نمازهای مثبت و منفی در قرآن
موضوع: نمازهای مثبت و منفی در قرآن
تاریخ پخش: 17/03/86
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
اگر یک نگاهی به قرآن بکنیم و کارهایمان را با معیارها اندازه بگیریم، میبینیم که حتی بهترین کار ما که نماز است، چند رقم در قرآن مطرح شده است. در این جلسه انواع نمازها را میخواهیم بگوییم.
موضوع بحث: انواع نمازها: منفی و مثبت
هر کسی نماز را با یک دیدی میبیند. ببینید هر چیزی یک بلوغی میخواهد. یک جوان مثلاً رشید، 20 ساله یا 25 ساله. او چون در یک شرایطی قرار گرفته است که گاهی وقتها مثلاً دو ساعت یک فیلمی را ببیند برای اینکه در آن فیلم یک لحظهای بود که از آن خوشحال میشود. و برای آن لحظه یکبار دیگر میرود بلیط میگیرد که آن لحظه را یکبار دیگر هم ببیند. گاهی وقتها برای یک قاب ممکن است میلیونها تومان بدهند و این قاب را بخرند. کسی که بالغ باشد دوست دارد که ساعتها در یک جایی بایستد تا آن کسی را که دوست دارد را در یک لحظه ببیند. امّا به یک بچه سه ساله اگر بگویی که عروس میخواهی یا بستنی؟ میگوید: بستنی. اگر بگویی یک بستنی یا بیست تا عروس؟ میگوید: یک بستنی. چون او سه سال دارد و هنوز بالغ نشده است و لذا بیست تا عروس را با یک بستنی عوض میکند. نگاهها فرق میکنند. گل زدن برای یک فوتبالیست یک معنا دارد ولی برای یک پیرزن اصلاً معنا ندارد. پیرزن میگوید اینها مگر بیکارند که اینقدر میدوند؟ هر چیزی بلوغ میخواهد.
1- نماز در نگاه پیامبر گرامی اسلام
نماز از دید چه کسی؟ پیغمبر میفرماید: نماز نور چشم من است. «قُرَّهُ عَیْنِی فِی الصَّلَاهِ» (الکافی/ج5/ص321) نور چشم آدم نماز است. پیغمبر میفرماید: «یَقُولُ أَرِحْنَا یَا بِلَالُ» (بحارالانوار/ج79/ص193) بلال به من فشار آمده است و یک اذان بگو و مرا آزاد کن. یعنی وقتی که میگوید «الله اکبر» پیغمبر آزاد میشود. مثل یک طنابی که میآید و کسی را از درون چاه بیرون میکشد. اگر نماز را از دید پیغمبر میگویید. عایشه میگوید: پیغمبر با من صحبت میکرد همینکه صدای اذان را شنید مثل اینکه دیگر من زن او نبودم و کلاً از صفحه ذهنشان پاک میشدیم. زن بی زن. بچّه بی بچّه. از پیغمبر میگویی او چنان نماز میخواند که «تورّم القدمه» پاهایشان ورم میکرد. آیه نازل شد که طاها،ای پیغمبر ما قرآن را نازل نکردیم که «لتشقی» تو خودت را به مشقّت بی اندازی تو داری خودکشی میکنی، چقدر میسوزی. به منزل یکی از مراجع موجود رفتم. گفت: من یک حدیث میخواستم، خوب در آن زمان کامپیوتر نبود که یک کلید را بزنیم تا همه حدیثها را بتوانی ببینی. گفت: من برای یافتن یک حدیث این 16 جلد کتاب را مطالعه کردم. نگاه کردم دیدم که هر جلد 700 صفحه میباشد. یعنی 16 تا 700 صفحه برای پیدا کردن یک سطر. چندهزار صفحه را مطالعه میکند، برای اینکه دنبال یک چیزی میگردد. این دیدها فرق میکنند، نگاهها فرق میکنند.
عالمی در هندوستان مشغول تحقیقات است که یکی از علمای شیعه است. یک کتابی را میخواهد میگویند که این در حجاز است وارد حجاز که میشود میگویند این در رابغ است بین مکه و مدینه. به آنجا که میرود میبیند که در منزل یکی از علمای اهل سنّت است. خوب این شیعه میخواهد که آن کتاب را بگیرد. بعد میگوید اگر من در قیافه یک عالم بروم ممکن است که ایشان حسّاس بشود، بنابراین لباسها و قیافه اش را عوض میکند و به عنوان یک نوکر میگوید که من میخواهم در خانه شما خدمتکاری کنم و مدّتها نوکری آقا را میکند. شبها تا صبح این کتاب را برمی دارد و در کتابخانه رونویسی میکند و بعد وقتی که میخواهد بیاورد در کشتی که برمی گردد. میگویند که بار کشتی سنگین است هر کسی هر باری که دارد بیاندازد در دریا. بار ایشان را هم میگیرند و میاندازند در دریا. این عالم خودش را هم به دریا میاندازد و کتابش را با یک دست بالا میگیرد و با دست دیگرش شنا میکند. بلکه این موج بخوابد تا اینکه این کتاب را که از هندوستان آمده و در قالب نوکری این مطلب را گرفته و حالا این را به عنوان اینکه وزنه سنگین است انداختهاند در دریا. و آن کتاب الآن هم هست و آن آب نمک دریا که در این کتاب اثر کرده هم هست و ورقه هایش هم هنوز حفظ شده است. یعنی گاهی وقتها فهمیدن یک مطلب برای یک کسی میارزد که یک عمری را بسوزاند و در عوض به یک هدف یا یک نکته علمی برسد. علم بلوغ میخواهد، عبادت بلوغ میخواهد. کما اینکه شهوت بلوغ میخواهد.
2- علم و عبادت، نیازمند بلوغ فکری و روحی
بعضیها در پول بالغ شدهاند و جانشان را فدای پول میکنند. هر چقدر که میگویی که آقا داری خودکشی میکنی میگوید: پول، پول…. اصول دین چند تا است؟ اصول دین یکی است و آن هم پول است و جانشان را فدای پول میکنند. یعنی بعضیها نسبت به پول بالغ شدهاند و همه کمالات را زیرپا میگذارند. یعنی عاطفه را نمیبیند، فامیل را نمیبیند. گرسنگان را نمیبیند، خدا را نمیبیند و همه چیز را فدا میکند برای پول پرستی.
همه چیز بلوغ میخواهد و بحث ما این است که عبادت را با چشم چه کسی ببینیم؟ با چشم پیغمبر؟ در قرآن از آن آیههایی که اول نازل شد: «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ» (مزمل/1)، «یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ» (مدثر/1). ای کسی که به خودت پارچه پیچیدهای و در کناری خزیدی، بلند شو که تو باید نماز شب بخوانی. پاسی از شب را باید، نصفش را، کمترش را، بیشترش را، یا نصف شب و یا بیشتر از نصف یا کمتر از نصف. بخشی از شب را باید با خدا رابطه داشته باشی. آخرین وصیت همه انبیا نماز بوده است. اصولاً آدم در لحظه آخر حرف آخر را میزند. یکی از فضلا، دانشمندان پنج جلد کتاب نوشته که شامل آخرین کلمات است و هر جلدی هم 400 یا 500 صفحه میباشد. مثلاً حرف آخر بوعلی سینا چه بود که گفت و از دنیا رفت؟ فلان دانشمند حرف آخرش چه بود؟ یا فلانی حرف آخرش چه بود؟ کلمات آخرین گفتارها را جمع کرده و چند جلد کتاب شده است. آخرین کلمه همه انبیا مسئله نماز بوده است. حالا مثلاً نماز چیست؟ یک زمین خوب را وقتی کسی میبیند میگوید که اینجا برای فوتبال خوب است و دیگری میگوید اینجا برای دانشگاه خوب است. یکی میگویداینجا برج چند طبقه بسازیم و بفروشیم، یکی میگوید اینجا برای پاساژ خوب است و یکی میگوید اینجا برای مسجد خوب است و هرکسی با یک عینکی به این قطعه زمین نگاه میکند. وقتی یوسف را از چاه بیرون آوردند یکی میگفت: به به بفروشیم و پولش را بگیریم یعنی به عنوان یک کالا. زلیخا که یوسف را میبیند میگوید: به به عجب جوان زیبایی با او خلوت کنیم. در کاخ که شاه خواب میبیند میگوید کسی است که تعبیر خواب میکند، این خوابی که ما را گیج کرده است برویم تا برایمان تعبیر خواب بکند. در زندان، زندانیها میگویند که خواب دیدهایم برایمان تعبیر کن. یعنی یوسف در چشم یکی تعبیر خواب بین است. و در چشم زلیخا مردی است که برای کامیابی خوب است و در چشم آنهایی که او را از چاه بیرون کشیدند یک کالایی است که میگویند بفروشیم و پولش را بگیریم.
حالا باید دید که با چه نگاهی و این مربوط به این است که انسان ظرفیتش چقدر باشد؟ آدمهایی هستند که میآیند به حرم امام رضا(ع)، و قبل از اینکه با امام رضا صحبت کنند به لوستر نگاه میکنند و میگویند به نظرم این لوسترها برای دو قرن قبل است یا این کاشیها برای زمان ناصرالدین شاه است. بابا امام رضا آنجاست واین دارد سفال قیمت میکند.
3- تمسخر نماز، نشانه کفر به خدا
حالا نماز را معنا کنیم: یک نماز مثبت داریم و یک نماز منفی داریم. نمازهای منفی: افرادی که کافر هستند و افرادی که مسلمان هستند، در منفیها هم دو مدل است. در مورد کفّار که میگوید: «وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى الصَّلَاهِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا» (مائده/58) هزواً یعنی اصلاً مسخره میکنند. وقتی اذان میگویی مسخره میکنند. خوب 1- کفّار که نماز را مسخره میکنند. پسر به سن 15 یا 14 سالگی رسیده و احساس میکند که به تکلیف رسیده است. وقتی به منزل عمّه اش میرود میبیند که دختر عمهها همه بی چادر هستند و میگوید: یا الله یا الله.ای بابا بیا داخل، تو که دیگر مرد نشدی. یعنی وقتی که میگوید یا الله آنها یا الله او را مسخره میکنند و میگویند که هنوز مرد نشده ای. یا الله میگوید یعنی اینکه من مرد شده ام. اصلاً دخترها و پسرها و فامیل خودش او را مسخره میکنند. خوب یک عده که مسخره میکنند.
افرادی هم هستند که اصلاً سر به سجده نمیگذارند. افرادی وقتی که روح رسید به اینجایشان. میگویند: عجب ما رفتیم ولی «لا صدّق و لا صلی» لا صدق یعنی تصدیق نکرد و لا صلی یعنی نماز هم نخواند. افرادی هستند که «الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» (ماعون/5). گاهی میخوانند و گاهی هم نمیخوانند. یکی از علما به شاگردش گفت: که چرا دیروز برای درس نیامدی؟ گفت: حاج آقا ببخشید کار داشتم. گفت یعنی وقتی بیکار هستی برای درس میآیی؟ کار داشتم یعنی چه؟ یعنی الآن بیکارم. هر وقت که کار نداریم نماز میخوانیم. «عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ». گاهی میخوانند و گاهی هم نمیخوانند. ساهون یعنی سهو میکنند یعنی گاهی میخوانند و گاهی نمیخوانند.
4- سبک شمردن نماز، نشانه ضعف ایمان
نمازهای منفی: «اضاعوا». این مسلمانانی هستند که نماز را ضایع میکنند. «استخفّ» خفیف و سبک میشمارند نماز را. «اهان بالصلاه» به نماز اهانت میکنند. این سه تا تعبیر دارد: اضاعوا، استخفّوا، اهانوا، اهانت میکند و ضایع میکند. وقتی میخواهد که به مسجد برود با یک لباس کهنه میرود ولی وقتی که میخواهد به عروسی برود شیک ترین لباسهایش را میپوشد. مذاکره با خدا. آقای مدیر کل است. وزیر، معاون وزیر، سفیر، وکیل، از این مسئولین مملکتی است. به اتاقش که میروی مثل اینکه اتاق عروس است ولی وقتی به نمازخانه اداره میروی، انبار سیب زمینی است. یعنی یک تاریک خانه یا یک جایی که حالا مثلاً اگر نمازخانه هم نبود به جایش بشکه میگذاشتند. یعنی یک جایی که یک جای هرزی است. اسلام میگوید بهترین جای بدنت را برای نماز بگذار. همه عضوهای ما یک کاری را انجام میدهند به غیر از پیشانی. تنها عضوی که هیچ کاری به گردنش نیست پیشانی است. این پیشانی هیچ کاری ندارد و از همه بالاتر هم هست. خدا این را گذاشته برای نماز. میگوید وقتی که نماز میخوانی بلندترین نقطه بدنت را بگذار و نمیگوید که وقتی نماز میخوانی اینجایت را به خاک بمال. پاشنه پایت را به خاک بمال.نه. بلندترین نقطه یعنی بهترین جای بدن برای نماز است. بهترین جای خیابان باید مسجد باشد. الآن حتی گاهی وقتها زمینهایی که مال امام رضا و حضرت معصومه و امام زادهها و… گاهی وقتها زمینهای وقفی است. امّا متولّی اش میگوید والله اگر اینجا پاساژ بسازیم سودش از مسجد بیشتر است. خیلی از مؤمنین مسجد میسازند و بهترین جای مسجد را مغازه در میآورند که اجاره بدهند. گفتهاند که در خانه یک جایی را برای نماز بگذارید و بهترین لباس را برای نماز بگذارید. مذاکره با خدا چه ربطی به مذاکره با مدیر کل دارد؟ چرا برای مذاکره با مدیر کل اتاق لوکس است ولی در مذاکره با خدا دخمه است؟ نور آن، برق آن. به قدری ما شهرک داریم که مسجد ندارند. بلوار دارد، گلکاری دارد، شهرداری دارد و درمانگاه دارد، مدرسه دارد، آب دارد، برق دارد، تلفن دارد، فقط مسجد ندارد. خوب مهندسینی که این شهرک را ساختهاند چرا فکر دین مردم نبوده اند؟ چرا فکر نماز مردم نبوده اند؟
5- بلندگوی مساجد، عامل آزار دیگران
آنوقت نماز را هم ضایع میکنیم. یکی از ضایع کردنهای نماز همین بلندگوهای مسجد است. هر جا که یک کسی مُرد این بلندگو باید مردم را از خواب بیدار کند. صدای بلندگو به بیرون مسجد حرام است. من مسلمان و آخوند هستم که این حرف را میگویم، اگر مردم آزاری بشود. مردم آزاری حرام است. شب عاشورا هم قصه را حل نمیکند. بابا امشب شب عاشورا است. خوب باشد یعنی باید مردم را از خواب بیدار کنیم؟ به یک جوانی گفتیم که حلقه طلا برای مرد حرام است. گفت: نامزدی است. گفتیم: حالا اگر نامزدی باشد حلال میشود؟ یک زمانی یک مثالی را گفتم که یک کسی جگر گذاشت روی منقل، گربهها که جمع شدند گفت: بلال است بلال. مثلاً فکرکرد که اگر بگوید بلال است گربهها میروند. اگر به جگر بگوییم بلال آیا گربهها میروند؟ اگر به حلقه طلا گفتیم نامزدی آیا طلا برای مرد حلال میشود؟ اگر بگوییم که بابا حالا شب عروسی است خوب حالا چون شب عروسی است باید مردم را از خواب بیدار کنیم؟ امشب شب عاشورا است. خوب باید مردم را بیدار کنیم؟ با اینها ضایع میکنیم یعنی دین را خراب میکنیم. یک طوری معرفی میکنیم که… امیرالمؤمنین فرمود: دین وقتی که کج معنا شد مثل پوستین وارونه است نمیگوید مثل کفش وارونه است چون آدم از کفش دمر نمیترسد. آدم از کت وشلوار و پیرهن دمر نمیترسد تنها لباسی که اگر پشت و رو بشود لولو میشود پوستین است. پوستین اگر برگشت لولو میشود. امیرالمؤمنین فرمود که دین اگر درست معرفی نشود مردم از دین فرار میکنند. دین را خشن معرفی نکنیم.
6- نشاط در نماز و دوری از ریا
در مورد زمینهای ورزشی ما: اینهمه جمعیت آمدهاند تماشا حالا که میخواهی نماز بخوانی یا نمازخانه ندارد یا تنگ است. فرودگاههای ما: بسیاری از فرودگاههای جمهوری اسلامی وضع نمازش در شأن و حد مسافران نمیباشد. ما نماز را سبک شمردهایم. اصلاً تعبیرات نمازمان سبک است. میگوییم که ما که نمازمان را خواندیم و راحت شدیم، یعنی گیر افتاده بودیم. حسن جان بلندشو نمازت را بخوان که راحت شوی. یعنی گیر افتاده ای. اصلاً کلمه راحت بشویم. «إِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاهِ قَامُوا کُسَالَى» (نساء/142) در حال کسالت. نماز که میخواند دهن دره میکند یا پیشانیش را میخارد یا گردنش را میخارد یا عطسه میکند یا سرفه میکند. ساعتش را میبیند، دستش را در بینی اش میکند. اصلاً طوری نماز میخواند که اگر اینطور با رئیس کلانتری صحبت بکند میگوید که آقا برو خودت را درست کن و بعد بیا. در حال کسالت. «یراوءون» نماز میخواند ولی در حال ریا. دلش میخواهد که او را نشان بدهند. در هنگام نماز بود یکی مشغول نماز خواندن بود همین که فهمید دوربین را به طرف او آوردند همیچین کرد…. کسی اگر در یک جایی نماز بخواند که ریا بشود ریاکار است و نمازش غلط است. نمازش دائمی نیست، گاهی میخواند و گاهی نمیخواند «قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (مدثر/43) در قرآن میگوید که اهل بهشت از اهل جهنّم میپرسند که: «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ» (مدثر/42) چطور شما دوزخی شدید؟ میگویند: ما گاهی میخواندیم و گاهی هم نمیخواندیم. وقت امتحانات و یا وقتی که میخواستیم به زایشگاه برویم میخواندیم یا پشت کنکور میخواندیم زمانهای خطرناک جمکران و امام زادههای شهر را هم میرفتیم. امّا خرمان که از پل گذشت…. قرآن میگوید که بعضیها وقتی گیج شدهاند یا الله میگویند. «إِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوْا اللَّهَ» (عنکبوت/65) وقتی که میبینند که کشتی دارد غرق میشود میگویند: یاالله. «فلمّا نجّاهم» جفتک میزند. همین که نجات پیدا کرد یادش میرود. در قرآن خیلی آیه داریم در چند جای قرآن داریم که انسانها… مثلاً یک خانمی حامله است، خیلیها آمدهاند نزد من مثلاً پدر میآید و میگوید: که خداوند بنا است که یک بچهای را به ما بدهد چه دعایی را بخوانیم که بچه ما انشاءالله سالم و صالح و… گفتهام که نان حلال به او بده. و مواظب باش که خمس و زکات درآمدت را بدهی و درآمدت حلال باشد.
7- وفا به عهد و نذر در راه خدا
قرآن میگوید: «حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفًا» (اعراف/189) عروس و داماد به نزد هم میروند و عروس حامله میشود «فلمّا اثقلت» همین که ثقیل شد. سنگین شد و بچه چند ماهه شد و بچه را احساس کرد. «دعوا» عروس و داماد هر دو میگویند: «لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً» خداوندا اگر یک بچه سالم به ما بدهی «لَنَکُونَنَّ مِنْ الشَّاکِرِینَ» (انعام/63) اگر یک بچه سالم به ما بدهی، ما شکر تو را بجا میآوریم. «فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا» (اعراف/190). وقتی خدا یک بچّه سالم به آنها میدهد، به بچه میگوید: ببین خیلی مقدّس نشو و برو درست را بخوان، حالا مسجد نمیخواهد بروی، برو دانشگاه. میگویم خوب آقا هم دانشگاه برو و هم مسجد. مگر دانشگاه ضدّ مسجد است؟ ما الآن چقدر خانم داریم که حجابشان بیست است و فوق تخصص هم هستند؟ حالا این دختر فکر میکند که چون رفته است دانشگاه این موهایش باید پیدا باشد خوب اصلاً چه معنایی دارد؟ فکر میکند که اگر بخواهد تفریح کند حتماً باید با گناه تفریح کند. آنقدر آدمهایی هستند که سه یا چهار برابر افراد دیگر تفریح میکنند و یک گناه هم نمیکنند. اینکه حالا چون میخواهیم برویم سیزده بدر حتماً باید شاخه درخت مردم را بشکنیم و به زمین مردم برویم. اگر میخواهیم که بخندیم با گناه بخندیم. اگر میخواهیم که دانشجو بشویم با بیرون گذاشتن مو دانشجو بشویم. پریروز یک دکتری آمده بود نهضت سواد آموزی گفت من فلان تخصص را دارم و بعد گفت: حاج آقا ما چون در فلان کشور زندگی میکنیم نمیتوانیم که کروات نزنیم. گفتم: که آقا خودت را باخته ای. حالا مثلاً کروات نزنی چه میشود؟ آقای دکتر احمدی نزاد با یک کاپشن نزد همه رئیس جمهورها میرود و رئیس جمهور آمریکا هم از ایشان زهره اش میرود و میگوید که بیا بحث کنیم ولی رئیس جمهور آمریکا فرار میکند. شما اگر نژادتان، نژاد با عرضهای باشد، با یک کاپشن حمله میکنی به رئیس جمهورها و آنها فرار میکنند از اینکه با شما ملاقات کنند. از نظر علمی میگویم. از نظر بحثی میگوید: بیا سؤال میکنم شما پاسخش را بده. ده تا سؤال شما از من بکن و ده تا سؤال هم من از شما میکنم. ما خودمان مو نداریم ولی میخواهیم با کلاه گیس مو درست کنیم. آقا این پشم است خوب پشم باشد معلوم میشود که خودت شخصیت نداری و میخواهی که با زور فاستونی شخصیت پیدا کنی. آدم اگر شخصیت داشته باشد اصلاً لازم نیست که بوعلی سینا بگوید که پشم است یا نخ. بوعلی سینا عظمتش در خودش است. بوعلی سینا لباس نخی هم بپوشد بوعلی سینا است و آدم خُل اگر کت و شلوار دو میلیونی هم بپوشد باز خُل است. یعنی طاووس در چاه هم برود باز طاووس است و گنجشک روی گلدسته هم بنشیند باز هم گنجشک است. یک خورده خودباختگی داریم. خدا رحمت کند امام را به ایران عزّت داد. به جوانها گفت: 1- میفهمید 2- میتوانید 3- آمریکا نمیتواند هیچ غلطی بکند.
نماز وصل به خداست انسانی که دستش را در دست خدا گذاشت خودش بزرگ میشود. نماز رابطه با خدا است و خدا به نماز ما احتیاجی ندارد. امّا انسان خدایی خودش بزرگ میشود و قطره وقتی به اقیانوس وصل شد میشود اقیانوس. نمازهای منفی، افرادی که حضور قلب ندارند، افرادی که نماز میخوانند ولی زکات نمیدهند. افرادی که بول خود را نگه میدارند که نماز بخوانند و بعد به دستشویی بروند. وقتی که آدم بول خود را نگه دارد به خودش ضرر میزند و نمازش قبول نیست. کسی که لقمه اش حرام است و با درآمد حرام نماز میخواند. حدیث داریم که میفرماید مثل ساختمانی است که روی ریگ یا شن است و ارزشی ندارد. همسری که به وظیفه همسری اش عمل نکند نمازش قبول نیست. بچهای که عاق والدین است نمازش قبول نیست. کسی سر نماز رکوع و سجودش را خراب بکند. وقتی که به سجده میرود مثل این است که به زمین نوک میزند و این درست نیست. نماز میخواند ولی رهبر او رهبری آسمانی نباشد و نماز بی ولایت قبول نیست. ما هم نمازهای منفی داریم که قبول نیست و هم نمازهای مثبت داریم. «الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/2) دائمون، یحافظون. کسانی که از نمازشان حفاظت میکنند و کسانی که به نمازشان پایبند هستند و از نماز لذّت میبرند. نمازهای مثبت هم زیاد داریم. خدایا معرفتی به ما بده که از نماز لذّت ببریم. نماز ما را «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/45) قرار بده . مزه تحصیل، عبادت و خدمت خالصانه به خلق را به ما بچشان . از آنچه که تا حالا کوتاهی کرده ایم، «ساهون» یعنی سهو کردهایم. «هزواً» یعنی لبخند زدهایم. «اضاعوا» یعنی ضایع کردهایم. «استخفّ» خفیف شمردهایم. «اهان» یعنی اهانت کردهایم. «کسالی» در حال کسالت نماز خواندهایم. «یراءون» ریاکاری کردهایم. «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» نماز خواندهایم ولی به فقرا نرسیدهایم. آنچه در گذشته کم گذاشتهایم از ما ببخش و توفیق جبران مرحمت بفرما.