پیام امام رضا(علیهالسلام) از طریق حضرت عبدالعظیم حسنی
2- عرضه عقاید دینی بر امام هادی(علیهالسلام)
3- برخورد امام باقر(علیهالسلام) با ناسزا به نامسلمان
4- پیام امام رضا(علیهالسلام) به شیعیان
5- وظیفهی معلمان و اساتید در تربیت جوانان
6- دوری از تفرقه و تخریب شخصیت یکدیگر
7- نفرین امام رضا به خاطر ریختن آبروی مؤمن
موضوع: پیام امام رضا(علیهالسلام) از طریق حضرت عبدالعظیم حسنی
تاریخ پخش: 01/07/89
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
شب جمعهای هستیم که سه چهار تا مناسبت است. هر مناسبت هم یک بحث جدی دارد. یکی آموزش و پرورش و اول مهر، آغاز سال تحصیلی حوزه و دانشگاه و آموزش و پرورش، یک بحثی است برای معلم و شاگرد. یکی هم به مناسبت شهادت حضرت عبدالعظیم حسنی که من یک خرده راجع به عبدالعظیم حسنی میخواهم صحبت کنم. مهمتر از خودش یک پیامی امام رضا به حضرت عبدالعظیم داده است. فرموده این پیام را به شیعیان من بگو. پیامی است که نسخهی شفابخش همین امروز ما است. پیام امام رضا است. یکی هم آغاز هفتهی دفاع مقدس است بحث دفاع است. حالا من نمیدانم کدام یک را بگویم. دیشب هر سه مورد را آماده کردم. حالا سعی میکنم از حضرت عبدالعظیم شروع کنیم. کسانی که تشریف دارید و کسانی که پای تلویزیون بحث را میبینید همین الآن صلواتی میفرستید ثواب صلوات هدیه به روح حضرت عبدالعظیم. (صلوات حضار)
1- درک محضر چهار امام بزرگوار(علیهمالسلام)
ایشان در مدینه به دنیا آمد و به سامرا رفت و چهار امام را درک کرد. خدمت امام رضا(ع) رسید. که حالا پیام امام رضا را برای شما میخوانم. بعد از امام رضا خدمت امام جواد رسید. خدمت امام هادی رسید، خدمت امام عسگری هم رسید. اینکه میگویند: عبدالعظیم حسنی چون از نسل امام حسن مجتبی است. و به قول مرحوم صدوق شهید شد، تحت تعقیب بود. غریب بود. هفت هشت امتیاز ایشان دارد. 1- غریب بود. چون فراری بود. محرمانه کار میکرد. و پرچمدار مکتب اهلبیت بود. بسیاری از علوم ما و روایات ما از طریق حضرت عبدالعظیم حسنی به ما رسیده است. یعنی واسطهی فرهنگی و میراث فرهنگ ما است. عالم بود و محدث بود. این خصوصیات ایشان است. و کسی هم نمیشناخت ایشان چه کسی است. فقط وقتی رفتند بدنش را در خاک کنند، بعد از شهادت دست در کیسهاش کردند. یک کاغذی درآوردند. در کاغذ نوشته بود من چه کسی هستم. یعنی این رقمی در خفا مکتب را ترویج میکردند.
یک نفر از شهر ری خدمت امام هادی رفت. پرسید از کجا آمدی؟ گفت: من شهر ری هستم. فرمود: شما که زیارت عبدالعظیم بکنی. ثواب زیارت کربلا دارد. برای هیچ امامزادهای یک چنین ثوابی نشده است. بین امامزادهها حضرت عبدالعظیم چه خصوصیتی دارد که ثواب زیارت عبدالعظیم ثواب زیارت کربلا دارد. حضرت امام آن زمانی که جزء علما و مدرسین بود و هنوز مثلاً خیلی مشهور نبود ایامی که یکی از برنامهها زیارت امام حسین است، مثلاً شب قدر یا شب نیمه شعبان، شبهایی که یکی از کارهایش زیارت امام حسین(ع) است حضرت عبدالعظیم میرفت.
یکی از دوستان ما که پیشنماز حضرت عبدالعظیم است آقای عظیما الآن هم امام جماعت است در مصلاّی حضرت عبدالعظیم، از دوستان ما است. میگفت که یکی از بزرگان به من رسید گفت: یک خوابی برای تو دیدم. گفتم: چه خوابی دیدی؟ گفت: خواب دیدم شما پیشنماز حرم امام حسین شدی. میگفت: او نمیدانست که من پیشنماز حرم عبدالعظیم هستم. البته من عقیده به هر خوابی ندارم. اما بعضی خوابها فتوکپی حدیث است. یعنی هرچه در حدیث آمده در خواب هم همان است.
2- عرضه عقاید دینی بر امام هادی(علیهالسلام)
میخواهم دو کار مهم را برای شما بگویم. یکی اینکه ایشان عقاید خودش را به امام هادی عرضه کرد. حضرت عبدالعظیم حسنی… نزد امام دهم آمد. گفت: من عقیدهام راجع به خدا این است. راجع به پیغمبر، راجع به معاد، راجع به کتاب، یک دوره عقایدش را گفت. و حضرت فرمود که: «هَذَا وَ اللَّهِ دِینُ اللَّه» والله قسم دین خدا همین است که تو گفتی. «الَّذِی ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ» آن دینی که خدا از مردم «وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا» (مائده/3) آنچه خدا میخواهد همین است. «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّا» (بحارالانوار/ج3/ص268) حقاً تو ولی ما هستی. این خودش یک درس است. شما نگو: عقیده من این است. ممکن است عقیدهات غلط باشد. من فلانی را قبول دارم. باسمه تعالی بیخود قبولش داری.
من از کسی پرسیدم تو مقلّد چه کسی هستی؟ گفت: مقلّد فلان آقا! گفتم: آدم مُلاّیی است اما به چه دلیل ایشان مرجع است؟ آخر هیچکس تقلیدش را نمیکند. گفت: من دوستش دارم. گفتم: ای بابا!
در سفر حج یک خانمی را دیدم گفتیم: شما مقلّد چه کسی هستی؟ گفت: من تقلید نمیکنم. یک عارفی هست مرید او هستم. گفتم: تو اگر شیعه هستی، و مسلمان هستی نمیتوانی دنبال یک عارف بروی. مگر آنکه آن عارف فقیه هم باشد. اگر فقیه است طوری نیست اما عارف بودن مبنا نیست. اینکه من دوستش دارم. حرفهایم را از این میگیرم. افرادی به خود بنده گفتند: آقای قرائتی زنگ زده میگوید: هرچه تو بگویی من قبول میکنم. میگویم:آقا این یک مسألهی فقهی است. باید به مرجعت مراجعه کنی. تو بیخود مرید من شدی. میگوید: من تو را قبول دارم. گفتم: باسمه تعالی بیخود من را قبول داری. من به عنوان معلم درسهایی از قرآن مخلص شما هستم. اما یک مسألهی فقهی را باید ببینی مرجع تو چه میگوید. آقا من خودم تشخیص میدهم خمسم را به فلانی بدهم. سهم امام را هم به فلانی بدهم. من اصلاً کمک به فقرا میکنم. کاری به آخوندها ندارم. مثل اینکه کسی بگوید من کاری به آمپولزنها ندارم. خودم آمپول را در بدنم میزنم. خوب کجا میزنی؟
اینکه انسان هر عقیدهای دارد باید عقیدهاش مبنا داشته باشد. شما هندوانه را با کیلو وزن میکنی. هوا را با هواسنج، پارچه را با متر، بالاخره هر چیزی… پایه را با شاقول، خط را با خطکش. هرچیزی یک میزانی دارد. شما به چه دلیل این عقیدهات درست است؟ مقاومت هم روی عقیدهی خودش میکند. میگوید: نه من این را دوست دارم، حالا هم دوستش دارم. هرچه دلش میخواهد بگوید، بگوید. مبنا دارد. ممکن است آدم یک کسی را بیست سال دوستش داشته باشد، در یک لحظه باید قیچی کنیم.
3- برخورد امام باقر(علیهالسلام) با ناسزا به نامسلمان
امام باقر(ع) دید یکی از یارانش به نوکرش فحش مادر داد. یکی از یاران امام باقر(ع) به نوکرش گفت: برو مادر فلان! امام باقر گفت: چه گفتی؟! گفت: آقا این مادرش مسلمان نیست. من فحش مادر دادم اما این مادرش مسلمان نیست. فرمود: تو حق داری به یک زن غیر مسلمان فحش بدهی؟ بگویی: زنا کار! امام باقر فرمود: بیست سال است با تو رفیق هستم. الآن قیچی شد. رفاقت قیچی دارد.
ممکن است آدم یک رفیق چهل ساله داشته باشد. در یک لحظه باید قیچی کند. بگذارید قرآن بخوانم. قرآن میگوید: «فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ» (توبه/114) همین که روشن شد که عموی ابراهیم کج میرود، گفت: من از تو جدا هستم. اسلام مرز دارد. تا کجا؟ قرآن یک آیه دارد میگوید: «لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ» (توبه/23) بابایت را هم اگر دیدی کج میرود… احسان به او بکن. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (بقره/83) ولی اطاعت نکن. محبت بکن. روابط عاطفی، پدرت اگر کافر هم هست روابط عاطفی محفوظ باشد، اما هرچه گفت نباید گوش بدهید. بابا منحرف است. مادر منحرف است. اینطور نیست که چون فامیل هستیم. با هم نان و نمک خوردیم. از ما توقع دارد. ایشان صلاحیت ندارد به او رأی بدهید. رأی نده. آخر از ما دعوت کرده است. فامیل هستیم. در دانشگاه هم دوره بودیم. سید است. شیخ است. آخوند است. همشهری است. هم محلهای است. اینها هیچ کدام ملاک نیست. ابو لهب عموی پیغمبراست. قرآن میگوید: «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/1) ما باید عقایدمان معنا داشته باشد.
این حضرت عبدالعظیم است که نزد امام هادی رفت. امام دهم، گفت: آقا من یک دوره عقایدم را میگویم عقاید را چک کنید. عقیدهی من این است. عقیدهی شما مبنایش چیست؟ چه کسی گفت: عقیدهات درست است؟ استدلال شما چیست؟ خوب…
4- پیام امام رضا(علیهالسلام) به شیعیان
اما پیام امام رضا. خیلی پیام مهمی است. انگار این شفای دردهای امروز جامعهی ما است. بسم الله الرحمن الرحیم. امام رضا پیام میدهد. واسطه چه کسی است؟ عبدالعظیم حسنی. «أَبْلِغْ عَنِّی أَوْلِیَائِیَ [السَّلَام]» سلام مرا به شیعیان و دوستان ما برسان. «وَ قُلْ لَهُمْ» به آنها بگو «لَا یَجْعَلُوا لِلشَّیْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِیلا» (مستدرک/ ج9/ ص102) راه شیطان را در خودشان باز نکنند. این ماهواره راه شیطان است. این سیدی راه شیطان است. این رفیق راه شیطان است. این کتابی که آمد راه شیطان است. این علایقی که با فلانی پیدا کردی این راه شیطان است. «لَا یَجْعَلُوا لِلشَّیْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِیلا» یعنی شیطان را در روحشان نفوذ ندهند. از طریق علایق شخصی، کتاب، فیلم، مجله، دوست و غیره. مال حرام! یک درآمد حرام است. این درآمد حرام برای شیطان است.چون درآمد حرام هم خودت را خراب میکند، هم نسل تو را. «کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّهِ» (کافی/ ج5/ ص124) نگو: آقا یک راهی پیدا شده درآمد خوبی دارد. بله راهی پیدا شده، درآمد هم است، اما این درآمد حرام است.
2- «مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِی الْحَدِیث» بگو: راست بگویند. حرف که میزنند راست بگویند. این رنگش میرود یا نمیرود؟ بگو: رنگش میرود.
یک مهمان منزل ما آمد. خدا همهی اموات را رحمت کند. پدرم به او گفت: غذا خوردی؟ گفت: بله حاج آقا! آقای من گفت: راست میگویی یا دروغ؟ گفت: دروغ! راست بگویید. حرف میزنیم راست بگوییم. بازاری راست بگوید. بنا راست بگوید. نجار راست بگوید. معلم راست بگوید. همه بگویند: بلد نیستم. سؤال از من میکنی؟ راستش را میخواهی بلد نیستم. «قُلْ» به مردم بگو. «إِنْ أَدْری» (جن/25) به پیغمبر میگوید: به مردم بگو: «إِنْ أَدْری» بلد نیستم. خدا به پیغمبر میگوید: بگو بلد نیستم. چه اشکالی دارد؟ آقا من این را نمیدانم. وارسی میکنم میبینم. «وَ أَدَاءِ الْأَمَانَه» امام رضا فرمود: به مردم بگو: خیانت به امانت نکنند.
5- وظیفهی معلمان و اساتید در تربیت جوانان
آموزش پرورشی نمیتواند بگوید: من معلم هستم. یا دبیر هستم. باید بگوید: 14 میلیون بچه در اختیار من است و اینها امانت هستند. اینها سرمایه هستند. سرمایهدار کسی نیست که سکه و برج وقالی دارد. سرمایهدار کسی نیست که مزرعه و خانه و ماشین دارد. سرمایهدار کسی است که مخ در اختیار دارد. الآن میدانید در ایران یکی از سرمایهدارها بنده هستم. چرا؟ برای اینکه شب جمعه وقتی حرف میزنم، میلیونها، صدها هزار نفر مخ در اختیار حرفهای من است. آن کسی که مغز مردم را دارد سرمایهدار است. نه آن کسی که طلا دارد. آموزش و پرورشیها قدر خودشان را داشته باشند. اساتید دانشگاه، منبریها، قلم به دستها، فیلمسازها که با یک فیلم افرادی را پای تلویزیون مینشانند. هرکس مغز را در اختیار دارد، سرمایه، مغز مردم است. قالی که پشم است و ابریشم جماد است. طلا جماد است. جماد داشتن سرمایه نیست. انسان داشتن جماد است. یکوقت خودتان را با یک… آموزش و پرورشیها خودشان را با ادارهی دخانیات مخلوط نکنند. ادارهی دخانیات دود را به ریهها میرساند. آموزش و پرورش و دانشگاه علم به مغز میرساند. فرق است بین کاری که علم به مغز برسانیم یا دود به ریه برسانیم. بله ممکن است شما ادارهی دخانیات باشی حقوقت بیشتر شود. باجناق من، برادر خانم من ادارهی دخانیات است حقوقش فلان بیشتر از من است. بله، خوب او چه میکند. تو چه میکنی؟ امام رضا فرمود: عبدالعظیم به شیعیان من بگو: 1- حرفهایشان راست باشد. 2- امانت را خیانت نکنند.
3- «مُرْهُمْ بِالسُّکُوتِ وَ تَرْکِ الْجِدَالِ فِیمَا لَا یَعْنِیهِم» بگو حرف نزنند. مگر لازم است هرچه است در اینترنت بیاید؟ مگر لازم است هرچه هست بنویسیم. حرف نداری نزن. جدال نکنید. چیزهایی که اطلاعات شما عمیق نیست و بصیر نیست چانه نزنید. مینشینیم که آقا این سالن چند متر است؟ یکی میگوید: چهارصد متر! میگوییم: نه! سیصد متر هم نیست. بابا حالا! خانهی فلانی چند میارزد؟ چه کار داری که خانهی مردم را قیمت میکنی؟ بگو که حرفهایی را که به دردشان نمیخورد، نگویند.
«وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَه» بگو دیدن همدیگر بروند. در جامعه قهر نکنند. الآن جامعهی ما تکه تکه شده است. خطهای سیاسی حتی افطاریها سیاسی شده است. وقتی یک آقا افطاری میدهد، یکی از آن جناح دعوت نمیکند. آن جناح هم افطاری میدهد، یکی از آن جناح دعوت نمیکند. یعنی حتی خط سیاسی در خرما و شله زرد افطاری هم نفوذ کرده است. بگو دیدن همدیگر بروند. «مُزاوِرِه» زیارت کنند. «فَإِنَّ ذَلِکَ قُرْبَهٌ إِلَیّ» امام رضا فرمود: دیدن همدیگر که میروید، به من نزدیک میشوید. ولو سلیقههای شما مختلف است. اما کنار هم مینشینید من لذت میبرم. مثل بابایی که نگاه میکند میبیند بچّههایش دارند با هم با محبت حرف میزنند. اصلاً اگر خواستید ببینید بهشتی هستید یا جهنمی، علامت بهشتیها این است که به هم درود میگویند. «إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً» (واقعه/26) سلام سلام سلام! همه با هم. اما اگر دیدید به هم فحش میدهند. قرآن میگوید: اینها جهنمی هستند. «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38) این به او لعنت میکند، او به او لعنت میکند. وقتی جامعه بد شد، اصلاً دیگر هر حرفی بزنی کسی گوش نمیدهد. همهی حرفها را تحلیل سیاسی میکنند.
یک جمله هست من سی سال است قبل از سخنرانیهایم میگویم. برای من نیست برای امام زینالعابدین است. دعای مکارمالاخلاق است. میگوید: «الهی انطقنی بالهدی» یعنی نطق من هدایت شود. «و الهمنی التقوی» یک کسی گفت: میدانید این قرائتی برای چه میگوید «الهی انطقنی بالهدی»؟ چون یکی از نوههایش هدی است. یکی از نوههایش هم الهام است. میگوید: «الهی انطقنی بالهدی و الهمنی» اسم نوههایش را میبرد. ای بیانصافها! آخر من چیزی که به ذهنم نیامده تحلیل میکنند. میدانی چرا دور او شلوغ است؟ میدانی چرا رأی آورد؟ میدانی چرا نمیدانم کاسبی او گرفت؟ میدانی چرا خانهاش گران شد؟ میدانی چرا شرکتش موفق شد؟ همینطور مینشینند… میدانی چرا فلانی خانهی فلانی رفت؟ روحش خبر ندارد. همینطور مینشینند.
6- دوری از تفرقه و تخریب شخصیت یکدیگر
امام رضا(ع) به عبدالعظیم حسنی فرمود: به شیعهها بگو بروند دیدن همدیگر. «فَإِنَّ ذَلِکَ قُرْبَهٌ إِلَی» اگر میخواهید به من نزدیک شوید، دیدن همدیگر بروید. «وَ لَا یَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» «تَمزیق»، «کُلَّ مُمَزَّق» (سبا/7) در قرآن است. «تمزیق» یعنی تخریب. «وَ لَا یَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» همدیگر را خراب نکنید. «وَ لَا یَشْغَلُوا» مشغول نکنید «تَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» او این را خراب میکند. این او را خراب میکند. همدیگر را خراب نکنید. اگر کسی به شما بگوید من شما را مکه میبرم به شرطی که یک لجن به کعبه بمالید. هیچکس حاضر نیست. امام صادق فرمود: کعبه عزیز هستی. بعد فرمود: آبروی مؤمن از تو هم عزیزتر است. چطور حاضر نیستی لجن به کعبه بمالی؟ خوب لجن به آبروی مردم هم نمال. هرچه دلت میخواهد بگویی. هرکس هرچه میخواهد میگوید. من نه وزیر هستیم. نه وکیل هستم. نه سفیر هستم. یک معلم قرآنی هستم. منتها مشهور هستم. اینقدر کارخانه به من وصل میکنند که من ذرهای در آن شرکت ندارم. مزرعه، این برج برای فلانی است.این پاساژ، مرغداری، گاوداری، من همه چیز دارم خودم هم نمیدانم. حالا اینکه طوری نیست. من چند تا زن دارم خودم نمیدانم. (خنده حضار) چون پلیس جلوی خانم را گرفته گفته: چرا یک طرفه میروی؟ میگوید: به شما ربطی ندارد. من خانم آقای قرائتی هستم. (خنده حضار) او را بگیرید. همینطور میگویند. حالا من اصلاً کسی نیستم. حالا خراب هم شوم در انتخابات اینکه رأی بخواهم… من یک معلم قرآن هستم. ولی مردم ول نمیکنند. هرچه دلشان بخواهد میگویند. هرچه دارم برای همهی مردم جز خانهای که در آن نشستم.
همینطور میگویند: این کارخانه برای چه کسی است. نه که حالا ندارم. از اول عمرم تا حالا با کسی شریک نبودم. آخر ممکن است بگویند: تا دیروز شریک بوده فروخته، در تلویزیون آمده میگوید: من شریک نیستم. نه از اول عمرم تا حالا با کسی هیچ شراکتی نداشتم. حالا از همه گذشته آبروی من دست تو نیست. فکر میکنی اگر غیبت بکنی من خراب میشوم؟ اتفاقاً هیچ طوری نمیشود. 43 تا رادیو این همه تهمت زدند، طوری نیست. چون خدا قول داده میگوید: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا» (حج/38) خدا از مؤمن دفاع میکند. من اگر «الَّذینَ آمَنُوا» باشم خدا از من دفاع میکند. من کسی هم نیستم. ما چه مسئولین عزیزی در مملکت داشتیم، الکی الکی خراب شدند. بردند، خوردند. بیا ببینیم پروندهاش کجاست؟ پروندهاش کجاست؟ به چه دلیل میگویی برد؟ چه کسی ثابت کرده است؟ آبروی همدیگر را نبرید.
7- نفرین امام رضا به خاطر ریختن آبروی مؤمن
«فَإِنِّی آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی أَنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ وَ أَسْخَطَ وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی دَعَوْتُ اللَّهَ لِیُعَذِّبَه» امام رضا فرمود: من نفرین میکنم به کسی که آبروی شیعیان را بریزد. تعهد کردم. که کسی که آبروی مؤمنی را بریزد، «دَعَوْتُ اللَّهَ» دعا میکنم، که چه؟ «لِیُعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیَا أَشَدَّ الْعَذَاب» در دنیا به زندگی نکبتی گرفتار شود، «وَ کَانَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِین» خیلی امام رضا دلش درد میآید. امام رضا به عبدالعظیم حسنی فرمود: به شیعیان من بگو آبروی همدیگر را نریزید. من امام رضا نفرین کردم به کسی که آبروی کسی را بدون دلیل بریزد. تازه دلیل داری، شما حق نداری آبرویش را بریزی. باید به قوهی قضاییه بگویی: بابا این پرونده! برد و خورد و هرچه دلیل داری از مسیرش اقدام کنید. در اینترنت نمیشود گفت: بله! آقا در سایتها آمده! باسمه تعالی سایت غلط کرده است. مگر سایت عادل است؟ آن کسی که این را وارد سایت میکند دروغ گفته است. دیروز گفتند: آقا در سایت راجع به فلان چیز چنین گفته است. من زنگ زدم. گفت: آقا اصلاً خریدی از ما نکرده است. فلان وزارت با فلان تأسیسات فلان معامله را کرده است. من به رییس هر دو زنگ زدم گفت: والله دروغ است. گفتیم: در سایت آمده است. گفت: خوب سایت دروغ میگوید. به رییس سایت زنگ زدم که آقا، دین داری یا نداری؟ چه چیز گیر تو از این تهمتها میآید؟ امام رضا فرمود: من تعهد کردم نفرین میکنم به کسی که آبروی شیعه را بریزد. «وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَک بِه» خداوند خوبها را میبخشد، از بدهای شیعیان بد هم میبخشد، مگر کسی که یا مشرک باشد، «أَوْ آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی» الله اکبر! امام رضا فرمود: خدا همهی شیعیان را میبخشد جز دو رقم شیعه! شیعهای که مشرک شود. شیعهای که مؤمنی را اذیت کند. «آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی»
شب جمعهای است که شب شهادت حضرت عبدالعظیم حسنی است. پیام از امام رضا دارد. امام رضا فرمود: خدا شیعه را میبخشد جز دو گروه! شیعهای که مشرک شود، «أَشْرَکَ بِه»، «أَوْ آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی»، «أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءا» یا در دلش بدخواه باشد. اصلاً دلش بخواهد فلانی خراب شود. یعنی در دلش بدخواه باشد. «فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَرْجِع» خدا یک چنین آدمی را نمیبخشد، جز اینکه از اذیت کردن برگردد. «وَ إِلَّا نُزِعَ رُوحُ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ» کسی که مؤمنی را اذیت کند، مؤمنی را تخریب کند «نُزِعَ رُوحُ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ» خداوند روح ایمان را از قلبش میگیرد. کار به آیتالله و فوق دیپلم و لیسانس و دکتر ندارد.
کسی که در دلش بدخواه است. یعنی دوست دارد، قلباً دوست دارد فلانی خراب شود. شما به من رسیدی میگویی: آقای قرائتی من برنامههای تو را گوش میدهم. باقی آخوندها را گوش نمیدهم. تا میگویی: باقی آخوندها را گوش نمیدهم اگر در دلم خوشم میآید معلوم میشود من دین ندارم. حالا تو برنامهی مرا گوش میدهی، متشکرم! چرا باقیها را میگویی، نه من باقیها را خاموش میکنم. بگو: نه خوب باقیها هم سواد دارند. باقیها خیلیهایشان سوادشان از من بیشتر است. سابقهی انقلابیشان، علمیشان بیشتر است. حالا ممکن است من گاهی در حرفهایم یک چیزی میگویم، لبخندی میزنند. یا روی تخته سیاه مینویسم. حالا به یک دلیلی مثلاً چهار نفر پای بحث من مینشینند، اما اینکه فلانی را خاموش میکنی، و من از اینکه شما به من میگویی آن را خاموش میکنم، خوشحال میشوم. این خوشحالیاش بد است. مدرسهی تو خوب مدرسهای است. مدرسههای دیگر را ول کن. شعر تو خوب است. باقی را ول کن. غذای فلانی خوب است، باقیها را ول کن. یعنی کسانی که لذت میبرند از اینکه دیگران سقوط میکنند. و خودشان مطرح میشوند «نُزِعَ رُوحُ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ»، «وَ خَرَجَ عَنْ وَلَایَتِی» امام رضا فرمود: اینها از ولایت اهلبیت بیرون هستند. «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ نُصِیبٌ فِی وَلَایَتِنَا» در ولایت ما هیچ نصیب و بهرهای ندارند. «وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِکَ» پناه میبرم که کسی به اینجا رسیده باشد. چطوری آدم از دین خارج میشود؟
سؤال و جواب. چگونه از دین خارج میشویم؟ مشرک بشویم. مؤمنی را بدون دلیل خراب کنیم. خراب کردن مسلمان خروج از مدار ولایت است. امام رضا نفرین میکند. «لِیُعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیَا أَشَدَّ الْعَذَاب» سختترین عذاب، یعنی در دنیا یک بلای بدی گرفتار میشود. اینها همه نتیجهی تخریب است.
آغاز سال است همدیگر را تخریب نکنیم. اگر یک چیزی شنیدیم بگوییم: آقا چرا به من میگویی؟ سند داری برو به دادگستری بگو. دادگاه بگو. سند نداری چرا در اتاق به من میگویی؟ حرفهای شما یا با دلیل است، یا بیدلیل. اگر با دلیل است، چرا دادگستری نرفتی؟ اگر بی دلیل است، چرا در این اتاق میگویی؟
یک کسی آمد پهلوی یک کسی گفت: آقا فلان جا آش میپزند. گفت: خوب بپزند. به من چه؟ گفت: آخر برای تو میپزند. گفت: اگر برای من میپزند به تو چه! آش میپزند به من چه. برای من میپزند به تو چه! دلیل داری چرا در اتاق من میگویی؟ برو دادگستری بگو. دلیل نداری چرا باز به من میگویی؟
یک زنی را به یک شوهر کوری دادند، این خانم هر شب مینشست. میگفت: آقا نمیدانی من چقدر قشنگ هستم. اگر بدانی چه صورتی دارم. اگر بدانی من چه شکلی دارم. این زن هر شب از زیبایی خودش برای این مرد میگفت. یک شب شوهر خسته شد. گفت: خانم چند ماه است هرشب که کنار من مینشینی از زیباییهای خودت میگویی. من که چشم ندارم ببینم. اما اگر تو اینقدر خوشگل بودی چشمدارها تو را برده بودند. همین که تو را برای من گذاشتند پیداست خوشگل نیستی.
حالا افرادی هستند میآیند مثلاً سر کلاس، معلم استاد دانشگاه است. یا در یک جلسهای میآید میگوید: فلانی چه کرد و چه کرد و چه کرد. میگوییم: آقا ببین اگر تو واقعاً دلیل داری، خوب برو نزد قاضی این حرفها را بگو. بگو: آقا پروندهاش این است. همین که به من میگویی پیداست خوشگل نیستی. همین که آمدی به من میگویی، خوب من نه قاضی هستم، نه دادستان، نه تو پرونده دستت است. پس پیداست حرف تو پایه ندارد. اگر حرف تو پایه دارد، قوه قضاییه است. اگر هم پایه ندارد، چرا به من میگویی؟ اصلاً دلیل اینکه این حرفها را در سایت مینویسند به جای اینکه به قوهی قضاییه بگویند: فلانی برد و خورد و فلان قرارداد، فلان معامله، همین که میگویند.
به هر حال… امام رضا پیغام داد، آبروی همدیگر را نریزید. آبروی همدیگر را بریزید، نفرینتان میکنند. از ولایت خدا دور هستید. در همین دنیا عذاب شدید میشوید. در آخرت نصیبی ندارید. آبرو ریختن خیلی خطر دارد. این نکتهای است که امام رضا فرمود از طریق عبدالعظیم حسنی.
خوب خدایا هرچه آبروی کسی را ریختیم گذشتهی ما را ببخش و بیامرز. یک تقوایی به ما بده که آبروی همدیگر را حفظ کنیم. آبرو ریختن مثل خوردن گوشت مرده است. گوشت زنده را بکنی جایش پر میشود. اما گوشت مرده جایش پر نمیشود. ولذا قرآن گفته: غیبت این است که گوشت مرده را بخوری. گوشت مرده از مرده بکنی، جایش پر نمیشود. آبرو هم که ریخت، پول گم شود جایش پیدا میشود. خانه خراب شود ساخته میشود. ولی آبرو که رفت دیگر جایش پر نمیشود. ولذا قرآن آبرو ریختن را مثل کندن گوشت مرده و خوردن گوشت مرده میداند.
ما خیلی مرده خوری میکنیم. گرگ، گرگ را نمیخورد. اما آدمها همدیگر را گاز میگیرند. مواظب باشیم بیخود دین فروشی نکنیم. هرکس دلیل دارد قوهی قضاییه. هرکس دلیل ندارد، بگوید: آقا من چون دلیل نیست از اینکه حرفهای شما را گوش بدهم معذور هستم. هر سایتی را نبینید. هر روزنامهای را نخوانید. هر حرفی را گوش ندهید. قرآن میگوید: «إِنَّ السَّمْع» گوش، «وَ الْبَصَرَ» چشم، «وَ الْفُؤاد» قلب و روح، «کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» (مؤمنون/36) اینطور نیست که حالا گفت و ما شنیدیم. نباید بنشینیم. باید بلند شوی بروی. باید جلسه را به هم بزنی. حالا او گفت و ما هم شنیدیم. مگر میشود پای هر رادیویی نشست؟ مگر میشود پای هر اخباری نشست؟ اصلاً بعضی از کشورها نمیخواهند سر به تن جمهوری اسلامی باشد. دشمن ما هستند. دشمن ما… ما نمیگوییم عیب نداریم. هزار و یک عیب داریم. اما اینکه میگوید غرضش اصلاح نیست. آن غرضش این است که مردم را مأیوس کند. نا امید کند. نظام را تضعیف کند. مردم را از چشم همدیگر بیاندازد. او دشمن ما است.
خدایا به ما بصیرتی مرحمت کن که آبروی همدیگر را بدون جهت نریزیم.
1- حضرت عبدالعظیم حسنی کدام امامان را درک کرد؟
1) امام رضا و امام جواد
2 ) امام هادی و امام عسگری
3) هرچهار امام
2- امام هادی(علیهالسلام) دربارهی چه کسی فرمودند: زیارت او ثواب زیارت امام حسین دارد؟
1) حضرت معصومه
2) حضرت عبدالعظیم
3) حضرت شاه چراغ
3- امام باقر(علیهالسلام) به چه دلیل دوست قدیمیاش را طرد کرد؟
1) ناسزا به یک نامسلمان
2) تهمت به یک مسلمان
3) قهر با همسر و خانواده
4- از نظر قرآن، لعن و نفرین به یکدیگر نشانه چه کسانی است؟
1) کافران
2) منافقان
3) دوزخیان
5- امام رضا(علیهالسلام) برای چه کسی عذاب الهی را در دنیا طلب کرده است؟
1) کسی که صلهی رحم را ترک کند
2) کسی که آبروی مؤمنی را بریزد
3) کسی که رعایت عفاف را نکند