امام سجاد (علیه السلام)، صحیفه سجادیه
موضوع: امام سجاد(ع)، صحیفه سجادیه
تاریخ پخش: 78/02/09
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی»
در این جلسه میخواهیم کمی درباره امام سجاد(ع) صحبت کنیم ما باید امامان عزیزمان را بهتر بشناسیم چون امامان ما یک مشترکاتی داشتند و یک مختصاتی.
1- اصول مشترک امامان
1- دعوت به توحید
2- مبارزه باطاغوت
3- تربیت مردم
4- نشر فرهنگ اسلام
منتها طاغوت کیست؟ ومردم چگونهاند وشرائط تاریخی و جغرافیایی و…؟ شرائطی پیش میآید که عملکرد فرق میکند.
شاید این مثل زشت باشد ولی از امام سجاد معذرت میخواهیم که این مثال را میزنم دریک بازی فوتبال هر طرف یازده نفر هستند و هدف این است که گل بزنند البته ممکن است یکی کنار دروازه باشد و یکی توپ را در هوا رها کند یکی توپ را زیر پایش نگه داردحرکات فرق میکند ولی هدف یکی است دولب قیچی برخلاف یکدیگر حرکت دارند، اما هدف یکی است پارچهای را میخواهی آب بکشی برای فشار دادن حرکتها متضاد است ولی هدف آب کشیدن است پس بنابر این حرکتها وعکس العملهای مختلف دارندامامان ما ولی هدف یکی است این یک اصل است که باید بپذیریم.
2- شرائط زمان امام سجاد(ع)
امام سجاد(ع) 35 سال امام بود. وقتی امام حسین(ع) را شهید کردند سه، چهار نفر بیشتر اعتقاد واقرار به امامت او نداشتند. یاران امام کم بودند، ولی حضرت با زحمات فراوانی توانست تا 137 نفر را تربیت کند. در زمان او خیلی شرائط سخت ولی بعد از آن حضرت آسانترشد.
حکام زمان آن حضرت میگفتند که هر کس به ما «اتَّقُوا اللَّهَ» بگوید او را میکشیم. ابن زیاد بعد از شهادت امام حسین(ع) حرفها زد یک نفرخواست اعتراض کند او را کشتند، دهها هزار نفر عریان درزندان بودند. دهها هزار نفر را سربریدند یکی از حکام درآن زمان میگفت: شیرین ترین چیز برای من کشتن انسانهاست من از کشتن آنها لذت میبرم.
خاطرهای از امام باقر(ع) از کتاب (بحارالانوارجلد46، صفحه360)، (امالی طوسی، صفحه154) میگوید: عَنْ خَالِدِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: «کُنْتُ جَالِساً مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ(ع) إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ فَرَدَّ(ع) قَالَ الرَّجُلُ کَیْفَ أَنْتُمْ فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدٌ أَ وَ مَا آنَ لَکُمْ أَنْ تَعْلَمُوا کَیْفَ نَحْنُ إِنَّمَا مَثَلُنَا فِی هَذِهِ الْأُمَّهِ مَثَلُ بَنِی إِسْرَاییلَ کَانَ یُذْبَحُ أَبْنَاؤُهُمْ وَ تُسْتَحْیَا نِسَاؤُهُمْ أَلَا وَ إِنَّ هَؤُلَاءِ یَذْبَحُونَ أَبْنَاءَنَا وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَنَا زَعَمَتِ الْعَرَبُ أَنَّ لَهُمْ فَضْلًا عَلَى الْعَجَمِ فَقَالَتِ الْعَجَمُ وَ بِمَا ذَلِکَ قَالُوا کَانَ مُحَمَّدٌ مِنَّا عَرَبِیّاً قَالُوا لَهُمْ صَدَقْتُمْ وَ زَعَمَتْ قُرَیْشٌ أَنَّ لَهَا فَضْلًا عَلَى غَیْرِهَا مِنَ الْعَرَبِ فَقَالَتْ لَهُمُ الْعَرَبُ مِنْ غَیْرِهِمْ وَ بِمَا ذَاکَ قَالُوا کَانَ مُحَمَّدٌ قُرَشِیّاً قَالُوا لَهُمْ صَدَقْتُمْ فَإِنْ کَانَ الْقَوْمُ صَدَقُوا فَلَنَا فَضْلٌ عَلَى النَّاسِ لِأَنَّا ذُرِّیَّهُ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ خَاصَّهً وَ عِتْرَتُهُ لَا یَشْرَکُنَا فِی ذَلِکَ غَیْرُنَا فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ قَالَ فَاتَّخِذْ لِلْبَلَاءِ جِلْبَاباً فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَأَسْرَعُ إِلَیْنَا وَ إِلَى شِیعَتِنَا مِنَ السَّیْلِ فِی الْوَادِی وَ بِنَا یَبْدُو الْبَلَاءُ ثُمَّ بِکُمْ وَ بِنَا یَبْدُوا الرَّخَاءُ ثُمَّ بِکُمْ» (أمالی طوسی/ص154)
من نزد امام باقر(ع)نشسته بودم مردی آمدوبرآن حضرت(ع) سلام کرد حضرت جواد سلام او را داد آن مرد از حضرت سؤال کرد: حالتان چطور است؟ حضرت فرمود تو هم نمیدانی حال ما چطور است؟ زندگی ما مثل بنی اسراییل است در زمان فرعون نسل مردها را میکشند، زنها رازنده نگه میدارند عربها میگویند ما از عجمها بهتر هستیم (چون محمد عرب است) و قریشها میگویند ما از عرب بهتر هستیم چون محمد قریشی بوده، ولی ما که فرزند آن پیامبر هستیم مارا اذیت میکنند.
مثل کسی که دستکش و عصای آقا را میبوسد ولی دست وپای او را قطع میکند. آن مرد از زبان حال حضرت دلش سوخت وگفت: به خدا قسم من (از شیعیان شما هستم) و شما را دوست دارم.
فرمود: خودت را برای سختیها آماده کن. چون زمانی است که اگر کسی طرفداری واظهار دوستی با اهل بیت کند بنی امیه حقوق اورا قطع میکنند واورا تبعیدو……. و این از زمان معاویه شروع شد. یک کرامتی از حجربن عدی برای شما بگویم که برای خودم اتفاق افتاده: حجربن عدی از یاران علی ابن ابی طالب(ع) گفتند: بگومن از او بیزارم وبه اوعلاقه ندارم وگرنه تو را اعدام میکنیم.
گفت: به خدا قسم اگر سرمراهم قطع کنید من چنین نخواهم کرد. (بالاخره اورا به دارزدند وسراز بدنش جداکردند)
قبر او 20 کیلومتری دمشق است مارفتیم سرقبر او یک نفر از من پرسید او کیست؟
گفتم: یکی از یاران امیرالمؤمنین(ع) که برای خاطر شیعه بودن اورا اعدام کردند. و پیش از این اطلاعاتی نداشتم. بعد رفتیم سر قبر او سالن بزرگی است ووسط آن قبرش، زیارت کردیم وقرآن خواندیم، آنجا یک قفسه کتاب بود نگاهم خورد به کتابی که 10 جلد بود ونامش این بود (بدانید من فاطمه هستم) چون حضرت در یکی از سخنرانیها یش این جمله را گفته بود که بدانید من فاطمه هستم وبرای شما حرف دارم. من هم این کتاب را هنوز ندیده بودم دست کردم و بدون دلیل جلد دهم از آن را برداشته و باز کردم و اتفاقی باز کردم کتابی که اصلا درباره حجربن عدی نبود. به آن نگاه کردم دیدم در احوالات حجر نوشته که موقعی که او را تهدید به مرگ کردند گفت: سر مرا قطع کنید پس به خدا قسم از علی ابن ابیطالب بیزاری نخواهم جست من از این واقعه اتفاقی میفهمیدم که حجربن عدی خواست به من بگوید که آمدهای برای من فاتحه تخوانی من اینچنین کسی هستم. آخه من چهل سال است آخوند هستم این یک هدیهای همینطور دست کردم کتاب «اعلموا انی فاطمه» ده جلد کتاب قطور جلد دهم کتاب درباره فاطمه زهرا(س) او را باز کردم در احوالات حجر نوشته بود. خداوند رحمت کند علامه امینی رادر70 هزار منبر به علی(ع) ناسزا میگفتند تشدید شد بخشنامه شد اگر کسی هم فراموش میکرد او را به ناسزا گفتن یادآوری میکردند. این وضع زمان امام سجاد(ع).
اما وظائف امام سجاد(ع) در سخترین زمانهای خفقان، حفظ دین از تحریف، بدعت، تجمل گرایی، رهبری و شاگرد پروری، حمایت از مستضعفان و محرومان، موضع گیری در برابر حکومتهای ظلم، زنده نگه داشتن عاشورا، احیاء قرآن اینها گوشهای از وظائف امام سجاد(ع) است که درباره آنها صحبت میکنیم.
3- نقش امام سجاد در احیاء قرآن
از قرآن مورد آخری شروع کنیم امام سجاد(ع) یک صوت وآهنگ بسیار خوبی داشت چنان قرآن میخواندکه مردمی که ازآن محل رد میشدند جذب شده میایستادند وگوش میکردند بعضی از سقاها با اینکه مشک آب بردوش داشتند ایستاده وگوش میدادند (ودر حالی که از مشکها قطره قطره آب میرفت آنقدر جذب میشدند ومی ایستادند که آب مشک آنها تمام میشد).
وفرمود اگر نزد من یک قرآن باشد وروی کره زمین هیچکس نباشد من وحشتی ندارم وحال آنکه حاکم آن زمان قرآن راپرت کرده وگفت من میخواهم حکومت کنم، خیلی مهم است که یکی دین میخواهد که حکومت کند ویکی حکومت میخواهد که دینداری کند.
4- پاسداری از اصول انقلاب
پس خوب گوش بدهید حرف بزرگی است که امروز هم ما احتیاج داریم که حکومت برای دین یا دین برای حکومت. اگر از دین میگوییم وچون دین (ن) نون نان دارد ما او را میخواهیم ولذا اگر دیدیم یه چیزی بگوییم بی حجابها خوششان میآید و به ما رأی میدهند دین را میگذاریم کنار و یا اینکه فلان گروه (مثل سلطنت طلبها) خوششان میآید، یک چیزی هم برای آنها میگوییم میخواهیم رأی جمع کنیم این مردود است. پس یک وقت دین را میخواهیم برای حکومت. ویا حکومت را میخواهیم برای دین حتی حاضر نمیشویم یک دروغ هم بگوییم چون دل چه کسی راضی میشود؟ پس با هم فرق میکند خداوند رحمت کند شهید مطهری را میگفت: بعضیهاتون میخورند که کتاب بنویسند و بعضیها کتاب مینویسند تا نان بخورند. کسی که کتاب مینویسد تا نان بخورد هرچه شد مینویسد گرچه چرند، رمان دروغی را خلق کن مینویسد که نان بخورد و البته انسانهایی هم هستند که برای هدف (مقدس) کتاب مینویسد البته از آن نان هم میخورند (وتأمین هم میشوند).
پس حکومت برای دین یادین را یدک میکشد تا به حکومت برسد واگر لازم شود از اطراف دین میساید تا به مقصود برسد. بعضی از کشورها واین نامردحاضر نیست حتی یک لیوان شراب راازسر سفره بردارد برای بزرگترین شخصیت ما کسی که حتی از یک لیوان عرق عقب نشینی نمیکنند ما دست از اصول برای این پفیوزها برداریم، اینها یک شال گردن به ما نمیدهند چرا ما میخواهیم قبا را پیراهن وحجاب را برای آنها بدهیم؟ برای افرادی که سرسوزن دست از آداب خود هم برنمی دارند. دست برداشتن از اصول.
اصول ما چی بود؟
1- استقلال
2- مرگ برشاه
3- حمایت از مستضعفین وفلسطینیها
4- مرگ برآمریکا
امیرالمومنین علی(ع):
طرفدارهای معاویه برباطل خود محکم وطرفداران من در حق خود سست هستند. چرا؟
شما یه کلاه نمدی ببرید اروپا به یک اروپایی بگویید من صد دلار میدهم این کلاه را به سربگذارید این کار را نمیکند ولی چقدر ایرانی بدون یک دلار انواع و اقسام لباسهای آنها را تقلید میکنند؟ این خود باختگی است تو شکل من باش چرا من شکل توباشم.
(یک کسی گفت انگشترت را بد ه گفت چرا میخواهم هر وقت میبینم به یادت باشم گفت نمیدهم هر وقت دیدی نیست به یاد من باش).
چرا لهجه را عوض کنیم، یزدی، یزدی، واصفهانی، اصفهانی حرف بزند. چرا خودت را باختی به اسم روستای خود باشیم چرا شهری؟ شما از آب ونان آن روستا مصرف کردهای چرا تحقیر میکنی؟ چطور شهر پزش بیشتر است (چرا بگویی از کاشان بگو از روستایی کاشان. اگر مشهور شدی روستای تو مشهور شود نه شهر یه مقداری خود باختگی داریم) منبر ومسجد 35 سال دست بنی امیه بود قرآن وحدیث به نفع آنها تفسیر میشد قوه قضاییه هم به دست آنها اعدام، زندان، مصادره، تخریب همه به دست قاضیهای آنها حجاج دهها هزار نفر را کشت.
امام باقر(ع) فرمود: «مَا بِمَکَّهَ وَ الْمَدِینَهِ عِشْرُونَ رَجُلًا یُحِبُّنَا» (شرحنهجالبلاغهابنابىالحدید/ج4/ص104) در کل مکه ومدینه 20 نفر نیستند که ما را دوست داشته باشند. چقدر اینها مظلوم بودند این روایت را در کتاب ابن ابی الحدیدکه یکی از علما درجه یک اهل سنت است دیدم جلد چهارم صفحه 104. اگر به کسی میگفتند کافر و زندیق مشکلی نداشت ولی اگر شیعه بود گرفتار میشد. در زمان طاغوت (شاه) هم اینچنین بود مدرسه و کتاب وآمرزش برای یهودیها و مسیحیها آزاد و بلامانع بود ولی کتابهای این واسلامی کنترل ودر تنگناها قرار داشت.
یکی از مسئولین آموزش وپرورش میگفت مابرای افتتاح یک مدرسه که همه محصلین دختردر آن با حجاب باشند به رئیس آموزش وپرورش نامه نوشتیم که ما میخواهیم چنین مدرسهای داشته باشیم وشما فرض کنید ما یهودی هستیم وبه ما اجازه بدهید. چطور آنها در دینداری خود آزاد هستند.
نمیدانم بگویم یا نگویم، میگویم اگر این مطلب و داستان را که یک دادستانی گفته که 30 سال است او را میشناسم نمیگفت باور نمیکردم گفت این پرونده دست من است بیا ببین خیلی سریع میگویم برای نسل نوشیدن اینها واجب است میفرماید:
«وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلیلاً فَکَثَّرَکُمْ» (اعراف/86)، «لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فی ضَلالٍ مُبینٍ » (انبیاء/54).
یاد کنید زمانی که شما کم بودید، و شما در گمراهی بودید. تاریخ نباید فراموش شود وما چی بودیم خداوند به پیامبرش میفرماید:
«أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى» (ضحى/6)، یادت هست یتیم بودی ما تورا پناه دادیم.
50 سال انگلیس وآمریکا به خاطر نفت بر ایران مسلط شد آنها تهران وقسمتی در خوزستان چه خانه وحقوق و عیاشیهایی که داشتند کم کم مردم شروع کردند به مرگ بر شاه ومرگ بر آمریکا و آنها شروع کردند به فرار کردن از خوزستان یکی از مهرههای آمریکایی میخواهد بروداز تهران ابلاغ میشود که با تجلیل او را بدرقه کنند، مسئولین منطقه او را بدرقه کرده ویک قالی ابریشم به او هدیه میدهند و او هم در آخرین لحظات بسته بندی را به عنوان هدیه برای شاهنشاه این مملکت میدهد بعد او را به استانداری آورده (وبه نقلی از استانداری به تهران و از وزارت به کاخ) بالاخره وقتی باز میکنند میبینند (2 کیلو) مقداری دستمال کاغذی که او (خائن) در دستشویی مصرف کرده به عنوان هدیه برای بالاترین شخصیت این مملکت فرستاده، پنجاه سال خوردند و بردند و عیاشی کردند و موقع رفتن به شاه ایران دستمال آلوده دادند. (این بود ایران زمان شاه) و اما ایران زمان جمهوری اسلامی خداوند رحمت کند شهید رجایی را رفت آمریکا برای سخنرانی در بین الملل، رئیس جمهور آمریکا از این معلم با فضیلت وقت ملاقات خواست به او نداد.
ایران ذلیل وایران عزیز یادمان نرود. پس کار امام حفظ دین از تحریف بود.
حضرت امام سجاد(ع) یک انگشتر داشت روی آن نوشته بود: «شقی من قتل الحسین علیه السلام» بدبخت و (سیه روی) شد کسی که حسین(ع) را کشت.
هر کس آن را میدیدیعنی مرگ بر آمریکا را روی انگشترش دیده است، این نقش نگین بود.
امام سجاد(ع) از خاک قبر امام حسین(ع) تسبیحی درست کرد و در جلسه یزید و ابن زیاد آن را بدست داشت گفتند این چیست؟ فرمود: این خاک قبر حسین(ع) است فکر نکنید اورا کشتید، تمام شد در تاریخ مردم با تبرک به قبر حسین(ع) در مقابل طاغوتها خواهند ایستاد وشما نیست خواهید شد. و با این کار طاغوتها را میسوزاندند اگر چه بعضی وقتها در حال تقیه بودند.
5- اسلام مبتنی بر کینهتوزی دشمنان
یک روز منصور آمد وگفت: این امام صادق(ع) مثل استخوان تو گلویم گیر کرده نمیدانم چکار کنم. شیعه معنایش این است که استخوان در گلوی دشمن باشد یک خاطره از سید حسن نصرالله رئیس حزب الله لبنان ایشان میفرمود: فردی آمد نزد من وگفت من فقط اسلام امام خمینی وه را قبول دارم گفتم چطور گفت آیهای در قرآن داریم که فقط او به آن عمل کرده وآن اینکه: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ» (مائده/82)
کینه توزترین مردم نسبت به اهل ایمان یهودیها هستندومن میبینم یهودیها سخت ترین دشمن را برای خود امام خمینی(ره) ومردم وانقلاب ایران میدانند معنای این آیه خوب برای من مشخص شد. چون اسراییل از بقیه دولتهای اسلامی ترس وواهمهای ندارد. بله ممکن است در حد روزنامه انتقاداتی هم بشود برای مصلحت روزگار. پس من از این آیه فهمیدم که هر کس را یهودیها بیشتر به آنها کینه میکنند (ودشمنی میورزند) «لِلَّذینَ آمَنُوا» آنهایی هستند وفعلا یهودیها بیشترین کینه را نسبت به امام وایرانیها دارند. ایشان فرمودند ولذا او آمد نزدمن وشیعه شد. این کینه ودشمنی مرام طاغوتهاست.
گفتند یک روز خلیفه قرآن را باز کرداین آیه آمد که: ما از ظالمان وستمگران انتقام خواهیم گرفت.
او گفت از من انتقام میگیری امروز من از تو انتقام میگیرم قرآن را گذاشت ودستور داد آن را تیر باران کردند. روزگار این چنین بود. در فیلم امام علی(ع) دیدید که کسی (در آن زمان) پیش نماز (اما جماعت) شد که مست بودسه چهار رکعت نماز بیشتر خواند وگفت من امروز حالم خوب است میخواهید بیشتر بخوانم.
ببینید مسیر حکومت از امیرالمؤمنین(ع) به کجا رفت. یزید سال اول امام حسین(ع) را شهید وسال دوم مدینه را قتل وغارت وسال سوم کعبه را به منجنیق بست، حال امام سجاد(ع) در چنین زمانی این مسائل را میدید ودعا میکرد:
خدایا اگر طاغوتی را دیدم واورا احترام کردم مرا ببخش.
یعنی غلط کردی احترام کردی میگویند به درب بگوتا دیوار بشنود به مردم نمیگفت ولی اینچنین دعا میکرد.
6- نحوه و فن بیان حضرت
اول انقلاب سمینار حجی بوددر آفریقا دعوت شدیم آنجا اعلام کردندکه غیر از مسائل حج مطالب دیگری گفته نشود، از شیعه از سنی از وهابیت و طاغوت و… من هم دیدم خیلی حرف برای زدن دارم یک عکس قبر پیامبر(ص) پیدا کردم (کشیدم) به یک نفردادم گفتم بالاسرمن نگه دارتوی سمینار من هم خطاب به اعضاء گفتم همه سخنرانها رو به مردم میکنند من میخواهم پشت به شما کنم، روبه عکس وقبر پیامبر(ص) کردم وگفتم:
السلام علیک یا رسول الله، یا رسول الله شما با یک مسجد10 ستونی دنیا راتکان دادید ومسلمانها (امروز) با مسجد هزارستونی هیچ جا را تکان ندادهاند. یا رسول الله فرمودی کاری کنید که دشمن ازشما بترسد ماکاری کردهایم که مااز دشمن میترسیم و……. خلاصه یک زیارتنامه عربی که یا رسول الله تو آنچنان بودی وما اینچنین هستیم واینکه این دین که ماداریم آن دین رسول الله نیست مگر میشود اسلام آمریکایی.
قرآن میفرماید: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ» (بقره/256) «ویومن بالله» مگر میشود انسان «یُؤْمِنْ بِاللَّهِ» باشد و «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» نباشد اول «یَکْفُرْ» است. بعد «یُؤْمِنْ».
یا رسول الله 70 جنگ کردی مسلمانها امروز حال دفاع کردن از خود را ندارند خطبههای نماز جمعهها بیمحتوا شده، یک میلیارد مسلمان اطراف شما خاصیتی ندارند، منابع نفتی از آنها است استفاده صحیح نمیکنند و…
جمعیت شروع کردند به گریه که اگر من روبه آنها میکردم ومی گفتم شما اینچنین هستید سخنرانی مرا قطع میکردند. این خط رامن از امام سجاد(ع) آموختم که حضرت اگر صریح به مردم میگفت جلو طاغوت تعظیم نکنید میگرفتند واعدام میکردند در ضمن دعا میفرمود: خدایا نکند من طاغوتی را تعظیم و دوات او را مرکب کرده باشم و یا قلم و مداد او را تراشیده باشم و یا به روی او لبخند زده باشم… یعنی مردم کارهای شما غلط است.
7- رهبری وشاگردی
من کتابی را پیدا کردهام چاپ از آستان قدس رضوی که نام 172 نفر از شاگردان امام سجاد(ع) را نوشته که معروفترین آنها:
محمدبن شهاب زهری وابوخالد کابلی، وابان ابن تغلب، وابوحمزه ثمالی (دعای ابوحمزه ثمالی از اوست) جابربن عبدالله انصاری، ابورافع و…
یکی از کارهای حضرت در حالی که حوزه علمیه ودرس ومنبر وخطبه ممنوع بود، شاگرد پروری بود از طریق یک کلاس سری، خریدن برده هاوتربیت آنها وآزاد کردن آنها شب عید فطر.
(ما دریک کشور عربی میخواستیم با جمعی تبلیغ کنیم نمیگذاشتند گفتم ما با فرد مورد نظر قرار میگذاریم در مسجد و روزنامه روی صورت میکشیم به عنوان اینکه خواب هستیم از زیرروزنامه حرفهای خود را میزنیم گاهی انسان باید خود را به خواب زده وحرفها را بزند.)
ویا دو ایرانی بنشینند وحرف بزنند وجنگ زرگری راه بیاندازد ولی مقصود این باشد که دیگران بشنوند (مثل آمپول از طریق عقب) یعنی شیوههای تبلیغ فرق میکند.
دانشکده سری فارغ التحصیل شب عید فطر ولی درقالب (برده خری) برده خریداری و در پوشش برده داری انجام شد.
8- نکات و محتوای صحیفه سجادیه
امام سجاد(ع) کتابی دارد بنام صحیفه سجادیه که این کتاب 54 دعا درآن است که سند آنها به فرزندان حضرت میرسد مثل زیر که شهید شد وامام باقر(ع).
البته صحیفه سجادیه از (علمایی) مثل شیخ حر عاملی و میرزای نوری داریم چند رقم داریم مثل نهج البلاغه که همه خطبههای علی(ع) در نهج البلاغه نیست، بلکه این کتاب بخشی از سخنان حضرت است البته کتابهایی هست که مستدرک است.
مستدرک یعنی هرچه نویسنده قبلی جا گذاشته ودسترسی نداشته و یا فراموش کرده آمده مثل مستدرک صحیح تخاری، مستدرک وسائل، مستدرک سفینه البحار، مستدرک زیاد است. مستدرک نهج البلاغه زیاد است از چیزهایی که سیدرضی به آنها دستیابی نداشته با وجود کامپیوتر برای همه کتابها میشود مستدرک نوشت.
پس 54 دعا سیمای دعا، معرفت، محبت، صفات خدا، عبادت، سیاست، رسالت وپیام است.
یکی گفت دیدم امام سجاد(ع) در مسجد الحرام زیاد گریه میکند عرض کردم شما که فرزند پیامبر(ص) هستید چرا اینقدر گریه میکنید حضرت فرمود مگر قرآن نخواندهای که میفرماید: «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ» (مومنون/101) درقیامت نسبت داشتن به حال انسان فایدهای ندارد.
اما اینکه پیامبر(ص) شفاعت میکند میفرماید: «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى» (انبیاء/28) از کسی شفاعت میشود که خدا از او راضی است ومن نمیدانم که خدا از من راضی هست یا نه.
اینکه میگویی رحمت خدا وسیع است میفرماید: «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ» (اعراف/56) رحمت خدا به محسنین نزدیک است ومن نمیدانم از محسنین هستم یا خیر.
در دعای هشتم (صحیفه سجادیه) در دعای کوچک وکوتاه یک صفحهای حضرت چهل خطر را گوشتزد کرده کدام استاد ودانشگاه وآیت الله میتواند یک صفحه بنویسد که چهل نکته درآن باشد.
«اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَهِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّهِ الْقَنَاعَهِ، وَ شَکَاسَهِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَهِ، وَ مَلَکَهِ الْحَمِیَّهِ» (صحیفه سجادیه/دعاى 8) خدایا من از خطرها به توپناه میبرم.
(خطرها چیست؟)
«هَیَجَانِ الْحِرْصِ» زیاده خواهی، ما الآن چقدر زندان داریم که از روی حرص رفت کارش را توسعه بدهد گرفتار شد و در رانندگی گاز بی جا داد، «وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَهِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّهِ الْقَنَاعَهِ»
چقدر زنهایی طلاق گرفته وخانه نشین شدهاند برای اینکه با شوهر قانع نبودهاند، حالا آبگوشت یا نان وپنیر آنقد رارزش داشت که بی همسر بماند به خاطر پشم ونخ زندگی را متلاشی کردیم که زیلو یا قالی، چه مشکلاتی است که قناعت را از بین میبرد حرص وغفلت چه عوارضی دارد. چهل خطر که جامعه را سرنگون میکند حضرت دریک دعا همه را برشمرده. دعاهای حضرت پراست از معارف ونکته واسرار است.
ماچند طلبه شدیم یک ماه رمضان از شب تا به صبح فقط شرح یکی از دعاهای حضرت را بنام (مکارم الاخلاق)شرح آنرا نوشتیم آنهم کوتاه.
یکی ازبرکات شیعه این مناجات هاو دعاهاست. جوری با خداحرف میزند انگار خدارا محاکمه میکند.
خدایا مرا میبری به جهنم من فریاد میزنم که تو را دوست دارم، اگر مرا به دوزخ ببری شیطان خوشحال و اگر ببخشی پیامبر(ص) خوشحال میشود حال با خودت که ببخشی یا نبخشی.
خوب چون این بحث روز شهادت امام سجاد(ع) پخش میشود از برادر آقای طاهری دعوت کردیم که جلسه بوی عزاداری بردارد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»