امام حسین (ع) و قرآن – 1
موضوع: امام حسین(ع) و قرآن (1)
تاریخ پخش: 77/02/10
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی»
«السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و و النهار و لا جعله الله اخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین»
1- قرآن و امام حسین
بحث از ماه محرم پخش میشود. بحث خیلی خوبی است. خلاصهی یک کتابی است که دو نفر از فضلاء جزوهای را نوشتهاند که هنوز چاپ نشده است، بدست من رسید و من این جزوه را خلاصه کردهام و برای شما میگویم.
موضوع: امام حسین(ع) و قرآن
حدود 60 لقب قرآن دارد که همه آن 60 لقب را امام حسین(ع) هم دارد و این خیلی مهم است. حالا آدم میفهمد که وقتی پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى» (أمالیطوسی/ص547) قرآن و اهلبیت(ع) یکی هستند. یعنی اگر دین حفظ شد میشود قرآن، اگر آدم شد میشود امام حسین(ع) . یعنی سیمای دین در کلمات قرآن است، در انسان امام است. به همین خاطر است که ما داریم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَرِیکَ الْقُرْآنِ» (اقبالالاعمال/ص712) یعنی قرآن و اهلبیت(ع) مثل دو کفهی ترازو هموزن هستند. داریم: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْْ أَئِمَّهَ الْمُؤْمِنِینَ وَ… شُرَکَاءَ الْقُرْآن» (بحارالأنوار/ج99/ص162).
امام و قرآن هر دو شریکند. نمونههایی را در اینجا بیان میکنم:
2- مشترکات قرآن و امام
1- دربارهی امام حسین(ع) داریم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ» (اقبالالاعمال/ص712) حسین جان! تو وارث تورات و انجیل و زبور هستی. یعنی: عصارهی همه کتابهای آسمانی تو هستی. تورات مال یهودیها، انجیل هم مال مسیحیها، زبور هم مال حضرت داوود(ع) است. حسین جان! همه کتب آسمانی را تو داری. آن وقت در مورد قرآن هم داریم: قرآن جامع تورات، انجیل و زبور است. همانطور که قرآن همه نکات تورات و انجیل و زبور را دارد امام حسین(ع) هم همه علوم تورات و انجیل و زبور را دارد.
2- راجع به قرآن داریم: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً» )مزمل/4) یعنی قرآن را آرام آرام بخوان. راجع به زیارت امام حسین(ع) هم داریم: وقتی میروی حرم امام حسین(ع) قدمهایت را آرام آرام بردار.
آرامش در تلاوت قرآن = آرامش در زیارت ابی عبدالله الحسین(ع)
«و امش حافیا و امش بمشی [مشی] العبد الذلیل» (کاملالزیارات/ص221) پا برهنه برو با تکبر وارد نشو. وقتی میروی حرم امام حسین(ع)، طوری نرو که وارد کاخ میشوی. با تواضع برو و قدمهایت را کوچک بردار.
3-راجع به خواندن قرآن داریم که: قرآن را با آهنگ محزون بخوانید. «فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْنِ» (کافی/ج2/ص614) لحنتان حزین باشد. در مورد امام حسین(ع) هم داریم که «إِذَا أَرَدْتَ زِیَارَهَ الْحُسَیْنِ(ع) فَزُرْهُ وَ أَنْتَ حَزِینٌ» (کافی/ج4/ص587) با حزن زیارت کن. در مکه اینطور نیست. در مورد نجف و مشهد و… اینطور نیامده است.
حسین(ع) یک عشقی در درون مؤمنین دارد. انسان وقتی پدر یا مادرش را از دست میدهد تا یک سال است و کم کم فراموشش میکند تنها کسی که بعد از 1400 سال دل انسان میسوزد و برایش گریه میکند، امام حسین(ع) است. حدیث داریم: خداوند از امام حسین(ع) یک عشقی در قلبهای مؤمنین قرار داده است.
یکوقت گفتم که: میگویند کدخدا را ببین ده را بچاپ، امام حسین(ع) خدا را دید دل را چاپید. هر چه داشت برای خدا داد. آموقت خداوند دلها را عاشق او کرد. برخی نماز سختشان است اما راجع به امام حسین(ع) آسان هستند. هم پول خرج میکنند و هم جان خرج میکنند و زنی که عزیزترین چیز ممکن است نزد او طلا باشد، مردی که عزیزترین چیز ممکن است نزد سرمایهاش باشد، در راه امام حسین(ع) خرج میکنند.
در مورد قرآن هم داریم که: «هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنینَ» )بقره/97) هدایت و بشارت برای مؤمنین است. یعنی ظرف هر دو مؤمنین است. عشق حسین(ع) در دل مؤمنین است، بهره گیری از نور هدایت قرآن هم مال مؤمنین است.
4-قرآن برای همیشه است، امام هم برای همیشه است. پس قرآن برای تاریخ = امام برای تاریخ.
وقتی امام حسین(ع) شهید شد. حضرت زینب کبری(س) به حضرت سجاد(ع) فرمود: کشتند بکشند، خیمه را آتش زدند بزنند، امام ای زین العابدین(ع) بدان «وَ یَنْصِبُونَ لِهَذَا الْطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِیکَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ لَا یَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا یَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى کُرُورِ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ» (کاملالزیارات/ص260) در این که حسین(ع) شهید شد پرچمی بالا خواهد رفت که «لَا یَدْرُسُ أَثَرُهُ»: کهنه نخواهد شد. «وَ لَا یَعْفُو رَسْمُهُ»: آثارش محو نخواهد شد. «عَلَى کُرُورِ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ» شب و روزها بگذرد، کربلا فراموش نخواهد شد، راجع به قرآن هم داریم که: قرآن «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لِلنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» (عیونأخبارالرضا/ج2/ص87) قرآن برای زمان خاصی نیست. قرآن در هر زمانی نو است. کربلا هم در هر زمانی نو است. «کُنْتَ فِیهَا نُوراً سَاطِعاً لَا یُطْفَى» (کاملالزیارات/ص230) امام حسین(ع) نوریست که خاموش نمیشود. در کامل الزیارات داریم که: حسین جان! نور تو خاموش نمیشود. راجع به قرآن هم، حضرت امیر المؤمنین میفرماید: «نُوراً لَا تُطْفَأُ» (نهجالبلاغه/خطبه 198) تعبیر هر دو یکی است. خیلیها خواستند که خاموش کنند. متوکل عباسی که لعنت خدا بر او باد هفده مرتبه قبر امام حسین(ع) را شخم کرد! تا اثری نماند! گفتند: شما که مسجد میسازید چرا قبر امام حسین(ع) را خراب میکنید؟!
گفت: مردم در مسجد چرت میزنند و این برای حکومت من ضرر ندارد. مردم وقتی برای زیارت قبر امام حسین(ع) میروند، هیجانی میشوند و عصبانی میشوند که چه کسی حسین(ع) را کشته است؟ و لذا قبر امام حسین(ع)، مردم را انقلابی میکند.
5-راجع به امام حسین(ع) داریم که: حسین جان! «وَ لَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلَى بَاطِلٍ» (تهذیبالاحکام/ج6/ص60) یک لحظه هم گرایش به باطل پیدا نکردی. راجع به قرآن هم داریم: «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً» )کهف/1) یک کلمه هم انحراف ندارد. نه حسین(ع) لحظهای انحراف دارد و نه قرآن لحظهای انحراف دارد،
6- برکت در مقتل خوارزمی داریم: حسین جان! «اللهم فبارک لی فی قتلِهِ»: این شهادت تو مبارک بود. راجع به قرآن هم داریم: «وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ» )انعام/92) کلمه برکت هم برای قرآن آمده و هم برای امام حسین(ع) خودمان داریم میبینیم. این چیزهایی را که ما داریم، چون نمیدانیم، قدرش را نمیدانیم. رفته بودند به یکی از کشورهای آفریقایی. در آن پایتخت یک زن و شوهر شیعه بیشتر نبودند. مسلمان زیاد بودند اما فقط یک زن و شوهر شیعه بود. گفتم بروم آنها را ببینم. به محل کارشان رفتم، در آنجا نبودند. آدرس خانهشان را گرفتم و با یک راهنما به خانه آنها رفتم. گفتم: شما در اینجا چه میکنید؟ معلوم شد که از شیعیان هندوستان هستند که به آن کشور آفریقایی رفته بودند. به آنها گفتم: اسم بچههایت چیست؟ گفت: صادق، کاظم، سجاد،… دیدم اسم ائمه است. گفتم: شما چه میکنید؟ گفت: ما تاریخ کربلا را داریم. نماز جماعتی نداریم، میرویم در نماز جماعت دیگران شرکت میکنیم. اما ما با اینکه یک زن و شوهر شیعه هستیم با چهار تا بچه، تاریخ کربلا را نوشتهایم، شب عاشورا که میشود من تاریخ کربلا را میخوانم و خانمم گریه میکند. بعد خانمم میخواند و من گریه میکنم. یک روضه دو نفره میگفت: یک سال پولهایمان را جمع کردیم با هواپیما رفتیم در یکی از کشورها، جلسه روضه در انجا بود و ما نیز شرکت کردیم.
گفتم: آرزویت چیه؟ گفت: چون تو از ایران آمدهای، آرزویم این است که اگر بشود زیارت امام رضا(ع) بیایم. ما آمدیم اینجا و با مسئوولین صحبت کردیم و برای او گذرنامه تهیه کردیم تا یک زن و شوهر شیعه به زیارت امام رضا(ع) بیایند، ما نمیدانیم که این چه اهرمی است. با یک یا حسین گفتن همه بیرون میآیند. حسین(ع) خط بردار نیست. هرکسی با هر خط سیاسی که دارد حسین را از خود میداند. همه امام حسین(ع) را از خودشان میدانند. یعنی ظهر عاشورا کسی احساس نمیکند کی به امام حسین نزدیک است یا کی دور است؟ مثل خورشید کسی نمیگوید: خورشید مال من است یا مال او. همه مردم نسبتشان با امام حسین(ع) یکجور است. با یک یا حسین یک راهپیمایی 50 میلیونی راه میافتد. چیزی را که میدهند از روی عشق میدهند. با هیچ بخشنامهای نمیتوان مردم را از اینگونه به خیابانها آورد. با هیچ بودجهای نمیشود. خیلی سرمایهی بزرگی است.
چقدر سخنرانیها در این ایام میشود. ما هر چه یاد گرفتیم از مسجد و از «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» یاد گرفتهایم. حضرت امام بنیانگذار جمهوری اسلامی میفرمود: هر چه داریم از این یا حسینها داریم. این موج باید باشد. گریه باید باشد. ما سه تا گریه داریم: اشک شوق داریم، اشک فراق داریم،… ما اشکی که برای امام حسین(ع) میریزیم یعنی پیوند مکتبی. یعنی من دلم با تو است. آدم با سخنرانی و شعر و مقاله هم میتواند بگوید: من طرفدار تو هستم، اما اگر با اشک بگوید من طرفدار تو هستم، آن قلم و سخنرانی و… خاصیت این اشک را ندارد.
وقتی انسان اشک میریزد میگوید: من با تو هستم، دلم برایت میسوزد. خدا لعنت کند قاتلین تو را. این اشک پیوند مکتبی است. چشمی که اشک ندارد (چه از خوف خدا و چه برای مظلوم) این مشکل عاطفه دارد. چون ما دو تا موتور داریم، دو تا علامت در بیرون. دو تا موتور داخل، عقل و عاطفه است. علامت موتور داخل، زبان علامت عقل است. « تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد» تا کسی حرف نزند آدم نمیفهمد که مخ او چقدر میکشد و عاقل است. موتور داخل عاطفه است، علامتش اشک است. اشک علامت این است که چقدر عواطف و احساسات انسان شکوفا است یا کور شده. به همین خاطر میگویند: اگر کسی اشک هم ندارد تظاهر کند به اینکه من غمناکم و بی تفاوت نباشد. به این قداستها باید عنایت داشته باشیم.
اسم حاج شیخ عباس قمی را شنیدهاید. صاحب کتاب مفاتیح الجنان. 60-50 کتاب نوشته است. یکی از کتابهایش هم مفاتیح است که رابطه بین خلق و خالق است. یعنی هر که بخواهد با خدا حرف بزند میرود سراغ مفاتیح، مفاتیح کتابی است که همه کتابها را کنار زد، رفت در خانهها بغل قرآن. در هر خانهای که قرآن است کنارش یک مفاتیح هم هست. خیلی هنر میخواهد که کتاب اینقدر زور داشته باشد که کنار قرآن جای بگیرد. ایشان روزی مریض میشوند. دکتر میرود، دارو میخورد… یک مرتبه به فکرش میآید که: حاج شیخ عباس! تو که کتاب مینویسی: قال الصادق و قال الباقر مینویسی، آیا این انگشتان تو بیخاصیت است؟! از آقازادهاش آب میخواهد. دستش را میشوید. یک مقدار آب روی نوک انگشتش میریزد توی لیوان و آن را میخورد، میگوید: اگر قال الصادق اثر دارد باید این دست من تبرک باشد. آب را سر میکشد و خوب میشود کسی که میگوید: یا حسین کار مهمی انجام میدهد. امام حسین(ع) فقه را به هم ریخت! مگر نمیگویند: نماز مسافر شکسته است؟ پس چرا به ما گفتهاند: در حرم امام حسین(ع) نمازتان را درست بخوانید؟! در حرم امام حسین(ع) و لو مسافرید نمازتان را درست بخوانید. چون آنجا خانه خودت است. مگر خاک خوردن حرام نیست؟ پس چرا لب زدن به تربت امام حسین(ع) حلال است؟
مگر زمانی که انسان احساس خطر کند، سفر حرام نیست؟ پس چرا میگویند: کربلا برو، ولو احساس خطر کردی؟! اصلاً حساب امام حسین(ع) جداست. ائمه(ع) همگی نور هستند همگی کشتی نجات هستند، اما کشتی امام حسین(ع) تندتر میرود. اگر حسین(ع) نبود، امام صادق(ع) هم نبود. تمام امامان ما از امام سجاد(ع) نسلشان از امام حسین(ع) است، به ما گفتهاند: وقتی میخواهید نماز بخوانید آن مقداری که حواست جمع است نماز قبول میشود، آن تکههایی که حواستان پرت است پوسیده است. قسمتهای پوسیده میوه خوردنی نیست. حالا یک کسی حواسش جمع نیست، چه کند؟ میگویند: نافله (نماز مستحبی) بخواند. حالا اگر کسی حال خواندن نماز مستحبی را هم نداشت چه کند؟ میگویند: لا اقل بر مهر کربلا سجده کند. خاک امام حسین(ع) نماز را قبول میکند. دعا زیر گنبد امام حسین(ع) مستجاب میشود.
امام هادی(ع) مریض شد، نماینده فرستاد و به او فرمود: بروید کنار قبر حسین(ع) دعا کنید. گفتند: خودت امامی! فرمود: من امامم ولی دعا در آنجا مستجاب میشود، حساب امام حسین(ع) جداست.
خدا رحمت کند شهید مطهری (ره)، روز معلم و روز کارگر را در پیش داریم. ولی چون محرم است همه چیز تحت الشعاع قرار میگیرد. ولی انشاءالله جملاتی از ایشان خواهیم گفت. روز معلم است این درسهایی که ما میخوانیم که یادمان میرود! یک چیزی میخوانیم و مدرک میگیریم، بعد هم یادمان میرود. تحصیل کردههای ما سوخت دارند نه تولید! فرصت مطالعه تازه هم پیدا نمیکنند. شش سال میخواند شصت سال سوختی میدهد. این علم است اما مثل ظرف بستنی یکبار مصرف است. و لذا وقتی بچهها امتحان میدهند کتابشان را پرت میکنند! کتاب بوسیدنی است نه پرت کردنی. پیداست که آنوقتی که میخواند عشق به علم نداشت بلکه عشق به مدرک داشت.
معلم واقعی، امام حسین(ع) است. درسی به ما داد که عجب درسی بود. درسش این بود: چون بر شمشیر پیروز است. امام ما هم این درس از امام حسین(ع) یاد گرفت و به ملت داد، ملت با همین کلمه گفتند: «توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد» این درس است. حالا کوه هیمالیا چند متر است؟ به من چه که چند متر است. بلندی و کوتاهی چه فرقی به حال ما میکند؟ اقیانوس اطلس چند متر است؟ من چه خاکی بر سرم کنم؟ اما خون بر شمشیر پیروز است. یعنی رژیم شاهنشاهی باید نابود شود.
درس آن است که چشم مرا باز کند، به من حرکت و غیرت بدهد، همت بدهد، حمایت بدهد، حماسه بدهد؟ دید بدهد، دین بدهد، رشد بدهد، اتحاد بدهد، این علم است. و الّاحفظ کردن چیزی که چندان ارزشی ندارد. بو علی سینا چند کیلو است؟! یا 60 کیلو است یا 65 کیلو. اگر کلمهای از او یاد گرفتی و نجاتت داد، آن علم است. و لذا در زیارت اربعین میخوانیم: حسین جان! درود بر تو، معلم تو هستی.
«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ» (تهذیبالاحکام/ج6/ص113) حسین جان! تو خون دادی، تا مردم از حیرت گمراهی بیرون بیایند. یعنی تو به مردم دید دادی. چون مردم میگفتند: چه فرقی میکند که حالا امام حسین(ع) باشد یا یزید؟! شاه باشد یا امام خمینی (ره)؟ به ما چه؟! پنیر کیلو چند است؟!… عدهای اصول دینشان سه تا است: خوراک، پوشاک و مسکن امام حسین(ع) میفرماید: سر به نی میدهم اما تن به ذلت نمیدهم. گفتند: سوراخ سوراخت میکنیم! فرمود: اگر تمام خنجرها بدنم را سوراخ سوراخ کنند، چیزی که سوراخ نمیشود عزت من است. من عزتم را نمیشکنم. من زیر بار زور نمیروم و لو بدنم سوراخ سوراخ شود. سینهام زیر سم اسبها له میشود، نمیگذارم شخصیتم له شود. درس این است. و گرنه ممکن است شخصی بالاترین مدرکها را داشته باشد اما وقتی حلقهی طلایش گم شود بنشیند و گریه کند. کفش هاش اشتباه شود و ضعف اعصاب بگیرد! عوض پپسی، کوکا به او بدهند و قهر کند! اینها که درس نیستند درس این است: غروب عاشورا، زینب کبری(س) آمد در قتلگاه، یک نگاهی کرد به بدن برادرش امام حسین(ع) اول نشناخت. بعد دو تا دستش را زیر بدن مبارک کرد، و بلندش کرد، یک جمله فرمود که درس است، فرمود: «ربّنا تقبل منا هذا القلیل» پروردگارا! این قلیل را از ما قبول فرما: این کم است. قابل تو نیست. خیلی مهم است.
زنهای دنیای امروز یک عطر زدنش خیلی مهم است. میفرماید: این برادر من نزد تو چیزی نیست. امام حسین(ع) خیلی بزرگ است اما خدا چیزی نیست، اگر مردم ما این را یاد بگیرند دیگر بر سر مسائل جزیی با هم دعوا نمیکنند، برای دو تا دیگ پلو به هم فخر فروشی نمیکنند. حسین(ع) را داد و گفت: چیزی نیست! تو حالا یک جایی را آسفالت کردی، یک درمانگاه ساختهای و… خیال میکنی خیلی مهم هستی! این درس است.
یک کسی به من رسید و گفت: آقای قرائتی! میدانی من کیم! گفتم: بله شما را میشناسم. گفت: من سه هزار کتاب مطالعه کردهام. گفتم: حالا فهمیدم که بی سوادی چون داریم: هر کس گفت من با سوادم، او بی سواد است. چون همیشه پول خرد صدا میکند. اسکناس هزاری صدایش در نمیآید. هر کس پز میدهد پیداست تو خالی است. الله اکبر! امام حسین(ع) وقتی وارد زمین کربلا شد، زمینها را خرید. فرمود: آنجایی که خون من ریخته میشود باید ملک حلال باشد: خوشی نکن که در خانه مردم نشستهای و بیرون نمیآیی و گردن کلفتی میکنی. این درس است.
یک چیزی برایتان بگویم که مهم است. خیلی خیلی خیلی مهم است. امام حسین(ع) به اصحابش در کربلا فرمود: مردم ما فردا شهید میشویم. هر کس به مردم بدهکار است راضی نیستم جزو یاران من باشد! نمیخواهم کسی که جزو اصحاب امام حسین(ع) است بدهکار به مردم باشد. بروید قرضتان را بدهید. مگر میشود با مال مردم: اینها درسهای زندگی است. این جمله برای من هم تازگی داشت. ما باید با اهلبیت(ع) آشنا شویم. سلام و رضوان خدا بر روح امام ره امام در وصیتنامهشان فرمود: باید زندگی ائمه(ع) به طور تحلیلی جزو کتابهای مدارس و دانشگاهها باشد. این امامتی که در کتابهای ما است که عشق درش نیست! امام جواد(ع) به امامت رسید. قبر مطهرش در کاظمین است. در مورد امام خمینی ره هم میشود گفت: امام خمینی در خمین متولد شد و سپس به قم آمد و سپس در بهشت زهرا(س) دفن شد. این که نشد. باید دید که امام خمینی(ره) چه کرد؟ 40 میلیون ترسو را شجاع کرد. رژیم 2500 ساله را ورانداخت. ما باید ائمه(ع) را بهتر بشناسیم. از کارهای شیرینی که پارسال نهضت سواد آموزی انجام داد این بود که 5 میلیون کتاب 14 معصوم نوشتند (برای هر امام) پنج میلیون مطالعه شد.
شما کتاب معارف دانشگاه را نگاه کنید؟ با کمال تأسف با اینکه 20 سال از انقلاب میگذرد، کتاب معارف دانشگاه 9 سطر برای امام زمان(ع) حرف دارد! آیا با 9 سطر میشود امام زمان(ع) را شناخت؟ بگذریم که قطب عالم هستی در این کتاب نیست، یک کلمه هم راجع به نماز در کتاب دانشگاه نیست! دانشجوی ما 4 سال معارف میخواند نه یک کلمه راجع به نماز میخواند که اسرار نماز چیست؟ با اینکه بوعلی سینا برای نماز اسرار نوشته است. حدود 1000 کتاب اسرار نماز کشف شده است که ما اینها را به عنوان کتابنامه نماز در آوردهایم. یعنی نه دین در دانشگاه است نه قطب عالم هستی. او معارف میخواهد تا نمره بگیرد! وقتی آدم بند نشد به قرآن و اهلبیت(ع)، او سبک است. اینکه تا یک چیز میشود ما در خیابان تبل میزنیم. میرقصیم، چون پوک هستیم. پر کاه است که هوا میرود. آدم سنگین در این مواقع میگوید: خب الحمدالله که موفق شدیم، به افتخارشان خانه میخریم. آدم باید یک خرده سنگین باشد. پارسال یک دختری از دنیا رفت. چون نزدیک منزلمان بود برای فاتحه رفتیم، گفتیم: چطور شد که این دختر جوان از دنیا رفت؟ گفت: به او گفتند: در دانشگاه قبول شدهای. او هم جیغ زد و از دنیا رفت! ای بابا اینقدر پوک! هیچ چیز نباید ما را تکان دهد.
از امام (ره) باید یاد بگیریم. یک بمب در زمان جنگ افتاد در کلاس سواد آموزی در شیراز، 20 تا خانم شهید شدند. 4 تا هم حامله بودند. خانم معلم هم دو تا پاهایش قطع شد. دل ما سوخت و رفتیم شیراز و و بعد آمدیم خدمت امام تا گزارش بدهیم. آن روز نماینده امام در سپاه هم برای گزارش آمده بود. با هم رفتیم خدمت امام. اول ایشان گفتند که: آقا! از عملیات کربلای 5، 200 نفر از طلبههای خوب قم شهید شدهاند! امام فرمود: رحمت خدا بر آنها باد. بعد هم گفتند: تو بگو! گفتم: من دیگر چیزی برای گفتن ندارم. من میخواستم بگویم 20 تا، دیدم امام با 200 تا هم تکان نخورد. ما دیگر هیچی! یعنی امام به قدری سنگین است که شهادت او را تکان نمیدهد. و به قدری ما سبک هستیم که برای یک ساعت مچی بالا و پایین میپریم. میدانید کی سنگین میشویم؟ هر وقت دستمان به سنگین خورد سنگین میشویم: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی» (بحارالانوار/ج2/ص225) ثقلین یعنی دو تاچیز سنگین. قرآن و اهلبیت(ع). اگر میخواهد سنگین باشد باید قرآن و اهلبیت (9) را داشته باشید. وگرنه پر کاه میشوید. با یک موج پایین و بالا میشوید.
امام (ره) روز 12 بهمن سوار بر هواپیما میآید طرف ایران. میپرسند: چه احساسی دارید؟ میفرماید: هیچی؟ بابا زمان بختیار است، حکومت دست آمریکا است هنوز، ممکن است هواپیما سرنگون شود! میفرماید: سرنگون شود. وقتی هم میخواهد از دنیا برود میفرماید: من با دلی آرام و قلبی مطمئن… با اینکه میرود در قبر ولی آرام است. این را میگویند: سنگین. جامعه ما باید اینگونه باشد، پوک نباشیم. با یک شعری، با یک دو قول، با یک تبلی زود تحریک نشویم.
امام حسین(ع) را شهید کردند و خانوادهاش را به کاخ آوردند. ابن زیاد میخواست امتحان کند و ببیندکه فرزندان سید الشهداء(ع) روحشان خرد شده است یا نه؟ به یکی از این بچه کوچولوها امام حسین(ع) گفت: تو بهتری یا پسر من؟! اگر ما بودیم یا نمیتوانستیم حرف بزنیم یا… الله اکبر! الله اکبر! میدانید در جواب چه گفت یک بچه کوچولو که پدرش را مقابل چشمانش تکه تکه کردهاند گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى» (اللهوف/ص149) خدا را شکر به عدد شنها و ریگها! خیلی مهم است. اگر سرویس دانشگاه یک روز عوض مرغ اشکنه بدهد سریع جوش میآوریم! اگر از منبر من 4 نفر بروند اعصابم خرد میشود. تو هم آخوندی؟ ما باید بقدری سنگین باشیم که… اصلاً عاشورا مکتب است. ما باید به عاشورا به قصد مکتب نگاه کنیم. این درس متون میشود این جملات امام حسین(ع) را حفظ کنیم. یکی از جملاتش را الحمدالله ایرانیها حفظ هستند: «هیهات منا الذله» (اللهوف/ص97) من زیر بار ذلت نمیروم. بله قربان به کی بگویم! امام حسین(ع) عزیز است. قرآن هم عزیز است. «وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ» )فصلت/41)
امام حسین(ع) نخ محکم است. داریم: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَهُ التَّقْوَى وَ أَعْلَامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا» (تهذیبالاحکام/ج6/ص113) عروه یعنی نخ، وثقی یعنی محکم. به امام حسین(ع) میگوییم حسین جان! سلام بر تو، تو نخ محکم هستی راجع به قرآن هم داریم که: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النُّورُ الْمُبِینُ وَ الْحَبْلُ الْمَتِینُ وَ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَى» (تفسیر الامام العسکری/ص449) امام حسین(ع) مرز بین حق و باطل است.
گاهی میگویند: ولایت فقیه چیه؟ آقا! اگر دستت را از دست امام حسین(ع) بیرون بگذاری، میگذاری در دست یزید. ولایت فقیه که دلیل نمیخواهد. دلیلش تاریخ است. آنهایی که دستشان را از دست امام صادق(ع) بیرون کشیدند، دستشان را در دست چه کسی گذاشتند؟ آنی که یا حسین نگفت یا… گفت: منصور روانیقی از خلفای بنی عباس بود. شخصی وارد شد بر او، منصور به او گفت: پای مرا ببوس! با پای من بیعت کن. او هم با پای او بیعت کرد؟ منصور گفت: خاک تو سرت کنم. کسی که با دست امام صادق(ع) بیعت نکند باید با پای من بیعت کند.
یک کسی خیلی تو سرش میزد و میگفت: باختم، گفتند: چی شده؟! گفت: به من گفتند برو کربلا و امام حسین(ع) را بکش تا به تو جایزه بدهیم. من ده درهم خرج خودم و شمشیرم و اسبم کردم. رفتم امام حسین(ع) را کشتم و برگشتم آنگاه 6 درهم به من دادهاند!! ببینید که چقدر آدم بدبخت میشود. مثلاً روسریات را بر میداری که دل کی خوش شود؟ جوانهای چشمچران هرزه!! دل کی را خون میکنی؟ دل رسول الله(ص)، دل اهلبیت پیغمبر(ص)، دل خانوادههای شهداء، دل امت حزب الله. چی را باچی معامله کردی؟ یک امت حزب الله را میسوزانی تا 4 تا جوان به تو لبخند بزنند. بنشین حساب کن که چکار میکنی؟
اسدالله علم وزیر دربار بود و میخواست دل هویدا را خوش کند. هویدا هم میخواست دل شاه را خوش کند. شاه هم میخواست دل آمریکا را خوش کند. الان نه خبری از اسدالله علم است و نه خبری از شاه و هویدا و… اینها همه ظرف بستنی هستند و یکبار مصرف. ما حتی اگر در مسابقات علمی هم قهرمان شویم، خلاص، از یاد میرود. اما یوسف(ع) قهرمان چند ساله است؟ علی اکبر(ع) قهرمان چندساله است؟ حضرت قاسم(ع) قهرمان چندساله است؟ حبیب بن مظاهر(ع) پیر بود. اگر هم در کربلا شهید نمیشد، چند سالی بیشتر زنده نمیماند. شهید اشرفی اگر شهید نمیشد چند سال دیگر زنده بود؟ شهید صدوقی(ره)، شهید دستغیب (ره) اگر شهید نمیشدند، چند سال زنده میماندند؟ اینها پیر بودند. منتها رفتند و قهرمان تاریخ شدند. مواظب باشیم که چه کار میکنیم.
7- در مقتل خوارزمی داریم: وقتی امام حسین(ع) رفتند حرف بزنند، گفتند: صوت بکشید تا نتواندحرف بزند! اجازه ندادند تو حرف بزنی.
راجع به قرآن هم داریم: «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ» )فصلت/26) کافران گفتند: گوش به حرف قرآن ندهید: پیغمبر رفت قرآن بخواند، صوت کشیدند تا صدای قرآن را نشنوند. صوتها و صوت کشیدنها تمام شد و حق ماند. چقدر زیباست ماجرای شام. معاویه خیلی قوی بود.
معاویه یک روز میخواست قدرتش را امتحان کند. گفت: یکروز تصمیم میگیریم چهارشنبه نماز جمعه بخوانیم. ببینیم کسی حرف میزند یا نه؟ تمام مردم جمع شدند و چهارشنبه نماز جمعه خواندند کسی هم چیزی نگفت! کسی هم جرأت نکرد بگوید: امروز جمعه نیست. یک خفقانی بود. همین معاویه که آنقدر قدرت داشت بنده در شام قبرش را دیدم. یک گربه روی آن بود. (البته الآن ممنوع است. من زمان شاه رفته بودم. ) بیایید تسلیم حق شویم. دستمان را از دست اولیای خدا جدا نکنیم. هرکس با سوادتر و عالمتر است خودمان را به او بسپاریم.
8-در کامل الزیارات داریم: «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ عَلَى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکَ» (تهذیبالاحکام/ج6/ص114) حسین جان تو دلیل داشتی. بینه یعنی دلیل روشن. راجع به قرآن هم داریم: قد جاء کم البینه.
سالگرد روز معلم است. معلمین عزیز با تاریخ عاشورا آشنا شوند. یک سری کتابها باید در همه خانهها باشد کتابهای شهید مطهری باید در همه خانهها باشد. سال 52 هفته است، مطهری هم 52 کتاب دارد. هفته یک کتاب استاد مطهری را بخوانیدتا آخر سال یک بار آنها را خواندهاید. مردم ما باید اهل مطالعه باشند. به فرموده امام راحل(ره) ما تمام کشور ما باید مدرسه شود. همه کشور ما باید کتابخانه بشود. علم سرنوشت ابدی ما است باید به آن بها بدهیم. البته فوتبال خوشمزه است من هم گاهی میبینم. اما به چه قیمتی؟ هر چیزی را اندازه کنیم و به اندازهاش استفاده کنیم. برخی جوانها اینقدردرس میخوانند که مثل هروئینیها میشوند چون ورزش نمیکنند. برخی هم اینقدر ورزش میکنند که 16 تا تجدیدی میآورند. باید مقداری تقسیم کار بکنیم.
مقام معظم رهبری از نماز ظهر عاشورا خیلی خوشحال بودند و یکی از آرزوهایشان در حال بر آورده شدن است. «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاه» (کافی/ج4/ص574) امام حسین(ع) سی تا تیر خورد اما نمازش را علنی خواند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»