استدراج، مهلتهای خطرناک
موضوع: استدراج، مهلتهای خطرناک
تاریخ پخش: 73/04/02
بسم الله الرحمن الرحیم
بینندههای عزیز، بحث را بعد از عاشورا در تلویزیون خواهند دید. بحث ما بعد از عاشورا، با توجه به اینکه من، خدا اگر قبول کند، دوست دارم. شبیه معلمین قرآن باشم و عنوان از اول انقلاب، درسهایی از قرآن است. با توجه به آرم خودمان درسهایی از قرآن، حادثه بعد از عاشورا، آن قرآن و آن آیهای که گل کرد میخواهم مطرح کنم. موضوع بحثمان: درسهایی از قرآن. موضوع: آیهای که زینب خواند، در حادثه کربلا.
مردم ایران، الحمدالله، ماجرای کربلا را خوب بلد هستند. گرچه از امامهای دیگه ممکن است، اطلاعاتشان کمتر باشد. ولی ماجرای کربلا را خوب بلد هستند. بعد از حادثه کربلا، اهل بیت را بردند کوفه و بعد بردند شام و با وضع دلخراش و اهانتی که به اهل بیت شد، یزید یک آیه خواند، یعنی یک جملهای گفت، گفته که: دیدید که این پیروزی با ماست. دیدید که ما چطور اسیر آوردیم و کشتیم و قلع و قمع کردیم. یک آیه زینب کبری خواند من این آیه را سوژه کردم دنبالش، دوازده تا آیه دیگه هم پیدا کردم. ده، دوازده تا آیه دیگه هم پیدا کردم و من این آیه را انشاءالله میخواهم صحبت کنم بسم الله الرحمن الرحیم «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ» (آل عمران/178)
1- انواع سنتهای الهی
نمیدانم این کلمه را شنیدهاید، یا نه، میگویند، سنتهای الهی. حالا فارسی میگویم، قانونهای خدا، ما دو تا قانون داریم، یک قانونی که خدا برای ما وضع کرده است میگیم، قانون خداست. یک قانونی که خدا، خودش، برای خودش وضع کرده است. مثل اینکه شما برای خودت، برنامه ریزی میکنی. صبح ساعت 8 کجا، 9 کجا، 10 کجا. پس گاهی مجلس شورای اسلامی، قانون برای مردم وضع میکند. یک وقت خود هیئت رئیسه، برای خود اعضای جلسه، برای خود اعضای مجلس، قانون وضع میکند. دو رقم قانون داریم. قانون خدا، برای خلق، قانون خدا برای خودش. آن قانون خدا، برای خلق معلوم است. قانون خدا، برای خودش را میگویند. سنتهای الهی، یعنی کارهایی که خود، خدا، برای خودش برنامه ریزی کرده است.
2- هدایت و رزق از سنتهای الهی است
سنتهای خدا چی است؟ یک، خدا برنامه ریزی کرده است که هدایت مردم با من است. «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى» (لیل/12) بر ما واجب است که مردم را هدایت کنیم. حالا یک کس را ممکن است خواب میبیند، بلند میشود، هدایت میشود. یک کسی کتاب میخواند، یک کسی از طریق دوست هدایت میشود. یک کسی از طریق مادر، پدر، معلم. بالاخره خدا هر کس را به یک طریقی یادش میدهد که، یا روی فطرتش، هدایتشان میکند. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) این را میگویند: سنت الهی، یکی از سنتهای خدا، که خداوند برای خودش واجب کرده است، هدایت مردم است. دو – رزق «إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» (هود/6) یعنی رزق مردم با من است. کمش میکنم، زیادش میکنم. از این میگیرم به او میدهم، از او میگیرم به این میدهم، «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى»، «إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» یکی از سنتهای خدا، سنت املاء است. سه تا کلمه یک معنا دارد، املاء، امهال، استدراج، هر سه معناش، یعنی بگذار تا پیمانه او پر شود، بگذار ببینیم چه میکند. املاء، «أَنَّما نُمْلی لَهُمْ» املاء، امهال «فمَهِّلِ الْکافِرینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدا» (طارق/17) مهلتش بده، استدراج «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ» (اعراف/182) که دوبار در قرآن آمده است، «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ» یعنی صبر میکنیم تا پیمانهاش پر شود.
وزارت اطلاعات یک اصلی دارد، بنام، شاید آن را شما هم داشته باشید، آن چی را پیدا میکنید، تعقیب و مراقبت، حالا دارید مشابه آنرا، کشف جرم، تعقیب و مراقبت یعنی دنبالش را بگیر، ببینیم چه میکند. زود مچش را نگیریم. اگر کلید را برداشت، نگوئیم؛ ای دزد، بعد ببینیم، با چه نردبانی، با چه طنابی، با چه چراغ قوهای، از کدام در، با چه شیوهای، این را، خدا میگوید: من افرادی را رها میکنم. تعقیب و مراقبت میکنم. تا ببینم چه کار میکنند. بعضیها را، حالا چرا خداوند رها میکند. اگر خدا، خدای خوبی است، خوب است تا آدم میرود کلید را بردارد، بزند روی دست آدم، نگذارد ما تا خوب دزدیمان را کردیم، آنوقت اعداممان کند. حالا میگه، میگوید: بعضی دزدها را، بعضی خلافکارها را تا میرود، کلید را بردارد، میگویم؛ هوی، کجا میروی، بعضیها را لب در دزدی، بعضیها نه، اصلاً دزد حرفهای هستند. میگویم، بگذار پروندهاش تکمیل شود.
پس تا حالا این دو، سه دقیقه چه گفتهام، قانون دو جور است. قانون خدا، برای خلق، دو- قانون خدا برای خود. قانون خدا برای خود را اسمش را میگذارند، سنتهای الهی، یکی از سنتهای الهی این است که خدا، بر خودش واجب کرده است که یک کارهایی بکند، شرح وظایف خدا، که خدا برای خودش شرح وظایف ریخته است. یک- رزق مردم. دو-هدایت مردم، سه- مهلت دادن به فاسقین.
3- علم به حقایق
یزید به زینب کبری (س)گفت: دیدی چه کار با شما کردیم. گفت: خدا سنتش قرار گرفته است که بگذاریم پیمانه بنی امیه، یزید پر شود. آیه را بخوانم «وَ لا یَحْسَبَنَّ» حساب نکند، و این کلمه «وَ لا یَحْسَبَنَّ» یعنی دید انحرافی، گاهی آدم خیال میکند، کارهایش درست است مثل آدمهایی که عینک سرخ میزنند، همه شلغمها را خیال میکنند، لبو است. عینک سبز میزند، همه کاهها را خیال میکند، علف است. بعضیها کج نگاه میکنند. ولذا قرآن گفته است، خیال نکنید، شهید مرده است، زنده است، خیال نکنید اینها اسیر هستند، اینها آزاده هستند، حالا هفته اُسرا، هم هست. خیال نکنید این فقیر است، خیلی هم غنی است چون روح قناعت دارد، غنی آن نیست که دارد، غنی آن است که راضی باشد به آنچه که دارد، ممکن است. آدم قانع با زیلو، غنی باشد، آدم پولدار با قالی هم، گدا باشد. یتیم آن نیست که بابا ندارد. یتیم آن است که ادب ندارد. عالم آن نیست که علم انصاب دارد، عالم آن است که فلان علم را دارد «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» (بقره/177) «بِر» این نیست که اینطرف باشم یا آنطرف « وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» بر، ایمان است. سخن کسی نیست که افطاری و بریز و بپاش میدهد، امام کاظم (ع) فرمود: سخی آن کسی است که خمس میدهد. این نیست، او هست. یه بحثی داریم، حدود شصت مورد من جمع کردم، که امام فرموده: این که تو میگوئی، این نیست بلکه اون است. یعنی فکر غلط را قیچی کرده، عزاداری، مثلاً غمه زدن نیست، عزاداری شناخت بالاست. عشق به امام حسین (ع) این کار نیست، عشق به امام حسین (ع) آن کار است.
4- علم نافع و غیر نافع
اهل بیت ما گاهی دیدهاند، مردم یک راهی میروند، گفتند: داداش، کجا میروی خیال میکنی، عاشق هستی، اگر عشق است، این نیست، او نیست. اگر هم بناست از تعصب، تعصب این نیست آن نیست، ایها الحال این نیست، اون هست. یکی از شرح وظایف ائمه هست. که گاهی وقتها، امامان ما، مثلاً امام پرسید؟ این کیست که اینقدر دورش شلوغ است. گفتند: ایشان علامه است. فرمود: چه علمی دارد که به آن میگوئید علامه، گفتند: میداند که ایشان عموش کی است، دائیاش کی است، پدرش کی است، پدربزرگش کی است. گفت: این علم حالا داشت یا نداشت، مهم نیست، علم واقعی این است.
ما امامان ما، گاهی وقتها به مردم میگفتند؛ اینی که خیال میکنی، آن نیست، اون است. مثل اینکه شما، به بچهات میگوئی که، گل بزنند، شما میگوئی گل زدن خوب است، ورزش است، برای هر جوانی خوب است، امّا اگر گل بزنی، و تو امتحانها رفوزه شوی، بد است. اصل این است که برای شما درس باشد، منتها ورزش هم خوب است. ورزش کنار درس خوب است. سلامتی پهلوی فکر خوب، خوب است. قرآن هم گاهی میآید، میگوید: گمان نکنید، گمان نکنند کفار که اگر ما به آنها مهلت میدهیم. دوستشان داریم. مهلتشان میدهیم تا خوب، پیمانهشان سر رود.
5- امکانات دنیایی ما را از خدا غافل نکند
حالا، از این چی میخواهم بگویم. آقای قرائتی حرف حسابیت چی است امشب، وقت ما را گرفتهای، بحث من اینست، هر کس را دیدید، خوش است و هر کس دید خودش خوش است، یک وقت خیال نکند خدا دوستش دارد، گاهی خدا، دوستش ندارد، امّا برای اینکه سرش را بند کند. یک چیزهایی به آن میدهد. ولذا آیاتی داریم. قرآن میگوید: فلانی را، پول زیاد، پول و مقام و مدال به آن دادیم «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها» (توبه/55) آیه قرآن است، میگوید: گاهی میخواهیم، یک کسی را بسوزانیمش، پولش میدهیم. آقا، ماهی ده تومان، بیست تومان، سی تومان دارد، راحت خوابیده است. بهش میگویند: آقا، بانک قرعه به نام شما افتاد، برنده شدی، خواب از سرش میرود. فعلاً اولین قدم، این است که خواب از سرش میرود، گاهی وقتها خداوند، ما خودمان در خانه، اینطور هستیم. بچههایمان که کوچولو هستند هی میآیند از سر و کلّه ما، وقتی داریم روزنامه میخوانیم، بالا میرود، انگشترمان را در میآوریم، میاندازیم، آن اتاق، تا این بچه میرود انگشتر را پیدا کند، ما یک خورده، مطالعه میکنیم. خلاصه، سرمان را ممکن است خدا به چیزهایی بند کند. و آن معناش این نیست که دوستمان داشته باشد.
آقایونی که دیر پیچ تلویزیون را باز کردهاید. زینب کبری و اهل بیت اسیر شدند. کوفه آمدند، شام آمدند. آن مرد نانجیب به زینب گفت. دیدید، شکست خوردید. دیدید، پیروز شدیم. زینب کبری این آیه را خواند. کفار خیال نکنند، اگر خدا رهایشان کرده است. دوستشان دارد، رهایشان کرده، تا پیمانهشان سر بیاید. حالا، آیه دیگر میفرماید: «فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ» (غافر/4) اگر دیدید رئیس جمهوری، وزیر امور خارجهای، کمیسیونی، کنفرانسی، آمدند، رفتند. تلکس، فاکس، وحشت نکنید، حتی اگر دیدید طوماری، راهپیمایی، موجی، موج هم شما را تکان ندهد. حرف حق بزن، محکم بایست «فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ» (غافر/4) پیغمبر جنب و جوشهای تو را، حواست را پرت نکند. آیه دیگر میفرماید که: «إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَهً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ» (زمر/49) گاهی یک نعمتی را به افرادی میدهیم، افراد میگویند این بخاطر، کارشناسان ما، کامپوترهای ما، اقتصاددانهای ما نه بابا، خیلی کشورها، کامپیوتر و اقتصادش از شما بهتر است. الآن هم هزار تا بدبختی دارند. لطف خدا را غافل نشوید.
به قارون گفتند: «وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» (قصص/77) خدا داده به تو، تو هم به فقرا بده. گفت: «قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدى» (قصص/78) فرق بین بنده خدا و بنده شیطان این است. بنده خدا میگوید: هرچه هست از خداست. بنده غیر خدا، میگوید: از خودم است. دو تا پولدار را حساب کنید. یک پولدار قارون، یک پولدار، سلیمان. قارون میگوید: «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدى» مغز اقتصادیم، سلیمان میگوید: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» (نمل/40) دو تا پولدار، پولدار حق، حضرت سلیمان پیغمبر، میگوید: «ربی» خدا داده، پولدار منحرف میگوید: «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدى» مغز اقتصادی خودم است. این سیاست من بود، حزب من بود، رشد من بود.
قرآن میفرماید که: افرادی هستند، وقتی به آنها میدهیم، میگوید: مخم کار میکند، «قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً» (یونس/21) به مردم بگو گاهی خدا خوابت میکند. خدا مکر دارد. مکر یعنی تدبیر، هر تدبیری بد نیست. گاهی «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ» (آل عمران/54) مردم برنامه ریزی میکنند خدا هم برنامه ریزی میکند. منتها خدا که برنامه ریزی میکند. سیفون همه برنامههای خلق را میکشد. یک برنامه، همه خراب میشود. تمام دستها کمک کرد که یوسف توی چاه بیفتد، خدا از چاه عزیزش کرد. نود و شش تا کشور از شاه حمایت کرد، و چهل و دو تا رادیو به امام بد و بی راه گفت. با حمایت نود و دو رئیس جمهور و شاه، شاه سرنگون شد و با حمایت چهل و دو تا رادیو، امام عزیز شد، همه قدرتها در کربلا میخواستند، حسین و خاندانش نباشد. دیگه هم کسی نبود، هر چه یار بود کشتند، هر چه یار بود در کربلا، کشتند، دو تا قطع نشد از هفتاد و دو تا، در کربلا، منتها دو تا قبلاً، دو سه روز قبلش، در کوفه سر مسلم بریده شد، سر هانی بن عروه هم بریده شد. از هفتاد و دو نفر سر هفتاد نفر را بریدند، این دو تا هم که نبریدند، چَند روز قبلش در کوفه بریدند، جمعاً هفتاد و دو تا سر بریده شد، خیمهها هم سوخته شد، زنها و بچهها هم اسیر شدند. هیچی، فقط اراده خداست، که حسین بماند.
قرآن میفرماید که «إِنَّهُمْ یَکیدُونَ کَیْداً وَ أَکیدُ کَیْداً» (طارق/16-15) انسانها خیلی نقشه میکشند. من هم که خدا هستم، نقشه میکشم. امّا نقشه من، نقشه آنها را از بین میبرد. «وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ» (فاطر/43) قرآن گفته است، هر کس نقشه بدی بکشد، اگر یک شن توی یک دیگ انداختید و این دیگ را کاسه، کاسه کردند، به افراد دادند، خدا گفته، حالا که شن انداختی توی دیگ، چنان برنامه ریزی میکنم، که بالاخره، آن شن بیاید توی قاشق و زیر دندان خودت، «مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِیهِ وَقَعَ فِیهَا»(تحفالعقول، ص88) هر کس چاه بکند. برای اینکه مردم را بیندازد. خودش ولذا داریم، علامت اینکه کسی رزقش خوب شود، این است که دلش به حال مردم بسوزد. اگر سوز دل داشتی وضعت خوب میشود، اگر سوز دل نداشتی، . . .
آیه دیگر میفرماید: «أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنینَ» (مومنون/55) ای یزید، خیال نکن اگر امام حسین (ع) را کشتی و ما را اسیر کردی، خدا دوستت دارد، خدا میخواهد، پیمانهات پر شود.
آیات قرآن در این زمینه زیاد است، «أَ یَحْسَبُونَ» آیا حساب میکنند «أَ یَحْسَبُونَ» آیا اینطور حساب میکنند «أَنَّما نُمِدُّهُمْ» که ما «نَمُدُّ» «مَدَّ» کش میدهیم اینها را، عمرشان را پولشان را کش میدهیم، دراز میکنیم، آیا خیال میکنند، این توسعهای که به زندگیشان میدهیم «أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ» اگر مالشان را زیاد میکنیم «وَ بَنینَ» اگر بچه هایشان را زیاد میکنیم. اگر تو را مال و بچه زیاد بهت داد. خیال میکنی «نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ» (مومنون/56) خیال میکنی، ما میخواهیم، به تو خیر برسانیم، «بَلْ لا یَشْعُرُونَ» سرت را گرم کردیم.
6- مال، آدمی را از خدا و پیغمبر و معاد جدا میکند
نگوئید: خوشا به حالش چه ماشینی دارد. شاید همین ماشین، عامل سقوطش شود. نگوئید چه چشم خوشگلی دارد. شاید همین خوشگلی، اسباب درد سرش شد. نگوئید، عجب بچه نابغهای، شاید همین بچه نابغه، باعث بدبختیاش شد. نگوئید: خوشا به حالش، میگویند جاوید شاه، شاید همین جاوید شاه، پاش را گرفت و مرگ بر شاه شد. به هیچ چیز دل خوش نکنید، جز لطف خدا، آیا خیال میکند اگر مالش توسعه پیدا کرد، مال و مقام، آدم را از خدا غافل میکند. 1- از نبوت غافل میکند، 2- از محرومین غافل میکند، 3- از معاد هم غافل میکند. 4- چهار تا نمونه داریم، 1- آنجایی که مال، آدم را از خدا غافل کند، مثل: قارون، هر چه گفتند: «أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» (قصص/77) خدا به تو داده است. گفت: «قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدى» (قصص/78) منع کار میکند، خدا یعنی چه؟ مال آدم را از خدا غافل میکند. 2- اونجا که آدم را از پیغمبر جدا میکند. هر چه گفتند: بابا، این پیغمبر است. به آن ایمان بیاور، گفتند: ما، «أَ هذَا الَّذی بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً» (فرقان/41) این گدا، پیغمبر ما پولدارها، این رئیس ما، زیر بارش نمیرود. پیغمبر است. از معاد آدم را جدا میکند. قرآن قصهای را نقل میکند، که یک سرمایه داری، باغ و مزرعه، بسیار مهم بود، آمد تو باغ، یک نگاه کرد، گفت که، «ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَداً» (کهف/35) فکر نمیکنم، اینها نابود شدنی باشد «وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْها مُنْقَلَباً» (کهف/36) گیرم هم قیامت شود، اونجا هم وضعم خوب باشد، حالا که اینجا وضعم خوب است، اونجا هم وضعم خوب است. یعنی اصلش، از محرومین آدم را جدا میکند، قرآن در سوره «ن والقلم» قصهای را نقل میکند، که حالا که، مالشان خوب است. گفت: چنان از این مال استفاده کنیم، که فقرا، نبینند و نفهمند و چیزی هم، کامی هم نگیرند، پول آدم را از خدا میبرد، پول و مقام و ریاست، آدم را از خدا جدا میکند. از پیغمبر جدا میکند.
یزید وقتی میگوید: «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل»(اللهوف، ص181) بازی بود، اصلاً نه وحی بود و نه جبرئیلی بود و نه قرآنی بود، نه دینی بود، کلش کشک است. این غرور یزید برای چی است. برای پیروزی است.
قرآن میگوید: وقتی در یک کار موفق شدید «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً» (نصر/3-1) اگر نصرت خدا و فتح و پیروزی آمد، «فَسَبِّحْ» یعنی حالا وقت داری که بگوئی «سُبْحَانَ الله» خودت را گم نکنی. تازه باید بگوئی سبحان الله، «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/1) ما کوثر و خیل زیاد دادیم «فَصَلِّ» (کوثر/2) به ما گفتهاند، هر وقت پیروز شدی، سجده کن، فوتبالیست ما در کشوری، اگر برنده شد، فوری همه ایرانیها، سجده کنند، کول هم سوار شدن که ژاپن هم کول هم سوار میشود، هنر ما این است که در هر پیروزی بگوئیم «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (فاتحه/2) به شکرانه این «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» کوثر، خیر زیاد به تو دادیم. «فَصَلِّ» باید نماز بخوانی، «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2) مردم دسته به دسته به تو ملحق میشوند «فَسَبِّحْ، فَسَبِّحْ، فَصَلِّ» ما در جبهه هایمان، مفاتیح و قرآن و گریه و نماز شب، و حزب بعث در جبهه هایشان شراب و. . . ، اصحاب امام حسین (ع) شب عاشورا چه حالی داشتند، آنها چه حالتی داشتند.
7- کاری نکنیم که خدا ما را به حال خودمان واگذارد
باز قرآن بخوانم، قرآن میفرماید «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ» (انعام/44) دکتر وقتی دید مریض قابل خوب شدن است، میگوید: از این غذا بخور از آن غذا نخور، امّا اگر دید، مریض دیگه کارش، از این کارها گذشته است. میگوید: بگذارید هرچه دلش میخواهد بخورد. «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ» وقتی فراموش کردند، تذکرات ما را، «نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ» ما به آنها تذکر میدهیم، آنها پشت پا میاندازند. «فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ» باز میکنیم بر اینها «أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ» قرآن میفرماید: وقتی به اینها تذکر میدهیم، اینها تذکر را پشت گوش میاندازند. حالا که پشت گوش انداختند حالشان را میگیریم.
بد نیست یک نکته بگویم. تو قرآن دو تا «سوی» داریم؛ سوی یعنی میخواهی بگو، میخواهی نگو، کفار به پیغمبر میگفتند: یا رسول الله خودت را خسته نکن، بگوئی، ما گوش نمیدهیم، نگوئی، ما گوش نمیدهیم. «قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَام لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظینَ» (شعراء/136) بگی یا نگی، ما کار خودمان را خواهیم کرد. شد آنوقت روز قیامت قرآن میگوید: مجرمین هر چه جیغ میزنند در جهنم، میگویم «سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْناام صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحیصٍ» (ابراهیم/21) کسانی که در دنیا میگویند: بگی یا نگی، ما همان هستیم. روز قیامت هم در جهنم هر چه، چیزو ویز میزنند. خدا میگوید: بسوزید و نسوزید، جیغ بزنید و نزنید. برای ما یک جور است. آن سِوی، به اون سوی «قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَام لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظینَ» «سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْناام صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحیصٍ»، «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ» تذکر میدهیم، «نَسُوا»، نسیان، همینکه تذکرات ما را پشت گوش انداختند قرآن میگوید که روز قیامت، افرادی کارنامه عمل را با دست راست میگیرند. افرادی نامه را با دست چپ میگیرند. کسانی که نامه را «وَراءَ ظُهُورِهِم» (بقره/101) کسانی که نامه را پشت سر انداختند، اونجا هم نامه را از پشت سر دریافت خواهند کرد.
8- چگونه آدم حزبالشیطان میشود؟
خوب، برادرها، چطور آدم، جزء لشکر یزید میشود. چطور آدم بد میشود. آدم یک مرتبه بد نمیشود. یک گناه میکند. گناه دوم، گناه سوم، گناه چهارم، زمان شاه، بی حجابی غوغا میکرد در تهران، ما هم طلبه بودیم، طلبه نو، گاهی که میآمدیم تهران، زنها و دخترهای بی حجاب را میدیدیم، میگفتیم: اوه، اوه، اوه چرا تهران زیرو رو نمیشود. یک خورده، یک خورده که آدم میماند، گناه برایش عادی میشود. گناه وقتی برای آدم عادی شد، آدم خطرناک میشود. دفعه اول که آدم سیگار میکشد. ریه سالم دود را پس میزند. بعد مدتی، کیف میکند از همین سیگار، دفعه اول آدم مرغ هم میترسد، بکشد. بعد از آدم کشتن هم وحشت نمیکند.
قاضی میگفت: یک تروریست را پیدا کردیم، هفده نفر را با گلوله زده بود، قاضی میگفت: به آن میگفتم، تو هفده نفر را کشتهای، چیزیت نشد. گفت: اولی را که زدم، افتاد، یک تکان خوردم، دیگه بعد راحت شدم. تو استخر آب یخ که میروی، دفعه اول بدن مور مور میشود. بعد تمام میشود. توی استخر آب گرم هم آدم برود. همین حالت را دارد. دفعه اول گناه ولذا قرآن میگوید: «بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ» (بقره/81) گاهی گناه میکند، بعد این گناه تمام روحش را میگیرد. حدیث داریم، گناه در روح یک نقطه است، اگر انسان توبه نکند، این نقطه هی گسترش، گسترش، گسترش، تا کم کم همه روح انسان را میگیرد. عمرش میشود، چرا گاه شیطان، فکر شیطانی، حرف شیطانی، چشم شیطانی.
9- راههای نفوذ شیطان
به همین خاطر چهار رقم شیطان در ما نفوذ میکند. 1-گاهی افراد را از دور، قرآن میگوید «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ» (طه/120) عدهای را از دور شیطان یک سنگی را به آنها پرت میکند. عدهای را نه، شیطان میرود بغلشان «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ» (اعراف/201) عدهای را شیطان میرود توی روحشان «الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ»(ناس/5) اصلاً عدهای را شیطان میرود و دیگه بیرون نمیآید«فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» (زخرف/36) ببینید، چهار رقم مردان خدا را، قرآن میگوید: «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ» یعنی دستشان به آنها نمیرسد ولی یک سنگی پرتاب میکند. تماس شیطان نمیتواند با آنها بگیرد، امّا یک تلنگری از راه دور، یک سری افراد که مؤمن هستند، شیطان میرود، هولشان میدهد، امّا یک تکانی میخورند، «تَذَکَّرُوا» (اعراف/201) وا میایستند. عدهای که خیلی شل هستند، شیطان میرود توی روحشان، عدهای که شیطان پذیر هستند «فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» اصلاً شیطان میرود و دیگر بیرون نمیآید، اصلاً فکر و چشم و زبان و همه میشود شیطانی.
10- گناهکاران چند دستهاند
حالا حرفهایم را کم کم جمع کنم، «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ» (اعراف/182) قرآن میگوید: گاهی وقتها، گناه میکند ما به آن میدهیم، حالا اینجا سه دسته هستند، این سه دسته را هم بگویم و حرفهایم را جمع کنم. گناهکار سه رقم داریم. گناهکار، یک دسته گناهکار خودش بعد از گناه توبه میکند، متوجه میشود. علامت مؤمن این است که وقتی گناه کرد، ناراحت شود. حدیث داریم، میخواهید، ببینید مؤمن هستید و یا منافق، علامت خط کش آن این است، اگر بعد از گناه ناراحت شدی ایمان است. اگر بعد از گناه ناراحت نشدی، نفاق است. یک سری آدمها، قرآن میگوید، «ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ»(نساء/17) بعد از گناه خودش متوجه میشود. یک سری افراد هستند، خدا اینها را گوشمالیشان میدهد، یک تکانی، یک گوشمالی خدا به اینها میدهد، زنگ بیدار باش، قرآن میفرماید: «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»(انعام/42) «أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ»(اعراف/94)گناه میکند، ما یک گوشمالیش میدهیم، حالشان را میگیریم بعد میگوید: «لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ» یا «لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ» گناه میکند، یک پیشامد تلخی برایش بوجود میآوریم. این پیشآمد بد باعث میشود که متوجه میشود. پس 1- خودش میفهمد. 2- با تنیبه خدا، بیدار شده و توبه میکند. 3- یک سری گناهکار داریم، که نه خودش بیدار میشود و نه هرچه زنگ بیدار باش، فقیر را میبیند، بعضی آدمها همینکه پول دارند میگویند. خدا که به ما پول داد، خوب هر صد تومانی، بیست تومانش را خودم میروم خمس میدهم. بعضی وقتها خودش خمس نمیدهد. باید گفت: آقا جون، «یَتِیمَاً ذا مَقْرَبَهٍ أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَهٍ» (بلد/16-15) فامیلت است روی تراب و خاک نشسته است. هی باید، برایش گفت تا بدهد. بعضی درختها، خودش، میوهاش میافتد، بعضی درختها را تکانش میدهد، میوهاش میریزد، بعضی درختها را، مثل درخت گردو، باید چوب توی کلهاش زد تا گردوش بیفتد. بعضی درختها اصلاً میوهای ندارد. سه رقم آدم داریم. درختهای توتی مثل توت، خودش میوهاش میافتد. 2- درختهای اناری باید یک پیچش داد تا انارش را بکنیم، 1- آدمهای توتی، آدمهای اناری، آدمهای گردویی، درخت چنار که اصلاً میوهای ندارد.
11- مواظب باشیم مثل درخت چنار نباشیم
قرآن میگوید، اگر دیدی هرچه آب به تو میدهند، هرچه مواظبت میکنند، از نظر برق و نور و فضا و جوی آب، هی هیچ میوه نمیدهی، پس خیال نکند درخت چنار که کنار جوی آب، هر روز آب میخورد و در هوای خنک هم رشد میکند و کاریش نداریم، این را گذاشتهایم چوبش بزرگ شود و از بیخ پایش را اره کنیم، «وَ لا یَحْسَبَنَّ» درخت چنار که ما دوستش داریم و درخت گردو که توی سرش میزنیم. گاهی درخت گردو را تو سرش میزنیم و درخت چنار را هیچ کاریش نداریم، آن درخت چنار ناز نکند، من چنارم کسی کاریم ندارد. تو درخت انار را هی میآیند، شاخه هایت را میچلانند. آن فشاری که به درخت انار میآید. دلیل بر این نیست که انار را دوستش نداریم و آن آزاد گذاشتن درخت چنار هم دلیل بر آن نیست که ما آنرا دوستش داریم. گاهی نگهاش میداریم برای اینکه فردا، سرش را ببریم.
آمد پهلوی امام گفت: آقا این «خَشِیتُ أَنْ أَکُونَ مُسْتَدْرَجاً»(مشکاهالأنوار، ص27) من میترسم از آنهایی باشم که خدا گذاشته است برای امتحانات ثلث سوم، بچههای بد را تا دیدند نمرهاش بد است. خانم معلّم، آقا معلّم زنگ میزند به پدر و مادر، آقا بچه شما، دو نمره کم آورده است. ولی بعضی بچههایی را که از اول خنگ هستند اصلاً معلّم هر روز ناراحت نمیشود، میگوید: آقا، جای شما صف آخر، بنشین من اعصابم راحت باشد. یک مرتبه امتحان ثلث سوم یک صفر به آن میدهد، به اندازه، در قوری، بچههای خوب را اگر خلاف کردند.
نیروهای انتظامی اگر دیدید در زندان یک کسی شیشه را شکست. پتو را پاره کرد، ممکن است تنیبه کنید آنرا، امّا اگر یک کسی حکم اعدامش صادر شده است. فردا صبح چون قاتل بوده است، اعدامی است. حالا هم سه تا شیشه بشکند، دو تا هم پتو، دو پرس هم غذا بخورد. دو تا فحش بدهد، میگوئی بابا ولش کن. این هفت ساعت دیگه بیشتر زنده نیست. آدمهای اعدامی را، دیگه مسئول زندان نمیگوید: دیگه نمیدانم چرا استکان شکستی و نمیدانم چه کردی. خداوند میگوید ما یک عدهای را گذاشتهایم، اعدامی هستند، کاریشان نداریم.
12- یزید مثل چنار بود
زینب کبری به یزید گفت: یزید، خدا مثل درخت چنار، کاریت ندارد، برای اینکه یکمرتبه، ولذا در قرآن، چهارده مرتبه داریم، «بَغْتَهً» یعنی رهاش میکنیم، یکمرتبه میگیریمش، «بَغْتَهً» یکمرتبه، آخر سال، نمرهاش را میدهیم. یکمرتبه، اره میگذاریم. «عَنْ سِنَانِ بْنِ طَرِیفٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع خَشِیتُ أَنْ أَکُونَ مُسْتَدْرَجاً قَالَ وَ لِمَ قُلْتُ لِأَنِّی دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ یَرْزُقَنِی دَاراً فَرَزَقَنِی وَ دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ یَرْزُقَنِی أَلْفَ دِرْهَمٍ فَرَزَقَنِی وَ دَعَوْتُهُ أَنْ یَرْزُقَنِی خَادِماً فَرَزَقَنِی قَالَ فَأَیَّ شَیْءٍ تَقُولُ قَالَ أَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَالَ فَمَا أُعْطِیتَ أَفْضَلُ مِمَّا أُعْطِیْتَ»(مشکاهالأنوار، ص27) آمد پهلوی امام، گفت: آقا، من خوش هستم. نمیدانم، آدم خوبی هستم خوشم یا نه، خدا مثل درختهای چنار، آب میدهد من را، تا بعد پدرم را دربیاورد، فرمود: آیا خدا که نعمت به تو میدهد شکرش هم میکنی. گفت: گفتم خدایا پول به من بده، پول به من داده. بچه میخواهم، بچه به من داده، «وَ دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ یَرْزُقَنِی أَلْفَ دِرْهَمٍ فَرَزَقَنِی وَ دَعَوْتُهُ أَنْ یَرْزُقَنِی خَادِماً فَرَزَقَنِی» «دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ یَرْزُقَنِی دَاراً فَرَزَقَنِی» گفت: از خدا خانه خواستم، به من داد، پول خواستم به من داد. خادم خاستم به من داد. من هرچه خواهم، خدا به من میدهد، حالا ترسیدهام نکند، از آنهایی هستم که خدا، هرچه میخواهم، به من میدهد، گذاشته برای امتحانات ثلث سوم. یکبار پدرم را در بیاورد. آمد گفت به امام گفت: من دعایم مستجاب میشود. خوش، خوش هستم. حالا برق گرفته من را که نکند آدم بدی باشم. امام فرمود: «فَأَیَّ شَیْءٍ تَقُولُ» گفت وقتی خدا، چیزیت میدهد چه کار میکنی. گفت میگویم: الحمدلله، شکر خدا میکنم، فرمود: اگر شکر کنی، تو از مستدرجین نیستی.
حالا شکر، گفتن: الحمدلله است. شکر ماشین این است که یکنفر را سوار کنی. شکر قدرت این است که حمایت کنی، شکر زبان، این است که امر به معروف کنی. شکر معنایش این است.
امام صادق فرمود: اگر دیدید، طرف هی گناه میکند. او هی گناه میکند، خدا هی به آن لطف میکند، یک گناه، یک لطف، یک دروغ میگوید، هزار تومان گیرش میآید. دو تا دروغ میگوید، دو هزار تومان گیرش میآید. یک امضاء برای ناحق میکند پنج هزار توان گیرش میآید، یک کسی هی گناه میکند، هی هم پولش زیادتر میشود. امام صادق (ع) فرمود، این از آنهایی است که خداوند، گذاشته است برای امتحانات ثلث سوم. یکمرتبه ملقش میزند.
حرفم را در این دقیقه خلاصه کنم. اهل بیت را اسیر کرد، آورد توی کاخ، به اهل بیت گفت: دیدید ما پیروز شدیم. و حسین را کشتیم و شما را اسیر کردیم. زینب کبری(س) فرمود: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ»(آل عمران/178) حرفهایی که جمع کردهام، اجازه دهید پاک کنم و بعنوان یک کلاس، سؤال کنم. بسم الله الرحمن الرحیم، افراد بعضی که قابل هستند، تا اشتباه کردند و متوجه میشوند و توبه میکنند. بعضی خودشان متوجه نمیشوند، خدا یک گوشمالی به آنها میدهد، توبه میکنند. بعضی، مسئلهشان از آمپول و کپسول و آسپرین گذشته است. اینها دیگه مردنی هستند، دکتر میگوید: بگذار هر آنچه میخواهند، بخورند، بخورند. آیاتی در قرآن داریم و روایاتی در روایات، که اگر دیدید، عدّهای خوش هستند، ولی خمس نمیدهند، دروغ میگوید، غیبت میکند، سیلی میزند، فحش میدهد، نمیدانم، ربا، رشوه، اگر دیدید، دائماً، دارد میگازد و هیچ تصادف هم نمیکند، خدا در قرآنش گفته است، اینهایی که خوش هستند و تصادف نمیکنند، گذاشتهایم، یکمرتبه بیندازیم، توی درّه.
13- عاقبت بعضی از یزیدیان
لذا قرآن میگوید «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً» (کهف/59) گاهی خدا میفرماید «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ» (شورى/30) تا خلاف کردی گوشت را میمالیم، این یک آیه، گاهی میگوید «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً» یعنی ما اینها را هلاک میکنیم. امّا گذاشتهایم، یک مدّتی، بنی امیه که آمدند، یاری یزید و ابن زیاد در کربلا، هیچ کدام آب خوش از گلویشان پائین نرفت، عمربن سعد فرماندار ری، نشد و شمر با وضع نکبتی به درک رفت، بعضی از آنها را سوزاندن، بعضی از آنها را تکه تکه کردند. خولی رفت توی مستراح، زیر سبد قایم شد. از زیر سبد، توی مستراح، پهلوی زنش کشتنش. ابن زیاد نابود شد، هیچکدام آب خوش از گلویشان پائین نرفت. ای یزید اگر دیدی، حسین را کشتی، امروز به نوایی رسیدی. خطر دنبالت است.
گناهکارها باید مواظب باشند. اگر گناه میکنند و خوش هستند. معلوم میشود خدا برایشان، یک برنامهای دارد.
خدایا به ما توفیق بده اگر خلاف کردیم، توفیق بده، توبه کنیم. خدایا قبل از آنکه، ما را بگذاری برای امتحانات ثلث سوم، با یک گوشمالیهای خیلی خفیفی از خواب غفلت بیدار کن و عذاب ما را به آخرت و به بی دینی، خاتمه نده. قاتلین کربلا را بر عذابشان بیفزا. کسانی که در خط رهبری اطاعت کردند. فرمان رهبری را، تأیید بفرما. آنهایی که اطاعت از خدا و فرمان حق نمیکنند، خدایا به ایمانشان بیفزا.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»