حضرت زهرا(سلامالله علیها) در قرآن
1- برهان و استدلال، مقدم بر مقابله و مباهله
2- ماجرای مباهله پیامبر با مسیحیان
3- انتصاب امام از سوی خداوند
4- انفاق حضرت زهرا(سلام الله علیها)، سبب نزول آیاتی از قرآن
5- محبت اهل بیت، مزد رسالت پیامبر
6- راه اهل بیت، راه رسیدن به خدا
7- راه اهل بیت، به دور از افراط و تفریط
موضوع: حضرت زهرا(سلامالله علیها) در قرآن
تاریخ پخش: 26/02/87
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین، اللهم صل علی محمد و آل محمد»
چون بحث زمانی پخش میشود که در آستانه شهادت مظلومهی تاریخ حضرت فاطمه زهرا هستیم، چه زیباست از اینجا یک سلام به مدینه بکنیم، «السلام علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها، السلام علیکِ یا قره عین الرسول و رحمه الله و برکاته»
راجع به فاطمه زهرا آیاتی که در قرآن مطرح است، چند آیهای که هم شیعه و هم سنی قبول دارد، خدمتتان میگویم.
فاطمهی زهرا در قرآن. البته اسم فاطمه نیامده است. ولی در مورد آیاتی شیعه و سنی همه گفتهاند که مراد فاطمه است. یکی از این آیات، آیهی مباهله است. در قرآن در سورهی آلعمران میفرماید …
1- برهان و استدلال، مقدم بر مقابله و مباهله
اول به شما بگویم که دین ما دین استدلال است. «جاءَهُمْ بِالْبَیِّنات» (صف/6) بینه و بینات در قرآن آمده است. بینه یعنی چیزی که قصه را روشن کند. دیگر جای شکی برای کسی باقی نگذارد. و لذا مصداق بینه معجزه است. دین ما دینی است که با بیان و معجزه و برهان و استدلال … دین ما با برهان و استدلال با مردم صحبت میکند. اگر طرف جنگجو بود، در مقابل جنگ مقابله به مثل میکند. در مقابل جنگ مقابله به مثل میکند. و این مقابله به مثل هم کار خود خداست. اینقدر آیه داریم در قرآن که میگوید: کار خدا مقابله به مثل است. من دوست دارم که این آیه کوچکها را حفظ کنید. سفارش من هم به کسانی که میخواهند قرآن حفظ کنند این است که اگر بناست قرآن حفظ کنند، آیههای کوچک را حفظ کنند. آیههای دوکلمهای!
1- «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُم» (بقره/152) شما یاد من باشید، خدا میگوید من هم یاد شما هستم.
2- «وَ أَوْفُوا بِعَهْدی» شما به عهد من وفا کنید، من هم «أُوفِ بِعَهْدِکُم» (بقره/40) به عهد شما وفا میکنم.
3- «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ» شما خدا را یاری کنید «یَنْصُرْکُمْ» (محمد/7) خدا هم شما را یاری میکند.
4- «زاغُوا» اگر منحرف شوید خدا هم شما را منحرف میکند. «أَزاغَ اللَّه» (صف/5)
یعنی مقابله به مثل! اگر خواستند بجنگند، ما هم میجنگیم. منتها پیغمبر اسلام به مسیحیها گفت: معجزه را که شما قبول نکردید، بیایید نفرین کنیم. مسلمانها یک نفرین میکنند به جان مسیحیها، مسیحیها هم یک نفرین میکنند به جان مسلمانها، هر نفرینی عملی شد، معلوم میشود آن نفرین کننده حق است که نفرینش گیرا شده است. اسمش هم مباهله است.
2- ماجرای مباهله پیامبر با مسیحیان
آیهی مباهله در سورهی آلعمران، آیه 61! آیه این است: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیه» یعنی کسی که احتجاج میکند وچانه میزند، «مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ» با اینکه علم به تو دادیم. میفهمد ولی باز هم چانه میزند. به او بگو دیگر چانه نزن. «فَقُلْ تَعَالَوْا» بیا «نَدْعُ أَبْنَاءَنَا» بچههایمان را میخوانیم، «وَ أَبْنَاءَکم» شما هم بچههایتان را بخوانید، «وَ نِسَاءَنَا» خانممان را میخوانیم، «وَ نِسَاءَکُم» و شما هم خانمتان را بخوانید. «وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُم» ما جانمان را میآوریم، شما هم جانتان را بیاورید. «ثُمَّ نَبْتهَِلْ» به همدیگر نفرین میکنیم. «فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلىَ الْکَذِبِینَ» میگوییم خدا لعنت کند دروغگو را! بعد هر نفرینی مستجاب شد، معلوم میشود که حق است. حالا این آیهای که مربوط به حضرت زهرا است، این است: «تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکم» بچههایمان را میآوریم، بچههایتان را بیاورید. «وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُم» زنهایمان را میآوریم و زنهایتان را بیاورید. «وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُم» جانمان را میآوریم … شیعه و سنی گفتهاند که مراد از بچهها حسن و حسین بودهاند. مراد از زن فاطمه بود. و اینکه جانمان را میآوریم، علی بن ابیطالب بود. الله اکبر! یعنی علی جان پیغمبر است. قدیمیهای ما یک چیز قشنگی میگفتند. دهانشان مبارکباد. میگفتند: «بارها گفت محمد که علی جان من است» این ریشهاش قرآنی است. جان ما جانتان! «بارها گفت محمد که علی جان من است» این ریشهی قرآنی دارد. و لذا اگر یک کسی هم گفت که علی بن ابیطالب از باقی انبیاء برتر است، چانه نزنید. اگر پیغمبر ما از پیغمبرهای دیگر برتر است، علی هم جان اوست، پس علی هم از پیغمبرهای دیگر برتر است. خیلی خوب! جانمان را میآوریم.
3- انتصاب امام از سوی خداوند
از یک جوان یمنی یک چیزی شنیدم، برای شما بگویم. گفت ما با افراد بحث میکردیم، ببینید استدلال و گفتگوی علمی حسابش جداست. ما با هیچ کس درگیری هم نداریم. ولی … میگفت با یکی ما بحث میکردیم و میگفتیم آقا شما حضرت مهدی را مثل ما قبول دارید؟ گفت: بله! حضرت مهدی را ما قبول داریم. که میآید و دنیا را پر از عدل و داد میکند. گفت خوب جمع شوید و رأی بدهید. جمع شوید و رأی بدهید و حضرت مهدی را با انتخابات تعیین کنید بیاید و دنیا را اصلاح کند. گفت: آخر ببینید ما نمیتوانیم حضرت مهدی را با رأی بیاوریم و حضرت مهدی کنیم. او را باید خدا تعیین کند. خدا باید مهدی را برساند. کار ما نیست که با انتخابات مهدی تعیین کنیم. گفت: ببین اگر امام را باید خدا تعیین کند، هم اولین امام را باید خدا تعیین کند، هم آخرین امام را! اینکه شما بگویید اولیاش را ما جمع میشویم و رأی میدهیم، آخرش را خود خدا بیاید درست کند، این درست نیست. اگر امامت کار خداست، هم اولش کار خداست و هم آخرش! اینکه امام اول را شما گفتید حالا به فلانی رأی میدهیم، حالا خیلی خوب دست شما درد نکند. آخری را میگویید خود خدا بیاید و درستش کند. این تضاد برای چیست؟ امام را باید خدا تعیین کند. «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/124) «أَنفُسَنَا» جان من است. اینجا شیعه و سنی گفتند که مراد از «نسائنا» حضرت زهراست. این یک جا که حضرت زهرا در قرآن است. سورهی آل عمران آیهی 61.
حالا یک چیزی هم میخواهم بگویم. نمیدانم آدم دلش میسوزد. واقعاً بعضی کفار، بعضی کافران، یک کاری میکنند که مسلمانان باید شرمنده بشوند. زیادی گوش بدهید. پیغمبر، زهرا و علی بن ابیطالب و امام حسن و امام حسین، این چهار بزرگوار را همراه خودش آورد. مسیحیها جمعیتی بودند و دیدند پیغمبر یک زن و یک مرد و دو بچه آورده است. نگاه کردند و زن و بچهی پیغمبر را دیدند، نزد بزرگشان رفتند، گفتند: بنا بوده به هم نفرین کنیم. ما یک جمعیتی آمدهایم، پیغمبر با پنج نفر آمده است. بزرگشان گفت اگر … – زیادی گوش بدهید، این جمله را امسال عاشورا در کاشان از یک فرهنگی یاد گرفتم، یک دبیر فرهنگی بود، بیست سال است که جمعهها دارد تفسیر میگوید. یک جلسهی فامیلی دارد، تفسیر هم از خودش نمیگوید. از روی تفسیرهای ترجمه المیزان و نمونه و نور و امثال اینها، آدم اگر خواسته باشد کار بکند، میتواند کار کند. بیست و هشت سال است که این دبیر یک جلسهی فامیلی دارد و یک جمعه تعطیل نکرده است. بعد برای 200، 300 نفر از فرهنگیها تفسیر میگوید، برای امت کاشان هم تفسیر میگوید. 21 سال کشید، فامیلیاش 28 سال، باقی مردم 21 سال. یک دور تفسیر مطالعه کرد و گفت. من خیلی از این خوشم آمد بعد دیدم یک چیزی گفت که برای من هم تازگی داشت و از این فرهنگی یاد گرفتم. گفت در این آیهی مباهله، که پیغمبر بنا شد نفرین کند به مسیحیها و مسیحیها هم نفرین کنند به پیغمبر، وقتی مسیحیها دیدند پیغمبر 5 نفری آمدهاست، با بزرگشان صحبت کردند، گفتند: زن و بچهاش را آورده است – … گفت: اگر زن و بچهاش را آورده است، پیداست به کارش عقیده دارد، چون هیچ کس زن و بچهاش را در معرض خطر نمیگذارد. پیداست این ایمان دارد. پس عقب بنشینید و حیا کنید و کنار بروید. میدانید چه میخواهم بگویم؟ سی ثانیه فکر کنید و بگویید چه میخواهم بگویم؟ هیچ کس هیچ چیز نگوید. شما هم که پای تلویزیون هستید، سی ثانیه فکر کنید که چه میخواهم بگویم. هیچ کس هیچ چیزی نگوید. میدانید چه میخواهم بگویم؟ مسیحیها وقتی دیدند پیغمبر زن و بچهاش را آورده است، حیا کردند. اما لشکر یزید در کربلا دیدند امام حسین زن و بچهاش را آورده است، حیا نکردند.
خدایا آن به آن به عذاب کسانی که به اهل بیت ظلم کردند، بیفزا! ما و نسلمان را تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده. خوب این یک جا که حضرت زهرا هست.
4- انفاق حضرت زهرا(سلام الله علیها)، سبب نزول آیاتی از قرآن
جای دیگری که حضرت زهرا هست، «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعام» (انسان/8) سورهی انسان، سورهی دهر! این را دیگر ایرانیها بارها پای منبرها شنیدهاند. از خود من ممکن است چند بار شنیده باشند. ماجرا این است که امام حسن و امام حسین کوچک بودند و مریض شدند، پیغمبر و جمعیتی به عیادت رفتند، پیشنهاد کردند که یا علی نذر کن اگر بچهها خوب شدند، روزه بگیر. اینها هم نذر کردند و بچه ها هم خوب شدند و سه روز روزه گرفتند و هر سه شب رفتند که غذا بخورند، یک شب مسکین و یتیم و اسیر، یا سه شب و یا یک شب سه گروه آمدند و اینها مرتب غذایشان را دادند و با آب افطار کردند. آیهی «یُطْعِمُونَ الطَّعام» آمد. این هم یک جا.
یکی هم «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/1) که مراد از کوثر زهراست. این هم یک مورد.
یک جایی که یک مقداری معطلی داریم، این است که «…إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى…» (شوری/23) پیغمبر فرمود که من مزد نمیخواهم، مگر مودت! این «إِلاَّ الْمَوَدَّهَ» یک مقداری فنی است. یعنی همهی شما باید در سطح دانشجو و دبیرستانی گوش بدهید، وگرنه بحث حرام میشود و خیلی از شما هم بالاتر از این حد هستید. یعنی افراد عادی ما هم از بس که پای منبر نشیستهاند، دیگر فرهنگشان بالاست. یک صلوات بفرستید.
5- محبت اهل بیت، مزد رسالت پیامبر
در سورهی شوری آیهی 23 قرآن میفرماید که به مردم بگو که من هیچ مزدی از شما نمیخواهم، مگر … سورهی شوری … یک صلوات دیگری بفرستید. «قُل» به مردم بگو! پیغمبر به مردم بگو! «لا أَسْئَلُکُم» من از شما سؤال نمیکنم. «قُلْ لا أَسْئَلُکُم عَلَیْهِ أَجْراً» من اجر (اجر یعنی مزد) من اجر و مزدی از شما در مقابل نبوتم از شما نمیخواهم. «إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» مگر مودت قربی! این مزد پیغمبر است. این یکی «إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى»
یک جای دیگر میفرماید که: به مردم بگو مزدی از شما نمیخواهم، «إِلاَّ مَنْ شاء» هر که بخواهد «أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلاً» (فرقان/57) هر دو إِلاَّ دارد. یک جا قرآن میگوید من مزد نمیخواهم، مگر اینکه راه خدا را بروید. من 23 سال برای شما پیغمبر بودم، از 40 سالگی تا 63 سالگی! همهی زجرها را کشیدم، الان هم که میروم مزدی نمی خواهم، فقط راه خدا را بروید. «سبیل» در عربی است. «سبیل» یعنی چه؟ «سبیل الله» یعنی راه خدا! «إِلى رَبِّهِ سَبیلاً» یعنی هیچ نمیخواهم، مگر راه خدا! پس این جا گفته است مگر راه خدا. «یَتَّخِذَ» یعنی انتخاب کنید. انتخاب راه خدا! مگر انتخاب راه خدا. مزد من انتخاب راه خدا. یک جا میگوید هیچ نمیخواهم، مگر مودت اهل بیت. بحث من اینجاست که گفتم از اینجا باید یک خورده تیز گوش بدهید، این است. دو مگر داریم. دو مگر یا دروغ است و یا یکی است. حالا من مثالهای دروغ را میگویم. من میگویم هیچ نمیخورم، مگر آب. بعد بگویم هیچ نمیخورم مگر نان. راست است یا دروغ؟ دروغ است. هیچ وقت درس نمیخوانم مگر تابستان، هیچ وقت درس نمیخوانم مگر زمستان. راست است یا دروغ؟ دروغ است. این دو مگر دروغ بود. یا اینکه این دو مگر یکی باشد. مثل این جمله که میگویم: هیچ نمیخورم مگر مایعات، بعد بگویم هیچ نمیخورم مگر آب. این دروغ نیست. چون آب و مایع یکی است.
6- راه اهل بیت، راه رسیدن به خدا
در قرآن دو مگر داریم. … إِلاَّ… إِلاَّ… «إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلاً»، «إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» دو مگر داریم. مزد نمیخواهم مگر راه خدا! مزد نمیخواهم مگر مودت اهل بیت! این دو مگر یا یکی است و یا دروغ است. خدا که دروغ نمیگوید. پس معلوم میشود که راه خدا جز راه اهل بیت نیست. خلاص!
شوخی نکن! من از راه موسیقی به خدا میرسم. ول کن. خدا گفته است که راه خدا راه اهل بیت است. من میروم در خانقاه با ذکر به خدا میرسم. آقا شوخی نکن. راه خدا یکی بیشتر نیست و آن راه اهل بیت است. هر وقت اهل بیت در خانقاه رفتند، تو هم برو! راه خدا … من از فقه فلانی به خدا میرسم. فقه فقط فقه اهل بیت. ببینید حرف چکشی است. استدلالی است که احدی نمیتواند جواب بدهد. احدی این استدلال را نمیتواند جواب بدهد. اگر کسی جواب داد، ما هر جایزهای که تعیین کنند، در وسعمان به او میدهیم.
یک بار دیگر گوش بدهید. آقایانی که دیر تلویزیون را روشن کردهاید. هیچ نمیخواهم مگر راه خدا. هیچ نمیخواهم مگر مودت. دو مگر در قرآن است. نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید. دو مگر یا دروغ است، یا یکی است. باید یکی باشد. بگویم: هیچ نمیخورم، مگر آب. بعد بگویم هیچ نمیخورم مگر نان. خوب دروغ است. درس نمیخوانم مگر تابستان، درس نمیخوانم مگر زمستان. خوب دروغ است. دو مگر دروغ است. یا اینکه باید قابل تطبیق باشد. باید 100 درصد قابل تطبیق باشد. مثل اینکه بگویم: چیزی نمیخورم جز مایع. بعد بگویم: چیزی نمیخورم جز آب. این جز مایع جز آب دروغ نیست. چون مایع و آب یکی است. دو مگر در قرآن است. مزد نمیخواهم مگر راه خدا، مزد نمیخواهم مگر مودت، معلوم میشود راه خدا جز راه مودت نیست. کسی نمیتواند بگوید: بله! ما اهل بیت را دوست داریم، ولی فقه و قانون و اینها را از قوانین دیگر استفاده میکنیم. و سراغ فقه کس دیگر میرویم. سراغ عرفان نمیدانم فلانی میرویم. سراغ فلسفه فلانی میرویم. سراغ … قرائات مختلف هست. دین قرائات مختلفی دارد ما از آن قرائت به خدا میرسیم. مثل فیلم مارمولک که میگفت هر کسی از یک راهی به خدا میرسد. شوخی نکنید آقا! راه خدا یکی بیشتر نیست و آن راه اهل بیت است. بنابراین تمام اینهایی که میگویند قرائات مختلف، خانقاه، عرفان، فلسفه، نمیدانم شعر، موسیقی، فقه فلان، فقه فلان، فقه فلان، «إِلاَّ» الا شوخی ندارد. إِلاَّ جدی است. «إِلاَّ الْمَوَدَّهَ» راه خدا جز راه محبت اهل بیت نیست. یعنی ما باید دینمان را از اهل بیت بگیریم. کسانی که دینشان را، راه خدا را از کس دیگر میگیرند، در مقابل این آیه باید جواب بدهند. بنده هم کارهای نیستم. من به عنوان یک معلم قرآن حرف میزنم. پیغمبر فرمود: مزدی نمیخواهم، مگر راه خدا را بروید. و فرمود: مزدی نمیخواهم مگر مودت اهل بیت. پیداست که راه خدا فقط از راه اهل بیت است. اخلاقهایی که میگویند. من نمیدانم این اخلاقها از کجا درست شده است؟ یک علم شنگهای راه افتاده است. عزاداریها … مثلاً این قمه زدن راه اهل بیت است؟ کدام یک از اهل بیت قمه زدهاند؟ کدام یک از مراجع قمه زدهاند؟ این از قمه زدم میخواهد به خدا برسد. برو و بزن به ما چه!!! ولی بدان که هوس است. راه خدا نیست. استاد اخلاق آمده است که اخلاق بگوید. بله! فلانی یک قبر در خانهاش درست کرده است، زنها هم چطور گریه میکنند. زنها بیشتر از مردها گول میخورند. چه طور یک لیتر گریه میکند. بله این هر شب در قبر میخوابید که همیشه معاد را فراموش نکند. ما وارد جلسه شدیم و دیدیم که بله استاد اخلاق دارد این حرف ها را میزند. گفتم: آقاجان! کدام آیه میگوید که در خانهات قبر درست کن؟ کدام یک از اهل بیت در خانهشان قبر درست کردند؟ کدام یک از مراجع تقلید در خانهشان قبر درست کردند؟ چه میگویی؟ گفت: فلان عارف! گفتم: بابا! «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی» (مستدرکالوسائل/ج3/ص355) فلان عارف در حدیث نیست. «من المتقدم عنکم مارق» کسی اگر از اهل بیت جلو بیفتد مارق است. گاهی وقتها افراد زیادی جلو میافتند.
7- راه اهل بیت، به دور از افراط و تفریط
یک کسی همهی لباسهایش را سبز کرد، ریشهایش را هم سبز کرد. گفتند: دیگر چرا ریشت را سبز کردی، گفت: من میخواهم یک ضرب 14 معصوم شوم. ببینید گاهی وقتها افراد، نا میزان هستند. یا افراطی، یا تفریطی! در کشور ما هم چهل ستون است و هم بیستون. هر دو هم … چه عرض کنم. بابا نه چهل تا نه بیستون. 4 ستون! توازن و تعادل! راه اهل بیت راه «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» (فاتحه/6) مواظب باشیم، کسانی که عرفانشان را، اخلاقشان را، فلسفهشان را، نمیدانم مکانشان را، ذکرشان را، وردشان را … یک خانمی آمده و بود و به خانمها گفته بود که هر که این ذکر را 342 بار بگوید، گفتم خانم این 342 بار را از کجا آوردی؟ نه تجربه نشان داده است. تو چه کارهای که به مردم ذکر میگویی؟ آخر تو چه کاره هستی؟ من تعجب میکنم، الان کباب پزی تخصص میخواهد، اگر تخصص نداشته باشد، گوشتها میافتد در آتش! خط مستقیم در خیابان میکشی، کارشناس میخواهد، هر پلیسی حق ندارد بردارد و یک خط در وسط خیابان بکشد. چطور دین اینقدر بیصاحب شود که هر کسی دستور تهذیب بدهد؟ متأسفانه خود بنده هم یکبار رفتم نزد یک بزرگواری، نسخه به من داد. گفت: چنین میکنی، چنین میکنی، چنین میکنی … یک کسی گفت چون تو طلبهای هستی که من تو را طلبهی خوبی میپندارم، بلند شو و یک ذکری در گوش تو بگویم که تو گرفتار خطر نشوی! گفتم: خدا حفظت کند، چشم! گفت: نه باید بلند شوی و بایستی! ما هم بلند شدیم و ایستادیم. دستش را بر سرم گذاشت و چنین کرد پچ … پوچ … گفتم آقاجان من میخواهم سگ مرا بخورد، زیر بار این ذکرها نمیروم. قایم موشکی نداریم. این قرآن من است. قرآن میفرماید: «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی» (بقره/256) یعنی راه رشد شفاف است، راه گمراهی هم شفاف است. این چه ذکری است که تو میخواهی بگویی؟ بابا ولم کن تو را به حضرت عباس! جالب این است که من تحصیل کردهها را هم میبینم که کلاه سرشان میرود. بابا تو که تحصیل کردهای … تو که لیسانسی … تو فوق لیسانسی … ما داریم که آخوند هم گول میخورد. دیگر تو چرا؟ بابا «کِتَابَ اللَّهِ وَ اهل بیتی» امام رضا فرمود: چیزی که از لب من بیرون میآید بگو مدرک قرآنیات چیست تا من ثابت کنم تمام کلمات من بند به یکی از آیات قرآن است. امام رضا(ع) میگوید: حرف من باید سند داشته باشد. هر کسی پیش خودش یک دکانی درست میکند، «إِلاَّ الْمَوَدَّهَ»، «إِلاَّ مَنْ شاء» دو تا الا داریم. فقط راه خدا راه اهل بیت است. کسی اگر در این خدشه کرد، بنده حاضر هستم بعد از 28، 29 سال بودن در تلویزیون، از تلویزیون استعفا بدهم. کسی اگر به این استدلال خدشه وارد کرد. راه خدا فقط راه اهل بیت است. البته خوب هر کسی احترام دارد، احترام هر کسی محفوظ! ولی من خواسته باشم عمرم را … اصلاً دست بشر را در دست غیر معصوم بگذاری ظلم به بشر است. چون آخر دستمان را در دست چه کسی میگذاری؟ این خودش هم گناه میکند. خودش هم پشیمان میشود. چرا ما دستمان را در دست قوانین بین الملل میگذاریم که هر روز یک چیزی میگویند؟ دست بشر باید در دست ولی خدا باشد. در دست معصوم باشد. اگر هم دسترسی به معصوم نیست، مرجع بی هوا و هوس، مرجع عادل، عادل بیهوا و هوس. وگرنه دست بشر را اگر در دست هر کس بگذاریم، ظلم به بشر است. چون همهی ابر و باد و مه و خورشید برای بشر است. «خلق لکم» «سخر لکم» «متاعاً لکم» هستی برای بشر است. بشر هم برای عبادت است. هستی را خدا به خاطر ما آفریده است، آن وقت بشر دستش را در دست غیر معصوم بگذارد. بنابراین غیر از معصوم، اخلاق اگر کسی گفت، عرفان اگر کسی گفت، هر طرحی داد، قرائات مختلف اگر کسی گفت، کسی گفت من فقهم را از این میگویم … آخر بعضیها میگویند ما اهل بیت را دوست داریم. اما دینمان را از فلانی میگیریم. میگوییم راه خدا نیست. «اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلاً» (مزمل/19) راه خدا فقط راه اهل بیت است. و محور اهل بیت فاطمه زهرا است. الله اکبر! مریم مادر یک عیسی بود. فاطمه مادر یازده عیسی است. تنها زن معصوم فاطمه بود. فاطمه خیلی مقام دارد. روایت داریم، امامان گفتند: ما حجت خدا بر مردم هستیم. بعد فرمودند: فاطمه حجت خداست بر ما.
خدایا! به فاطمه … گفت میروم حرم امام رضا چه دعایی کنم؟ گفتم به امام رضا بگو «بفاطمه»، «بفاطمه»، «بفاطمه» امامان ما فاطمه را خیلی دوست داشتند. خدایا «بفاطمه»، «بفاطمه»، «بفاطمه» قسمت میدهم، دخترهای ما را عفت و دینشان را حفظ کن. «بفاطمه»، «بفاطمه»، «بفاطمه» قسمت میدهم، کشور ما، رهبر ما، دولت ما، ملت ما، مرز ما، انقلاب ما، آبروی ما، ناموس ما، نسل ما، دین ما، دنیای ما، آخرت ما، هر چیزی که به ما دادهای، به آبروی فاطمه در پناه فرزندش حضرت مهدی، حفظ بفرما! فرزند فاطمه حضرت مهدی، قلبش را از الان تا ابد از ما رضای کن. ما را از یاران مخلص اسلام و قرآن و اهل بیت قرار بده. کسانی که راه خدا را از فقهای دیگر، فقهای غیر اهل بیت، از نمیدانم، آهنگهای دیگر، از عرفانهای دیگر، از سیر و سلوکهای دیگر، کسانی که راهشان از راه اهل بیت نیست، خدایا به آنها هوشیاری و توفیق توبه مرحمت بفرما! آنهایی که دنبال اهل بیت میروند، آنی از قرآن و اهل بیت جدایشان نکن. آخر جلسه یک بار دیگر به حضرت زهرا سلام کنیم.
«السلام علیک یا فاطمه، سیده نساء العالمین»