ویژگی بندگان خوب خدا
2- کرامت و بزرگواری در برخورد با دیگران
3- شب زنده داری و نماز و دعا
4- یاد قیامت در همه حال
5- انواع حساب در قیامت
6- سختی عذاب در دوزخ
7- میانه روی در انفاق به محرومان
موضوع: ویژگی بندگان خوب خدا
تاریخ پخش: 17/05/92
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
امشب میخواهیم یک تابلویی که در قرآن است که میگوید: بندگان خوب من چه کسانی هستند. این آیات خوانده میشود، من هم یک نگاه تفسیری به اینها دارم. خودمان را متر کنیم. هرچه به این آیات نزدیک هستیم، «الْحَمْدُ لِلَّه»! هرچه فاصله داریم، فاصلهمان را تشخیص بدهیم، از خدا بخواهیم که این فاصله را کم کند.
1- تواضع و فروتنی در زندگی
بندهی خوب خدا کیست؟ سورهی فرقان، آیات آخر میفرماید: «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا» (فرقان/63) بندگان خوب خدا کسانی هستند که با تواضع راه میروند. سر موتورش را بلند نمیکند. زلفهایش را سیخ نمیکند. اگر آخوند است ریش و عمامهاش طبیعی است. در رسالهی مراجع تقلید نوشته است. لباس شهرت، حرام است. البته این لباس را میگویند، پشم که گناهی نکرده است، ریش شهرت هم همینطور است، بعضی از جوانها یک وجب و نیم ریش میگذارند. زلف غیر طبیعی، عطسه میکند، با همه عطسهها فرق میکند. تا همه چای میخورند، میگوید: برای من آب جوش بیاورید. تا همه آب جوش میخورند، میگوید: برای من چای بیاورید. مریض است. هر کاری همه میکنند، با باقیها فرق میکند. طوری آمین میگوید که همه نگاهش کنند. چادر، کفش، حدیث داریم اگر کسی خواسته باشد با بند کفشش پز بدهد، این هم آدم درست و حسابی نیست. طوری باشید که هیچ تشخیصی بین شما و باقیها نباشد. گریهتان، خندهتان، عروسیتان، عزایتان، طبیعی طبیعی باشد. حدیث داریم گاهی افرادی که به جلسه پیامبر میآمدند میگفتند: «أَیُّکُمْ رَسُولُ اللَّه» (بحارالانوار/ج73/ص355) کدام یک از شما پیغمبر هستید؟ یعنی پیغمبر ما از قیافهاش نمیشد تشخیص داد که چه کسی پیغمبر است. بر خلاف ما آدمها، الآن هرچه اتاق درازتر است، معلوم است که این رئیستر است. اگر آدم کارمند معمولی است، اتاقش دوازده متر است. مدیر کل شد، 24 متر میشود. معاون وزیر شد، 48 متر میشود. وزیر شد نود متر میشود. یعنی هرچه مهمتر هستیم یا لامپش لوستر میشود، یا اتاقش درازتر میشود. بندهی خوب خدا اینها نیستند. بندگان خوب خدا اینهایی هستند که هیچ نمودی در قیافهی آنها پیدا نشود. طبیعی طبیعی طبیعی!
«وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ»، «یمشون» راه رفتن. اسلام برای راه رفتن هم حرف دارد. برای حرف زدن ما چقدر آیه داریم. آیات حرف زدن، «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنا» (طه/44) نرم حرف بزن. «قَوْلاً مَعْرُوفا» (بقره/235) عرفی حرف بزن. «قَوْلاً کَریما» (اسراء/23) حرفهایت مؤدب باشد. «قَوْلاً بَلیغاً» (نساء/63) حرفهایت رسا باشد. «قَوْلاً سَدیداً» (نساء/9) حرفهایت استدلالی باشد. برای هر عضوی آیه داریم تا برای پا، برای راه رفتن. یا مراد آیه مَشی در زندگی است، زندگیتان طبیعی باشد.
در مهمانیها میخواهد یک غذایی درست کند که همه بگویند: یک چنین غذایی در عمرمان نخوردیم. میآید در حرم مشغول زیارت است، برای سلامتی… بابا حواس مردم را پرت میکنی. تو این صلوات را نفرست. الآن اگر من دارم صحبت میکنم یک کسی بگوید: سلام علیکم! بسیار کار غلطی کرد. حواس مردم را پرت کردی. هر سلامی ثواب ندارد. این چه صلواتی است شما در حرم میفرستی و حواس مردم را پرت میکنی؟ بنده خوب خدا این است که آرام باشد. مشی او، زندگیاش، عروسیاش، دامادیاش، همه چیزش طبیعی باشد.
یکبار دیگر بخوانید. «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا»
2- کرامت و بزرگواری در برخورد با دیگران
2- «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا» (فرقان/63) جاهل که با او برخورد میکند، «قَالُواْ سَلَامًا» با مسالمت از کنارش رد میشود. یعنی جر و بحث نمیکند. یقه نمیگیرد. شاخ و شانه نمیکشد. «قَالُواْ سَلَامًا» مثل اینکه حضرت ابراهیم دید عمویش نااهل است، گفت: سلام علیکم! این سلام وداع، خداحافظی میکند. یعنی از کنار حرفها، «مَرُّوا کِراماً» (فرقان/72)، «قَالُواْ سَلَامًا» با کرامت میگذرد. درگیر نمیشود.
حالا ایشان خبر نداشت شما خسته هستی، خانم یک جسارتی به شما کرد. یا آقا! «مَرُّوا کِراماً» دیگر حالا این خبر نداشت. گاهی خبر ندارد، چون خبر ندارد میگوید: مگر صبح تا حالا چه کردی؟ من در خانه ظرف شستم، لباس شستم، غذا پختم، به درس بچهها رسیدم و خیاطی کردم. تو چه کردی؟
یک کسی به یک منبری گفت: شما کاری نمیکنید، روی منبر میروید لبتان را تکان میدهید. گفت: فردا منبرم را به تو میدهم. گفت: من سواد ندارم. گفت: فقط بگو: نان و پنیر و انگور خوردم. این را روی منبر بگو و بیا پایین. این هم روی منبر رفت و نگاه به مردم کرد و گفت: من نان و انیر و پنگور خوردم… گفت: ببین تو یک کلمه نمیتوانی حرف بزنی. حرف زدن مشکل است. یک حرفی بزنی که عوام بفهمند، خواص بپسندد. خدا راضی باشد، مورد نیاز باشد. میگوید: تو کاری نکردی، روی منبر رفتی و لبت را تکان دادی.
یا وارد خانه میشوی، ما خبر از زحمات خانم نداریم. میگوییم: تو از صبح تا حالا خوابیدی؟ من بیرون جان کندم. خیلی وقتها به هم نق میزنیم چون از همدیگر خبر نداریم.
یک کسی میگفت: امامان ما چرا اینقدر گریه می کردند. این همه مناجات، آخر اینها که معصوم بودند. معصوم که گناهی نکرده. چرا اینقدر گریه میکند؟ گفتم: ببین اگر شما با چراغ قوه وارد انبار شوی فقط بشکه را میبینی. اما اگر نور قوی انداختی ته سیگار را هم میبینی. یعنی هرچه نور قویتر باشد ته سیگارها و چوب کبریتها پیداست. امامان ما چون نور ایمانشان زیاد است، ذرات زندگیشان را میبینند، ما چون نور دینمان کم است میگوییم: کاری نکردیم. از دیوار خانهی کسی بالا رفتم؟ سر کسی را بریدم. تا میگوییم: توبه کن، میگوید: مگر من چه کردم؟ حتی بعضی از خانمهای ما میگویند: حالا این دو تا فکل که چیزی نیست. اصلاً شما نمیدانید دنیا بیش از این حرفهاست. یا کم فروشی میکنند، میگویند: نمیدانی بانک و تاجرها چقدر بردند؟ حالا بگذار ما هم صد تومان بخوریم. یعنی اصلاً گناه خودش را گناه نمیداند.
حدیث داریم اگر کسی گناه خودش را کوچک بشمارد، خدا این را نمیبخشد. ببین اگر من یک، یک قرانی، یک پنج ریالی، یک پول کوچک را در سر شما بزنم و بگویم: چیزی نیست، تا آخر عمر از من ناراضی هستی. میگویی: هم به من پولی پرت کرد و هم گفت: چیزی نیست. اما اگر یک سنگ یک کیلویی از دست من روی پای شما بخورد، با اینکه خیلی هم پایت درد بیاید، بگویم: ببخشید، میبخشی! یعنی خود شما گاهی یک کیلو را میبخشی، چون گفتم: ببخشید. اما یک پنج ریالی را پرت میکنم و میگویم این که چیزی نیست، نمیبخشی. گاهی خدا گناهان بزرگ را میبخشد، گناهان کوچک را نمیبخشد. میگوید: اینکه چیزی نیست. «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا»
3- شب زنده داری و نماز و دعا
«وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَامًا» (فرقان/64) بندگان خوب خدا اهل بیتوته هستند. بیتوته یعنی شب زندهداری. حالا یا سر شب تا نصف شب یا نصف شب تا صبح. بخشی از شب را نمیخوابند. خوب نمیخوابند، چه، فیلم میبینند. یا بازی میبینند؟ من خیلی غصه میخورم که عمر جوانها صرف تماشای بازی میشود. خود بازی طوری نیست. تماشای بازی تلف کردن عمر است. چون شما مینشینی، او بازی میکند. مثل اینکه شما یک چهارپایه جلوی بانک بگذاری، پولها را که میشمرد، به تو که نمیدهند. صبح تا شب بنشین نگاه کن، من پولهایم را میشمارم، خوب به شما که نمیدهم. تماشای بازی، بازی نیست. خسته شدی، خودت بلند شو بازی کن. تو مینشینی که او بازی میکند. خوب چه چیزی گیر شما میآید؟ صرفهجویی کنیم در وقتمان.
خدا آیت الله مشکینی را رحمت کند. برای ما درس اخلاق میگفت. میگفت: شیخ انصاری، شیخ انصاری از فقهایی است که یک قرن است، هرکس مجتهد شده، کتاب او را خوانده و مجتهد شده است. اهل دزفول، شوشتر و آنجا، ایشان سر سفره آمد، دید تا غذا بیاید دو سه دقیقه طول میکشد. کنار سفره گفت: «اللَّهُ أَکْبَر»! خانمش گفت: نماز نخواندی؟ گفت: چرا نماز خواندم، ترسیدم خدا روز قیامت به من بگوید: دو دقیقه از عمرت تلف شد. خیلی مهم است، دقیقههای عمر…
آیت الله مروارید از علمای مشهد بود. یکی دو سال پیش مرحوم شد. ایشان فرمود: با شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان، مهمان یک تاجر مشهدی شدیم، در یکی از روستاهای خوش آب و هوای مشهد. تا نشستیم ایشان شروع به نوشتن کرد. صاحبخانه گفت: بابا، امروز من شما را تفریح آوردم. گفت: سؤال داشتی قلم را کنار میگذارم. ولی وقتی جلسه آرام است، یک سطر من مینویسم. میگفت: از دقیقههای عمرش استفاده میکرد. یا مطالعه کنید، یا ورزش کنید، یا صله رحم کنید، یک کار مفیدی بکنید. نه، من نگاه میکنم، او بازی میکند. یعنی عمرم تلف شد! بیتوته، چند جملهای آدم با خدا حرف بزند. لازم هم نیست دعای عربی بخوانی، فارسی با خدا حرف بزن. ما روزی یک ربع باید آن طور که خدا گفته عبادت کنیم، باقیاش هرطور که دلت میخواهد.
یک کسی پرسید: چرا نماز عربی است؟ گفتم: نماز ما چند رکعت است؟ هفده رکعت است. هفده رکعت نیم ساعتش را گفتند: این رقمی بخوان. شبانهروز 24 ساعت است. 24 ساعت، 48 تا نیم ساعت است. خدا یک چهل و هشتم سهم ندارد، بگوید: آقا یک نیم ساعتش را آنطور که من میگویم نماز بخوان. 47 قسمتش را با هر زبانی میخواهی حرف بزن. تو یک چهل و هفتم هم به خدا نمیدهی، یک چهل و هشتم. میگفت: چرا نماز را عربی بخوانم؟ برای اینکه باید منظم باشد، اگر به هرکس بگویند: با هر زبانی میخواهی نماز بخوان، معلوم نیست نماز چقدر طول میکشد؟ یکی نمازش چهل دقیقه میکشد. یکی نمازش یک دقیقه میکشد، الآن نماز فرم دارد، استاندارد است. اولش «اللَّهُ أَکْبَر» است، آخرش هم السلام علیکم. آدم میداند چند رکوع دارد، چند سجود دارد، چقدر خم شویم؟ چه کلمهای بگوییم؟ به چه سمتی بایستیم؟ نماز باعث نظم و انضباط و کنترل ما است. اگر بگوییم هرکس هرطور میخواهد حرف بزند. چه چیزی از آب درمیآید؟ آشپز که دو تا شد، آش خراب میشود. حالا اگر آشپز شش میلیارد شدند… هرکسی یک طور حرف زد. یکی از ابزار تربیت کنترل و روی فرم آوردن است.
این پرندهها و ماهیها هستند که آموزش میبینند، اسمش چیه؟ دلفین، اگر هر ماهی خودش شنا برود که برای شما جاذبه ندارد. جاذبه این است که اینها را تربیت کردند، که یک دایرهی آهنی میگذارند، یک دور از این رد میشود. دو تا میگذارند جفتی میپرند. سه تا میگذارند سه تایی میپرند. این تربیتاش، نظم این مهم است. بیتوته، با دعا به هر زبانی که میخواهی، شب زندهداری، مطالعه، حدیث داریم از چند اشک خدا خوشش میآید، یکی اشک جوان به خاطر گناهانش اشک میریزد. بیتوته، «سُجَّدًا وَ قِیَامًا»
4- یاد قیامت در همه حال
«وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا» (فرقان/65)، «غراما» با غین، مصیبتی است که راه در رو ندارد. آدم را به بن بست میکشاند. میگوید: بندگان خدا کسانی هستند که به فکر جهنم هستند. این یاد قیامت خیلی مهم است. خدا به کم فروشان میگوید: چرا کم فروشی میکنید؟ «أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ، لِیَوْمٍ عَظِیمٍ» (مطففین/4 و5) چرا کم فروشی میکنید؟ مگر نمیدانید در قیامت باید جواب بدهید؟ ما در قرآن دو آیه داریم، یک آیه داریم که افرادی ایمان به قیامت ندارند، یک آیه داریم آیه که ایمان دارد، قیامت را فراموش میکند. آیهای که میگوید: «لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ» (غافر/27) یعنی ایمان به قیامت ندارد. «الْحَمْدُ لِلَّه» ما ایمان داریم، اما «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26)، «لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ» یک آیه است، «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» هم یک آیهی دیگر است. بعضیها قیامت را قبول ندارند، بعضیها قیامت را قبول دارند، فراموش میکنند. خیلی از ما که خلاف میکنیم قیامت را فراموش میکنیم. میگوید: عباد الرحمن کسانی هستند که یاد قیامت هستند و میگویند: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم» خدایا عذاب جهنم را از ما دور کن. «خلصنا من النار یا ربّ»، «خلصنا من النار» یعنی چه؟ یعنی «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم». «اجرنا من النار یا مُجیر» یعنی چه؟ یعنی «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم»، «إِنَّ عَذابَها کانَ غَراما» عذاب جهنم خیلی سخت است.
5- انواع حساب در قیامت
در قیامت چهار رقم حساب داریم، حساب آسان «حِساباً یَسیراً» (انشقاق/8)، حساب سخت، «حِساباً شَدیدا» (طلاق/8) بیحساب به جهنم میرود، «فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَه وَزْناً» (کهف/105) بیحساب به بهشت میرود. «یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ» (غافر/40)
حدیث داریم امام فرمود: اگر با مردم روان باشید، خدا هم روز قیامت حساب شما را روان میکند. اگر با مردم مته به خشخاش بگذاری، با مردم سختگیری کنی، خدا در قیامت حساب شما را سخت میگیرد. آسان بگیری، آسان میگیرند. سخت بگیری، سخت میگیرند.
از انبیاء هم میپرسند. انبیاء هم روز قیامت باید جواب بدهند. «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ» (اعراف/6) هم از مردم میپرسیم با انبیاء چه کردید؟ هم به انبیاء میگوییم: حکم خدا را به مردم رساندید یا کوتاهی کردید؟ همه مورد سؤال هستند. هم از ظاهر میپرسند، هم از باطن. از همهی اعمال میپرسند. «عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل/93) از همهی عملکردها میپرسند. ولذا قرآن گفته: از گناه دوری کنید، چه ظاهر، چه باطن. «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَه» (انعام/120) گناه ظاهری، آخر گاهی وقتها میگوییم: نفهمید، خوب شد نفهمید. ما فکر میکنیم گناهی که بفهمند گناه است. گناه، گناه است. چه بفهمند، چه نفهمند. عبادالرحمن، بندگان خوب خدا کسانی هستند که فکر دوزخ هم هستند. از قهر خدا میترسند. اهل بیت پیغمبر افطاریشان را به مسکین دادند و گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَریراً» (انسان/10) ما از قیامت میترسیم. بخشی از دعاها این است که صحنهی قیامت را مطرح میکند.
برادرها و خواهرها، شبهای آخر ماه رمضان است. حدیث داریم اگر ماه رمضان تمام شود و بخشیده نشوید، نشانهی بدبختی است. در باز شد، دارند در را میبندند. خدا دیگر با ما چه کند؟ گفت: بخوابی عبادت است. یک آیه خواندن در ماه رمضان ثواب یک ختم قرآن را دارد. نفس کشیدن ثواب «سُبْحَانَ اللَّه» دارد. عبادتت قبول است. دعایت مستجاب است. چطور دیگر خدا با ما برخورد کند؟ «فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِه» (بحارالانوار/ج91/ص142) خدایا! بندگان خوب خدا میگویند: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم» بالاخره این جمعیت چند هزار نفری، بندگان خوب هم زیاد در آنها هست. لااقل نسل نو دلهای پاک هست. یک دعا میکنم آمین بگویید. خدایا به آبروی محمد و علی و به آبروی زهرا و امام حسن و امام حسین و فرزندان معصوم امام حسن و امام حسین قسمت میدهم، تمام قهر خودت و عذاب دوزخ را از همهی ما دور بفرما.
6- سختی عذاب در دوزخ
عبادالرحمان کسانی هستند که «وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً» «غَرام» را در لغت معنا کرده است، یعنی راه برگشت ندارد. آخر گاهی وقتها یک ظرف زهر را میآورند میگویند: بخور، خوب نمیخوریم. آنجا میگوید: «إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ، طَعَامُ الْأَثِیمِ» (دخان/43 و44) غذای گنهکار زقوم است. میگوییم: خوب نمیخورد. میگوید: نمیشوی نخوری. باید بخوری! «فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ» (واقعه/53) میگوید: حالا کم بخورم. میگوید: کم نه! باید سیر بخوری. «فَمالِؤُنَ»، مَلَ یعنی پر، مملو یعنی پر. یعنی 1- هم زقوم است. 2- هم باید بخوری، 3- هم باید سیر بخوری 4- هم باید با عشق بخوری. آخر این عشقش هم آدم را میکشد. یکوقت یک آدم زخمی را میگویند: یک بوس یک ربعی از این بکن. دیگر آخر این آدم زخمی، میگوید: نه، «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ» (واقعه/55) یعنی باید مثل شتر تشنهای که آب میخورد، باید این زقوم را این رقمی بخوری. میگوییم: خیلی خوب گاهی وقتها آدم یک سیر میخورد، بعدش سبزی میجود یا مثلاً یک غذایی میخورد، مثل بعضی تریاکیها میگویند: یک خرده آبلیمو رویش بخوری، چیز میشود. حالا میشود رویش یک چیزی بخوریم حل شود. میگوید: حل نمیشود. بعد از اینکه «فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ»، «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ» بعد میگوید: یک قطره آب هم روی سرش میریزیم. آیهاش را بخوانید. «ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمیمِ» (دخان/48) یعنی غیر از اینکه شکمت را از آن زقوم باید پر کنی، با عشق هم باید بخوری، حسابی هم باید بخوری، رویش آب لیمو خبری نیست. «صُبُّوا» روی سرت میریزند، روی سرمان میریزند، آب داغ! اینطور نیست که… گاهی وقتها در بیمارستان میگویند: روغن کرچک بخور، آدم نمیتواند بخورد، ولی بالاخره با یک مقدار آب پرتغال میخورد. میگوید: نه، چه خبر است… غذاب قیامت مهم است.
قرآن میگوید: «وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى» (حج/2) قیامت میبینیم مردم مست هستند. بعد میگوید: مست نیستند، «وَ ما هُمْ بِسُکارى» (حج/2) اینها مست نیستند. پس چرا گیج هستند، پیلی پیلی میخورند؟ میگوید: عذاب خدا، «وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدیدٌ» (حج/2) در همین زلزلهی اخیر گفتند: مادر رفت بچهاش را بردارد، آوار رویش آمد. ولی قیامت میگوید: بچه در بغل را دور میاندازند. یعنی به قدری عذاب سخت است که اگر کسی بچهاش را دارد شیر می دهد، بچهی شیر خورهاش را پرت میکند. «یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ» (حج/2) یعنی اگر مادری دارد بچهاش را شیر میدهد، عذاب قیامت طوری است که بچهاش را دور میاندازد. «وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها» اگر حاملهای آن زمان باشد، البته آنجا زن حامله نیست. آنجا زن شیرده نیست. خدا برای اینکه مجسم کند گفته: عذاب به قدری سخت است، که اگر زنی در حال شیر دادن است، بچهاش را دور میاندازد، و اگر زنی حامله باشد، هرکس باشد سقط میکند. این عذاب سخت است، ما راحت سر به سر مردم میگذاریم. راحت پول مردم را میخوریم. راحت متلک میگوییم، راحت آبروی کسی را میریزیم. یکی دو ماه دیگر، وقت حج است. اگر کسی به شما گفت: آقا من شما را مکه میبرم، به یک شرط، الآن هم که میدانید چقدر مکه گران شده است. به شرطی که وارد مکه شدید، به اندازهی یک قاشق چایخوری، چند مثقال لجن به کعبه بمال، میگوید: نه من نمیکنم. میگویید: آقا ده میلیون، بیست میلیون، سی میلیون، میگویید: هرچقدر میخواهی باش، من مکه بیایم یک چنین کاری کنم؟ «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»! نمیکنم.
امام صادق فرمود: کعبه عزیزی! بعد فرمود: آبروی مؤمن از تو عزیزتر است. ما راحت آبروی مردم را میریزیم. حتی پدر حق ندارد آبروی بچهاش را ببرد. برو گمشو! بابا تو میخواهی به من بگویی: برو گمشو، چرا روبروی مهمان میگویی؟ صدا بزن و در گوشم بگو. اما روبروی مهمان حق نداری به بچهات بگویی: برو گمشو. این بچهات را پیش مهمانها خراب کردی. مادر میگوید: من او را زاییدم. ببینم مگر هرکس زایید میتواند فحش بدهد؟ چه کسی گفته هرکس زایید میتواند… دخترم است! خوب دخترت باشد. حق ادب داری، اما حق تحقیر نداری. زنا کار را حق داری شلاقش بزنی، حق نداری بگویی: خاک بر سرت کند! چرا گفتی خاک بر سرت!؟ اینکه زینب کبری فرمود: شام از کربلا سخت تر بود. در کربلا خون بود، در شام تحقیر بود. تحقیر بیشتر آدم را میسوزاند. دو نفر با هم حسابی کتککاری میکنند، وسط کتککاری میگوید: برو دزد! بعد هم مردم جمع میشوند اینها را آشتی میدهند، میگوید: آقا کتکها هیچی، تو به من گفتی: دزد، چه دزدیده بودم؟ میبینی کتککاریها را فراموش میکند، این کلمهی برو دزد، در دلش میماند. نمیشود هرچه میخواهیم بگوییم.
«إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً» (فرقان/66) جایگاهی است، عبوری نیست، مستقر است، یعنی ماندنی است. یکی گفت: ما سی سال، چهل سال گناه میکنیم، چرا تا ابد بسوزیم؟ به او گفتم: شما یک لحظه چاقو در چشمت بزن، تا ابد کور هستی. یک لحظه چاقو را در چشمت میزنی، نود سال کور هستی. گاهی آدم گناه را یک دقیقه میکند، تا ابد…
من خودم یک حرف زشتی به شما بزنم، دیگر تا ابد بحث تلویزیون مرا گوش نمیکنی. اصلاً تا مرا ببینی خاموش میکنی. میگویی: این یک روز به من یک حرف بدی زد. بابا من یک دقیقه حرف زدم، ولی دهها سال در ذهن شما میماند. گناه زمانش کم است. کیفر زیاد!
7- میانه روی در انفاق به محرومان
آیهی بعد «وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا»ْ (فرقان/67) بندگان خوب خدا چه کسانی هستند؟ داریم صفاتشان را میشماریم. 1- روان هستند. 2- پز نمیدهند. قیافه و رانندگی و موتور و دوچرخه و راه رفتن و عروسی و جشن و عزا و آمین و عطسه و سرفه و زنگ موبایل و اصلاً هیچیاش با بقیه فرق نمیکند، طبیعی طبیعی است. 2- با آدمهای جاهل جر و بحث نمیکنند. 3- بخشی از شب را با خدا گفتگو دارند، 4- از ترس خدا به خدا پناه میبرند. 5- در پول خرج کردن «وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَ لَمْ یَقْترُُواْ وَ کَانَ بَینَْ ذَالِکَ قَوَامًا» (فرقان/67) بنده خوب خدا کسی است که در پول خرج کردن، میانه است.
بچهای نزد پیغمبر آمد گفت: مادرم گفته: پیراهن پیغمبر را برایش تبرک ببرم. پیغمبر هم یک پیراهن داشت، درآورد به بچه داد، گفت: به مادرت تبرک بده. اذان گفتند: «حی علی الصلاه»، «حی علی الفلاح» پیغمبر پیراهن نداشت. آیه نازل شد چه کسی گفته: پیراهنت را بدهی؟ کسی که یک پیراهن دارد، حق ندارد به کسی بدهد. «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى عُنُقِک» (اسراء/29) نه آن رقمی که دستت به گردنت قفل شود که، یعنی دستت در جیبت نرود، «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ» نه آن رقمی که هرچه داری بدهی، باید برنامهریزی باشد برای پول خرج کردن. وقتی انفاق میکنید، چه به فقرا، چه خرجی خودتان «لَمْ یُسْرِفُوا» اسراف نکنید.
یک روز حضرت میخواست این آیه را نمایشی کند. یک مشتی شن برداشت، محکم گرفت، یعنی مشتش بسته است و یک دانه از این شنها از دستش خارج نمیشود. گفت: این درست نیست. بعد یک مشت دیگر برداشت، دستش را کج کرد و همه شنها ریخت. گفت: این هم درست نیست. دفعهی سوم یک مقدار شن برداشت، یک خرده را نگه داشت و یک خرده را ریخت. گفت: این درست است. مهمانی میدهید، فقط تجار را دعوت کنید، غلط است. فقط فقرا را دعوت کنید، این هم غلط است. چون وقتی به فقرا غذا میدهید، میگویند: معلوم است حاج آقا روزه خورده، کفاره میدهد. گفتند: شصت فقیر را سیر کن، این مال فقرا است. فقط تاجرها باشند زندگی اشرافی ممنوع! فقط فقرا باشند، باز فقرا تحقیر میشوند، یک تاجر و یک فقیر با هم باشند.
الآن در مهمانیها متأسفانه شخصیتها را یک سمت میکنند میگویند: شما شاسی بلند هستید، بروید اینجا. گداها را میگویند: آن طرف تر بروید. این کیف نمیکند. کیف آن است که راننده و شخصیت کنار هم غذا بخورند. اینطور باشد احترام است. ولذا اگر کسی به فقرا غذا بدهد اما اینها را در یک اتاق دیگر بکند، باز هم کرامت نیست. کرامت این است که با هم باشیم.
امام رضا فرمود: من میخواهم با بردهها با هم غذا بخوریم. فقرا کنار کوچه بودند، امام سجاد رد شد، گفتند: «بِسْمِ اللَّهِ»، گفت: میآیم. آمد کنار فقرا روی خاک نشست. حضرت سلیمان سان میدید ولی وقت غذا خوردن با فقرا مینشست. ما میگوییم: در شأن ما نیست. ما نفهمیدیم این شأن از کجا پیدا شد؟ روز فتح مکه پیغمبر سوار یک الاغ بیپالان شد. گفتند: آقا پایین بیا. امروز روز تاریخی است، روز فتح مکه است. فرمود: الاغش خیلی جان دارد، تو هم بیا دو پشته سوار شویم. پیغمبر شأن را نمیفهمید، یا ما نمیفهمیم؟ خیلی از چیزهایی که درست میکنیم، شأنها… در پول خرج کردن میانهروی.
تمام کمالات یکجا خوب است و یکجا بد است. تنها چیزی که همیشه خوب است عدالت است. مثلاً سخاوت یکجا خوب است و یکجا بد است. ترس یکجا خوب است و یکجا بد. علم یکجا خوب است و یکجا بد. خیلی وقتها علم بد است. یعنی من بدانم که کی میمیرم. خیلی بد است، من اگر بدانم 17 روز دیگر میمیرم، همین حالا از ترسش میمیرم. خیلی چیزها یکجا خوب است و یکجا بد. اما چیزی که همیشه خوب است، برای همه خوب است، برای دوست و دشمن و بچه و بزرگ و دور و نزدیک، عدالت است. عدالت با دشمن خوب است، با دوست هم خوب است. در خانه هم خوب است.
یک مادری سه تا خرما داشت و دو تا بچه. یک خرما را به این بچه داد، یک خرما به آن بچه داد. خرمای سوم را با دقت تقسیم میکرد. امیرالمؤمنین فرمود: مادر تو به خاطر این دقتی که داری، که بین بچههایت فرق میگذاری اهل بهشت هستی. چون دقت میکنی که بین بچهها فرق نگذاری. حدیث داریم پدر و مادرها بین بچههایشان فرق نگذارند. حتی در «من لا یحضر» حدیثی داریم که اگر کسی در وصیت فرق بگذارد، گناه کبیره کرده است. بگوید: من دارم میمیرم، به او دو تومان بدهید و به این یک تومان. نباید بین بچهها فرق گذاشت. البته بچههای هم سطح، نه اینکه اگر پدر ما بک بچهی کوچولو دارد، او را بوسید، یک نردبان بگذارد، من را هم روی پشت بام ببوسد. نه یعنی بچههایی که هم سطح هستند. بچههایی که هم سطح هستند، بینشان فرق نگذارید. میانهروی، «لَمْ یُسْرِفُوا» اسراف نه «وَ لَمْ یَقْتُرُوا» تنگدستی هم نه، «وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً» بس است.
یا امام رضا ما مهمان تو هستیم. در خانهی تو هستیم. یک جملهای است که میگوید: «أکرم الضیف و لو کان کافرا» (بحارالانوار/ج67/ص370) بالاخره اگر از ما راضی نیستی، اول که مهمان تو هستیم. لابد یک عنایتی به ما شده که مهمان تو شدیم. مشهد و زیارت و عمره و کربلا مربوط به پول نیست. خیلیها از شما پولدارتر هستند، نتوانستند بیایند.
با مرحوم ابوی در حرم آمده بودم. خدایا همه مردهها را بیامرز. حسابی گریه کرد. گفتم: آقا خیلی حال بهت دست داد. خیلی گریه کردی. گفت: دلم سوخت برای پدرم، پدر من تقریباً هشتاد سال کاشان بود. پدرم میگفت: پدرم، یعنی جدّ من، هشتاد سال خواست مشهد بیاید، نمیتوانست بیاید. تو با هواپیما یک ساعت پیش تهران بودی، حالا مشهد آمدی. نگاه میکنم به پدرم چقدر سوخت و تو چقدر در رفاه هستی. چقدر شیعه الآن در دنیا داریم که آه میکشد در خانهی امام رضا باشد. همین فیلم را اگر نشان برزخیها بدهند. میلیاردها آدم زیر خاک هستند، به شما میگویند: خوشا به حالتان!
گاهی کنار بروید بنشینید، یکی یکی هرکس به ذهنت میآید یک سلام بدهید. یک سلام خالی هم یک زیارت کامل است. «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا» همین یک زیارت است. یک سلام یک زیارت است. به قصد آنها زیارت کنیم. اگر کسی یادمان آمد، در حق آنها دعا کنیم. حتی کسی به ما ظلم کرده، دعا کنیم.
به مالک اشتر جسارت شد. در مسجد رفت و گفت: خدایا این آقایی که به من جسارت کرد را ببخش. به آنهایی هم که به شما فحش دادند دعا کن. به آنهایی که به شما ظلم کردند، «مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ» (صحیفه سجادیه/ص92) امام زین العابدین میگوید: طوری مرا اخلاقی بار بیاور، که اگر کسی غیبت مرا کرد، من خوبیاش را بگویم. انتقام نکشم. «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَه» (رعد/22) بدیها را با خوبی رفع کنم. « ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن» (مؤمنون/96) توفیقی است، سال دیگر هستیم، نیستیم، به امام صادق گفتند: بعضی مردهها چشمشان باز است، بعضی چشمشان بسته است؟ چرا؟ فرمود: آن کسی که باز است، فرصت نکرده ببندد، آن کسی که بسته است، فرصت نکرده باز کند. چهارده مرتبه در قرآن کلمهی «بَغْتَه» (انعام/31) آمده است. آدم نمیداند هست، نیست، باشد توفیق دارد بیاید، توفیق ندارد بیاید. اگر از مردم ایران میپرسیدند: امسال مردنی کیه؟ احدی نمیگفت: حاج احمد آقا پسر امام. جوان بود! آدم نمیداند. آدم در قبرستان که میرود عکس جوانها بیش از پیرهاست. بعضیها میگویند: ما پیر شویم توبه میکنیم. شما ورقه بنویس به من بده که شما تا هشتاد سالگی هستی، من هم زیر آن بنویسم، چون یقین داری که تا هشتاد سالگی هستی، 79 سال دنبال کیفت برو و سال آخر بیا و توبه کن. ممکن است هفتهی دیگر نباشیم. به ما گفتند: هروقت نماز میخوانی، فرض کن نماز آخرت است.
ماه رمضان، شبهای آخر، خانهی امام رضا فرصت طلایی است. «نسئلک و ندعوک بسمک العظیم الاعظم، الاعز الاجل الاکرم، بحق محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین، و تسعه المعصومین، من ذریه الحسین»
خدایا ما امشب سر سفرهی قرآن گفتیم: و عباد الرحمان، چه کسانی هستند. بندگان خوب خدا چه کسانی هستند. خدایا خودت ما را از بندگان خوب خودت قرار بده. به آبروی بندگان خوبت، هرچه شب قدر به بندگان خوبت دادی، به آبروی همان بندگان خوب همهی آنها را برای همهی ما مقدر بفرما. شب قدر چه مقدر کردی؟ باشیم یا نباشیم. چه باشیم، چه نباشیم، خدایا ما را در راه مستقیم قرار بده. پدران و مادران ما زحمت کشیدند ما را مسلمان تربیت کردند. جزای خیر به آنها مرحمت بفرما. نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنان قرار بده. از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضی بفرما. ما که توفیق پیدا کردیم خدمت ولی خدا رسیدیم، خدایا تمام آرزومندان زیارت کعبه، مدینه، ائمه بقیع، کربلا، کاظمین، سامرا، نجف، مشهد، خدایا همهی آرزومندان را با آسانی و نیت خالص، زیارت با معرفت که ذخیرهی قیامتشان باشد، نصیب تک تک آنها بفرما. حرم که میروید یک زیارت برای محرومین بخوانید. میدانید روزی چند بار حرم میروید، بگویید: من این سفر رفتم فقط برای محرومین. محرومین چه کسانی هستند؟ فراموش شدههای تاریخ! نسل یازدهم ما کیه؟ نمیدانم کیه. نسل هفتم، نمیدانم چه کسانی هستند. نسل هشتم، نمی دانم چه کسانی هستند. فراموش شدههای تاریخ، بیمارها، آنهایی که دور هستند، یک زیارت بکنیم برای آنهایی که… عکس شهید را میبینی، نمیدانی چه کسی است… «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» یک صلوات بفرست و بگو: ثواب این صلوات برای این شهید. شهید زنده است، وقتی ثواب صلوات به او هدیه شد، «فَحَیُّوا بِأَحْسَن» (نساء/86) آن هم در حق شما دعا میکنند از عمرت خیر میبینی.
این خیابان به قصد خیابان… تا میبینی کوچهی شهید، عکس شهید، خیابان شهید، یک صلواتی، یک سورهی قرآنی ولو یک «قُلْ هُوَ اللَّه»، ولو یک «اللَّهُ أَکْبَر» خالی، هدیه بفرستید، تا هدیه به آنها واصل شود، آنها خیر میبینند و به شما دعای خیر میکنند و شما از عمرت و نسلت خیر میبینی. خدایا ما را در همهی خیرهای هستی شریک کن.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 62 سوره فرقان به کدام ویژگی بندگان خدا تأکید دارد؟
1) تواضع و فروتنی
2) زهد و گوشه گیری
3) دعا و نیایش
2- شیوه برخورد بندگان خوب خدا با افراد جاهل چگونه است؟
1) مقابله به مثل
2) کرامت و مسالمت
3) قهر و طرد
3- ویژگی ممتاز بندگان خوب خدا کدام است؟
1) اقامه نماز به جماعت
2) اقامه نماز در مسجد
3) قیام برای نماز شب
4- آیه 10 سوره انسان به کدام ویژگی اهل بیت(علیهم السلام) اشاره دارد؟
1) خوف از روز قیامت
2) خوف از گناهان
3) خوف از مرگ
5- کدام شیوه انفاق در قرآن نهی شده است؟
1) اسراف در انفاق
2) انفاق به کافران
3) میانه روی در انفاق