موضوع: انگیزه-2
تاریخ پخش: 73/06/17
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.
1- انگیزه
جلسه قبل بحث من درباره انگیزه بود یعنی نشاط کار بعضیها انگیزه دارند. بعضیها انگیزه ندارند. عوامل انگیزه حدود صد عامل یادداشت کردهام. این جسله و جلسه بعد هم بحث میکنم هر کسی هر کاری میکند با علاقه کار بکند بی انگیزه نباشد.
عوامل انگیزه و نشاط: ایمان، ایمان به معاد، علاقه به مردم، تشویق، توجه به مقام انسانیت، توجه به تلاش دیگران، امام علی(ع) گاهی وقتها برای اینکه انگیزه ایجاد کند میگفت بابا طرفداران معاویه کارشان درست است شما که طرفدار من هستید چرا شل هستید؟ توجه به آینده روشن، ایمان به وعدههای خدا، تلقین و دعا انگیزه خوبی است، غیرت، نذر، برنامه داشتن اینهایی را که گفتم در جلسه قبل گفته بودم اما بحث امروز دنباله بحث انگیزه:
2- برنامه و نظم
19- برنامه و نظم، مثلاً کسی که تصمیم گرفته است و برنامه ریزی کرده است این انگیزه دارد که کار بکند اگر به یک مدیر بگویند شما باید ساعت ده سر کلاس باشید این دیگر نمیتواند بگوید حالا توی دفتر مینشینیم ببینیم چه میشود. برنامه مثل ریل است ریل آهن باعث میشود که قطار را در خودش حرکت بدهد. برنامه و نظم عامل انگیزه میتواند باشد.
3- انس و عادت
20- انس و عادت، انس به گناه، گناه میآورد. انس به ثواب ثواب میآورد. انسان با هر کاری که مأنوس شد بعدش هم انگیزه دارد که انجام بدهد. میگویند اگر حلیم نیستی خودت را به حلم بزن یعنی وقتی آدم در چهارچوب یک قالبی شد، مجبور است خودش را به آن قالب بزند.
4- امر به معروف و نهی از منکر و یاد نیک
21- امر به معروف و نهی از منکر، سفارش مردم انگیزه میدهد.
22- یاد نیک، اگر انسان بداند که نامش به خوبی برده میشود. سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز. آیه قرآن داریم «وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» (شعراء/84) خداوند از حضرت ابراهیم نقل میکند که گفت خدایا من میخواهم که بعد از مردنم نامم را به نیکی ببرند. امام جماعت یکی از مساجد عکس شاگرد زرنگها را میزد دم در مسجد و شاگر زرنگها میدیدند که اگر خوب درس بخوانند عکسشان را دم در مسجد میزنند اینها انگیزه شده بود.
5- تشکیلات لازم است
23- تشکیلات، اگر کسی بداند که چه ساعتی باید بیاید و مسئولیت او چی است. پیغمبر ما نماز صبح را که میخواندند بلند میشد و با چشم هایش حاضر و غایب میکرد یک روز دید که حضرت امیر نیامده است. رفت در خانه را زد. فاطمه زهرا(س) بیرون آمد. حضرت پرسید: چرا علی امروز مسجد نبود؟ فرمود علی دیشب تا صبح مناجات کرد و صبح هم دیگر نتوانست بیاید مسجد و نمازش را توی خانه خواند پیغمبر فرمود به علی بگو شب تا صبح بخوابد و صبح بیاید مسجد بهتر از این است که شب تا صبح عبادت کند و مسجد نیاید و فرادی بخواند. حضرت سلیمان از همه دست اندرکاران سان میدید «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ« (نمل/17) یعنی از همه سان میدید حتی پرندهها را هم زیر نظر داشت یک روز پرسید «وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِی لَا أَرَى الْهُدْهُدَام کَانَ مِنْ الْغَائِبِینَ» (نمل/20) هدهد کجاست؟ ماشینها اگر بدانند که سبقت بگیرند کنترل میشوند یعنی تشکیلات و سیستم باعث میشود که انگیزه زیاد بشود.
6- تفریح باید باشد
24- تفریح، کسانی که لابلای کارشان تفریح میکنند کار را با نشاط انجام میدهند کسانی که دائماً کار میکنند، خسته هستند. خداوند گفته نماز بخوان. بعد گفته: سر دو رکعت بنشین برش زدن حتی قرآن میگوید کسی اگر روز تعطیلی کار بکند تجاوز کرده است. «وَلَقَدْ عَلِمْتُمْ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خَاسِئِینَ» (بقره/65) خداوند به یهودیها گفته بود که شنبه تعطیل است کار نکنید. یهودیها شنبه هم کار میکردند. آنوقت قرآن میفرماید شناختیم آنهایی که روز تعطیل تجاوز کردند معلوم میشود که کار روز تعطیلی تجاوز است یعنی اینطور نیست که زرنگی باشد. این الان اضطرار است که مردم روزی سه شیفت کار میکنند ما کاری به اضطرار نداریم مثل کسی که پا ندارد و با دستهایش راه میرود. خوب بادست که راه نمیروند این جان کندن است ضرورت است.
یک قشر از ما متاسفانه جان میکنند البته یک مقداری توقع بالا رفته است وگرنه میشود که ما یک خورده توقع را پائین بیاوریم. اگر بخواهیم توقعها را پائین بیاوریم راحت میشود ازدواج کرد. میگوید آقا مگر میشود که دعوت نکرد؟ بله میشود دعوت نکرد آقا من آبرو دارم آنهایی که دعوت نمیکنند آبرو ندارند سی نفر را دعوت کن البته اینکه میگویم خودم هم عمل کردهام هر عروسی چهل نفر بیشتر نیامدهاند من که شهرتم بیشتر است من آبرو ندارم تو داری؟ میگوید آقا مردم توقع دارند خوب من که نمیتوانم بخاطر توقع خودم را خفه کنم. تورم را قبول دارم یک چیزی هم من میگویم که شما قبول کنید لوس بازی هست. خیال میکنیم جشن بی تالار نمیشود خیال میکنیم. کیف اول مهر باید نو باشد اینطور نیست که اگر کیف نو باشد نمره بیست میگیرد. بچهات را تربیت کن.
7- امکانات لازم است
25- امکانات، البته امکانات درونی نه امکانات تجملاتی. اتاق یک لامپ میخواهد حالا میتواند لوستر هم باشد اما اصل همان لامپ است به ذوالقرنین گفتند باید برای ما سد بسازی. گفت: سد سازی که بدون امکانات نمیشود امکانات یک مقداری از آن لازم است. به یک بزرگواری گفتیم: پول میخواهیم برای نماز گفت نماز پول نمیخواهد برای خدا باشد گفتم بله ابوالفضل هم برای خدا جنگید اما اسباش جو میخواست!
8- برای نماز نو بپوشیم
26- زیبایی، بچهها چرا به مادرشان میگویند برویم عروسی؟ برای اینکه همه سوپر دولوکس هستند و خودشان را آرایش کردهاند آدم خوشش میآید که برود عروسی قرآن گفته مسجد را مثل عروسی کنید «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» (اعراف/31) یعنی توی مسجد چنان با زینت بروید که بچهها بگویند برویم مسجد حدیث داریم زن که میرود مسجد نماز بخواند انگار میرود توی حجله هر چه طلا دارد به خودش آویزان کند زیبائی نشاط میآورد. یکی از اشتباهاتی که مهندسین امروز میکنند این است که برای خانه حوض نمیسازند نگاه به آب نشاط میآورد ولو اینکه حوض کوچولو باشد، آدمی که توی ظرف خوب آب میخورد دو بار کیف میکند هم یکبار بخاطر آب و هم یکبار بخاطر ظرف آب.
9- شاگردمان، فامیلمان باشد
27- بستگان همکار، گاهی وقتها یک کسی کار میکند شاگردش پسرش است. این انگیزه دارد چون میگوید هر چه کار بکنم وارثم بغل دستم هست ولذا حدیث داریم از سعادت آدم این است که پسرش همکارش باشد.
10- برای دیگران دعا کنید
28- دعای مردم، یک کسی را من در مکه میخواستم دعا کنم. اسمش یادم رفت. آخرش این آقا از شهرشان که میآمده یک کیلو عسل برای ما آورده بود آخرش هم گفتم آن کسی هم که برای ما عسل آورده بود خدایا آن را هم بیامرز. آمدم گفت به ما دعا کردی؟ گفتم اسم تو را فراموش کرده بودم اما گفتم آن کسی که عسل آورد. لذا داریم اگر به کسی دعا کردی بگو که دعا کردم اگر کسی را دوست داری بگو که دوستت دارم.
11- اهمیت دادن به نوع درآمد
29- درآمد، یک جا هروئین سازی است و یک جا دارو سازی است. میگوید: آقا سود کدامها بیشتر است. بعضیها انگیزه درآمدی دارند. امام علی(ع) به استاندار میفرماید شکم کارمندهای دولت را سیر کن. چشم و گوش آنها سیر باشد که اگر رشوه گرفتند بتوانی با آنها برخورد کنی. یک آقایی میگفت پنج ریال دادم به بچهام برود مدرسه توی راه فقیری را دیده بود و آنرا داده بود به فقیر بعد گفت بابا آن پنج ریالی که صبح به من دادی دادم به فقیر فوری پنج تومان به او دادم گفتم قرآن گفته «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» (انعام/160) اگر کسی کار خوب انجام بدهد من ده برابر به او میدهم.
یکی از علما میگفت توی فیضه نشسته بودم. شخصی آمد گفت: پنج ریال پول میخواهم. من هم همین را بیشتر نداشتم به او دادم من دیگر پول نداشتم یک مدتی شد دیدم شخصی آمد و گفت آقا من دلم میخواهد پنج تومان به شما بدهم. من هم پنج تومان را گرفتم. چند لحظهای گذشت یک کسی آمد و گفت آقا پنج تومان داری به ما قرض بدهی؟ گفتیم: بله پنج تومان را دادیم. آن شب را گرسنه خوابیدیم. صبح رفتیم حرم حضرت معصوم(علیها السلام) مشغول زیارت بودم که یک کسی آمد گفت آقا من دلم میخواهد به شما پنجاه تومان بدهم من هم پنجاه تومان را گرفتم. یک مدتی شد یک کسی آمد گفت من یک گرفتاری پیدا کردهام میشود پنجاه تومان به ما قرض بدهی؟ گفتم: دارم ولی معذورم که بدهم چون پنج ریال را من برای خدا دادم پنج تومان شد پنج تومان را هم برای خدا دادم که پنجاه تومان شد. اینرا دیگر قصد قربت ندارم چون میدهم که پانصد تومانی بیاید یعنی قصد قربت نیست.
12- تأثیر زمان
30- زمان، خیلی از مسجدها که اول وقت نماز میخوانند اگر نزدیک به آفتاب باشد ممکن است سی نفر بشود گاهی وقتها زمان اثر دارد یعنی زمانی آدم حال کار دارد و زمانی هم حال کار ندارد.
13- تأثیر مکان
31- مکان، مثلاً اگر من بتوانم کتابم را جایی بگذارم بخوانم که خسته نشوم مکان هم اثر دارد.
14- داشتن دوستان همفکر
32- دوست هم سلیقه، گاهی وقتها دوستان آدم هم سلیقه هستند. یک ماشین که میخواهد جایی برود باید لاستیکهای آن به هم بخورد یک لاستیک بزرگ باشد و یک لاستیک کوچک باشد پدر ماشین در میآید. هم سلیقه حضرت وقتی میخواست دور مدینه را خندق بکند گفت ده تا ده تا بشوید شروع کنید و خودتان هم بروید ده نفر خودتان را پیدا کنید. گاهی افرادی هم سلیقه نیستند هر کسی توی یک فکری است. حضرت موسی(ع) وقتی همکار میخواهد میگوید «هَارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی» (طه/30و31) خدایا من میخواهم که برادرم همکارم باشد. وقتی حضرت فرمود که دو تا دو تا با هم صیغه برادری بخوانند سلمان و ابیذر با هم خواندند پیغمبر (ص) و علی(ع) با هم خواندند. ابوبکر و عمر هم با هم خواندند جفت جفت هر کسی برود و دوست خودش را پیدا کند آن کسی که گروه خونش به او میخورد را پیدا کند.
15- مدیر و مسئول باید بالاتر باشد
33- ایمان به مدیریت و مسئول، گاهی وقتها میگوییم آقا چرا کار نمیکنی؟ میگوید: من این رئیس را قبول ندارم من تخصصام از رئیس بیشتر است. یک کسی که حرف میزند باید یک سر و گردن از آدم بالاتر باشد. پیغمبر ما اگر همهاش سوار شتر بود به اف شانزده سوار که نمیتواند بگوید ایمان بیاور میگوید تو شتر سوار هستی به خلبان اف شانزده میگویی که ایمان بیاور باید خودش هم یکبار به آسمان رفته باشد. همیشه باید آن کسی که دستور میدهد یک سروگردن از آدم بالاتر باشد.
16- امنیت شغلی ایجاد شود
34- امنیت شغلی، اگر دولت به کشاورزها بگوید من محصول شما را با این قیمت میخرم. این کشاورز دیگر با انگیزه کار میکند کارگری که میآورید حدیث داریم که به او بگوئید چقدر به تو میدهم. آدم بداند که بالاخره چه میشود ما طلبه داریم که بیست سال است درس میخواند اما چون مدرک ندارد میگوید من طلبه هستم ولی یک فوق لیسانس که شش سال درس خوانده است دستش جایی بند است.
17- پشتیبان داشته باشیم
35- امنیت ارضی، بنده میخواستم بروم توی صدا و سیما. به امام گفتم من میتوانم هنرپیشه خوبی باشم و بهتر از یک استاد هم میتوانم یاد بدهم منتهی عمامه سرم است میترسم که مردم مرا هو کنند. آیا شما از من حمایت میکنی؟ ایشان گفت میخواهی چه کنی؟ من هم یک حلقه فیلم به او دادم او هم لبخندی زد و گفت برو اما من ترسیدم. گفتیم شاید حمایت امام هم نتوانست من را. . . روی تخته سیاه باشیم بس است. گاهی افرادی میخواهند کار خیری بکنند از خنده دیگران میترسند انگیزه خودشان را از دست میدهند یعنی میترسند که تحقیر بشودند ما باید سعی کنیم اگر کسی دسته گلی هم آب داد آبرویش را نریزیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»