، کم بخور، داد بزن، مشت را گره کن، منظم به صف باش.
در روز سی و چهار بار این پیشانی که بلندترین قله بدن پیشانی است روزی هفده رکعت نماز داریم. هر نمازی هم دو تا سجده است. دو تا هفده بار، سی و چهار بار، بلندترین نقطه بدن را بمال به خاک، بمال به مهر کربلا، یک مسلمان روزی سی و چهار بار سرش را میمالد به خاکی که در آن شهادت بوده مهر کربلا این بچه دیگر ترسو نمیشود.
میگویند عوامل تربیت، روانشناسی، یک کارهای علمی است که چه کنیم بچه ترسو نشود. اما اگر میخواهید، بچه ترسو نشود، روزی سی و چهار بار، بگو پیشانیت را بمال به خاک کربلا. آخر خاک کربلا چقدر است. کربلا امام حسین(ع) تکه تکه شد، سر به نی داد، تن به ذلت نداد و این از تربیت، تربیت این نیست که درست بنشین، اتو کرده، سوپردولوکس، این با یک آدامس گولت میزند. تربیتهای غربی، شکلاتی است. مثل خانه مقوایی، تربیت آن است که بگویند: بابا، یک بله به یزید بگو.
به امیرالمؤمنین گفتند: در یک شورایی یک بله بگو دروغکی حکومتت دوازده سال جلو میافتد. فرمود من دروغ نمیگویم. آقا حکومت را به تو بدهند. . . ندهند من دروغ نمیگویم، این تربیت است.
تربیت یعنی دنبال هوس نرفتن. حالا عبادت آدم را میسازد. میخواهی شجاع شوی بنشین تاریخ شجاعها را گوش بده. تربیت معلمها و دانشسراها و دانشگاهها، اصلاً باید یک چند تا بحثش برای قهرمانهایی باشد ورزشکارانی باشد مسئولین ورزشی باشد که اینها از نظر روح خیلی بالا بودند. چون ممکن است آدم یک ماشین باری را سر دست بلند کند اما جورابش تا به تا باشد، گریه کند، قیافه صد و بیست کیلو، مشت بزند دیوار میرود تو، اما از نظر روحی اگر مادرش پیراهنش را اتو نکند شیشهها را میشکند یعنی از تو پوچ است. از بیرون هم قوی، تربیت واقعی آن است که انسان هم از تو و هم از بیرون، فحش میدهند, میتوانم بلند شوم جوابت را بدهم. اما «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ» (آل عمران/134) خودم را نگه میدارم این است میتوانم یک سیلی بزنم که. . .
5- تربیت قرآنی
قرآن میگوید: «وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ» (شورى/37) مؤمن کسی است که وقتی غضب کرد، ببخشیدش، آدم دو تا بچه داشت هابیل و قابیل. یکی زد، بلند کرد که دستش را بزند. قرآن میگوید: آن یکی که تربیت شده بود، گفت که: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ» (مائده/28) اگر دست بلند کردی که به ما بزنی من دستم را روی تو بلند نمیکنم، میتوانم بزنم اما نمیزنم. این معنای تربیت است. البته نسبت به خودی، نسبت به بیگانه، نه باید مقابله به مثل کرد. نسبت به خودی حالا این همشاگردی شماست، بالاخره ایرانی است این خودی است در خودی «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» (فتح/29) نسبت به غریبه، بیگانه «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» (فتح/29) من نسبت به بیگانه نمیبخشم؛ امّا این خودی است، حالا فحش داد خیلی خوب دیگه حالا فحش داد که داد امام(ع) در آستانه شهادت وصیت میکند مبلغی پول بدهید به فلانی. میگویند آقا فلانی در عمرش دارد حرف زشت میزند برای شما، بد میگوید. گفت: خوب بد بگوید، من که نمیتوانم بخاطر بدی او دست از بزرگواری خودم بردارم. اون بدیش را انجام بده، من هم بزرگواریم را انجام میدهم. وقتی پول را بردند به آن دادند، گفتند: امام کاظم(ع) داده است. طرف خجالت کشید. گفت معذرت میخواهم. حق با اوست واقعاً بیخود نیست که اینها اولیاء خدا هستند.
6- عوامل تربیتی محبت
خلاصه، یکی از عوامل تربیت، رابطه با خدا، عبادت، تقواست. یکی از عوامل تربیت محبت است. بسیاری از جنایتهایی که میشنویم مردم را دوست نداریم آدم اگر مردم را دوست داشته باشد، کلاه سرشان نمیگذارد. آدم اگر مردم را دوست داشته باشد نگاه بد نمیکند، حال مثلاً اگر خواهر رفت، این خواهر مثلاً خیلی خواهر خوشگلی هم هست. من تصمیم خطرناک برایش بگیرم. خوب بالاخره خوشگل است. حالا اگر خواهر من خوشگل بود یک جوانی نسبت به خواهر من قصد بد کرد یعنی ما اگر مردم را دوست داشته باشیم که خواهر مردم هم، خواهر خودمان است چرا تصمیم بد بگیریم، بالاخره این شرکت واحد، این اتوبوس برای مردم است، چرا تیغ بکشم. این جوی آب برای مردم است چرا جارو میکنم. آشغالهایم را میریزم توی جوی آب.
من اگر مردم را دوستشان داشته باشم گناه نمیکنم. همین دوست داشته باشم یعنی واقعاً من اگر دوست داشته باشم شمارا، پوست خیار نمیریزم، میگویم فرق نمیکند من خیار میخوردم تو بیفتی. نصفی از خلافکاریهای ما این است که ما مردم را دوست نداریم. باید مردم را دوست داشته باشیم نمیخواهد بگوید مؤمنین را فقط باید دوست داشت. اصلاً همه را باید دوست داست.
امام صادق(ع) در راه مکه دید که یک کسی، همچین میکند ببخشید گفتم در راه مکه. در راه سفری، امام صادق(ع) فرمود: چش است این. دویدند گفتند؟ چی است؟ گفت: آب میخواهم آبش ندادند. برگشت. امام فرمود: چرا آبش ندادی. گفتند: آقا یهودی بود. گفت مگر من گفتم چه دینی دارد. بابا انسان تشنه است به انسان آب بدهید. یعنی چه که چون مسلمان نیست، آب به آن نمیدهید. انسان دوستی خودش یک ارزش است. آبش بدهید، بعد خواستید موعظهاش کنید، موعظه کنید، ولی محبت انسانها، جنازهای را میبردند. آن مرد خدا بلند شد ایستاد، جنازه که رد شد نشست. گفتند آقا برای چه ایستادی. گفت: احترام کردم. گفتند آقا این مرده مسلمان نبود. فرمود: مسلمان نبود، انسان که بود. بنابراین یکی از عواملی که ما را از گناه و خلاف باز میدارد دوست داشتن مردم است مردم را دوست داشته باشیم.
یکی از عواملی که ما را به کار وا میدارد. مثلاً مردم را که دوست داشته باشیم حساب نمیکنیم، حالا که این پول به من میدهد، من هم کاری میکنم یک چیزی سرهم بندی. کارگران ما، حالا روز کارگر هم، با روز معلم، کنار هم قرار گرفته است. کاگر اگر مردم را دوست داشته باشد حاضر است سرهم بندی کند. این کارگری که سرهم بندی میکند، این صاحب کار را دوست ندارد. کارفرما اگر کارگر را دوست داشته باشد حاضر است از این کارگر دو هزار تومان کار بکشد و هزار تومان به کارگر بدهد، استثمارش کند. استثمار کارفرما و کلک زدن کارگر، این ریشهاش این است که همدیگر را دوست نداریم.
7- عوامل تربیتی کار
یکی از عواملی که انسان را تربیت میکند محبت است و یکی از آنها هم کار است. تمام جنایت را نمیگویم، نصف جنایات از آدمهای بیکار است. پر کردن ایام فراغت و ورزش یکی از این کارهای خوب است. یعنی بچهها اگر سرگرم به ورزش نباشند، اگر کار نباشد، ورزش هم نباشد، معلوم نیست که این چکار میکند. یکی از وسایل، ابزار تربیت این است که بهام سلمه گفتند: تو همسر پیامبر هستی، زشت است نخ میریسی. فرمود: زن اگر کار نداشته باشد، فتنه میکند. مرد هم اگر کار نداشته باشد، فتنه میکند. به ما گفتهاند وقتی میخواهید بخوابید سه تا «قل هو الله» بخوانید وقت خواب. کسی که سه تا «قل هو الله» بخواند، ثواب یک ختم قرآن را دارد. وضو بگیرید، بخوابید. انگار تا صبح در حال عبادت هستید. یک «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر» بگویید، چقدر ثواب دارد. حالا این ذکرهای دعاها برای چیست؟ چون یکی از وقتها که انسان عمرش، میدان شیطان میشود وقت خواب است، شکم پر، رختخواب نرم، وسوسه پیدا میشود. میگوید آن دقیقهها را پر کن از این ذکرها، یعنی مثل ظرف خالی یعنی اگر ظرف خالی را از آب پر نکنیم از هوا پر میشود. پر کردن ایام فراعت خیلی مهم است.
وسایل، ابزار تربیت، عبادت، محبت، کار. عدهای آمدند خدمت ما در ایران کار کردند برایمان، خوشا بحال اینکه انسان ورزشش را کار هم قرار بدهد. شما فردا دبیر میشوید به بچهها بگوئید ورزش فقط فوتبال و والیبال و امسال اینها نیست، اگرچه اینها هم ورزشهای بین المللی است ولی یکی از کارهای ورزش این است که شما بیل دست بگیری، باغچه منزلت را. . . همین که بلند شوی کمک مادرت کنی در ظرف شویی، در لباسشوئی. این ورزشهای طبیعی، ورزشی باشد که توش تولید هم باشد. ما چرا ورزشهایمان مصرفی باشد. ورزشمان تولیدی باشد اشکال دارد. ما در ورزش، آرمی که اسلام در ورزش دارد میگوید ورزش شما اینطور باشد ورزشی که امروز لذت در آن باشد، فردا خدمت در آن باشد، این آرم ورزش است، مثل چی، مثل شنا. این کارها، امروز آدم یک تفریحی میکند، شنا یک تفریحی است. فردا هم کسی که شنا بلد بود یا قایق یا کشتی، میتواند به جامعه خدمت کند. اسب سواری، ماشین سواری، موتورسواری، آموزشهای سواری امروز یک لذت است فردا هم میشود خدمت کرد. تیراندازی، آموزشهای نظامی. آموزشهای نظامی امروز یک سرگرمی خوبی است فردا هم کسی که اسلحه بلد باشد میتواند به جامعه خدمت کند. این اسلام، غیر اسلام چه میگوید: چه یک سری بازیها، مثل بازی بوکس. خوب چی میشود امروز، امروز میزند نابودت میکند، فردا هم هیچی، یعنی بعضی بازیها، نه امروز دارد و نه فردا. بازیهای خوب هم مثل بازیهای فوتبال و والیبال و از اینها، این بازیهای خوب هم، امروز توش است. امّا هیچ وقت فردا به درد میخورد، نیست. فهمیدی چی شد اگر ما گل نمیزدیم، ایران سقوط میکرد، نه خیر، ایران سرجاش بود میشود گفت: اگر گندم نداشتیم ایران سقوط میکرد. ما یک بخشی از ورزشهایمان را مسیرش را ببینیم.
ما که میخواهیم کار بکنیم، کارمان را، ورزشهایمان را ببریم خط بهش بدهیم. مگر نمیخواهیم از کوه برویم بالا، مگر نمیخواهیم قدم بزنیم، مگر نمیخواهیم مسابقه دو بگذاریم. آقاجان ببینید اگر کسی رنگ الهی شد به کارهایش جهت میدهد. مثلاً جهاد سازندگی در این روستا آب آشامیدنی کشیده است. حالا امروز یک عدهای از مسئولین مملکت و مسئولین استان و شهر و روستا، جمع شدند برای افتتاح مردم این منطقه و این روستا. بندگان خدا تا حالا آب لوله کشی ندیدهاند. بگوئید خوب، دوربین تلویزیون، آب بهداشتی، شیرش را باز کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. با وضو، برق را میخواهیم بزنیم. افتتاح برقمان به این باشد که برق یک مدرسه روشن شود. برق یک مسجد روشن شود. برق یک بیمارستان روشن شود. ما میتوانیم حالا که بناست کلنگی بزنیم برقی روشن کنیم این را جهت بهش بدهیم. حدیث داریم، پیغمبر وقتی میخواست بنشیند قبله را در نظر میگرفت. شما مگر نمیخواهی یک گوشه اتاق بنشینی، خوب وقتی بناست بنشینی رو به قبله بنشین. ما میخواهیم یک گوشتی بخوریم تو که میخواهی گوشت بخوری این گوسفند را سرش را رو به قبله ذبح کن. یعنی یادت نرود حتی در عمل آمیزش جنسی حدیث داریم اگر زن و شوهری میخواهند آمیزش جنسی بکنند، رو به قبله نباشد یعنی ببینید شکم مواظب قبله باشد، دستشوئی، مستراح هم اگر میروی رو به قبله بنشینی حرام است، یعنی آدم باید، ادرارش، شکمش، نمازش، مردنش، خوابیدنش، خندهاش باید خط را فراموش نکند، یادت نرود تو مسلمان هستی. آدم سالم این نیست که من سالم هستم، دستم سالم است آدم سالم با یک کلیه و قلب و آدم سالم باید همه جایش سالم باشد و لذا «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (بقره/201) با هم باید باشد. برادرها یک کاری هست و آن اینکه ورزش از عبادت فاصله گرفته بود اخیراً با لطف و محبت بچه مذهبیها و بچه مسلمانها و فوتبالیستهای خوبی که ما داریم، بهم گره خورد و این گره باید به دست شماها محکمتر شود. ما باید یک جوری باشد که مسابقه دو که میگذاریم از کجا تا کجا. بگوئیم از میدان شهدا تا مصلی، یعنی وقتی میخواهیم مسابفه بگذاریم، مبدأ و منتهایش یک جایی باشد که اسم نماز توش باشد، شیر را باز میکنیم توی روستا، برق، همه کارهایمان باید رنگ الهی داشته باشد. عبادت هر چه ما رنگ خدایی بزنیم به کارمان میماند.
آقا بنده یک کاری میکنم شما میخواهی برای من کف بزنی، شد خوب این تشویق بنده است. امّا چیزی گیر شما میآید، نه، فقط میگوئی قرائتی یک کاری کرد، ما تشویقش کردیم امّا اگر شما برای تشویق بنده تکبیر میگفتی: «الله اکبر» تا «الله اکبر» گفتی این ضمن اینکه با الله اکبر شما یا با صلوات شما ضمن اینکه من تشویق میشوم، یک ذکر خدا هم برای شما ثبت است. چرا یک تشویقی که شما اگر پول داشته باشی مس میخری بهتر است یا ظرفهایی که بستنی توش میخورند, یک بار مصرف، آخر ظرف یکبار مصرف چرا؟ کف زدن، یکبار مصرف است. اما تکبیر تشویقی است که توی این تشویق هم از من تشویق میشود هم برای شما یک ذکر خدا میماند. مثل همان بازیهایی که گفتیم امروز لذت توش است فردا هم خدمت توش است. بیائیم به کارهایمان رنگ بدهیم. رنگ الهی.
دو نفر در یک سن گلوله خوردند تقریباً، حالا با چند سال کم و زیاد. یک گلوله خورد به هویدا، یک گلوله خورد به مطهری هر دو به فاصله چند روز، دو تا گلوله به دو تا مغز، منتهی یکی به خاطر اینکه حامی قرآن بود، یکی بخاطر اینکه حامی آمریکا بود. در یک سن دو تا گلوله یکی از آنها رنگ خدایی داشت، یکی رنگ آمریکایی، سن شما بخواهی یا نخواهی مصرف میشود خوشا بحال آنکس که سنش را در مسیری قرار دهد که ضمن اینکه به زندگی مادیش میرسد. خط را فراموش نکند. برادرها خط را فراموش نکنید.
عوامل تربیت: عبادت، عبادت هم فقط نماز نیست. عبادت یعنی تو ذهنت باشد. راه را گم نکنی. میخواهیم بخندیم بخندیم اما کی گفت مسخره کنی کسی را تا ما بخندیم، دور هم جمع شوید، خاطرات شیرین اینقدر است که آدم بگوید و بخندد نیاز نیست که اگر خواستیم بخندیم، با گناه بخندیم، خط را گم نکنیم و در ورزشها گول تبلیغات را نخوریم.
میگویند آقا شطرنج، حلال. خیلی خوب قبول قبول داریم حلال. امام فرموده است حلال اما همه حلالها را باید انجام داد. یک کسی بچه سیدها زیبا را میبوسید. بهش گفتند: گناه است، نکن. گفت: بخاطر جدش میبوسم، این جدش پیغمبر است، یک سید زشت آوردند. گفتند شما این را هم ببوسید. گفت: من همه ثوابها را انجام نمیدهم، این ثواب را شما انجام دهید.
حالا میگویم بر فرض، بر فرض که نه واقعاً آقا شطرنج حلال. امّا همه حلالها را شما باید انجام بدهی، بازی باید، یک بازی باشد که بدن تحرک داشته باشد. آقا شطرنج فکر را باز میکند، ما میگوئیم چند میلیون کتاب داریم در کتابخانهها، توی این چند میلیون کتاب حالا پنج تایش را شطرنج بازها نوشتهاند. آخر اگر شطرنج فکر را باز میکند. باید از این آقایانی که فکرشان باز شده است، آثار قلمی هم در کتابخانهها پیدا شود، شما تلفن کن به همه کتابخانههای دنیا ببین دو تا کتاب علمی، تا حالا شطرنج بازها نوشتهاند. آخر چقدر فکرش باز شده و ما هنوز اثری از فکر بازش ندیدهایم. گول نخورید آقا میخواهید بازی کنید بازی کنید ولی گول نخورید. بهر حال جوانید، شغل خوبی هم دارید. نسل نو در خدمتتان است، مواظب باشد هم به خودتان و همه به بچههای ما خط الهی بدهید تا انشاء الله غیر از اینکه از یک بدن سالمی برخوردار هستند از یک روح سالمی هم برخوردار باشند و اگرنه قهرمانی داریم که اسرائیل میآید با دلار اینها را میخرد. این از نظر بدنی قهرمان است اما از نظر شخصیتی، خودفروش است. قهرمانان خودفروش هم ما داریم. بنابراین بند به خدا کنید بچهها را. تا ضمن اینکه قهرمان هستند، خودفروش، دینفروش، وطنفروش، عفتفروش، اخلاقفروش، تقوافروش نباشند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»