رمضان، ماه نزول قرآن
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
آغاز رمضان هشتاد و پنج، بیننده های عزیز بحث را می بینند. می خواهم یک مقداری راجع به قرآن یک صحبت هائی بکنم. عبدالله بن مسعود می گوید، پیغمبر(ص) فرمود که: (من قرا آیه فی رمضان او سبح کان من الفضل علی غیره کفضلی علی امتی.) یک آیه قرآن خواندن یا یک(سبحان الله) گفتن در ماه رمضان، فرق(سبحان الله) ماه رمضان با غیر ماه رمضان، فرق قرآن با غیر ماه رمضان، فرق پیغمبر است با باقی مردم. و باز امام باقر علیه السلام می فرمایند هر چیزی بهاری دارد و بهار قرآن هم ماه رمضان است. این دو حدیث را امروز صبح بهش بر خوردم، حدیث هائی هم که سالهای قبل از من و دیگران حتما ان شاءالله شنیده اید، این است که کسی اگر یک آیه بخواند در ماه رمضان، انگار همه قرآن را خوانده در غیر ماه رمضان.
اما حالا قرآن چیست؟ نکاتی را دیشب از قرآن و نهج البلاغه جمع آوری کردم برایتان بخوانم.
1- ارزش انسان به انتخاب راه و مکتب است
یکی که: انسان ارزشش به راهش است. چون بادیدن که ما ارزش خاصی نداریم. بعضی حیوانات زیر برف هم می بینند. یعنی در دیدن، بعضی از حیوانات از ما جلو هستند. در خوردن خیلی حیوانها از ما جلو هستند. در شهوت خیلی حیوانها از ما جلو هستند. خروس و مرغ، خیلی بیشتر هستند تا نر و ماده های انسان. در خوراک و شهوت و خواب. . بعضی حیوانها خوابهای طولانی دارند. پرواز. حیوانها، برخی پرندهها پروازشان ازما بیشتر است. لباس. پوست حیوانها. . اصلا گاهی وقتها انسانها حیوانها را می کشند که یک گوشه از پوستشان را پشت یقهشان دکور قرار بدهند. یعنی ما افتخار می کنیم که این نخ نیست، این پشم است. خیلی خب، پشم است. من انسان می نازم به اینکه به لباسم پشم است. حال آنکه او همه لباسش پشم است. یعنی ما شرفمان نه به خوراک است نه به پوشاک است نه به مسکن است. چون گاهی وقتها این کبوترها یک لانه درست می کنند سر درخت، درخته می افتد اما لانه متلاشی نمی شود. ولی یک باد می آید خانه بعضی ما را خراب می کند. زنبور عسل ساختمانی که برای خودش می سازد استاندارد است. به زاد و ولد نیست که بعضی حیوانها زاد و ولدشان از ما بیشتر است. به اطلاعات هم نیست. چون هدهد آمد پهلوی سلیمان گفت، سلیمانی، پیغمبری، اما من پرنده هدهد یک چیزی بلدم که تو پیغمبر هم بلد نیستی. آیهاش این است: «أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ» النمل/22 سلیمان گفت چه بلدی؟ هد هد گفت پرواز می کردم از فلان کشور، مردم فلان کشور خورشید پرست بودند. راهشان کج بود، کذا و کذا. یعنی گاهی وقتها پرنده یک چیزی را در هوا می داند که ما نمی دانیم. بنا براین شرف ما به انتخاب و مکتبمان است. و قرآن کتاب مکتب ماست. پس موضوع بحثمان راجع به قرآن است. ارزش انسان به مکتب و انتخاب اوست. و قرآن مکتب و هدایت ما در انتخاب است. ولذا قرآن می فرماید: «الرَّحْمَانُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» الرحمن/1-2 بعد می گوید «خَلَقَ الْإِنسَانَ» الرحمن/3 اول می گوید قرآن بعد می گوید انسان.
2- تفاوت های انسان و حیوان
یعنی اگر مکتب نباشد، آنوقت ما یک لاشه می شویم، می گویند اصول دین چند تاست؟ می گوئیم سه تاست: خوراک، پوشاک، مسکن. اون هم می گوید گاو گاو گاو. اگر خوراک است، زنده باد گاو. گاو در خوردن بیشتر می خورد، پوست کندن ندارد، سرخ کردن ندارد، ظرف شوری ندارد، مسمومیت غذائی ندارد، حیوانها خوراکشان از ما راحتتر است. پوشاکشان اتو نمی خواهد، پرو نمی خواهد، دکمه نمی خواهد، وصله نمی خواهد، ماشین لباسشوئی نمی خواهد. مسکنشان سیمان و میله گرد و. . .
انسان بودن ما به این است که انتخاب کنیم و بر اساس حق انتخاب کنیم، و قرآن کتابی است که به ما می گوید این راه درست است، این راه باطل است، این به این دلیل، این به این دلیل. شکوفائی عقل و خرد.
سوال: نمی شود غیر از قرآن راه دیگری برویم؟ چرا می شود. می شویم اینهائی که هستند. قرآن می فرماید: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَه وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَه» الزلزله/7-8 سر سوزن خیر و شر باید حساب و کتاب داشته باشد. در قیامت. در دنیا هم همینطور است. یک مثال بزنم. امام صادق(ع) به یکی از یارانش گفت به من اجازه بده دستت را فشار بدهم. گفت بفرما، اختیار با شماست، جان ما به فدای شماست. امام صادق(ع) دست او را گرفت مقداری فشار داد. وقتی فشار داد، دستش را برداشت. فرمود دیدی؟ جای فشار مانده. بعد امام صادق فرمود اگر کسی به همین مقدار دست کسی را فشار بدهد که جایش بماند، باید جریمه و کیفر و دیه بدهد. تازه امام صادق عزیز وقتی می خواهد دست یکی از یارانش را فشار بدهد، با اجازه فشار می دهد. می گوید حقوق مردم از بین نرود. الله اکبر. حدیثی چند وقت پیش دیدم که امام می فرماید اگر یک چیزی را شریکی می خوری، مثل انگور، خرما، اگر مقداری انگور می خوری، امام می فرماید چون شریک داری، یک دانه یک دانه حبه انگور را در دهانت بگذار، و اگر یکبار تصمیم گرفتی دو تا حبه بگذاری در دهانت، به رفیقت بگو می خواهم دو تا حبه بگذارم، اگر اجازه داد بگذار، که آنهم دو تا دوتا بخورد، نکند او یکی یکی بخورد و تو. . . وحق او از بین برود. یعنی در یک حبه انگور امام صادق می فرماید غافل نکن طرف را. الله اکبر. الله اکبر از این دین. دکتر های حقوق باید بیایند نهضت سواد آموزی، دکترهای غیر مسلمان، حقوق قرآن را قدم به قدم یاد بگیرند. اسلام میگوید اگر یک حیوانی زودتر از باقیها آمد مکه، صاحب حیوان امضایش از اعتبار می افتد. معلوم می شود اسبش را در راه خسته کرده و دوانده تا آمده است مکه. و اگر رحم به حیوان نکنی، امضایت از اعتبار می افتد. ظلم است. اسلام می گوید اگر حیوانی خواب است نکشش. سراغش نرو. در بیداری برو سراغ حیوان که قدرت جنب و جوش و پرش و فراری. . حیوان را نمی شود غافلگیرکرد. این دین ماست «عَلَّمَ الْقُرْآنَ» الرحمن/2، این دین ماست، اما دنیا. هنوز در دادگستری دنیا، قاضی شک دارد که صدام گناه کرده یا گناه نکرده. واقعا باید عزای ملی اعلام کرد. روز عزای ملی، دنیا شک دارد که آیا صدام ظالم هست یا ظالم نیست. در یک همچین دنیائی زندگی میکنیم. حالا آدم می فهمد که قرآن چه می گوید. قرآن، ارزش انسان به مکتب و انتخاب اوست، قرآن کتاب مکتب و هدایت ما است. حالا.
3- جایگاه قرآن در روایات
(من وقر القرآن فقد وقر الله) هر که قرآن را احترام بگذارد، (وقر) یعنی وقار، برای قرآن وقار قائل شود، انگار به خدا اقدام گذاشته است. ولذا(النظر فی المصحف من غیر قرائه عباده) اصلا کسی نگاه به قرآن بکند، در جلسات قرائت کسانی که نمی توانند قرآن بخوانند، بروند لای قرآن را باز کنند و نگاهش کنند. آنهائی که می خوانند، دنبال کلمات بروند. حتی بی سواد بی سواد نگاه به قرآن بکند، سه چیز نگاه کردنش عبادت است. نگاه به صورت عالم، نگاه به در خانه عالم، هیچ جای کره زمین راجع به تحصیل یک همچین کلمه ای نداریم که نگاه به در خانه عالم هم عبادت است. اسلام راجع به علم می گوید نگاه به در خانه عالم هم باید بکنیم. نگاه به صورت عالم عبادت است. نگاه به کعبه عبادت است. نگاه به پدر و مادر با احساس محبت هم عبادت است، نگاه به قرآن ولو نمی توانی بخوانی عبادت است. چقدر ما عبادت می توانیم بکنیم و از دستمان می رود. داریم(من استمع القرآن) کسی نوار قرآن دارد گوش می کند، در ماشین یا درماه رمضان یا غیر ماه رمضان، فقط دارد گوش می دهد، (من استمع القرآن کتب الله له بکل حرف حسنه) هر حرفی که می شنود یک ثواب می برد. یعنی وقتی می خواند که «اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ» الرعد/16 خالق چهار تا حرف است. خ، الف، لام، قاف. یعنی چهار تا ثواب روی شنیدن کلمه «خَالِقُ» دارد. (افضل العباده قرائه القرآن) بهترین عبادت قرائت قرآن است. (البیت اذا قرئ فیه القرآن یتّسع علی اهله) بعضی خانهها که قفل شده، میگوید اگر قرآن بخوانید قفل باز می شود. (وکثر خیره و کان سکانه فی زیاده) اهل خانه هم 0خیر و برکت می بینند. (القرآن عهد الله) قرآن پیمان خداست. (ینبغی للمرء المسلم ان ینظر فی عهده).
4- قرآن، پیمان خدا با مردم
این حدیث است که(القرآن عهد الله) قرآن پیمان خداست. آنوقت آیه قرآن می فرماید «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» البقره/40 اگر شما به عهد من وفا کنید من هم به عهد شما وفا می کنم. قرآن پیمان خداست، اگر شما به پیمان خدا وفادار باشید، من هم وفا می کنم. چه کنیم دعایمان مستجاب شود؟ تو گوش به حرف خدا بده، خدا هم گوش به حرف تو می دهد. قرآن عهد خداست، کسی اگر به عهد خدا وفا کند، من هم به عهد شما وفا می کنم. افرادی که دعایشان مستجاب می شود، اینطور نیست که از آسمان افتاده باشند پائین دعایشان مستجاب شود. بنده ای بوده واجبات را انجام داده، حرام را انجام نداده، دعایش مستجاب می شود. مشکلی نیست. خب. اگر در خانه قرآن باشد، خوانده نشود، یا در محله مسجدی باشد که کسی نرود نماز بخواند، یا عالمی باشد که کسی ازش سوال نکند، حدیث داریم این سه نفر روز قیامت شکایت می کنند. عالمی که ازش سوال نشود، مسجدی که در محله است و نمی روند سراغش، . . اصلا همسایه مسجد نمازش را در خانه بخواند، نمازش ارزشی ندارد. (لا صلاه لجار المسجد الا فی المسجد) این حدیث هائی که کسی سه کلاس هم درس خوانده باشد، معنای حدیث را می تواند بفهمد. (لا) یعنی چه؟ نه. (صلاه) یعنی چه؟ (جار) هم یعنی همسایه. (لا صلاه لجار المسجد) می گویند خانه فلانی در جوار فلانی است، جوار یعنی همسایه(لا صلاه لجار المسجد الا فی المسجد). این حدیث است. همسایه مسجد اگر در خانهاش نماز بخواند، البته ظلم به خودمان کرده ایم هان! شما اگر بدانید در خانه هم اگر یک کاری بکنید تلویزیون سیاه و سفید بهت می دهند، چهل متر اگر بروی بیرون تلویزیون رنگی بهت می دهند، . . ما برای سیب زمینی یک کیلومتر راه می رویم. گاهی میوه می خریم، می گوئیم برویم میدان بخریم. اسفناج های آنجا کیلوئی مثلا دو فلس ارزانتر است. چطور برای یک پارچه. . . . گاهی وقتها یک بشقاب می شکند، یک بشقاب را برمیداریم تمام چینی فروشها را تاب می خوریم که یک بشقاب بخریم که گل بشقاب ششمی به بشقاب پنجمی بخورد. برای یک گل سفال یک خانم سه ساعت در بازارها پرسه می زند، یا یک آقا برای دو کیلو اسفناج سه ساعت تاب می خورد که یک جائی میوه ارزانتری بخرد. چطور شد که ما برای نمازی که این همه ثواب دارد غافلیم؟ نماز جماعت از ده نفر که گذشت، هیچ فرشته ای حسابش را نمی تواند بکند. فرشته هایی که عدد شنها و اتمها و سلولها و قطرات باران و برگها و نفسها و موها. . . فرشته هائی که عدد همه چیز را دارند، حساب نماز جماعت را نمی توانند حساب کنند، بشرطی که از ده نفر بیشتر شود. یک مثال هم یک وقتی زدم، گفتم اگر شما یک انگشت داشته باشی باهاش تلفن می گیری دو تا داشته باشی، سطل ماست بلند می کنید، سه تا داشته باشی، سیب زمینی برمیداری، چهار تا داشته باشی، سطل آب برمیداری، پنج تا داشته باشی، آمپول می زنی، همینطور هر انگشتی کارهایش اضافه می شود به ده تا، انگشتان که به ده تا رسید، دیگر هیچ کس نمی تواند حسابش را بکند. یعنی کاری برای بشر روی کره زمین پیش نیامده باشد که نیاز داشته باشد که این کار یازده تا انگشت لازم داشته باشد. یعنی اینطورنیست که یک جوانی بیاید و بگوید که آقا یک کاری پیدا شد که آدم یازده انگشتی می خواستند، منتها متاسفانه من چون ده تا انگشت داشتم مرا استخدام نکردند. یعنی کار یازده انگشته روی کره زمین تا حالا پیدا نشده. یعنی به ده تا که رسید، دیگر هیچ کس حسابش را ندارد. نماز جماعت هم همینطور است. نماز جماعت به ده تا که رسید، هیچ کس نمی تواند حسابش کند، محدودیت دیگر ندارد.
5- فضیلت حفظ قرآن کریم
(لا تکون فوق حافظ القرآن) یا(حفظ القرآن درجه) بالاتر از حافظ قرآن درجه ای نیست. حفظ قرآن را اگر کسی بهش فشار نمی آید، خوب است. حفظ قرآن ارزش است، کمال است، فضیلت است. به شرطی که فشار به طرف نیاید. چون من سراغ دارم آدم هائی که با تحمیل، یا تحمیل خودش به خودش، یا تحمیل پدرو مادر و استادش، با زورقرآن حفظ کرده، بعد مثل فنری که با زور فشارش میدهی تا دستت را برداشتی، می پرد بالا. هیچ چیزی تحمیلی خوب نیست. یک بابی داریم در روایات، نوشته(باب الاقتصاد فی العباده) اقتصاد، قصد یعنی میانه روی. یعنی در عبادت هم میانه رو باش. به اندازه. اگر دعای کمیل را حال نداری همهاش را بخوانی، دو صفحهاش را بخوان، یک صفحهاش را بخوان. قرآن کیلوئی و متری نیست. قرآن می گوید: «فَاقْرَءُوا» المزمل/20 قرائت کن، «مَا تَیَسَّرَ» هر چه برایت آسان است. همین که دیدی که. . . سخنرانی هم همینطور است. مطالعه هم همینطور است. باید همیشه نشاط باشد در کار. کار اگر نشاط نداشته باشد، ارزش ندارد. قرآن دو دفعه از نمازهای با کسالت گله کرده، گفته وقتی نماز می خوانند، در حال کسالت نماز می خوانند. نماز با کسالت. یا پول خرج فقرا می کنداما با کراهت «وَهُمْ کَارِهُونَ» التوبه/54. نماز با کسالت «وَهُمْ کُسَالَى» التوبه/54 در حال کسل نماز می خواند. نماز با کسالت، زکات با کراهت. نشاط باید باشد، این مهم است. خب.
6- آموزش قرآن به فرزندان
(من علم ولده القرآن فکانما حج البیت) هر که به بچهاش قرآن یاد بدهد، انگار رفته مکه یعنی ثواب حج می دهند به پدر و مادری که قرآن یاد بچهاش داده باشد. (من اعطی علم القران فزعم ان احدااعطی خیر مما اعطی فقد عظم صغیرا و صغر عظیما) کسی اگر علم قرآن بلد باشد فکر کند کسی چیزی از این بهتر دارد، حالیش نیست. اگر کسی طلا دارد و در ذهنش برود حساب کند آهن بهتر است، حلبی بهتر است، فلز بهتر است، چی بهتر است، چی بهتر است، اگر کسی طلا داشته باشد بعد فکر کند فلزی دیگر بهتر از آن است، حالیش نیست. حالیش نیست. قرآ ن گفته اگر کسی علم قرآن داشته باشد و فکر کند دیگری چیزی از او بیشتر دارد حالیش نیست یعنی حالیش نیست که چه سنگینی را سبک میداند چه سبکهایی را سنگین می پندارد، خیال می کند.(معلم القرآن یستغفر له کل شیء حتی الحوت فی البحر) برا ی کسی که قرآن درس میدهد به کسی، همه موجودات حتی نهنگ دریا استغفارمی کند. از نظر ما، ازنظر این دین، ازنظر قرآن، همه موجودات شعور دارند. خلاص. یعنی گنجشک نماز میخواند. نماز گنجشک هم ازنماز بنده بهتر است. چون قرآن راجع به نماز پرندگان میگوید «کُل» این کلمه(کل) را که میدانید، کل همهشان. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ» النور/41 «عَلِمَ» را هم می دانید، «صَلَاتَهُ» را هم میدانید. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ» النور/41 پرنده نماز می خواند، تسبیح هم دارد، و حالیش هم هست که نماز می خواند «عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ» یعنی پرنده اهل عبادت است و در همان دنیای خودش در همان سر و صدائی که دارد، عبادتی که دارد، می فهمد. ولی ما نماز میخوانیم و نمی فهمیم. نماز گنجشک از نماز بنده بهتر است. چون راجع به نماز بنده می گوید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» الماعون/4-5 راجع به نماز بنده خدا می گوید «سَاهُونَ». «سَاهُونَ» یعنی سهو دارد. یعنی حواسش پرت است. گاهی بین یک و دو، حالا طوری نیست شک بین یک و دو، گاهی بین دو و سه، خب باز هم طوری نیست، گاهی بین سه و چهار، باز هم طوری نیست. بعضی شک بین دو و پنج میکنند. این دیگر خیلی گیج است. یک کسی آمد پیش یک آقا من روضه بودم، یادم نبود، کلی غذا خوردم. آقا فرمود خب یادت نبوده، روزهات درست است. گفت آقا ببخشید یادم نبود، دو سه تا لیوان هم آب خوردم، آقا فرمود باز هم یادت نبوده، روزهات درست است. گفت آقا یادم نبود، رفتیم خانه به خانواده هم با هم بودیم و حمام هم رفتیم. ، آقا فرمود خب یادت نبوده، روزهات درست است. گفت آقا یادم نبود رفتیم در حوض، سرم را هم زیر آب کردم. آقا گفت بیا! مسلمانی که اینقدر مثل تو خنگ است، باید درجه بگیرد. به نظرم آن هم می خواست آخوند را دست بیندازد. ظاهرش این بود که میخواست شیخ را دست بیندازد، شیخ هم پاتک زد. گفت یک مسلمانی که مثل تو اینقدر گیج است، باید درجه داد. حالا گاهی وقتها، طرف گیج گیج است. خب. صلوات بفرستید. . . از نظر قرآن، تسبیح، هم ماضی هم مضارع.
7- تسبیح موجودات هستی در برابر پروردگار
هم در قرآن داریم «سَبَّحَ لِلَّهِ» الحدید/1 «سَبَّحَ»، فعل ماضی است، یعنی در گذشته موجودات هستی(سبحان الله) گفتهاند، هم در قرآن داریم «یُسَبِّحُ لِلَّهِ» الجمعه/1 یعنی در آینده هم(سبحان الله) خواهند گفت. یعنی کل هستی هم در گذشته تسبیح گفته هم در آینده، هم(سبح) داریم، هم(یسبح) هم مصدر. «سُبْحَانَ الَّذِی»، (سبحان) مصدر است. «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ» الإسراء/1. هم «سُبْحَانَ» داریم در قرآن، هم «سَبَّحَ» داریم، هم «یُسَبِّحُ». یعنی هستی دارد تسبیح می گوید و تسبیحی هم که خداوند تعریفش را می کند، تسبیح آگاهانه است. وگرنه تسبیح بی شعور که. . بله این ساعت بسیار خوبی است، عقربه هایش بیست و چهار ساعت در حال حرکت است، بابا عقربک ساعت در اختیار خودش نیست. چیزی که حرکتش اختیاری نباشد، قابل ستایش نیست. شما هیچ وقت به عقربک ساعت نمی گوئید متشکرم، قربان شما، مخلص شما، خدا حافظ شما. . . . هیچ وقت پیش عقربک ساعت تواضع نمی کنید، چون این حرکتش حرکت اختیاری نیست. اگر وارد شدی دیدی گفتند برپا، احترام کردند، شما می گوئید آقا متشکرم. چون این برپا اختیاری بود. حرکت اختیاری ارزش دارد. حرکت غیر اختیاری که چیزی نیست. خدا وقتی دارد تعریف می کند «سَبَّحَ لِلَّهِ»، «یُسَبِّحُ لِلَّهِ»، دارد از تسبیح ستایش می کند، پیداست تسبیحشان، تسبیح اختیاری است. اگر دیدیم خداوند از تسبیح موجودات ستایش می کند، پیداست این تسبیح، تسبیح اختیاری است. و الا اگر عقربک باشد که آدم از عقربک ساعت که تشکر نمی کند.
(خیارکم من تعلم القرآن و علمه) بهترین شما کسی است که قرآن یاد بگیرد. اصلا ماهنوز مزه قرآن را نچشیدیم. و باید یک کاری کنیم که مزه قرآن را بچشیم. حالا.
8- تلاوت قرآن همراه با ترجمه آیات
چگونه قرآن بخوانیم. راجع به اینکه چگونه قرآن بخوانیم، می فرماید(لا یکون هَمَّ احدکم) قرآن را کیلوئی و متری نکنیم. (لا یکون هَمَّ احدکم) یعنی همتتان، هدفتان آخر سوره نباشد. یعنی نخواهید که. . . آقا چند تا خواندی؟ سوره فلان تمام شد؟ نه من هنوز وسط هستم. یالا بخوان. یعنی قرآن را هدفتان این نباشد که. . (لا قرائه لمن لا تدبر له) قرائت باید همراه با تدبر باشد، لااقل ترجمه. یکی از خوبیهای بعد از انقلاب، این است که ما قبل از انقلاب، ترجمه قرآن کم داشتیم. الآن ترجمه های زیادی نوشته شده و قرآن را. . . . بعضی ترجمهها را هم علمای درجه یک ترجمه کردهاند. مثلا آیت الله مشکینی یک ترجمه ای دارند، خب یک ترجمه سنگینی است، آیت الله مکارم ترجمه دارند. این ترجمهها که افرادی ترجمه کردهاند که بالای پنجاه سال درس خواندهاند و درس دادهاند. این ترجمهها خب حسابش فرق می کند، ترجمه های دیگر هم داریم آنها هم بد نیست اما خب آنها گاهی یک چیزهائی درشان است که آدم، یعنی مثل گوشت ماهی که گاهی تیغ هم دارد، ولی بعضی ترجمهها هست تیغش کم است، بعضی هیچ تیغ ندارد یا تیغش در حد اقل است. ضمنا این را هم بگویم، یک قرآن با ترجمه باشد، آدم وقتی آن صفحه را می خواند، زیرش هم ترجمهاش را بخواند، حد اقل اقل. قرآن از خیلی زوایا باید فکر شود. ما همینطور می گوئیم: «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، «وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ» التین/1 قسم به انجیر و قسم به زیتون. این یک رساله د کتراست. یعنی در آینده علم پزشکی ثابت خواهد کرد در یک پژوهش علمی، در یک کشور، که رابطه بین زیتون و انجیر چیست و چرا نگفته(والتین و التمر) چرا نگفته(و التین و النخل) چرا نگفته(و التین و العنب) چرا انجیر و زیتون را باهم گفته؟ چرا نگفته قسم به انجیر و قسم به. . . چرا انجیر و انار را پهلوی هم نگذاشته؟ اگر صد رقم میوه داریم، چرا انجیر و موز را پهلوی هم نگذاشته؟ اسم موز هم در قرآن آمده «وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ» الواقعه/29 طلح یعنی موز. چرا باقی میوهها را. . . این که رابطه بین انجیر و زیتون چیست؟ این دو تا چطوری است؟ با هم جمع بشوند چه می شود؟ رابطهاش چیست؟ بعضی کلماتی که قرآن پهلوی هم گذاشته، یک کد می دهد، یک گرا می دهد که می گوید خودت برو دنبالش. برو ببین به کجا می رسی؟ چطور شد که ما یک دارو فروشی می خواهیم باز کنیم می فهمیم که دارو فروشی کجا باز کنیم، دارو فروشی را یک جائی باز می کنیم که بالایش دکتر است، یعنی دارو و دکتر می گوئیم باید. . . . یک شلغم فروش میداند که زمستان شلغم بفروشد تابستان فالوده. یعنی یک کبابی می فهمد که این کباب را باید با ریحان خورد، با نعنا نمی خورند، یک زن خانه دار می داند که این شیربرنج چقدر شکر می خواهد، خدائی که هستی را آفریده، کلماتی که پهلوی هم می گذارد را همینطور پهلوی هم می گذارد؟ اینطور نیست. تمام کلمات قرآن در چه قالبی آمده، چرا اینجا گفته(سبح) آنجا گفته(یسبح) آنجا گفته(سبحان)، چرا این کلمه چهار بار آمده آن کلمه ده بار، چرا این کلمه اول آمده آن کلمه آخر، چرا این در مکه نازل شده این در مدینه، این جغرافیائی کلمات یک دنیائی است که هنوزاین دنیا برای بنده آخوند هم که الان شصت سالم است، پانزده سالگی طلبه شدهام، چهل و پنج سال است آخوندم، هنوز اقرار میکنم پشت دوربین تلویزیون(بسم الله الرحمن الرحیم)اینجانب محسن قرائتی، نفهمیدم. والله نفهمیدم. یک چیزی هم بگویم استاد هایمان هم نفهمیدند. نمی دانید قرآن چیست. امیرالمومنین میگوید این دریا عمقش برای هیچ کس تا حالا ثابت نشده، گاهی وقتها دو تا کلمه دارد یکی با الف و لام یکی بی الف و لام. میگوید: «یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ إِنَاثًا» الشورى/49(اناث) یعنی خدا به هرکسی بخواهد دختر میدهد. دختر بی الف و لام است. بعد نمی گوید(وَیَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ ذُّکُورَ) بلکه می گوید: «وَیَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ الذُّکُورَ» مرد را الف و لام بهش می دهد. زن را الف و لام بهش نمی دهد. این چرا الف ولام دارد این ندارد؟ فرمول دارد. چرا «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» الحمد/5 قبل از «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» است؟ فرمول دارد. من تا حالا هجده تایش را فهمیدهام. یعنی هجده تا فرمولی که چرا «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» قبل از «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» است. هجده تا دلیل دارد که من طلبه کم سواد فهمیدهام. خیلی قرآن رمز است.
بنابراین، ماه رمضان وقت این است که آقایون بروید سراغ علمای شهرها. منتهی علمای پیر را کاریشان نداشته باشید. بندگان خدابعضیها پیرند، مریضند. طلبه هایی هستند هم خوب درس خواندهاند، هم خیلی درس خواندهاند هم تازه نفس هستند. طلبه های باسواد را اصرار کنید که بجای منبر، یک آیه تفسیر بکنند. منبرها خوب است ولی بیشترش حرف است. خواب و شعر و قصه وتاریخ و. . . . پایش به جائی بند نیست. شعر که شعر است. ممکن است خوب باشد ممکن است بد باشد. خواب هم که خواب است. چند درصدش دروغ است چند درصدش راست. آمد پهلوی ما گفت خواب دیدهام امام رضا گفته برو پهلوی قرائتی بهت وام می دهد. گفتم به امام رضا بگو قرائتی گفت تو دیگر مثل بازاریها نباش. اول پول بفرست بعد حواله بفرست. آمد گفت آقا خواب دیدم که فلان مشکل را قرائتی حل می کند. گفتم به امام رضا بگو که. . این را من نگفتم، این را یک کس دیگری گفت، می گفت به امام رضا بگو لطفا اگر می خواهی. . خودت بیا به خواب من، چرا به خواب تو آمده؟ خوابها، به خصوص خوابهائی که می بینند خدمت امام زمان می رسند، اکثرش دروغ است. ای دکان باز شده، حقه باز پیدا شده. خانهشان صلوات، دود، اسفند، گوسفند. . . از بیخ دروغ است از بیخ دروغ است. بنا براین خواب معلوم نیست راست است یا دروغ، تاریخ معلوم نیست راست است یا. . . آن که قطعی قطعی قطعی است قرآن است و روایات معتبر. تقاضا کنید از روحانیون، یک آیه تفسیر کنند. وقتش هم ماه قرآن است.
خدایا هر چه نسبت به قرآن غافل بوده ایم و مزهاش را نچشیده ایم، خودت کمکمان کن هم مزه قرآن را بچشند، بچشیم هم به دیگران بچشانیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته