راههای جذب جوانان به مسجد
2- حضور جوانان در هیأت امنای مساجد
3- اصلاح سنتهای گذشته در تبلیغ دین
4- تفسیر کوتاه آیات قرآن در مساجد
5- احترام به نوجوانان در مساجد
6- تبلیغ بر اساس بصیرت و مطالعه
7- آیات قرآن، داروی شفابخش مشکلات جامعه
موضوع: راههای جذب جوانان به مسجد
تاریخ پخش: 25/04/88
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در محضر مبارک برادران و خواهرانی هستیم که در کانونهای مساجد فعالیتهای دینی و هنری دارند. من برای مسجد ده آیه فشرده بخوانم، بعد هم بحثمان را شروع کنم. قرآن و مسجد! 1- سابقهی مسجد. 2- نیت مسجد 3- مکان مسجد 4- خادم مسجد 5- هیأت امنا 6- اهل مسجد 7- اذان 8- جماعت 9- مسجدهای مضر 10- جلوگیری از مسجد. ده عنوان است، ده آیه میگویم. این ده آیه میتواند در مسجدها تابلو شود، و همه برادران و خواهران بقیه را هم توجیه کنند. از من نیست هرچه هست وحی است. روایت هم نیست که بگوییم این سندش ضعیف است یا قوی.
1- سابقه مسجد در طول تاریخ
سابقهی مسجد! اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس» (آلعمران/96) اول جایی که روی کرهی زمین سر از آب درآورد، مکه بود. یعنی سابقهی مسجد… همین را ما میتوانیم برداریم برای مسئولین شهرکها مطرح کنیم. کسانی که شهرکها را ساختند، همه چیز در شهرکها هست، مسجد را یادشان رفته است. قرآن میگوید: «ان اول بیت» ما شهرک داریم که هنوز مسجد ندارد. یعنی «آخربیت» هم نیست. فاصلهی ما از قرآن!
2- نیت مسجد؛ قرآن میفرماید: «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى» (توبه/108) نیت باید خلوص باشد. اگر هدف از مسجد خلوص نبود این مسجد… علامت خلوص هم این است که انسان اصرار نداشته باشد که اسمش باشد. اسمش را نوشتند، نوشتند. ننوشتند، ننوشتند. معنای اخلاص این نیست که آدم پول نگیرد. برای پول حرف نزن. به زبان هم پول نگو. در قلبت پول نباشد. «لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُورا» (انسان/9)، «لا نُریدُ» یعنی در نیت من پول نیست. «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا» (انعام/90) به زبان هم پول نمیگویم. نه در قلبم نیت پول کردم. نه به زبان میگویم: پول بده. اما اگر پول دادی دست شما درد نکند. نیت مسجد، این باشد که قصد قربت بکنیم، رزق ما هم به گفتن ما نیست. گاهی هم میگوییم: پول بده تحقیر میشویم و پول نمیدهند. گاهی هم نمیگوییم، چند برابر میدهند.
مکان مسجد؛ مکانهای مقدس، در قرآن میگوید: کجا مسجد بسازیم؟ «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدا» (کهف/21) بر مزار اصحاب کهف مسجد بسازید. چند نفر جوانمرد وقتی دیدند دینشان در خطر است، گفتند: از رفاه میگذریم، از شهر و امکانات میگذریم. به غار پناه میبریم اما فکرمان را حفظ میکنیم. قرآن میگوید: باید بر مزار این آدمها مسجد ساخت. یعنی مکانهای مقدس.
خادم مسجد؛ در قرآن چهار خادم برای مسجد آمده است. ابراهیم، اسماعیل، «طَهِّرا» زکریا خادم مسجد الاقصی بود. مریم، مادرش نذر کرد که حضرت مریم خادم مسجد شود. یعنی خادم زن، مریم بوده است. خادم مرد پیغمبرها بوده اند. ببینید خادم چه کسی بود و چه کسی شد؟
2- حضور جوانان در هیأت امنای مساجد
هیأت امنا؛ قرآن راجع به هیأت امنا میگوید که: «إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُون» (انفال/34) افرادی که هیأت امنا هستند باید جمعی با تقوا باشند. در هیأت امنا هم باید بچه باشد. یکی از مشکلات مساجد ما این است که هیأت امنا همه بزرگسالها هستند. قرآن یک آیه داریم میگوید: بچهها هم جزء هیأت امنا باشند. آیه اش این است «طَهِّرا بَیْتِی» (بقره/125) ابراهیم صد ساله، اسماعیل 13 ساله، با هم مسجد را تطهیر کنید. یعنی در صد سالهها باید 13 سالهها هم باشند. نگویید این تازه سر از تخم درآورده است. نمیدانم این دهانش بوی شیر میدهد. گاهی بچهها چیزهایی را متوجه میشوند که بزرگترها متوجه نمیشوند. «طَهِّرا بَیْتِی» ابراهیم صد سالش بود. اسماعیل تقریباً 13 سالش بود. به هردو میگوید.
اهل مسجد؛ میگوید: قشنگ به مسجد بروید. «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد» (اعراف/31) زن که مسجد میرود هرچه طلا دارد به خودش آویزان کند. مرد که مسجد میرود بهترین عطر و لباس را بپوشد. «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد» پیشنماز مسجد، «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد»، یکی از معانی زینت این است که امام جماعت، امام جماعت قوی باشد. امام جماعت باید مطالعه اش به روز باشد. به چه دلیل؟ حدیث داریم هرکس مسجد برود هشت چیز گیر او میآید. یکی «عِلْماً مُسْتَطْرَفا» (بحارالانوار/ج75/ص108) «مستطرف» یعنی تازه، «عِلْماً مُسْتَطْرَفا» هرکس مسجد برود، به علم تازه میرسد یعنی چه؟ چه وقت میتوانند مردم علم تازه یاد بگیرند؟ زمانی که پیشنماز مرتب مطالعهی جدید داشته باشد. چون اگر مطالعهی جدید نداشته باشد، علم تازه گیر مردم نمیآید.
راجع به اذان مسجد؛ «نادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاهِ» (مائده/58)، «نُودِیَ لِلصَّلاه» (جمعه/9) قرآن داریم.
نماز جماعت، «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» (بقره/43) داریم. «وَ ارْکَعی» (آل عمران/43) چه زن، چه مرد، جماعت باشد.
دزدی اگر دزدی کند ظالم است. چاقو بکشد، ظالم است. اما کسی کاری بکند مسجد خلوت شود ظالم نیست، بلکه «اظلم» است. ظالم ترین ظالمها است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّه» (بقره/114)، «مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَن» هر برنامه ای که تعداد مسجدیها را کم کند این تأمین برنامه اش از دزدها هم بدتر است. چون دزد قالی میدزدد. این «منع» نگفته: ظالم، گفته: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّه» اگر نماز را طول بدهیم، جمعیت کم شود. بدصدا اذان بگوید. دیر باشد. بی نظم باشد. در مسجد کارهای سیاسی باشد که جناحی باشد. مسجد کثیف باشد. به ما گفتند: اگر میخواهیم نماز جمعه بروید از شب جمعه پیاز نخورید. برای اینکه ممکن است بوی پیاز شب جمعه تا فردا ظهر از دهان کسی که خورده بیاید و آن کسی که نماز جمعه آمده از بوی پیاز اذیت شود. «وَ مَنْ أَظْلَمُ» هر کمکی را نگیرید. «ما کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّه» (توبه/17) مشرک حق ندارد مسجد را تعمیر کنید. هر پولی لیاقت مسجد ندارد. مسجدهایی که بر اساس اهداف غیر الهی ساخته میشود باید خراب شود. یکی از کارهایی که امام زمان (ع) جز وظیفه شان است، یکی از کارهای ایشان این است که مسجدهایی که بر اساس نیتهای سالم ساخته نشده است، مثل مسجد ضرار، خراب میکند.
من چهل تا نکته برای مسجد نوشتم. ساده ترین اجتماعات، ارزان ترین اجتماعات، مقدس ترین اجتماعات، هیچ رقم فشاری در رفتن به مسجد نیست. آزاد است. این آقا را قبول دارد میرود. قبول ندارد میرود مسجدی که آقای آن را قبول داشته باشد. یعنی دموکراسی حقیقی… حتی در نماز میتواند یک نمار بخواند و نماز دوم را برود. حتی در نماز میتواند قصد فرادی کند. یعنی هیچ نوع اجباری نیست. من در یادداشت هایم چهل تا ارزش، فرق بین اجتماع در مسجد با اجتماع سمینار و کنگرهها و کنفرانس ها، انشاءالله یکبار یک بحث جدایی خواهم کرد.
بنابراین حالا ما چه کنیم که این مسجدها شلوغ شود. شیوههای جذب! دربارهی سنتها دو تا دستور به ما دادند. یک سری سنتها را میگوید: پیروی کن. راه نیاکان است برو. قرآن بخوانم. «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه» (انعام/90) به هدایت انبیای قبل تو هم که پیغمبر اسلام هستی، اقتدا کن. «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحا» (شوری/13) همان راهی که برای نوح گفتیم برای تو هم میگوییم. امیرالمومنین به مالک اشتر میگوید: سنتهای خوب را نشکن. همه جا نوآوری ارزش نیست. نه من میخواهم نوآوری کنم، کار درست را غلط جلویش را بگیرم. چرا؟ کارهای خوب را سنتهای خوب را آدم برود.
3- اصلاح سنتهای گذشته در تبلیغ دین
اما یک سنت هایی غلط است. این سنتهای غلط را باید برداشت. اینها را باید برداشت. اینها راه جذب مسجد است.
بنده در طلبگی، 5 سنت را از نظام آخوندی حذف کردم. راحت شدم. دیدم روحانیون را باید دعوت کنند. گفتم: نه من خودم، خودم را دعوت میکنم. در خانهها را زدم بچهها را دعوت کردم. بدون بانی، بدون اینکه کسی دعوت کند، تمام شد رفت. دیدم منبریها میگریانند. گفتیم: گریه یک ارزش برای ایام سوگواری است. اما خنده هم یک ارزش برای غیر ایام سوگواری است. «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى» (نجم/43) ما چرا «أَضْحَکَ» را از دست بدهیم. فقط «أَبْکى» را گرفتیم. در بحث هایم خنده را آوردم. دیدم روی منبر میروند. گفتم: منبر یک وسیله است. همه وسیلهها که منبر نیست. تخته سیاه هم یک وسیله است. دیدم تبلیغ برای محرم و صفر و ماه رمضان است. گفتم: چه کسی گفته است؟ تبلیغ دین برای در طول سال است. دیدم بیشتر سراغ بزرگسالها میروند، ما گفتیم سراغ بچهها میرویم. دیدم بیشتر اصرار دارند یک دهه روی یک موضوع صحبت کنند. گفتم: این حرف، فکر غلطی است. که من در یک مسجد ده شب راجع به یک مسئله صحبت کنم. مردم هزار رقم نیاز دارند. شما ده شب راجع به ازدواج صحبت کردی؟ ده شب راجع به هجرت، ده شب راجع به… مگر مردم چیز دیگری نیاز ندارند… بعد هم افتخار میکنیم. میگوییم: بیست شب راجع به یک کلمه حرف زدم. اینکه هنر نیست. قرآن میگوید: آسمان را گفتی شتر هم بگو. «إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَت» (غاشیه/17)، «وَ إِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَت» (غاشیه/18) در یک آیه شتر را گفته، آسمان را هم گفته است. در یک آیه کهکشان را گفته، بقّال را هم گفته است. «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزانَ» (الرحمن/7) آسمان را برافراشت، و توازن در کهکشان ایجاد کرد، بعد میگوید: «أَلاَّ تَطْغَوْا فِی الْمیزان» (الرحمن/8) تو هم در مغازهی بقّالی مواظب میزانت باش. میزان کهکشان کجا، میزان بقّال کجا؟ یک سری چیزها را باید عوض کرد.
اگر ما اذان مسجد را چرخشی کنیم. هرکسی خوب اذان میگوید، یک شب موذن شود بچهها مسجد میآیند. اگر بچهها را در هیأت امنا راه بدهیم، اگر حرفها قطرهای باشد. بنده الآن هفت سال است دانشگاه تهران میروم. گفتم: من میخواهم یک تفسیری بگویم، تفسیر قطره ای. تفسیر قطره ای، یعنی بین سه دقیقه تا هفت دقیقه! مینشیند. سخنرانیهای طولانی، مردم کار دارند. نه نسبت به تبلیغ، نسبت به همه چیز حوصله شان نمیرسد. الآن اگر قطاری سریع السیر باشد مردم آن قطار را میگیرند. ساندویچ میخورند برای اینکه وقتش کمتر از پختن است. اخیراً آب میوه میخورند. چون ساندویچ را باید جوید، آب میوه نجویده پایین میرود. یعنی مردم در همه چیز بی حوصله هستند. در دینشان هم بی حوصله هستند. قرآن هم میگوید: اگر طرف بی حوصله است تو کوتاه بیا. خدا میگوید: من کوتاه آمدم خوب تو هم کوتاه بیا. «وَ عَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفًا» (انفال/66) خدا همین که میداند ضعیف هستید کوتاه میآید. و مهم این است که در قرآن استفادهی دارویی بکنیم، چون قرآن میگوید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاء» (اسرا/82) قرآن میگوید: شفا هستم. طرف میآید قرآن را باز میکند، میگوید: «إیلافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْف» (قریش/2) ترجمه اش را هم میخواند قوم قریش تابستان و زمستان این طرف و آن طرف میرفتند. خوب پیش پدرشان به من چه؟ این چه شفایی برای من است؟ مگر قرآن نمیگوید: شفا است؟ این کجای من را شفا میدهد که بیایم بخوانم هزار و چهارصد سال پیش قوم قریش تابستان را «رِحْلَهَ الشِّتاءِ» این کجایش شفا است؟ میگوییم: ها! شفایش این است. چرا حوزه تعطیل است؟ هوای قم داغ است. خوب تفرش بروند. آشتیان بروند. چرا بندرعباس داغ است؟ داغ است، تویسرکان بروند. چرا خوزستان تعطیل است؟ داغ است؟ ملایر بروند. همین امروز اگر «رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْف» انجام شود، این همه ما دانشگاه و حوزه مان، عمرمان هدر نمیرود. قرآن جمعه را هم نمیگوید: تعطیل کن. روز جمعه فقط میگوید: نیم ساعت مغازه را ببند. «اذا نُودِیَ لِلصَّلاه» همین که صدای اذان بلند شد، میگوید: «ذَرُوا الْبَیْعَ» (جمعه/9) مغازه را ببند. نماز جمعه که تمام شد فوری میگوید: مغازه را باز کن. در اقتصاد میگوید: یک ساعت تعطیل کن. ما چرا پنجشنبهها تعطیل میکنیم؟ گاهی هم میگوییم: «بین التعطیلین» قربانشان بروم عید نوروز که 25 روز میشود. با این همه تعطیلات به جایی نمیرسی.
4- تفسیر کوتاه آیات قرآن در مساجد
اگر تفسیر ما قطرهای باشد، یعنی بلند شویم بین نماز بگوییم: بسم الله الرحمن الرحیم، عزیزان مسجدی، عزیزان مسجدی برای حرف زدن قرآن شش آیه دارد.
1- «قَوْلاً کَریماً» (اسرا/23) حرفها کریمانه و بزرگوارانه باشد، سَبُک نباشد.
2- «قَوْلاً مَعْرُوفا» حرفها طوری باشد مردم بفهمند.
3- «قَوْلاً لَیِّنا» (طه/44) نرم باشد.
4- «قَوْلاً بَلیغاً» (نساء/63) رسا باشد.
5- «قَوْلاً سَدیدا» (نساء/9) استدلالی باشد.
«قَوْلاً سَدیدا»، «قَوْلاً بَلیغاً»، «قَوْلاً کَریماً»، «قَوْلاً مَعْرُوفا» این آداب سخن گفتن در اسلام است. «والسلام علیکم و رحمه الله». میآید نماز بخواند یک نکته یاد میگیرد و میرود. ما یک ربع خطبه میخوانیم. «خَلَقَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِه» «وَ نَشَرَ الرِّیَاحَ بِرَحْمَتِه» (نهجالبلاغه) بلند میشود بیرون میرود. این خطبه را حضرت امیر برای عربها در مسجد کوفه خوانده است. چه کار به مسجد ما دارد؟ ما نباید کاری را که حضرت علی آن زمان کرده است، ما هم فتوکپی اش را در مسجد… بعضی وقتها میگوییم: علامه در المیزان گفته، شیخ مفید گفته، شیخ طوسی گفته، بابا حرفهای بزرگان است ولی این فعلاً نمیکشد. مثل اینکه بگوییم: زیر این لحاف شیخ مفید خوابیده است. خیلی خوب روی بچه بیانداز خفه میشود. مگر چون شیخ مفید زیر یک لحاف خوابید، میشود آن لحاف را روی آن بچه انداخت. شما مواظب روحیهی بچه باش. تناسب حرف زدن، خیلی مهم است. کم گفتن، تناسب گفتن، مفید گفتن، و از قرآن نسخهی شفا بخش گفتن، اینها عوامل جذب است. قرائت زیبا خیلی قشنگ است. بعضی از این مسجدها که قرائتشان خوب است اصلاً قرائت زیبا خیلی خوب است.
5- احترام به نوجوانان در مساجد
احترام بچهها؛ آیت الله سبحانی میگفت: امام وارد شد درس بدهد. در آن مصلی و مسجد، مسجد فیضیه زیر کتابخانه، تا امام وارد شد یک بچهی مبتدی، بچه طلبه، تقریباً 16، 17 ساله بود، روی کتابش افتاده بود و مطالعه میکرد. امام تا دید مطالعه میکند هیچ چیز نگفت. به آقایان هم گفت: برگردید. برگردید و هیچ چیز نگویید. ما برگشتیم و گفتیم: آقا به این بچه میگوییم: بلند شو. ما چهار امتیاز داریم. 1- این سال اول طلبگی اش است. شاگردهای شما یا مجتهد هستند یا قریب الاجتهاد. 2- این یک نفر است. شاگردهای شما صد نفر هستند. آن زمان صد نفر بودند. مثلاً! 3- این سال اول طلبگی اش است، اینها کم سواد است، ما با سواد، این یک نفر است و ما صد نفر. یکی اینکه 3- من هرروز اینجا میآمدم. اینجا جای ما است. این بی خود امروز آمده است. چون سابقه داریم میگوییم: بلند شو.4- اصلاً خودش ما را ببیند فرار میکند. صد نفر بزرگ را ببیند خوب این بچه خودش نگاه به صد نفر کند میرود. امام فرمود: کدام یک از اینها قرآنی است؟ هیچ کدام از این استدلالها قرآنی نیست. این طلبه سال اولش است. شما سال بیستم، سی ام، قرآن نگفته : «اِن اَکرَمَکُم عِندَ الله اَعلَمَکُم»، «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم» (حجرات/13) این دلیل نیست که چون شما درس خارج میخوانی این را بلند کنی. اما شما صد نفر هستید این یک نفر، قرآن نگفته: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اکثرکم» چون شما آمارتان بیشتر است این را بلند کنید، اما هرروز من میآمدم، هر روز من میآمدم نوبت من بوده، امروز دیر آمدم نوبت ایشان است. اما به او بگوییم بلند میشود برود «المأخوذ حیاء کالمأخوذ غصبا» در رودروایسی کسی بلند شود برود جایش دزدی است. آیت الله سبحانی گفت: خوب میفرمایید چه کنیم؟ گفت: دور حوض فیضیه قدم بزنید اگر رفت ما میرویم درس را میدهیم. میگفت: امام دائم دور حوض قدم زد، ما هم مثل کعبه یک ساعت راه رفتیم خوب آن بچه هم خبر نداشت. ایشان گفت: آنروز امام به ما درس نداد. من گفتم: آنروز امام به شما درس داد. اصلاًدرس این است. به همین خاطر باقی درسها را یادتان رفت و این مانده است. اصلاً گاهی وقتها حرف نزدن تبلیغ است. خیلی به من اصرار میکنند که بروم بهشت زهرا سخنرانی کنم. گفتم: سخنرانی در بهشت زهرا ضد تبلیغ است. چون اگر من حرف نزنم خود عکس شهید طرف را میسازد. من که سخنرانی میکنم اینها را از شهدا ضد خودم میکنم، این ضد تبلیغ است. خیلی وقتها آدم حرف نزند بهتر است. گاهی وقتها اثر سکوت از فریاد بیشتر است.
کسی خدمت امام آمد گفت: از فلان شیعه طلب دارم نمیدهد. میخواستم او را بزنم چون دائم به او میگویم، میگوید: فردا، فردا میگوید: فردا. فردا باز میگوید: پس فردا. از بس من را طفره داده خسته شدم میخواهم در گوش او بزنم. چون شیعه بوده حیا کردم. شما امام صادق هستی به او بگو: پول مرا بدهد. وگرنه من با او درگیر میشوم. همینطور که داشت میگفت، امام صادق فرمود: چطوری به او میگویی؟ گفت: میروم میگویم: آقا طلبی دارید بدهید. بدهکار هستی بده. امام فرمود: نه! این پول گرفتن هم روانشناسی میخواهد. گفت: چطوری؟ گفت: شما بگو: سلام علیکم! (چند ثانیه مکث) گفت: آقا داد میزنم نمیدهد. گفت: تو نمیدانی. نگاه سکوت اثرش از فریاد بیشتر است. گاهی وقتها سکوت طرف را آب میکند.
خدا رحمت کند شهید هاشمی نژاد روی منبر رفت، دور منبر هم میکروفنهای زیادی گذاشته بودند. یکی از این ساواکیها پای منبر آمده بود گفت: برای سلامتی شاهنشاه آریا مهر صلوات! خوب ایشان هرچه بگوید ضبط میشود. ساواک هم میگوید: این سند! آقای هاشمی نژاد گفت: من همینطور او را نگاه کردم. میگفت: آب شد. چیزی هم ضبط نشد. سکوت آدم را آب میکند. گاهی غذا شور است این خانم دائم نگاه میکند ببیند شما چیزی میگویی یا نه. این بیشتر خانم اذیت میشود، میگویی: این هم غذا بود؟ وقتی بگویی تمام میشود. وقتی نمیگویی اذیت میشود. زن هم همینطور است. یک لباسی میخری نمیپسندد. اگر هیچ چیز نگوید شوهر آب میشود. چه کسی گفت: داد زدن مفید است؟ گاهی وقتها سکوت مفید است. بنابراین ما… حدیث داریم پیغمبر هفته ای یکبار صحبت میکرد. دلیل ندارد هر روز صحبت کنیم. دلیل ندارد بی مطالعه صحبت کنیم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
عرض کنم آن چیزی که در مسجد خیلی اثر دارد، آن اخلاصها و آن نیتها است. کنگره ای برای پزشکها چند روز پیش بود. یک پزشکی رفت یک مقاله ای خواند، گفت: یک تحقیقی در کجا شده و آن اینکه نیتها در انسان چه اثری دارد؟ بعد این مثل را زد. گفت: امتحان کردند، آزمایش کردند، اگر گرسنه غذا بخورد آن آقایی هم که نگاهش میکند، گرسنه اش میشود. اما اگر آدمی سیر غذا بخورد چون سیر است و با زور میخورد، این چون سیر غذا میخورد در تماشاچی احساس گرسنگی پیدا نمیشود. یعنی نیت، قدیمیها یک چیزی میگویند. میگویند: دل به دل راه دارد. این همین است. گاهی وقتها یک کلمه ای سرنوشت یک نفر را عوض میکند. آن مربوط به نیت است. خیلی هم دست خود آدم نیست.
6- تبلیغ بر اساس بصیرت و مطالعه
بصیرت نداشتن در گفتهها؛ اگر یک چیزی را تسلط نداریم نگوییم. صرف اینکه یک چیزی را در روزنامه خواندیم، در یک کتابی خواندیم. هنوز… بصیرت داشتن.
تبلیغ بدون مطالعه؛ خدا رحمت کند آیت الله فلسفی از علمای مشهد اخوی خطیب شهیر، خدا هردوی آنها را رحمت کند. گفتند: صلوات ختم کن منبرش کردند، گفت: من امروز مطالعه نکردم. گفت: دومی اش را بلند تر، سومی اش را بلندتر، گفت: بابا من مطالعه نکردم. با زور صلوات روی منبر رفت گفت: بی مطالعه صحبت کردن ظلم به وقت مردم است. و من امروز مطالعه نکردم. پایین آمد. اثر آن یک دقیقه ای که من مطالعه نکردم خیلی بیشتر از این بود که ایشان میرفت سخنرانی میکرد. دلیلی ندارد که ما چهل دقیقه صحبت کنیم. 20 دقیقه، یا یک دقیقه صحبت کنیم. یا 5 دقیقه صحبت کنیم. در صحبتمان داد نزنیم. خیلی خودمانی حرف بزنیم. بعضیها حرف که میزنند خودشان را بی خود، نعره و فریاد و خیلی خودمانی… انگار پشت کرسی با عمه مان حرف میزنیم. یعنی عبارت ها، عبارتهای روانی باشد. پرگویی نشود. بی سند حرف نزنیم. یا سند ضعیف ارائه ندهیم. مواظب عکس العمل حرف هایمان باشیم. بعضی حرفها عکس العمل منفی دارد. این حدیث را ببینید شما چقدر تا به حال شنیده اید. چون حالا رحلت پیغمبر هم پشت سر گذاشته ایم بی مناسبت نیست. میگویند: بله پیغمبر روزهای آخر عمرش به مردم گفت: من چند روز دیگر از دنیا میروم، کسی اگر طلب دارد، بخواهد و یک نفر گفت: یا رسول الله! یک بار چوبت خطا خورد به من خورد. حضرت فرمود: برو آن چوب را بیاور و قصاص کن. این را همهی شما شنیده اید. یا گفتید. این حدیث قابل نقل نیست. گفتن این حدیث مضر است. چون یک جوانی نشسته میگوید: عجب! پیغمبر دستش خطا کرد؟ خوب من از کجا بفهمم که فکرش خطا نکرده است؟ زبانش خطا نکرده است؟ مثل اینکه یک پزشک یک نسخهی اشتباه بدهد شما به باقی قرص هایش اطمینان میکنی؟ پزشک میگوید: آقا ببخشید! یک قرصها را من اشتباه دادم. خوب باقی قرصها را هم اطمینانش «فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَه» (انعام/149) قرآن میگوید: حجت خدا باید سوزن در آن نرود. اگر یک لاستیک پنچر شد آدم نسبت به لاستیک بعد هم دغدغه پیدا میکند. خطا در پیغمبر راه ندارد. پیغمبر همه اعضایش معصوم است. قرآن بخوانم. چشم پیغمبر معصوم است. «ما زاغَ الْبَصَرُ» (نجم/17) قلب پیغمبر معصوم است. «ما کَذَبَ الْفُؤاد» (نجم/11) زبان پیغمبر معصوم است. «ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» (نجم/3) تمام اعضای پیغمبر معصوم است. یعنی چه دستش معصوم نیست خطا کرد؟ این حدیث قابل گفتن نیست. از همه گذشته گیر فقهی دارد. اصلاً قصاص در فقه ما برای قتل عمد است. کار خطایی قصاص ندارد. یعنی هم گیر کلامی و هم گیر فقهی دارد. ولی از آن حدیثهای در بورس است. باید مواظب باشیم بازتاب این حدیث چیست؟ گاهی وقتها روی منبرها میگوییم: «الْغِیبَهَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا» (وسایلالشیعه/ج12/ص270) جوان میگوید: پس برویم با دخترها باشیم هم خوشمزه تر است و هم گناهش کمتر است. بسم الله! حالا بیا و درستش کن. خیلی چیزهایی که میگوییم باید مواظب باشیم بازتابش چیست. توجه به بازتاب هم داشته باشیم. در سورهی «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» (شمس/1) آیهی آخرش این است «وَ لا یَخافُ عُقْباها» (شمس/15) ما در مسجدها«وَ لا یَخافُ عُقْباها»، «یَخافُ عُقْباها» باید بترسیم که عقبی و عاقبت این کلام و عاقبت این برنامه چه میشود؟ اگر میخواهیم مسجدها شلوغ شود، باید تفسیر بگوییم. مسجد دانشگاه تا حالا 150 روحانی در این سی سال رفته است. هرکس رفته جمعیت از 40 نفر تا 150 نفر بوده اند. تا آنجایی که به من اطلاع دادند. بنده که الآن میروم سوادم از خیلی از روحانیونی که آنجا رفتند کمتر است، سوادم از بسیاری از روحانیونی که قبل از من رفتند سواد من خیلی کمتر از آنهاست. اما الآن بین 1500، دو هزار تا تقریباً مستمع داریم. هر روز هم مینشینند. چون تفسیر قطره ای است. حرف از قرآن است. شعر نیست. چون شعرها پایش به جایی بند نیست. مثنوی ما «دید موسی آن شبانی را به راه» را نقل میکند که کل آن دروغ است. برای اینکه قرآن میگوید: آسمان بشکاف. زمین بشکاف. کوه بشکاف. اوه اوه اوه! بشکاف، بشکاف، بشکاف. چه شده؟ یک کسی چرت و پرت گفت. قرآن بخوانم. «تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْن» (مریم/90) آسمانها نزدیک هستند بشکافند. «وَ تَنْشَقُّ الْأَرْض» (مریم/90) زمین بشکافد. «وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا» (مریم/90) کوه بشکافد. چه خبر است که زمین و آسمان بشکافد؟ قرآن میگوید: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدا» (مریم/88) یک کسی دری وری گفت. گفت: خدا اولاد دارد. اگر کسی بگوید: خدا اولاد دارد، زمین و آسمان بشکافد بجاست. حالا یک چوپانی میگوید: خدا جسم است، زمین و آسمان بشکافد جا دارد، آنوقت مابگوییم: خدا به موسی دعوا کرد که بگو: هرچه دل تنگت میخواهد بگو! «ما در آن راه بنگریم حال را»، غلط است. اگراینطور باشد پس چرا رو به قبله نماز میخوانیم؟ هرکسی به هر سمتی نماز بخواند. «ما در آن راه بنگریم حال را» اصلاً چرا زبان عربی نماز بخوانیم؟ هرکسی با هر زبانی میخواهد نماز بخواند. «ما درون را بنگریم حال را» میدانی «ما درون را بنگریم حال را» کل دین را هوا میکند؟ مثنوی گفته است. بگوید! عبادت به جز خدمت خلق نیست، دروغ است. سعدی گفته، سعدی حرف خوب خیلی دارد ولی معصوم که نیست. یکی از عبادتهای خدا خدمت به خلق است. به جز آن مبالغه است. «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» قرآن میگوید: کلید جهنم همین است. اهل بهشت از اهل جهنم میپرسند «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَر» (مدثر/42) شما چرا جهنمی شدید؟ میگویند: به چهار دلیل. 1- «قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّین» (مدثر/43)، «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِین» (مدثر/44) به نماز نرسیدیم، به فقرا نرسیدیم. یکی هم این است، میگویند: «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضین» (مدثر/45) یعنی هرطوری زدند ما هم همانطور رقصیدیم. اصلاً این آیه در قرآن کلید جهنم است. ما هم آمدیم کلید جهنم را فرهنگ جامعه میکنیم. یک مقداری برادرها، یک سری قرآن باید احیا شود.
به لطف خدا دیشب من قم بودم. و در قم یک ستاد تفسیری درست شد. خدا رحمت کند آیت الله فاضل لنکرانی را، ما رفتیم راجع به قرآن یک چیزهایی گفتیم که چرا در قم، 400 درس مکاسب و کفایه و خارج است، و تفسیر کم است؟ گفت: قبول دارم. گفت: برو به علما بگو. گفتم: من هم سوادم کم است. هم در شأنی نیستم که حوزه را تحت تأثیر قرار بدهم. شما اگر زحمت نیست شما دعوت کن، من ناله بکشم. گفت: مانعی ندارد. به آقای بوشهری گفتم، آن زمان مدیر حوزه بود. 350 اساتید سطح بالا را دعوت کردند، خود ایشان هم نشست. ما چند صفحه نعره کشیدیم. ایشان هم خدا رحمتشان کند فرمود: حرفها درست است. یک خرده هم تند بود. گفت: حرفهای قرائتی تند است ولی حق است. بالاخره بعد از آنجا یک بیست نفری به پا خواستند و یک ستاد تفسیری درست شد، هفتهی گذشته با مراجع مصاحبه کردند. آیت الله العظمی صافی، آیت الله العظمی مکارم، آیت الله العظمی وحید خراسانی، آیت الله جوادی، آیت الله سبحانی، همه گفتند: قرآن مهجور است. در مسجدها هم مهجور است. حتی شب قدر که «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْر» (قدر/1) شب نزول قرآن، قرآن مهجور است. چقدر «بک یا الله» چقدر مناجات، «الغوث» فضایل حضرت امیر، سهم قرآن چقدر است؟ چند آیه تفسیر میشود؟ یعنی شب نزول قرآن هم ما سهم قرآن را نمیدهیم. شب نزول قرآن… مثل نانوایی که خودش هم گرسنگی میخورد. یعنی دکان نانوایی است ولی خود نانوا هم نان گیرش نمیآید بخورد. شب قدر هم سهم قرآن داده نمیشود تا چه برسد به شبهای دیگر! قرآن باید در همهی مسجدها تفسیر شود منتهی عرض کردم تفسیر قطره ای. از اول هم شروع نکنید آیه به آیه خواندن.
7- آیات قرآن، داروی شفابخش مشکلات جامعه
این مثل این است که شما مریض هستی از دم همینطور قرصها را تا آخر بخور. میمیرد! از هر قفسه یک قرصی که مورد نیازش است. چون یک کسی که هنوز داماد نشده شما طلاق برایش میگویی. این میگوید: آ شیخ! ببخشید من هنوز داماد نشدم! تو آیهی طلاق را برای من تفسیر میکنی؟ انتخاب کنیم. از آیهی 16 آیهی 47 برویم. از آیهی 47 آیهی 95 برویم. یک آیه ای را در 5 دقیقه، 3 دقیقه بدون خطبه و شعر تفسیر کنیم. دست مردم را در دست قرآن بگذاریم. دست مردم را در دست نهج البلاغه بگذاریم. از رویش یک حدیث بخوانیم. الحیاه هست. میزان الحکمه است. کافی هست. یک حدیث بخوانیم معنا کنیم. مردم مشکلی ندارند. با هیچ کس صیغهی برادری نخواندند. با هیچ کس هم پدر کشتگی ندارند. بسیج خودش را بهتر از دیگران نداند. روحانی خودش را بهتر از دیگران نداند. حدیث داریم حضرت فرمود: هرکس همسرش زایمان کرد به من خبر دهید. هرکس هم مرد به من خبر بدهید. من پیغمبر هستم باید آخرین آمار هر روز دست من باشد.
شاگرد اول در مدرسه چند تا… شما از رییس دبیرستان منطقه شاگرد اولها را بگیرید. الو! سلام علیکم من پیشنماز مسجد هستم. هیأت امنا، رییس آموزش و پرورش اسامی داده است که شما هم جز شاگرد اولها هستید. درست است؟ خوب من تلفنی تشکر میکنم. حالا دسته گل و جوایز هم نمیخواهد. تلفنی… شما یک شاگرد یک تشکر تلفنی بکن، بعد ببین فردا مسجد میآید یا نه؟ «وَ تَفَقَّدَ الطَّیْر» (نمل/20)، «وَ تَفَقَّدَ الطَّیْر» سلیمان از پرنده تفقد کرد. کسی حرف جدید ندارد. ما دینمان را خوب صادراتی نکردیم. دینمان قوی است.
پارسال آمریکا سخنرانی میکردم، گفتند: مسیحی هایی دارند میآیند. چند نفر از این کشیش هایشان با یک جمعی آمدند نشستند. این طرف مسلمان های… گفتم: حالا چه بگویم؟ این آقای طاهری اخوی اش آنجا بود گفتم: بلند شو یک اذان بگو. بین اذان و ناقوس مقایسه کردم. مقایسه کنید. هرکجای دینمان را، قرآنمان را با تورات و انجیل، رهبرمان را با رهبرهای دنیا، رییس جمهورمان را با رییس جمهورهای دنیا، مردممان را با مردم دنیا، هرچیزی از ما دست به هر جای دین بگذاری، با هرجا مقایسه کنی، یک سر و گردن جلوتر است. و ما فقط گیرمان این است که خوب عرضه نکردیم. اگر عرضه کنیم مردم مشکلی ندارند.
امیدوارم که امام جماعت، بسیج مساجد، کانون مساجد، هیأت امنا، خادم دست به دست هم بدهید. گاهی هم باید پست را تحویل داد. نگوید: من بروم کنار! این! بابا پیغمبر خودش گفت: من کنار میروم. حضرت موسی گفت: «هارُونَ أَخی» (طه/30) هارون برادرم بیاید. «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی» (قصص/34) او بیانش از من بهتر است. چه اشکال دارد پیغمبر اولوالعزم مثل موسی خودش را کنار میکشد، به هارون میگوید: چون تو بیانت بهتر است، تو بگو. آقا صدایت خوب نیست. بلندگو را به او بده. آقا من کنار بروم، یک نفر دیگر امام جمعه شود جماعت بیشتر میشود. برو کنار! چه اشکالی دارد؟ خدا به نوح و ابراهیم و اسماعیل میگوید: کنار بروید. ای ابراهیم و ای نوح و ای عیسی، ای موسی امروز پیغمبر هستید. امروز از شما میثاق میگیرم. قول میگیرم که کنار بروید. قرآن بخوانم «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّین» خدا از همهی انبیا میثاق گرفت. که امروز «آتَیْتُکُمْ» کتاب و حکمت اما اگر «ثم»، «ثم» یعنی بعدها اگر «ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُول» بعد از شما پیغمبری سر و کله اش پیدا شد که «مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُم» هماهنگ بود کنار بروید. «لَتُؤْمِنُنَّ بِه» حتماً پشیمانی بیاورید. «وَ لَتَنْصُرُنَّه» قهر هم نکنید. من امروز امام جمعه هستم کس دیگر امام جمعه باشد یک صف اضافه میشود. برو کنار به امام جمعهی دوم اقتدا کن. «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّه» بعد چهار میخ میکند. میگوید: «أَ أَقْرَرْتُم» اقرار میکنید. قول میدهید کنار بروید. ابراهیم میگوید: بله چشم قول میدهیم. نوح میگوید: چشم قول میدهیم. موسی و عیسی میگویند: چشم قول میدهیم. میگوید: «أَ أَقْرَرْتُم» میگوید: «قالُوا أَقْرَرْنا» بله! میگوید: «فَاشْهَدُوا» شاهد باشید و «وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدینَ» (آلعمران/81) خدا به انبیا میگوید: اگر یک پیغمبری تازه نفس پیدا شد کنار بروید. گاهی وقتها آدم میداند دیگر حرف ندارد برای زدن، صدا برای گفتن ندارد. کنار میرویم. پست که نیست. یک مقداری قفل شده ایم. این قفلها را باز کنیم، سدها را بشکنیم، راه باز میشود.
1) ابراهیم و اسماعیل
2 ) زکریا و مریم
3) همه موارد
2- آیه 43 سوره بقره به چه امری اشاره دارد؟
1) اقامه نماز جماعت
2) طولانی کردن نماز
3) اذان و اقامه نماز
3- آیه 82 سوره اسراء، قرآن را چگونه معرفی میکند؟
1) مایه هدایت مردم
3) مایه علوّ و قدرت
4- چرا حضرت موسی در دعوت فرعون، برادرش هارون را برد؟
1) به جهت بیان بهتر
2) به جهت سواد بیشتر
3) به جهت سنّ کمتر
5- بر اساس روایات، زینت مسجد چیست؟
1) مؤذن خوش صدا
2) امام جماعت محبوب
3) خادم خوش برخورد