محبّت، بهترین شیوهی تربیت (2)
2- توجه به نعمتهای الهی، عامل عشق به خداوند
3- انفاق و اطعام، زمینهی جلب محبّت دیگران
4- تعلیم قرآن و دین، به شیوهی محبّت و رحمت
5- دینداری، تواضع و بخشش، زمینهی جلب محبّت دیگران
6- بسم الله الرحمن الرحیم، بیشترین آیه در قرآن
7- خطر محبّتهای دنیوی و زودگذر
8- تبذیر، تملق و ریاکاری، راههای انحرافی برای جلب محبّت
موضوع: محبّت، بهترین شیوهی تربیت (2)
تاریخ پخش: 14/06/89
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمک! الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
رمضان 89 در اراک، استان مرکزی بحث تربیت را داشتیم. از زاویههای مختلف معنای تربیت، اهمیت تربیت، ابزار تربیت، تربیت سیاسی، تربیت اخلاقی، تربیت اجتماعی، و شیوههای تربیت، از شیوههای تربیت بحث محبّت است که انسان اگر بخواهد کسی را تربیت کند با کتک نمیشود. با بداخلاقی نمیشود. باید با محبّت باشد.
قویترین یا از قویترین ابزار تربیت محبّت است. یک شعر هم هست که:
درس معلم ار بود زمزمهی محبّتی *** جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
این میخواهد همان را بگوید. حالا خداوند در قرآن از همین راه تربیت دعوت کرده است. مثلاً میفرماید که: خدا چون میخواهد مردم را از ظلمات به نور دعوت کند، ظلمات تفرقه و شرک وکفر و جهل و تعصّب و خرافات، میخواهد در دنیای توحید و اخلاص و اینها ببرد، «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» (احزاب/43) برای اینکه مردم را از ظلمات به نور میبرد، «یُصَلِّی عَلَیْکُمْ» یعنی خدا به شما صلوات میفرستد. یعنی از راه صلوات و درود شما را دعوت میکند. «یُصَلِّی عَلَیْکُمْ… لِیُخْرِجَکُمْ» روی این زمینه حرفهای زیادی داشتیم. مثلاً خدا میگوید: اجر زیاد به تو میدهم. در قرآن اجر خالی کم پیدا میکنی. یا مثلاً میگوید: «أَجْرٌ عَظیمٌ»، یا میگوید: «أَجْرٌ کَبیرٌ»، «أَجْرٌ کَریم»، «أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُون» (فصلت/8) اجر دائمی، پیوسته. حالا اینها مطالبی بود که قبلاً گفته بودیم. و اما ادامهی بحث.
یکی از چیزهایی که نشاط میآورد این است که وقتی یکجایی شلوغ است آدم نشاط پیدا میکند. مثلاً ماه رمضان همه روزه میگیرند، این هم برای روزه گرفتن نشاط پیدا میکند. اما بعد از ماه رمضان چون همه میخورند، این هم خواسته باشد تنهایی روزه بگیرد برایش سخت است. قرآن میگوید: تو قنوت داری؟ «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» (بقره/116) آیهی قرآن است. یعنی همهی هستی در حال قنوت است، قنوت یعنی تواضع است. تو سبحان الله گفتی. «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» (جمعه/1) کل هستی سبحان الله میگوید. یعنی حالا نگاه نکن دور و اطرافت ممکن است چهار نفر آدم باشد، سبحان الله یا کم بگویند، یا نگویند. یا روی کرهی زمین حالا مثلاً یک افرادی رابطه با خدا ندارند. نداشته باشند. هستی سبحان الله میگوید. «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ»، «ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» اینکه انسان بفهمد تنها نیست. این نشاط میآورد.
1- محبّت خداوند، عامل اطاعت از فرامین الهی
خوب آدم کسی را دوست داشته باشد، خلافش را انجام نمیدهد. عروس و داماد، زن و شوهر، اصلاً کسی که کسی را دوست دارد، این سعی میکند که رفیقش را، دوستش را، از دست ندهد. رنجیده نکند. در مناجات شعبانیه داریم. خدایا من نمیتوانم از گناه دست بردارم. مگر اینکه «إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمحبّتک» (بحارالانوار/ ج91/ ص98) اگر میخواهی گناه نکنم محبّت خودت را در من زیاد کن، آنوقتی که عشق من به تو زیاد شد، به خاطر رضای تو دیگر گناه نمیکنم. وقتی یک غذای حرام است، میخواهیم بخوریم، پیداست خدا را دوست نداریم. اصلاً وقتی هم نماز نمیخوانیم، اینطور است. میشود آدم بگوید: خدایا من دوستت دارم، ولی با تو حرف نمیزنم. شما به چه کسی میگویی؟ بگو: بچه جان! دوستت دارم ولی با من حرف نزن. میگوید: خوب دروغ میگویی. به همسرت بگو: من دوستت دارم ولی با من حرف نزن. من هم با تو حرف نمیزنم. دروغ است. آدم اگر کسی را دوست دارد میخواهد با او حرف بزند. چطور افرادی میگویند: ما خدا را دوست داریم اما با او حرف نمیزنیم. مگر میشود آدم نماز نخواند و بگوید: خدا را دوست دارم؟ خدایا دوستت دارم ولی با تو حرف نمیزنم. دوستت دارم گوش به حرفهایت نمیدهم. این حرف منطقی است؟
2- توجه به نعمتهای الهی، عامل عشق به خداوند
ما چه کنیم که عشق به خدا در ما زیاد شود؟ خدا به موسی گفت: مردم را عاشق من کن. گفت: چطوری؟ گفت: نعمتهای مرا برایشان بشمار. بخشی از دعاها این است که خدایا تو چنین کردی. چنین کردی. چنین کردی. یک خرده از نعمت وجود، نعمتهایی که خدا به ما داده است. نبودیم، بود شدیم. در بودها ممکن است یک چیز دیگر باشیم. انسان شدیم. در انسانها سالم متولد شدیم. در سالمها اسلام را شناختیم. پیغمبر را شناختیم. اهل بیت را شناختیم. با علم آشنا شدیم. عاقل شدیم. فهیم شدیم. توانمند شدیم. عزیز شدیم. مستقل شدیم. در بدن ما میلیونها سلول است. اصلاً گاهی یکی از اینها جابهجا شود، خیلی از بساطها به هم میریزد. در تلویزیون یک شب یک کسی را آوردند که ایشان در عمرش نخوابیده است. مگر میشود؟ این آن سلولی که مربوط به خواب است، جابهجا شده است. جابهجا شده است. یک وقت ممکن است انسان یک ضربه به یک گوشه از بدنش بخورد، تمام محفوظاتش پاک شود. ویروس میگویند در کامپیوتر پیدا میشود. یک ویروسی پیدا میشود. حالا… به ما گفتند: در هر جلسه که نشستید از فضایل اهل بیت بگویید. چون وقتی آدم فضایل اهل بیت را شنید، عشقش زیاد میشود. عشقش که زیاد شد به حرفهای اهل بیت گوش میدهد. به حرف پیغمبر گوش میدهد.
اگر خواستید نعمتهای خدا را بفهمید، نعمتها را چپه کنید. مثلاً نعمت چشم چیست؟ یک لحظه چشم را ببند. رابطهی تو با همهی جهان قطع میشود. با همین پلک، بله! باز باشد، رابطه با هستی. بسته باشد، رابطه قطع است. کل رابطهی ما با جهان با این چشم است. اگر آب را تلخ کنیم، به چه کسی تلگراف میکنی؟ اگر کرهی زمین را آنطور که میگردد حرکتش را کند کنیم. مثل چراغ گازهایی که روی شمعک میرود. اگر حرکت کرهی زمین را نگهداریم. زمین دور خودش نگردد. چه کسی به شما شب میدهد؟ چه کسی به شما روز می دهد؟ اینها آیهی قرآن است. اینها که میگویم آیهی قرآن است. میگوید: «إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَدا» (قصص/71) اگر شب را همینطور طولانی کردیم. یا روز را طولانی کردیم. اگر شب را طولانی کردیم، چه کسی برای شما روز میآورد؟ روز را طولانی کردیم، چه کسی برای شما شب میآورد؟ ما یک نعمتهایی داریم که تا آخر عمرمان اصلاً متوجه نیستیم. شما تا حالا گفتید الحمدلله من شبها میغلطم؟ نه! خدایا شکرت که غلطیدم. نعمت غلطیدن را خدا از ما بگیرد. همه فردا صبح فلج هستند. فشل و فلج هستیم. چون از یک سمت خوابیدیم، نصف بدن ما کِسل شده است. هیچکس نیست بیاید مالش بدهد. چون او هم که خوابیده است، او هم فلج است. یعنی چند میلیارد آدم یک نعمت غلطیدن را بگیرد، زندگی فلج میشود.
اشک ما از ده ماده است. یکی از این مادهها تغییر پیدا کند، نابینا میشویم. یا در چشم ما اثر میگذارد. در بیناییاش! این چین و چروکهای گوش، اگر نبود گوش ما مثل پیشانی صاف بود، به هر جاصدا میزدند آدم باید به شش طرف نگاه کند. یعنی این چین و چروکها فایدهاش این است که آدم جهت صدا را تغییر میدهد. آب دهان ما اگر زیاد تولید میشد، هرکس وارد سالن میشد، یک سطل هم زیر چانهاش بود. و اگر کم بود چه؟ دندانهای ما اگر مستقیم بود. یعنی یک تکه بود. یک گوشهاش درد میکرد، باید کل فک را بکنیم. حالا یک دندان درد میکند، همان دندان را میکنیم. باقیاش سالم است. اگر اینها متصل بود چه میشد؟ اگر چانهی ما وقت غذا تکان نمیخورد. کله تکان میخورد. غذا را گذاشتیم کله باید دائم بچرخد. الآن کلهی ما مثل چانه تکان میخورد. اگر خدا انگشت شصت به شما ندهد. بسم الله با این چهار تا! اگر توانستید دو ساعت دکمهی یقهتان را ببندید؟ ما یک خرده از نعمتهای جزئی تا نعمتهای کلی. فاصلهی خورشید با ما بیشتر بود، چه میشد، میسوختیم. دور بود، یخ میکردیم. حافظه را از ما بگیرد. «إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً» (ملک/30) اگر هرچه کندید به آب نرسیدید، به چه کسی تلگراف میکنی آب! چقدر لغزشها «و کم من عثار وقیته» (بلدالامین/ ص188) اینها راههای محبّت خداست. بنشینید نعمتهای خدا را فکر کنید. خدا ما را از چه لغزشهایی حفظ کرده است. «و کم من مکروه دفعته» (بلدالامین/ ص188) چه تلخیهایی را از ما دور کرده است.
امام سجاد(ع) میگوید: خدایا چه کسی است محبّت تو را بچشد ولی جایگزین قرار بدهد؟ هرکس تو را شناخت دیگر سراغ غیر تو نمیرود. آنهایی که سراغ غیر تو رفتند، به جای خدا به جای اینکه بگویند: خدا بزرگ است، گفتند: پول بزرگ است. مقام، مدرک، پست، سیاست، آنهایی که خدا را پشت سر گذاشتند، از خدا غافل شدند، سراغ چیز دیگر رفتند، نفهمیدند. وگرنه نیست کسی که بفهمد تو چه کسی هستی و محبّت تو به دلش بنشیند، آنوقت برای تو بدل قرار بدهد. امام سجاد(ع) در مناجاتش میگوید.
3- انفاق و اطعام، زمینهی جلب محبّت دیگران
خوب ما اگر خواستیم کسی را تربیت کنیم، باید اول به او محبّت کنیم. قرآن میخواهد به مردم بگوید:عبادت کنید. چه بکند؟ اول میگوید: «کُلُوا مِنْ الطَیِّباتِ» بعد میگوید: «وَ اعْمَلُوا صالِحا» (مؤمنون/51) از غذاهای خوب بخور. «وَاعْمَلُوا صالِحا» بعد از «کُلُوا» است. اول میگوید: «کُلُوا» یعنی چه؟ بعد میگوید: «وَ اعْمَلُوا» اول محبّت، پیغمبر ما اول یک آبگوشتی داد، اولین دفعه که دعوت کرد. بعد از سوری که داد فرمود: مردم من پیغمبر شدم. جبرئیل به من نازل شده است. ابولهب بلند شد جلسه را به هم ریخت. دوباره یک غذای دیگر، سور دیگر پیغمبر داد. قرآن می گوید: «فَلْیَعْبُدُوا» (قریش/3) چرا «فَلْیَعْبُدُوا» برای اینکه «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قریش/4) گرسنه بودی تو را سیر کردم.
خوب، «الرَّحْمَانُ، عَلَّمَ الْقُرْءَانَ» (الرحمن/1 و2) یعنی آنکسی که تعلیم میدهد، رحمان است. خلاصه اگر کسی را میخواهیم تربیت کنیم، باید از راه محبّت باشد. میخواهید بچه را مسجد ببرید. چرا بچهها میگویند: مامانی برویم عروسی! نمیگوید: مامانی برویم مسجد!؟ چون میبیند وقتی مادرش عروسی میرود، آرایش میکند. و بچه از آرایش خوشش میآید، میگوید: بیا عروسی برویم. قرآن میگوید: هرکس مسجد میرود آرایش کند مسجد برود. «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد» (اعراف/31) با بهترین لباس و عطر وارد شوید. زن سر نماز هرچه طلا دارد، به خودش آویزان کند. که دختر کوچولو وقتی نگاه میکند، بگوید: اوه… مامانی چطور شد؟ (خنده حضار) کجا میخواهد برود؟ بعد میبیند مامانی اینطور شد. بعد گفت: الله اکبر! بسم الله الرحمن الرحیم. میگوید: مامانی به من هم لباس قشنگ بپوش میخواهم بروم نماز بخوانم. لباس قشنگ، اگر مادر لباس قشنگ بپوشد نماز بخواند، بچه در خانه جذب میشود.
اگر مردم در مسجد… حتی پیشنماز، گفتند: اگر دیدید دو تا پیشنماز هر دو از تقوا و سن و سواد و سیدی همه یکسان هستند، بعد ببینیم کدام خوشگلتر هستند. هرکدام خوشگلتر بود او پیشنماز شود. مسألهی زیبایی مسألهی مهمی است. البته خوشگلی اول نیست. اول ببینید هرکدام از پیشنمازها باتقوا تر است. اگر تقوای هر دو یکسان بود، هرکدام باسوادتر است. هرکدام سنش بیشتر است. منتهی اگر آخر دیدی به هیچ چیز نرسیدید حرف آخر را زیبایی میزند.
خوب محبّت، محبّت یعنی کینهی کسی را در دل نداشته باشیم.حالا یک کسی یک غلطی کرد، کرد. اگر میخواهید ببینید محبّت چیست…
4- تعلیم قرآن و دین، به شیوهی محبّت و رحمت
موضوع بحث تربیت، بهترین شیوه، محبّت. قرآن میگوید: «الرَّحْمَانُ، عَلَّمَ الْقُرْءَانَ» یعنی چه؟ یعنی اگر میخواهی تعلیم قرآن بدهی، آموزش قرآن همراه با محبّت. روزی شصت بار باید کلمه رحمت بر زبانمان جاری شود. هفده رکعت نماز میخوانیم. هفت رکعتش «سبحان الله والحمدلله» است. ده رکعتش حمد و «قل هو الله» است. در هر حمد و «قل هو الله» شش تا کلمهی رحمت است. «بسم الله الرحمن الرحیم» دوباره میگوییم: «الرحمن الرحیم» باز برای «قل هوالله» میگوییم. «بسم الله الرحمن الرحیم» ده شش تا شصت تا. قرآن میفرماید: «کَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَه» (انعام/12) خداوند بر خودش رحمت را واجب کرده است. کلمهی «رَؤُفٌ رَحیمٌ» هم راجع به خدا آمده است، هم راجع به پیغمبر. رئوف و رحیم است.
مزد پیغمبر، میفرماید: «إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» (شوری/23) زحماتی که من کشیدم، مزد من این است که «الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» اهل بیت مرا دوست داشته باشید. چون اگر مزد زحمات پیغمبر، محبّت و مودت قربی شد، آدمی که اهل بیت را دوست دارد، روایت اهل بیت را میگیرد. فقهاش را هم از اهل بیت میگیرد. نمیشود آدم بگوید: من اهل بیت پیغمبر را دوست دارم. اما احکام دینم را از کس دیگر میگیرم. از یک فقیه دیگر میگیرم. اگر کسی امام صادق(ع) را دوست دارد، امام حسن(ع) را دوست دارد، باید فقهاش هم از امام حسن باشد. از امام حسین باشد. از امیرالمؤمنین باشد. آقا من شما را دوست دارم. ولی جای دیگر میروم غذا میخورم. به خیاط بگو: من شما را دوست دارم. اما لباسهایم را نمیدهم شما بدوزی. خیاط قبول میکند؟ پیغمبرفرمود: مزد زحماتم این است که اهل بیت مرا دوست داشته باشید. خوب دوستی چیست؟ اگر دوست داشته باشیم، اطاعت میکنیم.
راههای ایجاد محبّت، چه کنیم که محبّت ایجاد شود؟ 1- کار به مال مردم نداشته باشی، تو را دوست دارند. «ازْهَدْ فِیمَا عِنْدَ النَّاسِ یُحِبَّکَ النَّاسُ» (بحارالانوار/ ج67/ ص15) چشم به مال مردم نداشته باش، مردم دوستت دارند. در علما اینطور است. عالمی که زاهد باشد، محبوبتر است. شما اگر خانهی ما بیایی، اگر زندگی من ساده باشد، علاقهی شما به من بیشتر میشود. هرچه کار به مال مردم نداشته باشیم محبوبتر هستیم. افرادی در بازار اعتبار دارند، که درعمرشان نسیه نکرده باشند. اگر از مردم نسیه نکنیم، اگر به مال مردم چشم نداشته باشیم محبوب هستیم. اما اگر چشم داشته باشیم، فلانی دیدن ما نیامد. برای ما چشم روشنی نیاورد. زاییدیم برای ما رونما نیاورد. خانهی نو خریدیم برای ما چیزی نیاورد. دائم به مردم چشم داری. اگر میخواهید محبوب باشید، چشمتان را از طمع ببندید. «ازْهَدْ فِیمَا عِنْدَ النَّاسِ یُحِبَّکَ النَّاسُ» کار به مال مردم نداشته باش.
«بحسن العشره تدوم الموده» (غررالحکم/ ص435) حسن معاشرت مودّت به وجود میآورد. دین و تواضع «تُورِثُ الْمَحَبَّه» (بحارالانوار/ ج75/ ص229)
5- دینداری، تواضع و بخشش، زمینهی جلب محبّت دیگران
مردم آدمهای متدّین را دوست دارند. حتی بیدینها متدینین را دوست دارند. گاهی یک آدمهای مؤمن که در یک منطقه از دنیا میروند، میبینی آدمهایی هم که خیلی با تقوا نیستند، تشییع جنازه میآیند. میگویند: آدم خوبی بود! خیلی آدم خوبی بود. خودش آدم ناجوری هست. ولی آدم خوب را دوست دارد. جوانهایی که هرزه هستند با دخترها رابطه برقرار میکنند، خودشان که میخواهند داماد شوند، به مادرشان میگویند: مادر ببین. برو یک دختر سالم بگیر! این خودش ناسالم نیست. ولی باز در وقتی که میخواهد به مادرش بگوید: سراغ دختر برو، میگوید: سراغ یک دختر پاک برو. خودش ناپاک است. ولی ناپاکها هم پاک را دوست دارند. دین باعث محبت است.
تواضع، تواضع، قبول کن. بگو: آقا من اشتباه کردم. بد کردم. حق با شماست. معذرت میخواهم. بذل، یک چیزی داری به دیگران هم ببخش. یک چیزی داری ببخش. پول داری، وام بده. خانهات بزرگ است، به همسایه بگو: دیگر پول تالار ندهید، خانهی ما بزرگ است. عروسیتان را خانهی ما بیاورید. یک خرده بذل داشته باشیم.
اگر میخواهید محبوب باشید یک چیزی بگویید که مردم فرار نکنند. «فَحَدَّثَهُمْ بِمَا یَعْرِفُون» (بحارالانوار/ ج2/ ص65) حدیث داریم «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّهَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِه» (بحارالانوار/ ج47/ ص371) درود بر کسی که دل مردم را به خودش جذب کند. چطور دل مردم را به خودش جذب کند؟ یک چیزی نگوید مردم را برق بگیرد. گاهی وقتها ما طلبهها اینطور هستیم. مثلاً یک چیزی میگوییم طرف را برق میگیرد. مثلاً یک ثوابی را نقل میکنیم طرف اوه… یک عقوبتی را نقل میکنیم، اوه… یک چیزی بگویید که افراد آزاد را برق نگیرد. «فَحَدَّثَهُمْ بِمَا یَعْرِفُونَ وَ تَرَکَ مَا یُنْکِرُون» (بحارالانوار/ ج2/ ص65) چیزهایی که مردم قبول نمیکنند نگو. یعنی حرفهای شما طبیعی باشد. قابل قبول باشد. حرفهای وحشتآور نزنید. مثلاً اگر در خود ایران مردم عشق و محبت به امام خمینی نداشتند انقلاب میشد؟ نه!
در مسائل اقتصادی اگر کارگر و کارفرما همدیگر را دوست نداشته باشند، تولید بهتر میشود؟ میگویند: به ما چه! ما جان بکنیم سودش را رییس کارخانه ببرد. اگر کارگر و رییس کارخانه همدیگر را دوست نداشته باشند، تولید نه کمیتّش بهتر میشود، نه کیفیتش. شما مسجدهای قدیمی را نگاه کن. مسجدهای قدیمی گاهی وقتها برای چند قرن قبل است، در آن برای چند قرن پیش است. گلوله در آن نمیرود. برای آنکه آن نجّار در خانهی خدا را ساخته است. میگوید: در مسجد است. اگر یک کسی، کسی را دوست داشته باشد، بنا اگر صاحب کار را دوست داشته باشد. الآن میگویند آقا این خانه را برای خودش ساخته است. اما اینها بنّا ساز است. بنّاساز است یعنی چه؟ یعنی این ساخته که بفروشد. ولی میگوید: این را برای خودش ساخته است. یعنی محکم ساخته است. اگر محبت باشد، ساختمان محکم میشود. محبت باشد، در را نجّار محکم میسازد.
محبّت باشد، استاد وقتی چیزی بلد نیست میگوید: بلد نیستم. سر شاگرد را کلاه نمیگذارد. ما سراغ داریم آیتالله فلسفی روی منبر رفت. یعنی گفت: من امروز مطالعه نکردم، منبر نمیروم. گفتند: صلوات ختم کن. گفت: آقا مطالعه نکردم. صلوات دوم را بلندتر ختم کن. گفت: آقا مطالعه نکردم. گفتند: سومی را بلندتر ختم کن! آقا بالای منبر رفت گفت: بدون مطالعه حرف زدن خیانت به عمر مردم است. بدون مطالعه سخنرانی خیانت به مردم است. عمر مردم تلف میشود. گوشت این قیمت، نان این قیمت، در این تورّم و خرجی و گرانی، مردم آمدند نشستند باید یک چیزی یاد بگیرند. اگر محبت باشد من مطالعه میکنم. اگر محبت باشد نجّار خوب کار میکند. در اقتصاد اثر دارد. در تعلیم و تربیت اثر دارد.
در محبت چند تا اصل است. یکی باید محبت را شکوفا کنیم. یعنی مثل آتش که روشن است، بادش بزنیم سرخ شود. در قرآن صدها آیه داریم که میگوید: «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ» (بلد/8) یک جفت چشم به تو ندادم؟«وَ لِسَانًا» زبانت دادم. «وَ شَفَتَینِْ» (بلد/9) یک جفت لب به تو دادم. شما تا حالا گفتی: خدا را شکر لب دارم؟ خدا را شکر که لب دارم. اگر لب نبود چه میکردیم؟ میتوانستیم سینهی مادر را بمکیم؟ میتوانستیم حرف بزنیم؟ چطور اکسیژن را بگیریم؟ چطور کربن پس بدهیم؟ چطور… اصلاً بخش مهمی از کارهای ما به خاطر لب است. یک عمری از این لب استفاده میکنیم، و یکبار هم الحمدلله برایش نمیگوییم. شکوفا شدن نعمتها! توجه به الطاف!
6- بسم الله الرحمن الرحیم، بیشترین آیه در قرآن
کدام آیه بیشتر از همه در قرآن آورده شده است؟«بسم الله» 114 سوره و 114 «بسم الله» داریم. یک سوره «بسم الله» ندارد. در عوض یک سوره دو «بسم الله» دارد. 114 تا «بسم الله» یعنی بیشترین آیهای که تکرار شده است «بسم الله» است و در این آیه کلمهی «رحم» است. «بسم الله الرحمن الرحیم»
یک تصحیح محبت. خیلیها محبت دارند به چه؟ مثلاً عکسی را روی پیراهنش زده است. میگوییم: این چه کسی است؟ مثلاً میگوید: این مثلاً فلان هنرپیشه است. چند سال است هنرپیشه است؟ 5 سال است. 5 سال دیگر چه میشود؟ از گردونه خارج میشود. چرا عکس کسی را بزنیم که مثل ظرف یکبار مصرف، یکسال مصرف، دو سال مصرف باشد. با کسی رفیق باشیم که همیشه باشد. با آدمهایی رفیق میشویم که گاهی هستند، گاهی نیستند. محبتهای عمیق، محبتهای ابدی، باید محبتها تصحیح شود.
7- خطر محبّتهای دنیوی و زودگذر
گاهی وقتها انسان دوست دارد، قرآن میگوید که: بعضی محبتهای شما کج میرود. به شما بگویم کجا کج میروید؟ «تُحِبُّونَ الْعاجِلَهَ» (قیامه/20) دنیا را دوست دارید. «وَ تَذَرُونَ الاَْخِرَهَ» (قیامه/21) آخرت را فراموش میکنید. با اینکه آن ابدی است، دنیا چند سال بیشتر نیست. اصلاً دنیا رییس جمهوریاش هشت سال است. رییس جمهوریاش هشت سال است. چیزی نیست. تا تکان بخوری هشت سال تمام میشود. «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» (فجر/20) مال دوست دارید. مال چیزی نیست. مال جماد است، تو انسان هستی. تو انسان حیف هستی که اسیر جماد شوی. «یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا» (آل عمران/188) دوست دارد تعریف او را بکنند. حالا تعریفش را کردند چه میشود؟ یک دقیقه تعریف میکنند. بعد هم میپرد. مثلاً به من بگویند: حجتالاسلام، یا به من یک لقب دیگر بدهند. میپرد و تمام میشود، میرود. دوست دارد ستایش شود.
«یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَه» (نور/19) دوست دارد عیب مردم را این طرف و آنطرف بگوید. فتوکپیاش را چاپ کند. اس ام اس بفرستد. بلوتوث بفرستد. دوست دارد مثلاً کسی را هو کند. یک شهری را، یک کشوری را، یک قبیلهای را، یک لهجهای را، یک استانی را، بگوید: لرها اینطور هستند. ترکها اینطور هستند. عربها اینطور هستند. کاشانیها، اصفهانیها، شیرازیها، قمیها، مثلاً دوست دارد که یک تقلید صدا کند. دوست دارد مثلاً که چه؟ افتخار میکند من شکل فلانی حرف میزنم. خوب که چه؟ خوب میگویم مردم میخندند. خوب که چه؟ هه هه هه هه… تمام شد و رفت. حاضری مثلاً یک قبیله، یک طایفه، یک لهجهای را مسخره کنی برای اینکه مردم یک دقیقه بخندند. این ارزش دارد؟ گناه نیست؟
آدم گاهی دلش خوش است. دلش خوش است. قهرمان دنیا شود. در دنیا مشهور شود. خیلی کار بکند، مشهور شود. خوب حالا مشهور شدی، کوه هیمالیا میشوی. کوه هیمالیا را همهی دنیا میشناسند. خوب که چه؟ که چه شود؟ نه من زلفهایم را چنین میکنم که مردم نگاه کنند. خوب یک فیل هم در خیابان راه برود، مردم او را نگاه میکنند. میخواستی فیل شوی؟ تو که مثلاً لباست را این دکمه را میگذاری، مثلاً زنگ موبایلت را صدای الاغ رویش میگذاری. صدای گاو رویش میگذاری. مثلاً دلش میخواهد موبایلش که زنگ میزند صدایش با همهی صداها فرق کند. حالا مثلاً گیرم مشهور شدی، گیرم تو را نگاه کردند، یک فیل هم راه برود، نگاهش میکنند. میخواستیم فیل شویم؟ میخواستیم هیمالیا شویم؟
«اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإیمان» (توبه/23) یک رفیق داریم میگوید: برویم مسجد، برویم کتابخانه. یک رفیق داریم میگوید: برویم فلان فیلم، فلان ماهواره، بالاخره کدام را ترجیح میدهی؟ او برای ابدیت تو خوش است. این یک لحظه برای تو خوش است. محبتهای لحظهای، لذتهای لحظهای.
در محبت باید مواظب باشیم محبتهای ما کج نرود. هرکسی دوست دارد منتهی چه چیزی دوست دارید. چه دوست داری؟ دوست داری مشهور شوی؟ دوست داری مدرک بگیری؟ گیرم مدرک گرفتی، گیرم هم استخدام شدی. گیرم هم سی سال کار کردی، گیرم هم بیست سال بازنشستگی، سی سال سر کار بودی، بیست سال هم بازنشستگی، میشود 50 سال. 50 تا 12 ماه 600 ماه میشود. 600 تا 50 هزار تومان اگر پسانداز کنی، حالا اگر، همه با اگر. اگر سی سال استخدام شدی. اگر، اگر، اگر… 600 تا 50 هزار تومان چقدر میشود؟ سی میلیون؟ مثلاً سی میلیون پول چه چیزی است؟ پول یک آپارتمان کوچک کوچک کوچک! یعنی شما 50 سال کار کردی برای اینکه یک آپارتمان شوی؟ قرآن دائم به ما میگوید: مواظب باش این علاقهها کج نرود. به خاطر پول بستنی، آقا سلام مخلصم. قربانت بروم. میگوییم: چه کسی بود؟ میگوید: دیروز پول بستنی ما را داد. ای بابا! پول سینمای ما را داد. نمیدانم پول پارک ما را داد. پول استخر ما را داد. یک خودنویس به ما هدیه داد. اگر قرار است واقعاً به خاطر یک خودنویس و بستنی الحمدلله بگوییم،خوب الحمدلله ربالعالمین تو همه چیز به من دادی. شما یک دوربین به تو بدهند، اینقدر مثل فنر خم میشوی، خدا دو تا دوربین داده است. دوربین هشتاد ساله، میلیاردها عکس میگیرد. خسته هم نمیشود. فیلمش را هم عوض نمیکنیم. هم عکس ساده برمیدارد. هم عکس رنگی، هم از دور، هم از نزدیک. عکس برمیدارد، خودش هم بایگانی میکند. خودش هم تطبیق میکند. چقدر هم سبک و ظریف، دو سه مثقال بیشتر نیست. این یک دوربین نیم کیلویی به تو داده است، مثل فنر خم میشوی. هرچند تا فیلم هم باید فیلمش را عوض کرد. هر چند تا عکس… اگر قرار است تشکر کنیم، نعمتهای خدا را یادمان بیافتد که از خدا تشکر کنیم. نگاه کنیم چه کسی…
8- تبذیر، تملق و ریاکاری، راههای انحرافی برای جلب محبّت
بعضیها که میخواهند محبوب شوند بریز و بپاش میکنند. سور میدهند. اوه… بریز و بپاش میکنند. به این عیدی میدهند. به او کادو میدهد. اتفاقاً اینهایی که با بریز و بپاش میخواهند سخاوت کند، مردم نانهای آنها را میخورند. آنوقت میگویند: از کجا آورد؟ معلوم نیست از کجا میآورد. بریز و بپاش میکند که سوارمان شود. میخواهد ما را استثمار کند. میخواهد ما را استحمار کند. این میخواهد انتخابات از ما رأی جمع کند. این از کجا پول میآورد؟ بعضیها با ولخرجی میخواهند دلها را جذب کنند. با تبذیر! قرآن میگوید: اینهایی که با بریز و بپاش میخواهند مردم را جمع کنند، اینها برادر شیطان هستند. «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطین» (اسرا/27) برادر شیطان هستند. یعنی تو که از شیطان فرار میکنی از آدمهای ولخرج فرار کن. این ولخرجیها گیر خواهد داشت.
بعضیها تملّق میگویند. آقا قربانت بروم. مشتاق دیدار! خدا، دائم دعا میکند. تملّق میگوید. بعضیها با تملّق، حدیث داریم«احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَابَ» (بحارالانوار/ ج70/ ص294) خاک بریز در دهان آدمهای متملّق! آدمهای متملّق پست هستند. تملّق نکنید. تشکر بکنید اما تشکر به اندازه. اگر تشکر بالاتر از مقدار شد، تملّق میشود. تشکر درست است. تملّق درست نیست.
با ریاکاری! بعضی با ریاکاری میخواهند محبوب شوند. پس راههای انحرافی برای محبت:
1- ولخرجی 2- تملّق و غلو 3- ریاکاری 4- تفاخر و تظاهر به علم
من زمانی که فوق لیسانس گرفتم. من زمانی که دکترا گرفتم. من زمانی که فلان تجارت، من با فلانی عکس گرفتم. تفاخر، با یک کسی عکس گرفته است. خانهی کسی مهمان بوده است. دیشب خانهی فلانی بودیم. من با فلانی عکس گرفتم. من خودم به فلانی گفتم. فلانی… یعنی همینطور با همین ارتباطات میخواهیم محبت پیدا کنیم. محبت دست خداست. افرادی هستند صبح تا شام به همهی درها میزنند. آخرش هم محبوب نمیشوند.
آیت الله العظمی اراکی در عمرش نمیدانم یکبار سور به کسی داد یا نداد. ما که بیست سال قم بودیم ندیدیم. البته نمیگویم: نداده است. لابد داده است. اما آدمی نبود که شهریه بدهد. عکسش را چاپ کند. پول بدهد. هیچی هیچی! اما در تشییع جنازهاش سه نفر، شک کردم سه نفر یا یازده نفر در تشییع جنازهی آقای اراکی خفه شدند. و آدمهایی هستند که هرکس رییس میشود، سلام، تبریک، تملّق، فلان، دسته گل، چه و چه و چه… عرض کنم به حضور جنابعالی که مردم میفهمند. اگر میخواهیم محبوب شویم «مَحَبَّهً مِنِّی» (طه/39) قرآن میگوید: محبت دست من است. من مهر تو را در دلها مینشانم.
چه کنیم خدا مهر ما را در دلها بنشاند؟ میگوید: دست من است. «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم/96) اگر میخواهی مردم تو را دوست داشته باشند، ایمان و عمل صالح باعث میشود مردم دوستت دارند. وگرنه به همه سکه بده. سکهها را میخورند و تو را فحش میدهند. خانهی قشنگ بساز که مردم بگویند:هووووو…. عزیز میشویم. نخیر! هرکسی میآید ساختمان تو را میبیند، دو تا فحش حوالهات میکند. از کجا آورد؟ مفت خوردند. بردند، کلاهبرداری کردند. کسی با ساختمان عزیز نمیشود.
کسی با انگشتر قیمتی عزیز نمیشود. مثلاً بنده بگویم: یک انگشتر مردم به اسلام جذب شوند. اسلامی که از راه انگشتر جذب میشود، از راه النگو هم دفع میشود. آخر من سراغ دارم. یک کسی انگشتر قیمتی دستش بود، به من گفتند: یک میلیون و نیم است. گفتم: نمیشود مگر انگشتر یک میلیون و نیمی هم داریم؟ گفت: قرائتی تو کجایی!گفتم: حالا زنگ میزنم. زنگ زدم گفتم: سلام علیکم! شما انگشترتان این قیمت است؟ گفت: بله! گفتم: آخر شما چطوری با بچهها حرف میزنی با این انگشتر؟ گفت: اتفاقاً چون بچهها میدانند انگشتر من گران است دور من جمع میشوند. گفتم: پس خدا خط را گم کرده است. تو درست میگویی. خدا میگوید: اگر میخواهی مردم را جذب کنی، با حکمت، با موعظهی حسنه، با استدلال! تو میگویی: من مردم را جذب میکنم با انگشتر گران قیمت! خدا میگوید: «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَه» (نحل/125) شما اگر منطق داشته باشی، بیانگشتر هم باشی گوش میدهد. انگشتر قیمتی فایده ندارد. با برج و کاخ و عکس و فیلم و تملّق و ستایش و شعر و نمیدانم اینها نمیشود. با اینها حل نمیشود. شیخ مفید بالای هزار سال پیش از دنیا رفت. بعد از هزار سال جمهوری اسلامی کنگره گرفت، تمام کتابهایش را یکجا چاپ کرد. ما فکر اگر کتاب ما چاپ شود، پایاننامهی دکترای ما درست شود. شیخ مفید پایان نامهی دکترا نداشت. هزار سال پیش از دنیا رفت، ولی علمش ماند، ماند بعد از هزار و چند سال یک مرتبه حوزهی علمیهی قم جمع شدند، صدها کتاب شیخ مفید را چاپ کردند. حاج شیخ عباس قمی، دفتر و دستک نداشت. یک کتاب مفاتیح نوشت، حق التألیف هم برای خودش نگذاشت. عکسش را هم روی آن چاپ نکرد. اینقدر این مفاتیح زور پیدا کرد که در همهی خانهها رفت. هر خانهای قرآن است، کنارش هم یک مفاتیح است. محبت دست خداست. دست عکس و تملّق و تشکر و تبریک و تسلیت و دسته گل و قشنگسازی نیست.
خوب یکی از راههای تربیت محبت است. منتهی باید مواظب باشیم محبت به خدا شکوفا شود، محبت به خلق کنترل شود. محبتهای منفی از بین برود. یک چیزهایی را دوست داریم، دوست نداشته باشیم. یک چیزهایی را کم دوست داریم، بیشتر دوست داشته باشیم. محبت به عبادت، محبت به علم، محبت به خدمت، لذت ببریم که به مردم خدمت کنیم. بگوییم: به ما چه؟ مگر من نوکرش هستم؟ اگر پوست خیار دیدی پایش بزن با پا پوست خیار را کنار بزن یک مسلمان نیافتد. این لذت دارد. جلوی افتادن یک مسلمان را گرفتیم. لذت دارد. مگر من شهردار هستم؟ مگر من سوپور هستم؟ به من چه! آن کسی که انداخته بردارد. راه محبتاین است که…
خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد محبت خودت همراه با معرفت، محبت اولیائت را، محبت تحصیل، محبت والدین، محبت استاد، محبت خدمت به مردم، محبت به خوبیها را روز به روز در ما شکوفاتر بفرما. محبت به چیزهایی که باعث گناه میشود. باعث غفلت میشود. باعث تخدیر میشود. محبتهای منفی که ما را سقوط میدهد، آن محبتها را از قلب ما دور بفرما.