سیره امام علی(ع) -4
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
امسال ماه رمضان ما سیره پیغمبر و امیرالمؤمنین را گوشههاییاش را میگوییم، چون خواسته باشیم تمام برخوردها گفتگوها و کلمات را بگوییم این خیلی طول میکشد. گفتیم حالا یک نگاهی عبوری به بعضی از قسمتها داشته باشیم. جلساتی راجع به حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) صحبت کردیم و جلساتی هم راجع به امیرالمؤمنین (علیه السلام) داریم، صحبت میخواهیم بکنیم. بنابراین
دوری از تنبلی و کسالت
موضوع بحثمان سیره علوی، خوب، انتقاد از کسالت اسلام با کسالت خیلی بد است. از این سیصد و پنجاه تا «اعوذ» که توی دعاها و روایات و اینها داریم یکیش این است که «اعوذ من الکسل» پناه میبرم از بی حالی، بعضیها خیلی شلند. ما کاشانیها میگوییم مثل این که ماست خورده است. اصلاً بعضیها مثل این که صبح تا شام ماست خوردهاند. اصلاً صبح قلقلکش میدهی غروب میخندد. تیز نیستند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «انی لا بغض الرجل ان یکون کسلانا» بدم میآید از آدم بی حال بعد فرمود کسی که در دنیا بی حال است در کارهای آخرتش بی حالتر است. به همین خاطر جست و خیز مورد قبول اسلام است.
توجّه اسلام به ورزشهای مفید
قمار که اسلام حرام کرده برای اسب سواری برد و باخت را حلال کرده، برای تیراندازی حلال کرده، حتی تیراندازی برای خانمها، روایات نمیگوید: «علما ابنائکم» میگوید: «علموا اولادکم الرمایه و السباحه» اگر میگفت: «علموا ابنائکم الرمایه» یعنی پسرها برای تیراندازیند، روایات نمیگوید: «ابناء» یعنی این، میگوید: «اولاد» ولد، ولد هم شامل پسر است هم شامل دختر است. پسر و دختر باید تیراندازی یاد بگیرند. بخصوص که کشور ما که غیر از تیراندازی باید شنا هم یاد بگیرند حالا من نمیدانم یک وقتی هم یک نامه نوشتیم به بزرگان یک دستوراتی هم صادر شد که چرا توی پادگانهای ما فقط تیراندازی یاد بگیرند. تمام روایات ما اینطوری است، ما به پنجاه درصدش عمل میکنیم. «علموا» یعنی تعلیم بدهید. «اولادکم»، ولد، بچههایتان را «الرمایه» رمایه یعنی تیراندازی، «والسباحه»، سباحه یعنی شنا، بچههایتان را یاد بدهید تیراندازی و شنا. الان توی پادگانهای ما خیلیهایش تیراندازی هست ولی شنا نیست آن وقت کشوری که هم شمالش آب است هم جنوبش، سرباز بیفتد توی آب مثل آجر میرود پایین. روایت، من روایت «الرمایه» خالی ندیدم. آنچه حدیث من دیدم روایتهایی است که تیراندازی و شنا با هم است. بنابراین آقایانی که در نیروهای قوای مسلح هستند، امیرها، سردارها، فرماندهان نظامی و انتظامی عنایت داشته باشند. آموزش تیراندازی پنجاه درصد به اسلام عمل کردن است آنی که اسلام گفته است هم تیراندازی است هم شنا. اصولاً ورزشهای اسلام با ورزشهای دنیا میدانید چقدر فرقش است؟ ورزشهای اسلام یک آرمی دارد. آرمش این است: امروز لذت، فردا خدمت. این خط کش ورزش اسلامی است. شما وقتی میروید شنا، امروز شنا یک کیفی است. فردا هم از راه شنا، قایقرانی، میشود به جامعه خدمت کرد. تیراندازی و انواع آموزشهای نظامی امروز یک سرگرمی است فردا هم میشود به جامعه خدمت کرد. اسبسواری، موتور سواری، ماشین سواری، آموزش سواری، امروز سرگرمی خوبیه، فردا هم میشود از همین آموزشها به جامعه خدمت کرد. امروز لذت فردا خدمت. این آرم ورزش اسلام است. امروز ورزشهای ما چی است؟
پیشوای دیگران، نه پیروی از دیگران
ورزشهای ما امروز یک ورزشهایی است که امروز هیجان، فردا پوچی. ورزشهایی که امروز در دنیا هست مقایسه کنید. امروز یک موج است. هاهو، خیلی خب، تو اروپا اول شدم، تو آسیا دوم شدند تو کجا اول شد، تو کجا چی شدند. خیلی خب امروز یک هیجان است، فردا چی؟ حالا اگر تمام گلهای تاریخ را ما بزنیم یک قران نرخ پیاز ارزان نمیشود و هیچ مشکلی از جامعه حل نمیشود. یک موج است. ورزشهای امروز، امروز هیجان دارد فردا هیچ چیز. یعنی کسی نمیتواند یک مثلاً پیشکسوتی بیاید بگوید که خوب شد ما توی این ورزش موفق شدیم و گرنه وضع مملکت فلج بود. ما باید امام باشیم نباید مأموم باشیم. ببینید یک آیهای داریم توی قرآن این آیه اگر عمل بشود خیلی خوب است. خیلیها را از بن بست نجات میدهد آیه این است: قرآن میگوید که: «وَاجْعَلنا»، قرار بده ما را «للمتقینَ اماما»، این آیه قرآن است سوره فرقان، آیههای آخر سوره فرقان است، خدایا، این علامت «عباد الرحمن» است میگوید بندگان خوب خدا چند تا شرط دارند، یک، دو، سه، چهار، تا میگوید یکی از بندگان خوب خدا از خدا دعا میکند میگوید خدایا من میخواهم امام متقین باشم یعنی ما یک کاری بکنیم دنیا از ما یاد بگیرد، بیا ما یک طراحی کنیم که دنیا از ما یاد بگیرد. یک کسی میگفت انگشرت را به من بده. گفت میخواهی چه کنی، گفت میخواهم تا نگاهش کردم یادت بیفتم، گفت بهت نمیدهم تا ببینی نیست یاد من بیفت. چرا آنها از امام نقل شد. بنظرم از امام بود حالا از بزرگی. حالا نگوییم، که رفتند پهلوی آیت اللّه شهید مدرس که فلانی مثلاً به ما زده، گفت چقدر بیعرضهای که کتک میخوری شکایت میکنی بزن او برود از تو شکایت کند. چرا کتک میخوری. بزن او شکایت کند. چرا ما باید قالبپذیر باشیم. قالب ساز باشیم. توی همه دنیا همین طور است. مثلاً بنده توی دنیای طلبگی. من توی دنیای طلبگی خدا کمکم کرد. البته نمیشود هم گفت کمک، همهاش خدا بود از خودم هیچ چیزی نبود پنج تا قالب آخوندها را عوض کردند. خیلی موفق شدند، خیلی موفق شدند، یکی که دیدند آخوندها میگریانند، گفتیم چرا بگریانیم خوب ما میخندانیم. یکی دیدیم که آخوندها را مینشینند تا بیایند دعوتش کنند، گفتیم چرا صبر کنیم تا مردم بیایند در خانه بزنند دعوت کنند، ما توی کوچهها جمع میشویم ما از بچهها دعوت میکنیم. بعد دیدیم آنها میروند برای بزرگها صحبت میکنند، ما در خانه میایستیم بچهها را جمع میکنیم، ما پزشک اطفال داریم، میشویم آخوند اطفال. بعد دیدیم آنها خطابی حرف میزنند، گفتیم ما چرا خطابی حرف بزنیم ما قهوه خانهای حرف میزنیم. مثل این که پشت کرسی با عمه مان حرف میزنیم با بچهها هم همینطور حرف میزنیم. توی تلویزیون، توی تلویزیون هم همینطور حرف میزنیم. فنی حرف نمیزنیم. بعد دیدیم، گفتیم پس ببینید چند تا قید را عوض کنیم. گفتیم که آقا آنها بروند توی مسجد ما برویم توی زمین ورزش، ما میرویم توی سینما، ما میرویم تو کنار کوچه، هرجور شد. مدرسه، پادگان. یعنی چند تا چیز را جابجا کردم. گریه را کم کردم خنده را آوردم، منبر را برداشتم تخته آوردم، نشستن را برداشتم ایستادم، بزرگها را رها کردم رفتم سراغ بچهها و برای بچهها کلاس گذاشتم، عوض این که آنها از من دعوت کنند من از آنها دعوت کردم، یک خورده اینها را جابجا کردم خوب شد. هر کسی میتواند یک چیزی را جابجا کند. ما شهامت جابجایی نداریم یعنی یک نفر نیست مسجد بسازد، جگر داشته باشد که این خطهای کاشیکاریهایی که میگویند خط سیخی، کوفی، میخی، نمیدانم چی چیه، اینها را بردارد فارسی بنویسد آداب مسجد، شرایط مسجد، بهداشت مسجد، احکام مسجد. اینها را با کاشیکاری فارسی بنویسد. یک کسی دو دقیقه زود میآید مسجد هنوز آقا نیامده به سینه دیوار مطالعه کند. از مردم پول میگیریم ما زنده میکنیم خط سیخی، میخی، کوفی را. آخه آدم پول از مردم میگیرد یک چیزی مینویسد که مردم نفهمند. چه اشکالی دارد ما کاشیکاری را عوض کنیم. اشکال دارد؟ شعرهای عاشورا را عوض کنیم. یک شعری بگوییم که با زمانه بخواند. کتابهای، خیلی از کتابها را عوض کنیم. ما دستمان باز است فقط یک قالب داریم کتاب اللّه، یک قالب هم داریم عترتی، حضرت فرمود توی این دو تا ریل حرکت کنید. «انی تارکم فیکم الثقلین، کتاب اللّه و عترتی» قرآن و اهل بیت را بگیرید، بین قرآن و اهل بیت دیگر بقیهاش سلیقه خودت، سلیقه خودت. یک مقدار کسالت حاکم شده بر ما، کسالت که حاکم شد ابتکار را از دست آدم میگیرد. دست به ابتکار نمیزند. آدمهای کسل همین راهی را که رفتهاند میرود. اصلاً قدرت فکر کردن، خلاقیت ندارد.
خدمت به همسر در دوران بیماری
خب، پرستاری، حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) وقتی در آستانه شهادت قرار گرفت «وصّت الی» علی وصیت کرد که «یَکتُم اَمرُها» ماجرا را کتمان کن، «یخفی قبرها»، قبرش مخفی باشد، «لا یؤذن احد بمرضها»، به مردم نگو که مریض است حالا مردم بیایند در بزنند بیایند عیادت. همه را انجام داد. «و کان یُمِرِّضِها بنفسه»، خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرستار زهرا (سلام الله علیها) بود. پرستاری، پزشکی شغل مقدسی است. من یکی از دامادهایم دانشجوی پزشکی بود وقتی آمد با هم مصاحبه کنند گفتم که حاضری تا آخر عمرت پزشک باشی یا اگر وکیلی، وزیری، سفر خارجهای، دلاری، اگر جایی وضعش، رفاهش بیشتر بود پولش بیشتر بود ول میکنی پزشکی را، گفت نه من پزشکی را دوست دارم، گفتم حتما تا آخر عمرت میمانی گفت آره گفتم خیلی خب، پزشکی خیلی شغل مقدسی است چون وقتی من میافتم، شما میآیی با دارو و درمان و تخصصت مرا راه میاندازی تا آخر عمر هر چی حدیث بخوانم این آقای پزشک و پرستار در حدیث من شریک است. یعنی شما این طور نیست که دو تا آمپول میزنی شما در تمام عبادتهای من، اگر عبادتی داشته باشم شریکی. قرآن میگوید «من احیا نفساً» یک نفر را زنده کنی انگار همه مردم کره زمین را زنده کردی خیلی شغل مقدسی است. تحقیر نکنیم و افتخار کنیم که خدا را شکر که ما توی این شغل هستیم. پرستاری ثوابش از زیارت پیغمبر بیشتر است، گروهی رفتند مدینه یکی مریض شد یک نفر ایستاد پرستاری این مریضه بقیه رفتند حرم زیارت. حضرت فرمود آن کسی که پهلوی مریض وایستاده سوپ میپزه ثوابش از آنهایی که رفتهاند توی حرم سلام میکنند کمتر نیست گاهی وقتها ما یک چیزی را تحقیر میکنیم در مکه یکنفر را نشاندند پهلوی کفشها، گفتند بنشین مواظب کفشها باش ما برویم طواف کنیم. شروع کردند طواف کردن، امام صادق (علیه السلام) آمد دید یک نفر هم پهلوی کفشها نشسته فرمود تو که پهلوی کفشها نشستی ثوابت از آنی که طواف میکند کمتر نیست ما اگر کارمان الهی باشد ثوابش را غصه نخورید، که ثوابش کم است یا زیاد.
حرکت در مسیر قرآن و عترت
بگذار یک مثل بزنم، شما فرض کنید یه نیم دایرهای را، از هر کجای نیم دایره شما اگر مستقیم حرکت کنید زاویه قائمه است. یکورش کتاب اللّه است، «انی تارکم فیکم کتاب اللّه و عترتی، اهل بیتی»، شما آن بالا باشی مثلاً مقام معظم رهبری، یا رئیس جمهور باشی، یا وکیل، وزیر، سفیر باشی یا کاسب باشی، کارمند بالا باشی یا جزء باشی، استاد دانشگاه یا دانشجو باشی، در هر مداری باش، هر مداری باشی اگر حرکتت مستقیم باشد دو شرط حرکت مستقیم باشد، هدف روشن باشد. اگر راه مستقیم باشد و هدف روشن باشد زاویه قائمه است یعنی از آن بالا مستقیم حرکت کنی رو به این هدف و مستقیم حرکت کنی رو به این هدف این زاویه قائمه است. اگر از اینجا باشد مستقیم حرکت کنی اینجا، مستقیم حرکت کنی اینجا باز زاویه قائمه است، یعنی از هرکجا، به دو شرط، هدف را گم نکنی، حرکت هم مستقیم باشد زاویه قائمه است. «یا من سوی التوفقی بین الضعیف والقوی» خدایا تو کسی هستی که بین قوی و ضعیف یک کاری کردی که هر دو به یک جور به سمت تو رشد پیدا میکنند. درست مثل ساعت، ساعت بزرگ باشد با عقربکهای دو متری یا ساعت زنانه کوچولو باشد با عقربههای کوچک، هر دو ساعت بیست و چهار ساعت است، روز بیست و چهار ساعت است، ساعت، یعنی خدا نگاه نمیکند چه عقربکی است نگاه میکند ساعت سالم میرود یا، ساعت کوچولو و ساعت بزرگ اگر سالم حرکت کنند هر دو ارزشمندند. «یا من سوی التوفیق بین الضعیف والقوی» کسی یک میلیون دارد یک تومان میدهد، کسی، ببخشید کسی هزار تومان دارد یک تومان میدهد، یک هزارم پولش را در راه خدا میدهد، کسی هم یک میلیون دارد هزار تومان میدهد ثواب یک تومان بیشتر است یا هزار تومان؟ مساوی است چون هر دو یکهزارم دادهاند آن که هزار تومان دارد یک تومان داد یعنی یکهزارم آن هم که یک میلیون دارد هزار تومان داد آن هم میبینی یکهزارم یعنی خدا نگاه نمیکند کی یک تومان داد، کی هزار تومان، خدا نگاه میکند این یک تومان نسبت به سرمایهاش چقدر است آن هزار تومان، یعنی خداوند بر اساس مبلغ مزد نمیدهد خداوند بر اساس نسبت مزد میدهد، نسبت این پول نسبت به سرمایه ات چقدر است؟ یکی از کارهای حضرت امیر (علیه السلام) این است که پرستاری خانمش. «یمرضها بنفسه»، شخصاً پرستاری میکرد آن هم پرستاری زهرا (سلام اللّه علیها). «و تعینه علی ذلک اسماء بنت عمیس». کمکش میکرد اسماء بنت عمیس. یه مقداری در بیتالمال خشن بود و این خشونتش ارزش داشت.
محبّت و شدّت، لازمه مدیریّت
ببینید هر چیزی یک جایی ارزش است و یک جایی ضد ارزش. سنگ پا برای پا ارزش است برای کله ضد ارزش. یک جایی باید خشونت داشته باشی اصلاً قرآن میگوید که اصلاً رحم نداشته باشید میفرماید که وقتی خلافکار را میزنید «ولا یاخذ بها رأفته»، رأفتی نسبت به اینها نشان ندهید. اینجا جایش خشونت است. یک جایی هم باید رحمت داشته باشید. در دعای افتتاح که شبهای ماه رمضان خوانده میشود هم داریم «اشد المعاقبین» هم داریم حالا «حفظ ینتم الرحم الراحمین» یعنی پهلوی هم است رحمت سرجای خودش خشونت هم سرجای خودش. حضرت علی (علیه السلام) از یمن برمیگشت برای اعمال حج آمد مکه در غیاب حضرت علی (علیه السلام) یک پارچههای زکاتی بود که اینها را همه را بدوش گرفتند، پارچه هایی بود مال زکات بود همه برداشتند تقسیم کردند و حضرت علی (علیه السلام) برگشت اینها توبه کردند. چرا پارچهها را برداشتید؟ گفتند حالا پارچهای بود انداختیم برای این که حالا یک، پوشیده باشیم، یک مانوری بدهیم دلمان خوش باشد. فرمود برگردانید. توبیخشان کرد و اینها حالشان گرفته شد. آمدند پهلوی پیغمبر گفتند یا رسول اللّه این علی همه چیزش خوب است، خشک است حالا رفتهایم مثلاً زکاتی گرفتهایم پارچه هایی به ما دادهاند حالا این پارچهها را مثلاً فرمود که «ارصفوا السنتکم عن علی»، راجع به علی چیزی نگویید، «فأنّه خشنٌ فی ذات اللّه»، در رابطه با خدا خشن است، ملک خودش را میبخشد، حضرت امیر با دست خودش چاه میکند در یکی از اطراف مدینه یکمرتبه چاهی آمد بیرون گردن شتر آب ریخت بیرون، فرمود قلم و کاغذ بیاورید بنویسم که این وقف مسلمین است. هرچی داشت وقف میکرد، هرچی داشت وقف میکرد یعنی ملک شخصی اش را وقف میکرد اما بیت المال را سختگیری میکرد، خیلی سخاوت داری سوئیچ ماشین خودت را بده چرا میگویی حالا خانمش زائیده، حالا، نمیدانم بچهاش مریض است، حالا ماشین دولتی را ببرم. نه شما رو ماشین دولت رو حساسیت نشان بده خیلی دلت میسوزد برو چشم روشنی عوض دو هزار تومان، ده هزار تومان بده. از ملک شخصی بریز و بپاش بکنید اما از مال بیت المال سختگیری کنید. وقتی هم از مکه به مدینه آمد همین قضیه راجع به شترها یک زکاتی پیش آمد. فرمود «فواللّه لقد علمتُ اَنَّه اَخشنُ فی سبیل اللّه» بنابراین رأفت نسبت به مواردی لازم است و خشونت نسبت به مواردی لازم است. شجاعت. «لم یُولّع دبراً قدُّه» علی بن ابیطالب (علیه السلام) یکبار پشتش را به دشمن نکرد و «وَ لَمْ یُبْرِزْ اِلیه احداً الا قتلته» احدی نیامد تو روی علی وایستد در جبهه جز اینکه حضرت علی (علیه السلام) میزدش. احدی دعوت به مبارزه نکرد جز این که علی گفت منم، مبارزه میکنی من هستم. ضربه زدنش چنان فنی بود که اگر از طول میزد یا از عرض قشنگ میبرید. یعنی ما یک خربزه را هم نمیتوانیم درست قسمت کنیم. یعنی یک خیار را نمیتوانیم درست نصف کنیم. چنان میزد که یعنی خیلی ضربهاش فنی بود. به احدی پشت نکرد البته ضربه هایش هم عمیق بود. یک کسی آمد گفت یا علی چند تا از این مخالفین را توی جبهه کشتی؛ گفت: من بیشتر از تو کشتم، گفت بله تو از دم میکشی، من حتی اگر بدانم آدم بدی است و بدانم نسل این خوب است بخاطر نسلش نمیکشم میگویم حالا درسته حالا این کافر است آمده توی جبهه ما را بکشد، حضرت علی (علیه السلام) بیخود کسی را نمیکشت، کسی را میکشت که آمده توی جبهه شمشیر گرفته آمده علی را بکشد، طبق عقل و نقل و همه دنیا، خب این وقتی شمشیر گرفته آمده مرا بکشد، خب باید بکشمش دیگر. ولی در عین حال اگر میدیدم که این نسلش، نسل خوبی است دست نگه میداشتم.
مشورت با مردم در امور جامعه
مشورت، یک چیزی نو میخواهم بهتان بگویم تا حالا نشنیدهاید. همه تان «و شاورهم فی الامر» را شنیدهاید «و امرهم شوری بینهم» بر همه تان واضح است. دو تا آیه راجع به مشورت شنیدهاید یکی «شاورهم» یکی «شوری بینهم» اما یک چیزی نو و امروز یاد بگیرید، قرآن میفرماید، خیلی نو استها، چقدر هم آسان است و چقدر هم نو است، قرآن میگوید: «فاعفُ عنهم» عفو کن از اینها «واستغفر لهم» در حق اینها استغفار کن بعد میگوید: «وشاورهم». اللّه اکبر، در جنگ احد پیغمبر مشورت کرد که توی جنگ بجنگیم یا بیرون، خود پیغمبر نظرش توی شهر بود جوانهای انقلابی گفتند نه آقا زشت است تو شهر میرویم جلو سینه سپر میکنیم. رفتند سینه سپر کنند آنجا هم فرار کردند و در جنگ احد هم مسلمانها شکست خوردند. بخاطر این مشورت مسلمین شکست خوردند اما خدا به پیغمبر میگوید عفو کن، حالا یک نظر خلافی دادند. بعد هم توی جبهه فرار کردند، دسته گل به آب دادند، باز هم در حقشان استغفار کن، اما با همین خلافکارها باز هم مشورت کن، اللّهاکبر ما وقتی هم میخواهیم مشورت کنیم حتماً بایستی جزء جناح سیاسی خودمان باشیم. اگر از باند ما بود باهاش مشورت کنیم، اگر دوستش داشتم باهاش مشورت کنم، اگر دسته گل آب نداده مشورت کنم، قرآن میفرماید با کسی مشورت کن که یک: خلافکار بوده، دو: دسته گل آب داده، گنهکار هم بوده اما در عین حال چون هنوز در چهار چوب اسلام است باز ازش مشورت کن. این خیلی مهم است. ما مشورت میکنیم اما اگر بدانیم یکبار با مشورت دسته گل به آب داد، برو گم شو دیگه تا آخر عمرم از تو چیزی سؤال نمیکنم. نه آقا، هنر خداوند، اولیاء خداوند، یکی از هنرهای اولیاء خدا این است که افراد را بازسازی میکنند. گاهی هم یک کسی مثلاً یک کاری که نباید بکند میکند خدا میگیردش، گوشش را میمالاند، حالش را میگیرد دو مرتبه تعمیرش میکند میفرستدش سر جای اولش. مثل حضرت یونس، حضرت یونس یک کاری کرد که خدا دوست نداشت با مردم قهر کرد، به مردم گفت برید گم شید، من دیگه اصلاً، ولش کن، گفت خدایا اینها را نابود کن اینها آدم بشو نیستند. رفت کنار، از مردم قهر کرد و رفت سوار، کنار دریا و سوار کشتی شد که برود که برود که برود کشتی سنگین شد گفتند که آقا یکی باید خودش بیفتد یا بیاندازیمش وگرنه همه غرق اند، یکی باید فدا بشود، حالا کی حاضر است فدا بشود؟ قرعه کشیدند و به نام یونس در آمد، یونس را انداختند توی آب و یک نهنگ هم آمد و قورتش داد. «فنادی فی الظلمات سبحانک انی کنت من الظالمین» این همان آیهای که توی نماز قفیله میخوانند. بعد نهنگ آمد کنار دریا و این را پرتش کرد و خلاصه، قرآن میگوید اگر توبه نکرده بودی توی دل نهنگ آنجا نگهت میداشتم. بهرحال پشت کردن به مردم جزایش این است که قورت حیوان بشوی. هرکس به مردم پشت کند باید خوراک حیوان شود. وقتی پیغمبرش به مردم پشت کرد خوراک حیوان شد ما که دیگه هیچ چی. حالا او هضم نشد، ما هضم هم میشویم. پس میگوید به مردم پشت نکن. حالا «سبحانک انی کنت من الظالمین» گفت خداوند ایشان را از طریق حیوان نجاتش داد بعدش هم بازسازیاش کرد قرآن میگوید: «و أرسلناه الی مائه ألف أو یزیدون» دو مرتبه حضرت یونس را بسوی صد هزار نفر به عنوان پیغمبر فرستادیمش. یعنی نگفتیم که این پیغمبری که پشت کرد باید برای همیشه، ما گاهی وقتها یک کسی وزیر است، حالا مثلاً پنج تا رأی کم میآورد یا مثلاً خودش را نماینده کرده حالا مثلاً توی شهر یک خورده رای کم آورده نماینده مجلس نشده این آقای نماینده همچنان خودش را باخته میگوید من دیگر توی این شهر نباید زندگی کنم، چون مردم رای ندادهاندها، دیگر آبرو ندارم اصلاً بار و بنهاش را بر میدارد و میبرد یک استان دیگر. چی شده، پیغمبر هم پشت به مردم کرد، خدا حالش رو گرفت، خوراک حیوانش کرد، بعد تنبیهاش کرد، عذرخواهی کرد بازسازی کرد. بعد دو مرتبه فرستاد، اینطور نیست که حالا یک مرتبه اگر یک کسی خلاف کرد برای همیشه در همه کار سقوط کند که، بله حالا این آقا یک کار اشتباهی کرده، حالا جبران میشود، این، مشورت.
عدالت، حتّی با دشمن
مثله کردن حتی در سختترین شرایط میگفت عدالت، فرمود ابن ملجم را گرفتید، او یکی زده شما هم یکی بزنید «ضربهً بضربه»، اللّه اکبر، «ضربهً بضربه» را الان باید آمریکا، اروپا، همه دنیا بشنوند، یک کلمه یاد بگیرند، یک کلمه یاد بگیرند، ببین الان امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «ضربهً بضربه» ابن ملجم یک ضربه زده، «ضربهً بضربه»، یک ضربه به یک ضربه، یکی به یکی، برجی در آمریکا فرو ریخت، کار بدی بود، اما آمریکا افغانستان را با خاک یکسان کرد، یعنی در دنیا، اصلاً من تعجب میکنم هی میگویند مدنیت، مدنیتی نیست، هیچ زمانی به اندازه زمان حالا، وحشیگری نبوده، هیچ زمانی به اندازه حالا، کلمه مدنیت غلط است که الان ما بگوئیم، جامعه مدنی ما نداریم، گلاش آمریکا است که از همه وحشیتر است دو تا برج در آمریکا سقوط کرد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) جامعه مدنی است که میگوید: یکی به یکی یعنی عدالت، آمریکا میگوید کل کشور به یک برج، یعنی یک کشور را نابود میکند بخاطر یک برج ولی ما میگوئیم «ضربهً بضربه»، جامعه مدنی ما هستیم، آمریکا وحشی است، دنیا وحشی است، باز اگر جامعه مدنی باشد در نهجالبلاغه است، فرمود شما حق ندارید به ابن ملجم دو تا ضربه بزنید، ابن ملجم یکی زد شما هم یکی بزنید «ضربهً بضربه» یکی به یکی، حتی به قاتلاش میگوید یکی به یکی، الان کشورهای پیشرفته حاضرند یک شهر را بخاطر هوا و هوس یک نفر صدام میل پیدا کرده سردار قادسیه بشود، کل ایران را بمباران کرد که بخاطر این که به میل اش برسد، دنیا دنیای جنگل است، وحشیاند مترقی مائیم، دموکراسی مائیم، عزیز مائیم، از همه دنیا مدنیتمان بیشتر است و آنهایی که ادعای مدنیت میکنند خیلی هایشان در اوج توحشند. هنوز تو دنیا جنگ سفید و سیاه است، هنوز تو دنیا تو حمام سیاهها، سفیدها و سیاهها، حمامشان، مدرسه شان، ماشینهایشان جدا است. هتلهایشان جدا است، خوابگاههایشان جداست، هنوز تو نژاد گیر گرده و ما در صدر اسلام با اذان بلال مسئله نژاد پهلویمان حل شد. هنوز تعصب جاهلی و ناسیونالیستی تو دنیا مطرح است ما تو «السلام علینا و علی عباد اللّه الصالحین» مسئله ناسیونالیستی را پودر کردیم، هوا کردیم، ما هیچ وقت در نماز نمیگوییم «السلام علینا و علی ایرانیها، اسلام علینا و علی ترکها، السلام علینا و علی لرها، و علی کردها و علی عربها و علی سفید پوستها، السلام علینا و علی ارتشیها، سپاهیها، آخوندها، زنها، مردها، بچهها، هیچی، و علی عباداللّه الصالحین» درود بر بندگان خوب خدا، ما ناسیونالیستی را ریشهاش را توی «السلام علینا» میسوزانیم، ما تو نهجالبلاغه وقتی میگوید «ضربهً بضربه» یعنی آمریکا یعنی تازه بیا پهلوی نهجالبلاغه یاد بگیر، خجالت بکشید که مدنیت ما هستیم شما تو وحشیگری هستید. اصلاً افتخار باید بکنیم که شیعه هستیم افتخار کنیم مسلمانیم و آنها باید بسوزند و غصه بخورند که کلاه سرشان رفته، امام رضا (علیه السلام) به دو نفر فرمود «شرقاً او غرباً»، به شرق بروید، به غرب بروید، هیچ کمالی نیست مگر اینکه در قرآن و حدیث هست عیب ما یه چیز است و آن این که به این قرآن و حدیث یا آگاه نیستیم یا آگاه نیستیم یا آگاهان ما، بگید، عمل نمیکنند. مکتب غنی است، مکتب غنی است مثل بعضی پادگانها، مواد خوب است، گیر این است که یا آشپز بد میپزد یا سربازه نفله میکند. میگن مواد خوب است، آشپز خراب میپزد. ما باید پختیم باید مصرف کردیم قرآن هم همین را میگوید. قرآن یه آیه دارد، خدا رحمت کند آیه اللّه شهید صدر را تو کتاب اقتصاددانها راجع به این آیه خیلی قشنگ صحبت کرده، گفته قرآن میگوید: «سخّر لکم الشمس سخّر لکم القمر، سخّر لکم الارض، سخّر لکم الانهار» ابر و باد و مه و خورشید در دست توست، بعد میگوید: «ان الانسان لَظلومٌ کفار» این بشر است که از این امکانات خوب استفاده نمیکند، میگوید گیر توی تو است، گیر در ماست در مکتب گیر نیست، خدا رحمت کند شهید مظلوم بهشتی را، میگفت خواستید اسلام پیش برود دو تا کار کنید اسلام پیش برود یکی بگید مسلمانها از اسلام جدا، عمل مسلمانها خراب است ولی خود اسلام خوب است. یکی هم خرافات از اسلام جداست. اگر خرافات را از اسلام جدا کنیم مسلمانها را هم از اسلام جدا کنیم خود اسلام به عنوان یک مکتب پیش رو و پویاست آنچه باعث شده اسلام پیش نرود یا عمل ما بوده یا خرافات بوده. ایشان از آلمان آمده بود زمان طاغوت من رفتم دیدنش گفتم شما در آلمان چه میکردید در هامبورگ، گفت چطور، گفتم منم در ایران جوانها را جمع میکنم کلاسهایی دارم میخواهم ببینم شما در اروپا چه کردی من هم ببینم، ایشان گفت اسلام دو چیز مانع پیشرفتش است عمل مسلمانها و وجود خرافات. اگر خرافات و مسلمانها جدا بشوند خود اسلام نفوذ دارد و سریع پیش میرود. اسلام ناب است ما خرابش میکنیم. خدایا به حق امیرالمؤمنین (علیه السلام) قسمت میدهیم روز به روز ایمان ما را به اسلام و توفیق عمل به مرّ اسلام مرحمت بفرما (الهی آمین).
آنچه شب قدر برای خوبها مقدر میکنی برای همه ما مقدر بفرما (الهی آمین).
«والسلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته»