محبّت، بهترین شیوهی تربیت (1)
2- خداوند، بهترین رفیق انسان
3- خداوند، سرچشمه عزّت و قدرت
4- جاودانگی، در گرو خدایی شدن
5- مغفرت همراه با رحمت، ویژگی عفو الهی
6- برخوردهای خداوند، عکس العمل رفتار و گفتار ما
7- دل کندن از جان و مال، راه دریافت مدالهای الهی
موضوع: محبّت، بهترین شیوهی تربیت (1)
تاریخ پخش: 13/06/89
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمک!
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
سر سفرهی قرآن هستیم. سر سفرهی رمضان هستیم. سر سفرهی وحی هستیم. موضوع بحث ما تربیت است که در این جلسه وارد شیوههای تربیت میشویم. اولین شیوهی تربیت محبت است. اگر پدر و مادری، استاد دانشگاهی، طلبهای، معلمی، مربی، هرکس میخواهد در کسی اثری بگذارد، صد و سی رقم شیوه من کشف کردهام. شاید هم بیشتر باشد. این خودش یک دو جلد کتاب میتواند باشد. ولی یک چند تا شیوهاش را میتوانم بگویم که خیلی برجسته است و مورد نیاز است و خیلی جدی است.
اولین شیوه، شیوهی محبت است. قرآن بخوانم. قرآن میفرماید: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» (احزاب/43) وقتی خداوند میخواهد مردم را از ظلمات به نور دعوت کند اول میگوید: «یُصَلِّی عَلَیْکُمْ» خداوند بر شما صلوات و درود میفرستد، تا شما را در سایهی درود و صلوات از ظلمات به نور دعوت کند. نمیشود گفت به یک نفر که احمق آدم خوبی باش! باید گفت: برادر، عزیزم، خواهرم، با حرف زشت نمیشود. حدیث داریم اگر میخواهید مردم گوش به حرف شما بدهند، اسم مردم را با ادب ببرید.
مسألهی محبت در قرآن و روایات زیاد است. عرض کنم به حضور شما که علاقهی به خوبیها در انسان است. مثلاً به چه چیزی علاقه داریم. خدا مثلاً میخواهد ما را از ظلمات به نور دعوت کند، علاقههای ما را تنظیم کرده است. موضوع بحث ما تربیت است. در این جلسه شیوهها. اولین شیوه، شیوهی محبت است.
1- دعوت به نیکیها، از طریق دوستیها و علاقهها
گاهی از من میپرسند پسرم، دخترم، شوهرم، همسرم، برادر خانم من، داماد من، راجع به نماز سنگین است. چه کنم؟ من چند تا راه دارم یکی این است. میگویم: این آقایی که، این خواهری که نمازش برایش سنگین است، سخت نماز میخواند، این به چه کسی علاقه دارد؟ ببین به چه کسی علاقه دارد. به آن کسی که علاقه دارد بگو با او کار کند. ممکن است حرف شما در او اثر نکند. اما حرف استادش، حرف مربیاش، حرف فلان قهرمان، فلان دکتر، فلان تاجر، فلان ورزشکار، ببین این به چه کسی علاقه دارد؟ چون اگر علاقه داشته باشد، به حرفش گوش میدهد.
محبت، ما به چیزهایی علاقه داریم. مثلاً هرکسی علاقه دارد که خدا یاد او باشد. علاقه داریم. علاقههای انسان، علاقههای انسان به چه چیز؟ به اینکه خدا مرا یاد کند. خدا ما را فراموش نکند. «وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا» (مریم/64) قرآن میگوید: خدا هیچکس را فراموش نمیکند. منتهی میگوید: چون تو خدا را فراموش میکنی. خدا هم برخوردش با تو برخورد کسی است که فراموش شده باشی.
قرآن میگوید: راهش چیست؟ ما دوست داریم محبوب باشیم. ما دوست داریم عزیز باشیم. ما دوست داریم تکیهگاه قوی داشته باشیم. ما دوست داریم سیاست و تدبیر کامل داشته باشیم. برنامههای ما هدر نرود. ما دوست داریم آیندهی تضمین شده داشته باشیم. آیندهی ما تضمین شده باشد. ما دوست داریم ابدی باشیم. محو نشویم. ما دوست داریم به آخرین درجهی کامیابی برسیم. اینها علاقههای ما است. خداوند که میخواهد ما را هدایت کند، از همین راه علاقهها ما را هدایت کرده است.
بسم الله! همیشه «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ» (بقره/152) تو یاد من باش، من هم یاد تو هستم. تو یاد من باش، من هم یاد تو هستم. تو حرفهای مرا گوش بده، من هم دعاهای تو را مستجاب میکنم. این بحثها در آستانهی شب قدر پخش میشود. گاهی میپرسند چرا خدا دعاهای ما را مستجاب نمیکند؟ جوابش این است. تو چقدر گوش به حرف خدا دادی، که حالا خدا گوش به حرف تو بدهد؟ میگوید: مگر خدا نگفته: «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (غافر/60) خدا قول داده است «اَستَجِب» یعنی دعا کن من مستجاب میکنم. «أَسْتَجِبْ لَکُمْ» میگویم: این یک آیهی قرآن است. یک آیهی دیگر هم داریم. میگوید: «اسْتَجیبُوا لِلَّه» (انفال/24) یعنی خدا گفت: تو هم استجابت کن. این آقا «أَسْتَجِبْ لَکُمْ» را بلد است. آیه «اسْتَجیبُوا لِلَّه» را فراموش کرده است… این آیه میگوید: اگر خدا یک چیزی گفت تو گوش بده، خدا هم میگوید: تو هم دعا کردی، من گوش میدهم. این میگوید: نه، از یک طرف! من گوش نمیدهم. اما خدایا بده بیاید. نمیشود! «أَسْتَجِبْ» داریم. «اسْتَجیبُوا» هم داریم. «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُم» (انفال/24)
2- خداوند، بهترین رفیق انسان
دعای جوشن کبیر هست شب قدر میخوانند. «یا نعم الرفیق» خدا خوب رفیقی است. چرا ما با خدا رفیق نمیشویم؟ چه کسی به ما چه چیزی داده است؟دولت یک لامپ به ما میدهد پول به او ندهیم، برق را قطع میکند. خدا صبح تا شب «وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً» (نباء/13) هر روز صبح به صبح خورشید میآید، نور خانه و نور مزرعه و نور شما را تأمین میکند، یک ریال هم نمیدهیم. یک لامپ برق، یک رشته برق پولش را از شما میگیرند. ندهی، برق را قطع میکند. دو ساعت کمکاری کنی از اداره بیرونت میکنند. تخلّف، توبیخ کتبی، شفاهی، صبح تا شب تخلّف میکنیم خدا هیچ کاری به ما ندارد. خدا خوب رفیقی است. غلطهایی کردیم که هرکس بفهمد فتوکپیاش را تکثیر میکند، در شهر پخش میکند. خدا همهی غلطهای ما را میداند و آن را پخش نمیکند. خوبیهایمان را ظاهر میکند. «أَظْهَرَ الْجَمِیلَ» (بحارالانوار/ ج6/ ص7) عیبهای ما را میپوشاند «وَ سَتَرَ الْقَبِیح» (بحارالانوار/ ج6/ ص7)
در دعا داریم امام سجاد (ع) میگوید: هرچه خلاف میکنم، میپوشانی. خلاف دهم را میپوشانی. خلاف چهلم را میپوشانی. «کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِی» (بحارالانوار/ ج95/ص87) خدایا انگار تو از من خجالت میکشی. من هرچه خلاف میکنم میپوشانی. انگار تو از من خجالت میکشی. «کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِی» خدایا تو خدایی هستی که من هروقت هرچه خواستم، به من دادی. من خودم همینطور هستم. یعنی واقعاً یک آن، یک آن جواب یکی از سؤالات خدا را نمیتوانم بدهم. شوخی نمیکنم. جدی میگویم.
الآن اگر خدا از من بپرسد: آقای قرائتی چند سال است در تلویزیون هستی؟ سی سال است. تقریباً سیو یک سال است. میلیونها مغز و مخ و قلب را در اختیار تو گذاشتم. بله، تو دو رکعت نماز خواندی. یک قلب در اختیار من گذاشتی؟ تو یک دل داشتی. تو یک دل به من ندادی. ولی من میلیونها دل را به تو دادم. ما چه میگوییم؟ من چه میگویم؟ داریم که بعضی سؤالهایی که خدا میکند. انسان میگوید: خدایا سؤال نکن. من را جهنم بفرست، شرمندهام نکن. هیچکدام از سؤالها را نمیتوانیم جواب بدهیم. هرچه میخواهی بخور، خوب این شراب را نخور. این همه دیدنیهای طبیعی، این نگاه را نکن. این همه شنیدنیهای خوب، این حرف گناه را نشنو. اگر میخواهید خدا یاد شما باشد، شما یاد خدا باشید.
3- خداوند، سرچشمه عزّت و قدرت
انسان به این علاقه دارد که عزیز باشد. میخواهید چه کسی عزیز باشد؟ بعضی کشورهایی که چه بگویم؟ چه لقب زشتی به آنها بدهم؟ هیچی! معلم قرآن هستم حیا کنم. بعضی کشورهای بگویم: کذایی! فکر میکند اگر پرچم آمریکا را روی کشتیاش بزند، در سایهی پرچم آمریکا این عزیز میشود. قرآن میگوید: «فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً» (نسا/139) عزت برای خداست. «أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ» (نسا/139) تو پرچم آمریکا روی کشتیات میزنی تا از آبها با افتخار عبور کنی؟ تو عزتت را از آمریکا میخواهی؟ رؤسای جمهور آمریکا چقدر در دنیا عزیز هستند؟ «فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً»، «جَمیعا» میدانی یعنی چه؟ معنایش را بلد هستید دیگر؟ «جمیعا» یعنی تمام عزت برای خداست. اگر یک درصدش برای آمریکا بود، خدا دروغ گفته بود نعوذ بالله!که میگوییم: خدا 99 درصد عزت برای تو است. البته یک درصدش هم برای آمریکا است! این فکر میکند که اگر برود کانادا زندگی کند، عزیز میشود. آنجا راحت میشود. اینطور نیست. اینطور نیست که اگر کسی آنجا برود، «فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً» مگر تکیهگاه نمیخواهی؟ «أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمیعا» (بقره/165) اینها که میگویم قرآن هست. ببینید چند تا «جمیعا» در قرآن داریم. یعنی یک درصدش هم از مردم نیست. «فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً»، «أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمیعا»
اگر میخواهی سیاست تو خوب باشد، باید با توکل باشی. وگرنه بسیاری از سیاستمدارهای دنیا با اینکه دکترهای سیاست دارند، برنامهریزی میکنند، تدبیرشان هوا میرود. «أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی تَضْلیلٍ» (فیل/2) تدبیر کردند. اوه…! ماجرای هلیکوپترهای آمریکا میدانی چقدر مخ کار کرد؟ مخهای نظامی، مخهای حقوقی، مخهای سیاسی، مخهای امنیتی، مخهای تبلیغاتی، همهی مخهای آمریکا برای حمله به ایران تدبیر کردند. یک مرتبه شن طبس همه را به هم ریخت. تدبیر برای خداست.
ابرهه یک لشکر فیلسوار آمد که مکه را داغون کند. «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ» (فیل/1) «اَلَم…» «اَلَم…» یَجعَل یا نَجعَل؟ خوب حالا این طوری نیست. ما یکبار میخواستیم پای تخته بنویسیم باتوم! با را نوشتم، تو را هم نوشتم. آخرش را شک کردم، باتوم است، میم است یا باتون، نون است؟ مثل الآن که ماندم. گفتم: ببخشید راستش را بخواهی بلد نیستم. این باتوم است یا باتون! یک نفر گفت: حاج آقای قرائتی باید چند تا بخوری بفهمی!(خنده حضار) گفتم: باشد. گاهی وقتها انسان اسم بچهاش را هم فراموش میکند. من عالمی را سراغ دارم که اسم خودش را هم فراموش کرد. میگفت: یک ربع فکر کردم، اسم من چیست؟
حالا…مکر همه برای خداست. تدبیر برای خداست. ولذا در دعا داریم خدایا تو تدبیر کن، به جای اینکه خودم تدبیر کنم، ممکن است یک ملاحظاتی را نکنم و از همان راههایی که ملاحظه نکردم، سیلی بخورم. ما دیگر به این فکر نکرده بودیم.
هرکسی دلش میخواهد آیندهاش تضمین شده باشد. در قرآن آیاتی داریم میگوید: «وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً» (نسا/59) «وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً» یعنی اگر این کار را بکنی، آیندهات تضمین شده است. آیندهات تضمین شده است.
4- جاودانگی، در گرو خدایی شدن
خیلیها میخواهند ابدی باشند. قرآن چقدر آیه داریم میگوید: «خالِدینَ فیها» (بقره/162) اگر میخواهی ابدی باشی، باید خدایی باشی. دنیا میپرد. دنیا «زَهْرَه» (طه/131) «زَهْرَه» یعنی غنچه. برای هیچکس گل نمیشود. «عَرَضَ» (نسا/94) خدا در قرآن به دنیا «عَرَضَ» گفته است. «عَرَضَ» یعنی عارضی است. یعنی مثل عطر میپرد. اگر میخواهی ابدی باشی باید خدایی باشی. شاه عباس کاخ و تخت و حرمسرا و همه چیزش پرید. فقط کاروانسرای شاه عباسی ماند. این هم به خاطر اینکه در جادهی کربلا و امام رضا بوده است. چیزی که خدایی باشد، «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَه» (بقره/138) شما پدرت میمیرد، پدربزرگت میمیرد، فوقش تا چهلم و یک سالگرد هم ممکن است بگیری، ممکن است نگیری. امام حسین هزار و دویست سال است، سال به سال عاشورا پررنگتر میشود. کار خدایی میماند. موسی ماند. عیسی ماند. مخالفین پریدند. بنیامیه پرید. امام حسین ماند. اگر میخواهید ابدی باشیم، خدایی باشیم. اگر میخواهیم همهی کامیابیها را داشته باشیم.
«وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ» (زخرف/71) قرآن میگوید: بهشتیها هرچه دلشان بخواهد، هست. شما وقتی اصفهان میروی، سیو سه پل را که یک خرده نگاه میکنی، دفعهی اول برایت لذیذ است. دفعهی دوم دیگر حالش را نداری. الآن شوفرهای تاکسی اصفهان از دیدن سیو سه پل کیف نمیکنند. دیگر برایشان عادی شده است. ولی قرآن میگوید: بهشتیها هرچه نعمت را میبینند کیف میکنند. مثل لذتهای دنیا نیست که چهار بار سیو سه پل را ببینی دیگر مزه نداشته باشد. «وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُن» (زخرف/71) یعنی هرچه نگاه کنی لذت میبری. چه کنیم مردم را به خیر دعوت کنیم؟ ببین مردم چه چیزی دوست دارند. بگو: هرچه دوست داری به تو میدهم، بیا سمت من! از راه محبت. اولین راه تربیت محبت است.
آدم دوست دارد، محبوب باشد. خوب محبوب خدا باشیم. محبوب مردم باشیم که چه؟ ممکن است مشهور باشی، ولی محبوب نیستی. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
روز عید قربان مکه بودیم. کنار مکه سرزمین منا است که حاجیها باید گوسفند بکشند. سر بتراشند. مراسمی دارد. یک مسافت طولانی هم بین خیمهی ایرانیها و آنجایی که باید آن عمل را انجام بدهند هست. یک چند کیلومتری باید رفت و برگشت. بند کفش ما پاره شد. هوا بالای 50 درجه داغ بود. همینطور روی آسفالتها بالا میپریدم، اوه… پایم میسوخت. ایرانیها هم حاج آقا سلام!حاج آقا سلام! سلام! این همه ایرانی ما را شناختند، همه هم سلام کردند، یکی نفر یک دمپایی به من نداد. (خنده حضار) البته بنده هم میبودم دمپایی نمیدادم. چون پای خودم میسوزد. ایرانیها عیبی ندارند. بیوفا نیستند. من خودم هم باشم اینکار را نمیکنم.
هفت تا سنگ است به یک پایه میزنند، به یادبود کار ابراهیم که سنگ را برداشت به شیطان پرت کرد. محلّ این هفت تا سنگ خیلی شلوغ بود، حالا وسیع شده است. آن زمان خیلی تنگ بود. ما این هفت تا سنگ یک سنگ کم آوردیم. به قدری شلوغ است که هر سال آنجا یک عده در زیر دست و پا میمیرند. هرسال یک جمعی آنجا میمیرند. خفه میشوند. من داشتم خفه میشدم. گفتم: ایرانیها من قرائتی تلویزیون هستم. یک شن به من بدهید. کم آوردم! البته من هم باشم نمیدهم. دعای ماه رجب این است که «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِک» (بحارالانوار/ج95/ص389) باختند آنهایی که با خدا… مواظب باشیم چه چیزی را با چه چیزی عوض میکنیم. خدای نکرده یک وقت نشود که مثلاً مسجد را با فیلم عوض کنیم.به جای مثلاً مسجد، البته برنامههای مسجد باید برنامههای خوبی باشد. ولی اگر برنامههایش هم درجه یک نیست و متوسط است، در عین حال این فیلم جلوی چشمهای ما را میگیرد.
ستاد نماز زائرسرایی در مشهد دارد. یک مهمانسرایی ما داریم. برای ستاد اقامه نماز است. منتهی فعالیّن نماز که معرّفی میشوند اینها دو شب، سه شب آنجا پذیرایی میشوند. در اتاقهایش گفتند: تلویزیون بگذاریم. گفتم: نه! گفتم: آن کسی که مشهد میآید چند ساعت پای تلویزیون مینشیند، این دیگر وقتی حرم میرود، آن حالی که باید داشته باشد، ندارد. خودش را پای تلویزیون خسته میکند. مثل این زنهایی که مکه میروند یا مردها، اینقدر در بازار مکه و مدینه میایستند سوغاتی بخرند که دیگر وقتی در مسجدالحرام رسید، آه… دیگر از پا میافتد. یعنی هفت ساعت برای سوغاتی روی پا ایستاده است. برای نیم ساعت نماز دیگر زانو طاقت ندارد.
ماه رمضان از دست نرود. حدیث داریم اگر ماه رمضان تمام شود کسی بخشیده نشود، معلوم میشود خیلی آدم بدبختی است. مثل حمامی است که جُنُب است. صبح تا شب در حمام بود، این آخرش هم غسل نکرد. حمامی جُنُب را همه توبیخ میکنند. که این همه آدم در حمام تو آمد، پاک شد. تو خود حمامی پاک نشدی.
ماه رمضان اگر تمام شود. شب قدر یک سرمایه است. قرآن سرمایه است. یک کاری کنیم خدا دوستمان داشته باشد. خدا هم زود آدم را دوست دارد. خدا زود راضی میشود. دعای کمیل را که خواندید. میگوید: «یا سریع الرضا» «سریع الرضا» یعنی خدا زود راضی میشود. یک کلمه میگویی: خدایا بد هستم مرا ببخش. میبخشد. راست بگویی. خدا زود راضی میشود. خدا یکی است. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص/1) زود هم راضی میشود. مردم هم خیلی هستند، هم زود راضی نمیشوند. حالا یک نفر را که زود راضی میشود سراغش برویم، یا مردمی که هم خیلی هستند، هم دیر راضی میشوند. «یا سریع الرضا»
5- مغفرت همراه با رحمت، ویژگی عفو الهی
افرادی از زندانیها میبخشند. عفو به آنها میخورد. زندانیها را میبخشند.اما خدا زندانیها را که میبخشد، نمیگوید: تو را میبخشم. میگوید: «غفورٌ رَحیم» (بقره/173) حدود بیش از 50 مرتبه در قرآن «غفور» و «رحیم» با هم آمده است. دیشب شمردم. ولی الآن عددش از ذهنم رفت. ولی بالای 50 تا بود. غفور است یعنی میبخشد. بعد میگوید: دوستت هم دارم. زندانیهایی که عفوشان میکنند، او را میبخشند. دیگر دوستش ندارند. بخشیدمت. خلافکار بودی تو را بخشیدم. اما دیگر دوستت ندارم. ولی خدا هم غفور است، هم رحیم. «یُحِبُّ الْمُتَّقینَ» (آل عمران/76)، «یُحِبُّ التَّوَّابین» (بقره/222)، «یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ» (بقره/222) «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ» (صف/4) خدا دوست داردآن رزمندههایی را که مثل چدن متحّد در مقابل دشمن صف آرایی میکنند.
هرکسی دوست دارد کنار بچهاش باشد. میگوید: در یک خیابان خانه بخریم، به بچههایمان نزدیک باشیم. بچهها بیایند کنار خودمان. قرآن میگوید: نمیخواهی کنار بچههایت باشی. «أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ» (طور/21) در بهشت فامیلها را به هم متصّل میکنم. شما مکه که میروی، مشهد که میروی، میخواهی مثلاً یک جایی بروی که به فامیلهایت نزدیک باشی.
تنوّع دوست داری. در بهشت جنّات است، یک جنّت نیست. باغها، نهرها، حالا…
هرکسی دوست دارد خدا او را ببخشد. خدا میگوید: «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا» (زمر/53) من همه گناهان را میبخشم. اسلام بن بست ندارد. که بگوید: من این گناه را کردم دیگر من قابل بخشش نیستم. اینطور نیست. یک کسی پردهی کعبه را گرفته بود، میگفت: ای خدا! من را ببخش. بعد میگفت: میدانم نمیبخشی! گفتند: چرا چنین میگویی؟ گفت: آخر نمیدانید من چه جنایتی کردم. گفتند: چه کردی؟ گفت: من از آنهایی بودم که از یزید پول گرفتم، بروم کربلا امام حسین (ع) را بکشم. امام سجاد (ع) فرمود: اینکه میگویی خدایا میدانم نمیبخشی، مأیوس شدی، فکر میکنی به بنبست رسیدی، این یأس تو از گناه شرکت در کربلا برای تو بیشتر است. هیچکس مأیوس نباشد. منتهی راست بگوییم.
پولدار شدی به چه قیمت؟ به قیمت اینکه تریاک تقسیم کنی؟ تصمیم بگیریم نکنیم. این همه کلاهبرداری کردی چه شد؟ فکر کردی مثلاً کلاهبرداری کنی، از مردم بچاپی پول تو زیاد میشود؟ اگر رزقت نباشد خدا یک حادثه پیش میآورد، آنچه گیر آوردی، جمع کردی یکجا در چاله میافتد. از گلویت پایین نمیرود. «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُم» (زخرف/32) «نَحْنُ قَسَمْنا» یعنی قسمت تو، رزق تو دست من است. دست تیزبازی نیست. حدیث داریم خداوند گاهی آدمهایی که هزار و یک فرمول مارمولکی بلد هستند، با همهی راههای وسوسه و شیطنت همهی زرنگیها را میکنند، هشتشان گرو نه و نهشان گرو هشت است. و آدمهایی هستند هیچ شیطنت و سیاستبازی ندارند، زندگیشان در رفاه و آسایش است. حدیث داریم خداوند افرادی را در جامعه اینطور میکند تا به زرنگها بگوید رزق به زرنگی نیست.
6- برخوردهای خداوند، عکس العمل رفتار و گفتار ما
مشتری میآید. «حی علی الصلاه» حیف است از صبح تا حالا بیکار بودیم، حالا مشتری آمده است. نمازمان را عصری میخوانیم. خوب خانم بله این جنسش خوب است. رنگش هم ثابت است. خیلی خوب، مؤذن مرتب گفت: «حی علی الصلاه» این گفت: نه مشتری! «حی علی الفلاح» مشتری! این بازاری از این مشتری دل نمیکند. به خیال خودش یک سودی برد. شد؟ عصر چه میشود؟ عصر هم یک مشتری میآید در مغازهی ایشان، جنس را میبیند. بعد میگوید: حالا برویم آن طرف بازار ببینیم چه خبر است؟ در آن خیابان را هم بگردیم. میآید و برمیگردد. که اگر اول وقت نماز میخواند خدا به دل مشتری میانداخت از این خرید کند. چون این نرفت نمازش را بخواند، خدا به دل این میاندازد از دکان این برو. او را معطّل بکن، یک ربع وقت او را بگیر. آخر هم بگو: برویم آنطرف ببینیم چه خبر است؟ تو را سر کار میگذارد. تو خدا را سر کار گذاشتی، خدا تو را سرکار میگذارد. «زاغُوا أَزاغَ» (صف/5) «تَنصُر … یَنصُر» (محمد/7). وقتی میگویند: «حی علی الصلاه» دل بکن. مشتری! خوب مشتری باشد. بگو: خدایا به خاطر الله اکبر! یعنی تو بزرگتر از مشتری هستی. بروم نماز بخوانم. اگر رزق من باشد عصری خواهد آمد یک مشتری دیگر میآید از من میخرد. اینطور نیست که ما فکر میکنیم. اینطور نیست که ما فکر میکنیم. محاسبات غلط، محاسبات غلط، دائم محاسبات غلط!
یک کسی به من نصیحت میکرد میگفت: آقای قرائتی یک مدتی در تلویزیون نیا! گفتم: چرا؟ گفت: آخر بگویند: قرائتی نیست. کجاست؟ بعد بیا بگویند: آمد! گفتم: ای بابا! (خنده حضار) چه کسی میگوید: او کجاست؟ چه کسی میگوید: آمد! الکی دلت خوش است. گفت: نه اگر زیاد بیایی در تلویزیون دیگر مردم به حرفت گوش نمیدهند. واقعاً اینطور است؟ ممکن است کسی سی سال در تلویزیون باشد مردم به حرفش گوش بدهند، ممکن است کسی سالی یکبار در تلویزیون بیاید مردم گوش به حرفش ندهند. دلها دست ما نیست. دست خداست. عزت و ذلت هم دست خداست. یکوقت یکجایی نشستند گفتند، اینطور نیست که ما میگوییم. اینطور که ما میگوییم نیست. ما بیخود برای عزت خودمان دست و پا میزنیم. حالا…
چه میخواهی؟ هرچه میخواهی به تو میدهم. ابدیّت، «خالِدینَ فیها» یعنی تا ابد هستیم. انواع لذتها «ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُس» زیباترین خانمها «وَ حُورٌ عینٌ» (واقعه/22) شوهر دوست «وَ کَواعِبَ أَتْراباً» (نباء/33) ظرفهای آکبند آکبند! «مَخْتُومٍ» (مطففین/25) مُهر خورده، یعنی کسی لب به این لیوانها نزده است. لازم نیست بروی بچینی. «قُطُوفُها دانِیَهٌ» (الحافه/23) شاخهاش جلو میآید. شاخه جلو میآید. «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ» (یس/58) خدا به تو سلام میکند. از یک چیزی دل بکن. این حرف لغو را نشنو. این فیلم را نبین. سراغ این درآمد حرام نرو. این رشوه را نگیر. این کلاهبرداری را نکن. خدا قول داده است.
7- دل کندن از جان و مال، راه دریافت مدالهای الهی
تمام پستهایی که در قرآن است، میگوید: به آنهایی دادم که دل کندند. یوسف از شهوت دل کند، خدا عزیزش کرد. ابراهیم از جانش دل کند، خدا ابراهیمش کرد. از زن و بچهاش در مکه دل کند، خدا مکه را مرکز قیام قرار داد. از اسماعیلش دل کند، چاقو روی گردنش گذاشت. گفت: نمیخواستم. میخواستم تو را امتحان کنم. خدا ابراهیمش کرد. از خواب دل کند، از شکم دل کند، باید از یک چیزی دل بکنیم. ماه رمضان برای همین است که دل بکنیم.
خانم خودت است دستش نگذار، ماه رمضان است. روزهات باطل میشود. از خانم ماه رمضان دل بکن. روز تماس نگیر. از شکم دل بکن. تا یک چیزی… نمیشود بگوییم: آقا من همه چیزها را میخواهم بخورم. همهی درآمدها را هم دوست دارم، البته حالا نماز هم میخوانیم. نماز هم میخوانیم. مثل آدمی که هر رقم غذایی را میخواهد میخورد، رویش هم یک قرص می خورد. این قرص شفابخش نیست.
خدا اجر میدهد. در قرآن اجرهای خدا، اجر خالی داریم. بعضی آیات میگوید: اجر عظیم، بعضی میگوید: اجر کبیر. بعضی میگوید: اجر کریم. کبیر، کریم، «أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ» (فصلت/8) اجر دائمی، غیر قطعی، منتهی هرچه دوست داری خدا به تو میدهد. هرچه دوست داری خدا به تو میدهد. همهی عیبها را میداند. آبرویت را نمیریزد. یک نوکر مفت خدا به ما داد، پدر! یک کُلفَت مفت، مادر! این بچهی کوچولو وقتی به دنیا میآمد هیچی نمیتواند، نمیتواند راه برود. نمیتواند حرف بزند. خوب سر تا پای بچه ضعف است. یک نوکر مفت، یک کلفت مفت، شبانهروز، سه شیفت، مجانی با عشق! خوب این مهر را خدا در دل مادر گذاشت. این مهر را نگذارد، مادر تو را دور میاندازد. خدا اینقدر مهربان است، خدا ارحمالراحمین است. «فَلَمْ أَرَ مَوْلًى کَرِیماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِیم» (بحارالانوار/ج91/ص132) در دعا میگوید: خدایا، ندیدم مولای کریمی اینقدر روی بنده گناهکارش حوصله کند. «تَخَلَّفَ سُکَّانُ أَرْضِک» (بحارالانوار/ج88/ص200) مردم گناه میکنند. اما اصلاً به روی خود نمیآوریم.
خدایا معرفت ما را آن به آن به خودت بیشتر بفرما. محبت خودت را به ما بچشان. ایمانی به ما بده که به خاطر محبت تو دنبال خلاف نرویم. ولو این فیلم و این ماهواره، این نوار، این کتاب، این آدم را ولو دوستش دارم، ولی چون تو این را دوست نداری، به خاطر رضای تو دل بکنیم. هرچه شب قدر برای خوبها مقدّر میکنی، برای همهی ما مقدّر بفرما.