حقوق خانواده در اسلام
2- مقدار مهریه در سخن پیشوایان دین
3- اداره و سرپرستی خانواده توسط مردان
4- حکومت، حقّ مرد است، نه تحکّم
5- توجه اسلام به آرایش و آراستگی
6- مراعات حال مردم در مراسم مذهبی
7- توجه به دستورات دین، نه سلیقههای شخصی
8- همکاری زن و مرد در امور خانه
موضوع: حقوق خانواده در اسلام
تاریخ پخش: 27/05/90
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
رمضان نود بحثها را دنبال میکنند. کمکم بینندهها به شب قدر نزدیک میشوند، یک چند جلسهای می خواهم راجع به حقوق خانواده صحبت کنم. چون تقریباً همه به آن گرفتار هستند. اساس خانواده بر پنچ چیز است. اساس خانواده: ایمان، محبت، احترام، اعتماد، گذشت. اگر خواستیم بچههایمان خوب تربیت شوند، در خانواده اگر اینها باشد بچهها خوب تربیت میشوند. ایمان، فکرها و عقیدهها یکسان باشد. تعصب نباشد. البته تعصب یعنی یکدندگی روی فکر غلط! اما اگر انسان حرفش دلیل دارد، منطق دارد، روی حرف منطقی تعصب نیست، این مقاومت است. فرق بین مقاومت و تعصب چیست؟ هردو یعنی سر جایت بایست. منتها تعصب یعنی یکدندگی براساس سلیقه، اما مقاومت یعنی یکدندگی براساس مکتب. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) اگر گفتی خدا و استقامت کردی، ارزش است. اما اگر سلیقهی شخصی داشتی، روی سلیقهی شخصیات مقاومت کردی، این ارزش نیست. این یک تعصب است. پس مسیرش فرق میکند. مثل کلید، کلید را از یک طرف بزنی قفل میشود، از یک طرف بزنی باز میشود. مقاومت، ارزش هست یا ارزش نیست، من نصفش را میگویم، نصفش را شما بگویید، مقاومت براساس یک حرف منطقی ارزش هست. مقاومت براساس کله خشکی ارزش نیست. یک کله خشکی پیدا میشود میگوید: مرغ یک پا دارد. هرچه هم میگویی گوش نمیدهد. لجبازی میکند.
1- محبت و اعتماد، مبنای خانواده سالم
محبت باید متقابل باشد. محبت را گفتند: اظهار کن. حدیث داریم، همسر به همسرش بگوید من تو را دوست دارم. احترام متقابل، گاهی وقتها زن و شوهر در خانه میگویند: حالا که زن و شوهریم، مثلاً دیگر هرچه هست به هم میگویند. حتی اسم همدیگر را به احترام نمیبرند. پیغمبر ما بچهها را هم اسمشان را با احترام میبرد. زهرا خانم است، میگوید: زری! فاطمه خانم است میگوید: فاطی! احمد آقا است میگوید: احمد! چرا مثلاً اسم را سبک میبریم. مگر ما مسلمان نیستیم؟ پیغمبر ما فرمود: حتی من به بچهها احترام میگذارم. اسمشان را محترم صدا میزنم.
اعتماد، سوء ظن خانهها را از بین میبرد. گذشت، حالا یک بحثی من دارم، مفصل. «إِنْ شاءَ اللَّه» اگر توفیقی باشد، میگویم. آسان بگیریم. در مسائل اقتصادی، در مسائل خانوادگی، در مسائل عبادی، در مسائل ورزشی، آسان بگیریم مشکل حل میشود. گذشت! حالا مثلاً یک مشکلی در خانه پیدا شد، یک چیزی شکست، یک چیزی سوخت، رفت پیراهن شما را اتو کند سوخت. غافل شد پیراهن سوخت، خوب سوخت که سوخت دیگر. بالاخره این پارچه سوخته است. چرا شما زندگیات را میسوزانی؟ گذشت! حالا مرد گفته ساعت هشت میآیم، ساعت ده آمد. حالا یک ساعت دیر آمده، چرا مثلاً محاکمهاش میکنی؟
در قرآن چهار رقم زن و شوهر داریم. سه تا را من میگویم و یکی را شما بگویید. زن و شوهری که هردو همفکر هستند، در خوبی، 2- هر دو همفکر هستند در بدی، 3- مرد خوب است، زن بد است. چهارمی را هم شما بگویید… 4- زن خوب است و مرد بد است. هر چهار تا هم در قرآن هست. همفکر هستند در خوبی، فاطمه زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع). همفکر هستند در خوبی، «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ» (انسان/8) هردو غذایشان را به فقیر و مسکین و اسیر میدهند. هردو بدجنس هستند. ابولهب و خانمش، «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ» (مسد/1) آخر آیه میگوییم: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» (مسد/4) ابولهب و زنش.
مرد خوب است و زن بد، حضرت لوط و حضرت نوح. دو تا پیغمبر بودند، زنهایشان بدجنس بودند. مرد فاسد است، زن خوب است، زن فرعون.
محبت سه رقم داریم. قلبی، زبانی، عملی. امیرالمؤمنین همینطور است. نمیشود گفت: به ولای علی! علی جویم، علی پویم، علی نمیدانم مولای درویشان، مدح علی، شعر علی، خیلی خوب بیا ببینیم چه چیز شما به حضرت علی میخورد؟ نمازت مثل او است؟ اخلاقت مثل او است؟ شما به بچهی دو ساله بگویید: دوست دارم. میگوید: بیسکوییت بخر، نخری میگوید: دروغ میگویی. محبت باید هم زبانی باشد، هم عملی باشد. هم قلبی باشد.
2- مقدار مهریه در سخن پیشوایان دین
اساس خانواده بر اساس اینهاست. چند تا سؤال من میخواهم امروز جواب بدهم. یکی اینکه مهریه چیست؟ مگر زن قالی است که میخری و پولش میدهی؟ زن را میخواهی از خانهی پدرش بیاوری میگویی: این پول چیست؟ آیا مهریه نرخ خانم است؟ و خانمها فکر میکنند این مهریه نرخشان است. و لذا فکر میکنند اگر مهریه سنگین باشد، ارزش خانم بیشتر است.
خانم، مهریه نرخ شما نیست. اسلام به مهریه صداق گفته است. صداق از صداقت است. صداقت یعنی داماد به عروس میگوید: دوست دارم. عروس نگاهش میکند نمیداند شک دارد این حقهباز است. میگوید: من از کجا بفهمم تو راست میگویی؟ میگوید: بیا، این چند تا سکه! این سکهای که میدهند نرخ شما نیست. مثل اینکه میگویم:من دوست دارم شما را، میگویی: بله! میگویم: خوب بیا این گل را بگیر، این گل برای شما! نمیخواهم بگویم قیمت شما این گل است، میخواهم بگویم این گل دادن من علامت این است که وقتی من میگویم شما را دوست دارم، راست میگویم. و لذا به مهریه صداق میگویند، یعنی علامت صداقت.
مهر چقدر باید باشد؟ اگر ارزش زن به مهریه است، پس نرخ حضرت زهرا(س) خیلی کم است. چون مهرش کم بود. بیمهر میشود، نه! یک کسی آمد به پیغمبر گفت: من میخواهم بدون مهر خانم ایشان شوم، فرمود: کار غلطی است. صحیح نیست. بدون مهر نمیشود.
مقدار مهر «لَا تُغَالُوا بِمُهُورِ النِّسَاءِ فَتَکُونَ عَدَاوَهً» (وسایل الشیعه/ج21/ص252) «اللَّهُ أَکْبَر»! امیرالمؤمنین فرمود: هرچه مهر سنگینتر باشد، خطر جداشدن بیشتر است. من این را از چند تا دفتر عقد و ازدواج پرسیدم که آمار طلاق در عقدهایی است که مهرشان… چون زن میبیند، مرد سرمایهدار است، میگویند: مطالبه میکنم، به دادگاه میکشم، میروم میگویم: مهرم را بده، شوهرم را زندان میکنم. حالش را میگیرم. این یک چاقو است که دست زن است هروقت هم می خواهد در شکم مرد میزند. امیرالمؤمنین میفرماید: «لَا تُغَالُوا بِمُهُورِ النِّسَاءِ» مهر خانمها را بالا نگیرید. «فَتَکُونَ عَدَاوَهً» مهر بالا خوش عاقبت نیست و پیغمبر فرمود: بهترین زنها این است که «أَحْسَنُهُنَّ وَجْها» (مستدرک/ج14/ص160) شکلش زیبا باشد، «أَقَلُّهُنَّ مَهْراً».
قولهایی که سر مهر میدهند، واجب است وفا کنیم؟ بله! قرآن میفرماید: «أَوْفُوا بِالْعُقُود» (مائده/1) عقدی که بستید، عقد یعنی گره، آن گرهای که بستید، در مراسم بله برون باید وفا کنید.
مسألهی دیگر این است که پسر بهتر است یا دختر؟ هیچ فرقی نمیکند. کسانی که در این که چرا خدا پسرم داد؟ چرا خدا دخترم داد حرف میزنند، اینها در ایمانشان میلنگند. یعنی خدایا تو بلد نیستی. ببین من چه میگویم، یاد تو میدهم. خدا حکیم است. ما چه میدانیم پسر بهتر است یا دختر؟ و لذا امام سجاد وقتی بچهدار میشد نمیپرسید پسر است یا دختر؟ میگفت: سالم است یا مشکل؟ تا میگفتند سالم است. میفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّه»! هیچ فرقی بین پسر و دختر ندارد. هیچی!
3- اداره و سرپرستی خانواده توسط مردان
سرپرست خانه چه کسی باشد؟ قرآن میفرماید: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ» (نساء/34) سرپرست باید مرد باشد. چه خبر است؟ به دو دلیل! البته نگفته «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى ازواجهم» ببینید یک وقت میگوید که «الرِّجالُ» آیهی قرآن این است. رجال یعنی مردها. «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ» آیهی قرآن این است. نگفته: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى ازواجهم» نمیگوید: حکومت بر خانمش دارد. میگوید: مرد حکومت بر زن دارد. چون حکومت قلدری می خواهد. گاهی درگیری دارد. برخورد دارد. تلاش دارد، قاطعیت دارد. در دنیا هم هرچه هم این فمینیستها زور زدند بگویند: زن و مرد یکی هستند، نمیشود! مثل اینکه بگوییم: ماشین سواری با ماشین باری یکی است. تمام دیوارها هم شعار بدهی بابا ماشین باری برای بار است، این ماشین سواری برای انسان است. هر ماشینی یک طور است. هر تنوری یک طور است. نه استکان نعلبکی میشود، نه نعلبکی، نه پیچ مهره میشود، نه مهره پیچ میشود. دو وجود هستند برای دو تا کار ساخته شدند. حکومت قلدری میخواهد. زور میخواهد. مگر زور بد نیست؟ نه زور بد نیست. ظلم بد است، نه زور. ظلم بد است، نه زور. منتهی در تاریخ معمولاً هرکس زور داشته ظلم هم… بگویید… کرده. آنوقت اینها به هم رنگ پس داده است. مثل صدا و سیما! شما پای تلویزیون مینشینی یک فیلم میبینی، از فیلم بدت میآید. وقتی فحش میدهی، یک فحش هم به صدا میدهی. میگویی: این هم صدا و سیما! صدا میگوید: بیا، من صدا بودم. من که تولیدم عیب نداشت. فیلم بد بود. منتهی وقتی مردم فحش میدهند. احتیاطاً یک فحش هم به صدا میهد. این صدا این وسط فقط سیلیهای سیما را میخورد. یا برعکس، گاهی وقتها در صدا یک چیزی پخش میشود، شما ناراحت میشوی، وقتی به صدا فحش میدهی، به سیما هم فحش میدهی. بشر اینطوری است. یک آخوندی بد باشد، به همهی آخوندها. یک شهردار بد باشد به همهی شهردارها. یک بازاری کلاهبرداری کند این هم بازاریها! یک چادری بد باشد، این هم چادریها! انسان طبعش اینطوری است. متأسفانه! مردها به دلیل اینکه حکومت، قاطعیت در تصمیم میخواهد، و قاطعیت مرد قویتر است مرد… این یک مورد.
2- خرج هم به دوش او است. یعنی اگر یک پستی به او داده گفته: حکومت خانه برای تو، گفته: خرج خانه هم با تو. هرکس خرج میدهد، حالا چند تا مرد با هم مسافرت میروند. اگر یک مرد بانی شد برای همهی اینها، میگوید: آقا، همهی شما مهمان من مشهد مثلاً… بالاخره آن کسی که خرج این کاروان را میدهد حق اینکه اینجا بایستید، الآن میخواهیم نماز بخوانیم. اینجا بایستید استراحت کنیم. اینجا یک خرده چرتی بزنیم. آن کسی که خرج کاروان را میدهد باید حق یک امر و نهی هم…
4- حکومت، حقّ مرد است، نه تحکّم
در عین حال امر و نهی باید عاقلانه باشد. نه تحکم، فرق است بین حکومت و تحکم، مرد حق حکومت دارد اما حق تحکم ندارد. حکومت یعنی بیان با استدلال، تحکم یعنی بیان با زورگویی. یعنی نباید بگوید حالا که خرج خانه را من میدهم، زور بگوید به خانم. راضی نیستم خانهی پدرت بروی. راضی نیستم عروسی بروی. راضی نیستم بیا، چه خبر است؟ خرج خانه را من میدهم. اینکه میگویی: راضی نیستم، راضی نیستم، راضی نیستم، این حکومت است یا تحکم؟ حکومت صحیح است، تحکم صحیح نیست. حکومت یعنی با استدلال، تحکم یعنی زورگویی. اگر مرد با منطق حرف زد به دلیل اینکه خرج خانه را میدهد.
آمیزش جنسی هم آدابی دارد. قرآن میفرماید: «مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّه» (بقره/222) این را دیگر در تلویزیون نمیشود گفت. عروس و دامادها، باید یک دورههایی کلاس ببینند دهها و صدها حدیث داریم برای وضع آمیزش که این تلویزیونی نیست، ولی بعد از عقد باید اینها را بشنوند. گاهی یک بی موالاتی وقت آمیزش باعث میشود بچه کور میشود. بچه ناقص به دنیا میآید. در این غذا خوردن، در این ساعت، در این زمان، در این مکان، با این هیجان، با این استرس، اینها همه ممکن است اثر بگذارد.
5- توجه اسلام به آرایش و آراستگی
آرایش زن چیست؟ زن ذاتاً دوست دارد آرایش کند. و این جزء ذات زن است. متأسفانه بعضی از این حاجخانمهای پیرزن در خانه تا میبیند دخترش آرایش میکند، یا عروسش، (خنده حضار) یک تعبیرات زشتی میکند. خانم! تو پیری؟ خجالت نمیکشند، طوری نیست خجالت نکشند. مگر میخواهد بیرون برود خودش را نشان جوانها بدهد. خودش را آرایش میکند. ما زن داریم دو لیتر گریه میکند برای امام حسین. اما اگر بفهمد پسرش با عروسش یک بستنی خورده کودتا میکند. (خنده حضار) روضه هفتگی، ختم انعام، ختم قرآن، همهی دعاها و نمیدانم «أَمَّنْ یُجیبُ» مهرش، جانمازش اندازهی یک بقچهی حمام است. اما اگر بفهمد که این مثلاً با عروسش رفته فرض کنید حالا بگردند، دری وری میگوید. زن نژادش این است. شما یاد بگیرید از امیرالمؤمنین، با غلامش رفتند پیراهن بخرند، پیراهن قشنگ را داد به غلامش، گفت: آقا من قنبر غلام هستم. فرمود: مگر جوان نیستی؟ خوب جوان دوست دارد شیک بپوشد. سر به سر بچهها نگذارید. در آرایش حلال، وقتی به آرایش حلال گیر دادی، آنها سمت آرایش حرام میروند. خیلی از گیرهایی که میدهند اینها ضررش به خودشان برمیگردد.
بعضی از جوانها تا حالا چند مورد آمدند، به من گفتند: حاج آقای قرائتی من به خاطر شما یک سیلی خوردم. گفتم: چرا؟ گفته: من میخواستم آن کانال فوتبال ببینم، پدرم گفت: آن کانال قرائتی را ببینیم. من هی زدم فوتبال، او هی زد قرائتی! آخرش یک سیلی به من زد. من از همهی اینهایی که از پدرشان یا پدر بزرگشان کتک خوردند، معذرت میخواهم. (خنده حضار) آخر این قرائتی تحمیلی درست نیست. اسلام گفته آزادی، حتی اگر آمدی پشت سر این آقا نماز خواندی، رکعت دوم آزادی! قصد فرادی کن برو. اصلاً نماز مغرب را خواندی، نماز عشا را آزاد هستی، رها کن برو. اسلام به ما آزادی داده است. اگر ما به حلالها قناعت کنیم، همهی مردم مسلمان میشوند. گیر اینکه بعضیها اسلام به آنها سنگین است، در همین نماز جمعه دیروز، نماز جمعه گذشته رفتیم، به ما گفتند: بین دو نماز صحبت کن. گفتم: سخنرانی بین دو نماز گروگان گیری است. گفت: فرار میکنند. گفتم: خوب فرار کنند. مگر میخواهی مردم را اسیر کنی؟ کم حرف بزن، خوب حرف بزنی فرار نمیکنند، حالا فرار هم کردند، کردند.
6- مراعات حال مردم در مراسم مذهبی
در آستانهی شب قدر این بحث پخش میشود. ما وقتی فکر میکنیم احیا میگیریم، باید مردم دیگر نفس نکشند. «یَا اللَّهُ» دعای افتتاح را بخوان. تمام شد؟ دعای جوشن را شروع کن. تمام شد؟ به مداحی بگو: بخوان. تمام شد؟ «یَا اللَّهُ» آقا بیاید. بابا بریدم، خسته شدم، ببین خدا چه کرده؟ خدا میگوید: وقتی گفتی: «کُفُواً أَحَدٌ» بس است ایستادی، دولا شو! «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ» بس است، بلند شو بایست. بنشین. خود نمازی که 5 دقیقه است، چند رقم خدا ما را مالش میدهد، این طرف و آن طرفمان میکند. این آقا همینطور دو زانو میآید از سر شب تا صبح باید بنشیند.
من که مسجد دانشگاه شبها احیا میگرفتم، سالهای قبل حالا امسال را نمیدانیم. وقتی نشستم دیدم دعای جوشن خواندند، یک ساعت و نیم، دو ساعت طول کشیده، میروم روی منبر میگویم: آقایان همه بلند شوید. زن و مرد هم بلند شوید بایستید. من میخواهم ایستاده، من روی منبر نشستم، شما بایستید، یک حدیث بخوانم. بلند میشوند میایستند، اصلاً میگویم: پنج دقیقه حرف نزنیم. خدا میداند وقتی بلند میشوند میایستند، چنین میکنند، ای خدا پدرت را بیامرزد! ای خدا مادرت را بیامرزد. شما در نماز جمعه دیدی، از نام امام حسن مجتبی مردم بلند میشوند میایستند. پیداست خسته شدند. این قبل از آنکه نام امام زمان بیاید از پیش میایستد. این پیداست پایش گیر کرده است. وگرنه امام حسن مجتبی که ایستادن ندارد. این دنبال سوژه میگشت بایستد. حالا امام حسن مجتبی خوب است، از امام حسن مجتبی بایستد.
نمیدانم این حرفهای ما از کجاست؟ من چند تا چیز است مبنایش را پیدا نکردم. اگر کسی مبنایش را پیدا کرد بگوید، من جایزهاش را میدهم. مثلاً در مسجدهای ما بعد از نماز میایستند و مردم به سه امام دعا میکنیم. نفهمیدم چرا؟ به امام حسین دعا میکنیم و به امام رضا و به امام زمان. ببینم پیغمبر از همهی امامان مهمتر نیست؟ بعد از پیغمبر امیرالمؤمنین از همه امامها مهمتر است. فاطمهی زهرا از همهی امامها مقامش بالاتر است. به اینهایی که مقامش بالاتر است سلام نمیکنیم. گزینشی است. به امام حسین، امام رضا، امام زمان.
بنده پیشنهادم این است. برای اینکه طول هم نکشد، رو به قبله بایستیم، «السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا امیرالمؤمنین، السلام علیک یا فاطمه، السلام علیک یا حسن بن علی، السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یا امام سجاد، السلام علیک یا محمد بن علی، السلام علیک یا جعفر بن محمد» همهی دوازده امام را یک دقیقه میشود سلام کرد. به همه سلام کنیم. چرا گزینشی سلام میکنیم؟ خیلی چیزها را نفهمیدم. اینقدر چیز در جامعه هست که من نمیفهمم ریشهاش کجاست؟ ریشه ندارد.
مثلاً اصرار دارد ختم «أَمَّنْ یُجیبُ» بخوان. «أَمَّنْ یُجیبُ» با باقی آیهها فرقی نمیکند. حتماً باید آقا بخواند، نه لازم هم نیست آقا بخواند. آقا نمیشود یک وقتی بگیری، ما عقدمان را نزد فلانی بخوانیم؟ شما یک واسطه شو یک وقتی… ببینم عقد نزد فلانی خواندن واجب است؟ نه! مستحب است؟ نه! نه واجب است نه مستحب! بله اگر آقا وقت داشت، بخواند خوب یک توفیقی است. یک توفیقی است که بالاخره عقد را یک عالم ربانی بخواند. یک مرد خدا بخواند. ولی حالا آدم مثلاً سه ماه عقد را عقب میاندازند، که آقا گفته: سه ماه دیگر نوبت! یک شب هم نمیارزد که آدم عقب بیاندازد. در اولین فرصت عقد کنید. نه میخواهیم عقد ما را فلانی بخواند، بنابراین سه ماه عقب میاندازید. این تأخیرها برای چیست؟ به چه دلیل قرآنی؟ ما الآن نه شرقی هستیم، نه غربی هستیم، نه مسلمان درست و حسابی، از شرق و غرب بیرون آمدیم اما همهی کارهای ما طبق قرآن و روایات نیست.سلام ما گزینشی است. عقدمان را میخواهیم فلانی بخواند، ولو به … عرض کردم، نمیخواهم توهین شود. مقام… من خودم دخترهایم را عقد که کردم، پهلوی آدمهای متشخص و مهم مملکت عقد کردم اما اگر میگفتند: وقت نداریم خودم عقدشان را میخواندم. نبود یکی دیگر.
یک آقا بعد از «والضالین» میخواست سوره بخواند، سوره نوح را خواند. آیهی اول یادش رفت. آیهی اول سورهی نوح این است. «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحا» (نوح/1) ما نوح را فرستادیم. باقیاش یادش رفت. «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحا» ما نوح را فرستادیم. باقی سوره یادش رفت. «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحا»، «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحا» یادش رفت. یکی از عقب گفت: بابا نوح نمیرود، یک پیغمبر دیگر! (خنده حضار) البته نوح مقامش اولین پیغمبر اولوالعزم است ولی هی میگوید: «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحا» سر نوح ایستاده. خوب یک پیغمبر دیگر. اینکه ما شش ماه عقب بیاندازیم، برای اینکه سال پدربزرگ تمام شود. شش ماه دیگر برای اینکه بنایی تمام شود. سه ماه دیگر برای اینکه دختر اول بیرون نرفته، نمیدانم خواهر دوم بیرون نرفته، یک سری آداب و رسوم غلط است.
7- توجه به دستورات دین، نه سلیقههای شخصی
ما مثل بت پرستها در بعضی کارها هستیم. بت پرستها با دست خودشان یک بت میتراشیدند، راستش گریه میکردند. قرآن میگوید: «أَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) با دست خودت سنگ تراشیدی حالا راستش گریه میکنی؟ ماهم با دست خودمان آداب و رسوم را درست کردیم، خودمان در آداب و رسوم خودمان ماندیم.
آرایش یک ارزش است. دختر و پسرها در آرایش حلال نباید مزاحم داشته باشند. مثل اینکه یک کسی شوهرش مرده اسلام گفته چهار ماه و ده روز فاصله بگیرد. بعد از چهار ماه و ده روز، قرآن آیه دارد میگوید: اگر خانم خواست عقد کند، کسی حق ندارد جلوی او را بگیرد. آیهی قرآن است. متن قرآن است. زن بیوه! خواهند گفت عجب زن بیحیایی بود. چه زود شوهر کرد. تو که میگویی: فلان زن بیحیا است، قطعاً غیبت کردی و گناه کبیره کردی. تو گناه کبیره کردی که گفتی فلانی بیحیا است. اما او ثواب کرد. این خانم به هوای… نه خواهند گفت: این به شوهر اولش وفادار نیست. چه کسی گفت: معنای وفا یعنی عقد نکن؟ چه کسی گفت: عقد نکن.
زنان بیوه یک چیز غلطی در سرشان است. میگوید: من میخواهم وفادار باشم. چون میخواهد وفادار باشد، ازدواج نمیکند. اصلاً قاطی کرده «وَ اللَّهُ» نمیدانم قاطی کرده، اینها جزء دین نیست. جزء لغت نیست. جزء قرآن نیست. بالاخره حالا من 50 سال است دیگر آخوند هستم. 15 سالگی آخوند شدم. حالا 65 سالم است. بعد از 50 سال آخوندی، 32 سال برای شما حرف میزنم. وفا این نیست که انسان ازدواج نکند. تقوا این نیست که انسان برای شوهرش آرایش نکند. به خانم میگوییم: آخر این چه قیافهای است؟
یک مردی در کوچه میدوید. گفتند: کجا میدوی؟ گفت: میروم خانه زنم از عروسی میآید، چون تا از عروسی میآید، لباسهای خوبش را کنار میگذارد و آشغالهایش را خواهد پوشید. من میخواهم یک لحظهای که لباسش را میکند، من هم یک نگاهی به این لباس بکنم. خوب این چه، کجایش مثلاً چرا چنین است؟ که مرد باید بدود، آرزو، آه بکشد که یکبار هم… هرچه آرایش دارید «وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِن» (نور/31) آرایش مخصوص زن است. بیرون خانه آرایش نباشد.
حدیث داریم پیغمبر برای خانمهایش آرایش میکرد. پولی که پیغمبر برای عطر میداد بیش از پولی بود که برای غذا میداد. زن و شوهر باید چطور باشد؟ قرآن میگوید: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» (بقره/187) در این «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ» چند تا نکته است، من برای شما بگویم.
1- شما لباس که میپوشی چه لباسی میپوشی؟ همسر هم مثل لباس است. بنده آخوند حاضر هستم یک کراوات گردن کنم. رییس جمهورهای غربی حاضر هستند یک عمامه سر بگیرند؟ هرکسی لباس خودش، این به ما میخورد یا نمیخورد؟ در طرحش، در رنگش، در جنسش، همسر هم باید در فکرش، در فرهنگش، فرهنگ معنایش لهجه نیست. دیروز یکی از جوانها میگفت: آقا من علاقه به یک دختری دارم، دختر هم به من علاقه دارد، منتهی او زبانش مثلاً رشتی است من ترک هستم. یا او ترک است، او لر است، یا او عرب است، او عجم است، بابا چه فرقی میکند؟ لهجه جزء فرهنگ نیست. یعنی مانع ازدواج نیست. لهجه جزء فرهنگ است اما مانع ازدواج نیست. مخ به مخ باید بخورد. خلاص!
لباس عیب را میپوشاند، زن و شوهر هم باید عیب همدیگر را بپوشانند و حالا اگر زن غلطی کرد، مرد غلطی کرد، نباید بروند جای دیگر نقل کنند. لباس آدم را از سرما و گرما حفظ میکند. خانواده هم انسان را یعنی از سرما حفظ میکند، خانواده هم زندگی سرد را گرم میکند. لباس خودش را تنظیم میکند، اگر هوا داغ شد لباس نازک میشود. هوا که داغ است، لباس نازک میشود. مرد عصبانی است، زن کوتاه بیاید. زن عصبانی است، مرد کوتاه بیاید. یعنی تطبیق بدهد، نگو که حالا چه خبر است؟ درس داشتی که داشتی. امتحان داشتی که داشتی. حالا که او امتحان داشته، درس داشته، کار خانم سنگین بوده، یک خرده امروز تو کوتاه بیا.
8- همکاری زن و مرد در امور خانه
پیغمبر وارد خانهی امیرالمؤمنین، خانهی فاطمه زهرا شد دید حضرت زهرا پای دیگ است، حضرت علی عدس پاک میکند، اینقدر اینها را تعریف کرد، فرمود: مردی که در خانه کار میکند، خدا کند خانواده من پای تلویزیون نباشد. چون ما گاهی وقتها یک چیزی میگوییم،علیه خودمان است. من میفهمم که الآن خانواده گوش میدهد، تلویزیون را خاموش میکنم. میگوید: چه میخواستی بگویی؟ چه چیزی میخواستی بگویی؟ حالا، پیغمبر فرمود که: مردی که در خانه کمک خانمش کند، به عدد هر مویی که در بدنش باشد ثواب دارد. این ثواب زیاد دارد. ثواب مکه به او میدهند، ثواب شهید به او میدهند. اینقدر ثواب بود که دیرز من به یکی از علمای قم زنگ زدم، گفتم: یعنی کار کردن در خانه اینقدر ثواب دارد. گفت: بله! از آن طرف هم داریم مرد گرفتار است، زن کمک او میکند. نمیگوید: آقاجانم، ارث پدرم! فعلاً شوهر گرفتار است، کمکش کنید. این تعاون زندگی را شیرین میکند.
آیا مرد در قبال حجاب همسرش وظیفه دارد؟ بله. نباید بگویی: حالا دختر بزرگ شده، خودش تکلیف خودش را میداند. هرطور میخواهد فکلش را درست کند. هرطور میخواهد لباس بپوشد. نه آقا، «قُل»… «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِک» (احزاب/28) به خانمهایت بگو، که لباست چنین باشد. مردها نمیتوانند دخترشان را ول کنند، بگویند: اختیار با خودش است. به تکلیف رسیده، هرطور میخواهد بپوشد. مرد ضامن لباس زنش هم هست.
اگر زن و شوهر ناشزه بودند چه؟ سه مرحله دارد. اول موعظه کنید. ناشزه یعنی گردن کشی، تمام امکانات را از شوهر دریغ میکند، خانه، ماشین، تلفن، آب، برق، گاز، خرجی، لباس، همهی زندگیاش را مرد تأمین میکند ولی زن گردن کلفتی میکند. یا زن همهی کمالاتی که باید داشته باشد، دارد مرد سرکشی میکند. اسلام گفته زن سرکش 1- موعظه کنید. اگر موعظه اثر نکرد، اتاقهایتان را جدا کنید، یا رخت خوابهایتان را جدا کنید. قهر کنید. اگر چند روزی قهر هم کردید فایده نداشت، طوری که سرخ نشود، مرد حق دارد با یک قلم مداد، به دست زنش بزند، زن باید چوب بخورد منتهی با چوب مسواک نه با دست بیل! با چوب مسواک طوری که جای آن سرخ نشود.
این سه مرحله، اگر حل نشد داخلی، آنوقت میگویند: داور تعیین کنند. یک داور از فامیل مرد، یک داور از فامیل زن، بنشینند، کدخدا منشی، مسأله را حل کنند. حتی المقدور به دادگاه کشیده نشود. چون ببینید وقتی مرد دادگاه میرود، میگوید: زن من ناشزه است، یا زن میرود میگوید: شوهر من ناشزه است، او سرکشی میکند، خوب قاضی دیگر میفهمد ناشزه یعنی اینها همخوابی نمیکنند. بعداً اینها آشتی میکنند، ولی هروقت مرد را میبیند این زنش چموش است. یا میگوید این مردش چموش است. یعنی بعد اینها آشتی میکنند، ولی این چموش در ذهن قاضی و دادسرا میماند. بهتر این است که خودتان حل کنید. خود زن و شوهر موعظه، رختخواب جدا، یک شلاق از قاضی به مرد بخورد، یک مسواک از مرد به زن بخورد. این خود مرد است. حدیث داریم چوب مسواک جایش هم سرخ نشود. من نمیدانم چوب مسواک جایش سرخ نشود، این قلقلک است. ولی خوب گفته قلقلکش بده. به هر نحو یک طور این رقمی باشد، ولی اگر هم حل نشد، داور از فامیل مرد، داور از فامیل زن بنشینند کدخدایی، حتی المقدور به دادگاههای بیرون مراجعه نکنید. چون خودتان آشتی میکنید، فقط رو سیاهی روی زغال میماند. هروقت شما را دید میگویند: این است که شوهرش این است که خانمش. حرف ادامه دارد.
1- آیهی 30 سورهی فصّلت بر چه امری تأکید میورزد؟
1) استقامت در برابر دشمن
2) استقامت در راه خدا
3) استقامت بر عقیده
2- در سورهی انسان، کدام همسران همفکر آمده است؟
1) حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام
2) رسول خدا و حضرت خدیجه علیها السلام
3) حضرت ابراهیم و هاجر علیهما السلام
3- بر اساس روایات، چه چیزی خطر جدایی همسران را به دنبال دارد؟
1) حذف مهریه
2) پایین بودن مهریه
3) بالابودن مهریه
4- از نظر قرآن، مرد در خانواده چه حقّی دارد؟
1) حکومت
2) تحکّم
3) هر دو مورد
5- آیه 187 سورهی بقره، رابطهی زن و مرد را به چه چیزی تشبیه کرده است؟
1) مسکن
2) لباس
3) زینت