مقایسه اعلامیه حقوق بشر و حقوق اسلامی(2)
2- خدا محوری به جای انسان محوری، در حقوق اسلامی
3- رابطه حقوق اسلامی با حقوق بشری، توسعه یا تضییق
4- بردگی تن یا بردگی نفس؟
5- حق قانون گذاری، مخصوص خداست
6- مفهوم عقل در فرهنگ اسلامی
7- تفاوت ولایت فقیه با دیگر حکومتهای بشری
8- حق آزادی اندیشه و عقیده در اسلام
موضوع: مقایسه اعلامیه حقوق بشر و حقوق اسلامی(2)
تاریخ پخش: 18/14/88
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
خیلیها از من میپرسند این دعا چیست که سی سال است میخوانی؟ این دعای مکارم الاخلاق است. «انطقنی بالهدی» یعنی خدایا زبان مرا به حرف حق باز کن. «والهمنی التقوی» یعنی تقوی را به من الهام کن. چون بالاخره واقعاً خطیب و گوینده حرف که میزند باید دستش را در دست خدا بگذارد، وگرنه یکوقت میبینی یک چیزی از دهانش صادر شد، که عامل فتنه شد. خیلی آدمهای خیلی بزرگ، بزرگ گاهی یک چیزی میگویند، که آن کلمه باعث فتنه میشود. اینکه میگویند یک دیوانه یک سوزن در چاه میاندازد، چهل تا عاقل نمیتوانند در بیاورند. این فقط دیوانه نیست، گاهی یک عاقل هم یک سوزن را در چاه میاندازد، عاقلهای دیگر نمیتوانند در بیاورند. اینکه باید دستمان را خدا بگیرد.
موضوع بحثمان این بود که یک نگاهی بکنیم، به حقوق غرب، حقوق بشر، که دنیا خیلی برایش مهم است. البته برای ما هم مهم است اما خیلی مهم نیست. خیلی مهم نیست. حالا در حد حقوقدانها جمع شدند یک چیزی نوشتند، و ما یک نگاهی به آن بکنیم و یک نگاهی هم به حقوق خودمان. در جلسهی قبل گفتم: چهار تا تفاوت در این حقوق بشر هست، روی آن میخوانم که نیم دقیقه تمام شود. تفاوت در هدف، حقوق بشر، هدفش نظم اجتماعی است. حقوق الهی، حقوق اسلامی، هم نظم است و هم قرب به خدا و تکامل معنوی و انتخابی. حقوق بشری اصالت را به اختلال اجتماعی میدهد. مثلاً میگوید: شرابخور، اگر در خانهاش شراب بخورد طوری نیست. اگر پشت فرمان بنشاند گیر است. تصادف میکند. اسلام میگوید: شراب مضر است ولو برای خودت، ولو ماشینت به کسی نزند.
ضمانت اجرا در حقوق بشر، همین قوانین کیفری و جزایی است. اسلام غیر از قوانین کیفری، مسألهی معاد را هم مطرح میکند. با اهرم معاد افراد را کنترل میکند. بهترین نیرو برای کنترل ایمان است. وگرنه پلیس و جریمه و اینها، خیلی جاها آدم میتواند یک خلافی بکند پلیس نفهمد. از زیر بار جریمه فرار کند. انسان که هزار و یک راه میتواند برای خودش داشته باشد. این است که… عرض کنم به حضور شما که حالا این انسان است. حتی حیوانها، حیوانها گاهی یک طرحهایی برای خودشان درست میکنند که آدم، اصلاً انسانها از این طرح حیوان تعجّب میکنند. میگفت: مار از درخت بالا میرفت، سراغ لانه برود. گفتیم مار را بکشیم، گفتیم: نه! آن ماری که بالا میرود لابد آن مادر لانه هم یک برنامهای برای این مار دارد. میگفت: تا این نگاه کرد، دید مار بالا میآید پرید سر یک شاخه و برگشت نفهمیدیم چیست. ولی یک تیغی زیر لبش پنهان کرده بود تا دهانش را باز کرد، تیغ را قشنگ اندازهی این در دهان مار انداخت. این، بشر میتواند فرار کند. بشر میتواند فرار کند. ضمانت اجرا، آن ضمانت قوی همان ایمان به مبدأ و معاد است.
از در خیمهای عبور میکردند. گفتند: یک خرده شیر این بزغالهها را بده بخوریم. گفت: صاحبش راضی نیست. گفت: صاحبش که نیست. این بندهی خدا که چوپان بود، گفت: «فَاینَ الله» صاحبش نیست. خدا کجاست؟! خدا که هست. آن ایمان باطنی است که انسان را نگه میدارد وگرنه حالا مثلاً کنترل بازار، بازرس ویژه. وقتی آدم میفهمد این مشتری است، بازرس ویژه نمیشناسد، سر او کلاه میگذارد. آن کسی که… ایمان است.
در همین تهران من بچهای سراغ دارم، بچه مدرسهای. یکی از سؤالهای امتحانی را داشت فکر میکرد، رفیقش به او گفت. همینطور که گفت، نوشت. بعد ورقهی امتحانی را که داد بیرون آمد، برگشت گفت: خانم معلم، یکی از این سؤالها را به من نمره نده! این بغل دستی به من گفت. خواهش میکنم آن سؤال را به من نمره نده. ببینید…
1- جایگاه وحی در حقوق اسلامی
موضوع بحثمان: تفاوتها میان حقوق بشر که تولید مثلاً غرب و شرق است و حقوق الهی، حقوق اسلامی. 4 مورد را گفتیم. پنجم: یکی از تفاوتها این است که تفاوت در ابزار شناخت. تفاوت در ابزار شناخت است. آنها ابزار شناختشان علم و عقلشان است. ما ابزار شناختمان غیر از عقل وحی هم هست. و معتقد هستیم عقل کوتاه است. دلیلمان هم پشیمانیهای انسان است. اگر شش میلیارد جمعیت داشته باشیم، حالا کوچکها را کنار بگذاریم، اگر سه میلیارد آدم باسواد و تحصیل کردهی قبراق داشته باشیم، سه میلیارد آدم یکی صد بار پشیمان شده است. صد ضرب در سه میشود، سیصد میلیارد پشیمانی داریم. پشیمانی دلیل بر این است که عقل ما کافی نیست. چون اگر عقل ما کافی بود، پشیمان نمیشدیم. هر پشیمانی دلیل بر این است که عقل ما کوتاه است. انتخابمان هم غلط نیست. تمام طلاقهایی که روی کرهی زمین داده میشود پیداست انتخاب عروس و داماد، همیشه به جا نیست. خیلی وقتها اول قربان همدیگر میروند، بعد میخواهند هیکل همدیگر را نبینند. نه همیشه انتخاب ما درست است، نه… ولذا قرآن هم که میگوید: انتخاب کن، اول میگوید: «فَبَشِّر» قرآن میگوید: بگو پس چطور خود خدا گفته: انتخاب کن. میگوییم: قرآن به چه کسی گفته است؟ میگوید: «فَبَشِّرْ عِبادِ» (زمر/17) عباد کسره دارد. کسره یعنی «عبادی». «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/18) اول باید انسان بندهی خدا باشد، بندهی خدا باشد، بعد هم باید دل بدهد، یعنی با دقت بدهد. بعد هم باید قول را ببیند. نه قائل را! نگاه نکند گوینده چه کسی است. بعد باید قدرت تشخیص احسن هم، قدرت تشخیص احسن هم داشته باشد. یعنی اگر کسی بندهی خدا شد، نه بندهی هوس، وگرنه بندهی هوس باشد هرچه خوشمزهتر است میگوید: او درست است. اول اگر کسی بندهی خدا بود، از نظر روحی بندهی خدا بود. از نظر علمی در سطح علمی بود که بتواند قدرت تشخیص احسن داشته باشد. یعنی اگر روح بندگی در او بود. یعنی هم علم بالا بود، هم تعبّد بالا بود. حالا ایشان کاری به قائل هم نداشت که گوینده چه کسی است؟ قرآن به ما میگوید: اگر گوینده موجود خیلی کوچکتر هم هست حرفش را نقل کن. خدا حرف لقمان را نقل میکند. میگوید: «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِه» (لقمان/13) خداجون! خودت بگو. لقمان بندهی خداست ولی خالق از بندهاش حرف را نقل میکند. عارش نمیشود. چه اشکال دارد یک استاد دانشگاه، یا یک معلم بگوید که این آقازاده این را به من یاد داد؟ من این را از بچهام یاد گرفتم. چه اشکالی دارد؟ ما تحمّل نمیکنیم. میگوییم: بعضی از اساتید، بعضی از بزرگان، حاضر نیستیم اسم ببریم. حال آنکه خدای خالق اسم لقمان را برده است. چه اشکال دارد بگوید: ایشان گفت؟ اگر کسی در تعبّد بندهی خدا بود، حالتش حالت دل دادن بود، شخصیت زده نبود. که چه کسی گفته است؟ هرکس میخواهد بگوید. بزرگ است ولی حرفش غلط است. کوچک است ولی حرفش درست است. اگر کسی به این مراحل رسید از نظر علمی هم قدرت داشت، حالا میگوید: انتخاب کن. وگرنه هرکسی بگوید: آقا من میخواهم بخوانم ببینم چه گفتهاند؟ خوب تو آخر سوادت، قدرت تشخیص داری؟ تو بندهی خدا هستی یا هرچه خوشت بیاید میگویی: او خوب است.
تفاوت در ابزار. ابزار ما وحی و عقل است. علم هم هست، تجربه هم هست. همه هم چیز دارم… ما یک بحثی دارم برای تجربه در اسلام، شاید 150 آیه و حدیث برای تجربه پیدا کردهام. ما تجربه را قبول داریم. ما علم را قبول داریم. ما عقل را قبول داریم، منتهی ما وحی را هم قبول داریم و فوق اینها میدانیم. چون گاهی وقتها عقل ما نمیرسد. اصلاً قرآن میگوید: اگر کسی وحی را کنار بگذارد، این بیخرد است. «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ» (بقره/130) چه کسی است که به مکتب ابراهیم پشت کند؟ مگر کسی که «سَفِهَ نَفْسَهُ» یعنی سفیه باشد. بابا او خالق است، تو مخلوق. خالق گفته: صلاح این است که در این معده گوشت خوک نرود. شراب نرود. این رقم معامله غلط است. این رقم حرکت غلط است. خالق تو گفته است. تو میگویی: نه! من خوشم میآید. کسی که حرف خالق را کنار بگذارد، حرف مخلوق… شما اگر دخترت یک همسری انتخاب کند، شما پدر و مادر، نه همهی پدر و مادرها، پدر و مادرهایی که قدرت تشخیصشان بالا است. در عین حال بچه بگوید: آقا من کار به پدر و مادر ندارم. من خودم این را انتخاب کردم. شما به دخترت چه لقبی میدهی؟ نمیگویی: بیخرد! من پدر تو هستم. من خیر تو را میخواهم. آخر با این پسر رفیق شدی؟ با این دختر رفیق شدی؟ یعنی چطور شما دلت میسوزد و به بچهات میگویی بیخرد. آنوقت پیغمبر دلش نسوزد؟ به شما بیخرد نگوید؟ و لذا گفته: خیلی بیخرد است که وحی را کنار گذاشته به عقل خودش تکیه میکند. چقدر قانونهای بشر تا به حال عوض شده است؟ میگویند: آمریکا تا حالا 25 بار قانون اساسیاش عوض شده است. اصلاً در کشور خودمان، صبح میگویند: یک طرفه، عصر میگویند: دو طرفه! امروز یک بودجهی کلانی را برای دوچرخه سوارها خرج میکنند، بعد میبینند کسی سوار دوچرخه نشد. میگویند: حیف پول! حیف پول! اسمها را عوض میکنند. جاها را عوض میکنند. امروز خانه میسازند. فردا خراب میکنند. ما خودمان با چشمهایمان میبینیم که عقلای ما چقدر اشتباه میکنند تا چه برسد به افراد عادی! بنابراین ما وحی را در حقوق بشر برایش کلاس بالا قائلیم.
2- خدا محوری به جای انسان محوری، در حقوق اسلامی
ششم- در حقوق اسلامی قانونگذار خدا است. خدا محوری، آنها میگویند: انسان محوری! اومانیسم! ما خدا محور هستیم. قرآن میگوید: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» (انعام/91) بگو: خدا و کار به کس دیگر نداشته باش. ما برنامهریزی میکنیم، میگوییم که: اولاد کمتر باشد به تربیتش بیشتر میرسیم.یک استاد دانشگاه روی کرهی زمین پیدا نشد، که بگوید: من یک تحقیق علمی کردم که کسانی که اولادشان کمتر است تربیتشان موفقتر است. ما آدم داریم دو تا بچه دارد، دو تا جانور است. آدم هم داریم نه تا بچه دارد، نه تا گل است. چه تحقیقی ثابت کرده اگر کسی اولادش کمتر باشد به تربیتش بیشتر میرسد؟ عقل ما است، خیال میکنیم. و لذا در قرآن چند تا «یَحسَبون» داریم. چند تا «یَحسَبون» در قرآن است. میگوید: «یحسبون» اینها خیال میکنند، چه؟ «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» (زخرف/37) خیال میکنند راهشان درست است. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَیْء» (مجادله/18) خیال میکنند کسی هستند. پوک هستند! «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُون» (کهف/104) خیال میکند کارهایش درست است. «یُحسِنُون صُنْعا» خیال میکند کارهایش درست است. خیال میکند راهش هدایت است. خیال میکند کسی است. خیال میکند عملش درست است. بنابراین در دنیای خیال ما ابزار شناختمان وحی هم هست. چون ما خیلی وقتها یک کاری میکنیم که بعد هم فکر میکنیم اشتباه کردیم. دستمان را در دست کسی بگذاریم که: علم او بینهایت است. اصلاً بشر دلش به حال ما سوخته است؟
3- رابطه حقوق اسلامی با حقوق بشری، توسعه یا تضییق
در جلسهی قبل یک تقسیم بندی کردم. گفتم: حقوق اسلامی، یا عین حقوق بشر است، یادتان هست چه گفتم؟ یا گستردهتر است، یا محدودتر است. بعضی جاها عین هم است. بعضی جاها گسترده تر است. مثلاً حقوق بشر میگوید: کسی را اسیر نگیرید. البته اسارت تا 150 سال پیش در آمریکا هم بوده است. در اروپا هم بوده است. تازه وقتی گفتند، کسی حق ندارد برده گیری کند و نظام بردهداری حذف شد، در خود آمریکا و اروپا ولی مستعمراتشان مثل هند و پاکستان و جای دیگر گفتند: نه! آنجا برده باشند بعداً به مرور زمان… اسلام از اول داریم «کتاب العتق» یعنی باید برده را آزاد کرد. «کتاب الرّقّ» نداریم. یعنی نمیگوید: برده بگیر. حالا من برای برده هم ولو گفتم، اجازه بدهید یکبار دیگر هم اینجا بگویم. اصلاً چرا اسلام بردهداری را قبول کرد؟ من یک سؤال میکنم. روی کرهی زمین زمانی بوده که جنگ نباشد؟ شما بگویید. همیشه یک گوشهی زمین به هر دلیلی جنگ است. در جنگ یکی غالب میشود، یکی مغلوب. با مغلوبین چه کنیم؟ شما هرچه جواب بدهید ما همان را… سؤال این است: با مغلوب، با شکست خورده چه کنیم؟ هرچه شما گفتی. 1- ممکن است بگویی: از دم بکشیم. ممکن است بگوییم: از دم آزاد کنیم. ممکن است بگوییم: در اردوگاه خرجیشان را بدهیم بخورند و بخوابند. ممکن است بگوییم: تقسیم، تربیت، آزاد سازی!
سؤال: از دم بکشیم خوب است؟ بیرحمی است. از دم آزاد کنیم خوب است؟ خوب میرود شمشیرش را تیز میکند و برمیگردد. در اردویشان کنیم و بگوییم ما مسلمانها خرجی این شمشیر به دستهایی که کافر هستند، این درست است که من خرجی او را بدهم؟ بهترین راه هم این است که اسلام گفته: این اسیرها را در خانهی این مسلمانها به اسم برده پخش کن. زندگی اسلامی را از نزدیک میبینند. به تدریج مسلمان میشوند. شما هم اگر خلافی کردی، برده بخر آزاد کن. روزه خوردی برده را آزاد کن. قسم خوردی، چه کردی چه کردی. هر کاری… و گاهی هم بخشی از پول زکات هم «وَ فِی الرِّقابِ» برده را بخر آزاد کن. بهترین طرح این است. نیروها را تقسیم کنیم. به تدریج تربیت کنیم. تقسیم کنیم. دنیا میگوید: بردهداری غلط است. فقط اسارت است.
4- بردگی تن یا بردگی نفس؟
ولی اسلام گستردهتر حساب کرده است. گفته: نه بردهی برده داری، بردهی هوس هم نشوید. یعنی دنیای حقوق بشر عقلش به اسارت انسانها رسیده، اما اینکه خود آدم هم اسیر است. شما در فیلم زلیخا ببین چطور زلیخا اسیر است. یعنی گاهی انسان اسیر است. عاشق میشود. لذا یک چیزی خوشش میآید. همهی هستیاش را… پس ببینید اینجا اسلام بازتر عمل کرده است. بعضی جاها هم محدودیت قائل شده است. مثلاً او میگوید که: هر شغلی خواستی انتخاب کن، ما میگوییم: نه هر شغلی نه! اگر شغل مضر به جامعه باشد، توزیع مواد مخدر باشد، نمیدانم شرابسازی باشد، نمیدانم دباغخانهای باشد که در محلی باشد که مسکونی است و بوی چرمها مردم را اذیّت میکند. آزادی شغل را بشر گفته است. امّا ما محدود میکنیم. آزادیاش را بشر تعیین کرد.
آزادی لباس، حجاب! این خانم هرطوری میخواهد حجاب داشته باشد. ما میگوییم: به شرط اینکه ضربه به فرهنگ عمومی، به امنیّت روانی نزند. خوب تو با این قیافه میآیی حواس طرف پرت میشود. جوان بدبخت یا خوشبخت دارد درس مطالعه میکند. این خانم خودش را آرایش کرده و میآید از کنار او میرود. (با بیان حرکت) اوه….. یک خانم دیگر از این طرفش میآید میرود. اوه……! بابا این امنیّت روحی این را به هم زدی. من آزاد هستم! نخیر آزاد نیستی. آزاد هستی به شرط اینکه امنیّت روحی، روانی، فرهنگی را به هم نزنی. خوب تو آزادی ما هم آزاد هستیم.
یک کفترباز برای کفترهایش پشت بام میرفت. همسایه گفت: بابا تو بالا میروی زن و بچهی من در خانه آسایش ندارند. گفت: چهار دیواری است، اختیاری است. گفت: خیلی خوب! این است؟ ایشان هم یک سطل با یک چوب برداشت، هروقت کفترها مینشست میرفت پشت بام، طبل میزد. این کفترها را با این صدا بلند میکرد.گفت: آقا چرا طبل میرنی؟ کفترهایم… شما میگویید: کفتر یا کبوتر؟ فرق نمیکند. آخر گفتم یکوقت نگویید: کاشانی حرف میزنی. (خنده حضار) کبوترها را چرا رَم میدهی؟ گفت: آقاجان چهار دیواری است،… اگر تو چهاردیواری اختیاری است، من هم… تو بدون یا الله میآیی پشت بام زن و بچهی من در شرایطی هستند که درست نیست تو اینها را میبینی. خوب پس من هم چهاردیواری اختیاری است.
5- حق قانون گذاری، مخصوص خداست
حالا، عرض کنم به حضور شما که یکی از تفاوتها این است که قانونگذار خداست. «أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَق» (ملک/14) شما ماشینت را میگویی: تعمیرگاه مجاز! چرا؟ میگویی: این وصل به کارخانه است. این کتابخانه میگویی: وابسته به کتابخانهی آستان قدس چون او مهم است و این بند به او است.
زمان شاه وقتی تاجرهایش میخواستند، بعضیهایشان که سرمایهدار شوند، با یکی از این شاپور ماپورها، شریک میشدند که هم دَم گمرک مالیات ندهند و هم بالاخره وصل به یک قدرتی میشدند. اگر بنا است وصل به یک قدرتی باشیم، وصل به قدرت خدا بشویم. او خالق است. «أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَق»، «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُون» (مائده/50) چند آیه در قرآن داریم. یکی میگوید: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّه» (مائده/47) کسی قانون خدا را کنار بگذارد، یک آیه میگوید: «فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون» (مائده/47) پشت سرش «فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون» (مانده/45) پشت سرش «فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُون» (مائده/44) یعنی سه تا آیه پشت سر هم هستند. کسی حکم خدا را کنار بگذارد، حکم غیر خدا را بگیرد. «ظالِمُون، فاسِقُون» حتی اگر از راه طاغوت حق خودت را هم بگیری، بعضیها گیر میدهند. تفاوت است.
6- مفهوم عقل در فرهنگ اسلامی
تفاوت ششم این است که عقل در فرهنگ اسلام چیست؟ ما میگوییم: فلانی عاقل است. میدانید به کجا رسید؟ چه پولی به هم زد؟ زرنگ است. به چه کسی زرنگ میگوییم؟ بد نیست اینجا یک نکته را بگویم. یک کاری که قرآن و حدیثها میکند این است که میگوید: اینکه تو میگویی غلط است. چیز دیگر است. مثلاً میگوییم: «برّ» این است. میگوید: «لیسَ البِرّ» این… نیکی این نیست. «وَ لکِنَّ الْبِر» میگوییم: این وزنهبردار شجاع است. میگوید: «لَیس الشجاع» این که وزنه بلند میکند، بله «بل الشجاع» آن کسی که جلوی شهوتش را بگیرد. میگوییم: عجب سخی است. میگوید: نه بابا! ندیدی عید به همه عیدی داد؟ بریز و بپاشش خوب است، حتی روز عاشورا چند میلیون خرج میکند. اما خمس نمیدهد. «لَیس السخی» کسی که افطاری بدهد، عاشورا طعام بدهد. سخی این است که خمسش را بدهد. ولو افطاری ندهد، عیدی هم ندهد، عاشورا هم ندهد. «لَیس الزهد» این، «بل الزّهد» این… «لَیس الشجاع» این، «بل الشجاع» این. «لَیس العلم» این، «بل العلم» این است. من حدود 40، 50 تا از اینها را جمع کردم. کسی کامپیوتر دارد از کامپیوتر در بیاورد. «لیَس این…» بله این. ما مثلاً در فرهنگ اجتماعیمان میگوییم: عاقل چه کسی است؟ قرآن و روایات میگوید: «اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ» (بحار الانوار/ج1/ص116) «لِأُولِی الْأَلْبابِ … الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً» (آلعمران/190و191) عاقل کسی است که یاد خدا باشد. ما میگوییم: عاقل کسی است که این زمین را خرید با او معامله کرد، با آن مهندس، با آن شرکت، این را دید. او را دید. ما آن کسی را که پول جمع کند عاقل میگوییم. ولی دین ما میگوید: آن کسی که از خط خارج نشود عاقل است. از خط خارج نشود.
یک کسی از من پرسید مهمترین دعا چیست؟ گفتم: نمیدانم. ولی من فکر میکنم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» باشد. گفت: چطور؟ گفتم: اگر دعایی از این مهمتر بود، آن را در… چون هر مسلمانی واجب است نماز بخواند، «لا صلاه الا بفاتحه الکتاب» در هر نمازی باید نماز بخوانیم. در نماز هم دعای واجب همین… هیچکس هم استثنا نیست. پیغمبر ما که بالاترین فرد بشر است، دو برابر ما میگفت: «اهدنا» یعنی خدایا ما را هدایت کن. چون نماز شب بر پیغمبر واجب بود. ما اگر ده بار بگوییم او بیست بار میگفت. کسی نگوید چون من آیت الله هستم، چون استاد دانشگاه هستم، چون ریش من سفید شده است. ما دیگر راهمان مستقیم است. نه! ممکن است در کلی راه تو مستقیم باشد، بله! راه مستقیمی، ولی در این حرف زدن، در این نوشتن، در این تصمیم، مستقیم نباشی.
قرآن میگوید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» (اعلی/14) قرآن میگوید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» هرکس که انسان وارسته باشد اهل تزکیه باشد، خودساخته باشد، «قَدْ أَفْلَحَ» رستگار است. فرعون میگفت: «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى» (طه/64) هرکس پیروز باشد او رستگار است. «قَدْ أَفْلَحَ»،«قَدْ أَفْلَحَ» است. امّا… یک کلمهی تکراری بگویم. من چه کنم سی سال از تلویزیون گذشته است، خیلی حرفها را من وقتی زدم، آنهایی که حرفهای مرا شنیدند الآن ریشهایشان سفید شده است. مثل خود من که با ریش مشکی آمدم الآن سفید شده است. ولی یک چیزهایی باید بگویم که تکراری هم هست برای افراد نسل نو.
7- تفاوت ولایت فقیه با دیگر حکومتهای بشری
یکبار در هواپیما نشسته بودیم، یک مسئولی آنجا نشسته بود، دختر آن مسئول پشت سر من، صندلی عقب بود. نزدیک فرودگاه مقصد گفت: حاج آقا یک چیزی میپرسم، آقایم نفهمد. گفتم: بفرمایید. گفت: سرتان را عقب بکشید، کنار دستی من هم نفهمد. گفتم: بسم الله! گفت: فرق بین شاه و ولایت فقیه چیست؟ پدر ما در قوای مسلح است. زمان شاه به شاه میگفت: بله قربان! حالا باید به ولایت فقیه بله قربان بگوید. منتهی زمان شاه دستش را اینجا میگذاشت، ولایت فقیه دستش را اینجا میگذارد. ما پدرمان بلهقربانگو است. برای ما ولایت فقیه و شاه، هردو میگوید: بله قربان! من گفتم: قصهی یوسف را شنیدید؟ گفت: بله! گفتم: زلیخا وقتی درها را بست و به یوسف گفت: بیاخلوت کنیم و از هم کام بگیریم. قصه چه شد؟ گفت: هیچی! یوسف فرار کرد. گفتم: زلیخا چه کرد؟ گفت: او هم عقبش دوید. گفتم: او میدوید و من میدویدم. هردو فرار کردند. «وَ اسْتَبَقَا الْباب» (یوسف/25) هر دو میدویدند. منتهی یوسف میدوید که گناه نکند، زلیخا میدوید. که گناه بکند. فیزیکش هر دو میدوند. شیمیاش فرق میکند. فیزیکش یکی است. بله قربان شاه به فاسق بود. بله قربان ولایت فقیه به عادل است. شاه نظر شخصیاش را میگفت. فقیه نظر اسلام را میگوید. هدف شاه راضی کردن آمریکا بود، هدف فقیه رضای خدا است. بله قربان به عادلی که نظر اسلام را میگوید برای رضای خدا، فرق میکند با بله قربان به فاسقی که نظر شخصیاش را میگوید برای رضای آمریکا. گفت: خوب متشکرم! ما گاهی وقتها همینطور میگوییم: چه فرقی میکند؟ خیلی فرق میکند. بچه اگر شیر را از سینه بمکد، با آن زنی که شیرش میدهد، دایه محرم میشود. اما اگر شیر دایه را در سر شیشه ای کنند، بمکد محرم نمیشود. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» یا «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى» (طه/64).
حالا دربارهی حقوق وارد بحث شویم. یکی حق انتخاب شغل، اسلام هم میگوید: حق انتخاب شغل درست است. اصل 28 قانون اساسی هم میگوید: هر انسانی حق انتخاب شغل دارد، منتهی قانون اساسی ما گفته: به شرطی که مخالف مصالح عمومی و حقوق دیگران نباشد. یک خرده جلوتر هستیم. یک کسی میگفت: مگر ما عقل نداریم. چرا باید از آخوندها تقلید کنیم؟ گفتم: چون عقل داری باید تقلید کنی. چون همیشه عاقل کسی… خود مراجع ما وقتی مریض میشوند هرچه دکتر گفت، گوش میدهند. چطور مرجع هشتاد ساله به حرف پزشک گوش میدهد. با اینکه این پزشک از نظر سنی بچهی او حساب میشود. از نظر علمی هم یک پنجم مرجع تقلید درس خوانده است. این 12 سال درس خوانده، او 60 سال. هم سنش و هم سوادش… در عین حال چون تو دکتر هستی و من مرجع تقلید، من به حرف تو گوش میدهم. خوب تو دکتر هم گوش بده. اگر پزشکی گفت: ما عاقل هستیم، پیداست این پزشک متکبّر است. چون مرجع تقلید هشتاد ساله نسخهی تو را عمل میکند، خوب تو هم نسخهی او را عمل کن. رجوع به کارشناس، همهی دنیا به کارشناس رجوع میکنند. منتهی ما سه تا اصل را قائل هستیم. میگوییم: کارشناس باید اعلم باشد. باسوادترین! عادل باشد، بی هوا باشد. بیهوس! حقوق بشر میگوید: انتخاب شغل ما هم می گوییم: انتخاب شغل، منتهی ما یک درجه بالاتر می گوییم: انتخاب شغل به شرط اینکه… دنیا هم این را قبول دارد.
8- حق آزادی اندیشه و عقیده در اسلام
حق آزادی فکر و اندیشه و دین. میگوید: آقا هرکسی حق دارد اندیشهای داشته باشد. میگوییم: باشد ما هم میگوییم: اندیشهی هر کسی آزاد است. تجسّس ممنوع! آقای قرائتی تو در دلت چه فکری داری؟ به تو چه! چه کسی را دوست داری؟ چه کسی دشمن؟ اصلاً چه عقیده ای داری؟ اصلاً به تو چه؟ تفتیش عقاید ممنوع! «وَ لا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) پس چرا مرتد را میکشند؟ مُرتد اظهار میکند. اظهار میکند. ببین کسی که اظهار میکند، میخواهد تخریب کند. میخواهد تضعیف کند. ببینید الآن ما نشسته ایم صحبت میکنیم. یک افرادی در خیابان راه میروند، در مجلس ما نمیآیند. طوری نیست نیایند. «لا إِکْراهَ فِی الدِّین» هرکس میخواهد بیاید، هرکس میخواهد… یک عده هم میآیند و وسط کار پشیمان هستند چرا در جلسهی ما آمدهاند؟ هیچ چیزی نمیگوید و بلند میشود می رود. او هم نمیگوید: بگیریدش! بابا نمیخواهم پای سخنرانیات بنشینم. در نماز جماعت، در رکعت دوم پشیمان شدی. میشود قصد فرادی کنی و نمازت را خودت بخوانی. اما یک کسی میگوید: آقای قرائتی دارم میروم. یعنی چه؟ یعنی حرفهایت چرت است. خوب این را میگویم: بگیریدش. نباید بیایی. نباید بیایی. این پیداست که میخواهد مرا خراب کند. فرق میکند یک کسی مرا دوست نداشته باشد، بگیر بگیر نیست. یک کسی هم میرود هیچ چیز نمیگوید، باز هم بگیر بگیر نیست. اما یک کسی میآید جلسهی مرا خراب کند. آن کسی که میآید جلسهی مرا خراب کند، این حسابش فرق میکند. مرتد از اول مسلمان نباشد، طوری نیست. امّا آقا از اول در ارتش نرو. اما اگر لباس ارتش پوشیدی، مسئولیت دارد. همهی دنیا هم همینطور است.
بنده رفتم یکی از کشورهایی که اهل مجسمه و بودایی بودند. گفتم: آقا میخواهم معبد شما را ببینم. گفتند: باید کفشهایت را بگیریم. گفتم: چشم. یک چیزی هم گردن ما انداختند. گفتم: چشم! بالاخره گفت: اگر میخواهی این اینجا باشد، تازه به من گفتند: خدا خواب است. (خنده حضار) گفتم: من میخواهم خوابش را ببینم. برویم خدا را در حال خواب ببینم. گفت: پس چیزی نگو بیدار میشود. گفتم: چشم! رفتیم دیدیم یک مجسمهی گاو بود، یک پارچه روی آن بود. بعد ما پرسیدیم چقدر میخوابد؟ نگاه به ساعتش کرد، گفت: 6 ساعت! گفتیم: به ما آخوندها متلک میگویند: نیم ساعت بعد از اذان میخوابیم. این 6 ساعت بعد از ظهر میخوابد؟ ببینید در عین حال قرائتی وقتی میخواهد وارد بتخانه شود باید قوانین آنها را… چه؟
امام فرانسه بود. یکی از آنهایی که دیدن امام رفته بود، میگفت: یک گوسفند گرفتیم، کشتیم آبگوشت راه انداختیم. امام فرمود: آبگوشت است؟ گوشت از کجا آمده است؟ گفتند: آقا یک گوسفند کشتیم. فرمود: کشتن گوسفند در خانه ممنوع است. طبق قوانین فرانسه! گفتند: آقا! پیش پدر فرانسه… گفت: نه! تا در این کشور هستیم باید قوانین این کشور را… میگفت: همه آبگوشت را خوردند، امام آبگوشت را نخورد. فرمود: قوانین هر کشوری محترم است. ببینید این حسابش است.
پسر آقای دکتر بهشتی میگفت: داشتیم در یکی از کشورها میرفتیم، یک قبرستانی برای کفّار بود. یک سگ هم راه میرفت. یکی به دکتر بهشتی گفت: سگ میرود فاتحه بخواند. آقای بهشتی یک نگاهی کرد فرمود: ادب چیز خوبی است! کافر هستند با آنها بحث میکنیم، خواستند ایمان بیاورند. اما تو حق نداری بگویی: سگ میرود فاتحه بخواند. این توهین به فاتحه است. توهین به… قرآن میگوید: اصلاً به بتپرستها فحش ندهید. «وَ لا تَسُبُّوا» (انعام/108) فحش ندهید. «فَیَسُبُّوا اللَّه» آنها هم به خدای شما فحش میدهند. حق آزادی فکر و اندیشه… پس اینکه مرتد را میکشند، نه به خاطر اینکه بیدین است. به خاطر اینکه اظهار میکند و اظهارش تخریب میکند. اظهارش تخریب میکند. و ما مکتب برایمان ارزش دارد. همه چیز ما مکتب است. شکم که مهم نیست. گاو بیشتر از ما میخورد. در پرواز گنجشک بیشتر از هر خلبانی میپرد. در شهوت مرغ و خروس خیلی کامیابیشان بیش از زن و شوهرهای ما است. ما شرفمان به عقل و مکتبمان است، و گرنه اگر کسی خواسته باشد مکتب ما را تخریب کند، در مقابلش برخورد میکنیم. سیبزمینی که نیستیم. غیرت داریم. تعصّب نابجا بد است. تعصّب به جا… انحصارطلبی نابجا بد است. اولین انحصار طلب خداست. چون میگوید: «لا اله الا الله» هیچ کس را قبول ندارد. «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْه» (آلعمران/85) غیر اسلام را قبول نمیکنم. اگر راه ما حق بود باید در راه حق تعصّب داشته باشیم، مقاومت هم بکنیم. برخورد هم بکنیم. کتککاری هم بکنیم. شهید هم بشویم. راهمان حق است. اینکه میگوید: تجسّس، بله پس مرتد اگر مسلمان بود دست از اسلام کشید، اگر در ذهنش بود، کاری با او ندارم. عقیدهاش بود کاری با او ندارم. آرام رفت کاری با او ندارم. اما اگر مرتّب رفت گفت: من مسلمان بودم، بهایی شدم. من نمیدانم مسلمان بودم کافر شدم. اگر دارد اظهار میکند، پس پیداست میخواهد خودش را نشان بدهد، روحیهها را خراب کند. اینها حساب دارد. پس بین عقیدهی باطنی و تخریب خارجی فرق است. عقیدهی باطنی جایز، یعنی جایز که کاری با آن ندارم. در عقیدهی باطنی ما کار نداریم اما در تخریب و تظاهر به تخریب ما…
آقا یک کسی بیاید سر کلاس من بنشیند. این کلاهش را یک طور دیگر بگذارد. من سر کلاس بلندش میکنم. بیاید سر کلاس من بنشیند چنین کند. (خنده حضار) من او را بلند میکنم و با پس گردنی او را بیرون میفرستم. آقا میتوانی نیایی اما حق نداری بیایی و جلسه و کلاس مرا خراب کنی. مرتد میخواهد تخریب کند، ما هم در مقابل تخریب مقاومت میکنیم.
خدایا! چه دین خوبی داریم. خدایا هرچه به عمر ما اضافه میکنی، مزهی دین را بیشتر به ما بچشان. توفیق بده مزهی دین را به نسل نو بچشانیم. یک تلفن اسلامشناس در جیبتان باشد. یک وقت یک اشکالی میکنند. الو! سلام من یک دانشجو هستم، دبیرستانی هستم. دختری، پسری، مردی، کارگر کارخانه، مزرعه، یک کسی چنین اشکالی کرد، لطفاً در تلفن جواب مرا بده. یک شماره تلفن یک اسلامشناس در هر شهری هستید داشته باشید. وگرنه با یک شبهه همهی عقاید و افکار شما را به هم میریزند. مثل همان که میگفت: فرق بین ولایت فقیه و شاه چیست؟ یک دقیقه جواب دادیم، گفت: خدا پدرت را بیامرزد. باید یک شماره تلفن داشته باشی. به شرطی که بعد نگویید: تلفن خودت چیست؟ من نه اسلامشناس هستم، نه وقت دارم. ولی اسلامشناسهایی در شهرها هستند بروید پیدا کنید. ولی نگذارید عقاید ما با یک فیلم و با یک متلک و با یک طنز و با یک جک و با یک شایعه از بین برود.
1- از نظر قرآن، سفیه و بیخرد چه کسی است؟
1) کسی که به علم و تجربه پشت کند
2 ) کسی که به وحی الهی پشت کند
3) کسی که به فرمان عقل بیاعتنایی کند
2- مراد از واژه «یَحسَبون» در آیات قرآن چیست؟
1) محاسبه امور دنیوی
2) محاسبهها و گمانهای باطل
3) محاسبه نفس در دنیا
3- برنامه اسلام برای کسانی که در جنگ اسیر میشوند، چیست؟
1) قتل همه اسیران
2) آزادی همه اسیران
3) تقسیم اسیران و آزادی تدریجی آنان
4- قرآن در مورد کنار گذاشتن قانون خدا چه تعبیری به کار برده است؟
1) فسق و ظلم
2) کفر و شرک
3) فسق و ظلم و کفر
5- دیدگاه اسلام دربارهی آزادی دین و عقیده چیست؟
1) احترام به مقدسات همه ادیان
2) تفتیش عقاید ممنوع
3) هر دو مورد