ما دربارهی عید مکرر صحبت کردیم ولی به مناسبت عید فطر میخواهم مقداری در مورد حضور در صحنه صحبت کنم. گرچه روز عید مردم در صحنه هستند، اما اصل این است که حضور در صحنه چقدر اثر دارد و قرآن چه میگوید؟ چه ضررهایی را از وقتهایی که مردم در صحنه نیستند چشیدیم؟ چه فایدههایی را از وقتیهایی که مردم در صحنه هستند دیدیم؟ امروز میخواهم یک مقدار دربارهی ریشههای قرآنی و حدیثی آن بحث کنم.
– باز دارنده از حضور:
در یک سری جاها نباید حضور داشته باشیم که قرآن میگوید: در این جا نباشید، در این جاشرکت نداشته باشید. حضور برای آگاهی در اسلام خیلی سفارش شده است و یکی از دلایلی که میگویند به نمازجمعه بروید، به خاطر آن است که امام رضا میفرماید: امام جمعه اطلاعاتی به مردم بدهد. «یُخْبِرُهُمْ» به ما خبر بدهد از آنچه که در جهان واقع شده است. «مِنَ الْآفَاقِ» «وَ یُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَیْهِمْ مِنَ(الْآفَاقِ مِنَ) الْأَهْوَالِ الَّتِی لَهُمْ فِیهَا الْمَضَرَّهُ وَ الْمَنْفَعَهُ»(وسائلالشیعه، ج7، ص344) از آن چه در جهان واقع شده است خبر بدهد، تجزیه و تحلیل کند. حق و ناحق نشود. شایعه و توطئه را از هم جدا کند. حرفهای سالم را به مردم بگوید، که مردم از یک شخصی که قبول دارند و میدانند که عادل است خبرهای صحیحی بشنوند.
یعنی حضور در صحنه، حضور در حوزهها، حضور در دانشگاه، حضور برای مشورت، انتخابات(چون روز قیامت از ولایت سؤال میکنند) سؤال میکنند که رهبری چه کسی را پذیرفتهای؟ پای پرچم چه کسی سینه زدی؟ چه خطی و چه شخصی و چه جناحی را تقویت کردی؟ نمیتوان گفت که به ما چه ربطی دارد؟ هر کس میخواهد رئیس شود. حضور در صحنهی مشورت و حضور در مسائل سیاسی خیلی مهم است. در زیارت امام میخوانید «وَ سَاسَهَ الْعِبَادِ»(منلایحضرهالفقیه، ج2، ص609) یعنی شما سیاست مدار مردم هستید. حضور در صحنههای سیاسی مهم است، نه سیاست بازی! چون سیاست یعنی عقل و تدبیر، هرکسی یک سلیقهای دارد، سیاست با هوس قاطی میشود، آن وقت خط بازی و سیاست بازی میشود، هرکسی یک خطی را دنبال می¬کند. «کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ»(مومنون/53) هرکسی سمت خودش میرود.
– مسائل اجتماعی:
حضور برای نهی از منکر: یک آقای حزب اللهی به یک خانمی گفت: خانم، این کارها را نکن، حجابت را حفظ کن. یک زن بد حجاب دهن کجی کرد. اگر این جوان در خیابان یک الله اکبر بگوید، همه در خیابان بریزند و بگویند که خانم چرا توهین کردی؟ اگر آمریکا گفت: یک کفش بپوش که وزن آن سه کیلو باشد، میگویی: چشم قربان! اما اگر اسلام بگوید: یک مقدار روسریات را جلو بکش به آن توهین میکنی.
بچههای حزب اللهی باید برای نهی از منکر و امر به معروف در صحنه حضور داشته باشند. امر به معروف یک اقدام خیر است که همه باید در آن شرکت کنند. برای کمک رسانی در صحنه حضور داشته باشید، جویها گرفته است، چرا منتظر شهرداری هستید؟ خودتان بروید و جوی را باز کنید. سیل آمده است، زلزله شده است، حضور در صحنه برای کمک رسانی بسیار مهم است. حدیث داریم اگر کسی ببیند مسلمانی داد میزند و بی تفاوت باشد، مسلمان نیست «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»(کافى، ج2، ص164) در یک چیزی که خیر است همه باید کمک کنند.
حضور در صحنهی تنبیه: مردم اسلام میخواهند در صحنه باشند، فلذا اگر میخواهید خلاف کارها را شلاق بزنید، اسلام میگوید جلوی جمع شلاق بزنید که مردم گوشمالی بشوند و عبرت بگیرند، نه برای این که آبروریزی بشود. آخر گاهی وقتها بنده یک غلطی میکنم، مرا روبروی مغازهی پدرم میبرند و شلاق میزنند. آخر پدر من چه گناهی کرده است؟ باعث میشود که پدرم هم به خانه برود و خانه نشین بشود. چون گاهی وقتها مجریان شلاق، از این کارها کردهاند. روبروی مردم بزنید اما در یک خیابان دیگر ببرید.
گنه کرد در بلخ آهنگری*** ز شوشتر زدند گردن مسگری
حضور در صحنه بسیار مهم است. تایید امت حزب الله برای کسب اطلاعات، برای شور و رأی دادن، برای مسائل سیاسی، اجتماعی، برای جلوگیری از فساد، در تشویق به خوبیها، کمک رسانی به محرومین و مستضعفین، بسیار اهمیت دارد و این از اهداف حضور است.
دعوت کننده کیست؟
1- دعوت خدا: «وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ»(یونس/25) خدا شما را به بهشت دعوت میکند، یعنی کارهایی که خدا میگوید انجام بدهید. یا «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ»(انفال/24) دعوت پیامبر، خدا به ابراهیم میگوید: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ»(حج/27) اگردستور دادند باید دعوت را بپذیریم. همه به نماز جمعه، نماز عید و. . . دعوت شدهاید. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى»(اعلى/14)
حضور به دعوت خدا و به دعوت پیغمبر: از خصوصیات اسلام این است که سالی چند بار مردم را به صحنه دعوت میکند، عید فطر، عید قربان و. . . آن نمازی که پیغمبر میخواند این نمازی نیست که ما میخوانیم، نماز ما مثل دارو فروشیها که میگویند: مشابه آن را داریم، مشابه آن است. این نمازهای ما مشابه آن نمازها است. مگرنه، نماز عید، نماز عیدی بود که وقتی امام رضا خواند مأمون الرشید بساطش به هم خورد. آمدند گفتند: اگراین نماز تمام شود دیگر حکومت از دست میرود. مردم پابرهنه میشوند. ده قدم برمی دارند الله اکبر میگویند و بعد هم به مصلی زیر آسمان میروند. در انقلاب ما نماز عید شهید مفتح که در قیطریه برگزار شد نیز بسیار سهم داشت، خیلی مهم بود. چون در مسجد و این تشریفات خیلی جالب نیست، آن نمازهای طبیعی خیلی مهم است. چون خیلی فرق میکند که میوه را در بشقاب بگذارند، یا آدم برود زیر درخت بخورد. آن نمازهای طبیعی که زیر آسمان در حالی که امام و مردم پابرهنه هستند و الله اکبر میگویند، یک هیجان و شوق دیگری دارد.
سؤال میکنند در نماز جمعه خطبههای نماز قبل از نماز جمعه است. اما در نماز عید خطبه بعد از نماز عید است. امام میفرماید: به خاطر این که یک روان شناسی تبلیغی دارد. نماز جمعه چون هر هفته است مردم اگر نماز بخوانند درمی روند و دیگر برای خطبهها نمینشینند، اما نماز عید سالی یک بار است، مردم حرفی ندارند که بنشینند و این خودش به ما یک درسی میدهد. خوب نیست تبلیغات هر روز باشد، یک طوری باید باشد که برای مردم جاذبه داشته باشد.
دو نوع صحنه داریم: 1- صحنهی حق2- صحنهی باطل.
جوانهایی که در صحنهی حق هستند. به جبهه، نماز جمعه، علم، راه پیمایی میروند. اما جوانهایی که در صنحهی حق نیستند، در صحنهی منقل، شطرنج و. . . هستند. بالاخره انسان باید در یک صحنهای باشد. مثلاً ظرف باید از یک چیزی پر شود، اگر از آب پر شود، از آب پر است، اگر نشد از هوا پر میشود، نشد از نفت پر میشود. ظرف بی مظروف نمیشود. انسان باید در یک صحنه حاضر باشد. این که سفارش میکنند حضور در صحنه، به خاطر همین حضور در صحنه انسان را از صحنههای دیگر باز میدارد.
شما در راه پیمایی قدس و نماز عید، یک شطرنج باز و تریاکی نخواهید دید! میدانید فرق پانزده خرداد و بیست و دو بهمن در چیست؟ 15 خرداد مردم جنبیدند، 22 بهمن هم جنبیدند. منتها 15خرداد جنبیدند و رها کردند، اما 22 بهمن جنبیدند و گرفتند و ایستادند. مگر نه امام بهمن، همان امام خرداد است. منتها مردم آمدند و عقب رفتند، بعد آمدند و ماندند. اگر ما به جبهه برویم، روز به روز پیش میرویم و عزیزتر میشویم.
در زمان امیرالمؤمنین، از امام جدا شدند و امام در خانه نشست. یک روز امام صادق به یک نفر گفت: اگر شما ما را رها نمیکردید ما اینطور زمین گیر نمیشدیم. یکی از دوستان میگفت: اگر کسی از من بپرسد چرا امام زمان غایب است؟ میگویم: حقتان است. یازده امام آمدند، مردم در صحنه حضور نداشتند، حالا بگذار یک بار مردم در صحنه باشند و امام حضور نداشته باشد.
حضور سه تا شرط دارد:
1- حضور پیشگام و لذا حدیث داریم کسانی که اول از همه به نماز جماعت میرسند در روز قیامت اول از همه به بهشت میروند. صفای صف اول از صف آخر بیشتر است. آنهایی که در جبهه خط شکن هستند، ثواب بیشتری میبرند و آبرویشان پهلوی خدا بیشتر است. آخر گاهی وقتها مردم حضور پیدا میکنند. یک کسی میگفت: آقا ما هم اعلام همبستگی کردیم. گفتم: شما بعد از یهودیها اعلام همبستگی کردید، دیر جنبیدید. حر باید صبح زود میآمد و میپیوست، چون چند ساعت دیر آمد قبرش دو فرسخ دور افتاد. میوه در آخر تابستان قیمت ندارد و نرخ آن با میوهی نوبر فرق میکند. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(واقعه/11-10) آنهایی که قبل از فتح به پیغمبر پول میدادند، آبرویشان خیلی بیشتر از کسانی بود که بعد از فتح پول میدادند. بله مسلمانیشان مسلمانی است، اما پیش گامی یک مسئلهی دیگر است. تلفن خدا ظهر زنگ میزند ولی شما ده دقیقه به غروب میگویی که دارد غروب میشود. کدام شخص است که به شما تلفن کند، شما بعد از هفت ساعت تلفن را برداری؟ تنها تلفنی که دیر برمی داریم تلفن خداست. میدانی چرا دیر برمی داری؟ چون کم دوستش داری. کسی که خدا را دوست دارد، تا تلفنش زنگ میزند، میدود. آیا جامعهی اسلامی ما به گونهای خواهد شد، که زن خانهی ما وقتی مشغول استکان شستن است، صدای اذان را میشنود، فوری استکانها را بگذارد، وضو بگیرد و برود نماز بخواند؟ میشود ما در جامعهی اسلامی دو تا زن این طوری داشته باشیم؟
2- تداوم: مداوم باشیم. بعضیها در صحنه حضور داشتند، ولی رفتند. در صف اول بودند چون رئیس بودند همین که گفتند: تو رییس نباش، گفت: پس من نماز جمعه هم نمیآیم. پس ارزش با دوام است، حضور باید مداوم باشد.
3- حضور خالص: گاهی وقتها مردم در صحنه حاضر میشوند، برای این که در فیلم حضور داشته باشند. این حضور خالص نیست. داشت نماز میخواند، دوربین تلویزیون را جلوی او آوردند، وسط نمازش عدا درآورد. حضور در صحنه، هم باید زود باشد، هم همیشگی باشد.
خدا یکی از علما را رحمت کند که میگفت: به یکی از علما گفتم، دیروز کجا بودی؟ گفت: دیروز کار داشتم. گفتم: پس هر وقت کار نداری میآیی درس بخوانیم. میگویند: چرا نماز عید نیامدی؟ میگوید: مهمان داشتم. اصلاً ارزش تو به این است که تو آنها را برداری و به نماز عید بیایی نه اینکه آنها تو را در خانه نگه دارند.
البته مردم ایران خوب مردمی هستند. ای کاش غیرت زنان و مردان ایرانی مثل غیرت همان زنی باشد که میگفت: وقتی بچه هایم به جبهه میروند پایشان را میبوسم. اگر یک قطره خون مردم ایران را، اگر غیرت ایرانی را، در اقیانوس بریزند، بعد آب اقیانوس را در یک آمپول کنند و در بدن همهی بی غیرتهای دنیا بزنند، بلکه ان شاءالله یک خورده به راه راست بیایند.
عواملی که باعث عدم حضور در صحنه میشود:
1- شایعه سازی: یعنی شما پای بحث تلویزیون من نشستی، یک شایعه درست میکنند که شما دیگر پای بحث من ننشینی. یعنی من را خراب میکنند که شما کلام امام صادق را گوش ندهی.
2- تهدید: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً»(آل عمران/173) یا این که مشکل به وجود میآورند، مثلاً سی صد هزار نفرمی خواهند به مکه بروند یک مشکلاتی پیش میآورند که حضور مردم را در صحنهی حج کم کنند.
4- فشار اقتصادی: «لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا»(منافقون/7) به پیغمبر پول ندهید تا کسانی که دور پیغمبر هستند پیغمبر رارها کنند. یعنی پیغمبر را در فشار اقتصادی قرار بدهید. نفت را ارزان کنید تا دولت نتواند جنگ را اداره کند. اگر مواد خارجی به کارخانههای پارچه بافی نیاید ما تا بیست سال دیگر هم همین پیراهنهایی که داریم برایمان کافی است. همین لباسها را وصله میکنیم و میپوشیم. پیراهن وصله دار میپوشیم، اما ننگ بله قربانگو را نمیپذیریم. اینها فشارهای اقتصادی است که مردم را از صحنه خارج کنند.
5- گاهی رقیب تراشی میکنند، صحنهی کاذب به وجود میآورند. پول میدادند و میگفتند: شما قصهی رستم و اسفندیار را بخوانید تا مردم به جای قرآن پای آن حرفها بنشینند. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ»(لقمان/6) بعضی از مردم پول میگرفتند و چرت و پرت میگفتند، تا مردم از اهداف اصلی غافل بشوند. همان وقتی که آمریکا آپولو میساخت ما پای تلویزیون زمان طاغوت نشسته بودیم تا ببینیم بلژیک و آلمان غربی در فوتبال توپشان به کجا میرود، تا نفهمیم استعداد و نفت خودمان کجا میرود. گاهی رقیب تراشی میکنند. پس عوامل خارج کردن مردم از صحنه شایع سازی و صلب اطمینان و تهدید و ایجاد مشکلات، فشار اقتصادی، ایجاد صحنههای بد و. . . است. مثلاً فیلمهای سکس و. . . وقتی میگویند: جنبهی سیاسی دارد به خاطر این که جوان ما که پای فیلم بد نشست، دیگر این جوان جبههای نیست، برای این که جبهه را خلوت کنند. 1- نفت را ارزان میکنند تا دولت نتواند اداره کند. 2- فیلم و هروئین وارد ایران میکنند که جوانی که هروئینی شد دیگرجبهه نرود.
گاهی هم داخلیها یک کارهایی میکنند. مثلاً یکی از کارهایی که خودمانیها میکنند این که از نیروها استفاده نمیکنند. نیروی خوبی است منتها یک سلیقهی کجی هم دارد. این را چنان روشن میکنیم که. . . گاهی خودمان افراد را از صحنه خارج میکنیم، یعنی مثل رودهی تنگی که دانهی انار در آن گیر میکند. با یک نفر رفیق نمیتوانیم کنار بیاییم. عیب که ندارد، با آن کنار بیایید. گاهی وقتها از نیروها استفادهی نامناسب میکنیم. مثلاً یک مسجد حساس است که اگر یک پیش نماز خوب برای آن انتخاب کنند، مسجد پر از جوان میشود، اما میگوید: مسجد نزدیک خانهی فلان آقا است، این آقا هم پیرمرد و محترم است، پس به این آقا میگوییم: بیاید. آخر باید ببینیم این آقا میتواند جوانها را اداره کند یا نه؟ پس گاهی خودمان خراب میکنیم، البته گفتن و شنیدن این مسأله بسیار تلخ است.
گاهی به آراء مردم بی اعتنایی میکنیم. مردم رأی میدهند بنده را وکیل میکنند. بنده میگویم: طبق وظیفهی شرعی این کار را نمیکنم، سر یک کار دیگر میروم. آقا جان مگر ما بوق هستیم؟ ما آمدیم به تو رأی دادیم. عدم حضور مسئولین میتواند نقش داشته باشد. اگر در یک اداره نماز جماعت است، اگر رئیس اداره صف اول بود و بقیهی کارمندها هم هستند.
اگر راه پیمایی است. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ»(مائده/2) باید هر کسی کمک کند.
پس دو گروه داریم که مردم را از صحنه خارج میکند. 1- بیگانه 2- خودی.
– بیگانه: شایعه سازی میکند، تهدید میکند، مشکلات به وجود میآورد، فشار اقتصادی ایجاد میکند، رقیب تراشی وسکس، هروئین و. . . ایجاد میکند.
– خودی: با خط بازی همدیگر را خراب میکنند، ما یک امام در جماران داریم، از همان چشمه آب برمی داریم ما نیاز به لوله کشی نداریم و مردم اگر دیدند لوله خراب است خودشان لب چشمه میروند. بی اعتنایی به آراء مردم از دیگر عوامل است.
حضور مسئولین در صحنه را گفتیم. مثلاً اگر خانم مدیر نماز خواند همهی دختر مدرسه ایها نماز میخوانند. یک جاهایی هم حضور پیدا نمیکنند. مثلاً مقدسین در صحنه حضور ندارند. میگویند: از کجا معلوم واجب است. رفاه طلبان میگویند که زن و بچه داریم. اسیرهای دنیا میگویند وابسته هستند، دلبسته هستند. یک عده هم جاهل هستند. اگر کسی بداند ثواب نماز عید و نماز جماعت چقدر است، هیچ وقت حاضر نیست درخانه تنهایی نماز بخواند. ملائکه هم ثواب نماز جماعت را نمیدانند و فقط خدا میداند.
پس کسانی در صحنه نمیآیند: 1- شک میکنند 2- تن پرور هستند 3- خبر از ثواب ندارند اینها در صحنه حضور پیدا نمیکنند. البته این که حضور در صحنه میگوییم، منظور ما حضور در صحنههای خیر است، بعضی جاها هم نباید در صحنه حضور داشته باشیم. مثلاً یک مجلسی که خوب نیست باید آن رها کرد و بیرون آمد. بعضی وقتها هم باید جلسه را به هم زد. حضور در صحنهی حق واجب و حضور در صحنهی باطل حرام است.
خدایا رفتار و کردار ما را طوری کن که دل امام زمان شاد و دل دشمنان اسلام بسوزد! خدایا عیدی ما را پیروزی اسلام و رزمندگان قرار بده! اگر این آخرین ماه رمضان ما است ما را بیامرز و بمیران! اگر باز هم قرار است عمر داشته باشیم عمر ما را در راه رضای خود قرار بده! برای سلامتی امام صلوات ختم کنید.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم