انگیزه – 5
موضوع: انگیزه – 5
تاریخ: 07/07/73
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث چند جلسه قبل ما درباره انگیزه کار بود که بعضیها حال کار دارند، بعضیها حال کار ندارند. نشاط دارند بعضی، بعضی نشاط ندارند، انگیزه کار و نشاط. اول مهر است، حال درس خواندن دارد یا نه، معلم حال درس دادن دارد یا نه، این کارگر حال کار دارد یا نه.
1- نشاط در کار
موضوع: بحث انگیزه و نشاط قرآن میگوید: کارها را باید با نشاط انجام داد، حتی اگر کسی نماز میخواند، حال ندارد، قرآن میگوید: نمازش خوب نیست و انتقاد میکند. میگوید: یک عدهای هستند وقتی نماز میخوانند، در حال کسالت نماز میخوانند. ستایش نمیکند، انتقاد میکند، از نمازی که نشاط ندارد یا مثلاً افرادی، پول به فقرا میدهند، همچنین با عشق نمیدهد، زورکی میدهد قرآن میگوید: «وَ هُمْ کارِهُونَ» (توبه/54) نماز در حال کسالت، زکات در حال کراهت اسلام میگوید: هر کاری میخواهی بکنی، کار را با نشاط انجام بده، لازم هم نیست تمام دعا را بخوانی، دعای کمیل را یک صفحهاش را خواندی، دیدی نشاط نداری، دعا را ببند. بهتر این است که همه دعا را نخوانی با عطسه و سرفه و حال نداشتن. باید کار را با نشاط انجام داد. حال چکار کنیم که در خودمان نشاط بوجود بیاوریم، عوامل نشاط را چند جلسه گفتیم، تا شماره هفتاد و شش گفتیم این جلسه هفتاد و هفت را میخواهیم بگوییم ازعوامل نشاط،
2- ورزش عامل نشاط
هفتاد و هفت؛ ورزش، اگر کسی ورزش بکند، بعد از ورزش کار را با نشاط انجام میدهد. ورزش برای همه لازم است برای پیرمرد هم لازم است اشتباه میکنند افرادی که سوار تاکسی میشوند حتی دریک خیابان راه رفتن برای پیرها بهترین ورزش است. پیر و جوان باید ورزش بکنند اینطور نیست که اگر همه چیزها برقی شد، به نفع ما باشد از چیزهایی که عامل رکود است، این است که کسی ورزش نکند.
3- رفیق برتر از خود آدم باشد
هفتاد و هشت؛ دوست برتر، از چیزهایی که انگیزه آدم را زیاد میکند، اینکه رفیق آدم، یک رفیق تیز باشد. اگر آن نمره هفده آورد من هم میخواهم نمره هفده بیاورم. اگرآن بیست آورد، من هم بیست بیاورم یعنی ایجاد مسابقه آدم اگر رفیقش از خودش پایینتر باشد. شل میشود اگر رفیقش از خودش بالاتر باشد سفت میشود چون او ترقی میکند، اینهم میخواهد ترقی کند، منتها ترقی در کمالات، عدهای طلبهها، بعضی وقتها میروند در حوزههای بزرگ، گاهی ممکن است حوزه وقتی کوچک است رشد هم در آن نباشد مثلاً یک طلبهای در یک حوزهای دو سال است، دارد درس میخواند، اما اگر این مثلاً در قم میرفت، شاید پنج ساله پیش میرفت، خیلی افراد در یک جاهایی وقتی، دیدند رقیبشان فعالتر است آنهم فعالیت میکند رفیق برتر. از چیزهایی که آدم را دلگرم میکند به کار صدر مسئول، گاهی افراد حال ندارند کار بکنند، میگوئیم چرا حال ندارید کار بکنید میگوید: آقا، این رئیس من، این مدیر من، استاد من، مو را از ماست میکشد. حال گیری میکند.
مثلاً ما در نهضت سواد آموزی، به خانم میگوئیم، خانم بیا درس بخوان. برادر بیا درس بخوان. این نگران این است که یکوقت ما نمره به آن بدهیم که تو مردود هستی. همینکه بفهمد، بهش بگویند تو مردود هستی، یا مثلاً امروز یک کسی آمده بود پهلوی من، میگفت همه نمراتم خوب بود، فقط در تاریخ یک نمره کم بود. گفتم این نمره را جبران میکنم، به دلیل اینکه مثلاً کمکم نکردند و من بخاطر یک نمره چقدر عقب افتادم، خوب آنوقت، دیگر اصلش نشاط درس از من گرفته شد. گاهی یک کسی است که اگر یک خورده کمکش کنی، راه میافتد. مثلاً یک آیه را میخواند در جلسه قرائت، غلط میخواند، همه به آن میخندند، خوب وقتی همه به آن میخندند، خوب این تا آخر عمر توبه میکند که وارد جلسات عمومی نشود، یعنی چون به آن خندیدند. ما گاهی وقتها یک چیزی را میبینیم، غلط است ولی این را باید به روی خود نیاوریم شتر دیدی، ندیدی. این راه میافتد. اما اگر سرکوفت کنیم، برو بابا، رفتی ماست بخری ماست ترش به تو دادن، تو هنر خریدن یک نان را هم نداری. اگر همچین نیش به آن زدیم این دیگر نشاط کار را از دست میدهد گاهی وقتها طرف کار غلط میکند. آدم باید کار غلط را به روی خود نیاورد. اگر میخواهید مردم با نشاط کار بکنند، مقداری سعه صدر باید داشته باشیم.
4- ذوق و هنر بکار ببریم
هفتاد و نه؛ تزریق هنر، اگر در کارها هنر باشد، نشاط بیشتر است اگر موذن خوب اذان بگوید، جاذبه مردم به مسجد، حتی گفتند یک بد صدای داشت اذان میگفت، یک غیر مسلمانی گفت: من حاضرم به این مؤذن مسلمان پول بدهم، گفتند: چرا، گفت: برای اینکه با این صدای نحسی که دارد، هیچکس مسجد نمیرود و لذا گفتهاند، مؤذن باید خوش صدا باشد. اصلاً یک پیشنمازی که حمد و سورهاش خوب است آدم دلش میخواهد پشت سرش نماز بخواند. صدای خوب یک هنر است. لباس خوب را آدم میخواهد، بپوشد. کتاب خوب را آدم دوست دارد مطالعه کند. کتابی که کهنه باشد، کاغذش. این مسئله هنر، قدیم در مسجدها، مسجدهای بزرگ و خوبی میساختند. اصلاً بعضی افراد تفریحشان را میرفتند، کنار مسجد میکردند. بعضی نماز مغرب که میشد، یک ساعت قبل از نماز، میرفت در مسجد مینشست، از بس مسجد با صفا بود، لذتش، در مسجد بود. یعنی وقتی مسجد را با هنر معماری ساختند هنرمندها، هنرشان را آوردند در مسجد، اصلش مسجد میشود، دلربا.
اخیراً یک کنگرهای بود، از مسئولین نوسازی، حدود پانصد تا مهندس بودند. اینها مسئول ساختن مدارس بودند در نوسازی و آموزش و پرورش، هنرشان را آورده بودند، عرضه کرده بودند. اصلاًً سر در مدرسه پی باشد در مدرسه که نباید مثل در گاراژ باشد در مدرسه باید شکل کتاب باشد. وقتی در باز میشود. انگار لای یک کتاب دیوار مدرسه باید یک چیزی باشد، الهام بخش باشد. به هرحال هنر در ساختمان، در صورت، در دوخت، در بیان، مسئله هنر خیلی مهم است.
با فیلم خیلی کارها را میشود کرد با نمایش خیلی از کارها را میشود کرد. پیرمردی وضوش غلط بود، امام حسن و امام حسین(ع) کوچولو بودند، دیدند وضوی پیرمرد غلط است. دیدند مستقیم به آن بگویند، ممکن است ناراحت شود. اینها یک جنگ زرگری راه انداختند، آن گفت: من وضو میگیرم، تو ببین. او گفت نه من وضو میگیرم، تو ببین این دو تا کوچولو، رو به روی هم وضو گرفتند پیرمرد فهمید گفت: وضوی شما درست است، وضوی من غلط است یعنی از راه نمایش، از راه جنگ زرگری، از راه این کار قشنگ است، مسئله هنر، مسئله مهمی است اینکه میگویند، وسایل کمک آموزشی، حضرت امیر وقتی برادرش گفت، آمد پهلوش، برادر حضرت علی آمد، گفت: یا علی، تو رئیس حکومت هستی، من هم داداش تو هستم، وضع مال ما خوب نیست یک خورده گندمی، یک چند کیلو گندم به ما اضافه بده، حضرت آهن داغ کرد این آهن داغ کرده وسایل کمک آموزشی است و اگر نمیتوانست با زبان بگوید که جهنم داغ است با زبان نگفت، رفت آهن داغ کرد، اینکه آهن داغ کرد، یعنی گاهی باید از یک کارهای جنبی استفاده کرد خود بحث من اگر در آن یک هنرهایی باشد منتها حالا خدا لطف کرده، من خودم یک چیزی میگویم، مردم میخندند و اگر نه، همینطور میایستادم، حرف میزدم خوب خاموش میکردند مردم، حوصلهشان نمیرسد. گاهی مینشینم گاهی میایستم، گاهی مینویسم، گاهی حرفها را فراز و نشیبش میدهم این لطف خدا، اینست که من توانستم، و اگر نه، حرف خالی، آدم وحشتش میگیرد تزریق هنر، جاذبه را زیاد میکند. استفاده از ادبیات گاهی جملات قشنگ است، یک کسی سخنرانی کرد، آخر سخنرانیش گفت: سخنرانی من تمام شد، اگر در حرفهای من عیبی بود، عیب من را به من هدیه کنید و اگر در حرفهایم خوبی بود، خوبیهای حرف مرا بپذیرید.
ما رفته بودیم مجلس شورای اسلامی، کمیسیون بودجه، که پول بگیریم برای نهضت. گفتند: که شما چقدر چیز یاد مردم میدهید، گفتیم ما چهار ماه اول سیصد تا کلمه، دویست تا کلمه، چهار ماه دوم چند تا، اینقدر، گفت: مثلاً در چه حد گفتم: کتابهای نهضت پیداست مثل خواستم بزنم، یک مثل، گفتم: ببین من مردم را دوست دارم. میشود گفت: من مردم را دوست ندارم کلمات یکخورده پایین و بالا باشد، گاهی آدم یک چیزی را تشبیه میکند، مثلاً میخواهد بگوید: این ماست ترش است، میشود گفت: که این ماست مثل، یک تعبیری که، میشود این ماست ترش را به یک چیزی تشبیه کرد، میشود همین جمله را یک جمله قشنگی گفت. کسی برنج خورده بود، یک دانه برنج روی ریشش بود. میشود گفت: آقا، یک دانه برنج روی ریشت است. یکی گفت: یک بلبلی در یک چمنی میگذرد. این فهمید.
بعضیها وقتی هنر دارند بخوانند و میدانند این آیه چی میگوید، لحن را عوض میکنند. دختر شعیب میخواهد بگوید: ما یک پدر پیری داریم. لحن قرآن آیه «إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً کَبیراً» (یوسف/78) پدری داریم پیر است، این لحن، مردم به طور اتوماتیک، خودشان هنر. مثلاً ببینید من میخواهم بگویم، رسید و یک سیلی زد. قیافه من را ببینید، اما گفتم رسید و یک سیلی زد. وقتی میگوییم: یک سیلی، انگار خودم هم دارم افسار را میکشم. آقا دید نمیرود، پاشنه کفشش را درآورد، کوبید. وقتی میگویم: پاشنه کفش کوبید زیر شکم الاغ نرفت، یعنی انگار خودم دارم، پاشنه کفش را میکشم. این مسئلهای که، حرکات انسان، صورت انسان، قیافه انسان، اینها در آن کلمات اثر میگذارد. و لذا معلم اگر هنرمند باشد، بچهها چکار میکنند؟ اگر بچهها دویدند در حیاط، پیداست موفق نیست. درادبیات، بعضی از شعرها غوغا میکند.
5- کار گروهی و دستهجمعی
هشتاد؛ دسته جمعی، از چیزهایی که انگیزه را زیاد میکند، دسته جمعی کار کردن است، اصلش ماه رمضان، آدم حال دارد روزه بگیرد، چون همه روزه میگیرند اما کسی که روزهاش را میخورد، بعد از ماه رمضان میخواهد، قضا کند، به آن بد میگذرد چون همه میخورند، این باید روزه بگیرد کار دسته جمعی نشاط را زیاد میکند. به همین دلیل، مسئله بسیج در کشور ما مهم است.
6- مزد براساس کار و عمل باشد نه ساعت
هشتاد و یک؛ پاداش براساس کار، نه ساعت آقا هر چه کار کردی پول بگیر. یک کسی، قدیم که خانهها را کاه گل میکردند، هنوز هم بعضی جاها میکنند. آخه کاه گل، اگر کاه، خوب با گل مخلوط شود، این گلش چسب پیدا میکند یک مشت پول ریخت در این پولها، به کارگر گفت پایمال کن گل را، هر پولی به نوک انگشت آمد برای خودت آقا کارگرها ریختند، آنقدر این کاه و گل را مخلوط کردندکه مثل حلوا شده بود. نه که گفته بودند، هر چه گیرش آمد مال خودت. اسلام برای اینکه زمین سبز شود و تولید بالا برود فرموده که هر کس بیابانی را سبز کرد، برای خودش قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ أَحْیَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِیَ لَهُ»(تهذیبالأحکام، ج7، ص152) هر کس زمینی را آباد کرد برای خودش این بخاطر اینکه کشاورز را دلگرم کند که اگر بیابانی را آباد کنی، برای خودت. آخه یک وقت میگویند کویر زدایی کنم، پولش را ما، اینکه خوب من کار بکنم برای تو. این مسئلهای که هرچه کار کردی برای خودت، اگر کارگر شریک در سود باشد. کارش بهتر است. یک مغازه دار به شاگردش میگوید: هر چه فروختی، تومانی اینقدرش برای تو این شاگرد جذب میکند مشتری را، اما اگر گفتند: آقا شما ماهی اینقدر داری، میگوید: حالا ما که پولمان را میگیریم، میخواهد بفروشد، فروخت که فروخت. نفروخت که نفروخت، ما حقوقمان را داریم. اینکه طرف پاداش را براساس کار بدهد، نه براساس ساعت.
7- شروع با کارهای ساده باشد
هشتاد و دو؛ از کارهای ساده شیرین شروع کردن و گاهی وقتها، مثلاً روی اتوبوس نوشته است، قرآن بخوانید خوب آدم قرآن میخواند، نمیتواند، بفهمد، نه میتواند بخواند و نه میفهمد، این جاذبه قرآن پهلوش کم میشود. اما اگر یکی از کلمات قرآن را نوشتند و گفتند: قرآن این را میگوید میگوید: هان عجب جمله قشنگی «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ» (آل عمران/118) مسلمانها بیگانگان را به اسرار خود، آشنا و آگاه نکنید. سوره فلان، آیه فلان، این وقتی آدم نگاه میکند، بیگانگان را، مستشار خارجی نگیرید، نگذارید، بیگانگان، بیایند اسرار شما را بفهمند، چند تا منبع دارید، چند تا کتاب خطی دارید و کتابخانهها، چند تا عتیقه دارید در موزهها، چند تا بچه نابغه دارید در بچهها. اگر بفهمند عتیقه کجاست؟ نابغه کجاست؟ چی کجاست؟ چی کجاست؟ میدزدند. میبرند، بیگانگان را از اسرار خود آگاه نکنید. همین جور نشستیم قرآن بخوانید. خوب آدم قرآن باز میکند، یا نمیتواند بخواند و یا میخواند، معنایش را نمیفهمد، کیف نمیکند. ما باید از کارهای شیرین شروع کنیم مثلاً اگر یک آخوند، خواست تفسیر بگوید شروع کند، تفسیر سوره بقره گفتن و مردم در میروند. اما اگر گفت من تفسیرسوره قل هوالله میگویم، در یک جلسه هم ساده تفسیر بگوید، چون هر کس هم میخواهد، ببیند قل هوا الله چی است. بچههای کاشان دوست دارند که بدانند فیض کاشانی که بود بچههای تبریز دوست دارند که بفهمند که علامه طباطبایی، امینی، شهریار که بود. یعنی هر کسی، آن کار منطقه خودش، براش شیرین است از کارهای ساده و شیرین شروع کنیم. بعضیها که شروع میکنند به مطالعه، روحشان میسوزد چون یک کتاب علمی و فنی میگیرند، پس میزنند، اگر خواستید نشاط پیدا کنید، از کارهای ساده و شیرین شروع کنید. تعطیلات، پشت سر هم کار کردن، آدم را خسته میکند، بعضیها هم شب کار میکنند و هم روز کار میکنند، پنج شنبه کار میکنند، جمعه کار میکنند، اینها دیگر، یک آدمهایی هستند که ضربه روحی میخورند. قرآن به یهودیها گفته بود شنبه کار نکنید، یهودیها شنبه کار میکنند، گفتند: تو متجاوز هستی برای اینکه گفتیم: کار نکن تو کار کردی، «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْت» (بقره/65) یعنی تجاوز کردند روز شنبه، خوب بگو چه تجاوزی کردند، کار کردند، طلبهها که تابستان هم کار میکنند، زمستان هم کار میکنند، اینها زود میبرند طلبهها که وقت تعطیل، تعطیل، وقت تحصیل، تحصیل و قرآن میگوید: در سال چهار ماه نباید جنگ شود آخر جنگ پشت سر هم، طرف هر چه هم انقلابی و مجاهد و رزمنده باشد، میبرد و لذا سالی چهار بار میگویند: ماههای حرام، یعنی جنگ در آن حرام است.
8- در ضمن آموزش عمل هم باشد
هشتاد و سه؛ آموزش ضمن خدمت همینطور به یک کسی بگویند: انگلیسی بخوان، جاذبهاش کم است، اما اگر یک مقدار انگلیسی خواند، بعد فرستادندش خارج، مقداری هم آنجا خواند، آن آموزش ضمن خدمت، تربیت معلم یک خورده، یک سال به دخترها و پسرها درس میدهد، بعد میگوید: بروید معلمی کنید، بعد برگردید، ببینیم اشکالهایش چی است یعنی یک خورده درس میخوانند، یک خورده درس میدهند. مثل دانشجوهابی که بالای سر مریض میروند، بر میگردند دانشگاه، بر میگردند بیمارستان این آموزشهای ضمن خدمت، چون آدم بهتر جذب میکند که مشکل چی است؟ آموزش ضمن خدمت، نشاط آور است.
9- از افراد ناتوان مقدار کم را قبول کنیم
تخفیف کار برای افراد ضعیف، بعضی افرد ضعیف هستند، میگوییم آقا، تو هم، من یادم هست، خدا رحمت کند اموات را، کاشان جلسه قرائت قرآن بود، دو، سه تا بی سواد میآمدند در جلسه، مرحوم پدر ما به آنها میگفت: خوب، شما بخوان، میگفت: من که قرآن بلد نیستم، میگفت: خوب آنچه بلد هستی بخوان، قل هوالله را بخوان و میگفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» (اخلاص/4) میگفت: خوب شما بخوان، هر که بلد هم نبود، تخفیفش میدادند، میگفتند آن چیزی که بلد هستی بخوان.
آقا میخواهیم مسجد بسازیم، همه پول بدهید، یکی یک میلیون میدهد، میگوییم: آقا، شما یک قرون بده، شما هم پنج ریال بده. یعنی یک کاری کنیم آن کس که ندارد نگوید: بابا، خاک بر سر ما کنند ما فقرا، بدبختها، . . . . نه، بگویند مسجد شریک شویم، منتها هر کسی، یعنی تخفیف بدهیم افرادی که ضعیف هستند، تخلیف به آنها بدهیم، قرآن میگوید: میتوانی بایست، نمیتوانی بنشین و نمیتوانی خوابیده نماز بخوان. برای اینکه ما را نماز شب خوان بار بیاورد، گفتند: نماز شب بخوان، نمیخواهی، نماز شب یازده رکعت است، بی قل هوالله. . . بخوان حال نداری، نشسته بخوان. اصلاً حال نداری یک دو رکعت بخوان، یک، یک رکعت این را من به جای نماز شب از آدمهای بی حال قبول نمیکنم یعنی یک کاری کنیم که قیمت تعاونی حساب کنیم که همه بتوانند، بخرند. تخفیف برای آدمهای ضعیف، «وَ عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفاً» (انفال/66) قرآن میگوید: خدا میداند که شما حال ندارید، کوتاه آمد.
10- نعمتهای خدا را یاد کنیم
هشتاد و چهار؛ یاد نعمتهای خدا در وسط کار، انسان وسط کار بگوید که خدا در فلان جا کمک کرد، در جنگ آیه نازل شد «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی مَواطِنَ کَثیرَهٍ» (توبه/25) ای رزمندهها، خدا در فلان جبهه به شما کمک کرد. انسان اگر حین اینکه کار میکند، یاد این بیفتد که، خدا دارد کمک میکند. توجه به الطاف خدا به انسان رمق میدهد. تأمین مسائل جنسی، مسائل جنسی به انسان رونق میدهد.
گاهی هستند افرادی، شاگرد یک جایی هستند، این مدیر عامل و یا این رئیس مغازه دار، دخترش را به این پسر میدهد. اصلاً دیگر این پسر به اندازه دو تا پسر، برای این پدر خانمش کار میکند. این نشاط است حضرت شعیب به موسی، موسی جوان بود، شعیب هم پیغمبر بود و پیرمرد. این پیغمبر به آن پیغمبر گفت: تو بیا داماد من شو. هشت سال هم برای من چوپانی کن اگر هم خواستی ده سال، حالا اختیار با خودت است. ما در جامعه آدمهایی داریم واقعاً خانه ندارند، شغل ندارند، ولی سواد دارد، پسر خوبی است فقط یکی باید اینرا رفیقش کند بگوئید: آقا، ببین تو بیا داماد من شو، این هم خانه، این هم زندگی، مشغول کار شود این یک آدم بریده از جامعه را، همینکه مسئله ازدواجش را حل کردی، مشکلش حل میشود. تأمین مسائل جنسی، هنر این نیست که آدم یک کس را پیدا کند، وضع مالیش خیلی خوب است، این هم وضع مالیش خوب است، دو تا آدمی که وضع مالیش خیلی خوب است پهلوی هم شوند این هنر نیست.
هنر این است، اینکه وضعش خوب است، اگر چهار تا ماشین سالم با هم مسابقه گذاشتند، اینها هنری نکردهاند. هنر این است ماشین سالم وقتی دارد میرود، یک ماشینی که در جاده قراضه است، آنرا بوکسل کند. بوکسل کردن قراضهها هنر است. هنر این است که آدم دخترش را بدهد به یک پسری که وضع مالی ندارد. البته نمیخواهم، بگویم هر پسر بی حال و بی عار، و بعضی بچهها هم هستند، اینطور، اصلش با گونی شن یکی است هیچ خاصیتی ندارد. جوان هشتاد و دو کیلو دکمهاش را نمیتواند بدوزد. جوان هست هشتاد کیلو، شنا بلد نیست. خطش بد است، صداش بد است، هنرش بد است، درسش را رد میشود، سیگاری، بد دهان است، اینکه هیچی. اما یک پسرهایی هستند، پسرهای خوب، اخلاقش، ایمانش، فکرش، ولی پول ندارد، بی پولی عیب نیست ما داشتیم مراجع تقلید، یکمرتبه، دخترش را داد به یک طلبه گمنام، تأمین مسائل جنسی، رمق میدهد.
11- کار ناقص دیگران را بپذیریم
هشتاد و پنج، پذیرفتن کار ناقص، اینرا به یک نحوی، قبلاً هم داشتیم یک کسی کارش ناقص است قبول میکنیم، مثلاً یک بچه است، آدم میخواهد به کاسبی وادارش کند بچه را میگوید: این را بخر، بفروش، بعد هم به یک کسی میگوید: تو از آن بخر، سودش بده و این برای اینکه، اینرا به کار وادار کنیم گاهی اوقات هم باید ضرر کنید، دختری در خانه، دفعه اولش است غذا میپزد، حالا شور پخته، بد پخته است، این را، کار ناقصش را بپذیرید که این شارژ شود. گفتند: یا رسول الله نگذارید، بلال اذان بگوید. چرا که بلال بلد نیست «شین » بگوید. عوض «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» میگفت: «أَسْْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یعنی بجای شین، سین میگفت. پیغمبر فرمود: من سین این را به جای شین، قبول دارم این، یک کار ناقص را قبول کنیم.
یکی از علمای نجف از یک بقالی کاهوهای آشغالی را میخرید، آنوقت پولش میداد، زیر پاش میگرفت، بعد هم میبرد میداد به حیوان، گفتند: این کارچی است؟ گفت: والا این بقال، پولی ندارد من اگر اینها را از آن نخرم، فردا صبح کنار خیابان مینشیند و گدایی میکند، من برای اینکه این به گدایی نیفتد و باز هم این دکان را باز کند من این جنسهای نامرغوبش را میخرم، که این رگ کاسبی درش رونق پیدا کند. یعنی گاهی باید، یک کار ناقصی را قبول کرد. حتی گاهی وقتها آدم ضرر میکند، که ضرر کند.
12- تمرین
هشتادو شش؛ تمرین نشاط میآورد. افرادی انگیزه کار ندارند، چون تمرین نکردهاند. آقا بلند شو یک اذان بگو. من رفتم یکجایی دیدم، پر از جوان است گفتم یک اذان بگوئید. دیدم سرها پائین افتاد. گفتم: یک اذان بگوئید. هیچکس نبود. گفتم: پس خیلی خوب، هر چه من گفتم، بگوئید. الله اکبر، همه گفتند: الله اکبر، یکی یکی گفتند بعد گفتم: بلند شو، بگو ببینم، گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، نشست هی خلاصه، دیدم اینها هم مسلمان هستند و هم اذان ولی میترسند، این تمرین نکرده است. تمام اینهایی که نابغه هستند، تمرین کردهاند پهلوانی که الان وزنه بلند میکند، در قنداق که بود، قاشق چایخوری بلند کرد از قنداق آمد بیرون، دسته گوشت کوب بلند کرد. کم کم، هی وزنه برداشته و تمرین کرده است. گاهی افراد چون تمرین ندارند، انگیزه ندارند تمرین مهم است. نود و یک، حیا و رو در وایسی گاهی آدم به خانمش میگوید خانم، غذا داریم، میگوید من صبح تا حالا رخت و لباس شستهام، بچهها را درس دادم، خیاطی کردم، حال ندارم، برو سر یخچال نان و پنیر بردار بخور. میگویی: خیلی خوب تا داری نان و پنیر میخوری، در میزنند، مهمان میآید چنان خانم و لذا میگویند: خانمی که حال ندارد، به آن بگو بیا برویم خواستگاری چنان بلند میشود، جوان میشود چون هر خانمی هر وقت هم حال ندارد، برای عروسی رفتن و خواستگاری. در یک روستا وارد میشوی، همه داد میزنند.
آقا گرانی، گرانی، قبول دارم گرانی، ولی راست میگویی، تو اگر بی پول بودی، چطور وقتی خط تلفن دادند به روستا، صد تا خانوار هستند، صد تا تقاضای تلفن کردند، آخر تو به چه کسی میخواهی تلفن بزنی. تو اگر پول نداری، چطور یکمرتبه، صد هزار تومان جوشید. گاهی وقتها، آدم میگوید: حال ندارم، اما یک گرک دنبال آدم کند، سی کیلومتر میدود. گاهی وقتها، هان، تمرین ما برای اقامه نماز در بازار، به هر کس گفتیم، گفت: آقا وضع بازار خراب است همین آقای که ده متر موکت برای، نمازخانه دبیرستانها نداد، هر کدام از این بازاریها، دخترشان عروس شد از چهارصد هزار تومان، تا پنج، شش میلیون جهازیه دادند، ولی جانشان در میآمد، برای اینکه بگویند: بیست متر موکت بده، که بچهات برایش. ببین اینها، یک خورده هم دروغ میگوئیم. همه ما راست نمیگوئیم. خوب که میگوئیم پول نداریم یک مرتبه میبینی در یک روستای صد نفره، صد تا تلفن افتتاح میکنند.
13- عرضه کار به مقامات
هشتاد و هفت؛ عرضه به مقامات. اگر به من بگویند: آقای قرائتی، این بحث تلویزیونی تو را، میخواهیم نوارش را بدهیم پهلوی فلانی، اگر بدانم، نوار بحث من را پهلوی فلانی میبری حواسم را بیشتر جمع میکنم. آدم بفهمد که کارش را دارند عرضه میکنند. به همین خاطر، به ما گفتهاند، هفتهای یکبار حضرت مهدی(عج) کارهایتان را میبیند. که بلکه ما یک خورده خیلی خوب، برادرها اول مهر است، خواهرها، ما باید به مهر، مهر بورزیم. خوب درس بخوانیم، کشور ما خوبیهای زیادی دارد. کل دنیا طاغوت حکومت میکند، در ایران مجتهد حکومت میکند. کل دنیا از آمریکا میترسند، ایران از آمریکا نمیترسد کل دنیا توطئه هایش موثر است، در ایران، الحمدالله به فضل خدا، همه توطئه هاش خنثی شده است. یک لطفهایی خدا به ما کرده است، مگر میشد یک تروریسم، بیاید حرم امام رضا(ع) را منفجر کند، بین شصت میلیون، دو، سه روزه بگیرندش. خود آمریکا، اگر خواسته باشد، تروریسم را بگیرد، به این زودی نمیتواند بگیرد، یا اینکه همه ماهوارهها و فاکس و تلفن، تلکس و همه امکانات هم در آن هست. هیچ کشور مترقی، تروریسم را به این زودی که ایران میگرفت. نمیشود. اصلا؟ همه ماندهاند. دو سال زحمت میکشند، دو روزه زحمتشان لو میرود. پیشرفتهایی که ما از نظر، خیلی جاها کردهایم ولی یک مشکلی داریم، سه تا کار حال نداریم. بکنیم یک حال درس خواندن در بعضی نیست. حال عبادت در بعضی نیست حال کار در بعضی نیست، این مثلث گیر است. کار و تحصیل و عبادت. ما باید اینها را انگیزه در کنیم. الحمدالله دانشجوهای ما، بچههای ما در این چند ساله، رشد تحصیلیشان بالا رفته است. عبادتشان بالا رفته است.
14- روند رو به رشد نماز در جامعه
ما پارسال در آموزش و پرورش، حدود چهل هزار نماز جماعت داشتیم، که این چهل هزار نماز جماعت، در این دو، سه ساله پیدا شده است. قبلاً نبود. دیروز جناب وزیر آموزش و پرورش یک بخشنامهای بود، که من، دستم آمد و در سمینار ائمه جمعه هم آن را خواندم، این بخشنامه را میخواهم بخوانم، همه مردم در جریان باشند، که حکومت اسلامی، کجا دارد میرود و مسئولین ما همه جوره دلسوزی میکنند و همه مربیان و مدیران و پدر و مادرها هم کمک کنند، این حرکت انجام شود. بسم الله الرحمن الرحیم بخشنامه وزیر آموزش و پرورش است، چون اول مهر است بخوانم. البته بخشنامه به مدیر کلها میشود. من به مدیر کل قانع نیستم دلم میخواهد، تمام جامعه بدانند که سیاست اصلی چی است. «همانطور که استحضار دارید، اقامه نماز در آموزش و پرورش، یکی از کارآمدترین برنامههای فرهنگی و اعتقادی در سالهای اخیر بوده است» واقعاً اگر بچه نماز خوان باشد اهل تریاک نیست، اهل فساد نیست. اهل خیلی کارها نیست. نماز خوان، مجرم نیست. آمار زندانیها، بالای نود درصد از زندانیها آنهایی هستند که نماز نمیخوانند. کسی از خدا برید، کسی که آب نداشت، آتش میسوزاندش. نماز روح آدم را آبدار میکند. روح آبدار، درخت آبدار، با گوگرد، آتش نمیگیرد. «یکی از کارآمدترین و برنامههای فرهنگی و اعتقادی در سالهای اخیر، نماز بوده است و برای تحقق آن، جمع زیادی از همکاران ما، در سطوح مختلف تلاشهای ارزشمندی کردهاند. خیلی الحمدالله کار شده است. بالای پنجاه رقم کتاب در این دو، سه، سال نوشته شد، بالای یک میلیون متر موکت پخش شد. ظهر عاشورا، نماز نبود، الان ظهر عاشورا، عزادارهای ما، نماز میخوانند. در استادیوم ورزشی نماز نبود. حتی در چند روز پیش در تهران، پزشکها یک امتحانی داشند. جلسهای، سر جلسه امتحان، صدای اذان بلند شد، عدهای ورقه را گذاشتند، رفتند، نماز خواندند و برگشتند سر امتحان.
یعنی الحمدالله، نماز اینطور شده است که، دانشجو وقت امتحان هم، نماز را میخواند. ما داریم بعضی از دانشگاهها که رئیس دانشگاه، بخشنامه کرده است که وقت نماز، کلاسهای درس نباشد. زنگ نماز در آموزش و پرورش بنا شده است. کارهای خوبی شده است. اما امسال جناب وزیر، حرفهایی پیشنهاد دارد. نوشته چند نکته را تذکر میدهم.
15- چند پیشنهاد برای اقامه نماز جماعت مدارس
یک: اقامه نماز، بعنوان مهمترین حرکت پرورشی، واقعاً امور تربیتی، کار اصلیش باید، سرود و طراحی و خطاطی و نمیدانم اینها، اینها بد نیست اما اگر میخواهیم، بچه واقعاً پرورش پیدا کند، آن باید، بند به خدا شود. نماز مهمترین حرکت، پرورشی باید باشد و در دستور کار مدارس قرار بگیرد. مدیر مدرسه، مسئول اقامه نماز مدرسه است نه انجمن اسلامی فقط و یا بسیج مدرسه، دانشجویی. اصلاً خود مدیر مسئول اقامه نماز است. این بخشنامه وزیر است. هر کس مدیر است مسئول اقامه نماز هم خود مدیر است نه مدیر بیاید، بایستد، نه، مدیر وضو بگیرد، بیاید، در صف اول بایستد.
دوم: مدیران، معلمان، مربیان، کارکنان مدرسه، که چهرهها و الگوههای تربیتی مدرسه هستند، آنها در صف اول نماز جماعت حضور یابند و با این اقدام ارزشمند، اراده دانشمندان انگیزه دانش آموزان را برای اقامه نماز، قوی کنند آدم وقتی دید، دبیر شیمی، دبیر فیزیک، . . . اگر دید همه مدیرها و دبیران در نمازند، بچه هم رغبت میکند.
سوم: در سطح مناطق، بین دانش آموزان مسابقه برگزار شود و از دانش آموزان کوشا در نماز تجلیل شود یک مسابقه نمازی است، در همه ایران بوجود بیاید.
چهارم: اداره آموزش و پرورش منطقه، بین مدیران مدرسه، مسابقه نماز قرار بدهد و به نفر اول و سوم، تشویق کند.
پنجم: براساس هماهنگیهای بعمل آمده، بین اقامه نماز و صدا و سیما، برنامههای در سنگر مدارس، یک برنامهای دارد، رادیو، در سنگر مساجد، این را در سنگر مدارس، این را رادیو هفتهای، یکی، دور روز، هر استانی، رادیو استان برود در مدرسه، یک گزارش از بچهها تهیه کند، از نماز بچهها، سوالها بچهها.
ششم: جمله پیوند، جمله تربیت، مجله رشد معلم، مجلههای رشد، سر به میلیونها میزند. در همه مجلهها، در طول امسال، چند صفحهای مخصوص نماز و اسرار نماز و آثار نماز نوشته شود. مدیر وقتی بازدید میکند، وقتی بازدید کند به نماز بخورد. مثلاً مدیر کل، رئیس آموزش و پرورش است، ساعت 9 نرود بازدید کند تا یازده. شما که میخواهی بازدید کنی، چرا 9 تا 11 میروی، یازده تا یک برو، که به وقت نماز هم بخورد. ضمناً بازدید از نماز و مدرسه هم باشد. زمان بازدید، زمانی باشد که وقت نماز باشد. اینکه در تلویزیون میخوانم، من هیچ بخشنامهای را در تلویزیون نمیخواهنم چون مسئول اجرایی نیستم که بخشنامههای دولت را بخوانم، ولی چون این بخشنامه مربوط به نماز است، میخواهم بگویم، وقتی وزیر میگوید: بازدید، زمانی باشد که به نماز هم بخورد ما اصلاً وقتی میرویم، پتروشیمی را افتتاح کنیم، با نماز افتتاح کنیم.
درسمان به نام خدا باشد. معلم وقتی میآید سر کلاس بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ». بچه وارد مدرسه میشود، ببیند، بالای در مدرسه نوشته است «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ» (علق/1) خواندن رنگ الهی باشد. ما حتی شکممان هم باید رنگ خدا داشته باشد. آن گوسفند و گاو و شتر و مرغی که، ذبح میشود، باید رو به قبله ذبح شود. یعنی چه، یعنی تو شکمت هم باید رنگ خدایی داشته باشد. کارها همه باید رنگ خدایی داشته باشد.
مقام معظم رهبری که پرچمدار اقامه نماز در جامعه هستند، سال گذشته دو تا حرکت کردند، یک رفتند چهار محال بختیاری، برای پسرهای مدرسهای، پیشنماز شدند، بعد رفتند یاسوج برای دخترهای مدرسه پیشنماز شدند. مقام معظم رهبری، شخص اول مملکت، پیشنماز بچهها میشوند یعنی چه؟ یعنی پیشنمازی، بچهها، افتخار است. امام جمعه بودن افتخار است، اما بالاتر از امام جمعه، امام بچهها شدن، پیشنمازی بچهها افتخار است و وقتی مقام معظم رهبری در چهار محال، پیشنماز بچه مدرسهایها میشود، این یعنی تمام روحانیون باید، افتخار کنند که ما تشکیلات قضایی ما، اینقدر روحانی داریم که قاضی و دادستان است. بغل دادگستری هم یک دبیرستان است، این روحانیون یک ربع برود برای بچهها نماز بخواند، برگردد، یک ربع، منتها نماز یک ربعی. ما که نماز میخوانیم یا مثلاً بعضی جاها، مثلاً پنج روز روحانی دارد، بغلش هیچ روحانی ندارد، ما الان یکجایی داریم، یا مؤسسهای یا سازمانی، یا کارخانه، یک روحانی، پنج روز میآید، بغلش دبیرستان است، هشتصد نفر هستند. هیچ روحانی ندارد، این مدیر عامل به این روحانی بگوید. شما که پنج روز میآید اینجا، سه روزش بیائید اینجا، دو روزش هم بروید برای این بچه مدرسه ایها. این درست نیست که پنجاه تا پیرمرد هر روز پیشنماز دادند، هشتصد تا بچه، هیچ پیشنماز ندارند. یک مقداری باید تقسیم کار شود. به هرحال ما خوشحالیم، در زمانی و در فضایی نفس میکشیم، که امام ما دیدیم که حتی ساعت آخر که سرم به دستش بود، نمازش را نشسته خواند. در زمانی که بخشنامههای این چنین صادر میشود و خدا را شکر کنیم و از این فضا، پدر و مادرها هم کمک کنید، نکند امور تربیتی و مسئولین آموزش و پرورش و صدا و سیما و وکیل و وزیر و همه راجع به نماز کار میکنند بعد شما در خانه بخاطر بیاعتنایی، هر چه زحمت آموزش و پرورش است هدر رود. همه پدر و مادرها هم کمک کنند. ضمناً من یک نامهای هم برای پدر و مادرها نوشتهام. انشاءا. . . به دستشان خواهد رسید، که اگر شما همکاری نکنید، بالاخره دیر یا زود من و شما میمیریم و نسل تارک الصلاه به درد قبرمان نمیخورد. اگر میخواهیم بعد از مردنمان هم خیری به ما برسد، باید بچه هایمان نماز خوان شود.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»