ویژگی‌های خدمت در قرآن

1- خدمت، بدون منت
2- وصیت برای کارهای نیک، خدمت ماندگار
3- عجله در کار خیر، مورد سفارش اسلام
4- شناخت خدمت از خیانت
5- آموزش مهارت خود به نسل جوان
6- خدمت به مردم، بدون تنگ نظری
7- هدایت نسل جوان، خدمت ماندگار

موضوع: ویژگی‌های خدمت در قرآن
تاریخ پخش: 16/03/96

بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

موضوع بحث ما در یکی دو جلسه قبل بحث خدمت بود. نکاتی را برای خدمت می‌خواهیم بگوییم. اول این خدمت در دعای کمیل هم آمده است. امیرالمؤمنین در دعای کمیل می‌گوید: «قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحِی‏» یعنی قدرتم بده خادم تو باشم. خدمت به خدا، راه خدا، قانون خدا، اولیای خدا، خدمت به خلق خدا، خدمت به همسر، خدمت به نسل آینده، خدمت به مستضعفین و محرومین، خدمت خیلی بحث گسترده‌ای است. خیلی نکته دارد. من اگر باشد انشاءالله اینها را جمع آوری کنم چیز خوبی می‌شود.
1- خدمت، بدون منت
اول اینکه خدمت همراه با احترام باشد. گاهی افراد ممکن است خدمت بکنند، ولی یک نیشی بزنند و منتی بگذارند، طوری خدمت کنند که طرف حالش گرفته شود. مثلاً بخواهد پول بدهد، پول‌ها را پرت می‌کند. می‌خواهد لباسی بدهد لباسی می‌دهد که بدش می‌آید وخودش نمی‌پوشد. یا خدمت می‌کند و بعد منت می‌گذارد. می‌گوید: من بودم که به تو وام دادم. من تو را داماد کردم. من تو را عروس کردم. جهازیه تو را من جور کردم. هی من من می‌کند. یعنی کرامت از بین می‌رود. لذا قرآن می‌گوید: اگر کسی خدمت می‌کند منت نگذارد. «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ‏ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏» (بقره/264) صدقه که به کسی می‌دهید، «لا تُبْطِلُوا» باطل نکنید. چطور؟ «بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏» منت بگذارید و اذیتش کنید. منت نگذارید. خدمت شما همراه با تکریم و احترام باشد.
نکته دوم خدمت شما خدمت ماندگار باشد. خدمت‌های یکبار مصرف نباشد. شاه عباس در راه کربلا و مشهد کاروانسرا ساخته است، هنوز هم بعد ا چهارصد سال کاروانسرای شاه عباسی ماندگار است. ما می‌خواهیم خدمت کنیم یک بنر می‌زنیم و یک آش رشته می‌دهیم و یک سوت و کف و صلواتی، همینطور هیچی به هیچی. خدمت ماندگار!
یک حدیث از امام صادق دیدم. فرمود: اگر امام مهدی را می‌دیدم، تا ابد خادمش بودم. عجب! یکبار دیگر بگویم. امام صادق فرمود: اگر نوه خودم، یعنی نوه ششم، اگر شش پشت بعد حضرت مهدی را می‌دیدم (صلوات حضار) خدمت می‌کردم. این خیلی مهم است. ما الآن چند میلیون لیسانس و فوق لیسانس داریم ولی کار نیست. ولی طلبه خیلی کم داریم. اسلام شناس خیلی کم داریم. هر شهر هم یک اسلام شناس تقسیم شود به آن نمی‌افتد. یعنی بگوییم: هفتصد تا اسلام شناس داشته باشیم من شک دارم جواب بدهند. اگر پسر شما علاقه به طلبگی دارد، بهترین خدمت این است یک بچه را وقف امام زمان کنید. بیاید طلبه شود. نترسید! گرسنگی نمی‌خورد. تازه گرسنگی هم بخورد، گرسنگی کشیدن خادم امام زمان افتخار است. بهتر از سیر بودن است که خادم یک کس دیگر باشد. خادم یک سرمایه دار یا یک شرکت و یک مزرعه باشد. زوری نیست. اگر پسر و دختر شما علاقه به تحصیل علومی دارد کمکش کنید این بهترین خدمت به امام زمان(ع) است. وقفش کنید.
2- وصیت برای کارهای نیک، خدمت ماندگار
خدمت ماندگار باشد. محکم کاری کنید. سر هم بندی نکند. گاهی وقت‌ها خدمت‌ها ماندگار است. اگر کسی یک چیزی را وقف کرد، خدمت کرد، تغییرش ممنوع است. قرآن می‌گوید: «فَمَنْ‏ بَدَّلَهُ‏ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیم‏» (بقره/181) اگر کسی یک چیزی را وقف کرد شما حق ندارید، وقف را عوض کنید. یعنی طرف می‌خواسته به مردم خدمت کند. بیمارستان ساخته است. شما بگو: بیمارستان را برداریم دانشگاه کنیم. دانشگاه را بیمارستان کنیم. قرآن می‌گوید: «فَمَنْ‏ بَدَّلَهُ» اگر کسی خدمات دیگران را تغییر کاربری داد…امروز در شهرداری چه می‌گویند؟ تغییر کاربری، اگر خواسته باشید تغییر کاربری بدهید، مزرعه را حوزه علمیه کنید، ممنوع است. مزرعه را آپارتمان کنید، ممنوع است. قطع درخت در بعضی کشورها جرم است. حدیث داریم اگر کسی درختی را قطع کرد، حق ندارد درختی را قطع کند مگر اینکه این درختی که قطع کرد، جای آن یک درخت بکارد. یعنی فضای سبز نباید از جامعه کم شود. فضای سبز تنفس است! اگر کسی تغییر بدهد گناهش گردن کسی است که تغییر داده است. آن بنده خدا ثوابش را می‌برد. آخر بعضی‌ها می‌گویند: دلواپس هستیم. می‌ترسیم وقف کنیم بعد از مرگ ما چیز دیگر از آب دربیاید. شما وقف کن اجرت را داری. اگر بعداً هم یک تغییر داد، گناهش گردن کسی است که تغییر داده ولی شما از اجر محروم نمی‌شوید. اگر کسی برای مسلمان‌ها مسجد ساخت. بعداً آمدند این مسجد را انبار سیب زمینی کردند. تا این مسجد هست ثواب جماعت را پای بانی مسجد می‌نویسند. گاهی وقت‌ها باید تغییر بدهیم. آنجایی که فتنه می‌شود. «فَمَنْ‏ خافَ‏ مِنْ‏ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ» (بقره/182) بعضی جاها باید تغییر داد. مثلاً پدری دارد از دنیا می‌رود. وصیت می‌کند به فلانی ده میلیون بدهید. به فلانی یک میلیون بدهید. اگر خواسته باشیم به وصیت عمل کنیم بین بچه‌ها فتنه می‌شود. اگر عمل به وصیت فتنه ایجاد می‌کند اینجا می‌توانی وصیت را تغییر بدهید.
یک کسی که کاری از او برمی‌آید، خودش را برای خدمت کاندیدا کند. حضرت یوسف  به پادشاه مصر گفت: من لیاقت دارم حکومت مصر را به پای من بگذار. «قالَ اجْعَلْنِی عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ‏» (یوسف/55) یوسف به پادشاه مصر گفت: من لیاقت و تدبیر دارم که زمان قحطی مصر را از قحطی نجات بدهم. من با تدبیرم کشور را نجات می‌دهم. شما به من رأی بدهید. «اجْعَلْنِی عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ» مواد غذایی را در اختیار من بگذار. «إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ‏» من حفظ می‌کنم و امین هستم. «إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ‏» یا «امین»؟ «علیم»
3- عجله در کار خیر، مورد سفارش اسلام
خدمت باید سریع باشد. یعنی اگر می‌خواهید خدمت کنید زود خدمت کنید. کار خیر را عجله کنید. اینکه می‌گویند: عجله کار شیطان است، ممکن است یک جایی عجله کار شیطان باشد ولی عجله کار خدا هم هست. «حیّ علی الصلاه» یعنی عجله کن. «فَاسْعَوْا» (جمعه/9) بدو، «فَاسْتَبِقُوا» (بقره/148) بدو. «حیّ» یعنی بشتاب. خدمت می‌خواهید بکنید زود خدمت کنید. اگر قول دادید یک خدمتی بکنید زودتر آرامش به او بدهید. خدمت شما سریع باشد.
سلیمان گفت: من می‌خواهم تخت بالقیس را اینجا بیاورم. مسابقه، چه کسی زودتر می‌تواند؟ یکی گفت: «قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَقُومَ‏ مِنْ مَقامِکَ» (نمل/39) به سلیمان گفت: تا نشسته‌ای می‌آورم. چند دقیقه اینجا بنشینی، من تخت بالقیس را از فلان منطقه اینجا می‌آورم. حالا ایجاد رقابت کرد. یکی از کارهایی که مسئولین برای کار بهتر می‌توانند بکنند، ایجاد کار بهتر برای کارمندهاست. چه کسی می‌آورد؟ یکی گفت تا نشسته‌ای. یکی گفت: تا چشمت را بر هم بزنی. «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ‏ مِنَ‏ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ» (نمل/40) قبل از آنکه چشمت، پلکت به هم بخورد، من می‌آورم. اینجا حضرت سلیمان بین کارمندها و پرسنل ایجاد رقابت کرد.
یک خرده هم روشن کنید که چه می‌گویید. کلی نگویید. یک کسی به یک کسی گفت: مکه برو، بخشی از خرج تو را من می‌دهم. بنده خدا گفت: الحمدلله، چه بانی پیدا شد. خدا پدرش را بیامرزد. آخر گفت: ببخشید چقدر را می‌دهید؟ گفت: تاکسی تا فرودگاه! یک خرده زودتر بگویید و مبلغ را هم معین کنید. اگر برای کسی پول گذاشتید در پاکت بدهید، بگویید: بفرمایید. این مقدار پول است. این دلش آب نشود که خدایا چقدر پول در این است؟ هی دنبال بگردد که چقدر درونش است. از اول بگویید: بیست تومان است. صد تومان است. یک میلیون است. بیشتر یا کمتر است. هرچه می‌خواهید بدهید زود مردم را از دغدغه بیرون بیاورید. سریع باشد.
گاهی خدمت که می‌کنی ممکن است اسمش را عوض کنی. چون به آن طرف بگویی، به او برمی‌خورد. حدیث داریم اگر به کسی زکات بدهید و ناراحت می‌‌شود، می‌گوید: عجب! دیگر ما فقیر شدیم و باید مردم به ما زکات بدهند. نگو زکات، بگو عیدی است. عید نوروز برو پولش بده بگو: عیدی است. منتهی خودت در دلت نیت زکات کن. بعضی‌‌ها اگر بگویی: زکات، ناراحت می‌شود. اسم زکات را نبر، بگو: عیدی است. صله رحم است. هدیه و سوغاتی است. خدمت را از دست نده ولو به اینکه اگر طرف ناراحت می‌شود اسمش را عوض کند.
گاهی آدم نمی‌تواند خدمت کند ولی با مهلت دادن می‌تواند خدمت کند. قرآن می‌گوید: اگر از کسی طلب دارید، ندارد بدهد، صبر کن تا پولدار شود. «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَهٍ فَنَظِرَهٌ إِلى‏ مَیْسَرَهٍ» (بقره/280) اگر طرف ندارد، روی چک او برگه نزن که او را زندان کنی. منتظر باش تا میسور باشد، بتواند بدهد. شما حق نداری بدهکار را زندان کنی. «فَنَظِرَهٌ إِلى‏ مَیْسَرَهٍ» خدمت به این است که به او فرصت بدهی.
4- شناخت خدمت از خیانت
بعضی‌ها هم در دنیای خیال هستند، خدمت نمی‌کنند، جنایت می‌کنند. ولی خیال می‌کند، خدمت می‌کند. وقتی موسی به فرعون گفت: بیا ایمان بیاور. گفت: به به! «قالَ أَ لَمْ‏ نُرَبِّکَ‏ فِینا وَلِیداً وَ لَبِثْتَ فِینا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ» (شعرا/18) موسی تو در خانه من بزرگ شدی. من تو را وقتی در جعبه روی آب بودی، گرفتم. دایه برایت گذاشتم. منتهی نمی‌دانست دایه مادرش است. تو در خانه ما بزرگ شدی. موسی گفت: خوب همین دلیل بر این است که تو جنایتکار هستی. من باید در خانه پدرم بزرگ شوم. این چه حکومتی است تو تشکیل دادی که من حق ندارم در خانه پدرم باشم؟ باید در خانه تو بزرگ شوم. «وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی‏ إِسْرائِیلَ‏» (شعرا/22) این نعمت است بر من می‌گذاری که پدر مرا به بردگی کشیدی؟ پدرم در خانه شما نوکری می‌کرد. مادرم در خانه شما دایه بود، حق نداشت بگوید: من مادرش هستم. به اسم دایه بیگانه آمد مرا شیر داد؟ «وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ» این نعمت است به من دادی؟ خیلی وقت‌ها نعمت نیست.
پدرانی که تمام امکانات را برای بچه‌هایشان فراهم می‌کنند، «وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ» اینکه ماهواره آوردی. «وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ» به اینکه بچه‌ات را با فضاهای فاسد آلوده کردی؟«وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ» اینکه بچه‌ات را دکتر کردی و هنوز دامادش نکردی؟ دخترت فوق لیسانس شده و هنوز عروسش نکردی. «وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ» اینکه تحصیلات عالیه دارد ولی بی‌همسر است. این چه نعمتی است؟ خیلی وقت‌ها ما فکر می‌کنیم خدمت می‌کنیم ولی نه خدمت نمی‌کنیم.
یک آدم با صورت بسیار عجیب و غریب، یک بچه گریه می‌کرد، اینکه شکلش اینطور بود. بچه را بغل می‌کرد می‌گفت:جون! تا می‌گفت: جون، بچه بیشتر جیغ می‌زد. گفت: آقا این خدمت نیست. خواهش می‌کنم نگو جون، بگذار زمین خودش آرام می‌شود. گاهی وقت‌ها ما افتخار می‌کنیم حالا لیسانس بگیرد، فوق لیسانس بگیرد، بابا بچه‌ات رفت. فکرش رفت! جوانی و اعصابش رفت. «وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ» خیلی از کارهایی که ما می‌کنیم خدمت نیست. مثلاً بچه هرچه بخواهد برایش می‌خریم. این نعمت است؟ اگر بچه شما تقاضایی دارد که این تقاضا به ضرر اخلاق و دین و سلامتی اوست،شما باید مقاومت کنی.
حالا بگذار جوان است یک سیگار بکشد. وقتی جوان سیگار بکشد، بزرگ شود هروئین می‌کشد. سیگار مقدمه تریاک است و تریاک مقدمه چیز دیگر است. این منت است که شما می‌گویی: بگذار خوش باشد، آزاد باشد. اینها نکاتی در مورد خدمت بود یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
5- آموزش مهارت خود به نسل جوان
یکی از خدمات ماندگار و عمیق که نسل بعد از نسل می‌شود این است که یک مهارتی را به نسل نو یاد بدهیم. صدها هزار آدم مهارت دیده در ایران هست. مکانیکی، بنایی، رانندگی، گچ بری، نجاری، گل کاری، خیاطی، نمی‌دانم… یک کسی بیاید به چهار بچه محله بگوید: بیایید من یک مهارتی را یاد شما بدهم. یک مثلی از قدیم شنیدم. می‌گویند: هرکسی را دوست نداری ماهی به او بده. می‌خورد و می‌خوابد. هرکسی را دوست داری ماهی به او نده. ماهی‌گیری به او یاد بده خودش برود ماهی پیدا کند. هرکسی را خیلی دوست داری، تور باقی یادش بده که این تور ببافد و برود از تور ماهی بگیرد. کسی اگر جوانی را دوست دارد و می‌خواهد به فامیل و بچه‌ها خدمت کند، بهترین خدمت این است که این جوان، دختر و پسر یک خدمتی یاد بگیرند. هنر یاد بگیرند. این دیگر در خانه چاه آب می‌کند. دیگر از خودش آب کشیده می‌شود. آموزش مهارت بهترین خدمت به نسل نو است. بخصوص الآن که چند میلیون تحصیل کرده بی‌مهارت داریم. آموزش و پرورش و دانشگاه تحصیل را به بچه‌ها یاد داده است اما بسیاری از اینها مهارت ندارند و لذا منتظر استخدام هستند و دولت هم نمی‌تواند هشت میلیون، ده میلیون با کم و زیادش استخدام کند. اگر می‌خواهید به نسل آینده کمک کنید. اگر می‌خواهید به دولت و جامعه کمک کنید، هرکس یک هنری دارد هنرش را یاد دو نفر دیگر هم بدهد. هرکس هر هنری دارد…
ما به طلبه‌ها گفتیم: ما هنر معلمی داریم. هنر دیگر که نداریم. جمعی را در خانه‌مان جمع کردیم. از تهران به قم می‌رویم، اینها را پای تخته سیاه می‌بریم و می‌گوییم: صحبت کنید ببینیم چطور است. هنر معلمی! چون خود حرف زدن هنر می‌خواهد. چطور حرف بزنیم. عوام بفهمد. بعضی حرف‌ها را مردم نمی‌فهمند چه می‌گوییم.
من خودم پای منبر یک آقایی بودم یک دعایی کرد، گفتم: خدایا نمی‌فهمم چه می‌گوید ولی الهی آمین! گفت: خدایا انوار باطنیه ما را با ملکوت اعلی تطبیق بفرما. گفتم: نمی‌فهمم چه می‌گوید؟ خدایا اگر حرف حساب می‌زند الهی آمین! حرف را باید عوام بفهمند و خواص هم بپسندند. گاهی عوام می‌فهمد ولی یک دانشمند گوش بدهد، می‌گوید: چرت و پرت می‌گوید. هم باید عوام بفهمد و هم باید خواص بپسندد. طول هم نکشد، مردم اولین باری که نگاه به ساعت کردند یعنی شیخ بیا پایین! این به زبان بی زبانی است. یعنی بیا پایین دیگر! اگر نمی‌توانی بخندانی، سر بیست دقیقه پایین بیا. مردم در بیست اول دل می‌دهند. قیافه‌شان اینطور است. بیست دقیقه دوم دیگر خسته می‌شوند، دل نمی‌دهند. گوش می‌دهند. قیافه‌شان اینطور است. بیست دقیقه سوم نه دل می‌دهد و نه گوش می‌دهد، قیافه اینطور می‌شود. چند دقیقه حرف بزنیم. در این چند دقیقه چه بگوییم که واجب باشد و مورد نیاز باشد. خیلی از حرف‌ها مورد نیاز نیست. یک چیزهایی می‌گویند که اگر ما بدانیم جایی آباد نمی‌شود، ندانیم جایی خراب نمی‌شود.
هرکس هر هنری دارد یاد یک جوان بدهد چه جوان خودش، زن‌های خانه‌داری هستند که هنرهای زیادی دارند. این چهار دختر دبیرستانی که او سواد دارد، مهارت ندارد. این خانم مهارت دارد سوادش کم است. اینها با هم بنشینند. بهترین خدمت به نسل نو الآن این است که منتظر فنی حرفه‌ای نباشید. فنی حرفه‌ای چند نفر را می‌تواند یاد بدهد.
6- خدمت به مردم، بدون تنگ نظری
خدمت به غیر مسلمان‌ها بکنید. چون ماه دعا و شب دعا و روز دعاست. باید بفهمیم چه دعایی بکنیم. حضرت ابراهیم سه دعا کرد. خدا فرمود: سه دعا را گوش نمی‌دهیم. اِ.. حضرت ابراهیم. جد موسی، جد عیسی، جد پیغمبر، جد امام زمان، گفت: این دعا را مستجاب نمی‌کنم. یکبار خیلی گشاد دعا کرد. تا خدا گفت: تو رهبر هستی، «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما» (بقره/124) ابراهیم تو امام شدی. تا دید عجب پستی، امام شد. «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» خدایا ذریه و نسل مرا امام قرار بده. خدا فرمود: به این گشادی هم نیست. هرکس بچه تو است، امام شود؟«قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِین‏» من این دعا را مستجاب نمی‌کنم. یکبار گشاد دعا کرد، فرمود: به این گشادی نیست.
یکبار تنگ دعا کرد، فرمود: به این تنگی هم نیست. گفت: خدایا به مؤمنین بده بخورند. «وَ ارْزُقْ‏ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ» (بقره/126) «وَ ارْزُقْ‏» رزق بده اهل مکه را، «مِنَ الثَّمَراتِ» خدایا میوه‌ها را نصیب مردم مکه کن. «مَنْ آمَنَ» هرکس ایمان دارد بخورد. هرکس ایمان ندارد، بمیرد. خدا فرمود: به این تنگی هم نیست. «قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا» اگر کافر هم باشند، به آنها می‌دهم بخورند. ما در دعای ماه رمضان می‌گوییم: «اللهم اغن کل فقیر» هرکس فقیر است باید وضعش خوب باشد. فقر نباید در مملکت باشد. مسلمان و غیر مسلمان ندارد.
یکبار هم جا به جا دعا کرد. گفت: خدایا بعد از من پیغمبری به این مردم بده که «یعلمهم و یزکیهم» خدا گفت: پیغمبر می‌دهم اما نه اینهایی که تو گفتی. پیغمبری می‌دهم که «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُم‏» (جمعه/2) یعنی حضرت ابراهیم گفت: بعد از من پیغمبری به مردم بده که آموزش و پروش… فرمود: به آنها می‌دهم. نه پیغمبر آموزش و پرورش، پیغمبر… شما بگویید… پرورش و آموزش! پس حضرت ابراهیم سه دعا کرد. یکبار گشاد دعا کرد، فرمود: به این گشادی نیست. یکبار تنگ دعا کرد، فرمود: به این تنگی نیست. یکبار جا به جا دعا کرد، گفت: نه این رقمی باید دعا کنیم. دعا کردن هم فرمول می‌خواهد. اینکه آدم عقلش برسد از خدا چه بخواهد. جوان‌ می‌گوید: ای خدا، تمام آرزویش کنکور است. از کجا می‌گویی: شما اگر کنکور رفتی و تحصیلاتت عالیه بود مشکل نداری. ما چقدر آدم داریم که تحصیلاتش خوب است، مشکل دارد. دائم کارهایش تاب می‌خورد. و آدم‌هایی داریم که تحصیلاتشان معمولی است و زندگی‌شان خیلی راحت است. آرزو دارند که مثلاً…
بعضی مادرها هستند دخترشان کوچک است، می‌گوید: الهی برایت بمیرم انشاءالله بزرگ شوی هی خواستگار بیاید بگویم: نمی‌دهم! آرزویش این است که به خواستگارها بگویم: نه! این آرزو است؟ شما بگو: انشاءالله اولین خواستگاری که بیاید، خواستگار خوب باشد بگویم: می‌دهم! نه انشاءالله هر خواستگاری بیاید بگویم: نمی‌دهم. نمی‌دانم چه فکرهایی هست؟چه دعایی کنیم؟ چه زمانی دعا کنیم؟ به چه کسی دعا کنیم؟ خیلی مهم است که انسان وقتی دعا می‌کند، خدمت به دیگران دعا کردن به دیگران است. حتی آنهایی که ما را فحش دادند. خدایا هرکس به ما ظلم کرده است را ببخش. می‌خواهی با او چه کنی؟نبخشی می‌خواهی چه کنی؟
یک کسی در چاه افتاد. به او گفتند: صبر کن بروم طناب بیاورم. گفت: مثلاً حالا که در چاه افتادم، صبر نکنم چه کنم؟ شما ببخشی یا نبخشی کار از کار گذشته است. منتهی اگر ببخشی خدا هم تو را می‌بخشد. اگر نبخشی خدا هم تو را نمی‌بخشد. ببخش تا ببخشند. خدمت به غیر مسلمان!
7- هدایت نسل جوان، خدمت ماندگار
خدمت همراه تذکر، به بعضی‌ها که وقت می‌دهی یک تذکر هم به آنها بده. مثلاً در محله شما افرادی هستند آنطور که باید باشند نیستند. شما یک افطاری دعوتشان کن. حالا ممکن است روزه هم بخورند. ولی نگو تو روزه خوردی. بگو: امشب افطار خانه ما بیا. به روی خودت نیاور. به آنها هم باید خدمت کرد.
زمان شاه به یکی از تجار، با ما آشنا شد، گفتم: تو تاجر هستی وضعت خوب است، می‌توانی یک کاری کنی؟ گفت: چه کنم؟ گفتم: لات‌ها و هرزه‌ها و کفتر پران‌ها و آدم‌هایی که مذهبی و مسجدی نیستند، خانه‌ات دعوت کن. یک غذایی به آنها بده. من هم آنجا می‌آیم و بعد از غذا یک حدیثی می‌خوانم. گفت: لات‌ها و کفترپران‌ها را از کجا دعوت کنم؟ گفتم: سر کوچه به مغازه‌دار بگو: لات و لوت محله کیه؟ من فرض کنید نذر کردم به لات‌ها یک چیزهایی بدهم. این کار تا به حال نشده است. بیا این کار را بکنیم. این بنده خدا هم آدم مردی بود. یک جلسه گرفت و به خانه‌اش رفتم و دیدم ماشاءالله! همان تیپ‌هایی بودند که من می‌خواهم. از آن نتراشیده و نخراشیده‌ها! نشستیم و شام که خوردند گفتم: شام نوش جانتان! یک حدیث برای شما بخوانم. یک حدیثی خواندیم که اینها بپسندند. گفتم: اگر دوست دارید هفته دیگر هم همین شام و همین حدیث هست. پنج دقیقه حدیث، نیم ساعت هم شام بخورید. گفتند: باشد می‌آییم. آقا چند تا شام به اینها داده شد، اینها یک ذره یک ذره عوض شدند. قصه برای تقریباً 43، 44 سال پیش است. 43 سال پیش من و آن تاجر حدیث از من، پلو از تاجر، خوردن از لات‌ها! ما با هم شریک شدیم.
چند شب پیش یک کسی منزل ما آمد. گفت: کاری با تو دارم. با یک روحانی آمد. گفت: شما مرا می‌شناسید؟ گفتم: نه! گفت: من خلبان هستم. بازنشست شدم. به بازنشسته‌ها دولت یک پولی می‌دهد، یک پولی به من دادند من تقریباً چهل و چند سال پیش یک رفیق هرزه و لاتی داشتم، ایشان آمد خانه فلانی پلو خورد، حدیث تو را گوش داد. یک شب دیگر، یک شب دیگر، یک شب دیگر و کم کم این عوض شد. من آن زمان دبیرستانی بودم. رفیقش بودم. با خودم عهد کردم اگر خدا یک زمانی به من پول بدهد، این پول را در اختیار آقای قرائتی می‌گذارم که در راه خیر مصرف کند. حالا پول بازنشستگی‌ام را می‌خواهم به تو بدهم! گفتم: من از کسی پول نمی‌گیرم. ولی راهنمایی می‌کنم بروی کجا خرج کنی. فلان منطقه، پر جمعیت است و مسجد ندارد. مسجدی ساختند، ولی چون در بیابان‌ها و بیرون از شهر است و شهرک است. نانوایی ندارد. لبنیاتی ندارد. میوه فروشی ندارد. شما برو کنار مسجد دو تا دکان درست کن با سنگ مرمر بنویس: بانی این دو مغازه خلبان فلان! که هم درآمد این دو مغازه پول آب و برق و گاز و خادم و اینها باشد. هم ماندگار باشد و هم… 45 سال پیش به لات‌ها یک سور دادیم. یکی از این لات‌ها رفیقش تحت تأثیر توبه‌ی این قرار گرفت. بعد از 45 سال نانوایی برای امت شد. شما توقع نداشته باش ساعت اول که یک چیزی گفتی، ساعت هشت گفتی، هشت و دو دقیقه نتیجه بدهد. خیلی وقت‌ها حرفی زدی گوش هم نمی‌دهد ولی بعداً می‌گوید: حق با فلانی بود. شما اگر تبر داری زدی به چوب نشکست، تبر را دور نمی‌اندازی، چوب هم دور نمی‌اندازی، می‌زنی تا بشکند. تکرار کنیم. گاهی هم ممکن است حرف شما اثر نکند. حرف پسرعمویش اثر کند. حرف دایی‌اش اثر کند. این خانم می‌گوید: به دخترم می‌گویم گوش نمی‌دهد. خانم به حرف تو گوش نمی‌دهد. این دخترت به چه کسی عقیده دارد. به هرکس عقیده دارد، به او بگوگوش بدهد. ما اگر خواسته باشیم خدمت کنیم نباید عجله کنیم. ساعت اول گفتم، ساعت دوم گوش بدهند. مگر خود شما هرچه خدا گفته فوری گوش دادی.
ما که کاری دستمان نیست. فعلاً میلیاردها آدم از امام رضا دور هستند. یا کافر هستند یا مردند، یا مریض هستند، یا پول ندارند، یا به آنها ویزا نمی‌دهند بیایند. مثل کشورهای عربی، دیگر الآن ویزا نمی‌دهند این حاجی‌های عربستان و دبی و قطر بیایند. به هر دلیلی میلیاردها آدم از امام رضا محروم است. ولی اگر فیلم ما را نشان بدهند، می‌گوید: خوشا به حالتان! در خانه امام رضا هستید. خوشا به حالتان! یک خدمتی که می‌توانیم بکنیم این است که دعایشان کنیم.
خدایا همه محرومین را زیارت با معرفت، «فی یُسر و عافیه» نصیب بفرما. میلیاردها آدم زیر خاک خوابیدند، همه را بیامرز. صدها میلیون بیمار هستند همه را شفا بده. صدها میلیون روی کره زمین فقیر هستند، همه را غنی کن. هرکسی یک گرفتاری دارد. یک گرفتاری عجیب و غریب، یکوقت کسی نهضت سواد آموزی آمد،گفت: حاج آقا من خانه دارم. سواد دارم. خوشگل هم هستم. ماشین هم دارم. کسی زنم نمی‌شود! نگاهش کردم گفتم: مشکلت چیست؟ گفت: بدنم بو می‌دهد. گفتم: یعنی چه؟ گفت: دستم را بو کن. دستش را بو کردم دیدم اوه اوه چه بوی بدی دارد! گفت: پوست بدن من بو می‌دهد. لذا هیچکس زن من نمی‌شود. گفتم: خدایا تا به حال ما نفهمیده بودیم که این دست ما بو نمی‌دهد این هم یک نعمتی است. خدا چه می‌کند.تا نعمتی را نگیرد آدم متوجه نمی‌شود. همین نعمت غلتیدن، خدا امشب نعمت غلتیدن را از شما بگیرد. شش میلیارد می‌خوابند، دیگر تا صبح غلت نزنند. از دم تا صبح بخوابند. صبح همه خرف هستند. دکتر هم نیست بیاید مالش بدهد. چون دکتر هم خرف هست. هرشب غلت می‌زنیم یکبار نگفتیم: الحمدلله ما غلت می‌زنیم. خدایا نعمت‌هایی که به ما دادی، توفیق شناخت و شکرش را مرحمت بفرما. هرکس از هر نعمتی محروم است یا به هر غمی گرفتار است، غم او را برطرف بفرما. آخرین دعا، شب جمعه است و فردا متعلق به امام زمان است. خدایا از الآن تا ابد، قلب حضرت مهدی را از ما راضی بفرما. ما را برای امام زمان خادم مخلص قرار بده. هرچه در ماه رمضان برای خوب‌ها مقدر می‌کنی، به آبروی همان آدم‌های خوب همه آنها را برای همه ما مقدر بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3788

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.