نقش روابط اجتماعی در تربیت
2- سالم سازی روابط اقتصادی
3- حفظ رابطهی امت با امام
4- اصلاح روابط خانوادگی و پیشگیری از طلاق
5- توفیق الهی در گرو اخلاص در نیّت و انگیزه
6- رجوع به قرآن در شرایط سخت جامعه
7- تواضع و فروتنی، مبنای روابط اجتماعی مؤمنان
موضوع: نقش روابط اجتماعی در تربیت
تاریخ پخش: 04/06/89
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمک!
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
رمضان 89 بحثمان راجع به تربیت است. معنا و اهمیت تربیت، شیوههای تربیت را بعداً خواهیم گفت. موانع تربیت را بعداً خواهیم گفت. ابعاد تربیت را چند جلسه گفتیم. تربیت بدنی، تربیت سیاسی، تربیت اخلاقی، اجتماعی و الآن هم در تربیت اجتماعی هستیم. انواع رابطهها صحبت شد. رابطهی ما با مردم، بچههایمان را طوری تربیت کنیم که اجتماعی باشند. منزوی نباشند. گوشهگیر نباشند. افسرده نباشند. شاد، با نشاط، جرأت برخورد داشته باشند. جرأت داشته باشند حرف بزنند. فریاد بزنند. بنویسند. اظهار وجود کنند.
موضوع بحثمان، موضوع کلیاش تربیت است. ابعاد تربیت، گفتیم: تربیت بدنی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، و حالا تربیت اجتماعی، روابط، روابط انسانها.
1- رعایت حدود الهی در برقراری روابط اجتماعی
گاهی روابط، روابط مالی است. یک کسی از من پرسید: دختر و پسر رابطهشان چیست؟ گفتم: دو تا تاجر که با هم رابطه پیدا میکنند، رابطهشان مالی است. دو تا بچه که با هم رابطه پیدا میکنند، میخواهند همبازی شوند. یک دختر جوان با یک پسر جوان که رابطه برقرار میکنند چه رابطهای میتواند باشد؟ چرا پشت پرده میخواهیم حرف بزنیم؟ این رابطهها خطرناک است. رابطهها خطرناک است. ممکن است اولش خطر نداشته باشد، اما بعد به خطر کشیده میشود. مثل اینکه آدم وارد خانه شود، یک خانم نامحرمی باشد. اول ممکن است هیچ قصدی هم نداشته باشد. اما یک خانهای که درش بسته است. یک زن و مرد، یک دختر و پسر نامحرم در این خانه هستند، شیطان قسم خورده گفته: سومیاش خودم هستم. گفته: سومیاش خودم هستم. یعنی اینها را وسوسه میکنم. وسوسه هم مثل دود است. اگر در را باز نکنی دود بیرون برود، همان دود اتاق را سیاه میکند. وسوسه آدم را گرفتار میکند.
ولذا بعضی گناهها را میگوید: انجام نده. بعضی گناهها را میگوید: «لا تَقْرَبُوا» (انعام/152) مثلاً زنا را میگوید: «لا تَقْرَبُوا» نزدیکش نرو. بعضی گناهان مثل نفت است. کبریت که زدی روشن میشود. بعضی مثل بنزین است. لازم نیست به بنزین کبریت بچسبد. از چند وجبیاش هم باشد آتش میگیرد. «لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ» (انعام/152) نزدیک مال یتیم نرو. پول بچه یتیم دستت باشد تجارت کنی، دهانت پر از آب میشود. اول مثلاً میگویی: صندوق قرضالحسنه، میخواهم به مردم خدمت کنیم. بعد یک خرده پول که پیدا شد، میگویی: یک کار تجارتی هم با آن بکنیم. بعد کار تجارتی که پیدا میکنید، برای خودتان هم، بعد یکوقت میبینی اِ… مثلاً به اسم صندوق قرضالحسنه یک نفر مثلاً سوء استفاده کرد. البته حالا نمیخواهم بگویم، این کار شده باشد. ولی زمینه هست.
حتی بعضی وقتها ما روحانیون هم ممکن است به این گرفتار شویم. افرادی بودند که پیش من آمدند گفتند: ستاد نماز بودجه دارد؟ گفتم: بله یک بودجهای از مقام معظم رهبری داریم. میگوید: شما این بودجه را به من بدهید، من دوبله سر سال به شما میدهم. نمیدهم! آقا ده میلیون شما بیست میلیون میشود. نمیخواهد! برای چه به تو بدهم؟ حالا بلکه خوردی. بلکه سوء استفاده کردی. بگذار همان بانک باشد، یا تدریجاً خرج میکنیم. حالا عرض کردم پول هم نیست، نمیگذاریم هم بیش از یک ماه بماند. اما آنها مثلاً افرادی میآیند میگویند: آقا طوری حرف میزنند که آدم دهانش پر از آب شود. افرادی که در مملکت ما سرنگون شدند، به سه دلیل سرنگون شدند. یک مسائل اقتصادی بوده است. میآیند میگویند: آقا برای پشتیبانی از این مسجد، اینجا چند تا مغازه باز کنیم. اول هم مغازهها حزباللهی هستند، بعد نگاه میکنی میبینی که آقا در مسجد نماز میخواند این مغازهای هم که ملک مسجد است، اصلاً هیچ اعتنایی به نماز جماعت ندارد. روابط انسانها… روابط مالی.
2- سالم سازی روابط اقتصادی
پیغمبر (ص) فرمود: «مَنْ غَشَّ مُسْلِماً وَ لَیْسَ مِنَّا» (بحارالانوار/ج68/ص387) هرکس در روابط مالی یا غیر مالی به مسلمان کلک بزند، مسلمان نیست. هرکس به مسلمانی کلک بزند، مسلمان نیست. من یک شب تعجب کردم. تلویزیون میگفت که: زیتون سبز را با مواد شیمیایی مشکی میکنند. یا مثلاً جاهایی که تغذیه مسئول تغذیه هستند، از طرف وزارت بهداشت افرادی میروند بازرسی کنند، یک پاکت پول به این میدهند و این را میخرند. میگویند: حالا شتر دیدی، ندیدی! یعنی حاضر هستند یک میلیون مردم مریض شوند به خاطر اینکه مثلاً حالا ایشان یک چک صد هزار تومانی در پاکت گذاشته به این بازرس داده است. نمیگویم بازرسها میگیرند. میگویم: بعضیها هستند که این کار را میکنند. ایمان قوی میخواهد تا آدم بتواند از چک صد هزار تومان بگذرد و مثلاً گزارش ندهد که این کار بهداشتی نیست. خیانت میشود. «مَنْ غَشَّ مُسْلِماً»
رابطهی ما با خدا چه باشد؟ رابطهی بندگی. حالا من یک تابلویی دارم در جلسات بعد خواهم گفت. رابطهی ما با خدا رابطهی بندگی، عبادت…
3- حفظ رابطهی امت با امام
رابطهی ما با رهبران آسمانی، یک آیه در قرآن داریم. میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» (آلعمران/200) «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» ای کسانی که ایمان آوردهاید. «اصْبِرُوا علی الفرائض، علی المصائب، علی المعاصی…» یعنی به گناه رسیدید خودتان را نگه دارید. داغ دیدید، حادثه رخ داد. خودتان را نبازید. صبر کنید. «صابروا» نسبت به دشمن، در مقابل دشمن فرار نکنید. نترسید. «و رابطوا» یعنی «علی الائمه»، با رهبران آسمانی رابطه داشته باشید. حدیث داریم، آیهی آخر سورهی آل عمران، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»، «رابطوا» را معنا کردند. یعنی «رابطوا علی الائمه»، یعنی رابطهی شما با امام. ما چقدر امام حسن مجتبی (ع) را میشناسیم؟ ما چقدر امام جواد (ع) را میشناسیم؟ ما چقدر امام هادی (ع) را میشناسیم؟ به ما گفتند: جلساتی که فضایل اهل بیت گفته نشود، روز قیامت سبب حسرت است. یک کتابهایی داشته باشیم، پدران و مادران، تاریخ ائمه را بخرند. برای بچههایشان بخوانند. ایام تعطیلی گاهی از این کتابها استفاده کنیم.
در هر تنازعی فوراً ببینیم خدا چه میگوید. قرآن میفرماید: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ» (نسا/59) اگر بین مسلمانها تنازع، نزاع، کِش مَکش پیش آمد، به کلانتری به پلیس رجوع نکنید. «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُول» (نسا/59) خانهی یک عالم ربانی بروید، بگویید: آقا من و ایشان اختلافمان این است. قانون خدا چه میگوید؟ اخیراً قوهی قضائیه یک تشکیلات درست کرده، شوراهای حل اختلاف! یعنی کد خدا مَنِشی بنشینید حل کنید. خیلی پرونده و دادگستریاش نکنید. خیلی وقتها، از قدیم گفتند: گرهای که با دست باز میشود، با دندان باز نمیکنند. خیلیوقتها… اگر اختلافی هست با صلواتی بفرستید.
4- اصلاح روابط خانوادگی و پیشگیری از طلاق
من این مسأله را سالهای قبل نمیدانم چند سال پیش است. دیگر حالا تقریباً سیو یکمین سال است ما در تلویزیون هستیم. خوب آدمی که سی سال است در تلویزیون است، خیلی از حرفهایش را گفته است. این حرف را هم یادم هست که یک زمانی گفتم. ولی اجازه بدهید من یکبار دیگر بگویم چون در خانهها گرفتار هستند. گاهی اختلافاتی میشود در خانوادهها، این را برای شما بگویم. قرآن میگوید: «وَ إِنْ خِفْتُم» اگر خوف دارید، «شِقاقَ بَیْنِهِما» اگر خوف دارید، «شقاق» بین عروس و داماد، بین زن و شوهر شقاقی واقع شود، «فَابْعَثُوا» بیکار ننشینید. بیتفاوت نباشید. فوری انتخاب کنید. «حَکَما» حَکَم یعنی داور. یک داوری «مِنْ أَهْلِه» یک داور از فامیل مرد، «وَ حَکَما» یک داور هم از فامیل زن، «مِنْ أَهْلِها» یک داور از فامیل زن، یک داور از … «إِنْ یُریدا» اگر این دو داور اراده کنند، «إِصْلاحا» اگر اینها شورای حل اختلاف ارادهی اصلاح کنند، «یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما» خدا بین اینها جوش میدهد. «یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما» (نسا/35)
یکوقت یادم هست در دانشگاه تهران این آیه را نوشتم، بیست نکته از این بیرون کشیدم. گفتم: کدام استاد دانشگاه در رشتهی تخصصی خودش، نه در رشتهی آخوندی، استاد فیزیک در فیزیک. استاد شیمی در شیمی. هر استادی در رشتهی خودش، یک سطر بنویسد که در هر کلمهاش یک نکته باشد. کلمهی «إِنْ» یک نکته دارد. «خِف» یک نکته دارد. «هُم» یک نکته دارد. «شِقاق» یک نکته دارد. «بَینَهُما» یک نکته دارد. «فا» یک نکته دارد. «ابعثوا» یک نکته، «حَکَمَ» یک نکته، «مِن اَهلِه» یک نکته. «إِنْ یُریدا» یک نکته دارد. «إِصْلاحا» یک نکته دارد. «یُوَفِّقِ» یک نکته دارد. «بَیْنَهُما» یک نکته دارد. چه کسی میتواند…
حالا من خواسته باشم بگویم، وقت جلسه به این گذشته میشود. ولی بگذار بگویم. دیگر حالا آدم نمیفهمد. یک چیزی به زبانش میآید ممکن است این بحث چون تولد امام حسن (ع) هم هست، سبب آشتی دادن هم باشد. زن و شوهرهایی که با هم قهر هستند، بیایند مثلاً اینها را دلالی کنیم. متأسفانه آمار طلاق بالا است. هر سه تا ازدواجی یکی شکر آب میشود. چرا اینطور شده است؟ مگر ما مسلمان نیستیم؟
«وَ إِنْ خِفْتُم» کلمهی «اِن» یعنی اگر. ما سه تا اگر داریم. «اذا» داریم، «لو» داریم. اینها همه… «لو» یعنی اگر، «اذا» یعنی اگر. «ان» یعنی اگر. «لو» برای جاهایی است که نمی شود. مثلاً میگوییم: اگر عمهی من عمو بود. حالا که فعلاً هیچ عمهای عمو نمیشود. عمه، عمه است. «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَه» (انبیا/22) اگر خدا دوتا بود. هیچوقت دو تا نمیشود. «لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظ» (آلعمران/159) ای پیغمبر اگر بداخلاق بودی مردم فرار میکردند. پیغمبر هیچ وقت بد اخلاق نمیشود. «لو» برای جاهایی است که نمیشود. «اذا» برای جاهایی است که حتماً میشود. «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/1) وقتی خورشید گرفته بود. خورشید قهراً میگیرد. پس اگر «اذا» یعنی حتماً میشود. «لو» یعنی حتماً نمیشود. «اِن» یعنی پنجاه، پنجاه! یکوقت میگویم که اگر باران آمد، چتر دست بگیر. خوب این پیداست باران میآید دیگر. حتماً باران میآید. حالا فردا، پس فردا هروقت میخواست. اگر باران آمد میگوییم: «اذا» چون حتماً میآید. «لو» یعنی اگر من به جوانی برگردم چنین خواهم کرد. خوب چه کسی به جوانی برگشت؟ «لو» یعنی اگر، «اذا» یعنی اگر، منتهی این اگر یعنی پنجاه، پنجاه! اینکه میگوید: پنجاه پنجاه، یک درس داریم. درسش این است که از اختلافات خانوادگی نترسید. از اختلافات خانوادگی نترسید. پیش میآید. وحشت نکنید. آی آقا، خانم به من گفت… چه گفت؟ حالا غیظش گرفته و یک چیزی گفته است. چه خبر است؟ مَرد من به من این کلمه را گفت. بابا حالا ول کن دیگر. اینقدر روده تنگ است، هستهی انار در آن گیر کرده است. روحت را بزرگ کن. اختلافات پس چیست؟ «اِن» یعنی چه؟ یعنی امکان هست.
«خِف» میگوید همینکه خوف دارید. «خِف» یعنی خوف. اگر خوف دارید. یعنی اگر به مرحلهی خوف نرسیده است، فضولی در زندگی شخصی مردم… نگو: والله من حدس میزنم، اینها با هم بد هستند. برویم ببینیم چه میکنند؟ بعضی از زنها یا مردها میگویند: که به نظرم… خالهوارسی میکنند. یعنی دائم سوسه میآیند ببینند عروس چه میگوید. داماد چه میگوید؟ مریض هستند. یعنی ناخنک میزند یک عیبی در بیاورد. میگوید: به تو چه؟ اگر به خوف رسید حق داری قیام کنی. اما تا به مرحلهی نگرانی نرسیده است، دخالت در زندگی مردم نکن. پس کلمهی «خوف» یک نکته دارد. یعنی قبل از رسیدن به درجهی خوف، دخالت در زندگی مردم نکن.
2- میگوید: اختلافات خانوادگی بیتفاوتیهایی دارد، محل خوف است. یعنی اختلافات زن و شوهر یک چیزی است که آدم باید از آن بترسد. کلمهی «تُم» یک معنا دارد. «تُم» یعنی شما. نمیگوید: «ان خاف الحاکم» یا «ان خاف الوالدین» یعنی ای امت اسلامی، به همه میگوید. یعنی همهی مردم نسبت به عروس و دامادها مسئولیت دارند. شقاق گفته است. اگر خوف شقاق دارید، نگفته: «اِن خِفتُم اِختِلاف بَینِهِما» شقاق یکی که دو تا شود، میگویند: شقّه! مثلاً میگویند: شقّهی گوشت! چون یکی بود، دو تا شد. شقّ القمر! ماه یکی بود، دو تا شد. میگوید: عروس و داماد یکی هستند. چرا دو تا شدند؟ وگرنه میگفت: «اِن خِفتُم اِختِلاف بَینِهِما» اینکه میگوید: شقاق، یعنی شما یکی بودید چرا دو تا شدید. عروس و داماد یکی هستند.
«بَینَهِما» یک نکته دارد. میگوید: اگر بین عروس و داماد است فوری بلند شوید. نمیگوید: اگر خوف دارید. شقاق بین قبیله و عشیره، نگذارید شقاق و اختلاف به فامیل کشیده شود. به همسایهها، عروس برود به فامیلش بگوید. داماد برود به فامیلش بگوید. یعنی در خودتان حل کنید. نگذارید گسترش، «بَینَهِما» نه بین «قومِهِما» نه بین «عشیرتهما».
«فابعَثوا» «فا» یعنی فوری. کلمهی «فا» یعنی فوری. فوری اقدام کنید. «بَعَثَ» یعنی برانگیخت. یعنی افرادی ممکن است بگویند: به ما چه! یکوقت اینها همدیگر را بوسیدند. حالا هم به هم سیلی بزنند. جای بوس سیلی هم هست دیگر. یعنی خیلی آدم بیغیرتی هستی. که وقتی میگویند: فلانی با هم اختلاف دارند، شما میگویی: طوری نیست. «فابعثوا»، «بَعَثَ» یعنی برانگیز. یعنی مردم را حساس کن. نگذار مردم بیتفاوت باشند.
«بَعَثَ» یعنی بیتفاوتی ممنوع! حَکَم نگفته «رَجُلَ من اَهلِه» یک مردی از فامیل مرد، یک مردی از فامیل زن. «حَکَما» یعنی داور. یعنی کسی را انتخاب کنید که عقل و سواد و دینش لیاقت داوری داشته باشد. ممکن است یک آدمی باشد، اصلاً این به درد داوری نمیخورد… اصلاً بیشتر فتنه را اضافه میکند. «حَکَما» یعنی یک مردی که لیاقت حکمیت داشته باشد. «مِن اَهله» از فامیل باشد. به دادگستری که مراجعه میکنی، دادگستری که دلسوز نیست. «مِن اَهله» سوز دارد. «مِن اَهله» فوری حاضر میشود برود. «مِن اَهله» مجانی آشتی میدهد. «مِن اَهله» آبروریزی ندارد. دقت دارد. چون فامیل، فامیل را میشناسد. من و خانمم دعوا کردیم نزد یک نفر برویم اهل مراغه یا جهرم یا نائین او دلسوز من نیست. قاضی هست ولی دلسوز من نیست. فوری پرونده درست میکند میگوید: دو ماه دیگر بیا. مجّانی نیست. باید قاضی حقوق بگیرد، دادستان، نمیدانم آب، برق، گاز، تلفن. خرج دارد. آبروریزی است. چون دعوای من و خانمم به بیگانهها کشیده میشود. دقت لازم هم ندارند. چون «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» (بقره/146) فامیل، فامیل را خوب میشناسد. «من اَهله» یعنی همهی اینها.
«حَکَماً مِنْ أَهْلِها» اینجا زن و شوهر حقوق مساوی دارند. مثل ارث نیست. ارث مرد بیست تومان میبرد، زن ده تومان. در اختلافها، زن و مرد حقوقشان مساوی است. میگوید: «حَکَماً، حَکَماً» نگفته: مرد دو تا حَکَم، زن یک حَکَم. زن و مرد مواردی حقوقشان مساوی هستند. آنجایی هم که ارث دو برابر است، به خاطر این است که بار روی دوش مرد است، چون این مسافرکشی میکند، بنزینش را اضافه میزنند.
«إِنْ یُریدا» اراده به تصمیم جدی میگویند. کسی که قصد جدی داشته باشد، میگویند: اراده کرده است. اراده در لغت عربی یعنی قصد جدی! «إِنْ یُریدا إِصْلاحا» یعنی هدفت اصلاح باشد. نه «حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ» به نفع «اهلِهِ» بکشد، «حَکَماً مِنْ أَهْلِها» به نفع او میگوید او میکشید و من میکشیدم. بکش بکش میشود. نه وقتی میگوید: «مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا» یعنی هدف هردو اصلاح باشد. طرفداری از فامیل نباشد. آنوقت اگر اصلاح…
5- توفیق الهی در گرو اخلاص در نیّت و انگیزه
خیلی وقتها سؤال میکنند توفیقات ما کم است. آقای قرائتی چه کنیم خدا به ما توفیق بدهد؟ قرآن کلیدی داده است. گفته: «إِنْ یُریدا إِصْلاحاً ً یُوَفِّقِ اللَّه» (نسا/35) «یُوَفِّقِ اللَّه» یعنی توفیقات الهی! توفیقات الهی معلوم میشود که نیت تو باید خوب باشد. اگر نیت تو خوب باشد، خدا به تو توفیق میدهد. بعد هم میگوید: «یُوَفِّقِ اللَّه» خدا جوش داد. یکوقت نگویی: ریش سفید من، سوری که من دادم، روانشناسی، جامعهشناسی، پلویی که دادم، پولی که دادم، نمیدانم عنوانی که دارم، نه بابا ول کن. نه نیروی انسانی، نه نیروی انسانی همهی کارها را میکند. نه هزینه و بودجه، در ادارههای ما به دو چیز تکیه میکنند. وقتی به یک استاندار و مدیر کل میگویند: کار کن. میگوید: آقا من نیرو ندارم. یا میگوید: من.
اسلام میگوید: آنچه مهمتر است خداست. نیروی انسانی خود پیغمبر. خدا در قرآن میگوید: «لَوْ أَنْفَقْت»، «أنفَقتَ» یعنی توی پیغمبر یعنی توی پیغمبر، این «تَ» یعنی توی پیغمبر! پیغمبر اگر تو نیروی انسانی باشی. بودجه هم «ما فِی الْأَرْضِ جَمیعا» اگر بودجهی کرهی زمین را به شخصی مثل پیغمبر بدهند، خرج کند. «ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِم» (انفال/63) بین اوس و خزرج که کینههای دیرینه است، نمیتوانی اینها را با هم آشتی بدهی. یعنی یکوقت نگویی: من رسول الله آشتی دادم. اگر نیروی انسانی شخص پیغمبر باشد. اگر بودجه تمام بودجههای کرهی زمین باشد، نیروی انسانی مثل پیغمبر و بودجهی کرهی زمین تو نمیتوانی جوش بدهی. جوش دادن قلبها به دست خداست. «یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما» (نسا/35)
6- رجوع به قرآن در شرایط سخت جامعه
خیلی غصه میخورم. یعنی گاهی واقعاً گریهام میگیرد. یک قرآنی داریم که هر حرفش یک نکتهای دارد. کنار گذاشتهایم دنبال یک رسالهها و کتابهایی میگردیم، که هر صفحهاش یک نکته دارد. اگر خیلی دانشمند باشند. بعضی کتابها که ده صفحهاش هم یک مطلب ندارد. قرآن کتابی است که هر حرفش یک نکته دارد. «اِن» یک نکته دارد. «خِف» یک نکته دارد. «تُم» یک نکته دارد. «شِقاق» یک نکته دارد. «بَینَهُما» یک نکته، «فا» یک نکته، «بَعَثَ» یک نکته، «حَکَماً» یک نکته، «من اَهلِه» یک نکته، چه کسی میتواند، چه کسی میتواند مثل قرآن بیاورد؟ مزهی قرآن را پیشینیان ما نچشیدند، «اِلا» یک الا میگویم برای تک و تایی! و ما هم مزهی قرآن را نچشیدیم. و ما هم مزهی قرآن را به نسل نو نچشاندیم. یکبار دیگر، نچشیدند، نچشیدیم، نچشاندیم. یکبار دیگر! مزهی قرآن را نه چشیدند، نچشیدیم، نچشاندیم.
حالا چهار تا عرب از مصر میآوریم «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/1) یا «کووِرَت» حالا یا «کُوِّرَتْ» یا «کووِرَت» یعنی چه؟ یا «هَیْتَ لَکَ» (یوسف/23) یا «هیتَ لک» یا «مالِکِ یَوْمِ الدِّین» (فاتحه/4) یا «مَلَکَ یومالدین» وقتی هم هست، به قرآن در تجوید ور رفتیم. حالا نمیگویم: تجوید بد است. تجوید مقداریاش لازم است. حفظ خوب است. اما آن مزهی قرآن را نچشیدیم. آیا خواهد شد زمانی که دانشگاه ما، حوزهی ما، بازار ما، خیابان ما، دبیرستان ما، مزهی قرآن را بچشد. دبیرهای تعلیم و تربیت، امور تربیتی آیات تربیتی را حفظ کنند. تمام روحانیونی که در عقیدتی سیاسی هستند، آیات جبهه و جنگ را دانه دانه حلاجّی کنند. چند صد نکتهی فرمول نظامی در آیات قرآن است. دانشکدهی مدیریت آیات مدیریت را دربیاورد. دانشکدهی روانشناسی آیات روانشناسی را دربیاورد. میشود، البته من که 65 سال دارم. بعد از مرگ ما ممکن است یک زمانی برود. چون حدیث داریم هروقت فتنهها زیاد شد، مثل شب تاریک «فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآن» (بحارالانوار/ج74/ص136) قرآن گفته: من شفا هستم. یعنی همهی مرضهای شما را دوا میکنم. من شفا هستم. قرآن گفته: «آیاتٌ لِلسَّائِلین» (یوسف/7) همهی سؤالهای شما را من جواب میدهم. خدا که دروغ نمیگوید. پیداست ما سراغ قرآن نرفتیم. و لذا هر سؤالی میکنیم باید قرآن جواب بدهد.
7- تواضع و فروتنی، مبنای روابط اجتماعی مؤمنان
رابطهی با مؤمنین چیست؟ «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» (فتح/29) روز قدس چه روزی است؟ روز قدس میگوییم: مرگ بر اسرائیل! «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» است. آقا حالا این مرگ بر اسرائیل فارسیاش خاصیّت دارد؟ بله، خیلی خاصیّت دارد. وقتی یک جوان در لبنان و فلسطین شهید میشود، ما اسم او را در تهران روی خیابان میگذاریم، این بچهی فلسطینی دلش گرم میشود. در مقابل اسرائیل میایستد. اینها برایشان عذاب مُهین است. ما عذاب شدید که نمیتوانیم بکنیم، عذاب مُهین که میتوانیم. عذاب مُهین لازم نیست دردش بیاید. شما یک خرده یک تُف به صورت کسی بیانداز. ممکن است دردش نیاید، اما به او جسارت که میشود. ما نمیتوانیم عذاب شدید بکنیم، آنها بمباران میکنند، خوب ما لااقل یک مرگ بر اسرائیل بگوییم. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»
رابطهی مسئولین با مردم، قرآن میفرماید: «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ» (شعرا/215) ای پیغمبر بالت را برای مؤمنین باز کن، با مؤمنین رفیق باش. رابطهی پیغمبر، مسئولین با مردم. رفاقت، دوستی.
یکی کسی نزد پیغمبر (ص) آمد میترسید. گفت: بیا، من هم یک نفر هستم مثل تو! شیر بز میدوشم. در خانه جارو میکنم. لباسم را وصله میکنم. چرا میترسی؟ حالا یک کسی میخواهی ببینی، بعضیها اینطور هستند که مسئولین را… رابطه با مسئولین. «وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنینَ» (شعرا/114) نزد پیغمبر (ص) آمدند. گفتند: که این گداها را کنار کن. اشراف دارند میآیند. آیه آمد. «لا تَطْرُد» (انعام/52) پیغمبر به حرفشان گوش ندهی. ابدا این پابرهنهها را کنار نکن به خاطر این اشرافیان! اشراف میآیند بیایند. ولی اینکه حالا شما اینها را بیرون کنی، چه خبر است؟ اشراف میآیند. این کار را نکن. «لا تَطْرُد»، «وَ ما أَنَا بِطارِدِ»
شیعهای از امام کاظم (ع) اجازه گرفت در دربار منصور دوانقی برود. بنیعباس! رفت و یک روز این شیعه میخواست مکه برود، آمد مدینه در خانهی امام کاظم را زد. گفت: چه کسی است؟ گفت: من فلانی هستم. گفت: من شما را راه نمیدهم. گفت: اِ… من شیعه هستم. تو امام کاظم، امام هفتم من هستی. من با اجازهی شما در دربار رفتم. وگرنه میدانم دربار طاغوت است. شما به من گفتی برو! مشکلات مسلمانها را آنجا حل کن. من عامل نفوذی شما هستم. چرا آقا؟ فرمود: یک روز یک چوپان در دفتر تو آمد. راهش ندادی! چون به آن چوپان راه ندادی من هم تو را راه نمیدهم. نمیخواهد مکه بروی، خدا هم تو را راه نمیدهد. حج تو قبول نیست.
بندهی خدا از مدینه به کوفه برگشت، سراغ چوپان رفت. چوپان را خواست. صورتش را به خاک گذاشت. وزیر مملکت بود. صورتش را روی خاک گذاشت. به چوپان گفت: با پایت روی سر من بمال. که غرور و تکبّر من تکانده شود. غرور و تکبر من تکانده شود. حالا چون اینجا اراک است، یک نکته از اراک بگویم.
آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزهی علمیهی قم، استاد امام خمینی و آقای گلپایگانی و همهی مراجع تقلید. ایشان در فیضیه میبیند یک طلبه خوابیده است. میگوید: چه مشکلی داری؟ میگوید: بیمار هستم. الله اکبر! آیتالله حائری مؤسس حوزهی علمیه، آیتالله العظمی یعنی کسی که آیتالله العظمی شاگردش هستند. میآید خانه به خانمش میگوید: یک طلبه مریض است. یک سوپ درست میکند. حاج شیخ عبدالکریم حائری سوپ از خانه برمیدارد برای این طلبه میآورد. این چیزها در تاریخ میماند.
یک روز پای درس آیتالله العظمی گلپایگانی بودم. ایشان فرمود: من گاهی که میشنوم به خاطر بعضی از جریانها طلبهها کم درس میخوانند آنقدر غصه میخورم، که تب میکنم. من پای درسش گفتم: من اگر همهی بچههایم هم رفوزه شوند، تب نمیکنم. فحش میدهم. داد میزنم. ولی تب بکنم؟ تو چه غیرتی داری؟ خیلی غیرت میخواهد. که یک مرجع تقلیدی برای اینکه طلبه کم درس میخواند از غصه تب میکند. این چیزها الآن دیگر وجودش نایاب است. نمیگویم: نیست. خیلی هم کمیاب است.
رابطه با مؤمنین، «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ» (شعرا/215) «أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکافِرینَ» (مائده/54) قرآن میگوید: نسبت به هم ذلیل یعنی خیلی خاکی… «أَعِزَّهٍ عَلَى الْکافِرینَ» نسبت به کفّار، امام خیلی اهل گریه بود. مرحوم کوثری میگفت: وقتی من برای امام روز عاشورا روضه میخوانم، میگوید: آقای کوثری من سیر نشدم خانهی من بیا یک روضهی خصوصی برای من بخوان. میگفت: در اتاق خصوصیاش میروم، آنجا که روضه میخوانم، امام خمینی فریاد میکشد و گریه میکند. با صدای بلند گریه میکند. ولی وقتی هفتاد و دو تن شهید می شوند، در حسینیهی جماران میآیند، همه گریه میکنند. امام خودش را نگه میدارد. چرا؟ برای اینکه دوربینهای آمریکا امام را نشان میدهد. میگویند: امام را شکستیم؟ نه! ما در مقابل دشمن باید مواظب باشیم، دشمن شاد نکنیم. اگر یک اختلافات داخلی هم داریم نباید کاری کنیم که آمریکا خوشی کند. منصوب به اسلام هستیم. نسبت به کفار باید طوری برخورد کنیم، که آنها شاد نشوند. که ما اینها را شکستیم. اینها را به جان هم انداختیم. اینها را به جان هم انداختیم.
خوب میگویند: وقت تمام شد. حرفهای من ماند. رابطهی با محرومین داریم. رابطهی با همسایه، رابطهی با افرادی که بیطرف هستند. رابطهی با شیطان، رابطهی با ظالم، رابطه در جبهه، سوء استفاده از روابط، رابطههای ناپایدار، قطع رابطه، دلایل قطع رابطه، خیلی حرف مانده است.
یکی از کارهای تربیتی این است که گاهی وقتها بچه مشکلاتی، افسردگی دارد، به خاطر اینکه پدر و مادرش در خانه دعوا کردند. امور تربیتی و انجمن اولیاء و مربیان به جای اینکه به این بچه نصیحت کنند باید پدر و مادر بچه را… چون آب از آنجا گل آلود است. پدر و مادر، بچه وقتی آمده است، تلخیهایی را در خانه دیده است. حالا سر کلاس میآید دائم یاد تلخیها میافتد. میخواهی نصیحتش کنی، پس میزند. چون روحش آمادگی ندارد. گاهی تربیت را باید از آنجا شروع کرد.
میگویند: یک دیوانه روی پل افراد را در رودخانه میانداخت. هرکس میآمد برود او را در رودخانه میانداخت. یک نفر هم لب پل دائم افراد را نگه میداشت. میپرید در آب و یکی یکی نجات میداد. یک کسی گفت: بابا!تو چقدر میخواهی در رودخانه بروی این را بغل کنی نجات بدهی. برو آن دیوانه را بگیر. تا آن دیوانه باشد، هرکس بیاید برود، او را هول میدهد. تو بجای اینکه این را از رودخانه نجات بدهی، برو آن دیوانه را بگیر.
حالا گاهی وقتها رفتارهای درخانه رفتاری هستند که شما هرچه هم کار تربیتی بکنی، فایدهای ندارد. اقتصاد ما اگر خراب باشد، لقمههایی که به بچه میدهیم حرام است. اگر بچه لقمهی حرام بخورد، امور تربیتی و واعظ روی منبر چه کند؟ لقمه حرام است. البته اینها را کسی نمیداند. تمام دکترهای تربیتی کرهی زمین، خوب گوش بدهید دارم یک ادعایی میکنم. یک ادعایی میخواهم بکنم توجه کنید! تمام دکترهای کرهی زمین این را تحقیق کردند. هیچ کدام در مسائل تربیتی کلمهی لقمهی حرام را مطرح نکردند. مرتب گفتند: روانشناسی از 6 سالگی، از 7 سالگی، از14 سالگی، از نمیدانم چه و چه و چه؟ یعنی تمام آنهایی که بحث تربیتی کردند، از روی زمین شروع کردند. اما این خاک چه خاکی است، لقمه چه خورده است، اصلاً همه با هم از لقمهی حرام غافل شدند. اسلام برای تربیت لقمه را در نظر گرفته است. خانه را در نظر گرفته است. حکومت را در نظر گرفته است. آسمان و زمین را برای تربیت در نظر گرفته است. اینطور نیست که همینطور صاف با چهار تا نصیحت بتوانیم تربیت کنیم.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد، عیدی ما را برای تولد امام حسن مجتبی این قرار بده. نسل ما نسل امام حسنی، امام حسینی باشند. به آبروی امام حسن مجتبی قسمت میدهیم. هرچه شب قدر برای خوبان تاریخ تقدیر میکنی، همه را برای ما مقدّر بفرما. یاد ما بده وظیفهی ما چیست، توفیق بده عمل کنیم. یاد ما بده وظیفهی ما چه نیست، تقوا بده دوری کنیم. رهبر ما، امت ما، دولت ما، نسل ما، ناموس ما، عقاید ما، مرز ما، انقلاب ما، دخترهای ما، پسرهای ما، هرچه که به ما دادی، آبروی ما، هرچه که به ما دادی در پناه حضرت مهدی (ع) حفظ بفرما.
1- قرآن در آیه 152 سورهی انعام از چه امری نهی میکند؟
1) تصرف در اموال مردم
2 ) نزدیک شدن به مال یتیم
3) خوردن مال یتیم
2- آیه آخر سورهی آلعمران بر چه امری تأکید میورزد؟
1) صبر و پایداری در برابر مشکلات
2) رابطه با رهبران آسمانی
3) هر دو مورد
3- راه حل قرآن برای اختلافات خانوادگی چیست؟
1) رجوع به قاضی و حاکم شرع
2) رجوع به داور مرضی الطرفین
3) یک داور از سوی مرد و یک داور از سوی زن
4- بر اساس آیهی 215 سورهی شعراء، رابطهی مسئولان با مردم باید چگونه باشد؟
1) انجام وظایف بر اساس ضوابط
2) پیروی و تبعیّت
3) تواضع و فروتنی
5- بر اساس قرآن، توفیق الهی در گرو چیست؟
1) اخلاص در نیت و انگیزه
2) تلاش و کوشش بسیار
3) دانش و بینش والا