رشد علمی، عاطفی و روحی انسان
2- علایق و آرزوها، نشانههای رشد
3- کسب علم در راه رضای خدا
4- تدبّر در قرآن، تفکّر در طبیعت
5- رشد روابط عاطفی و اجتماعی
6- ایستادگی حضرت ابراهیم در برابر انحراف فکری
7- تلاش اولیای خدا برای رشد علمی
موضوع: رشد علمی، عاطفی و روحی انسان
تاریخ پخش: 27/12/88
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد. الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما در این جلسه، بحث رشد است. ما در زبان خودمان میگوییم: فلانی رشد کرد. رشد چیست؟خیلی بحث قشنگی هم هست. یعنی واقعاً اگر شما نسل نو این بحث را عنایت داشته باشید، آنکسی که شما را آفرید، میگوید: رشد چیست؟ دیگر بیخودی نمیگوییم: فلانی رشد کرد. اتفاقاً فلانی سقوط کرد. شما خیال میکنید، رشد کرد. معنای رشد چیست؟ رشد واقعی چیست؟ ما رشد کردیم، یا رشد نکردیم؟ رشد افراد را چگونه ارزیابی کنیم؟ بحث قشنگی است. من خودم دیشب چند ساعتی یادداشتهایم را دیدم و یک خرده تحقیق کردم، صبح دیدم خوشحال شدم. بعد از خدا خواستم، خدایا این بحث را میکنم خود من را هم رشد بده.
1- رشد دنیوی با کسب ثروت و شهرت
بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع بحث رشد، بعضیها رشدشان، رشد مادّی است. میگویند: فلانی رشد کرد. یعنی چه؟ یعنی مثلاً ثروت پیدا کرد. یعنی شهرت پیدا کرد. یادم نمیرود. یکوقت یک طلبهای از کاشان به تهران آمد. گفت: من آمدم مثل تو شوم. گفتم: مگر من چه کسی هستم؟ گفت: تو رشد کردی. گفتم: برای چه؟ گفت: آخر تلویزیون تو را نشان داده است. گفتم: تلویزیون، راز بقا و شغال را هم نشان میدهد. (خنده حضار) مگر هرکسی در تلویزیون رفته رشد کرده است. مشهور شده است. شهرت رشد نیست. کوه هیمالیا را همه دنیا میشناسند. اما حالا میتوانید بگویید کوه هیمالیا رشد کرد. میگوییم: به چه دلیل؟ چون مشهور است. ببینید ما قاطی میکنیم. فکر میکنیم اگر مشهور شویم… فلانی رشد کرد، رأی آورد. مگر هرکسی رأی آورد، رشد کرد. در دانشگاه قبول شد! خوب حالا حتماً رشد این است؟
من رشدها را مینویسم بعد ببینیم کدام یک درست است؟ ثروتش، شهرتش، مدرکش، عرض به حضور شما که قیافهاش، ماشاءالله چه رشدی کرده است! (خنده حضار) اینها یک رشدهایی است که در جامعهی ما خیلیها به اینها رشد میگویند. قرآن نقل میکند، آیاتی هم داریم که میگوید: اینها رشد نیست. «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً» (کهف/34) یک نفر به یک نفر دیگر گفت: من مالم از تو بیشتر است. فکر میکرد، حالا که پولش بیشتر است، رشد کرده است. «أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْر» (زخرف/51) حکومت مصر برای من است. یعنی فکر میکند حالا که مثلاً حکومت دستش است، رشد کرده است. «أَراذِلُنا» (هود/27) اینها لات و لوتهای گدا هستند. اینها اراذل و اوباش هستند. ما کلاسمان بالا است. فکر میکند اگر کنار فلانی بایستد و عکس بیاندازد، رشد است. گنجشک روی منار هم بنشیند، گنجشک است. طاووس در چاه هم برود، طاووس است. سر منار نشستن، دلیل این نیست که حالا چون شما کنار فلانی نشستی عکس گرفتی، پس آدم مهمی هستی. نه! مواظب باشیم قرآن به چه کسانی گفته: «اوّلئِکَ». میدانید یعنی چه؟ آنها. «اوّلئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» (حجرات/7) راشد، رشد اینها است. رشد چیست؟ به چه کسانی میگوید: «اوّلئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»؟
2- علایق و آرزوها، نشانههای رشد
نشانهی رشد جامعه، اگر خواسته باشیم ببینیم جامعه رشد کرده یا نه، میتوانید از این ابزارها استفاده کنید. نوع تیراژ کتابها، چه کتابی بیشترین چاپ را دارد؟ اگر کتابهای طنز زیادتر چاپ میشود، پیداست که این جامعه، جامعهای است که به سمت جک میآید. الآن شما خودتان هرکس پای تلویزیون نشسته است، من ده، دوازده چیز نوشتم امشب ببینید رشد کردید یا نه؟
1- در طاقچهی اتاقت چه کتابهایی است؟ 2- در آلبومت عکسهای چه کسی است؟ عکس چه کسانی را در آلبومت جمع کردی؟ از این عکسهایی که آدم جمع میکند. ما داریم آدمهایی را که قوطی کبریت جمع میکنند. ته سیگار جمع میکنند. نمیدانم انواع تمبر جمع میکنند. نیروی شما صرف چه میشود؟ عمرتان را کجا صرف میکنید؟ از اینکه عمرتان را صرف چه میکنید، پیداست رشد کردید یا نه؟ نسبت به چه چیز حسّاس هستید؟ عوامل رشد، اینها تابلو شود در دبیرستانها زده شود.
*راههای شناخت رشد:
1- نوع کتاب، چه کتابی را مطالعه کردی. نوع جمعآوری شدهها، چه چیز جمعآوری میکنی؟ نوع محفوظات، آقا دو تا شعر بخوان ببینم چه شعری حفظ هستی؟ از آن شعرهایی که حفظ هستی پیداست کلّهات کجا میرود. عمر و جوانیات را کجا صرف میکنی. چه چیزی حفظ هستی؟ نوع حساسیّت، به چه چیز حسّاس هستی؟ به چه چیزی حسّاس هستی؟ نوع صرف وقت، وقتت را روی چه چیز حساب میکنی؟ نوع افتخار، به چه چیز افتخار میکنی؟ نوع سؤالات،
نقل میکنند حضرت امیر فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» (بحارالانوار/ج3/ص224) هرچه میخواهید سؤال کنید من جواب بدهم. یک کسی آمد گفت: یا علی! سر من چند تا مو دارد؟ چقدر آدم خل است. چقدر خل است! ما آدمهایی داریم که به اندازهی یک الاغ، الاغ است. آدمهایی داریم چند تا الاغ، الاغ هستند. (خنده حضار) آدم از حضرت علی میپرسد موهای سر من چند تا است؟ نوع سؤالات، نوع آرزوها، چه آرزو داریم؟ نوع لباس، حضرت عباسی گاهی کفشها و لباسها را آدم میبیند، میگوید: بینی و بین الله اگر این در آفریقا بود، میگفتند: آقا هرطوری کفش دوست داری این کفش را بردار. آخر برای راه رفتن مشکل است. این لباس تنگ است. مثلاً یکجایی در یک مجلّهای، در یک فیلمی دیده است، و گرنه همه میدانند رانشان کلفت است، ساق پایشان باریک! برای رانی که کلفت است، تنگ میدوزد. ساقی که باریک است، پاچه را گشاد گرفته است.(خنده حضار) یعنی میداند ساقش باریک است، برای ساق پا، پاچه را گشاد میگیرد. برای بالای زانو که ضخیم است، تنگ میگیرد. اصلاً نمیبیند چه میکند.
آرایش، نوع لباس وآرایش، اصلاً نمیداند خوشگل است یا زشت، فقط دلش میخواهد این رقمی باشد. میگوییم: آقا راستش را بگو. تو اگر راست آینه رفتی، خودت را دیدی و این رقم را خوشگلترین و پسندیدی خوب طوری نیست. میگویی: آقا من این را دوست دارم. اما گاهی هم نه راست آینه نایستاده است. راست آینه هم نایستاده است. همینطور یک جایی دیده است. ببینید این چیست؟ چون این بحث شب جمعهی آخر سال است، در شب جمعهی آخر سال بانکها میگویند: رشد کردیم. بازاریها میگویند: رشد کردیم. کارخانهدارها میگویند: رشد کردیم. بعضی میگویند: رشد نکردیم. واقعاً رشد چیست؟ نوع لباس و آرایش. نوع تشویقات، از نوع تشویقات میشود فهمید. نوع آداب و رسوم و عادات. نوع پرستشها و دعاها.
یکبار یک هیأتی بود، حدود ظهر عاشورا گریه و عزاداری، یک نفر گفت، روی چهارپایه رفت. گفت: مردم! یک دعا میخواهم بکنم، با تمام وجود آمین بگویید. گفتیم: یا ابالفضل چه اتفّاقی افتاده است؟ گفت: خدایا گرفتار تب نشویم. اصلاً یخ کردم که حالا تب میکنی یک قرص آکسار آسپیرین بخور خوب میشوی. آخر ظهر عاشورا بعد از این همه گریه میخواهی تب نکنی. یا به جوان میگوییم: آرزویت چیست؟ آرزویم این است که من در کنکور قبول شوم. خوب کنکور خوب است، اما آخرین آرزوی جوان نباید کنکور باشد. آخرین آرزو نیست. کنکور یک کمال است. آخرین آرزو نمیشود. دعا کن یک خانهی شخصی داشته باشیم. خانهی شخصی خوب است، ولی آخرین آرزو نباید باشد.
3- کسب علم در راه رضای خدا
انسان بینهایت است. امیرالمؤمنین میگوید: قیمت تو بهشت است. ارزانتر بفروشی، باختی. با غیر خدا معامله کنی، حتی اینهایی هم که ریا میکنند اشتباه میکنند. اگر میخواهی ریا کنی، برای خود خدا ریا کن. برای خود خدا ریا کن. چرا برای مردم! مردم از ترس پشه در پشهبند می روند. نه زوری دارند، نه پولی دارند. حالا مرید این هم شوند، فوقش به تو رأی بدهند چهار سال، هشت سال، گیرم رییس جمهور شوی، بعد از هشت سال میخواهی چه کنی؟ که چه شود؟ رشد شما،
اینکه قرآن دائم میگوید که: «فی سبیل الله»، «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»، «لِوَجهِ الله»، مواظب باشیم حالا ما که ریشمان سفید شد و دیگر 65 سالمان شد. دیگر حالا پشممان را بافتیم، زمینمان را ساختیم، شما نسل نو هستید. میخواهید با چه کسی معامله کنید؟ میخواهی کنکور بگیری که چه شود؟حالا مهندس و دکتر شدی، این آخرش که نیست. مهندس و دکتر، فوق لیسانس و اینها، اینها کف است. یعنی حالا که دکتر شدی، حالا اوّل مطالعهی تو است. مثل یک طلبهای که ده سال درس میخواند، صد تا کتاب میخواند به خارج میرسد. این درست است حجه الاسلام شده است، ولی حجه الاسلامی آغاز کار است، نه آخر کار. مراجع ما کارهایشان از هفتاد سالگی شروع میشود. نهایت چه؟
نوع مجسّمهها، نوع شعارها، نامگذاریها، نوع نامگذاریها، اسمهایی که روی بچّهاش میگذارد. به کسی گفتم: اسم بچّهات چیست؟ گفت: فلان. گفتم: یعنی چه؟ گفت: خودم هم نمیدانم یعنی چه؟ شنیده ام نوهی یکی از سلاطین اشکانیان است. نگاهش کردم آخر تو نمیدانی زهرا یعنی چه؟ زهرا یعنی درخشنده، فاطمه میدانی یعنی چه. «فَطَمَ» یعنی جدا، یعنی یک زن استثنایی است. زنی است که از همهی زنها جداست. احمد یعنی برترینها. محمود یعنی پسندیده، حَسَن یعنی زیبا، جمال یعنی خوشگل، جلیل یعنی بزرگوار، مجید یعنی بزرگوار، صادق یعنی چه، رضا یعنی چه، آخر شما چرا یک اسمی را که میدانی نمیگویی، بعد میگویی: به نظرم یکی از نوه های سلسلهی اشکانیان است. آدم غصّه میخورد از اینکه بعضیها نمیفهمند. نمیفهمند. حالا یکوقت یک کسی یک اسمی را گفت، گفتم: این اسم چه کسی است؟ گفت: یک تیغی در آفریقا است. گفتم: بابا ایران این همه گل دارد. گلهای ایران را ول کردی، رفتی تیغهای… این پیداست که رشد نکرده است. راه رشد اینها است.
مواظب باشیم هرکاری میکنیم منطق میخواهد. به چه دلیل؟ چرا به ما گفتند: از اعلم تقلید کن؟ یعنی اگر با بودن اعلم سراغ غیر اعلم رفتی، رشد نکردی. شما اگر دو تا راننده باشد، یکی پایه یک، یکی پایه دو، سوار ماشینی میشوی که رانندهاش پایه یک باشد. اگر یک مهندسی 50 تا خانه ساخته، یک مهندسی 3000 خانه ساخته باشد، زمینت را به آن کسی میدهی که 3000 خانه ساخته است. به ما گفتند: تقلید اعلم یعنی چه؟ گفتند: باتقوا ترین. اگر بنا باشد که مرجع من هم تقوا نداشته باشد، خوب بنا است بیتقوایی باشد خودم بیتقوا هستم. اینکه میگویند: مرجع تقلید باسوادترین، با تقوا ترین، زاهدترین، مخلصترین، دائم گفتند برای چه؟ این نشانهی رشد است.
4- تدبّر در قرآن، تفکّر در طبیعت
عوامل رشد چیست؟ 1- تدّبر در قرآن، قرآن سیمای خداست. سیمای خداوند قرآن است. هر آیهاش نکته دارد. نه یک نکته، نکاتی دارد. یک مقداری به سمت قرآن برویم. نه الفاظ قرآن، الفاظ قرآن را باید درست خواند. یک مقداری تجوید هم لازم است. امّا مثلاً این قاریان ما اگر در قرائت بایستند رشد نکردند. یعنی دو سال پیش میگفت: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/1) حالا هم میگوید: «کُوِّرَتْ» ده سال بعد هم میگوید: «کُوِّرَتْ» ایستادن رشد نیست. رشد یعنی برو. اصلاً چرا به قرآن «آیه» میگویند. «آیه» در فارسی یعنی چه؟ آیه یعنی نشانه. شما در جاده نشانه که دیدی، پای تابلو مینشینی یا میروی؟ نشانه یعنی تهران این طرف است. شیراز این طرف است. تبریز این طرف است. نشانه یعنی ببین برو. نه اینکه پای تابلو بنشین. کسانی که آیه میخوانند میایستند، اینها مثل کسی است که در جاده پای تابلو مینشیند. برو، رد شو. رد شو! تدّبر در قرآن.
2- تفکّر در طبیعت، ایام عید که میرویم، یک خرده در طبیعت دقّت کنیم. به خاک نگاه کنیم، ای خاک خوشا به حال تو! تو یک دانه میگیری، یک خوشه میدهی. ولی من سیتا لقمه میخورم، یک غیبت میکنم. تو از من بهتری! یک گلهای بود، یک سگی داشت. ماشین که میگذشت این سگ مقداری عقب ماشین دوید، من دیدم یکی از این علما منقلب شد. گفتم: چه شده است؟ گفت: حساب کردم این سگ خوب از این گلّه پاسداری میکند. آیا بنده هم خوب از دین خدا پاسداری کردم؟
«به دریا بنگرم دریا تو بینم*** به صحرا بنگرم صحرا تو بینم» وقتی عید مسافرت میروی، یا وقت دیگر نگاه کنیم عجب هر درختی، یک برگی دارد. هر برگی یک طوری است. این برگها رابطهاش با میوه چیست؟ هنوز دنیا هم کشف نکرده است. مثلاً چرا برگ انار باریک است؟ چرا برگ انگور پهن است؟ این برگ در مزهی میوه چه نقشی دارد؟ آخر خاکی که مزه ندارد، چقدر میوههای رنگارنگ، چند رقم مزه دارد. چند هزار رقم درخت داریم؟ از خاک بیمزه و آب بیرنگ، این همه رنگارنگ! تدّبر کنیم. بعد میگوید: «رِزْقاً لِلْعِباد» (ق/11) اینها رزق است برای این است که تو بندهی من باشی.
3- مشورت با عقلا، مشورت رشد آدم را زیاد میکند. دور هم نشستهایم میگوییم: آقا هرکس یک خاطرهی آموزنده دارد، بگوید. خاطرات آموزنده، چرا جُک بگوییم؟ خاطرات آموزنده، من چند وقت پیش با مدیران صدا و سیما که در اهواز جلسهای داشتند، گفتم: این صداو سیما باید یک سایت خنده درست کند. خندههای حکیمانه، چون مردم میخواهند بخندند، نمیدانند چطور بخندند. آنوقت با لاابالیگری، الواتی گری، مسخره، لهجهبازی، نمیدانم چرا اینچنین… چرا با دلقکبازی بخندیم؟ آیا جمهوری اسلامی عاجز است که مردم را با حکمت بخنداند؟ یعنی هم بخنداند و هم یک چیزی به آنها یاد بدهد. با دلقک چرا بخندیم؟ با حکمت میخندیم.
4- سیر و سفر هدفدار، این مسافرتها سبب رشد است. اینها رشد عقلی بود که گفتم. رشد عقلی: تدّبر در قرآن، تفکّر در طبیعت، مشورت با دانشمندان و عقلا، سیر و سفر هدفدار، اینها رشد عقلی است. کانال را عوض کنیم.
5- رشد روابط عاطفی و اجتماعی
5- رشد عاطفی: خانهی فقرا برویم. حالا که بنا است ما عید، دیدن برویم. برویم نگاه کنیم. میگویند: فقط با پولدارها ننشین. چون وقتی با پولدارها نشستی، از خانه که بیرون میآیی میگویی: او چه زندگی دارد، ما چه زندگی داریم؟ ای خدا! کمش گذاشتی. به او دادی، به ما ندادی. آدم وقتی با اغنیاء نشست با بغض خدا از خانه بیرون میرود. اما وقتی با فقرا نشست، میگوید: اوه ما خیلی وضعمان از او بهتر است. نمیخواهم بگویم: اغنیاء را ترک کنید. فقط با اغنیاء تاب نخورید. اگر دو تا عمّه داریم برویم خانهی عمّهای که وضعش کمتر است. صلهی رحم هم دید و بازدید نیست. اصلاً ما صلهی رحم را فکر میکنیم برویم همدیگر را سلامعلیک کنیم. دست بدهیم. اگر محرم است روبوسی کنیم. نه اینها نیست. صلهی رحم یعنی یک پولی در پاکت بگذار به اسم عیدی به او بده. تاجر هستی رفتی فامیلت را دیدی، یک مقدار سنگینی در پاکت بگذار، بگو: عمّهجان عیدی است. به اسم عیدی، چون پول وقتهای دیگر بدهی ناراحت میشود. عیدی را کسی ناراحت نمیشود. گاهی عید مبعث می شود یا مثلاً بعضی از عیدهای دیگر خواص خدمت مقام معظم رهبری میآیند، مقام معظم رهبری نفری یک هزاری به اینها میدهد. رییس جمهور است، هزار تومان از آقا میگیرد. عیدی کسی ناراحت نمیشود. ولی وقت دیگر کسی هزار تومان به کسی بدهد، ممکن است ناراحت شود. چون عید است، ببینید مثلاً وضع بچّهها خوب نیست، همهی بچّهها باید عیدی بدهید. ولی یک عیدی بدهید که لباس تا سال دیگر این بچّهها تأمین شود.
یتیم نوازی! بچّههایی که پدر ندارند، یک نصفه روز ماشین را خالی کند، به زن و بچّهی خودت بگو: مثلاً فلانجا برویم، یک دیدنی بکنیم، یک بستنی بخوریم، حالا زیارتی، پارکی است نمیدانم جایی است. یتیم نوازی، رشد عاطفی است. توجّه به مستضعفین. اینکه گفتند: روزه بگیر، یعنی مزهی گرسنگی را بچشید تا عواطف شما رشد کند. تفّقد، احوالپرسی، اصلاً اگر هرکسی را دوست داری خانه ببری که نفس است. ارزش کسی است که خانهی من نمیآید من خانهاش بروم. او خانهی من نمیآید. او با من قهر است. من میخواهم بروم. «صل مَن قطعک» وصلت کن با کسی که قطع رابطه کرده است. اینها رشد عاطفی است.
6- ایستادگی حضرت ابراهیم در برابر انحراف فکری
قرآن راجع به ابراهیم میگوید: «آتَیْنا إِبْراهیمَ رُشْدَه» (انبیاء/51) ما به ابراهیم رشد دادیم. رشد یعنی چه؟ ابراهیم در هیچ چیز هضم نمیشد. الله اکبر! در خانه هضم نشد. میدید عمویش بتپرست است. گفت: من بت را قبول ندارم. در جامعه آمد دید مردم ستاره پرست هستند. گفت: خوب این ستاره خداست؟ باید خدای من هم باشد. یک مرتبه خورشید درآمد. ماه درآمد، گفت: این که بزرگتر است. اگر بنا است ستاره پرست شویم، ماه پرست میشویم. خوب این بزرگتر است. بعد خورشید آمد. گفت: این که بزرگتر است. «هذا أَکْبَر» (انعام/78) خورشید بزرگتر است. غروب که شد گفت: برو پی کارِت!
اینهایی که در حال تغییر و تحوّل هستند، به درد خدایی نمیخورند. مثل خود من که بچّه بودم، جوان شدم، پیر شدم. اینهایی که در گردش هستند و تغییر و تحوّل است، باید من یک ثابتی را، این بت که در سرش تبر بزنیم خُرد میشود. خدایی که با تبر من خُرد می شود، این خداست؟! پس بت که نه، آتش پرستی هم که با آب از بین میرود. پس خدایی که با آب خاموش میشود. خدایی که با تبر مخش میترکد. خدایی که تغییر و تحوّل دارد، پس اینها «لا أُحِبُّ الْآفِلینَ» (انعام/76) اینکه خواندم آیهی قرآن بود. اُفول یعنی اینهایی که تغییر و تحوّل هستند. اینهایی که میآیند و میروند و مثل ظرف یکبار مصرف میمانند، اینها به درد خدایی نمیخورند.
«آتَیْنا إِبْراهیمَ رُشْدَه» ابراهیم رشد دارد. جوانها اگر میخواهید ببینید رشد کردید یا نه، اگر این شعر را خواندی رشد نکردی. نصفش را من میخوانم، نصفش را شما بخوانید. «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» هرکس این شعر را عمل کند، رشد نکرده است. چرا؟ یعنی من مثل آب هستم. آب شل است. در هر ظرفی شکل همان در میآید. این آب هم همین را میگوید. به آب میگوییم: میگوید من، خواهی نشوی رسوا، در لیوان در قالب لیوان هستم. در سماور در قالب سماور هستم. یعنی من چون شل هستم، در هر ظرفی شکل همان هستم. پس یعنی آب هستی. یعنی شل هستی.
قرآن راجع به اصحاب کهف میگوید: «وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً» (کهف/10) اصحاب کهف چند تا جوانمرد بودند. گفتند: در این منطقه ما حرام میشویم. همه منحرف هستند. ما چند نفر در این منطقه بین منحرفین نمیتوانیم خودمان را نگه داریم. برویم از خیر شهر بگذریم، برویم در غار زندگی کنیم. اما فکر و عقیدهمان را حفظ کنیم. آنوقت اینجا میگوید: «رَشَداً» رشد کسی است که در جامعه هضم… حالا همه نماز نمیخوانند. تو وسط اینها نمیخواهد نماز بخوانی. اتفاقاً حالا که همه نماز نمیخوانند من میخواهم نماز بخوانم. در جلسهی فامیلی است، همه دارند تخمه میشکنند. من بلند میشوم نماز اوّل وقت میخوانم. صدای اذان است، من مسجد میروم. همه ماشینها میگذرند. من در جاده منار دیدم، هفتصد تا مسجد در جادهها ساخته شده است. در سایهی توجّه مردم حزب الله به نماز و جمهوری اسلامی، قبلاً یکی از این مسجدها نبود. هفتصد مسجد در جادهها است. خوب این مسجدی که ساخته شده است، شما در جادّه ترمز کن، نماز بخوان. اصلاً اگر نماز بخوانی، تصادفها هم پایین میآید. چون وقتی میخواهی پیاده شوی، یک وضو بگیری، نماز بخوانی. یک آب و هوا بخوری، چون تازه میشوی، این تازگی که در سایهی نماز قسمت تو میشود. این تازگی آمار تصادف را هم پایین میآورد. برای سلامتی تو خوب است. «وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهیمَ رُشْدَهُ»، رشد ابراهیم است.
اگر دو روز شما مثل هم باشد، رشد نکردید. سال 88 تمام میشود، وارد 89 میشویم. از 88 به 89 باید علم شما زیادتر شود. تقوای شما زیادتر شود. ادب شما زیادتر شود. اینها رشد است. علم، تقوا، خدمت شما باید به مردم بیشتر شود. امام صادق فرمود: اگر هر شب جمعهای علم ما زیاد نشود، آن شب جمعه برای ما مبارک نیست. خدا به پیغمبرش میگوید: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً» (طه/114) ایام عید 15 روز تعطیل است. چرا؟ دو ساعت سه ساعت هر روزی که تعطیل هستید، بگذارید فامیلها را ببینید باقیاش را برگردید یک مطالعه بکنید. در ایّام عید هم میشود مطالعه کرد. نه تعطیل است. تعطیل است یعنی چه؟ هروقت خسته شدی، استراحت کن.
یک خاطرهای بگویم از آیتالله مروارید که خدا رحمتش کند. از علمای بزرگ مشهد بود. ایشان به من میگفت. میگفت: با شیخ عباس قمی، آ شیخ عباس قمی همان کسی است که کتاب مفاتیح را نوشته و منتهی الآمال. میگفت: با آشیخ عباس قمی، یک تاجر ما را عنبران مشهد دعوت کرد. یکی از روستاهای مشهد، ما را دعوت کرد، تفریح کنیم. آیت الله مروارید میگفت که من با شیخ عباس قمی رفتیم و تا شیخ عباس نشست شروع به نوشتن کرد. آن تاجر گفت: آقا امروز تعطیلات است. گفت: خوب تعطیل باشد. من هروقت شماحرف داشتی، قلم را کنار میگذارم، خوب بسم الله بگو. حرفت را گوش دادم، تا رفتی چای بیاوری، من میبینم یک دقیقه بیکار هستم، دومرتبه یک… دو سه ساعت دیگر مطالعه میکنم. شما میگویی: سهم امام را بخورم و کار نکنم. گفت: آقا سهم امام نیست. این ملک شخصی من است. میخواهم امروز یک کباب بدهم به دو آیتالله، یک خرده از این خانهها بیرون بیایید، یک آب و هوایی بخورید. گفت: شما میگویی: سهم امام نیست اما بالاخره از این طبیعت استفاده کنم، استفاده نکنم. بالاخره این طبیعت یک دانه گرفته و یک خوشه داده است. این درخت آب گرفت و گُل داد. بعد از این گُلش تبدیل به میوه میشود. من چه؟ ما نباید گل کنیم؟ استفاده کنیم.
چهار تا نوار، نوارهای خوب میتوانیم بگذاریم. البته باید یک خرده ارشاد و سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات و نمیدانم این نهادهای فرهنگی هم باید یک نوارهایی مناسب عید درست کنند. مثلاً عید این آقا در مسافرت چه باشد؟ یک نواری باشد، آداب سفر در آن باشد. نماز مسافر در آن باشد. خاطرات سفر در آن باشد. تذّکرات بهداشتی، تذّکرات ایمنی، یعنی هم نیروی انتظامی هم وزارت بهداشت، هم وزارت راه، هم سازمان تبلیغات، اصلاً اینها جمع شوند یک نواری که هم شاد باشد و هم حکیمانه. ما باید برای عروسی نوار داشته باشیم. غصّه میخورم، از غرب یک فوق تخصّص چشم منزل ما آمد. همشهری ما بود. یک کارتن آورد گفت: این نوار انجیل است. انجیل کتاب مسیحیها است. گفت: اگر در ایران یک نابینا نمیتواند انجیل بخواند، ولی گوشش سالم است. میخواهد از گوشش تفسیر کتاب آسمانی مسیحیت را یاد بگیرد. مسیحیت برای کور ما نوار میفرستد. آنوقت ما چند میلیون مسافر در جادّهها داریم، همه هم میخواهند یک چیزی گوش بدهند. اگر چیز خوبی ارائه بدهد، مردم، اگر مسجد داغ باشد آبش تمیز باشد نماز میخوانند. بله اگر سرد باشد، آب شیرش، فلکه بسته باشد، کثیف باشد خوب باید کمک کنیم.
7- تلاش اولیای خدا برای رشد علمی
رشد چیست؟ از طبیعت استفاده کنیم. رشد این است که هضم نشویم. حضرت موسی به او گفتند: در بیابان برو. مرد خدا را پیدا میکنی، از او یاد میگیری. رفت اتفاقاً راه را هم گم کرد. «لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً» (کهف/62) عجب سفر پردردسری بود. پیرم درآمد. خدا در قرآن میگوید: موسی گفت: پیغمبر اولوالعزم در بیابانها راه را گم کرد. کلّی راه اضافه رفت. گفت: پیرم درآمد. میگوییم: چه خبر است؟ میگوید: دنبال یک مرد خدا میگشت که یک چیزی از او یاد بگیرد. تا بالاخره حضرت خضر را پیدا کرد و یک چیزهایی هم یاد گرفت. یعنی برای یاد گرفتن یک مطلب کلّی راه میرفتند.
ابو ایوب انصاری را میشناسید. همان کسی که شتر پیامبر در خانهاش خوابید. یک حدیثی شنید گفتند: این چه کسی است؟ گفتند: این حدیث از پیغمبر نقل شده است. ولی فعلاً آن کسی که شنیده است در مصر است. شتری اجاره کرد از مدینه با شتر به مصر رفت، که یک چیزی یاد بگیرد. ماشین زیر پای ما است. این همه تلفن، این همه استاد دانشگاه، این همه عالم، این همه فامیلهای تحصیلکرده دور هم مینشینیم این جلسات را به بطالت نگذرانیم.رشد، رشد، رشد! رشد عاطفی، رشد علمی…
رشد روحی، چرا فقط برای سلامتی خودت صدقه میدهی؟ خوب مگر باقی ماشینها در جادّه آدم نیستند. بگو: برای سلامتی همهی مسافرها! این رشد است. برای سلامتی خودم، خودپرستی است. برای سلامتی همه این رشد است. آب به صورتت میریزی، چرا برای خنکی، خوب برای وضو. تو که تا اینجا را شستی، اینجا هم که شستی خوب یک وجب بالاتر بیا. هان! این وضو میشود. همیشه باوضو باشید. رشد است.
صلهی رحم با پول باشد. این یک مورد. 2- خانهی فقرا باشد. 3- به اسم عیدی باشد. 4- نمازمان را در جادّهها بخوانیم. تعطیلات هم مطالعه کنیم. تعطیلات هم مطالعه کنیم. زشت است بگویم، ولی حالا بگذارید این را بگویم.
سفری به کانادا داشتم. 14 ساعت در هواپیما بودم. پرواز خارجی بود. خانمها همه بیحجاب، این طرف ما عرق میخوردند، این طرف ما شراب میخوردند، ما این وسط گفتیم: عجب جایی هستیم! 14 ساعت من با اینها چه کنم؟ یک قرآن داشتم. از اوّل قرآن تا آخر قرآن نکاتی که مربوط به نماز است درآوردم. در همان 14 ساعت، پیاده شدم. در کانادا نوشتم 114 نکتهی قرآنی، از برای نماز! یعنی 114 دلیل برای نماز. 114 برکت برای نماز، همه هم از قرآن است. این کتاب را هم گفتیم: هرکس میخواهد خودش چاپ کند. این کتاب چند میلیون تا حالا چاپ شده است. در سفر این طرف و آن طرف هم شراب میخورند، ولی من با قرآن در آسمان غرب یک کتاب را نوشتم. میشود آقا 15 روز، 20 روز الکی تعطیل! نه تعطیلات است. خوب تعطیلات باشد. تفریحتان را بکنید. صلهی رحم هم بکنید. اما رشدتان فراموش نشود. یک دعا میکنم، آمین بگویید.
خدایا هرچه عمرمان را تلف کردیم. حرف بیخود، فکر بیخود، پول بیخود، هرچه تلف کردیم، تلفات گذشتهی ما را ببخش و بیامرز. از الآن تا ابد عمری از ما تلف نشود. حرفی از ما تلف نشود. ما را از هدر رفتن و تلف شدن و رکود حفظ بفرما. دائماً ما را در حال رشد، آن رشدی که در قرآن گفتی، نه رشدی که هیکل ما بزرگ شود، بازوی ما کلفت شود. موکت ما قالی شود. دوچرخهی ما ماشین شود. اینها رشد مادّی است. خدایا ما را هم رشد مادّی مرحمت کن و هم رشد معنوی.
1- قرآن در آیهی 7 سوره حجرات، بر کدام ویژگی مؤمنان تأکید میکند؟
1) صاحبان رشد
2 ) صاحبان علم
3) اهل عمل صالح
2- عامل رشد انسان چیست؟
1) تفکّر در طبیعت
2) تدبّر در قرآن
3) هر دو مورد
3- نشانه رشد عاطفی انسان چیست؟
1) مشورت با بزرگان و خردمندان
2) رسیدگی به یتیمان و محرومان
3) برخورد با منحرفان و مفسدان
4- از نظر اصحاب کهف، نشانه رشد انسان چیست؟
1) هضم نشدن در جامعه فاسد
2) همرنگ شدن با جامعه
3) بیتفاوتی نسبت به جامعه فاسد
5- کدام پیامبر برای کسب رشد، سفر سختی را طی کرد؟
1) حضرت یونس
2) حضرت یوسف
3) حضرت موسی