بهرهگیری از فرصت عید نوروز
2- طبیعت، کلاس خداشناسی و معادشناسی
3- زمین، یکی از شاهدان روز قیامت
4- صلهی رحم، همراه با رفع مشکلات خویشاوندان
5- رعایت حال نیازمندان در دید و بازدیدهای عید
6-اختصاص یک سوم ارث به نیازمندان فامیل و جامعه
7- خدمت به مردم، در همه جا، در همه حال
موضوع: بهرهگیری از فرصت عید نوروز
تاریخ پخش: 23/12/97
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث را برای آخرین پنجشنبه سال 97 در محضر مبارک خانوادههای شهدای تهران، جمعشان هستیم. این بحث یک هفته به عید نوروز پخش میشود. من در مورد عید نوروز نکاتی را نوشتم بگویم.
1- حفظ محیط زیست در سفرهای نوروزی
1- توجه به طبیعت و حفظ محیط زیست؛ ما باید باورمان بیاید که جنگلها بیت المال است. جاده بیت المال است. آسفالت بیت المال است. جنگل بیت المال است. حضرت دید یک کسی دارد در آب آشامیدنی غسل میکند. یک نهر آب تمیزی بود که مردم از همان نهر آب آشامیدنی مصرف میکردند. فرمود: چرا رفتهاید در آب آشامیدنی، «لا تُفْسِدْ عَلَی الْقَوْمِ مَاءَهُمْ» (کافی، ج 3، ص 65) «ماءَهُم» آب آشامیدنی را آلوده نکن. طبیعت مخلوق خداست. خدا به طبیعت قسم خورده است. «و الشمس» قسم به خورشید، «والقمر، واللیل، والارض، والسماء» خداوند قسم خورده است. پیداست اینها ارزش است، آدم به چیزی قسم میخورد که ارزش دارد. این محیط زیست امانت است. باور کنیم امانت است. مایه زیبایی است. «وَ الزِّینَه» اینها که میگویم همه ریشه قرآنی دارد.
هدفمند است. این طبیعت کلاس درس توحید است. نگاه کن، گاهی میپرسد: آقا ما وقتی مردیم، خاکمان کردند، استخوانهای ما پوسیده میشود، پودر میشود و بعد هم تراکتور میآید زیر و رو میکند و فضای سبز میکند. ذرات پخش شده چطور یکجا جمع میشود؟ قیامت، با همین طبیعت جواب میدهیم. میگوییم: مگر الآن ما از ذرات خاک پخش شده نیستیم؟ ما که الآن اینجا نشستیم، اصل ما یک اسپرم بود، تک سلول، این تک سلول از کجا پیدا شد؟ از غذای بابا و ننه، غذای بابا و ننه از کجا پیدا شد؟ از گندم فلان منطقه، برنج فلان منطقه، میوه فلان منطقه، از مناطق مختلف در قالب سبزی و غذا، نطفه و اسپرم درست شد و از این اسپرم، ما. ما الآن هم از ذرات خاک پخش شده هستیم. مثال دیگر مشک دوغ، چربی در همه دوغ پخش است. شما دوغ را که زدی، مشک را که زدی، محکم میزنی، ذرات چربی که در همهی دوغ پخش است یکجا جمع میشود. پس میشود ذرات پخش شده یکجا جمع شود. هم مشک دوغ و هم خود ما، ما از نطفه هستیم و نطفه از غذاست و غذا از ذرات خاک پخش شده است. یعنی طبیعت کلاس خداشناسی برای ماست. کلاس معاد شناسی و درس توحید است. درس معاد است.
2- طبیعت، کلاس خداشناسی و معادشناسی
آقا مردهها زنده میشوند؟ بله، چطور؟ همینطور که درختها سبز میشوند. عید نوروز، حدیث داریم بهار قیامت را در ذهن آدم زنده میکند. چطور درخت خشک سبز میشود؟ همینطور هم مردهها زنده میشوند. چطور میخوابی؟ همینطور که میخوابی میمیری. همینطور که بیدار میشوی زنده میشوی. طبیعت سرمایه ملی است. «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» (انفال/1) یک سورهای در قرآن داریم به نام سوره انفال، انفال یعنی همین بیابانها، منابع طبیعی، جنگلها، بیشهها. اصلاً همین کوهها سرمایه بشر است. بهترین سرمایه بشر طلاست، طلا از چیست؟ از کوه است. در زیارت، در دعای جوشن داریم «یا من فی الجبال خزائنه» یعنی خزینههای درآمد منبع درآمد در همین کوههاست. کوه سرمایه ملی است. این طبیعت برای ما رام است. اگر طبیعت رام نبود چه میکردیم؟ تمام حیوانهای اهلی، اگر همین حیوانهای اهلی وحشی خلق میشدند، ما چطور میتوانستیم از اینها… «فَمِنْها رَکُوبُهُمْ» (یس/72) میخواهی سوار شوی. «وَ مِنْها یَأْکُلُونَ» میخواهی گوشتش را بخوری. از پنجهاش استفاده میکنی، شخم زمین. از کمرش استفاده میکنی، سوار شدن. از شیرش، اصلاً این حیوانها چقدر برای ما ایجاد اشتغال کردند. چند صد میلیون آدم را حیوانها به کار واداشتند و ایجاد اشتغال کردند. شما حساب کن یک گوسفند، پشمش، شتر کُرکش، گوشتش، شیرش، آنوقت شیرش چه لبنیاتی و چه… پوستش، چرم فروشی، کفشهای ما، بنده که اینجا نشستم از مخ تا پا به طبیعت بدهکار هستم، یعنی به خدای طبیعت، سر من عمامه دارد. عمامه از پنبه است و پنبه برای همین زمین است. طبیعت، در بدن من غذاست و غذا از همین طبیعت است، گندم. کفش من چرم است و چرم پوست گاو است و گاو برای طبیعت است. لباس من پشم است، پنبه و هرچه هست از طبیعت است. طبیعت برای ما ارزش دارد و مقدس است. طبیعت در حال تسبیح است.
«سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (حدید/1) قرآن میگوید: کل هستی دارد سبحان الله میگوید. عید نوروز نباید ما منابع طبیعی و ملی، امانتهای الهی را نفله کنیم. میخواهیم خوش باشیم یک جایی میرویم چای زغالی بخوریم، یا چای کتری زغالی بخوریم، حالا یک جنگل هم آتش گرفت، گرفت. غذا خوردیم اشغالهایش را در رودخانه بریزیم. آب رودخانه هم کثیف شد، شد. متأسفانه همین که هوا عید میشود و تابستان میشود انسان کفران میکند نعمتها را. کسی آب خورد و مقداری در ظرف آب، آب زیاد آمد و آب را زمین ریخت. حضرت فرمود: چرا روی زمین ریختی؟ گفت: کجا بریزم؟ گفت: این رودخانه است، در رودخانه بریز. گفت: چه فرقی میکند؟ گفت: این نصف لیوان آب را نباید در آب بریزی. آب را روی آب بریز. چرا روی خاک ریختی؟ استفاده کنیم. میگویند: در یک لیوان آب… شنیدم این را، خدا در یک لیوان آب اینقدر انرژی قرار داده که میشود یک شهر را برق داد. حالا ما هنوز به آنجا نرسیدیم، حدیث داریم «إِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ» شما مسئول هستید. «حَتَّی عَنِ الْبِقَاعِ و الْبَهَائِمِ» (نهجالبلاغه، خطبه 167) از زمین مسئول هستید، این زمین را چرا هدر دادی؟ از چهارپایان مسئول هستید، چرا از این چهارپا خوب استفاده نکردی؟ زمین کارهای ما را ثبت میکند.
3- زمین، یکی از شاهدان روز قیامت
«إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (زلزله/1) بعد میگوید: «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى لَها» (زلزله/4و5) زمین حرف میزند، عجب، چطور؟ همینطور که نوارها حرف میزنند. شما یک فلش کامپیوتر را وصل به کامپیوتر میکنی برایت حرف میزند. فلش کامپیوتر چقدر است؟ یک سانت در یک سانت فلز است. این فلز برایت حرف میزند. اگر فلز حرف میزند، چه. فلز توسط علمی که شما روی آن به کار بردی. با یک برخورد علمی روی فلز این فلز برایتان حرف میزند. در دنیا با این زبان حرف میزنیم. قرآن میگوید: روز قیامت دست حرف میزند. میگوید: من به چه کسی سیلی زدم. به چه کسی کتک زدم، با این دست کجا را، چه چیزی برداشتم و دزدیدم. اینهایی که میخوانم آیه قرآن است. «لِمَ شَهِدْتُم» (فصلت/21) انسان به دستش میگوید: چرا علیه من شهادت میدهید؟ میگوید: دست خودم نیست. همان قدرتی که در دنیا این گوشت زبان را به حرف آورد، در قیامت این گوشت اینجا را به حرف میآورد و برای خدا فرق میکند این گوشت تا این گوشت؟ همان خدایی که این گوشت حرف میزند، شما با پی میبینی. چشم ما از پی است، چند میلیون عکس در طول سال این چشم برمیدارد؟ دوربین عکاسی هی باید فیلمش را عوض کرد. چشم ما دائماٌ در حال فیلم برداری است. با پی میبینیم و با استخوان میشنوید و با زبان حرف میزنید. بنابراین مواظب باشید نعمتها خدا را هدر ندهیم.
قرآن میگوید: «کُلٌّ لَهُ قانِتُون» (بقره/116) کل هستی در حال قنوت و تواضع است. نگوییم این علف هرز است. این علف به نظر ما هرز است. یکی از اولیای خدا داشت میرفت یک کرم ریزی را دید. خیلی ریز ریز ریز، مثل دانه خشخاش، یک خرده به این نگاه کرد و گفت: خدایا این را برای چه خلق کردی؟ مثلاً این نبود چه میشد؟ خطاب آمد بار اول است این سؤال را کردی. این کرم تا حالا ده بار از من پرسیده: خدایا این را برای چه خلق کردی؟ شما نگو: علف هرز است. همین نفتی که امروز دنیا روی آن تکیه کرده است، اگر دویست سال پیش به هرکس میدادند، میگفت: چیه؟ یک مایع سیاه بد بو، بریز دور. همین مایع سیاه بد بو امروز پشتوانه اقتصادی دنیا شده است.
خراب کردن طبیعت کار طاغوتهاست. قرآن میگوید: طاغوتها، «وَ إِذا تَوَلَّى» (بقره/205) طاغوتها وقتی حکومت گرفتند، «سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» در قرآن «یفسدون فی الارض» زیاد است. فساد در زمین همین است که انسان «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ» (روم/41) دریا را هم بشر آلوده کرده است. برای اینکه شکمش سیر شود، حیوانهای دریا را با یک موادی میکشند. خلاصه ما باید در عید نوروز مواظب طبیعت باشیم که آغازش از عید نوروز میشود تا آخر تابستان. این یک مسأله.
4- صلهی رحم، همراه با رفع مشکلات خویشاوندان
مسأله دیگر کارهایی که میشود از عید کرد، مدیر خوب کسی است که روی عمرش بتواند مدیریت کند. عید میخواهیم چه کنیم؟ در عید کارهایی میشود کرد. صله رحم کار خوبی است و برای صله رحم و دید و بازدید خیلی روایت داریم. از برکات عید نوروز این است که در دید و بازدیدها، منتهی در این دید و بازدیدها به تخمه شکستن اکتفا نکنیم. امسال که آجیل هم گران است و نمیدانم مردم چه خواهند کرد؟ ولی قانع نباشید با دید و بازدیدهای سطحی، یک کاری کنید. یک فامیل پنج درصد پولدار هستند. پنج درصد هم خیلی فقیر هستند و نود درصد هم یک آب باریک دارند، بخور و نمیر. این پنج درصد پولداری که در این فامیل هستند، عید دور هم جمع شوند، در یک اتاق دور از چشم باقیها، بگویند: ببین در این فامیل ما وضعمان از همه بهتر است. بیایید یک مبلغی را روی هم بگذاریم، جهازیه فلان دختر را جور کنیم. فلان پسر میخواهد داماد شود گیر کرده است. بیایید انگار پسر خودمان، هرکدام یک مبلغی بگذاریم و او را داماد کنیم. فلانی کار ندارد. بیایید کمک هم کنیم و برای او یک کاری تولید کنیم. این تعطیلات عید را اینطور استفاده کنیم.
حضرت موسی خوب استفاده کرد. حضرت موسی نزد فرعون رفت و گفت: من پیغمبر هستم و معجزه دارم، این هم عصا، عصایش را انداخت، اژدها شد. فرعون گفت: من باید این تک تو را پاتک بزنم. دستور داد ساحرها، جادوگرهای درجه یک جمع شدند با موسی در یک فلکهای نمایش بدهند که ساحرها با سحر و جادو آبروی موسی را بریزند. حالا کجا؟ قرآن میگوید: اول جایی که انتخاب میکنید برای نمایش وسط شهر باشد. «مَکاناً سُوىً» (طه/58) «سُوی» یعنی یکجایی نمایش باشد که همه مناطق به آنجا دسترسی داشته باشند. شمال شمال و جنوب جنوب نباشد. «مَکاناً سُوىً» کی باشد؟ «أَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» (طه/59) چاشت باشد که مردم خواب آلود نباشند. خوابشان را کرده باشند و صبحانهشان را خورده باشند. کی باشد؟َ «مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَه» (طه/59) روز تعطیلات عید باشد. «یوم الزینه» یعنی روز عید، چرا عید؟ مردم بیکار هستند. حضرت موسی از عید استفاده کرد. همه تعطیل بودند، آرایش کرده، صبحانه خورده، خواب کرده، وسط شهر آمد و ساحر و جادوگرها عصا و طناب داشتند انداختند، طناب و عصا شروع به تکان خوردن کرد. بعد موسی عصایش را انداخت، اژدها شد و تمام عصاها و طنابها را قورت داد و بلعید. یک مرتبه همه ساحرها به سجده افتادند و گفتند: ما به موسی ایمان آوردیم. فرعون گفت: شما را تکه تکه میکنم. گفتند: هرکاری میخواهی بکن. ما تا حالا گول خورده بودیم و حالا بصیر شدیم. کسی که با من مصاحبه کند، بهترین کسی که از عید استفاده کرد که بود؟ میگوییم: چه؟ حضرت موسی بود.
5- رعایت حال نیازمندان در دید و بازدیدهای عید
از این جمعیتها باید استفاده کرد. از عید چه استفادهای میتوانیم بکنیم؟ غیر از دید و بازدید. به خصوص در این تورم و گرانی. با لباس شیک نزد فامیل فقیر نروید. بالآخره آن دختر به لباس شما نگاه میکند، من سراغ دارم کسی را که آدم محترمی بود. بچهاش گفت: نمیتوانی برای من لباس بخری؟ پول نداری؟ نتوانست خودش را نگه دارد. آمد بیرون زد به گریه. گرانی است. لااقل شما لباس شیک نمیگویم نداشته باش. روبروی فقرا نپوش. حدیث داریم وقتی در تشییع جنازه هستی ولو خندهات گرفت، خودت را نگه دار. باقیها عزادار هستند، تو خندهات گرفته است. وقتی همه عزادار هستند تو یک خرده حریم نگهدار. وقتی وضع بد است، امام صادق فرمود: یک مقدار زندگی را پایین بیاورید. وضع آرد چطور است؟ گفتند: آقا وضع خوب نیست. فرمود: اگر وضع خوب نیست چرا شما گندم میخورید؟ جو و گندم را با هم مخلوط کنید. آن زمان نرخ جو ارزانتر بود. بعد از مدتی فرمود: وضع چطور است؟ گفتند: آقا بدتر شد. فرمود: بدتر شد؟ فقط نان جو بخورید. گفتند: آقا یک مقدار جو داریم ذخیره کردیم. فرمود: چرا ذخیره کردید؟ وقتی مردم ندارند بازار ببرید. چرا ذخیره میکنید؟ یک مقداری مواظب باشیم. «ارْحَمْ تُرْحَمْ» (أمالی صدوق، ص 209) رحم کنید به دیگران رحم کنند. والله بدون آن هم میشود زندگی کرد. یک مقدار فرهنگ ما گیر کرده است. ما یک مثلث داریم یک ضلعش آمریکا و دشمنان هستند. یک ضلعش هم بی تدبیری بعضی مسئولین است. بلد نیستند چه کنند. یک ضلعش هم خود مردم هستند. ضلع خودتان را فراموش نکنید.
ای کاش آخوندهای ما مثل نواب صفوی بودند و ای کاش کت و شلواریهای ما مثل شهید رجایی بودند. شهید رجایی با یک شریکی، با یک دوچرخه قراضه چیزی میخرید در کوچهها و محلههای تهران میفروخت. یک سال شریکی با یک دوچرخه کار کردند. از بازار استکان و نلبکی میخریدند و در بازار میفروختند. دوره گردی، بعد یک سال هشت هزار تومان سود گیرشان آمد. هشت هزار تومان پنجاه سال پیش یا بیشتر، چهل سال است انقلاب شده است. شهید رجایی گفت: تو شش تا بچه داری از این هشت تومان شش تومان برای تو، گفت: شریک هستیم. گفت: بله شریک هستیم. چهار تومانش به من میرسد. ولی چون تو عیالوار هستی، شش تومان برای تو و دو تومان برای من. پنجاه، شصت سال پیش با دو هزار تومان میشد در تهران یک قطعه زمین خرید که الآن با بیست میلیون هم نمیشود خرید. این را میگویند مرد بود. امام یک قطعه زمین از ارث پدر در خمین به ایشان رسیده بود. به امام جمعه خمین نوشت: این زمین را تکه تکه کن و به فقرای خمین بده. یک مردانگی از خودمان نشان بدهیم.
خدا آیت الله مشکینی را رحمت کند. کتابهایش را از خانه به مسجد آورد و به طلبهها گفت: اگر کتاب ندارید بخرید، بعد از نماز در همین مسجد بیایید، از همین قفسهها کتاب بردارید و مطالعه کنید. آدمهایی هستند بلد هستند چه کنند. آدم داریم از مردهاش استفاده میکند، زنده که هیچی. من سراغ دارم کسی را که آقازادهاش هم از علماست، میگفت: پدر من در میانه، میانه آن طرف زنجان، بین زنجان و تبریز است. شهر میانه، میگفت: پدر من در میانه زندگی میکرد. مردم میانه آشغالهایشان را در منطقهای میریختند. پدر من عالم منطقه بود گفت: اینجا آشغال نگذارید. اینجا محل مسکونی است. آن زمان هم کیسه زباله نبود. بو برمیدارد و میکروب است. هرچه گفت: مردم گوش ندادند. وقتی مریض شد وصیت کرد اگر من مردم وسط زبالهها خاکم کنید! این آقا از دنیا رفت، گفتند: وصیت کرده است. بد است یک آیت الله و عالم را وسط زبالههای شهر… گفتند: وصیت کرده است. زبالهها را جمع کردند و دفن کردند و اصلاً همه زبالهها را از آنجا بردند و بعد هم آنجا یک اتاقی و سالنی و کتابخانهای و هیچی… میگفت: من با زنده بودنم نتوانستم کار بهداشتی کنم ولی با مرگم کار بهداشتی کردم. اینها افرادی هستند این رقمی کار میکنند. با مردنشان، با وصیتشان، با ثلثشان.
6-اختصاص یک سوم ارث به نیازمندان فامیل و جامعه
یک چیزی در اسلام داریم به نام ثلث، یعنی انسان میتواند یک سوم مالش را در راه خدا بدهد. چقدر تاجر داریم به لطف خدا پسرهایش داماد شدند و دخترهایش عروس شدند، مشکلی ندارد. پیرزن یا پیرمردی است که سرمایهدار است. تا چشمش را هم نگذاشته است بگوید: آقا یک سوم مالم را در اختیار مرجع تقلیدم برای فقرای منطقه میگذارم. از آقا هم اجازه بگیرد که احیاناً اگر بدهکاری دارد رد مظالم حساب شود. ما همین مسأله ثلث را احیا کنیم، فقر حل میشود. کج میفهمیم. باور نکردم ولی بعد چون گویندهاش راستگو بود قبول کردم. ولی با زور قبول کردم و میخواستم قبول نکنم. میگفت: عروس و داماد آمدند با هم گفتگو کنند قبل از ازدواج، پرسید: آیا شما فامیلتان مقبره خانوادگی دارید یا نه، همینطور قاطی در قبرستان دفن میشوید؟ عروس و داماد خل هستند؟ عروس خل، داماد خل، اول زندگی ملاقات با عروس بحث میکند که آیا مقبره شما خانوادگی است یا عمومی است؟ به کجا فکر میکنیم؟ این همه گرسنه و نیازمند. خیلی از لباسهایی که داریم قابل پوشش است، البته اگر کهنه هست نه، یک آیه در قرآن داریم، میگوید: چیزی که به فقیر میدهی، اگر خودت فقیر بودی میگرفتی؟ آیهاش این است «وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ» (بقره/267) اگر خودت فقیر بودی نمیگرفتی، «إِلا أَنْ تُغْمِضُوا» مگر با اغماض و زورکی و دیگر از باب استیصال، یک لباسی که اگر خودت بودی به تو میدادند میپوشیدی. یعنی لباس خوب باشد. یکوقت تنگ میشود، گشاد میشود. یا رنگش، یا این لباس را داری مشابهاش را برایت سوغاتی آوردند یا خریدی یا دلت برای همشاگردیات سوخته است. ما پنج میلیون دانشجو داریم، عید تعطیل میشوند. هوا هم مثل تابستان داغ نیست. عید هست بیست روز دانشجوها، البته با کم و زیادش میگویم و ممکن است آمار خیلی دقیق دقیق نباشد. حدوداً پنج میلیون دانشجو، بیست روز عید تعطیل هستند. پنج میلیون بیست روز میشود صد میلیون روز تعطیلات. همین تعطیلات عید، هر دانشجو، دور و برش بچههای دبیرستانی و راهنمایی هست که در درس ضعیف هستند. عید که آنجا میروی بگو: بچهها من پسرعمه و پسرخاله شما هستم. یا دختر به دخترها بگوید: من دختر عمه و دختر خاله شما هستم، حالا که دو روز اینجا هستم، هر بچهای در درسش عقب مانده است. آن درسی که ضعیف هستید و میترسید نمره نیاورید بیاورید من کمک شما کنم. دو ساعت کمک به دخترخالهات کن، شما هم دو ساعت کمک پسرخالهات کن. پنج میلیون معلم تزریق شود بیست روز در بدنهی نسل نو. همه بچهها دیگر ماه اردیبهشت در امتحان رد نمیشوند. چند صد میلیارد تومان صرفهجویی میشود؟ هر دانشجو دو تا بچه را، من از چهار پنج تا دانشجوی اردبیلی خوشم آمد. قصه برای خیلی سال پیش است.
چند تا دانشجوی اردبیلی آمدند نهضت سواد آموزی و گفتند: آقا ما دانشجوها هستیم، بچه اردبیل هستیم و تهران درس میخوانیم، ما دور هم گفتیم امسال عید که میرویم بچههای اردبیل را دعوت کنیم، تابستان بچهها را دعوت کنیم، یکی از این دانشجوها استاد فیزیک شود. یکی استاد ادبیات شود. یکی استاد دینی شود، هرکدام یک کلاس بگذاریم و بچههای ضعیف را کمک کنیم. ما که دانشجو هستیم کمک این بچهها کنیم.
در رانندگی، اینهایی که پلیس راه شبانه روز زحمت میکشند. ترمز کردی بگو: آقا دست شما درد نکند. خستگی این برطرف میشود. دست شما درد نکند.
وقت نماز خجالت نکشید. در جاده هستید، عید میروید. بگو: آقا اینجا، حالا چند سال است این کار را کردند، انشاءالله امسال هم این کار را بکنند. هلال احمر و دیگران جمع شدند، راهداری و هلال احمر، یک خیمهای در جادهها میزدند، بعضی جادهها، رویش مینوشتند: خیمه نماز! این آقایی که میرود صله رحم، مسافرت میرود. بایستیم پنج دقیقه با خدا حرف بزنیم. اصلاً این نماز شما را نجات میدهد. وقتی از ماشین پیاده شدی، وضو گرفتی و نماز خواندی، همین آب به آب شدن چرت شما را از بین میبرد. خواب آلود بودی بیدارت میکند. همین رفاه مردم خیلی خوب است.
یک خانم و آقایی، میخواستند مشهد بروند. خانم خیلی مذهبی نبود. گفت: ببین من امام رضا را قبول دارم ولی حال دعا و زیارت ندارم. بغل حرم هم خانه نگیر. برو جاهای دور از حرم یک جای خوب بگیر، از این هتلهایی که با حرم فاصله دارند. من آنجا باشم و تو هم هر روز در حرم برو. قبول کردند و عروس و داماد رفتند. یک جای مرفهی را گرفتند، خانم آنجا بود و مرد هم گاهی به حرم میرفت و برمیگشت. روز آخر هم سوار ماشین شدند. وقتی ماشین میخواست از مشهد بیاید بیرون، این زن گنبد را دید و گفت: یا امام رضا خداحافظ، به ما که خوش گذشت. رفتند. در راه که میرفتند این خانم خوابش گرفت. خواب دید حضرت رضا آمد گفت: همین که به شما خوش گذشت من خوشحال هستم. این خانم از خواب بیدار شد و گریه کرد. گفت: برگرد برگرد. من بی ادبی کردم، برگرد به حرم برویم.
همین که پیاده شود وضو بگیرد. اصلاً پیاده شود دستشویی برود. پیاده شود دستشویی برود، همین مقدار که آب به… حال و هوا عوض میشود، همین در تصادفش اثر میکند. مثل آدمی که یک مشت در سر کسی بزند. یک نیم ساعتی این، بالاخره اینها بخاطر رفاه ما در بیابان ایستادند، تشکر کنید. ببینید چقدر کار میشود کرد. در عید میشود جهازیه درست کرد. در عید میشود برای بی همسرها همسر پیدا کرد. در عید میشود کار درست کرد. در عید میشود کمک علمی کرد. آخر عید تخمه کدو میشکند. تخمه کدو را که دیگران هم میتوانند بشکنند. یک کار نویی باید بکنیم. یک چیزی از من زیاد نقل شده است. چون چند بار هم گفتم، در هواپیما نشسته بودم، مهماندار گفت: حاج آقا شما چای میخوری یا قهوه؟ گفتم: چای در خانه خودمان هم هست، قهوه بده بیاید! این را از قول ما نقل میکنند. چون راست میگوید خودم گفتم.
گاهی وقتها آدم میتواند از افراد کمک بگیرد. تخمه شکستن و مهمانی کردن پوست کار است. مغزش را چه؟ امسال عید چه مشکلی را حل کردید؟ تحصیل کردگان منطقه، مثلاً ما روستا داریم بیش از صد تا لیسانس درونش است. همین روستایی که صد تا لیسانس دارد، آمپول زن ندارد. آخر صد تا دانشجو یکی نمیتواند بیاید آمپول زدن را یاد بگیرد؟ آمپول زن را هم باید بروید از یک روستای دیگر بیاورید؟ برای یک آمپول باید به شهر بروید؟
7- خدمت به مردم، در همه جا، در همه حال
یک خرده جوانها ننگ میدانند کار را، کار افتخار است. بگویم: لقب کارگر چیست؟ پیغمبر فرمود: کارگر رئیس مردم است. عربیاش را بخوانم. «سَیِّدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ» (بحارالانوار/ج73/ص273) حدیث از پیامبر است. یعنی در جمعیت آن کسی که خادم است از همه عزیزتر است. ما الآن کارگر را احترام نمیگذاریم. کارگری برای ما، به هر حال از عید میشود استفاده کرد، استفادههای زیادی کرد. بعضیها از زندان استفاده میکردند.
آقای آیت الله هاشمی رفسنجانی مدتی زمان شاه در زندان بود. هیچ کتابی به ایشان جز قرآن ندادند. ایشان هم قرآن را گرفت و روی هر کلمه قرآن فکر کرد. یک کلمه دیگر، یک دفتر سفید هم به ایشان میدادند. خانوادهاش یک دفتر میآورد به ایشان میداد، دو تا سه تا دفتر، آن دفترهایی که نوشته بود را میداد. ایشان وقتی از زندان بیرون آمد مقدار زیادی دفتر داشت. این دفترها را بعداً حوزه علمیه، دفتر تبلیغات جمعی جمع شدند و یک تفسیری نوشتند به نام تفسیر راهنما. تفسیر راهنما بیست جلد است برای آقای هاشمی رفسنجانی است که موادش را ایشان در زندان تهیه کرد و بعد از انقلاب هم رویش کار کردند. بیست جلد تفسیر شد. در عید خیلی میشود کار کرد. این جوان هیچ کاری ندارد فقط همینطور دیپلم و فوق دیپلم و لیسانس است. خیلی میشود کار کرد، باید تصمیم بگیریم بابا کسی دوستمان ندارد. کسی دوستمان ندارد. نمونهاش همین، هشت سال ایران بمباران شد و هیچکس به ما کمک نکرد. یک برادر سوریه و برادر لیبی میگفتیم اما چه برادر و چه خواهری، سوریه که خودش هزار مشکل دارد. لیبی هم که رهبرش خل بود. نه برادر داشتیم و نه خواهر، هشت سال بمباران شد و هیچکس به ما کمک نکرد. این جوانها، آموزش و پرورش و دانشگاه، باید همه بفهمیم، باید روی پای خودمان بایستیم و یک هنری یاد بگیریم. به امام باقر گفتند: مادرت آشپز است؟ گفت: الحمدلله آشپزی هنر است. حالا اگر به یک دختر بگویند: آشپزی بلد هستی؟ من فوق لیسانس هستم. آش بپزم؟ ببخشید. معذرت میخواهم. به یک فوق لیسانس گفتند: آش بلد هستی بپزی! آشپزی هنر است. دختری که لیسانس دارد و بلد نیست غذا بپزد، هنر است. اگر هنر داشته باشیم خیلی میتوانیم از امکانات استفاده کنیم. این ملاقاتهای عید را حتی فیلمهایی که میبینید. مقداری تفریح بنشین فیلم ببینید. مقداری تفریح بنشینید ولی بازی شغل ما نباشد. از صبح تا شب بازی میکند. از صبح تا شب فیلم میبیند. خیلی چیزهایی که مثل هم است دیگر وقتی مثلش را دیدی باقیاش را نمیخواهد ببینی. آقا من این را دیدم، این هم مثل این است.
خدا اموات را بیامرزد. بچه بودم به پدرم گفتم: آقاجان میخواهم چراغانی بروم. گفت: این لامپ را ببین. گفتم: دیدم. گفت: آنجا هم هزار تا هست مثل این. وقتت را صرف نکن. یک مقدار بنشین بازی ببین. یک مقدار بنشین تفریح کن. اما تمام بیست روز، چه گفتم؟ یکبار دیگر بگویم. پنج میلیون دانشجو، هر دانشجویی بیست روز تعطیل، صد میلیون روز، آنوقت دور تا دورش پسرخالهاش رفوزه شد و پسر عمهاش تجدید شد. او مشکل مالی دارد. او مشکل اقتصادی دارد. گاهی هم در جلسهها نشستند انتقاد میکنند از کارهای دولت، البته کسی نیست که از کارهای دولت انتقاد نکند. منتهی بحث این است که انصاف داشته باشیم. من دیروز یک چیزهایی یادداشت کردم، وقتم تمام شد. یادم رفت میخواستم بخوانم. 1- انتقاد عاداتی دارد. اول عیب ثابت شود. ببینیم واقعاً بوده یا نبوده است. خیلی چیزها ثابت است.
یک کسی به من رسید و گفت: پسر شما چه کرده است. چه کرده، چه کرده، خوب که حرفهایش را زد، گفتم: من اصلاً پسر ندارم. من بچههایم همه دختر هستند. ثابت شود. میگویند: زن یک دنده از مرد کمتر دارد. واقعاً اینطور است؟ خوب شما یک شب عمهات را بخوابان و دندههایش را بشمار. (خنده حضار) دندههای زن و مرد یکی است. همین ماه رجب، در همه دنیا میگویند: سیزده نحس است…. گوش بدهید…. در همه دنیا میگویند: سیزده نحس است. دروغ است. در همین ماه رجب، سیزده رجب حضرت علی به دنیا آمد. عطسه کردی، صبر کن، دروغ است. حدیث داریم عطسه کردی عجله کن. اصلاً ببینید واقعاً هست یا نیست؟ انتقاد براساس سوء ظن نباشد. خیلیها سوء ظن دارند. سوء ظن، عینکشان را باید برداشت. عینک سرخ گذاشته و همه شلغمها را لبو میبیند. عینک سبز میگذارد و همه کاهها را علف میبیند. این از اول سوء ظن دارد. از مقصر انتقاد شود نه از همه. آقا یک اداره رشوه گرفت، ادارهایها همه دزد هستند. ای بابا! همه آخوندها، همه شهردارها، همه ادارهایها، شما حق نداری، «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى» (انعام/164) شما حق نداری اگر یکی گناه کرد، گناه را… اصفهانیها چطور هستند؟ قمیها چطور هستند؟ کاشیها چطور هستند؟ ترکها چطور هستند؟ لرها چطور هستند؟ بابا اگر یک نفر آخوند خراب کرد، باید گفت: آخوندها؟ خلاف شرع است.
هر انتقادی را از راهش بگویید. مشکلی دارد مثلاً، این مشکل نماینده مجلس است. به نماینده مجلس بگویید و او از راه قانون جلویش را بگیرد. آنها دور هم نشستند، دخترخالهها و پسرخالهها میگویید: چه کرد، این مشکلات، چه کسی این مشکلات را حل میکند؟ راه اشکالها این است که مردم به همانهایی که رأی دادند و رفتند مجلس، به نمایندههای مجلس بگویند: اینجا بردند و خوردند، ثابت شود، به نماینده بگویند و نماینده وزیرش را استیضاح کند. انتقاد به تخریب کشیده نشود. انتقاد ما دشمن شاد کن نباشد. طوری از هم انتقاد نکنیم که آمریکا بگوید: بارک الله، به جان هم افتادند. ما همین را میخواهیم که اینها به جان هم بیافتند. انتقاد ما از دولت و دولت از ما و هرکس از کسی دیگر، دشمن شاد نباشد. از مرز انصاف خارج نشویم. خوبیهایش را هم بگوییم.
یک سگ سیاهی افتاده بود، سیاه بود و مرده بود. حضرت عیسی(ع) با جمعی رد میشدند، یکی گفت: اه چه بد بود است! یکی گفت: اه چقدر زشت است. یکی گفت: چه کثیف است. یکی گفت: چه رنگی دارد. هرکسی از این سگ یک چیزی گفت. حضرت عیسی(ع) فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد. یعنی چه؟ یعنی تو که عیبهایش را میگویی، خوبیهایش را هم بگو. انگیزه اصلاح باشد نه انتقام. تمام وقت خودت را صرف او نکنید. پنج دقیقه، ده دقیقه از کسی میخواهید انتقاد کنید اما شما دو ساعت انتقاد میکنید، حیف است. در انتقاد بین کارهای مثبت و منفی مقایسه کنید. این عیبها را دارد و این خوبیها را هم دارد. من خودم یک رفیقی داشتم ضد انقلاب شد. رفتم پیش او و گفتم: چه شده است؟ گفت: فلانی را بیخود زدند و بیخود مصادره کردند. بیخود بیخود… گفتم بنویس. یک کاغذ بردم و همه انتقادهایش را نوشتم. دیدم 27 قلم اشکال دارد. گفتم: یک کاغذ دیگر بده. خوبیهایی هم که نظام کرده است، بنویسید. آب است، برق است، گاز است، کتابخانه است، دانشگاه است، پزشکی است، اختراع است، قوای مسلح است. هرکس هر کار نویی در انقلاب کرده است، بنویسید. اینها را جمع و تفریق کنید. مرحوم دکتر بهشتی میگفت: در زمین دنبال فرشته نگردید. هرکس یک عیبی دارد. حدیث داریم اگر خواسته باشی رفیق بی عیب پیدا کنی، بی رفیق میمانی. مثل اینهایی که میخواهند همسر خوب پیدا کنند. سن ازدواج بالا میرود. هرکسی نمیپسندد. به هر حال در جلسات عید تبدیل کنیم جلسات را به تفریحی که خدمت به دیگران بکنیم. هنری داریم، یک کسی هنری دارد، فکری دارد و بیانی دارد. میشود با کمک همدیگر خیلی در این استفاده کرد. صرف تخمه کدو و لباس شیک و اینها… حرف اول یادم نرود. اکنون وضع مردم خوب نیست با آرایش تند خانه کسی نروید. با لباس گران خانه کسی نروید. چون دو تا آدم هستند. یا لات هستند یا مقدس هستند. اگر لات باشند، فحش میدهند. مقدس باشند، نفرین میکنند. (خنده حضار) با لباس گران نروید. یک غذاهایی درست نکنید که سه رقم مثلاً… الآن گوشت گران است، شما مهمانی کردی هم ماهی از دریا، هم گوسفند از زمین و هم مرغ از آسمان، یعنی از هوا و آسمان و زمین، سه قوا را… وقتی گوشت گران است شما کوتاه بیا. عرض کردم لاتها فحش میدهند و مقدسین نفرین میکنند. چرا با یک خوراک دل را بسوزانیم تا دل ما بسوزد. عید همه مبارک باشد، یک مقدار مراعات کنیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- آیات اولیه سورههای شمس و قمر، به چه امری دلالت دارد؟
1) آفرینش طبیعت به دست خدا
2) سوگند خداوند به طبیعت
3) امانت بودن طبیعت
2- در فرهنگ قرآن، انفال شامل چه چیزهایی میشود؟
1) منابع طبیعی
2) جنگلهای طبیعی
3) هر دو مورد
3- بر اساس سخن حضرت علی علیهالسلام در خطبه 167 نهجالبلاغه، انسان در برابر چه چیزی مسئول است؟
1) زمین و آنچه در آن میروید
2) حیوانات و چهارپایان
3) هر دو مورد
4- آیات آخر سوره زلزله، درباره کدام یک از شاهدان قیامت است؟
1) زمین
2) زمان
3) قرآن
5- حضرت موسی، برای نمایش قدرت الهی و شکست ساحران، چه روزی را پیشنهاد کرد؟
1) روز تعطیل عادی
2) روز تعطیل عید و جشن
3) روز رژه نیروهای فرعون