نمازهای مقبول و مردود (2)
2- توجه والدین به حضور فرزندان در نماز مدارس
3- بهرهگیری از شیوه تشویق در دعوت فرزندان به نماز
4- آثار سوء ترک نماز در دنیا و آخرت
5- خطر تحقیر و تمسخر نوجوانان مذهبی
6- حفاظت از مقدسات دینی در برابر توهینها و تمسخرها
7- خطر سهل انگاری و ریاکاری در اقامه نماز
موضوع: نمازهای مقبول و مردود (2)
تاریخ پخش: 08/06/88
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز پای تلویزیون زمانی بحث را تماشا میکنند که رمضان 88 هست. و موضوع بحثمان در جلسهی قبل این بود که ما دو رقم نماز داریم. نمازهایی که خدا ستایش کرده است. که اینها خوب نمازی است. آیاتی هم در قرآن داریم که میگوید: این نمازها بد نمازی است. یعنی نمازهای مقبول، نمازهای مردود. موضوع بحث این بود. فکر میکردم بتوانم هر دو را در یک جلسه بگویم. ولی نمازهای مقبول را گفتم، نمازهای مردود ماند. حالا برای اینکه ممکن است بعضی از افراد در جلسهی قبل نبودند یا پای تلویزیون نشنیدند، من از این 28 دقیقه، نیم ساعتی که وقت دارم 5 دقیقه نمازهای جلسهی قبل را در 5 دقیقه تکرار میکنم، نمازهای مقبول فشرده منتهی موضوع بحثمان نمازهای مردود است. خوب صلواتی بفرستید. (صلوات حضار) بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع مردم و نماز. نمازهای، نمازهای مقبول مورد قبول. نمازهای مردود رد شده. حالا راجع به نمازهای مقبول داریم که خداوند میفرماید: مومنین کسانی هستند که «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین» (بقره/2) «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوهَ» (بقره/3) اقامهی نماز، به پا داشتن. نمیگوید: نماز بخوانید. میگوید: نماز را به پا دارید. به پا داشتن سؤال میکنند، به پا داشتن نماز یعنی چه؟ یعنی نمازی که شرایط صحّت آن شرایط قبولی، شرایط کمالش یعنی نماز با دستورها، آنطوری که وارد شده است.
1- حفاظت بر دوام و استمرار اقامه نماز
«عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون» (معارج/23) نماز باید دوام داشته باشد. یعنی نماز قطع شود اثر خودش را دارد؟ ندارد. نماز باید دائم باشد. «عَلى صَلاتِهِمْ» آیهای «صَلواتِهِمْ» آیهی دیگر هم «صَلاتِهِمْ» داریم و هم «صَلواتِهِمْ» هم مفرد آمده و هم جمع. «یُحافِظُون» یعنی باید از نمازش حفاظت کند. اینطور نیست که حالا حفاظت کند. یک خاطره برای شما بگویم.
کسی از من پرسید که در اتوبوس داشتیم میرفتیم، به راننده گفتم: برای نماز نگه دارید، راننده اعتنا نکرد. اول که به شما بگویم، قانون هست که وقت نماز باید هواپیما پرواز نکند یعنی پروازهای هواپیما باید در شرایطی باشد که نماز مردم صدمه نبینند. حفاظت شود. «یُحافِظُون» برای مسئولین مملکتی است. یعنی رییس هواپیمایی. باید دستور بدهد که پروازها طوری بپرند که نماز مردم لت و پار نشود. بله گاهی وقتها اضطرار پیش میآید، یعنی طوری است که اجبار است. خوب اگر اجبار شد آدم وضو میگیرد، همینطور که روی صندلی نشستند نمازشان را میخوانند.در جمهوری اسلامی در سایهی نظام چند تا صندلیها را برداشتند، 5، 6 تا صندلی را در هواپیماهایی که مسافتهای طولانی دارد. شش تا صندلی را برداشتند به اندازهی مثلاً دو متر در دو متر، یک نمازخانه تعبیه کردند، که افرادی که مسافرتهای طولانی دارند آنجا نماز بخوانند. و این در خارج هم صدا کرد. حتی در مجلههای خارجی نوشتند که جمهوری اسلامی به نماز عنایتی دارد که انگار شش تا مسافر یعنی شش تا صندلی خوب شش تا صندلی، شش تا مسافر است. برای هواپیمایی خیلی درآمد دارد. خوب این باید حفاظت از نماز شود. عرض به حضور شما که مسئلهی حفاظت از نماز این خیلی مورد عنایت باید قرار بگیرد. یک خاطرهی دیگر هم بگویم شما نشنیدهاید.
علامهی طباطبایی استاد شهید مطهری و استاد بعضی از مراجع موجود، ایشان مشکلی پیش میآید برای عمل جراّحی برای معالجه، او را خارج میبرند. آنجا پروفسورهای خارج که ایشان را میشناختند، دیدنش میآیند و آن زمان شاه هم از دولت ایران تقاضا کردند، که این علامه طباطبایی را به ما برای فلسفهی شرق و اینها بدهید. بالاخره آن کلّههای علمی آنجا دیدنش میآیند، میگویند: در کشور ما خوش آمدید. امری، فرمایشی، حالتان خوب است؟ میگوید: حالم خوب است ولی مرا غم گرفته است. میگویند: چرا؟ میگوید: وقتی میخواستم بیایم نمازم از بین رفت. نتوانستم نماز را بخوانم. مثل اینکه همانطور روی صندلی نشسته و خوانده است. شما میتوانید برنامه را طوری کنید که نماز من از بین نرود؟ اینها میگویند: با شرکتهای خارجی صحبت میکنیم. این آقای رابط که حالا خودش هم یک دانشمند مهمی است، میرود با رییس هواپیمایی آنجا صحبت میکند. میگوید:ایشان نمیدانید چه کسی است. ایشان علامه طباطبایی است. وجودش در دنیا بینظیر است. یک دانشمند بینظیر است. افتخار کنید که این با شرکت هواپیمایی شما میپرد. منتهی ساعات پرواز را طوری قرار بدهید که نماز ایشان از بین نرود. ایشان مینشینند برای نماز علامه طباطبایی جلسه میگیرند. تا بالاخره میگویند: خوب پرواز پس باید یک فرود اضطراری بیرون بیاید، مثلاً پرواز که میخواهد بپرد، در فلان استان هواپیما بنشیند ایشان نمازش را بخواند، دوباره بپرد. پرواز را تنظیم میکنند که در مسیر راه یکجا هواپیما فرود بیاید. یک مترجم هم برای ایشان میگذارند، وقت نماز تعیین میشود، به خلبان اطلاع میدهد، هواپیما مینشیند. و میگوید: حالا خوشحالم که بالاخره من نمازم از بین نرفت. یعنی علامه طباطبایی داشت غصّه میخورد که چرا نمازش لت و پار شد. نماز را باید حفاظت کرد.
ما خیلی راحت مثلاً تخمهی کدو بیاید میگوییم: تخمه امد. حالا بشکنیم، بعداً نماز میخوانیم. یعنی خدا را به تخمهی کدو معامله میکنیم. نماز باید حفاظت شود. امام بنیانگذار جمهوری اسلامی فرمود: من در مکه کتابی خریدم. تا رفتم به کتابفروش پول بدهم، پول دستم بود صدای اذان بلند شد. پول را نگرفت. گفت: الله اکبر! یعنی خدا از این پولها بزرگتر است. پولت را نگهدار بعد از نماز به من بده. گفتم: بگیر نماز بخوان. گفت: نه! الله اکبر! این معنای حفاظت است. استاندار ما در سیستان و بلوچستان، میگفت: آرایشگاهی را خواستیم در استانداری آمد مرا اصلاح کند. حالا من استاندار نشستم، این آقا هم دارد سر و صورت مرا اصلاح میکند. وسطی که قیچی دستش بود صدای اذان شنید، گفت: آقای استاندار با اجازه! خدا از استاندار مهمتر است. قیچی را گذاشت و کنار من به نماز خواندن ایستاد. گفتم: ما این چیز دستمان است، این چیزی که به زیر سینه بستند موها نریزد، میگفت که حالا… به کسی گفتند: موز چیست؟ این هنوز نخورده و نمیدانست چه چیزی است. گفت: این نمیدانم یک انجیر دراز است. حالا ما هم گاهی وقتها کلماتی را که نمیدانیم خودش را میگوییم. همین چیزی که به گردن میبندند. میگفت: من استاندار خیلی خوشم آمد که این آرایشگاهی، پیرایشگاهی چقدر مثلاً مواظب نمازش است. مواظب نمازش است. خوب نمازهای مقبول روی نمازشان حفاظت میکنند، در نمازشان خشوع دارند، «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاه» (مریم/55) من میخواهم یک سؤالی بکنم این هم از یکی از روحانیون حج یاد گرفتم. یکی از روحانیون حج، حاجیها را مکه برده بود. جز روحانی کاروان، وقتی میخواستند بیرون بیایند، آن طواف آخر را که میگویند: طواف وداع و دو رکعت نماز، در مسجد الحرام گفت: حاجیها ببینید ما میخواهیم از مکه بیرون برویم. فقط یک سؤال میکنم شما عمل حج انجام دادید. دروغ نگویید. هرکدام هر چقدر پول برای اسباب بازی بچهتان دادهاید بگویید. یکی گفت: ده تومان، یکی گفت: بیست هزار تومان، تا 15 میلیون هم جلو رفتند. یعنی از عروسکهای مثلاً دو سه هزار تومانی گرفته تا بعضیها یک اتاق پر از اسباب بازی. گفتم: خوب دروغ نمیگویید. اینجا کنار کعبه هست. گفتند: بله! گفتم: خیلی خوب. حالا یک سؤال دیگر. باز هم دروغ نگویید. چقدر پول برای نماز بچّهات خرج کردی؟ میگفت: تا گفتم چقدر پول برای نماز بچّهات دادی؟ همهی حاجیها سرشان را پایین انداختند. حالا من هم یک سؤال از کسانی که پای تلویزیون هستند، میکنم.
2- توجه والدین به حضور فرزندان در نماز مدارس
تقریباً 17 سال است که در مدارس نماز جماعت راه افتاده است. البته اجباری نیست. اگر معلمی بچّهها را اجبار میکند، این را ما نگفتیم، این سلیقهی شخصی معلم است. گفتم: طلبه یا معلم یا آموزگار یک کسی جلو برود. بایستد نماز بخوانند. حالا هرکس خواند، خواند. هرکس نخواند، لابد خانهاش میخواند. اگر خواست بخواند. ولی اجبار نباشد. چند تا تلفن در جمهوری اسلامی شده از این مدیر دبیرستان یا دبستان یا راهنمایی. الو! سلام علیکم، من مادر فلانی یا پدر فلانی هستم. بچهی من در مدرسهی شما درس میخواند. از اینکه شما نماز جماعت برقرار کردهاید و بچهی من هم شرکت میکند، خواستم تلفنی تشکر کنم. چند تا تلفنی تشکر کردهایم؟ یعنی گاهی وقتها کم میآوریم. «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاه» قرآن میگوید: پیغمبر… ما چقدر پول برای اسباب بازی میدهیم. چقدر پول برای… در کدام خانه یک کتاب… بعد این روحانی حج پرسیده بود که کدام یک از شما کتاب نماز در خانهتان دارید؟ در جمعیت کاروان یکی گفته بود که بچهی من مدرسه رفته آنجا یک جایزه به او دادند، آن جایزه کتاب نماز بوده است. ببینید حاجیهای ما، عمرهروهای ما، خوبان ما، در نماز ضعیف هستند.
من یکمرتبه در ماشین داشتم به مسافرت میرفتم. عقب ماشین حالا نمیدانم خوابم برده بود سرم پایین بود، یک مرتبه راننده گفت: آخ! فوری گفتم: چه شد؟ گفت: پرسپولیس باخت. (خنده حضار) خیلی غصه خوردم. خیلی غصه خوردم. گفتم: این آقای راننده در خانهی ما میخوابد نماز صبحش قضا شود، نمیگوید: آخ نماز صبحم قضا شد. ما خودمان بچه را صدا میزنیم، میگوییم: بلند شو مدرسهات دیر شد. نمیگوییم: بلند شو نمازت قضا شد. وقتی نماز میخوانیم میگوییم: نمازِ را خواندم! نمازِ… مثل اینکه میگویند: کجا بودی؟ قرائتیه… آخر وقتی میگویی: قرائتیه یعنی چه؟ یعنی من سبک هستم دیگر. «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاه» روی نماز باید مایه بگذاریم. پدرها و مادرها، بچهی تارک الصلاه خیلی دلت خوش نباشد لیسانس است، فوق لیسانس است. در دانشگاه قبول شد. ذخیرهی قیامت نیست. قرآن راجع به بچه یک آیهای داریم، میگوید که: «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ» (بقره/223) این آیه مربوط به مسائل زناشویی یا آمیزش جنسی است. ترجمه همین مقدار بس است. بعد میگوید: «َأْتُوا حَرْثَکُم» شما میتوانید با همسرتان آمیزش کنید، «أَنَّى شِئْتُمْ» بعد پشت سرش میگوید: «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُم» این «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُم» پشت سر این آیه است. این چه ربطی دارد؟ با همسر آمیزش جنسی کنید، شهوترانی حلال انجام بدهید، بعد میگوید: برای قیامتت یک چیزی ذخیره کن. این ذخیرهی قیامت چه کار به آمیزش جنسی دارد؟ میخواهد بگوید: اگر فقط آمیزش جنسی کنید، که مرغ و خروس هستید. هر نر و مادهای از هم استفاده میکنند، هنر تو این است که این مسیر شهوت برای ذخیرهی قیامت باشد. یعنی یک اولاد صالح! به ما چه که مردم لیسانس باشند، دیپلم باشند. همهی مردم دانشمند شوند. دانشمند تارکالصلاه دانشمندی است که از خدا جدا است. ما میخواهیم همان دانشمند را داشته باشیم به علاوهی… اصلاً جمهوری اسلامی امتیازش به این است که هر کشوری هرچه دارد ما داریم، یک چیزی هم چه؟ رییس جمهور را که همهی دنیا دارند.
ما یک ولایت فقیه داریم. که در رأس یک مجتهد عادل بی هوس، شرطش این است. رجوع به کارشناس که همهی دنیا به کارشناس رجوع میکنند. ما تقلیدمان همان رجوع به کارشناس است. منتهی میگوییم: کارشناس ما باید عادل باشد، هوا و هوس هم نداشته باشد. مرجع تقلید شرطش این است که عادل باشد، هوا و هوس هم… بعد هم میگوییم: حتی المقدور اعلَم باشد. یعنی رجوع به کارشناس سه تا شرط زیادی داریم. تقلید یعنی چه؟یعنی چیزی که نمیدانی از کارشناس بپرس. معنای تقلید یعنی رجوع به کارشناس. خوب رجوع به کارشناس منتهی شیعه برای رجوع به کارشناس سه تا شرط کرده است. میگوید: کارشناس اعلم باشد، یعنی با سوادترین. عادل باشد، هیچ گناهی از او سراغ نداشته باشد. «مخالفا لهواه» دنبال هواو هوسش نباشد. و این هم که دنبال هوا و هوسش نیست و عادل هست این هم باید یک عمری تمرین کرده باشد و همهی علمای منطقه و علمای کشور او را به عنوان بیهوس پذیرفته باشند. رجوع به کارشناس که در همهی دنیا هست. کاغذ که همهی دنیا هست. ما میگوییم: اسکناس. یعنی در این کاغذ باید یک نخی باشد،که این نخ در باقی کاغذها نیست. یک چیز اضافه! من نمیگویم: اسباب بازی نخرند. حالا یکوقت یک بچه پای تلویزیون است، نگوید: آقای قرائتی را من دیگر دوست ندارم. گفت: اسباب بازی نخرید. نه! من میگویم: چقدر خرج بازی کردیم. چقدر خرج… زمین ورزش ما باید همینطور که بازیاش جلوه دارد نمازش هم جلوه داشته باشد. اگر بازی ما جدی شد، جدی ما بازی شد. یعنی نماز ما محور شد، ببخشید ورزش ما محور شد، نماز ما فانی شد. مگر هر دو نمیشود؟
3- بهرهگیری از شیوه تشویق در دعوت فرزندان به نماز
خیلی خوب،اینها راجع به نمازهای مثبت بود که گفتم. اما در این جلسه این بخش را گفتم. حالا یک چند تا دیگر میخواهم بگویم. منتهی امر به بچهها هم باید با محبّت… یک نفر میگفت که: من عشق نماز اول وقت را از پدرم یا عمویم یاد گرفتم. کوچولو بودم، اول وقت رفتم وضو گرفتم، این عمو آمد سری تکان داد و گفت: آفرین! رفت یک بچه گوسفند برای من خرید. گفت: این مزد تو است. من به قدری این بچه گوسفند را خوشم آمد، میگفت: این تا آخر عمر هنوز ریشهایش هم سفید شده میگوید: من این نماز اول وقت را از این گوسفند دارم. ما که میخواهیم برای دخترمان انگشتر یا گوشواره بخریم. ما که میخواهیم یک دوچرخه و موتور برای پسرمان بخریم. آن شبی بخریم که ببینیم، بگوییم: نمازت درست شد؟ من یک موتور برای تو میخرم. برو رانندگی یاد بگیر من پولش را میدهم. یعنی زیر نمرهی بیست اگر نصیحت کنیم، اثر دارد. زیر نمرهی صفر اثر ندارد. چه زمانی؟ مادرها اگر وقت نماز خودشان را آرایش کنند. دخترها نماز خوان میشوند. چون دختر کوچولو نگاه میکند، میگوید: مامانی! عروسی میروی؟ میگوید: نه! میگوید: پس چرا اینطوری راست آینه ایستادی؟ میگوید: قرآن میگوید. قرآن میگوید: «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد» (اعراف/31) حدیث داریم زن که سر نماز میرود، انگار در حجلهی داماد میرود. به انواع طلاها خودش را آرایش کند. بچهها به مادرشان میگویند: مامان برویم عروسی! هیچکس نمیگوید: مامان مسجد برویم. چون در عروسی همه سوپر دولوکس هستند، اگر مادر وقت نماز خودش را آرایش کند، وقتی این دختر مادرش را دید میگوید: مامانی! یک سجّاده قشنگ بخریم، یک چادر زیبا بخریم. نمازمان را قید کنیم. پدران ما، ما را اینطور تربیت کردند. خدا اموات را رحمت کند. پدر ما بچه بودیم روزی دو ریال به ما میداد. گفتیم: آقا جان این دو ریال را سه ریال کن. خوب دو ریال آن زمان هم پول بود. گفت: اگر این دعا را حفظ کردی، سه ریالش میکنم. یک دعای سه سطری به من داد، گفت: این را حفظ کن. دو ریال را سه ریال میکنم. یعنی سعی میکرد کارهایش رنگ الهی داشته باشد. کارهایش رنگ الهی داشته باشد. اینها خیلی در تربیت مهم است. (حاج آقا سرفه میکنند) خیلی معذرت میخواهم.
یک کسی میگفت که: چرا امامان ما از خدا استغفار میکنند. امام که معصوم است. امام که معصوم است چرا اینقدر در دعاها گریه میکردند؟ گریه برای گناهکار است. امام که معصوم است چرا گریه میکند؟ به او گفتم: شما در خانهات صد تا سرفه کنی نمیگویی: معذرت میخواهم. اما اگر پشت دوربین تلویزیون یک سرفه کنی (با بیان حرکت) میگویی: معذرت میخواهم. چرا؟ سرفه که گناه نیست. سرفه گناه نیست. اما چون حضور، حضور مردم است همین سرفهای هم که گناه نیست در محضر مردم احساس خجالت میکنی. امام هم چون خودش را در محضر خدا میداند، کارهایی هم که گناه نیست احساس… این سرفه جواب یک سؤال است. یک جواب دیگر هم دارد. این هم بگویم. حالا حرف، حرف میآورد. باز یک کسی پرسید چرا اینقدر امامها مناجات و گریه داشتند؟ این همه گریه و مناجات برای چه؟ امام که معصوم است این همه گریه برای چه؟ آنها معصوم هستند. گناه نکردند. یک مثالی از یکی از عزیزان داشتم برایشان گفتم. گفتم: اگر یک چراغ قوّه در سالن آوردید، چه میبینی؟ با چراغ قوّه چیزی دیده نمیشود مگر اینکه یک چیز درشتی باشد. مثلاً بشکهای، کامیونی، یک چیز بزرگی باشد آدم میبیند. چون نور کم است فقط چیزهای بزرگ را میبینیم. اما اگر یک پرژکتور، یک نور قوی انداختیم، ته سیگار هم پیدا است. چوب کبریت هم پیداست. ما چون ایمانمان کم است، مثل چراغ قوّه چیزی نمیبینیم. وقتی میگوییم: گناه کردی. چه گناهی کردم؟ مگر از دیوار خانهی کسی بالا رفتم؟ مگر آدم کشتم؟ تا میگوییم: گناه! میگوید: آدم کشی! از دیوار خانهی مردم بالا رفتن. چون نورمان کم است، فقط گناهان گونی و بشکه را میبینیم. امّا امام که نور ایمانش زیاد است حتی چوب کبریت را میبیند. یک پوست کدو باشد، پوست هندوانه باشد، میبیند. یعنی هرچه ایمان بیشتر باشد، لغزشها… هرچه ایمان بیشتر باشد، برجستگی لغزشها بیشتر است. ایمان که کم است آدم میگوید: من که گناهی نردم. الآن به یک جوان میگوییم: توبه کن! میگوید: من چه کردم که توبه کنم. مگر آدم کشتم؟ ولی اگر نور زیاد بود حتی کار، مثلاً در جلسه نشستیم. دراز کردن پا حرام نیست. اما وقتی شما پایت درد گرفت به همه میگویی: آقا ببخشد، ببخشید،ببخشید! یعنی کاری هم که حرام نیست، چون در حضور هستی احساس شرمندگی میکنی. هرچه ایمان بیشتر باشد اشک انسان بیشتر میشود. چون خودش را در محضر خدا میداند. خوب این نمازهای مثبت را اشاره کردیم. یک ردیف هم، یک چند دقیقهای راجع به نمازهای منفی.
مردم در برابر نمازهای منفی چند دسته هستند. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
نمازهای مردود: بعضی نمیخوانند. بعضی مانع دیگران میشوند. بعضی از نماز خواندن نهی میکنند. بعضی مسخره میکنند. بعضی با کسالت میخوانند. بعضی ریاکار هستند. نمازهای منفی است. بعضی گاهی میخوانند، گاهی نمیخوانند. گاهی بله، گاهی نه. بعضی نماز را رها میکنند. نماز را رها میکنند. اینها همه در قرآن آمده است. بعضی برایشان نماز سنگین است. بعضی نماز را ضایع میکنند. بعضی نماز را خفیف میکنند. بعضی به نماز اهانت میکنند. بعضی در حال مستی نماز میخوانند. همه را هم آیه داریم.
4- آثار سوء ترک نماز در دنیا و آخرت
اما آنها که نماز نمیخوانند. قرآن میگوید که: اهل بهشت از اهل جهنم میپرسند. «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَر» (مدثر/42) چطور شما گرفتار جهنّم شدید؟ میگویند: به چهار دلیل! 1- «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (مدثر/43) نماز نمیخواندیم. 2- عربیهایی که میخوانم قرآن است. «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکین» (مدثر/44) به مسکین، به فقرا رسیدگی نمیکردیم. 3- «وَ کُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِینَ» (مدثر/45) هر طور آنها بودند ما هم همانطور میشدیم.یعنی به جای اینکه قالب ساز باشیم، قالب پذیر بودیم. آن فکلش اینطور بود، من هم اینطور شدم. او این فیلم را دید. من هم این فیلم را دیدم. او این حرف را زد، من هم این حرف را زدم. او این لباس را پوشید، من هم این لباس را پوشیدم. او این شغل را قبول کرد، من هم این شغل را قبول کردم. یعنی به جای اینکه خودم قالب بسازم، قالب دیگران را… در قالب دیگران رفتم. یعنی از خودم خط نداشتم. «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى» (قیامت/31) این هم نه قبول کرد و نه نمازی خواند. قرآن یک صحنهای دارد از لحظهی آخر عمر. میگوید: «کَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِیَ» (قیات/26) «تراقی»، ترقوه استخوان اینجا است. یعنی روح به اینجا که رسید، «وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ» ( قیامت/27) میگویند: راق چه کسی است؟ یعنی چه کسی میتواند نجاتت بدهد؟ به چه کسی تلفن کنیم؟ کدام دکتر؟ دیگر چه کنیم؟ عربیهایی که میخوانم قرآن است. «وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ» (قیامت/28) طرف میبیند که دارد میرود. خودش میفهمد دارد میرود، اینهایی هم که دورش هستند دائم میگویند: چه کنیم؟ چه کنیم؟ «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى» در عمرش نه نماز خواند و نه تصدیق کرد. عدهای نماز نمیخوانند.
عدهای علاوه بر اینکه نمیخوانند مانع دیگران هم میشوند. نمیخواهد مسجد بروی. برو درست را بخوان. نمیخواهد بسیج بروی. نمیخواهد با فلانی بروی؟ حالا بنشین فیلم را ببین بعد نماز بخوان. اصلاً بچههایشان را از نماز منع میکنند. خدا نکند از جمهوری اسلامی یک زمانی در پیشگاه خدا سؤال کنند که شما آن مقداری که سالن ورزش ساختی، سالن نمازخانه هم ساختی؟ اگر مسئولین پول نفت را خرج سالن ورزش کردند، خرج نماز نکردند، یک فکری برای قیامتشان بکنند. هرکس میخواهد باشد. ما نمیگوییم: زمین ورزش نمیخواهیم. میگوییم: آن مقداری که به زمین ورزش میرسید، این مترو درست شد. دستتان درد نکند. خوب کنار ایستگاهها یک لانهای، یک خانهای، یک اتاقکی، نشود این همه میلیاردها، میلیاردها خرج میشود، آنوقت مثلاً در مترو یک نفر میخواهد نماز بخواند جا نیست. از نماز غافل نشویم. روز قیامت شاه عباس نیاید بگوید: من برای کربلای مستحبی شما کاروانسرای شاه عباسی در بیابان ساختم، شما سی سال از انقلاب رفت، هنوز برای نماز بچههایتان سالن نمازخانه نساختید. خیّرین مدرسهساز مواظب باشید. اگر کلاسی برای فیزیک و شیمی بسازند، مدرسهشان نمازخانه نداشته باشد، اینها نمیشود کلمهی خیّر را به اینها گفت. باید ببینیم خدا چه میخواهد؟ مسئلهی مهمی است. حالا باید به همه با هم برسیم. ببینید در قرآن 115 کلمهی دنیا است. 115 تا هم کلمهی آخرت است. یعنی چه؟ یعنی باید هر دو را داشت. به همان مقداری که زشت است حاجی در مسجد الحرام میگوید: این مقدار پول اسباب بازی دادم، ولی هزار تومان پول نماز بچهام را ندادم. این تازه حاجی ما است. حاجی که دیگر حاجیها از طبقهی مذهبیها هستند. طبقهی مذهبی ما بعضی جاها… باید به همهی دین برسیم.
بنده یکوقت خدمت مقام معظم رهبری رفتم. گفتم: در مسلمانی خودم شک کردم. گفت: چرا؟ گفتم: مکرر مکه رفتم، حالا یا واجب یا عمره، ولی سفرهایی که برای مکه رفتم، آن سفرها را برای زکات نکردم. حال آنکه روایات ما حج و زکات با هم است. «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ» (کافی/ج2/ص18) یعنی اسلام روی پنج پایه است. یکی حج است، یکی زکات است. نماز و روزه و ولایت هم هست. روز قیامت میگویند: آقای قرائتی بیا ببینیم. چه کردی؟ بنده مکرر مکه رفتم. بسمه تعالی غلط کردی! اگر تو دین داشتی چطور برای زکات مسافرت نکردی؟ من جوابی ندارم. گفتیم: پس فعلاً یک چند سالی مکه نرویم.یک چند تا سفر برای زکات برویم، تا دنیای خیال لا اقل خودمان را بالانس کنیم. یعنی اگر بگوییم: بیست سفر حج رفتیم، یا کربلا یا مشهد، بگوییم: یک بیست سفر هم برای زکات رفتیم. نمیشود گفت این کارمان اسباب بازی رسیدید، برای نماز نرسیدید. سالن ورزشمان تأمین شد، نمازخانهمان را هنوز گیر کردیم. اینها جواب ندارد. خدا هم با هیچکس صیغهی برادری نخوانده است.
5- خطر تحقیر و تمسخر نوجوانان مذهبی
بعضیها نماز را نهی میکنند. «أَ رَءَیْتَ الَّذِى یَنهَْى» (علق/9) «عَبْدًا إِذَا صَلىَّ» (علق/10) نماز ما را مسخره میکنند. پسر در خانه میآید. خوب پسر احساس میکند، چهارده ساله است به تکلیف رسیده است، میگوید: یا الله! زن میگوید: بیا تو! تو که دیگر حالا مرد نشدی. بیا تو! مسخرهاش میکند. این خنده پیداست در همدان هم هست. چون در کاشان بود. من چهارده سالم شده بود، به سن تکلیف رسیده بودم.رفتم در خانهای که نامحرم بود. گفتم: یا الله! گفت: چه کسی هستی؟ گفتم: محسن هستم. گفت: مرد شدی؟ بیا تو! (خنده حضار) یعنی زنها وقتی یا الله میگفتم زنها مرا مسخره میکردند.
میدانید گناه مسخره چیست؟ قرآن یک آیه داریم میگوید: اگر گناه کردید، استغفار کنید. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ» میبخشم. یک آیهای داریم اگر استغفار تو هم زور نداشته باشد، اگر پیغمبر در حق تو دعا کند، به خاطر دعای پیغمبر تو را میبخشم، یک آیهی دیگر داریم میگوید: پیغمبر هفتاد بار هم دعا کنی من اینها را نمیبخشم. چه جنایتی کرده است؟ که استغفار خودش که هیچ، استغفار دعای پیغمبر هم دیگر کارساز نیست. میگوید: اینها مؤمنون را مسخره میکردند. یک خانمی حالا همهی خانمها حجابشان درست نیست. یک خانم با حجاب میآید. هِ هِ هِ… کسی که مؤمنی را مسخره کند، اینکه میگویم توجه کنید چه میگویم. رمضان 88 گوش میدهید. خدا در قرآن میفرماید: ای پیغمبر اگر هفتاد بار دعا کنی من این را نمیبخشم. چرا؟ برای اینکه مؤمنین را مسخره میکرد. روز فتح مکه پیغمبر فرمود: همهی مردم مکه را میبخشم. آنها که مرا سنگ زدند. خاکستر سر من ریختند. نسبت بد به من دادند. میگفتند: شاعر است. کاهن است. ساحر است. مجنون است. هرچه گفتند بخشیدم. هر کاری کردند بخشیدم. فقط فرمود: سه نفر را نمیبخشم. گفتند: این سه نفر چه کردند؟ گفت: اینها مرا هجو میکردند. یعنی طنز درست میکردند. جک درست میکردند. مواظب باشید مؤمنی را…
6- حفاظت از مقدسات دینی در برابر توهینها و تمسخرها
ما گاهی وقتها میخواهیم بخندیم، در موبایلها صدای یک کسی را درمیآوریم. عکس یک کسی را درست میکنیم. به هم پیغام میدهیم. خندهی شما به چه قیمتی تمام میشود. ولو یک مؤمن تحقیر شود؟ حالا مؤمن تحقیر شود ممکن است مؤمن راضی باشد. گاهی وقتها آیات قرآن را مسخره میکنیم. حدیث را مسخره میکنیم. مقدسّات را مسخره میکنیم. مردن و برزخ و ملائکه را مسخره میکنیم. بهشت و جهنم را مسخره میکنیم. باید مواظب باشیم. «أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُن» (توبه/65) خدا و پیغمبر هم جک گرفتی. قداستها را میشکنی؟ شتری که با دعای صالح به وجود آمد، خدا میگوید: «هذِهِ ناقَهُ اللَّه» این شتر با باقی شترها فرق میکند. «لا تَمَسُّوها بِسُوء» سوء قصد به این نداشته باشید. این شتر غیر دیگر شترها است. «فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ أَلیم» (اعراف/73) عذاب دردناک میآید. نگویید: این شتر است. شتر است. ولی این شتر با باقی شترها فرق میکند. نام ابولهب به دیوار باشد شما به او تُف بیانداز. یعنی اگر دیدی به دیوار نوشته: ابولهب، تف بیانداز. اما اگر کلمه ابولهب در قرآن است، «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/1) به این ابیلهب دست بیوضو هم نمیتوانی بگذاری. بابا ابولهب خدا لعنتش کند،بله خدا لعنتش کند، «تَبَّتْ یَدا» یعنی خدا دست ابیلهب را بشکند. اما تو تا مادامی که این ابولهب اسمش در قرآن است، به ابولهب هم دست بیوضو نمیشود گذاشت. بله ابولهب به دیوار باشد، میشود لجن بکشی. حساب حساب است. قداستها مهم است. نماز مقّدس است. کسی نماز میخواند مسخرهاش نکنید. کسی حجابش خوب است، مسخرهاش نکنید.
7- خطر سهل انگاری و ریاکاری در اقامه نماز
بعضیها در حال کسالت نماز میخوانند. داریم «قامُوا کُسالى» (نسا/142) در حال کسالت نماز… بعضی «یُراؤُن» (نسا/142) ریاکار هستند. بعضی «تَرَکُوکَ قائِما» (جمعه/11) پیغمبر داشت خطبه میخواند، طبل زدند. تق تق تق تق… گفتند: چیست؟ تخم مرغ تعاونی آوردند. به قول امروزیها! یک چیز ارزانی مثلاً حراج کردند. همه بلند شدند دنبال خرید رفتند. آخر دوازده نفر پای خطبهها نشستند. قرآن میگوید: آیهی آخر سورهی جمعه «وَ إِذَا رَأَوْاْ تجَِرَهً أَوْ لهَْوًا انفَضُّواْ إِلَیهَْا» (جمعه/11) تا صدای طبل را شنیدند و تجارت،دویدند. «و تَرَکُوکَ قائِما» تو را همینطور که ایستادی خطبه میخواندی تو را «تَرَکُوکَ» ترک کردند. تو را ترک کردند. جلسه را ترک کردند. سراغ خرید رفتند. یعنی بعضی وقتها مثلاً یک چیز جزئی پیش بیاید، یک عروسی پیش بیاید نماز هوا است. یک عروسی پیش بیاید. یک فامیل بیاید. بعضیها خیلی راحت از نماز میگذرند و بعضیها هم نماز برایشان سنگین است. نماز سنگین است. دو ساعت دارد چرت و پرت میگوید. 5 دقیقه میخواهد نماز بخواند، انگار میخواهند بار روی دوشش بگذارند. قرآن میگوید: «وَ إِنَّها لَکَبیرَه» (بقره/45) «إِلاَّ عَلَى الْخاشِعین» (بقره/45)
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد ایمان و معرفتی به ما بده که ما از مناجات و عبادت و تحصیل و مطالعه و خدمت به مردم و از کار لذّت ببریم. متأسفانه از سه چیز بدمان میآید. یکی از کار، یکی از مطالعه، یکی از عبادت. کار را دوست نداریم. میگوییم: امروز روز نحسی است کار ما سنگین است. میگوید: امروز، روز نحسی است دو تا امتحان دارم. یعنی روزی که… میگوییم: امروز روز خوشی است. چرا؟ صبح کله پاچه خوردیم. ظهر کباب برگ! یعنی روز شکم روز مبارک میشود. روز مخ روز نحس میشود. خدایا ایمانی به ما بده که از مطالعه و تحصیل و از عبادت و از خدمت از کار لذّت ببریم.