امتیازات اسلام – 2

موضوع بحث: امتیازات اسلام – 2
تاریخ: 12/08/67

بسم الله الرحمن الرحیم

بحثی را در جلسه قبل تحت عنوان امتیازات اسلام مطرح کردیم و چیزهایی را که اسلام به آنها خیلی بها می‌دهد را، مقداری گفتیم. چهارده پانزده مورد را جلسه قبل گفتیم. از قبیل اینکه مثلا اسلام یک جامعیتی دارد که در هیچ مرامی، مکتبی، دینی اینقدر جامعیت نیست. مراد ما از جامعیت این است که همه نوع چیزی گفته است. مثلا از موی سر تا ناخن پا. از مهمانی رفتن، در خانه زدن، کجانشستن، چه گفتن و چه خوردن چقدر نشستن، برگشتن و خداحافظی، از انتخاب همسر تا عقد و عروسی و بچه دار شدن و شیردادن و تعلیم و تربیت و کودکستان و دبستان و شغل و حرفه تا آن طرف مرز، مسئله‌ای نیست، مگر اینکه اسلام گفته باشد.
1- توجه به شرایط زمان و مکان
یکی از موارد اجتهاد پذیری بود، یکی از امتیازات اسلام این است که هیچ وقت در بن بست قرار نمی‌گیرد. یعنی همیشه راه حل دارد. چون مجتهد بالای سرش است. مجتهد هم مثل کلیدساز است که یکسری آهن دارد و کلید هر قفلی را می‌تواند با یکی از آن آهن‌ها بسازد.
یک اصولی در اختیار ولایت فقیه است که طبق آن اصول می‌تواند برنامه‌هایی را تغییر بدهد. زمانی چیزی را منع کند. زمانی چیزی را آزاد کند و بد نیست در اینجا برایتان یک حدیث بخوانم. امام کاظم در زندان بود، زندان هارون الرشید! شیعه‌ها می‌خواستند به امام خمس بدهند. لو می‌رفتند و شیعه‌ها را می‌گرفتند. امام از داخل زندان پیام داد که امسال خمس را بخشیدم. خمس حلال است عده‌ای از پول دوستان گفتند: خوب شد. این دین خوبی است. قربان آقا بروم. ‌ای کاش نماز صبح را هم حلال کند. بالاخره بعد که امام کاظم شهید شد مردم از یکی از استانها که استان فارس بود، (حالا یا استان فارس است یا مراد ایرانی‌هاست) نامه‌ای به امام رضا(ع) دادند که پدر شما امام کاظم خمس را حلال کرد، خواهش می‌کنیم شما هم خمس را حلال کنید که ما دیگر خمس ندهیم، امام رضا یک نامه تند نوشت که خمس از آن کیست که حلال کنیم؟ امام کاظم (ع) از روی مصلحت در زمان خاصی حلال کرد، چون شما می‌رفتید خمس بدهید و گیر می‌افتادید. برای اینکه شما گیر نیفتید، گفت: اصلاً خمس نمی‌خواهم. مثلا من مریض شدم و وقتی شما در بیمارستان به عیادت من می‌آیی، به شما توهین می‌کنند. می‌گویم: که کسی دیدن من نیاید. ممکن است در شرایط خاصی حکمی داده شود. در قرآن هم داریم در یک شرایط خاص، یک قانون می‌آید. می‌ریختند دور پیغمبر که کارخصوصی داریم و ملاقات می‌خواهیم و از این قبیل. همه هم کار خصوصی داشتند. آیه نازل شد هر که می‌خواهد به ملاقات برود، یک درهم بدهد، همه رفتند. گفتند نه آقا غرض، عرض سلام بود. خداحافظ. دور پیغمبر خلوت شد. گاهی قوانین سرعت گیری داریم که مردم که هجوم می‌آورند، جلوی هجوم گرفته شود. طلاق هم همینطور است. اسلام برای اینکه طلاق واقع نشود، مثل این خیابانها که قسمتی از آن را با یک برآمدگی بالا می‌آورند تا سرعت ماشینها را بگیرند. اسلام گفته هرکس می‌خواهد زنش را طلاق دهد، حتما در فلان وقت باشد. دو شاهد عادل باشد، عربی خوانده شود. بعد زن مدتی در عده باشد. به نحوی آن راهی پیچانده است که مرد به طلاق دادن موفق نشود. در مورد جامعیت و اجتهاد پذیری چند موردی را گفتیم. حالامی خواهم چند مورد دیگر را بگویم.
2- توجه به بسیج عمومی و عدالت در تمام کارها
مساله بسیج کردن مردم؛ از امتیازات اسلام، دادن فرمان بسیج است. بارها در قرآن گفته است. «کَافَّهً» یعنی همه برخیزید. اگر بسیج شدن نبود، نه شاه را دفن می‌کردند و نه مرز را حفظ می‌کردیم و نه در مقابل دشمن چند سال می‌ایستادیم. نه ارتش و نه سپاه، هیچ یک تنها نمی‌توانند. هیچ کس تنهایی نمی‌تواند هیچ کاری را انجام دهد. یک «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» که می‌گویی، سیاه و سفید، کوتاه وبلند، فقیر و پولدار، همه با هم کنار هم می‌ایستند. خودش یک تمرین آماده باش است. عاشورا، نماز عید، مکه، این فرمان‌های بسیج از امتیازات اسلام است. کشورهای دیگر بسیج ندارند، اما ما که در ایران هستیم قدرش را نمی‌دانیم که چطور می‌توان مردم ایران را با یک اعلامیه ولایت فقیه راه انداخت، کاری که یک قطار تبصره و آیین نامه نمی‌تواند انجام بدهد. قدرت بسیج یکی از امتیازات ماست.
مسئله عدالت؛ از امتیازات اسلام مسئله عدالت است. شرط رهبری این است که رهبر باید عادل باشد. پیش‌نماز باید عادل باشد، امام جمعه باید عادل باشد، قاضی باید عادل باشد، شاهد باید عادل باشد. مسئولینی که بیت المال را دردست دارند، باید عادل باشند. متظاهر به فسق نباشند. اسلام مسئله عدالت را در تاروپود کارهایش قرار داده است. آن وقت همه برنامه‌های خود اسلام بر اساس عدل است، یعنی آن وقت که می‌گوید: «وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا»(مریم/51) پیغمبر رسالت عمومی دارد. در عین حال می‌گوید: «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا»(مریم/55) هم با امت حرف می‌زند و هم با زن و بچه‌اش حرف می‌زند، هم جامعه، هم فرد. از امام رضا (ع) روایت داریم که مومن کارهایش را طوری تقسیم کند که هر ساعت برای چه کاری است که به همه کارهایش برسد. حتی اگر کسی دنیا را فدای آخرت کند یا بالعکس، در اسلام از او ستایش نشده است. می‌گویند باید هر دو را داشته باشید. به همین خاطر 55 مرتبه کلمه دنیا در قرآن است و 55 مرتبه کلمه آخرت. باید به گوش بود. هم در افراد عدل هست و هم در جامعه. جاهایی هم که ما خیال می‌کنیم عدل نیست، ظاهرش عدل نیست اما در باطن و در حقیقت عدل است. حالا ممکن است خانمها بگویند بعضی جاها در اسلام عدالت نیست. البته وقتی می‌گویم: عدل، اسلام را می‌گویم. ما هیچ وقت اسلام و پیغمبر اسلام و قرآن را نباید فدای آدم‌ها بکنیم.
مثلا اسلام گفته است که اگر کسی 30 تومان ارث دارد، همین که مرد 10 تومانش را به دختر بدهند و 20 تومانش را به پسر بدهند. خوب می‌گویند کجای این عدل است. اینجا پیداست که عدل نیست. ظاهرش اینطور است. اما اگر کمی دقت کنید می‌بینید که خیلی هم عدالت است. بخاطر اینکه وقتی از امام می‌پرسند، می‌گوید: چون خرج زندگی به دوش پسر است و ضمنا دختر هیچ خرجی ندارد. دختر می‌تواند این ده تومان را بگیرد و کنار بگذارد. بعد دختر خانم با آقا پسری ازدواج می‌کند. با پسر که ازدواج کرد، ده تومانش را هم که کنار گذاشته است و سرسفره بیست تومانی او می‌نشینید و این 20 تومان خرج زندگی هر دو می‌شود بعد دختر خانم ده تومان از اینجا صاحب می‌شود و ده تومان هم جداگانه دارد. جمعاً می‌شود بیست تومان. یعنی ظاهر این است که ده تومان دارد ولی ده تومان پس انداز دارد ولی پسر بیست تومان سرمایه دارد.
یا مثلا فرض کنید جاهایی اسلام برای قشری مسئولیت‌هایی گفته است. اینجا هم وقتی نگاه می‌کنی ظاهرش این است که عدالت نیست، اما واقعش این است که عدالت است. فقط باید زود قضاوت نکنیم.
در اسلام هر چه هست عدل است. حدیث داریم: قال النبی(ص) «بالعدل قامت السماوات و الأرض»(عوالی‌‌اللآلی، ج‌‌4، ص‌‌102) آسمانها و زمین و کرات دیگر اگر توازن و گریز از مرکز و نیروی جاذبه را نداشتند و اگر قوانینی برکرات آسمانی حاکم نبود، از هم می‌پاشیدند. قانون حتی در کرات آسمانی حاکم است. «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزانَ»(الرحمن/7) بعد به شما می‌گوید: «أَلاَّ تَطْغَوْا فِی الْمیزانِ»(الرحمن/8) من در آسمانها توازن برقرار کردم، تو هم در کارهایت توازن برقرار کن. «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»(اعراف/31) بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید. می‌خواهی ستایش کنی، به اندازه ستایش کن. اگر نیم کیلو خوبی دیدی و یک کیلو تعریف کردی، چاپلوس هستی. اگر صد گرم تعریف کردی حسودی و اگر نیم کیلو تعریف کردی، انصاف داری. اگر می‌خواهی ستایش کنی، به عدالت ستایش کن. در مورد انتقاد داریم اگر زیاد انتقاد کردی، عقده‌ای هستی، و اگر کم انتقاد کردی ترسو هستی. به اندازه که انتقاد کردی ارزش داری. ستایش و انتقاد هم عدالت می‌خواهد. تجلیل و تکذیب و مصرف و آرایش و. . . عدالت می‌خواهند. قرآن می‌گوید: «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» متاسفانه خیلی از حزب اللهی‌ها آیه را از اینجا می‌خوانند در حالیکه قبلش این مطلب هست که «خُذُوا زینَتَکُمْ»(اعراف/31) آرایش کنید. بعد می‌گوید: «وَ لا تُسْرِفُوا» فقط در مورد «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا» نیست. یعنی در آرایش هم عدالت لازم است. اینقدر عطر نزنید که از دو کوچه آنطرف‌تر هم بویش بیاید و اینقدر هم بی تفاوت نباشید که وقتی مرد به خانه می‌آید، بوی پیاز و دود بدهید. نه تعفن و نه آن نوع آرایش بی رویه. ما «وَ لا تُسْرِفُوا» را به «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا» می‌زنیم. خیال می‌کنیم که قرآن گفته است: «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» در حالیکه قرآن می‌گوید: «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»(اعراف/31) وقتی می‌خواهید به مسجدبروید، خودتان را آرایش کنید، ولی مواظب باشید که مسجد را هم که می‌آرایید، دکورسازی نکنید. پس این «لا تسرفوا» به زینت هم می‌خورد. آن هم زینت هنگام مسجد رفتن، یعنی وقت ملاقات با خدا.
3- توجه به اخلاق و باطن کارها
اصل اخلاق؛ از امتیازات اسلام است. مکاتب دیگر یا ندارند و یا اگر دارند، برای برقراری روابط و «متشکرم و مرسی گفتن» دارند. ما زمانی می‌گوییم که کارفرما با کارگران خوش اخلاق باشد، تا خط تولید بالا برود. اسلام نمی‌گوید برای بالا رفتن سطح تولید، کارگر و کارفرما رفیق باشند، بلکه اسلام می‌گوید برای اینکه کارفرما رشد معنوی کند، کنار کارگر بنشیند و غذا بخورد، برای اینکه کار فرما آدم شود. برای اینکه تنظیم باد شود و مغرور نشود. اسلام نمی‌گوید: «برای تولید بیشتر» می‌گوید: «می خواهم انسانیت تو بالا برود» وقتی آدم نشست و با زیر دستش غذا خورد، رشد انسانی می‌کند. گرچه تولید پارچه بالا نرود.
این اصل اخلاق، مخصوص اسلام است. جای دیگر از اخلاق نیست یا اگر هم اخلاق هست، برای زندگی مادی است. وقتی می‌آیند بررسی کنند که کدام برنامه تلویزیون در غرب موفق است می‌گویند که این مجری تلویزیون چه لباسی می‌پوشد؟ چند دقیقه به چند دقیقه می‌خندد؟ قبل از پشت دوربین رفتن چه غذایی می‌خورد؟ فقط به دسته عینک و غذا و دکورسازی صحنه می‌پردازند وحال آنکه ممکن است گاهی هیچ کدام نباشد و برنامه موفق باشد. گاهی ممکن است همه دکورسازی‌ها را بکنند و برنامه موفق نباشد. جذب شدن یا نشدن دل کانال است و آنها از کانال چیزی نمی‌فهمند. یک بار آدم بحثی را گوش می‌دهد، دکورسازی هم ندارد اما لذت می‌برد. گاهی صد نوع بند وبست و آرایش و دکورسازی، همه این کارهای تشریفاتی و تجملاتی را می‌کنند، اما بحث جاذبه ندارد. کعبه که چنین جاذبه‌ای دارد، یک کانال است.
ابراهیم (ع) وقتی کعبه را ساخت، گفت: خدایا ما کعبه را ساختیم و بچه خود را نیز اینجا گذاشتیم، کاری کن دلها به سوی اینجا پر بزند. و الآن می‌بینید که دلها پر می‌زند. امیرالمومنین می‌گوید: حاجی‌ها وقتی وارد مسجد الحرام می‌شوند، مثل پرندگان تشنه‌ای هستند که به چشمه آب می‌رسند. وقتی می‌پرند، هیجانی دارند. وقتی می‌خواهند از مسجدالحرام بیرون بروند، آن لحظه آخر، دل نمی‌کنند. بخصوص این سیاهپوست‌ها آخرین طوافی که می‌کنند و می‌خواهند از مسجدالحرام بیرون بروند، طوری عاشقانه حرف می‌زنند که دیدنی و فوق عقل است. عقل می‌گوید ساختمان بنّا لازم دارد. اما آدم دیگر به قربان بنّایش نمی‌رود. اینکه آدم دائم با بنا مناجات می‌کند، این فرای عقل است. مناجاتها فوق عقل است. یعنی باید از عقل رد شود و به عرفان و عشق برسد. آن وقت آنجا امیر المومنین می‌گوید: خدا! جان من در جهنم می‌سوزد، اما اصلا فراقت را نمی‌توانم تحمل کنم و ما یک مرحله ضعیف این را می‌توانیم بفهمیم. که چطور حضرت امیر شب جمعه می‌گوید «صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ»(دعای کمیل) من عذاب را صبر می‌کنم ولی برای فراق صبر نمی‌کنم. این یعنی چه؟ من این را به اینهایی که با عشق می‌آیند رهبر انقلاب راببینند مثال می‌زنم. از مشهد و بندر عباس و بوشهر و آنطرف دنیا بر می‌خیزند. یک روز، دو روز در ماشین هستند. با چه عشق و نشاطی می‌آیند. بعد هم یکروز در تهران معطل می‌شوند. بعد هم صبح زود باید از این سر بالایی جماران با سرعت کم ماشینشان بالا بروند. در آخر هم سه، چهار ساعت در صف می‌ایستند، برف، سرما و بچه‌اش را نزد خواهرش گذاشته است، خانواده شهید هم هست، به نفس نفس هم افتاده، بی خوابی، سرما، حالا اگر بگویی که امام امروز ملاقات ندارد. می‌دانی چه می‌گوید؟ می‌گوید «صَبَرْتُ عَلَى» همه سختیها را می‌توانم تحمل کنم، اما نمی‌توانم برای دیدن امام صبر کنم. اینجا آدم می‌فهمد که یعنی چه که گاهی می‌گوید: حرفی نداشتم، سه شبانه روزنخوابیدم، اما مشکل من این است که امام را ندیدم. آدم کمی از آن می‌فهمد که چطور می‌شود آدم برمشکلات صبر کند و برفراق صبر نکند. اصل اخلاق یک اصل است.
4- توجه به هدف و نیت خالصانه و انجام وظیفه
اصل هدف و نیت؛ این هم باز مخصوص دین اسلام است. در مکاتب دیگر اگر زمانی آدم بخواهد با یکی از صاحبان مکاتب حرف بزند، مساله هدف برای آنها مهم نیست، می‌گوید اینجا باید تمیز باشد. این تولیت باید اینطور باشد. این رواق باید اینطور باشد، اما با چه نیتی؟ آخر ارزش کار به نیت کاراست. من بارها مثال زده‌ام می‌گویم: یک لیوان آب را سه نفر نمی‌خورند. یکی نمی‌خورد چون قهر کرده، یکی نمی‌خورد، چون از بس خورده و یکی هم نمی‌خورد و می‌گوید دیگران بخورند، شاید بیشتر تشنه باشند. خوب اولی و دومی ارزش ندارد ولی نیت سومی ارزش دارد. الان مابا کم وزیاد، یک میلیون کارمند دولت داریم، اما از این یک میلیون، چند نفر ارزش دارند؟ او که می‌گوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، بروم گره‌ای از کار مسلمانان باز کنم» یا به آنکه می‌گویی که آقا چرا به اداره می‌روی؟ و می‌گوید: بخاطر خرجی! می‌دانی که همه چیز گران است. و به دیگری که می‌گویی آقا چرا می‌روی؟ و می‌گوید: خوب اگر نروم، مرا بیرون می‌کنند. و از روی ترس! آن یکی می‌گوید ما 8، 9، 16، سال سابقه داریم. اگر نرویم سوابق ما از بین می‌رود. پایه و درجه و فلان. اصول دین چند تاست برای رفتن به اداره 4 تاست خرجی، ترسو، درجه و سابقه. خوب اینها زمان شاه هم بود. از کارمندان زمان شاه، همه برای این 4 تا می‌رفتند. اینها اصلا ارزش نیست. ارزش به آن است که نیت را ببینی که چیست. در جمهوری اسلامی کارمند که می‌رود اداره باید بگوید می‌روم تا دردی را دوا کنم و گرهی را باز کنم. آن وقت اگر به این خاطر رفت، اداره مسجد می‌شود و گاهی هم اداره بهتر از مسجد می‌شود. چون بهترین مساجد، مسجدالحرام است. در مسجدالحرام بهترین کارها طواف است و حدیث داریم اگرکسی گرهی از کار مسلمانها باز کند، ثوابش از ده طواف بیشتر است. اینکه می‌گویند می‌شود اداره مسجد شود، درست است، به شرط اینکه شما صبح که بیرون می‌آیی، هدفت را فراموش نکنی که برای چه می‌روی؟ بعد وقتی به این صورت شد؟ آدم دیگر استعفا هم نمی‌دهد. چون شما گره باز می‌کنید. حالا که نگذاشتند که این گره را باز کنید، گره دیگری را باز کن و بگوالحمدالله. وقتی آدم برای یک هدف مقدس آمد، دیگر به هدفش برسد یا نرسد، خدا اجرش را می‌دهد. چون قرآن می‌گوید: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‌‌»(نجم/39) و نمی‌گوید: «لیس للانسان الا ما عطی» یا نمی‌گوید: «الا ما عمل» از شما عمل نمی‌خواهد. خدا از شما انجام کار نمی‌خواهد. خدا می‌خواهد شما سعی کنید. تو سعی خود را بکن، کار یا می‌شود و یا نمی‌شود. آدم وقتی برای هدف مقدسی، کاری را شروع کرد، چه کار بشود و چه نشود، چه موفق بشود و نشود شکست نیست. قرآن می‌گوید: «إِلاَّ ما سَعى‌‌» تو سعیت را بکن، گرچه بر نتیجه نرسی. بنابراین آدمی که روی هدفی پاک نیت می‌کند و کار می‌کند، شکست نمی‌خورد.
یک روز به پدرم گفتم: پدر جان! شما چرا مرا فرستادی طلبه شوم. گفت: راستش را بخواهی من می‌خواهم تو مثل آقای بروجردی شوی. حالا هم ناراحتم. البته الان از من راضی است. قبلا ناراضی بود. می‌گفت: من تو را فرستادم تا آقای بروجردی شوی یک مشت بچه جمع کرده‌ای و با تخته سیاه قصه می‌گویی؟ این هم شد کار؟ آخوند بچه‌ها چیست؟ من می‌خواهم تو ملا شوی. گفتم: آقا جان! شما ثواب پدر آقای بروجردی را داری، چون هدفت این بود که من فقیه شوم. شما مرا به قصد فقاهت فرستادی به حوزه علمیه، پس ثواب پدرآقای بروجردی را داری. حالا بنده برسم یا نرسم. تشخیص من به حق باشد یا باطل. فکر می‌کنم بزرگان خاص بزرگ‌ها و ما برای بچه‌ها هستیم. فکر کنید که این چند میلیون بچه هم آخوند می‌خواهند. حالا ما آخوند بچه‌ها بشویم. فکر کنید 268 قصه در قرآن است. ما همین قصه‌ها را برای بچه‌ها بگوییم، خودش چه کار بزرگی است. من روی تشخیصم یک کاری می‌کنم. شما هم ثواب پدر آقای بروجردی را داری.
آدمی که مخلص است، هیچ وقت غصه نمی‌خورد. اصلا عقده‌ای نمی‌شود. مردم روز عاشورا چقدر حسین حسین می‌گویند؟ امام حسن هیچ وقت قهر نمی‌کند که خوب خوش انصافها یک بار هم بگوئید: حسن حسن. ما برادر بزرگتر هستیم. کسی حسن حسن نمی‌گوید. ببینید در وادی اخلاص امام حسن عقده‌ای نمی‌شود اما اگر اخلاص را کنار بگذاری، هزار نوع خط کش جلو می‌آید. چرا پیش پای او پا شدند. پیش پای من پا نشدند؟ من و او همدوره بودیم. چرا او گرفت من نگرفتم؟ چرا او مدیر کل و من معاون؟ چرا او و چرا من؟ تمام این گله‌ها در وادی من و تو پیش می‌آید. من و تو حذف شود. در وادی اخلاص و هدف مقدس هیچ فرقی نمی‌کند.
در هندسه می‌گویند که اگر آدم یکجا یک نیم دایره داشته باشد، شما از هر جای نیم دایره، آن بالا رئیس باشی، یا این وسط معاون باشی، یا آدمی جزئی، کاسب یا کس دیگر، هر کجا می‌خواهی باش. وزیر یا وکیل یا یک آدم عادی و. . . مهم نیست کجا قرار گرفتی، مهم این است که بنابرچه هدفی کار می‌کنی. اگر هدف مقدس باشد، آن بالای بالا باشی، حرکت به سمت مستقیم باشد و یا اگر پایین هم باشی و حرکت مستقیم باشد باز زوایا قائمه است. هرجا باشی زاویه قائمه است. از هر جای نیمدایره، اگر هدف را گم نکنی. «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی»(کافى، ج‌‌2، ص‌‌414) لذا می‌بینیم که امام سجاد (ع) در سجده می‌گوید: ‌ای کسی که توفیق را بین ضعیف و قوی مساوی قرار دادی، خدایا برای به تو رسیدن، فرقی بین قوی وضعیف نیست. برای به تو رسیدن قوی و ضعیف با هم می‌توانند برسند، آدم اینطور غصه نمی‌خورد. اصل هدف مهم است.
5- توجه به اهلیت و لیاقت در گزینش و مسئولیت‌ها
یکی از اصول دیگری که اسلام به آن عنایت دارد، اصل اهلیت و لیاقت است. در پست‌ها و مسئولیت‌ها. حدیث داریم اگر کسی، دیگری را به کاری منصوب کند و حال آنکه می‌داند، دیگر در این کار قویتر است. خیانت کرده است. در کدام محله شهید نیست؟ در همین مجلس ما پدران دو سه شهید هستند. کجا آدم پدر شهید نمی‌بیند؟ آن وقت ما که این مملکت در دستمان است، اگر خدای نکرده خیانت کنیم. . .
امیرالمومنین فرمود: هرکس بر کسی مقدم شود. و حال آنکه او می‌بیند، تمام مدیر کلها تمام مسئولین مسئولین دبستان، دبیرستان، وزارتخانه‌ها، نهادها، تمام شرکتها، همه جا، هرکس در هر رده‌ای مسئول است، این حدیث را حفظ کند و اصلا انجمن اسلامی این را قاب کند و بالای سر رئیس بزند. حدیث این است: اگر کسی جلو بیفتد یا خودش را جلو بیندازد. کسی که خود را بردیگران مقدم بداند. کسی که پیشی بگیرد و پستی را بگیرد در حالیکه می‌داند درجامعه از او بهتر هست. بداند نمره 18هست، به نمره 15 رای بدهد. کسی که بداند فلانی نمره بهتری دارد باز هم زیر سبیلی رد کند. شتر دیدی ندیدی. امیرالمومنین می‌فرماید: به خدا خیانت کرده به رسول خدا خیانت کرده، به همه خون شهدا خیانت کرده است و به همه مردم. این اصل اهلیت است.
سوره برائت که نازل شد پیغمبر به یک نفر داد و گفت برو بخوان. تا رفت بخواند جبرئیل نازل شد و گفت که ایشان اهلیت ندارد. گرفت و به یک نفر دیگر داد. باز جبرئیل نازل شد و گفت: او هم اهلش نیست. من به یکی از مسئولین گفتم: آقا ایشان که نصبش کردی ارزش ندارد، گفت: خودم هم فهمیدم. گفتم: خوب عزلش کن. گفت تازه با سلام و صلوات نصبش کردم. حالا بروم عزلش کنم؟ گفتم طوری نیست. تو که از پیغمبر بالاتر نیستی! پیغمبر در نصف روز دو نفر را نصب کرد و دو نفر را عزل کرد. ما که نمی‌توانیم جواب خون شهدا را بدهیم. گاهی اوقات مسئولیتی را به کسی می‌دهند بخاطر اینکه عیالوار است. خوب مگر شما کمیته امداد هستید. خیلی‌ها به نهضت سواد آموزی می‌آیند و می‌گویند او آدم بدبختی است. می‌گویم اینجا کمیته امداد نیست او را به کمیته امداد معرفی کنید. مردم هم دراین صندوق‌های قرض الحسنه پول بریزند و کمک کنند. مردم به کمیته امداد پول بدهند و کمیته امداد هم اینها را زیرپوشش ببرد. اما اینکه در این اداره فلان کار را به ایشان بدهیم، نمی‌شود.
6- توجه به تفکر در امتیازات ادیان الهی
من عرض کردم که شهید مطهری در یکی از کتابهایش به نام امتیازات اسلام 30 امتیاز نوشته است. دیدم بیش از 30 تاست و خود شهید مطهری متوجه بوده است. و نوشته است که اینها گوشه‌ای از امتیازات است و اگر آقایان و دوستان فکر کنند، چیزهای دیگری هم به ذهنشان می‌آید. ما2، 3 طلبه بودیم و نشسته بودیم و فکر کردیم و حدود هشتاد مورد یا 79 مورد به نظرمان آمد. یعنی در حدیث و قرآن اصولی هست که یا در مکاتبی دیگر نیست، مثلاً در یهودیت و مسیحیت و ادیان دیگر نیست و مخصوص اسلام است. یا اگر در ادیان دیگر هست، مخصوص ادیان آسمانی است که ادیان آسمانی روی این اصول تکیه کرده است. بسیج کردن، شرط عدالت در مسئولین، از پیش نماز تا امام جمعه و قاضی و شاهد و رهبر و فلان. اصل اخلاق برای رشد انسان، اصل هدف و نیت و. . . ما نمی‌خواهیم فقط جاده آسفالت شود. می‌خواهیم براساس نیت مقدس جاده آسفالت شود. چون الان مملکت ما در این اصول می‌لنگد. آقا دبیر فیزیک است، استعفا می‌دهد و به اداره دخانیات می‌رود. می‌گوییم چرا رفتی اداره دخانیات؟ می‌گوید: اداره دخانیات بیش‌تر پول می‌دهند. آموزش و پرورش کمتر پول می‌دهند. می‌گوییم آقا آخر هدفها فرق می‌کند. در آموزش و پرورش علم به مخ می‌رساندی و اینجا دود به ریه. می‌گوید: حقوقش بیشتر است. یعنی وقتی آدم اصل هدف را فراموش کرد، تا جایی پول بیشتر شد، به آنجا می‌رود. الان دانشجو‌های ما در سراسر ایران اگر هدفشان معین باشد، فردا حاضر نمی‌شوند ایران را رها کنند و بروند به کشور دیگر ولو در ایران روی حصیر بنشینند و در کشور دیگر هواپیمای شخصی داشته باشند. خدا شهید قدوسی را رحمت کند. به طلبه‌ها می‌گفت: اگر درس می‌خوانید که جایی مقامی و نان و آبی وپستی پیدا کنید. تو را به خدا از همین امروز از طلبگی بیرون بروید. اما اگر درس می‌خوانید تا با قرآن و حدیث آشنا شوید و عمل کنید و به دیگران بگوئید، آمدنتان مبارک باشد. اصل هدف مهم است.
خدایا ما را با اصول اسلام اصول اعتقادی و علمی و اخلاقی روز به روز آشناتر وتوفیق عمل بیشتر مرحمت بفرما. بار دیگر از تمام برادران عزیز جهاد سازندگی و از خانواده‌های شهیدا تشکر می‌کنم. نماز جمعه را فراموش نکنید.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1786

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.