امام خمینی(ره)، دوران زندگی
موضوع: امام خمینی(ره)، دوران زندگی
تاریخ پخش: 70/03/16
بسم الله الرحمن الرحیم
در خدمت خواهران و برادران عزیز جهادگر هستیم. آنهاایی که همه شما بیش از من خدمتشان را در روستاها، شهرها و در جبهه میدانید. کسانی که ایام تعطیلی به جای استراحت «قربه الی الله» بدون هیچ چشم داشتی در روستاها کار میکنند. ان شاءالله کارتان مبارک باشد.
بحث ما به مناسبت اینکه در ایام دومین سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) پخش میشود، میخواهیم یک سیمایی از امام بگوییم. از برادرمان آقای پرهیزگار هم دعوت کردیم که بیایند تا جلسه شبیه جلسه فاتحه باشد. یعنی سالگرد امام را فاتحه برقرار کنیم. منتها در این فاتحه چهل تا آیه خوانده میشود، که هر آیهاش مهم است. امام(ره) مصداق یکی از آیه هاست.
1- زندگی امام خمینی
موضوع بحث: کودکی امام، طلبگی امام، هجرت امام به قم، تدریس امام در مسجد، مرجعیت امام، آغاز مبارزه امام و… هر یک از این موضوعات را به همراه یک آیهای از قرآن که انشاءالله برادرمان میخواند و من ترجمه میکنم، بیان میکنیم. بعد میاییم سراغ زندان امام، تبعید امام به ترکیه، تبعید به نجف، انتقال رهبری امام به نجف، جلوه کردن درس امام در نجف، توسل امام به امیرالمؤمنین(ع)، 14 سال یاران امام و… که در حدود 30، 40 عنوان بحث است که من میترسم شما خسته شوید.
2- کودکی امام
در مورد کودکی امام باید بگویم که امام فرزند شهید است و پدر امام را در سن کودکی امام شهید کردند. امام یتیم است. این خودش برای فرزندان شهدا و فرزندان یتیم درس است که میشود آدم یتیم باشد و پیامبر باشد. میتواند یتیم باشد و رجایی باشد. میتواند یتیم باشد و رهبر انقلاب باشد. یتیم بودن سوز دارد، درد دارد، غصه دارد، اما بدبختی ندارد. غصه در یتیمی است، اما بدبختی در یتیمی نیست. کسی نمیتواند بگوید حالا که من بچههایم پدر ندارند، پس بدبخت هستند. گاهی میلیونهاا بچههای پدردار بدبخت هستند و هزارها بچههایی که پدر ندارند، خوشبخت هستند. یتیمیدرد هست اما بدبختی نیست. حالا گفتم چون سالگرد امام هست به هر عنوانی که مینویسیم یک آیه بخوانیم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»، «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى» (ضحى/6) آیا ما تو را یتیم ندیدیم؟ وقتی خدا بنا دارد با یک بچه یتیم از خمین، رژیم سلطنتی 2500 ساله را براندازد، میتواند. اراده خداوند اگر بخواهد توسط یک بچه یتیم و بچه شهید رژیم 2500 ساله را سرنگون میکند. امام بزرگ شد، نوجوان شد، طلبه شد. در قرآن برای طلبگی یک آیه داریم: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» (توبه/122) همه که نمیتوانند ملا شوند، پس لا اقل از هر فامیل و از هر قبیلهای یک افرادی بلند شوند و هجرت کنند. بروند ملا شوند و برگردند. از اسلام و از دین آنچه یاد گرفتهاند، به قوم خویش یاد بدهند. بعد از آنکه فقیه و اسلام شناس عمیق شدند، سراغ قوم خود برگردند و آنچه یاد گرفتهاند به دیگران بگویند. امام طلبه شد و مقداری در خمین و اراک درس خواندند و بعد به قم هجرت کردند.
حوزه علمیه قم چه حوزهای هست؟ «فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ» (توبه/108) در حوزه قم طلابی بودند، مؤسس حوزه علمیه قم مرحوم حاج شیخ عبدالکریم بود. در حوزه طلبههایی هستند. «فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» این خودش یک ارزش است. انسان ممکن است که خودش موفق شود، اگر موفق نمیشود لا اقل گامی در راه موفقیت بردارد.
در دعای ماه رمضان اول از خدا میخواهیم مکه برویم. «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ» (إقبالالاعمال/ص24) میگوییم: «خدایا میخواهم به حج بروم. » بعد از یکی دو جمله امام میگوید: «حالا اگر هم بنا شد که مکه نرویم، اما لااقل «أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ الْحَرَامِ» (کافی/ج4/ص71) یعنی یک خورده پایین میآییم، اول میگوییم مکه برویم و بعد میگوییم اگر نشد مکه برویم، ثواب حج را به ما بده. خدایا توفیق بده ما شهید بشویم و اگر شهید نشدیم ما را سر سفره شهدا بنشان. یعنی از این فیض محروم نباشیم. اول خوب است که آدم پاک پاک باشد، حالا اگر آدم نمیتواند پاک باشد لا اقل «فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» همنیکه آدم دوست داشته باشد پاک باشد، خودش ارزش است.
به یکی از مراجع تقلید گفتند شما خودت را عادل میدانی؟ (البته اینرا بگویم که پیشنماز واجب نیست خودش، خودش را عادل بداند، چون بالاخره هر کسی از بچگی تا بزرگی ممکن است خلافی از خودش سراغ داشته باشد. لازم نیست پیشنماز خودش را عادل بداند. ولی اگر مردم از او گناه کبیرهای سراغ ندارند، میتوانند پشت سرش نماز بخوانند. ) به یکی از بزرگان گفتند، شما خودت را عادل میدانی؟ گفت: دوست دارم که عادل باشم. امام به ورزشکاران فرمود: من ورزشکار نیستم اما ورزشکاران را دوست دارم. من نمیتوانم مثل شما افراد جهادسازندگی آن فعالیتی که در روستا میکنید، انجام دهم. ممکن است من نتوانم هنر شما را داشته باشم، اما کار شما را دوست دارم. شما ممکن است نتوانی سخنرانی مرا بکنی، اما دوست داری که من در تلویزیون حدیث بخوانم و ما که نمیتوانیم در خیرات همدیگر شریک شویم. اما اگر همدیگر را دوست داشته باشیم، خداوند اجر شما را به ما میدهد، یعنی اجر جهاد سازندگی شما را به من میدهد و اجر حدیث خواندن مرا به شما میدهد به شرط اینکه شما حدیث خواندن من و بیان مرا دوست داشته باشید و من بازوی شما را دوست داشته باشم. اگر به کار همدیگر راضی باشیم و دوست داشته باشیم، «مأجوریم» یعنی اجر داریم.
«فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا» البته نمیخواهم بگویم هر کس که طلبه است، آدم خوبی است. اما آنهاایی که حوزه میروند، میروند که آدم خوبی شوند و اکثراً هم همینطور است. در میان اقشار مردم وقتی حساب میکنیم، میبینیم بدی در نژاد ما کم است. بحمدالله ما طلبهها این افتخار را داریم که بیش از دو هزار طلبه شهید داریم. اصلاً جمعیت طلبهها ده هزار نفر بیشتر نیست، حدود ده هزار طلبه به دو هزار شهید خیلی است. یعنی یک پنجم و هیچ نژادی یک پنجم شهید نداده است. الحمد الله طلبهها همه ما را در شهید دادن روسفید کردند. با همه سمپاشیهایی که علیه روحانیون میشود و با همه نیشها و نوشها در عین حال وقتی جمع بندی میکنیم، میبینیم که بحمدالله این آیه درست است که حوزه «فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا»
3- زندگی امام در قم
امام وارد حوزه علمیه قم شد. روحانی شد و در مسجدی که آرم، تابلو نئون و کاشی کاری ندارد، مسجدی در یک کوچه، مسجدی ساده که قالی، لوستر و زرق و برق ندارد، شروع به تدریس نمودند. خیلی این مسجد، مسجد خوبی بود. چون بعضی مسجدها عنوان دارد، آدم ندارد و بعضی مسجدها آدم خیلی در آن هست ولی عنوان ندارد. خیلی از مسجدها چه دکورسازی و کاشیکاری و… دارد، اما کسی در آن نیست. خدا مرحوم شهید مفتح را رحمت کند. انقلاب از همین قیطریه شروع شد. روی تپههای قیطریه نماز عید خواند. تپه قیطریه چه تزئینی داشت؟ تزئینات نبود ولی مرکز انقلاب شد و گاهی وقتها تزئینات هست ولی یک نفر را هم تکان نمیدهد. ولی این تپه قیطریه تهران و ایران را تکان داد. پس هر چه سادگی باشد بهتر است.
درس در مسجد شروع شد. «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ» (توبه/108) قرآن میگوید اگر میخواهید بروید مسجد نماز بخوانید یک مسجدی بروید که بانی و هیئت امنای آن بر اساس خدا این مسجد را ساخته باشند، نه بر اساس رقابت و چشم هم چشمی ساخته شده باشد.
4- مرجعیت امام
بعد امام مرجع تقلید شد. درباره مرجعیت امام آدم یاد این آیه میافتد: «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ» (انشراح/4) خدا به پیامبر (ص) میگوید: که ای پیامبر! نام تو را بلند کردیم. ای پیامبر! گمنام و یتیم بودی «وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى» (ضحى/8) بیپول بودی، یتیم و آواره و بیپناه بودی، «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ» درست است که امام یک بچه یتیم و شهید زاده بود، اما به مرجعیت رسید.
5- مبارزات امام
مبارزه شروع شد، به مناسبت آغاز مبارزه آدم به یاد این آیه میافتد. «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه/24) خدا به موسی میگوید: موسی بلند شو و سراغ فرعون برو. او طغیانگر و طاغوت است. جلویش را بگیر. گفتهاند که امام شنید، یک طاغوت به نام کسروی کتابی نوشت که انحراف بسیاری داشت. امام درسش را در حوزه علمیه تعطیل کرد و مدتی نشست و کتابی در رد آن کتاب نوشت. اولین کتاب امام است که ظاهراً درسش را تعطیل کرد چون گاهی وقتها انسان باید درس را تعطیل کند. گاهی باید مسجد را تعطیل کند. درباره یک نفر گفتند: «ایشان 80 سال است نماز اول وقت میخواند. » گفت: «اگر 80 سال نماز اول وقت میخواند پس آدم بدی است. » گفتند: چرا؟ گفت: چون نمیشود در این 80 سال یک کاری پیش نیاید که از نماز اول وقت واجبتر باشد. این پیداست که گوشش خیلی به نیازهای مردم نبوده و فقط مشغول به نماز خودش بود. کسی را که میگویند: «چون یک دفعه در عمرش نماز جماعت را تعطیل نکرده، پس آدم خوبی است» بسیار آدم بدی است چون ده سال جنگ بوده و یک بار به جبهه نرفته است و راضی بوده به چهار پیرمرد و چهار پیرزن در نماز جماعت. یعنی مهمتر از مسجد دیگر جایی نبود؟ کسی خوب است که وقتی جنگ بود جبهه برود. گاهی به روستا برود، گاهی خارج از ایران برود. گاهی جبهه برود. اینکه آدم یک جایی را بگیرد و تکان نخورد، پیداست که گوش این آقا به بقیه نیازها و ضرورتها بدهکار نیست. میگویند: ایشان یک عمر لباس آخوندی خود را در نیاورده است. خوب این درست نیست چون گاهی وقتها یک ضرورتهایی پیش میآید که من باید عمامهام را درآورم. انسان باید هر لحظه با توجه به شرایط اعمالش تغییر کند. مگر پیامبر چه میکرد؟ مگر پیامبر همیشه ابا داشت؟ مگر همیشه پیامبر یکنواخت بود؟
امام چه کرد؟ قیام کرد و از ملامتها در راه قیام نترسید. این از صفات امیرالمؤمنین است. که شیعه مخلص امیرالمؤمنین باید داشته باشد و امام هم داشت. میفرماید: «یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ» (مائده/54) همین که برای جهاد قیام میکند، از این که کسی با او هست، یا نیست و از نیشها وحشت ندارد «وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ»
انشاء الله با سقوط بعثیها قسمت شود کربلا و نجف بروید. در زیارت امیرالمؤمنین این جمله را داریم. سلام بر تو ای علی، ای علی، ای امیرالمؤمنین که تو در راه خدا از نیشها وحشت نداشتی. اگر کسی از ما بپرسد که در قرآن یک آیه داریم که میفرماید: «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ» (احزاب/39) از احدی به جز خدا نمیترسد. اگر از شما بپرسند در عمرت سراغ داری انسانی که از هیچ کس نترسد؟ ما میتوانیم بگوییم فقط امام اینگونه بود. شما به غیر از امام کسی را سراغ دارید که مصداق این آیه باشد؟ اگر امام را نمیدیدیم میگفتیم در زندگی ما این آیه مصداق ندارد.
خوب امام مبارزه را شروع کرد. ببینیم قصه به کجا کشیده شد. شاه تحمل نکرد و دستور داد امام را به زندان بیاندازند. درباره این موضوع که مردان خدا زندان را دوست دارند خداوند یک آیه دارد: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ» (یوسف/33) وقتی به یوسف گفتند که باید با این زن کار گناهی انجام بدهی و گرنه عاقبت تو زندان است. یوسف گفت: خدایا زندان برای من بهتر از این است که گناه کنم. اگر بنا باشد بیرون زندان باشم و شاه حکومت کند، من زندان بروم که با شاه مبارزه کنم، شرافت دارد. «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ» همان زمان عکسی از امام با این آیه قرآن چاپ شد. امام زندان رفت. بعد از مدتی از زندان آزاد شدند و برگشتند و مبارزه را ادامه دادند. ولی دولت تحمل نکرد و امام را تبعید کردند، درباره تبعید در قرآن آیات زیادی داریم.
6- تبعید امام به ترکیه
«الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ» (حج/40) در طول تاریخ مردان خدا قیام میکردند و طاغوتها اینهاا را تبعید میکردند. «أُخْرِجُوا» یعنی اخراج میشوند «مِنْ دِیارِهِمْ» از دیارشان، از خانهشان، از محلهشان و… تبعید یکی از اهرمها و حربههای طاغوتها در هر زمانی بوده است. امام هم به ترکیه تبعید شدند. من این ماجرا را از حاج آقا مصطفی آقازاده ایشان شنیدم. حاج آقا مصطفی(ره) میگفت که:
«امام در ترکیه بودند و در اتاق نشسته بودند. پرده را کشیدند که از بیرون هوا و نور در اتاق بیاید. مسئولین آمدند و گفتند که شما حق نداری از نور خورشید استفاده کنی. اگر اتاق تاریک است لامپ را روشن کنید. آمدند و در را بستند و پرده را کشیدند. اما همان اتاق تاریک باعث شد که امام در یک سالی که در ترکیه بود، کتاب تحریر الوسیله را بنویسد. قرآن یک آیه راجع به اصحاب کهف دارد. میگوید شما به غار تبعید میشوید و پناهنده میشوید، اما در آینده روزنههای امیدی هست. «وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً» (کهف/16).
امام کاظم(ع) را که زندان کردند گفت: دنبال یک جای خلوتی میگشتم که عبادت کنم. عجب جای خلوتی است. زندان برای عبادت کردن امام هم اتاقی پیدا کردند، بطوری که یک سال حق بیرون آمدن نداشتند. ولی همان مقدمه شد. (لیمو ترش اگر گیرتان آمد نگویید ترش است و دور بیندازید. از همان لیمو ترش لیمونات درست کنید. ) امام هنرمندی بود که از اتاق تاریک توانست یک دوره کتاب فقه بنویسد.
7- تبعید امام به نجف
بعد از ترکیه امام را به نجف تبعید کردند. چون نجف مرجع تقلید زیاد است. با این فکر که این امامی که در قم گُل کرد، اگر برود نجف، در آنجا علما و مراجعی هستند که حنای امام پهلوی مراجع نجف رنگی ندارد. شاید آنجا مرجعیت امام تحت الشعاع قرار بگیرد. آیت الله العظمیحکیم، آیت الله العظمیشاهرودی علمای بزرگواری آنجا هستند، آنقدر مراجع که آنجا تحت تأثیر قرار میگیرد. امام وارد نجف شدند مثل خورشیدی از پشت ابر بیرون آمدند. درس امام جلوه کرد. در این مورد قرآن میفرماید: «قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى» (طه/70)
من خودم از یکی از مدرسین نجف با دو گوش خودم شنیدم که وقتی من سؤال کردم که: امام چه جور است؟ گفت: آقای قرائتی البته آن زمان هم حالا ما خیلی نو بودیم و صورتمان تازه ریش در آورده بود. ایشان یک سید دانشمند است، ملا است، انقلابی هم هست، اما اصلاً تحمل نکرد که بگوید ایشان مرجع تقلید است ولی وقتی امام آنجا رفت، یک درس خارجی شروع کرد که طلبههایی که سالها بهترین استاد را دیده بودند، مجذوب درس امام شدند. آدم یاد این آیه میافتد «قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى» ساحرها برای خودشان طناب و چوب میانداختند و با سحر و جادو آنهاا را تکان میدادند، ولی موسی که آمد، عصا را انداخت و اژدها شد. همه آنهاایی که اهل کار بودند فهمیدند این کار با کار آنهاا فرق دارد. گفتند ما ایمان داریم.
شاه امام را تبعید کرد تا درس امام کمرنگ شود. اما درس امام بحمد الله جوری پررنگ بود که آنهاایی که سالها درس خارج دیده بودند، مجذوب درس خارج امام شدند. اصلاً خیلیها از تقلید برگشتند و به امام مراجعه کردند. قبل از تبعید امام در نجف درسهایی که بود، درس طهارت و معاملات و حج و… بود، اما درسی به نام ولایت فقیه نبود. امام ولایت فقیه را شروع کرد. یعنی کره زمین باید در اختیار اسلام و مسلمانهاا باشد و رهبری مسلمانهاا را باید یک مجتهد عادل در اختیار بگیرد. درسی که شروع کرد درس ولایت فقیه بود. یعنی حوزه را بیدار کرد. آخر گاهی آدم میرود روی منبر همهاش تیمم، غسل، آب کر، ذبح گوسفند، مرده، کفن، دعای الغوث و چیزهایی از قبیل اینهاا میگوید. گاهی هم روی منبر، سقوط ابرقدرتها را میگوید و… امام وقتی درسش با ولایت فقیه شروع کرد که به قول قرآن حوزه خواب نجف را بیدار کند. قرآن یک آیه در مورد این موضوع دارد که پیامبر میآید تا خوابها را بیدار کند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» (انفال/24) قرآن میگوید: پیامبر آمد مطالبی بگوید که شما را زنده کند.
حوزه نجف تکان خورد. البته باید حقش را بگوییم که مراجع تقلید هم، مثل آیت الله العظمیحکیم و آیت الله العظمیشاهرودی و… کسانی که مرحوم شدند و بعضی از مراجع تقلیدی که الآن هستند، اینهاا هم احترام کردند. به دیدار امام آمدند و امام به بازدیدشان رفت و در مجموع کارشکنی نشد. بهر حال آن نقشهای که شاه داشت که امام به نجف برود و آنجا حنایش دیگر رنگی نداشته باشد، آنجا رقابتی شود و کارشکنی شود آن نقشهها، همه نقش بر آب شد.
برنامه امام چه بود؟ روزها درس ولایت فقیه، مطالعه و تحقیق بود و شبها هر شب سر ساعت معین حرم امیرالمؤمنین(ع) مشرف میشدند و زیارت جامعه میخواندند، چهارده سال، چهارده تا 356 روز ببینید چند هزار شب میشود؟ تقریباً حدود 5 هزار شب و در هر شب یک ساعت زیارت جامعه. 5 هزار بار کسی زیارت جامعه بخواند چه میشود؟ زیارت جامعهای که میگوید: «وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ» (منلایحضرهالفقیه/ج2/ص613) قرآن هم یک آیه دارد که میفرماید: «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (آلعمران/101). چهارده سال توسل به امیرالمؤمنین(ع) داشتند، چهارده سال تغذیه از ولایت داشتند. یاران امام در این چهارده سال چه میکردند؟ دیگر خود شما میدانید که در زندانهاا، تبعید، شکنجه، شلاق و چه بر این یاران گذشت. اما یاران امام مثل همان کسانی بودند که به موسی ایمان آورند. وقتی مردم به موسی ایمان آوردند، به فرعون خیلی برخورد. گفت: شما به موسی ایمان آوردید؟ من شما را تکه تکه میکنم. دستور میدهم سخت ترین شکنجهها را نسبت به شما انجام بدهند. دست راستتان را با پای چپتان قیچی میکنم. دو دست را نمیبرم که با پا تکان بخورید، دو پایتان را قطع نمیکنم که با دست تکان بخورید. دست راست با پای چپ و دست چپ با پای راست. من این رقمیشما را قطعه قطعه میکنم.
ولی آنهاا گفتند ما موسی را به رهبری پذیرفتهایم، تو هم هر کاری میخواهی بکنی بکن. یاران امام هم همینطور بودند. به شاه میگفتند: ما امام را پذیرفتیم تو هم هر کاری میخواهی بکنی بکن. «قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلى ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذی فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضی هذِهِ الْحَیاهَ الدُّنْیا» (طه/72) فرعون، هر رقم شکنجه میخواهی دستور بده، ما راه را انتخاب کردیم. یاران امام هم مثل قطعات چدن و آهن همینطور ایستاده بودند.
در این چهارده سال چندین دفعه حکومت بعث عراق تصمیم گرفت که به یک نحوی امام را گول بزند. افرادی پای صحبتهای امام میآمدند. حتی در یک جلسه خود صدام آمد. امام پیش پای صدام تکان نخورد. حتی بعضیها یک تکانی میخوردند اما امام از اول صدام را میشناخت و تکان نخورد. خیلی تصمیم گرفتند به یک نحوی امام را خراب کنند و کلاه سرش بگذارند. این تصمیمها برای پیامبر(ص) هم بود. آیه داریم که میخواستند سر پیامبر کلاه بگذارند: «وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ» (انفال/62) اما گول نخورد. بالاخره دیدند امام کسی نیست که بتوانند با او معامله کنند و امام را بخرند. دیدند که امام خریدنی نیست، هدیه برایش ببرند، وعدهای، تهدیدی، و هیچ کدام کمترین اثری در وجود امام ندارد. امام عزیز است، نفوذناپذیر است. گفتند ما نمیتوانیم با امام کنار بیاییم و باید امام را تبعید کنیم. بگوییم از عراق بیرون برود. امام را از عراق بیرون کردند و وارد کویت شد. اما برخورد کویت را بد نیست بشنوید. یک آیه داریم که دو پیامبر در یک منطقهای آمدند. مردم آن منطقه آنهاا را راه ندادند. وقتی مردم منطقهای راه به پیامبر ندادند دیگر مهم نیست کویت راه به امام ندهد.
«فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» (کهف/77) قرآن همه چیزی دارد. پیامبر اولوالعزمی به نام موسی و خضر در یک منطقه آمدند. گفتند: ما پیامبر خدا هستیم. گرسنهایم. شما پولی بگیرید و یا مجانی، هر جوری هست یک نانی به ما بدهید. پیامبر اولوالعزم را پذیرایینکردند. به سینه پیامبر دست رد زدند. کویت هم دست رد به سینه امام زد. امام به پاریس رفت. در پاریس خبرنگارها دور امام جمع شدند و صدای امام را ضبط کردند و از طریق رادیوهای بیگانه صحبتهای امام پخش شد. آدم یاد این آیه میافتد. سلیمان یک مشت جنّی دورش بودند، جنّیها همه کار سلیمان را برایش میکردند. «وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ وَ کُنَّا لَهُمْ حافِظینَ» (انبیاء/82) حضرت سلیمان پیامبر بزرگواری بود که جنیها کارهایش را میکردند. این خبرنگاران خارجی صدای امام را به طور ناخودآگاه به تمام دنیا پخش کردند.
8- ورود امام از پاریس به ایران
خوب بالاخره امام مدتی در پاریس ماند و سپس به ایران تشریف آوردند. 12 بهمن وارد ایران شدند. قرآن درباره اینکه موسی به سوی مادر برگشت یک آیه دارد. «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ» (قصص/13) موسی ما تو را به مادرت برگرداندیم. ای امام! تو را به ایران برگرداندیم. امام که وارد ایران شد همه گروهها دسته دسته اعلام همبستگی میکردند. حتی آن ارتشی که شاه میگفت اگر همه مردم با من بد شوند، ارتش با من بد نمیشود، دیدیم دسته دسته اعلام همبستگی کردند. راجع به اعلام همبستگی یک آیه در قرآن هست که پیامبر چطور مردم میآیند و فوج فوج به تو ملحق میشوند «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2) فوج فوج اعلام همبستگی کردند. امام عامل وحدتی شد که «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» (انفال/63) و بالاخره شاه هم فرار کرد. «فی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ » (دخان/52)، «وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ» (دخان/26) باغ و کاخ را ول کرد و فرار کرد و رفت. نظام شاهنشاهی «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً» (انبیاء/58) بر هم پاشید، بتکدهها و بسیاری از تخصصهایی که به نفع شاه دیده بودند، همه به ضرر شاه شد. «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/70) نظام جمهوری اسلامی پا گرفت.
حالا دو سه گیر در این نظام داریم، یک مشت ناخالصی در این نظام هست، منافق هست، سلطنت طلب هست، لیبرال هست. با اینهاا چه کنیم؟ البته اینهاا هم میآیند و عکس امام را چاپ میکنند و دور امام جمع میشوند، افرادی که امام را در درون قبول ندارند، اما برای حکومت دور امام جمع میشوند. قرآن میگوید: ای پیامبر! یک مشت دور و برت جمع میشوند و حرفهایی هم شیرین و چرب و نرم میزنند. اما خدا در نهایت هر چه در دل این هاست بیرون میکشد. «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ» (بقره/72) خدا آنچه در دل است بیرون میآورد. معلوم شد که اینهاا اعتقادی به اسلام ناب ندارند. اسلام آنهاا اسلام آمریکایی است. به این و آن پناهنده میشوند.
و اما در مورد امدادهای غیبی! حمایتهای غیبی و امدادهای غیبی وجود دارد. «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا» (حج/38) حرکتهایی که میکردند، حرکتها یکی پس از دیگری علیه نظام خنثی میشد.
بد نیست اینجا یک جمله بگویم. قرآن در سوره منافقین میگوید یکی از رهبران منافقین گفت: ما وارد میشویم و کودتا میکنیم و ریشه مسلمانهاا را در مدینه خشک میکنیم. «لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ» (منافقون/8) یک کودتای نظامی میکنیم، کودتای نوژه طرح منافقین بود. طرح قطب زاده بود، طرح گروهکها بود. عیناً در سوره منافقین میگوید که راجع به پیامبر گفتند که ما وارد میشویم پیامبر و مسلمانها را چپه میکنیم. خداوند به پیامبر خبر داد که اینهاا چنین حرکتی دارند، طرحها خنثی شد و روز بروز بالاخره نظام اسلامی پا گرفت به قول قرآن: «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً» (فتح/1) الحمدلله صدام با حمایتهای شرق و غرب رسوا شد. «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً» (نساء/76) و بالاخره ایران عزیز است، خدا را شکر! رئیس جمهور ما هر کشوری میرود، عزیز است و خدا را شکر رئیس جمهور عراق در کشور خودش هم عزیز نیست. اینهاا همه امدادهای الهی است.
9- رحلت امام
اما در مورد رحلت امام عزیز. امام با چه عزتی از دنیا رفت؟ قرآن درباره حضرت عیسی یا حضرت یحیی میگوید: درود بر او، روز تولد درود بر او، روز بعثت درود بر او، روز رحلت درود بر او «وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا» (مریم/15) بعضیها وقتی بدنیا میآیند سالم هستند، اما وقتی میمیرند بدعاقبت میشوند. بعضیها وقتی بدنیا میآیند مریض هستند، اما خوش عاقبت میمیرند. اما امام «سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ» روز تولد سلام خدا بر او روز رحلت سلام خدا بر او و روز قیامت سلام خدا بر او باد. همین که گفتند: «امام از دنیا رفت» یک مرتبه دل مردم فرو ریخت. حالا چه میشود؟ یک مرتبه مردم دیدند، هنوز چند ساعتی از رحلت امام نگذشته، هنوز جنازه امام دفن نشده، مقام معظم رهبری تعیین شد. مردم با ایشان همانطور که با پیامبر بیعت کردند، دست بیعت دادند. قرآن یک آیه دارد که مردم چگونه با پیامبر بیعت کردند. «إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ» (فتح/10) پیامبر اینهاا که با تو بیعت میکنند، با خدا بیعت میکنند. ما حدیث داریم: کسی که مجتهد عادل را رد کند امام صادق(ع) را رد کرده است و کسی که امام صادق را رد کند، رسول الله را رد کرده است و کسی که رسول الله را رد کند خدا را رد کرده است. بحمد الله سریعاً مردم با مقام معظم رهبری بیعت کردند و دشمن عصبانی شد. آخرین آیه در مورد آتش گرفتن دشمن است. دشمن با خود میگفت: عجب! ما گفتیم امام از دنیا برود تار و پود نظام از هم میپاشد، اما برعکس شد. حالا قرآن میگوید: «وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ» (آلعمران/119) دشمنهاای شما دست هایشان را از غصه گاز میگیرند. عجب امام هم از دنیا رفت و این نظام از هم نپاشید. روستا هایش برق و آب و تلفن و جادهسازی و مدرسه سازی و دانشگاه آزاد و دانشجوی زیاد و روز بروز بحمدالله رو به رشد و تعالی پیش میرود. و اصلاً حرکتی که امام برای جهاد سازندگی کرد، چه آبادانیها را به وجود آورد و با نهضت سوادآموزی صدها هزارنفر باسواد شدند. با تشکیل سپاه چه حرکتی بوجود آورد؟ با کمیته امداد چه حرکتی کرد؟ چه کارهایی کرد و در نتیجه الآن به جایی رسیدیم که دشمنان از ما مأیوس هستند. «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ» (مائده/3) این آیه در غدیر خم نازل شد. امروز مسلمانهاا کارشان تثبیت شد. دیگر از دشمنان نترسید. این همه بغل گوشمان (بین کویت و عراق) جنگ بود، اما حتی یک فشنگ یک نفر به جمهوری اسلامی نزد. همه ابرقدرتها زیر گوشمان بودند ولی کسی جرأت نکرد که حتی در حد یک جمله به ما جسارت کند.
حساب کردند که ما کسانی هستیم که در جنگ 8 سال میجنگیم، آمریکا وقتی میخواهد بجنگد از 8 تا کشور کمک میگیرد، ما کمک نگرفته 8 سال جنگیدیم، هشت سال مقاومت کردیم، کویت یک روز هم مقاومت نکرد، یک میلیون آواره را پذیرایی کردیم بعضی از کشورها دو هزار تا را هم پذیرایی نکردند. کمال داریم، شرف داریم، قدرت داریم، دین داریم، عزت داریم. خدایا روز به روز بر قدرت و عزت ما بیفزای.
البته یک کمبودهایی هم داریم. همه مراعات بهداشت را نمیکنیم. بچههای بعضیها رفوزه یا تجدید میشوند، جوانهاای ما حال کار ندارند. من خوبیهایش را گفتم. اینهاا را هم میگویم که انشاء الله یک جوری باشد که دانشجوی ما و دبیرستانی ما تجدید نشود. جوان بیکار نداشته باشیم. از کار بدمان نیاید. فصل تابستان است. سه ماه تابستان میتوانیم یک کار و یک هنری یاد بگیریم. از پیراهن دوزی، خیاطی، برق کشی، میکانیکی، نجاری، طباخی و… میتوانیم یک هنری یاد بگیریم.
خدایا! روز به روز به عزت و قدرت ما بیفزای. کمبودهای ما را تأمین و ما را کشور نمونه قرار بده. دومین سالگرد امام هست، خدایا آرزوهای امام را دانه دانه لباس عمل بپوشان. یادگار امام، مقام معظم رهبری حفظ بفرما. روح شهدا را از ما راضی بفرما. قلب مقدس امام زمان (عج) را از ما راضی بدار.
نماز جمعه یکی از یادگارهای امام یادتان نرود هر چه نماز جمعه شلوغ باشد، روح امام شاد است. هر که میخواهد امام را شاد کند در نماز جمعه شرکت کند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»