امام حسین (علیه السلام)، قیام
موضوع: امام حسین(علیه السلام)، قیام – محرم 61
تاریخ: 10 / 07 / 61
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
در ایام تاسوعا و عاشورا یکی دو تا جمله درباره امام حسین (ع) و در این زمینه صحبت کنیم. البته من صحبتی که میکنم باید بگویم که چون معلم هستم درسهایی از قرآن میگویم بحثهای من حول و حوش تفسیر و آیات و روایات واصول عقائد و اینهاست به مسائل تاریخی که میرسیم مثل قصه کربلا اینرا خیلی آن توقعی که از یک سخنران خطیب تاریخدان روضه خوان که اینها باشد این توقع را از من نباید داشته باشید و دارید هم من بعنوان معلم هستم منتهی خوب وقتی آدم درس میدهد سعی میکنیم بحثهایمان یک چیزی باشد که تناسبی با عاشورا داشته باشد.
1- کسانی که از امام حسین (ع) خواستند نرود
درباره قیام امام حسین (ع) افرادی نظرشان بود که امام حسین (ع) قیام نکند و این مربوط به دیدها بود. مثلاً بعضی میگفتند حسین جان نمیخواهد بروی کربلا، نمیخواهد بروی کوفه، چرا؟ بالاخره به زن و بچهات سخت میگذرد. آدم زندگی دارد بچه کوچولو داری. همچنین صحبتهایی که میکنند صحبتهای آهنگ رفاه طلبان است یک عده رفاه طلب.
امام حسین (ع) وقتی میخواست برود دور او را محاصره کردند افرادی که میگویند نمیخواهد بروی. یک عده روی حساب عاطفه و علاقهای که داشتند حسین جان میکشندت، مثلاًام سلمه خوب علاقه مند به امام حسین است از زنان از همسران پیغمبر اکرم است علاقه مندبه امام حسین (ع) است و پیغمبر هم به ایشان خبر داده بود که حسین بن علی (ع) را شهید میکنند یعنی بارهاام سلمه میگوید دیدم پیغمبر امام حسین را میبیند و در کوچکی چه در قنداق چه بیرون قنداق در کوچولویی بارها پیغمبرگریه میکرد.
ام سلمه میگوید گفتم یا رسول الله چرا گریه میکنی؟ میگوید که پیغمبر فرمود جبرئیل به من خبر داده که همین کوچولو را میکشند. ام سلمه از پیغمبر هجده تا حدیث در این زمینه مرحوم علامه امینی رحمه الله علیه صاحب کتاب الغدیر در کتاب «سیرَتَنا وَ سُنَتنا» آورده ولیام سلمه از همسران پیغمبر است. زن با ایمانی است و علاقه مند به امام حسین است. میگوید نروکربلا به خاطر این که میکشندت به حساب علاقه میگوید نرو.
بعضیها روی حساب سیاستمداری میگویند نرو. مثلاً میگفتند که شما بالاخره یک افرادی را بفرست در کوفه ببین طرفدار داری، نداری، مردم هستند، نیستند. خدا لعنت کند بنی صدر را میگفت یک سنجش افکاری داشته باش خلاصه موقعیت را بسنج بعد حرکت کن. صاف پا نشو برو. این هم یک گروه بودند سیاستمداران. یک افراد هم رفاه طلبان بودند که میگفتند چه کار داری حالا هر کس هر کاری میخواهد بکند بکند، موسی به دین خود عیسی به دین خود. من و تو را تو یک قبر نمیگذارند که. خلاصه زندگی رفاه طلبان زندگی شکمی است. وقتی میگویی وضع چطور است حساب میکند اگر عرض کنم که وضع دکان بقالی و قصابی میوه و گوشت و اینها زیاد بود میگوید وضع خوب است وقتی هم اگر یک خورده یا باید تو صف بایستد یاگرانی است میگوید وضع بد است یعنی وضع را زندگی میداند.
می گفتند وضعت به هم میخورد زندگیت بهم میخورد خلاصه افرادی که میگفتند به امام حسین نمیخواهد بروی. . .
2- نصیحت امام حسین (ع) به آنها که میگفتند نرو
امام حسین (ع) هم یک خورده اینها رانصیحت میکرد، یک خورده از نصیحتها را برایتان بخوانم. «فَإِنْ تَکُنِ الدُّنْیَا تُعَدُّ نَفِیسَهً فَدَارُ ثَوَابِ اللَّهِ أَعْلَى وَ أَنْبَل»(المناقب، ج4، ص95) دنیا خیلی خوب است که میگویید من با یزید بسازم؟ سازش کنم بخاطر زندگی دنیا خیلی خوب است؟ اگر دنیا خوب است آخرت بهتر است این «تَکُنِ الدُّنْیَا تُعَدُّ نَفِیسَهً» اگر دنیا یک چیز با ارزشی است «فَدَارُ ثَوَابِ اللَّهِ أَعْلَى وَ أَنْبَل» اگر دنیا خوب است آخرت بهتر است ولی دنیا خوب نیست خوشی ندارد. «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَهٌ»(نهج البلاغه، خطبه 226) نوش او در کنار صد نیش است. «وَ إِنْ تَکُنِ الْأَمْوَالُ لِلتَّرْکِ جَمْعُهَا فَمَا بَالُ مَتْرُوکٍ بِهِ الْمَرْءُ یَبْخَل»(اللهوف، ص75) اگر اموال بناست که ما بگذاریم و برویم چرا تا هستیم بخل کنیم مگر نه این است که مال را میگذاریم و میرویم؟ پس چرا بخل کنیم. «وَ إِنْ تَکُنِ الْأَرْزَاقُ قِسْماً مُقَدَّراً فَقِلَّهُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِی الرِّزْقِ أَجْمَل»(المناقب، ج4، ص95) اگر بناست روزی را خدا میرساند و هر چیزی برایمان مقدر شده پس حرص بیجا برای چی بزنیم؟ «وَ إِنْ تَکُنِ الْأَرْزَاقُ قِسْماً مُقَدَّراً فَقِلَّهُ سَعْیِ الْمَرْءِ فِی الْکَسْبِ أَجْمَل»(المناقب، ج4، ص95) اگر بناست بمیریم چرا در رختخواب بمیریم؟ الاای حال این سوالاتی منطقی است که طرفداران امام حسین، هواداران امام حسین، به مخالفین میگفتند. یک سخنی خود امام حسین دارد به برادرش محمد بن حنفیه، محمد بن حنفیه برادر امام حسین است از یک زن دیگر و چون مادرش زهرانیست یک خورده هم چه جور تعبیر کنم خلاصه شجاعت، چون نمیخواهم به ایشان توهین کنم و نباید هم توهین کرد. چون امام حسین برای ایشان ارزش قائل بود. هر کس به جبهه نمیرود نمیشود به او توهین کرد.
محمد حنفیه دریکی از جبههها بود امام حسین و امام حسن هم بودند. امام حسین و امام حسن خوب، از رزمندههای خیلی قوی بودند. محمد حنفیه گاهی میرفت تا وسط جبهه همچین خلاصه رنگش را میباخت برمی گشت. یک روز امیر المؤمنین که پدر این سه نفر بود این عقب شمشیرش را زد به کتف محمد بن حنفیه گفت برو کنار «أدرکک عرق من أمک»(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج1، ص243) تو چون مادرت زهرا نیست ترسو هستی. خلاصه ترسی که داری از بابا نیست از مادر است. چون مادر ترسو بچهاش هم ترسومی شود.
3- نامه امام حسین به حبیببن مظاهر و نقش همسر حبیب
در این نهضت امام حسین (ع) خیلی زنها نقش داشتند. نامهای آمد برای حبیب بن مظاهر، پیر مرد 75 ساله کربلا، حبیب بن مظاهر در کوفه بود. جو کوفه همهاش یک جو خفقانی بود که اگر یک کسی میخواست به یاری امام حسین برود شناخته میشد. حبیب بن مظاهر به کسی نگفت. به او گفتند که خوب مگر نامه از امام حسین برایت نیامد که بیا؟ گفت، چرا. من که پیرم و کجا بروم و خلاصه میترسید بگوید که جواب خواهم داد. خواهم رفت کربلا. یاری امام حسین هم خواهم کرد.
به ساواک کوفه خبر بدهند و حبیب بن مظاهر را در خود کوفه بکشند. بنابراین حبیب بن مظاهر دعوت شد از طرف امام حسین اما وقتی مردم میگفتند میروی یا نمیروی، جواب روشن نمیداد. بالاخره یک روز خانوادهاش به او گفت که همسرش. . . حالا اینرا زنها خوب است یاد بگیرند. یعنی یاد گرفتند دیگر حالا ماگاهی حرف میزنیم خجالت میکشیم. هر چه ما میگوییم مردم جلوترند.
زن حبیب بن مظاهر گفت میروی یانمی روی؟ کجا بروم با این پیری؟ بعد این زن چه کاری کرد؟ مقنعهاش را، چارقدش را برداشت داد به شوهرش گفت اگر یاری حسین نمیروی پس چادر سر کن در خانه بنشین مرد نیستی. حبیب بن مظاهر خیلی بهش برخورد. گفت نه میخواهم بروم ولی از تو هم من میترسم، که به تو میگویم میروم تو هم به زن همسایهها بگویی شوهرم میخواهدبرود یاری امام حسین، زن همسایهها هم برود حمام زنانه فردا بریزند ساواکیها، تو میخواهی بروی یاری حسین؟ من را بگیرند. چون کوفه جوش طرفدار یزید بود. در کربلا خیلی یاران امام حسین را زنها چیز میکردند، خیلی اقدام میکردند. چند مرتبه زنها از مردها، یعنی زنها بسیج میکردند مردها را برای جبهه. این یک ماجرا بود.
4- پیغام امام به زهیر و نقش همسر زهیر
یک ماجرا زهیر بود. زهیر از کسانی بود که جزو هفتاد و دو تن است. از یاران امام حسین است. ایشان هم وقتی داشت میآمد اتفاقاً وقتی امام حسین از مدینه میآمد کربلا زهیر هم میآمد از تو راه خیمه هایشان را پهلو هم نمیزدند دلش میخواست یک جوری باشد برخورد با امام حسین نکند. دیدید که گاهی وقتها آدم سوار ماشین دارد میرود یک کسی هم کنار خیابان آشنا میبیندش. این هم میشناسد هم میبیند اگر نگاهش کند توقع دارد که بایستد سوارش کند این است که به اوکه میرسد به اسم این که پیشانیش دارد میخارد. . . این خلاصه گازش میدهد رد کند قصه را، این زهیر همچین میکرد. که خلاصه طرف را نبیند ولی بالاخره رسیدند به یک جایی که مجبور شدند تو راه یک برخوردی داشته باشند.
امام حسین (ع) یک نفر را فرستاد دم خیمه زهیر گفت که بهش بگو بیاید. زهیر دید که نامه ازامام حسین آمده پیغام معذرت میخواهم شخصی از طرف امام حسین آمده گفته بیا خیمه ما کارت داریم. بروم نروم چون میدانست اگر برود خواهد گفت من دارم میروم کربلا یا الله بیا با ما برویم. تا داشت فکر میکرد برود یا نروداینجا هم از آن جاهایی است که زن از مرد جلو افتاد. زنش گفت: زهیردعوتت کرده، اجابت کن امام حسین را، پاشو، این دید عجب زنی دارد. شیر زن پا شد رفت. منتهی آمادگی داشت. بعضیها چنان آمادگی دارند مثل بنزینی که تا کبریت به آن میرسد روشن میشود. بعضیها هم هیچ فایده ندارند. خیس و ترند. اصلاً کبریت بزنی اثرنمی کند. و اگر هم یکوقت حسین حسین میگوید روی جهات دیگر است.
5- نقش حضرت زینب
نقشی که زینب کبری داشت از نقش خودامام حسین بیشتر بود. چون خود امام حسین (ع) از صبح تا ظهر عاشورا نصف روز برنامه داشت اما زینب کبری تمام نصف روز را داشت تازه از اول ظهر عاشورا کارش شروع شد. یعنی امام حسین خودش دیگر داغ خودش را ندید امازینب کبری تمام مشکلات امام حسین را چشید علاوه بر این که داغ خود حسین هم زینب کبری دید. یعنی فشاری که روی قلب زینب آمد اولاً اگر حمایت و مدد خدایی نبود نمیتوانست تحمل کند. نه این اصلاً خانواده اینها همینطورند. حضرت زهرا چقدر سختی کشید؟ میفرماید سختی هایی به من، این جمله از حضرت زهراست. «صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیا»(المناقب، ج1، ص242) حضرت زهرا فرمود اینقدر به من سخت گذشت که اگر سختیهایی که به من ریخت اگر به روزها میریخت روزها شب میشد. روز روشن تاریک میشد. چون اینها درگیر بودند آقا و مبارزه داشتند.
قدرت وزور یک سمت این هم دستشان باز علم و تقوا و اخلاص و حق و باطل همیشه درگیر است. اگر یک کسی را دیدی همه میگویند خوب آدمی است این پیداست بد آدمی است یعنی هیچ در جامعه خودی، انعکاسی در برابر مخافتها قبول نمیکند. بعضی میگویند فلانی همه دوستش دارند خوب این دلیل بر این است که آدم خوبی نیست چون آدم خوب را همه دوستش ندارند.
آدم باید در جاها، خدا رحمت کند شهید مظلوم را، میفرمود هر کس هر خطی دارد مخالف هم باید داشته باشد. آدمی که مخالف ندارد معلوم میشود خطی هم ندارد. هر کس هر چه میگوید میگوید تو درست میگویی خوب میگویند آدم خوبی است. آدم اگر تو جامعه مخالف نداشت خط ندارد. و درخت میوه دار را سنگش میزنند اگر دیدید یک درختی را سنگش نمیزنند معلوم میشود این درخت میوه ندارد.
6- نقش زنان دیگر در حادثه کربلا
در کربلا زنی بود. حالا بحث زنها را مطرح کردیم این جمله را هم بگوئیم که شیر زنانی بودند در این قیام امام حسین، در انقلاب ما هم همینطورند، نقش زنها خیلی است. دیروز یک زنی به من تلفن کرد که شما در برنامه رادیویی گفتی که گریه کردن اشکالی ندارد و کسی که اشک ندارد کمبود عاطفه دارد پس من مادر شهید هستم و اشک هم نداردم پس عاطفه ندارم؟ گفتم نه من غرضم این بود که اگر کسی گریهاش، یک وقت یک کسی گریهاش نمیآید. یک وقت یک کسی گریهاش میآید جلویش را میگیرد. گفتم در نظر اسلام اگر کسی گریهاش آمد دلیلی نداریم که گریه کردن بد است. بله مگر این که یک وقت آدم گریه کند که آمریکا بخندد دشمن شاد بشود. آنجا برای این که دشمن شاد نشود ما گریه نمیکنیم اما اصل گریه اشکالی ندارد.
ما زنانی داریم به مراتب از مردها. . . . در خود قم که شهر خون و قیام است من یادم است در همین قم که شهر خون و قیام است خدا رحمت کند مکتبی داشت مرحوم شهید قدوسی زنان مکتب قدوسی شروع کردند مرگ بر شاه را اول آنها گفتند. گاز اشک آور را رها کردند بعد جوانان قمی وقتی دیدند خواهرانشان اینچنین هستند آنهاهم. . . . . در خود قم من صحنههایی را شاهد بودم که زنها محرک و مشوق مردها بودند.
در کربلازنی بود پسرش را داده بود برای یاری امام حسین. پسرش که یار حسین بن علی (ع) بود کشته شد بعد برای این که جگر این مادر را بسوزانند سر بچه را آوردند گذاشتند انداختند پهلوی مادرش. گفتند بچهات رفت یاری حسین گفت بله گفتند بیا این سر بچهات. سر بچه را دید یک نگاهی کرد بعد همین سر را عوض سنگ استفاده کرد، همین سر را برداشت کوبید تو کله آنها. یعنی از این سر بچهاش بعنوان سنگ استفاده کرد و کوبید تو سر آنها و فرمود چیزی را که من در راه خدا دادم دیگر پس نمیگیرم. علی ای حال در کربلا نقش زنها را ما نباید فراموش کنیم.
بدن مقدس امام حسین (ع) دو سه شبانه روز روی خاک بود هیچ کس جرأت نکرد از ترس حکومت که بیاید بدن مقدس راخاک کند. زنهای قبیله پاشدند به مردها گفتند خاک توی سرتان کند بی عرضههای ترسو، بدن پسر پیغمبر روی خاک است نمیروید دفن کنید. زنهای قبیله پاشدند گفتند ما میرویم بدن را دفن میکنیم. زنها حرکت کردند مردها به غیرتشان برخورد، زن عجیب میتواند نقش داشته باشد.
7- نقش زنان در انقلاب ایران
در انقلاب ما میتوانم بگویم زن شهدا از خود شهدا چند برابر اهمیتشان بیشتر است. وقتی یک کسی ترور میشود دو سه دقیقه ده دقیقه یا یک کسی در جبهه میرود یک ماه، دو ماه ده روز بیست روز انقلابی است و در جبهه میرزمد اما آن زنی که این بچه یتیم را بزرگ میکند او خیلی بیش از خود شهید میسوزد. زنی که دارد یتیم داری میکند به مراتب زجرش از خود شهید بیشتراست. و شاید هم اگر خواسته باشند عوض کنند حاضر نباشد شهید، یعنی زن به مرد بگوید تو بچه داری کن من میروم جبهه، میگوید نه جبهه ارزانتر است. آسانتر است.
زنان ما خیلی در انقلاب سهم دارند چون هم خودشان شهید شدند و هم شهید ساختند. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/1) خدا به زن فرموده کوثر. به فاطمه زهرا فرموده کوثر. نقشی که درمبارزه با حکومت زینب کبری داشت کمتر از نقش امام زین العابدین نبود. سخنرانیهای زینب کبری به هم زد حکومت را. و این که به ما میگویند روضه بخوانید برای این که از این زنها درس بگیریم. قرآن وقتی میخواهد بگویدمؤمنین، نمونه میخواهید نمونهتان را از زن بگیرید.
8- زن فرعون معیار ایمان آورندگان
به همه مردها میگوید شما باید از یک زن درس بگیرید. به تمام مردان با ایمان میگوید شما که ایمان دارید هر که میخواهد ببیند ایمان دارد یا ندارد از این زن یادبگیرد. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» (تحریم/11) نمونه برای افراد با ایمان زن فرعون است. هر کس میخواهد ببیند دین دارد یا نه ببیند مثل زن فرعون شده یا نه. به همه مردان با ایمان میگوید خط کش زن فرعون. معیار زن فرعون، میزان زن فرعون، همه مردان با ایمان باید از این زن درس بگیریم؟ بله، چرا، چون زن فرعون تو دربار بود اما جذب دربار نشد. سی کیلو سی کیلو، صد کیلو صد کیلو طلا را از فرعون میگرفت اما جذب طلا نمیشد. تو کاخ بود اما فکر کاخی نگرفت. در زمان طاغوت، سر سفره طاغوت اماهیچ با طاغوت همراهی نکرد. نه که همکاری نکرد قرآن نقل میکند که این زن فرعون گفت «قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّه وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ» (تحریم/11) خدایا مرا نجات بده از شر فرعون و کارهای فرعون.
همان زن فرعونی که اگر دیگران میدیدند میگفتند خوشا به حالش زن شاه است. چه وضعی و چه درباری چون افرادی که ندارند همیشه چشم حسرت باز میکنند. قرآن میگوید قارون با آن عظمت وقتی حرکت میکرد افراد فقیر میدیدند عجب قارون چه زندگی؟ چه اسکورتی؟ چه ماشینی؟ وقتی تو کوچه و خیابان راه میرود گداها کنار خیابان و کوچه میگفتند «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ» (قصص/79) کاش برای ما هم بود آن چیزهایی که برای قارون است. خوش به حالش. «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ» خوش به حالش چه زندگی و چه رفاهی دارد. اما «وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً» (قصص/80) آنهایی که دید دیگری داشتند، بینش و جهان بینی دیگری داشتند اهل علم بودند میگفتند «وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ».
9- توبه حر در کربلا
کربلا را باید همهاش مکتب بشود. حر در آخرین درجه، فرمانده یکی از لشکرهای یزید حر بود. فرمانده لشکر طاغوتی به فاصله چند دقیقه فکر عوض شد. این درس به ما میدهد که انسان نمیتواند بگوید در این شرایط نمیتوانم عوض بشویم. انسان میتواند فرمانده لشکر هم اگرهست یک مرتبه اگر دید فرمانده لشکر طاغوتی است عوض بشود. دو دقیقه فکر سرنوشت را عوض میکند. اراده انسان آنقدر قوی است که نه جبهه در آن اثر میگذارد نه جو و نه تبلیغات.
حر اراده داشت جمعیت در اراده حر اثر نکرد. مقام و فرماندهی اثر نکرد. وعدههایی که به حر داده بودند اثر نکرد. یکمرتبه برگشت و این خودش یک درسی است. یعنی ما میتوانیم از حر درس بگیریم. توبه حر استغفر الله نبود. آخر بعضیها خیال میکنند توبهشان این است که بگویند استغفر الله، استغفر الله ما نداریم پیش از ظهر عاشورا حر تسبیح دست گرفته باشد هی بگوید الهی العفو العفوالعفو. استغفر الله استغفر الله توبه حر این بود که طاغوتی است بیاید طرفدار امام حسین بشود. توبه عملی است. و یکی از برکاتی که عصر تاسوعا جنگ نشد چون بنا بود عصر تاسوعا جنگ بشود امام حسین فرمود باشد فردا البته خود امام حسین فرمود میخواهیم امشب نماز بخوانیم و مناجات بکنیم اما یکی از برکات این مناجات و دعا این بود که حررسید چون اگر شب تاسوعا جنگ میشد هنوز حر طرفدار یزید بود تأخیرش باعث شد که حر هم به این طرف، به حزب الله ملحق شود.
لشکر امام حسین بعضی هاشان شب عاشورا با هم شوخی میکردند. بعضی هایشان هم نمازشب میخواندند. آدم از این چه میفهمد؟ شب عاشورا شب آخر عمرشان هم با هم میگویند و میخندند هم بعضی هایشان دارند نماز شب میخوانند این یعنی چه؟ خنده و شوخی با نماز شب چرا؟ چرا گروهی که میدانند فردا شهیدمی شوند چرا یک عده میخندند چرا یک عده نماز شبی میخوانند؟
چرایش این است. وقتی خط خط امام شد وقتی راه راه امام حسین شد شوخی و نماز شبش دیگر فرقی ندارد. راه باید درست باشد. وکسانی که در راه خدا نباشند آنها باید یک حساب دیگری بکنند. کسی که با امام حسین بیعت نکرد روز قیامت بی دست است.
من یک حدیثی اینجا برایتان بخوانم و حرفم را تمام بکنم. حدیث این است. امام صادق فرمود: «مَنْ فَارَقَ جَمَاعَهَ الْمُسْلِمِینَ وَ نَکَثَ صَفْقَهَ الْإِمَامِ جَاءَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْذَمَ»(کافى، ج1، ص405) در کتاب کافی هست کسی که از خط امام دور بشود اول به امام میگوید روح منی، بت شکنی، تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست. خط امام اول در خط امام بعد از خط امام میآید بیرون کسانی که نامه نوشتند به امام حسین که بیا کوفه بعد خط امام را رها کردند. حدیث از امام صادق (ع) است: کسی که دست میدهد با امام بعد از امام جدا میشود «جَاءَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْذَمَ» روز قیامت بی دست است. چرا؟ برای اینکه کسی که دستش از دست رهبر قطع بشود این دست نبودش در آن دنیا. . . . دست تو دست امام نبود، دستت تودست رهبر نبود، روز قیامت بی دست است.
10- وفای به عهد و پیمان
حدیث هم در اصول کافی است و مردم کوفه ناروایی کردند، به قولشان وفا نکردند و حال این که انسان اگر قول داد به غیر مسلمان هم اگر قول دادی باید وفا کنی. اگرمسلمانی به غیر مسلمان گفت فردا چهار بعد از ظهر من میآیم اینجا. اگر به غیر مسلمان هم قول دادی باید به قولت وفا کنی. چون وفای به عهد لازم نیست طرف مسلمان باشد به غیر مسلمان هم قول دادی باید به قولت وفا کنی. چک و سفته دادی ولو به غیر مسلمان که روز وعده باید بپردازی نگو ول کن بابا این مسلمان نیست یک خورده اذیتش کنیم. قول به غیر مسلمان را هم باید وفا کرد تا چه رسد به مسلمان. تا چه رسد به رهبر مسلمان تا چه رسد به امام معصوم(ع).
اگر به کودک کوچولو هم قول دادی باید وفا کنی. به بچه کوچولو گفتی من بروم بیرون چیزی برایت میخرم بایدبرایش بخری یا نگو میخرم یا اگر قول دادی باید عمل کنی. «لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَهْدَ لَهُ»(الجعفریات، ص36) اگر کسی قول بدهد به قولش عمل نکند دین ندارد. قرآن میگوید افرادی فقیر بودند گفتند «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحین» (توبه/75) میترسم آیه را غلط بخوانم. عدهای فقی ربودند گفتندای خدا تو پول به ما بده ببین چطور در راه تو خرج میکنیم. قول دادند به خدا اگر پولدار شوند کمک کنند، قرآن میگوید «فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ» (توبه/76) همین که خدا چیزی به آنها داد «بَخِلُوا بِهِ» یعنی بخل کردند آن وقت قرآن میگوید: اینها چون به قولشان عمل نکردند «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ» (توبه/77) آدم که منافق میشود چطور منافق میشود؟ کسی که پیمان بست با کسی و پیمان را شکست قرآن میگوید نتیجه پیمان شکنی تو این است که خدا تو را از منافقین قرار میدهد. «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ». این حسابش است.
خوب خیلی از یاران ما، خیلی از برادران ما تو جبهه هی میخواستند عاشورا کربلا باشند توجبهه شهید شدند نشد بروند کربلا، الان هم هی تلاش میکنند عاشورا کربلا باشند، اربعین کربلا باشند. خدا به حقیقت محمد و آل محمد آرزویی که به دست آنها برآورده نشد به دست این برادران رزمنده هر چه زودتر برآورده بشود.
شبهای عزاداری است در مجالس باید شرکت کنیم و استفاده کنیم و تبلیغاتمان هم منحصر به ماه رمضان ومحرم نباشد. ما اطلاعات اسلامیمان را باید وسیع کنیم. کتاب، مطالعه بفرمایید. یکجوری باید باشد که خلاصه ما ایران را یکخوردم از نظر فرهنگی هر روز باید دائماً رشد بکنیم. امیرالمؤمنین فرمود اگر کسی دو روزش مثل هم باشد این باخته است. یعنی هر روز ما باید رشدمان بیشتر باشد. رشدفکریمان، ایمانیمان، مطالعهمان، اگر سواد نداریم سواد یاد بگیریم.
طرف دارد رد میشود میخورد به دری که رنگ خرده تمام لباسهایش همه رنگی میشود شروع میکند فحش دادن. چرا فحش میدهی؟ آقا در رنگی بود لباس من رنگی شد. خوب نوشته بود که رنگی نشوید. خوب اگر تو خواندن نوشتن بلد بودی میخواندی که رنگی نشوید. خوب نرفتی خواندن و نوشتن یاد بگیری حالا خوردی به در رنگی شدی. دیگر این خواندن و نوشتن چیزی نیست که حداقل یک خواندن و نوشتن باید یاد بگیریم. این هم در جمهوری اسلامی که آموزش و پرورش وزیرش فرمود ما هر 5 ساعتی یک دبستان ساختیم.
ما امسال در نهضت سوادآموزی حدود سی و پنج هزار معلم اضافه کردیم آن وقت دیگرروز قیامت شما جواب نداری. 35 هزار معلم اول مهر اضافه شده به معلمین نهضت سواد آموزی. این همه تسهیلات آن وقت شما بی حالی شرکت نمیکنی دیگر شما جواب نداری. امیدوارم که به مطالعهمان، به فکرمان، به برخوردمان اضافه بشود.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»