امام علی (علیه السلام)،نامه به مالک اشتر-6
موضوع بحث: امام علی(علیه السلام)، نامه به مالک اشتر-6
تاریخ پخش: 15/1/69
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ماه رمضان امسال خداوند توفیق داده یکى از نامههای امیرالمؤمنین(ع) را که درباره کشور دارى و مردم دارى است را بگوئیم، بعد مقایسه کنیم ببینیم از لطف خدا در سایه انقلاب چقدر به این پیام نزدیک شدهایم و چقدر دیگر مانده تا صددر صد به این پیام برسیم حساب کنیم از زمان طاغوت چقدر فاصله گرفتهایم و به این پیامها چقدر نزدیک شدهایم.
البته هنوز ما صد درصد در خط امیرالمومنین(ع) آن طور که امیرالمؤمنین میخواهد نیستیم، ولى خوب نه شرقى نه غربى جمهورى اسلامى هستیم اما باید برویم جلوتر «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا« (نساء/136) اى کسانى که ایمان آوردهاید یک کمى بروید جلوتر یعنى روز به روز بهتر چون هرکس دو روزش مثل هم باشد باخته است مسلمان باید هر روزش از روز قبل بهتر باشد.
1- معاشرت با مردم معاشرت با خداوند
«وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَکَ لِحَرْبِ اللَّهِ» (مستدرکالوسائل/ ج13/ ص160) نصب نکن خودت را براى جنگ با خدا مگر کسى هم با خدا جنگ میکند بله کسى که بامردم بجنگد با خدا میجنگد.
درباره قرض الحسنه داریم که «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً« (حدید/11) و چند بار هم در قرآن تکرار شده است خوب خدا که قرض نمى گیرد، اینجا باید بگوید «یقرض الناس» کیست که به مردم قرض الحسنه بدهد. عوض اینکه بگوید «یقرض الناس» گفته «یُقْرِضُ اللَّهَ» یعنى قرض به مردم، قرض به خداست.
«قرضا الحسنا» چیست که میگویند صندوق قرض الحسنه «قرض الحسنه» شرایطى دارد:
زود به او بدهى سه شنبه برنامه ریزى میکند چنان کن که شب جمعه پول دستش برسد گاهى وقتها تقاضا از قرض الحسنه ما فرودین است و جوابش شهریور.
بى منت باشد. از حلال باشد. به مورد باشد و حضرت نفرموده آى کسى که مسئول میشوى با مردم جنگ نکن، عوض «حرب الناس» فرموده «حرب الله» خصومت با مردم خصومت با خداست.
اینها یک ارتباطاتى است که ما نمى دانیم. مثلاً مادر با خدا یکى میشود پیامبر اکرم آمد بالاى سر جوانى داشت جان میکند. پیغمبر فرمود: بگو «لااله الا الله» زبان جوان بند آمده نتوانست بگوید. هرچه فرمود بگو لحظه مرگ است، جوان نگفت. حضرت دید زنى بالاى سرش نشسته، فرمود: تو مادرش هستى؟ گفت: بله. گفت: از این جوان راضى هستى؟ گفت: نه. فرمود: به خاطر من رسول الله از ایشان راضى شو. مادر گفت: چشم بخشیدم. این بچه خیلى به من ظلم کرد. اما به خاطر شما او را بخشیدیم. تا مادر جوان را بخشید، حضرت فرمود: بگو «لااله الا الله»، جوان گفت. این پیداست که توحید بند به مادر است، مادر با خدا شریک است. مادر راضى نباشد، خدا راضى نیست. نظام مثل ماشین است. شما استارت ماشین را مىزنى، اگزوز آن دود مىدهد. یعنى آنها با هم ارتباط دارد.
شرائط قبولى نماز، شرط سیاسى اجتماعى بهداشتى خانوادگى، اقتصادى است. اینطور نیست هرکس نماز بخواند یا روزه بگیرد، نماز و روزهاش قبول است.
شرط سیاسى، کسى که نماز بخواند و رهبرش آسمانى نباشد، نماز او قبول نیست. عمرى نماز بخوانى خط ولایى نداشته باشى یعنى خطت رهبرى آسمانى نباشد.
نماز به شرطى قبول است که غیبت کسى را نکنى نماز بخوانى غیبت بکنى. یعنى آبروى کسى را بریزى نمازت قبول نیست. نماز بخوانى شراب بخورى نمازت قبول نیست، نماز بخوانى همسرت را اذیت کنى نماز قبول نیست. زن و شوهرى که همدیگر را اذیت میکنند کسى که مالیات نمى دهد زکات نمى دهد نمازش قبول نیست اینها حدیث است.
2- انسان محتاج و نیازمند لطف خدا
«فَإِنَّهُ لَا یَدَ لَکَ بِنِقْمَتِهِ»(نهجالبلاغه/نامه53) تو دستى برایت نماند، یعنى در مقابل قهر خدا تو دستى ندارى جلوگیرى کنى تو بیچاره هستى یک وقت نگویى من حریف خدا میشوم. در همین ماه رمضان دعایى است به نام دعاى(مجیر) حدود 70 تا 80 بار امام میفرماید: «أجرنا من النار یا مجیر» یعنى خدایا از آتش جهنم نجاتم بده. شب 19 و 21 و 23 صدبار میگوئى «الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب» نار خیلى مهم است آتش جهنم است.
قهر خداوند دردی نیست که با آمپول یا مسکن خوب شود، سیل نیست تا بگویى سد میسازم، زلزله نیست تا بگویى خانه ضد زلزله میسازم، گلوله نیست تا بگویى ماشین ضد گلوله سوار میشوم «لا ید لک» هیچ کارى نمى شود کرد در مقابل آن.
امام وقتى دعاى ماه رجب را میخواند دستش را به محاسنش میگیرد و میفرماید «حرم شیبتى على النار» خدایا ریشمان را گرفتار آتش جهنم نکن.
امیرالمؤمنین(ع) آهن داغ میکند و به عقیل میفرماید: اگر تو از آهن داغ میترسى من هم از جهنم داغ میترسم.
«وَ لَا غِنَى بِکَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ»(نهجالبلاغه/نامه53) تو بى نیاز از عفو خداوند نیستى ما محتاج به عفو او هستیم اگر آنى عفو خدا قطع شود مثل آنست که آنى برق از لامپ قطع شود، لامپ از خودش نورى ندارد، هرچه هست لحظه به لحظه از طریق آن برق مىآید، لامپ از سیم و فرستادن نور بى نیاز نیست تو هم از عفو خدا بى نیاز نیستى چون به عفو خدا نیاز دارى.
عبادتهاى ما چیزى نیست شما صبح تا ظهر 7 ساعت یا هشت ساعت در مزرعه یا کارخانه کار میکنى براى پنج هزار تومان یا ده هزار تومان این پول اجاره یک جفت چشم هست؟ یک دوربین عکاسى شما اجاره کن ببین روزى چقدر اجاره آن هست. کل عبادتهاى ما پاداش یکى از نعمتهاى خداوند نیست. اگر آنى کند نازى، فرو ریزد قالبها یک لحظه خداوند حافظهاش را بگیرد اسم خودمان را یادمان میرود.
آیت الله زنجانى از علماى قم بودند یک کتابى دارد که در آن مناجاتى دارد که میگوید: خدایا به عدد همه کرها شکر که من گوش دارم، به عدد همه نابیناها شکر که من چشم دارم. به عدد همه فلجها شکر که میتوانم راه بروم. به عدد همه کسانى که حافظه آنها را گرفتى شکر که من حافظه دارم.
تو که نیاز به عفو دارى و توانایى جلوگیرى از قهر خدا را ندارى، پس با خلق خدا جنگ نکن کلاه سر کى میگذارى، کم فروشى، گران فروشى کرده اى، مگر غیر از این است که باید همه را بگذارى و بروى.
خیلى هم غصه بچه خودتان را نخورید بچه یا از اولیای خدا است و یا از دشمنان خدا اگر بچه شما دشمن خداست براى دشمن خدا پول جمع نکنید اگر هم بچه شا اولیاء خدا است خدا اولیاى خودش را بهتر از تو نگه میدارد.
3- در عفو و گذشت پابرجا باش
«وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ» پشیمان نشو بر عفو یک وقت آدم گاهى میبخشد و بعد پشیمان میشود گاهى وقتها بعضى جوانها با هم میروند چلوکبابى، بستنى فروشی، وقتى میخواهند حساب کنند، به هم میگویند: حساب نکن جان من، من بمیریم، پولها را میدهد وقتى بیرون مىآید میگوید عجب غلطى کردیم، برایم 700 تومان تمام شد، کاش تعارف نمى کردم، میگوید اگر یک وقت لوطی گرى کردى دیگر نگو عجب غلطى کردم یک کارى که میکنید از اول براى خدا بکنید که بعد غصه نخورى.
یکى از فواید اخلاص این است که آدم مخلص هیچوقت غصه نمىخورد. من اگر براى خدا آمدم دم خانه شما که شما را ببینیم وقتی گفتند خانه نیستى دیگر غصه نمى خورم که این همه علاف شدیم، دو ساعت بیکار شدیم. بعد که میگویند نیستى غصه ندارد، من براى خدا آمدهام، چه باشى و چه نباشى، من تبلیغ میکنم تبلیغم اثر بکند یا نه. البته ما گیریم من خودم هم گیرم مثلاً وقتى تلویزیون از من فیلم بردارى میکند و آنرا پخش نکند ناراحت میشوم، حال اگر مخلص بودم نباید غصه بخورم میگویم حال که ما حرفمان را زدیم حالا تلویزیون چه پخش بکند و چه پخش نکند. آقا ما جلسه گرفتیم براى آشتى کنان، خوب آشتى نکردند تو که اجرت را گرفتى دیگر غصه ندارد. «لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ» اگر یک وقتى عفویى کردى، پشیمان نشو به اجر خودت رسیدى.
«وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَهٍ» اگر یک وقت خلافکارى را شلاق زدى یا به زندان انداختى، کیف نکن. بعضى ما شلاق میزنند اینقدر لذت میبرند. حدیث و قرآن نگفته اگر مجرمى را عقوبت میکنید لذت ببرید، غصه بخورید که چرا این باید مجرم باشد. میگویند برو کلاه بیاور سرنیاور. خوب بنده مجرمم شلاقم بزنید اما دیگر مرا در مغازه پدرم شلاقم نزنید. بعضىها میگویند نه ببریم قرائتى را در دکان پدرش شلاق بزنیم که آبروى پدرش هم برود. خوب این دیگر بى دینى توست اینقدر حکم خدا دقیق است که باید مواظب باشیم به همان مقدارى که گفتهاند.
یک شخصى دعا میخواند و میگفت: «یا مقلب القلوب والابصار» امام فرمود: «والابصار» دیگر ما نگفتیم: آنچه ما گفتیم «یا مقلب القلوب» است اضافه نکن.
یک شخصى دعاى کمیل میخواند میگفت «ظلمت نفسى» مابقى مردم هم میگفتند ظلمت نفسى، ظلمت نفسى آقایى گفت حضرت امیر(ع) یک بار بیشتر نگفت.
اگر بخشیدى غصه نخور. لازم نیست که بخششها فورى نتیجه بدهد. ممکن است شما ببخشى و آن طرف تغییر پیدا نکند اما امکان دارد دم مرگ بگوید ببین ما خیلى نامردى کردیم هرچه ما تقصیر داشتیم این آقا بخشید. مگر خدا با ما چه میکند. هى گناه میکنیم او هم میبخشد انگار نه انگار که گناه کردیم.
امام میفرماید: من هى گناه میکنم تو میبخشى، من هى گناه میکنم تو میپوشانى. هى گناه از من پوشش از تو «حَتَّى کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِی» (بحارالانوار/ج95/ص87) انگار تو از من حیا میکنى در جمله دیگر میفرماید «خَیْرُکَ إِلَیْنَا نَازِلٌ وَ شَرُّنَا إِلَیْکَ صَاعِدٌ»(بحارالانوار/ج95/ص85) دائماً خیر تو بر ما نازل میشود دائماً شر ما بسوى تو پرواز میکند «یَأْتِیکَ عَنَّا فِی کُلِّ یَوْمٍ بِعَمَلٍ قَبِیحٍ»(بحارالانوار/ج95/ص85) دائماً از ما پرونده پر از جرم براى شما مىآید و دائماً تو به روى بزرگوارت نمى آورى.
4- پرهیز از شتاب در توبیخ و ریاست طلبی
و وقتى کتک میزنى مثل پدرى باش که بچهاش کتک میزند، پدر وقتى به بچه کتک میزند کیف نمى کند در ضمن اینکه گاهى باید تنبیه بشود امیرالمؤمنین(ع) گاهى یک مجرم میآوردند دزدى کرده بود چهار انگشت او را قطع میکرد اما بعد به او محبت میکرد.
«وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَهٍ وَجَدْتَ عَنْهَا مَخْرَجاً» (نهجالبلاغه/نامه53) «وَ لَا تُسْرِعَنَّ» یعنى سرعت نگیر «إِلَى بَادِرَهٍ» به خشمى که ممکن است «وَجَدْتَ عَنْهَا مَخْرَجاً» راه فرار داشته باشد اگر یک کسى غلطى کرد ممکن است این شخص براى غلطش دلیلى داشته باشد و عجله نکن البته اکثراً دلیلى ندارند و گاهى هم ممکن است که من به این دلیل مجبور بودم این کار را بکنم. بپرس چرا این کار را کردى از او توضیح بخواه.
«وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ» نگو من امروز «مومر» هستم مسئولیت دارم، دستور من مطاع است. میگویم بگیریم میگیرند و میگویم نگیر نمى گیرند «آمُرُ فَأُطَاعُ» نگو امروز کار دست من است زور دارم هر کارى دلت خواست انجام دهى. یک وقت نگویى من پدر بزرگم یا رئیس قبیله هستم، برادر بزرگ هستم. شما اگر چه رئیسى اما همه کارى نمى توانى انجام دهى اگر آیت الله مسجد هم باشى، حق ندارى بگویى بچه بلند شو آنجا بشین. در مسجد هر جا نشستى هر مقامى آمد حق ندارد او را بلند کنند این آقا جاى او بنشیند اگر هم نشست نماز او شبهه دارد کسى حق ندارد کسى را از سر جایش بلند کند از مسجد گرفته تا مقامات بالا کسى را نمىتوان از روى صندلیش بلند کرد حالا راننده هستى، راننده قطار هستى یا هرکس دیگر چرا «فَإِنَّ ذَلِکَ إِدْخَالٌ فِی الْقَلْبِ» این براى تو ضرر روحى دارد. این دیکتاتورى و استبداد است «إِدْخَالٌ» یعنى تباهى این قلبت راه تباه میکند. زور گفتى ولی اینکه مردم از ترس گوش دادند اما از لحاظ روحى خودت را تباه کردهاى «وَ مَنْهَکَهٌ فِی الدِّینِ» از لحاظ آخرت هم خودت را هلاک کردهای «وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغَیْرِ» از نظر سیاسى هم حکومتت را واژگون میکنند تو اینقدر زور میگویى مردم وقتى خسته شدند مقاومت میکنند و تو را سرنگون میکنند هر پستى میخواهى باش.
من یک وقتى به برادرهاى پاسدار گفتم اگر یک وقتى عیبى نقصى از من دیدید بگویید: یکى از این برادرها گفت: تو یک روز پدر من را در آوردى! گفتم چکارت کردم؟ گفت: در یکى از شهرها نشستیم توى ماشین برویم شخصی یک لیموى ترش به تو داد تو هم این لیمو را سوراخ کردى و آبش را با دهان میکشیدى و من هم پشت صندلى میلرزیدیم. آدم وقتى به او لیمو میدهند یا نمى خورد یا نصف آن را هم به نفر پشت سرش میدهد و دو ساعت با این لیمو پدر من را در آوردى. گفتم خوب من توجه نداشتیم.
5- سرانجام بد خودخواهی و خود محوری
نگو امروز داریم میخوریم، اما دود کباب همسایهات را اذیت میکند. امروز ماشین داریم گازش را میگیریم این خر سوارها هم نمى توانند جلوى ماشینمان را بگیرند بله، گازش بده گرد و خاکش هم بنشیند به من، ولى یک زمانى همین ماشینت را مصادره خواهند کرد. بنام آخوند نگو من امروز زور دارم « لا تقولن انى مومر » حمام من است هر جا دودش برود، برود، بالاخره مردم خسته میشوند و دود کشش را میاندازند داخل خانهات وقتى که میگویى زور دارم صد تا ضرر دارد از لحاظ خود سازى روحت اذیت میشود، دیکتاتورى در تو شکوفا میشود، از نظر دین ضامن هستى عقوبت دارى.
قرآن میفرماید بهشت براى کیست؟ چه کسانى به بهشت میروند، بهشت مال کسى است که «لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» (قصص/83).
میگویند حضرت امام(ره) وقتى قدیم درس خارج میگفند در فیضیه آخر بحث اخلاقش این آیه را میخواند «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً« این سراى قیامت را قرار میدهیم براى کسى که اراده برتری و علو نداشته باشد. گاهى آدم کفشى میپوشد که مردم همه او را نگاه کنند به یک نحوى خانه میسازد که جلب توجه کند. اگر کسى حرکتى کند که »یُریدُونَ عُلُوًّا« در دلش اراده بزرگ منشى داشته باشد این اهل بهشت نیست.
قرآن میفرماید: کسى که حرکت هایش توى جامعه جورى باشد که توی دلش این باشد که من از همه برترم این قطعاً اهل بهشت نیست «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ« این خانه بهشت را قرار میدهیم براى کسى که اراده «علوا» نداشته باشد.
«ملعون ملعون» خدا لعنت کند، خدا لعنت کند کسى که در فکر ریاست باشد. خدا لعنت کند کسى که مینشیند پهلوى خودش فکر ریاست را میکند. نگو من امروز رئیسم فکر ریاست هم نباش، خدمت کن اگر رزق تو باشد خود مردم جمع میشوند و تو را رئیس میکنند خودت براى خودت خواب نبین که من این کار را میکنم، بعد از این کار، این کار و این کار را میکنم.
امام رضا(ع) فرمود اگر کسى مردم را بکشد بطرف خودش و بداند که در آن جامعه بهتر از او هست، او آدم منحرفى است.
سه نفر میگفتند من، ببین خدا چه بلایى سرشان آورد، نمرود میگفت «أَنَا أُحْیی وَ أُمیتُ» (بقره/ 285) منم که میتوانم زنده کنم و مرگ بدهم. میگفت: خداى من زنده میکند و مرگ میدهد نمرود طاغوت بود گفت: خدا زنده میکند و مرگ میدهد، »انا« منم که زنده میکنم و مرگ میدهم دستور داد یک زندانى را اعدام کردند. گفت: دیدید من مرگش دادم یک زندانى را هم آزاد کرد گفت دیدید زندهاش کردم.
یا مثلاً فرعون میگفت «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى»(نازعات/24) من خداى بزرگ شما هستم. ابلیس میگفت «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ»(اعراف/12) من از آدم بهترم من سجده کنم من که بهترم. و عاقبت هریک را میدانیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»