تقوا، حفاظت در برابر گناه
2- زن و شوهر، لباس یکدیگر
3- خطر دلبستگی به دنیا
4- نشانههای تقوا در زندگی
5- سلامت قلب، مهمتر از سلامت جسم
6- نترسیدن از خنده و تمسخر مخالفان
7- گذشت از خواب و مال و مقام
تاریخ پخش: 23/03/98
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
امشب بحث ما در مورد تقواست. تقوا، وقایه یعنی حفاظت، تقوا یعنی محفوظ، فلانی متقی است یعنی محفوظ است. دست شما که چرب است، آب میریزی، این چربی آب را پس میزند. زمینی که سفت است، کلنگ و بیل میزنی فرو نمیرود. یعنی حتی سر بیل را کج میکند. سر کلنگ را ممکن است کج کند ولی سوراخ نشود. تقوا یعنی هرکاری میکنی که گناه بکند، گناه نمیکند. پولش میدهند، امضاء نمیکند. رشوه میدهند، میترسانند و تشویقش میکنند، رفقا دورش جمع میشوند. مثل آدمی که زره میپوشد، دیگر هرچه هم شمشیر بزنی به بدنش نمیرسد. تقوا یعنی حفاظت، خدایا به آبروی متقین تاریخ به همه ما تقوا مرحمت بفرما.
1- مصونیّت در برابر گناه
تقوا مصونیت است نه محدودیت، بعضی میگویند: حجاب ما را محدود میکند. حجاب نداشتیم آزاد هستیم. مگر هرچه محدود کند بد است؟ شما کفش هم پا میکنی پایت محدود میشود. داخل کفش میرود، لباس هم میپوشی محدود میشوی. مگر هر محدودیتی بد است؟ مگر هر آزادی خوب است؟ مگر هر پیشرفتی خوب است؟ ممکن است سرطان در بدن انسان پیشرفت کند. بگویی: نه ایشان ماشاءالله پیشرفت کرده است. چه پیشرفت کرده است؟ سرطان پیشرفت کرده است. این را ول کن، امل است، قدیمی است. مگر هر قدیمی بد است؟ همه اینهایی که مریض میشوند و دکتر میروند، به دکتر میگویند: یک دارو به ما بده خوب شویم. یعنی به حالت اول برگردم. قبلاً خوب بودم و حالا مریض شدم، یک نسخه بده که به حال اول برگردم. پس نه برگشت به عقب بد است، همه مریضها میخواهند به عقب برگردند و سالم شوند. نه هر پیشرفتی خوب است چون سرطان هم پیشرفت میکند. میخواهم بگویم: با الفاظ گول نخورید. پیشرفت کرده، حالا واقعاً آمریکا پیشرفت کرده است؟ قلدر متجاوز بد عهد، پیشرفت کرده است. حالا دنیا پیشرفت کرده، هواپیما ساخته این پیشرفت مفید است، برای بمباران یمن؟ نه هر پیشرفتی ارزش دارد و نه هر عقب گردی بد است. بعضی وقتها عقبگرد خوب است و بعضی وقتها پیشرفت خوب است. باید ببینیم تابع چیست؟
مثل اینکه بگوییم: زنده باد جنگ یا زنده باد صلح، نه باید گفت: زنده باد جنگ، نه باید گفت: زنده باد صلح، باید دید زنده باد منفعت امت اسلامی، اگر منفعت به صلح است، صلح کنید. اگر منفعت به جنگ است، جنگ کنید. تقوا مصونیت است نه محدودیت. این را در تابلوهای تهران هم دیدم که فکر میکنند هرچه محدود شد بد است. خود ازدواج محدودیت میآورد. آدمی که همسر ندارد، هروقت میخواهد خانه برود، میرود. هرجا بخواهد هرچه بخورد، میخورد. آزاد آزاد است ولی وقتی زن و بچه دارد باید زود به خانه بیاید، در صف نانوایی بایستد، خرجی خانم و خواستههای بچه، ولی این محدودیت بد است؟ نه من ازدواج کنم محدود میشوم، خوب باشد. محدود، مگر هر محدودیتی بد است؟ امیرالمؤمنین میفرماید: «فَصُونُوهَا وَ تَصَوَّنُوا بِهَا» (نهج البلاغه، خطبه 191) یعنی شما تقوا را حفظ کنید، تقوا هم شما را حفظ میکند.
2- زن و شوهر، لباس یکدیگر
یک آیه در قرآن داریم میگوید: زن و شوهر لباس هستند. «هنَّ» قاری: «هُنَ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» (بقره/187) آیه قرآن است، همسر برای همسر لباس است. زن لباس مرد است و مرد هم لباس زن است. خوب لباس چیست؟ هم باید لباس را حفظ کرد و هم لباس ما را حفظ میکند. ما باید لباس را حفظ کنیم، لباس هم ما را از سرما و گرما حفظ میکند. «صونوها» یعنی شما تقوا را حفظ کنید، تقوا هم شما را حفظ میکند.
امیرالمؤمنین میفرماید: «رَأْسُ التَّقْوَی تَرْکُ الشَّهْوَهِ» (غرر الحکم، ص 304) یعنی بیشتر تقواها مربوط به شهوت است. اگر در سن سی، چهل سالگی آدم داماد یا عروس شود، نصف دینش را حفظ کرده است. اما اگر دختر سیزده ساله ازدواج کند، پسر هفده ساله ازدواج کند، اگر زود ازدواج کند نصف دین نه، دو سوم دینش را حفظ کرده است. مثلاً اگر بگوییم: دین نود درجه است، نصف نود درجه 45 درجه میشود. اگر سی چهل سالگی ازدواج کند 45 درصد دینش را حفظ کرده است. از نود تا نصفش، 45 تا اما اگر زود ازدواج کند دو سوم نود تا، دو سوم نه تا میشود شصت تا. «رَأْسُ التَّقْوَی تَرْکُ الشَّهْوَهِ»، «من ملک شهوته کان تقیا» (غرر الحکم، ص 274) کسی اگر بتواند شهوتش را کنترل کند این میشود گفت: آدم تقی، متقی است. «ملاک التقی رفض الدنیا» (غرر الحکم، ص 138) اگر خواستیم ببینیم چه کسی تقوا دارد و چه کسی ندارد، ببینیم برخوردش با دنیا چطور است؟ بگذارید من اینجا آمدم چند دقیقه در مورد دنیا و آخرت صحبت کنم.
اما دنیا و آخرت، هردو را باید داشت. مثل دو تا بال است. با یک بال نمیشود پرواز کرد. داریم اگر کسی دنیا را رها کند از ما نیست. آخرت را رها کند از ما نیست. دنیا چهار تا لقب دارد، لقبهایش را بگویم. 1- دنیا را خدا گفته «فضل» یعنی فضیلت است. به چه دلیل؟ کجای قرآن؟ این تکه، «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ» قاری: «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه/10) نماز جمعه که تمام شد، بلند شوید پخش شوید، «من فضل الله» فضل خدا را بدست آورید. به چه میگوید فضل الله؟ یعنی پول بدست آورید. صدای اذان که برده شد مغازهها را ببندید و نماز جمعه بروید. نماز جمعه که تعطیل شد بروید مغازهها را باز کنید. خدا به دنیا «فضل الله» گفته است. آیهی دیگری در قرآن داریم میگوید: دنیا زینت است. «المال و البنون» قاری: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا» (کهف/46) مال زینت است، اولاد هم زینت است. 3- دنیا خیر است. مثلاً میخواهد بگوید: اگر پولی گذاشتی و خواستی بمیری، پولی دارد وصیت کن. عوض اینکه بگوید: پولی گذاشتی، میگوید: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ» قاری: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ» (بقره/180) اگر خیری گذاشتی وصیت کن، یعنی اگر پولی گذاشتی وصیت کن. اما حکمت خیر کثیر است. «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ» قاری: «وَ مَنْ یُؤْتَی…» حاج آقا: «خیراً کثیرا» قاری: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» (بقره/269) گرفتید چه میگویم؟ دنیا خیر است اما حکمت خیر کثیر است.
خداوند در قرآن میگوید: دنیا خیر است، اگر مالی گذاشت وصیت کن. به جای مال گفته: اگر خیری گذاشت وصیت کن. یعنی مال، پس به مال گفته: خیر، اما حکمت میگوید: کسی که به او حکمت دادیم خیر کثیر به او دادیم. پس لقبهای دنیا چه شد؟ فضل، زینت، خیر! دنیا خیر است.
3- خطر دلبستگی به دنیا
چرا میگویند: دنیا بد است؟ علاقه زیاد به دنیا بد است. «وَ إِنَّهُ لِحُبِ الْخَیْرِ لَشَدِید» قاری: «وَ إِنَّهُ لِحُبِ الْخَیْرِ لَشَدِید» (عادیات/8) نمیگوید: دنیا بد است، میگوید: خیلی به دنیا علاقه دارد. دنیا خوب است اما انسان خودش را برای دنیا ببازد. پا روی انسانیت بگذارد، دروغ بگوید، ضد خدا و ضد پیغمبر، ضد دین حرکت کند برای پول، این «لِحُبِ الْخَیْرِ لَشَدِید» است. قرآن نمیگوید: شما چرا ارث میخورید؟ میگوید: ارث میخوری بخور، نوش جانت! اما مواظب باش این مرحومی که مرد بدهکار نیست. «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلًا لَمًّا» قاری: «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلًا لَمًّا» (فجر/19) خدا انتقاد میکند و میگوید: شما به ارث که رسیدید میخورید. «أَکْلًا لَمًّا» یعنی حساب نمیکنید که این مرحوم بدهکار است یا نه؟ به مردم بدهکار است یا نه؟ وجوهات شرعیهاش بدهکار است یا نه؟ «أَکْلًا لَمًّا» یعنی میخورید بدون ملاحظه، «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ» قاری: «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» (فجر/20) نمیگوید: چرا مال را دوست دارید؟ میگوید: بدجوری دوست دارید. پس ببینید دنیا است. در قرآن 115 کلمه دنیا است و 115 کلمه آخرت است. یعنی چه؟ یعنی هم دنیا و هم آخرت.
یک آیه هست همه حفظ هستید. نصفش را من میخوانم و نصفش را همه با هم بخوانید. از آن آیاتی است که همه حفظ هستید. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَه» (بقره/201) «فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه» یعنی هم دنیا و هم آخرت. هیچ مانعی ندارد انسان حجابش کامل باشد و شاگرد اول دانشگاه هم باشد. این دختری که فکر میکند حالا که دانشگاه رفته حتماً باید فکلش بیرون باشد. لازم و ملزوم نیست. هیچ مانعی ندارد انسان تجارت کند و دروغ هم نگوید. ما داریم آدمهایی که بدون دروغ زندگیشان خوب است. بدون فحش راحت زندگی میکنند. بدون حرص رزقشان وسیع است. رزق ما با حرص نیست. در حیوانها هیچ حیوانی به اندازه مگس برای رزقش جیغ نمیزند. این مگس، ویز… صبح تا شام، آخر باقی حیوانها میپرند اما اینقدر ویز ویز نمیکنند. همه جا هم مینشیند. هم روی نجاست مینشیند. هم روی شیرینی مینشیند. هم روی زخم مینشیند. صبح تا شب ویز ویز میکند و روی نجس و پاکی هم مینشیند. آخر این مگس رزقش چیست؟ میدانید چه کسی مگس را میبرد؟ تار عنکبوت. تار عنکبوت کنار اتاق هیچ صدایی هم ندارد. تا مگس نزدیکش میآید با تار عنکبوت هُش میکشد. یعنمی پر تحرکترین حیوانها رزقش پهلوی بی سر و صدا ترین حیوانهاست.
یکبار دیگر، پر تحرکترین حیوانها رزقش پهلوی بی سر و صدا ترین حیوانهاست. این همه تو جیغ زدی آخر هم خوراک عنکبوت شدی. باید به هردو برسیم. تقوا، اگر کسی حبّ دنیا را داشته باشد برای اینکه به دنیا برسد، بی تقوایی میکند. لذا حدیث داریم امیرالمؤمنین فرمود: «ملاک التقی رفض الدنیا» اگر میخواهید ببینید چه کسی تقوا دارد و چه کسی تقوا ندارد، ببینید سر پستهای سیاسی چه خبر است. در انتخابات چه میکنند بعضیها، آنجا معلوم میشود چه کسی تقوا دارد. حدیث داریم امام صادق فرمود: اگر کسی گریه میکند گولش را نخورید. «لا یَغُرَّنَّکَ بُکَاوهُمْ» (صفات الشیعه، ص 27) نگاه به گریه نکن، ممکن است بیاید زار زار گریه کند اما «إِنَّمَا التَّقْوَی فِی الْقَلْبِ» تقوا در دل است. افرادی هستند در عزاداریها دو دستی سینه میزنند. اصلاً قمه میزند، خیلی به نظر خودش دو آتیشه شیعه است! اما به گناه میرسد راحت دروغ میگوید. به غیبت میرسد راحت غیبت میکند، امام صادق فرمود: به اشک کسی نگاه نکنید. تقوا در دل است.
4- نشانههای تقوا در زندگی
چند آیه در مورد تقوا هست. یکجا میگوید: تقوا همراه با صبر است. «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا» قاری: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا» (آلعمران/120) «تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا» یعنی تقوا همراه با مقاومت و صبر، یکجا میگوید: «وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا» قاری: «وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا» (نساء/128) تقوا همراه با کمک به مردم. ممکن است کسی خیلی باتقوا باشد، دروغ نمیگوید. غیبت نمیکند. به نامحرم نگاه بد نمیکند. همه درست است. اما مشتش هم است، پول به کسی نمیدهد. تقوا همراه با کمک، تقوا همراه با خیرخواهی و اصلاح، «وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا» (نساء/129) تقوا همراه با اینکه آشتی بدهید. ممکن است کسی سجادهاش به اندازه دو کیلو باشد، ولی میگوییم: در فامیل شما فلانی با هم قهر هستند، یک افطاری بده، یک مهمانی بده اینها را آشتی بده. میگوید: به من چه. حوصلهام نمیرسد. اینها یکوقت همدیگر را میبوسیدند، حالا به هم سیلی بزنند، به من ربطی ندارد. اگر تقوا داری باید بلند شوی اصلاح کنی.
حدیث داریم اگر دو نفر با هم قهر بودند، شما اینها را آشتی دادی، از تمام نمازهای مستحبی و از تمام روزههای مستحبی ثوابش بیشتر است. دروغی که گناه کبیره است، میگویند: اگر خواستی دو نفر را آشتی بدهی با دروغ هم اگر میتوانی آشتی بده. یعنی گناه کبیره بکن که اینها با هم آشتی کنند. مقدار قهر کردن سه روز است. پیغمبر فرمود: اگر دو تا مسلمان سه روز قهر کنند و روز چهارم آشتی نکنند من اینها را مسلمان رفوزه میدانم. «أُوصِیکُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ فَإِنَّهَا حَقُّ اللَّهِ عَلَیْکُمْ» (نهج البلاغه، خطبه 191) ما یک چیزی داریم حق الناس، حق الله، حق الناس را میدانید چیست. حق الله چیست؟ میگوید: تقوا حق الله است. حق الناس هم همین دیون است. اگر کسی تقوا داشته باشد کار کمش قبول است. «لا یَقِلُ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَی» (نهجالبلاغه، حکمت 95) اگر کسی به گناه رسید خودش را حفظ کرد، یک صلوات بفرستد (صلوات حضار) اگر کسی تقوا داشته باشد یعنی وقت گناه مواظب خودش باشد، یک صلوات بفرستد، بهتر از کسی است که یک میلیون صلوات بفرستد و به گناه که رسید گناه کند. تقوا اگر باشد عمل کم او قبول است. تقوا نباشد عمل زیادش قبول نیست. اینها جملات نهجالبلاغه است.
5- سلامت قلب، مهمتر از سلامت جسم
امیرالمؤمنین فرمود: «أَفْضَلُ مِنْ صِحَّهِ الْبَدَنِ تَقْوَی الْقَلْبِ» (نهج البلاغه، حکمت 388) بهتر از سلامتی چیست؟ فرمود: تقوای قلب، سلامتی بهترین نعمت است و بهتر از سلامتی این است که انسان، تقوا یعنی به گناه رسید نگوید: آقا اینجا مرز نگه داریم، امروزیها میگویند: خط قرمز ما است. خط قرمز است. یک آیه در قرآن داریم میگوید: مسجدهایی که براساس تقوا ساخته شده، آنجا برو نماز بخوان. «لمسجدٌ» قاری: «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ» (توبه/108) مسجدی که براساس تقوا باشد. پیغمبر برو آنجا نماز بخوان. آخر منافقین آمدند در مدینه یک گوشه یک مسجد ساختند. مسجد که مسجد نمیشود. نزد پیغمبر آمدند و گفتند: شما بیایید یک نماز جماعت در مسجد ما بخوانید که رسمی شود، دیگر برند باشد. خوب مگر اینجا مسجد نبود؟ چرا مسجد بود، ما میساختیم برای اینکه گاهی هوا داغ است، هوا سرد است، باران میآید، گل و شلی میشود، پیرزنی، پیرمردی، مریضی، راهش دور است. یک مسجد در محله خودمان ساختیم.
حضرت در آستانه جنگ تبوک بود. فرمود: به جنگ میروم و برمیگردم تکلیف شما روشن میشود. رفت و برگشت دوباره آمدند، این مسجد هم منافقین ساخته بودند که شما بیایید مسجد ما نماز بخوانید. آیه نازل شد، «وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً» قاری: «وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ» (توبه/107) مسجد ضرار، پیغمبر آیه نازل شد که این مسجدی که منافقین ساختند به اسم پیرزنها و سرما و گرما، این خانه تیمی است. میخواهند در این مسجد روی جنایتهایشان سرپوش بگذارند. میخواهند کارهای خلافی بکنند منتهی اینجا پایگاهشان باشد. خانه تیمیشان باشد. میعادگاهشان باشد. این مسجد کفر، یعنی سرپوش کارهای غلطشان است. ارصاد، رصدخانه، رصدخانه که میخواهند خبرهای مسلمانها را از مسجد به دشمنان گزارش بدهند. «تفریقاً بینَ المؤمنین» این مسجد باعث تفرقه میشود. مسجدی که سرپوش خلافهاست، رصدخانه بیگانه است، تفرقه بین مؤمنین است، این مسجد ضرار است و در این مسجد نرو. گفتند: آقا مسجد بیا. فرمود: به مسجد میآیم و افتتاح میکنم. بیل و کلنگ را برداشتند و رفتند مسجد ضرار را خراب کردند. حدیث داریم امام زمان(ع) وقتی ظهور میکند خیلی از مسجدها را خراب میکند. میگوید: اینها را برای خدا نساختند. مسجد ساختند ولی برای خدا نبوده است. پس کدام مسجد برویم نماز بخوانیم؟ «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى» (توبه/108) آن مسجد قبا را بروید. آن مسجد براساس تقوا ساخته شده است. تقوا بود عمل قبول است، نبود قبول نیست. مثل نخ اسکناس است. این اسکناس اگر نخ درونش بود معتبر است. نخ درونش نبود کاغذ است.
6- نترسیدن از خنده و تمسخر مخالفان
«إِنَ تَقْوَی اللَّهِ حَمَتْ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ» (نهج البلاغه، خطبه 114) این همان ترجمه تقواست، یعنی تقوا اگر بود اولیای خدا را حفظ میکند از گناه، خیلی الآن تقوا داشتن مشکل شده است. در مهمانیها، در افطاریها، البته گاهی هم میخواهید با تقوا باشید به شما میخندند. حجابت اسلامی باشد به شما میخندند. میرویم افطاری، میرویم مهمانی، غذا زیاد است. میگوییم: اگر غذاها را به کسی میدهید الحمدلله، اگر نمیدهید یک ظرف یکبار مصرف بیاور، این غذایی که جلوی من زیاد آمده است، ببرم خانه فردا بخورم. به زن و بچه بدهم بخورد. بنده اگر ظرف یکبار مصرف بگیرم و غذا درونش بریزم و ببرم، به من میخندند. میگویند: این قرائتی چقدر گداست. افتخار میدانند که نیم خوردهها را در سطل زباله بریزی.
نماز میخوانی، همه نشستند، تو خواسته باشی نماز بخوانی به شما لبخند میزنند. اصلاح صورتت را خواسته باشی اسلامی اصلاح کنی به تو میخندند. ما با این خندهها چه کنیم؟ قرآن میگوید: چهار تا متلک به تو خواهند گفت، خودت را آماده کن. هرکس میخواهد دیندار باشد باید تاوان بدهد، تاوانش چهار متلک است. این چهار متلک پشت رد هم در سوره «ویلٌ للمطففین» آمده است. «إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا» قاری: «إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ» (مطففین/29) آیه قرآن است، سوره مطففین، «اجرموا»ها به «آمنوا»ها میخندند. مجرمین به مؤمنین میخندند. یک آهنگ حرامی است بلند میشوی بروی به شما میخندند. هرکاری بکنی که در راه خدا باشد به شما میخندند. قرآن میگوید: نترس! اول اینکه میخندد آدم حسابی نیست. مجرم است. ایشان که آیه را میخواند کلماتش را دقت کنید. «إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا» اجرموا یعنی مجرم،«کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا» اجرمواها به آمنواها «یَضْحَکُونَ» میخندند. مواظب باشید! مقوا نیستید که با باران… تفاله شوید. مقوا نیستید!
2- این برای «اجرموا»ها، بعد میگوید: از کنار که رد میشوند، چشمک میزنند. «وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ» قاری: «وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ» (مطففین/30) اجرمواها از کنار مؤمنین که رد میشوند، «یَتَغامَزُونَ» چشمک میزنند. غمزه میآیند. «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ» قاری: «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ» (مطففین/31) نزد دار و دسته خودشان هم که میروند کاریکاتور درست میکنند، جک درست میکنند. «فکهین» یعنی فکاهی میگویند. «یضحکون» به شما میخندند. «یتغامزون» غمزه میآیند. «فکهین» فکاهی و جک میسازند، از آن طرف خیابان هم که رد شدند، میگویند: «إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّون» (مطففین/32) او را میبینی؟ امُّل است. مرتجع است. میخواهید من چهار تا عربی بگویم و شما فارسی بگویید. «یضحکون» یعنی چه؟ بلند بگویید… بلند بگویید… میخندند. «یتغامزون» یعنی چه؟ غمزه میآیند. «فکهین» یعنی چه؟ فکاهی میگویند، جک میگویند. «لضالون» میگویند: منحرف است. چهار تا متلک آمنواها باید از اجرمواها بشنوید. خودتان را آماده کنید.
میروی مکه چه کنی؟ میروی مشهد چه کنی؟ بیا فلانجا برویم. دامادت را به این گدا دادی؟ بابا وضع مالیاش خوب نیست اما مسلمان است. یک حدیث از امام حسن مجتبی یادم آمد بخوانم. امام حسن مجتبی فرمود: دخترتان را بدهید به داماد مؤمن، چرا؟ اگر داماد مؤمن دخترت را دوست داشت زندگیشان شیرین است. اگر هم خدای نکرده این داماد دختر را دوست نداشت، چون ایمان دارد لااقل ظلم نمیکند. اگر دوستش داشت زندگیشان شیرین است و اگر دوست هم نداشت چون دین دارد ظلم نمیکند. یکبار دیگر این چهار آیه را بخوانیم. قاری: «إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ» اجرمواها به آمنواها میخندند. 2- «وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ» وقتی از کنارش «مرّوا» مرور میکنند، «یتغامز» غمزه میآیند و چشمک میزنند. قاری: «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ» پهلوی حزب و باند خودشان که میروند، فکاهی و جک میسازند. «وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ» از دور هم نسبت انحراف به تو میدهند. قرآن میگوید: «فَالْیَوْمَ» جواب چهار متلکشان یک چیزی است. قاری: «فَالیَوم الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ» (مطففین/34) روزی میآید که مؤمنین به آنها خواهند خندید. امروز به من بخند، یک روز من به تو خواهم خندید. «عَلَى الْأَرائِکِ» قاری: «عَلَى الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ» (مطففین/35) تو در کوچه و خیابان و مدرسه و دانشگاه و کارخانه و بازار به من متلک بگو، من «عَلَى الْأَرائِکِ یَتکئون» زمانی که روی تختهای بهشتی نشستم به تو خواهم خندید.
تقوا یعنی انسان حالتی داشته باشد با متلک و نیش و نوش آب نشویم. وزیر امور خارجه ما، جلساتی داشت با کری و آن خانم که بود؟ اشتون… درست گفتم؟ نشسته بودند صحبت میکردند. یک مرتبه وزیر امور خارجه گفت: الآن وقت نماز است. من باید نماز بخوانم. بنشینید من بروم نماز بخوانم. رفت آنجا نمازش را خواند و برگشت. حالا ما گاهی در عروسی میگوییم: اینجا عروسی است. چه اشکالی دارد؟ خوب عروسی باشد بلند شو نمازت را بخوان و برگرد تخمه کدو بشکن. نگاهمان به تخمه کدو میخورد میگوییم: سر نماز را ببرید. میگوید: آقا اگر وضو بگیرم لاک زدم. میگوییم: خوب لاک نزن. میگوید: دوست دارم. آخر دختر ما دیپلم گرفته و بعضی لیسانس و فوق لیسانس گرفتند، لاک را بهتر از خدا دوست دارد. بعد هم میگوییم: چرا مملکت ما پیش نمیرود؟ با این آدمهای بی اراده، تصمیم بگیریم.
در سوم خرداد، فتح خرمشهر جوانی که فرمانده بود، گفت: من بدون… تازه ازدواج کردم و بدون اجازه همسر آمدم. تقاضا میکنم اگر شهید شدم همسرم را راضی کنید. یعنی خرمشهر را جوان تازه داماد آزاد میکند. از جانش برای جمهوری اسلامی میگذرد، این از لاک نمیگذرد. گاهی آدم نگاه میکند واقعاً نمرهاش خیلی فرق میکند با نمرههای دیگر. از یک چیزی بگذریم به ما میدهند. زیادی گوش بدهید این تکه را، خداوند در قرآن من به عنوان معلم قرآن میگویم.
7- گذشت از خواب و مال و مقام
خداوند در قرآن میگوید: تا نگذری چیزی به تو نمیدهیم. یا از خواب باید بگذری، آیهاش را میخوانیم. یا از پول بگذری، یا از شهوت بگذری، یا از مقام بگذری، از یک چیزی بگذر و یک چیزی بگیر. از خواب بگذری آیهاش چیست؟ «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ» (سجده/16) قاری: «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً» اگر خودت را از رختخواب کندی برای نماز شب، آنوقت «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ» نمیدانی برایت چه چیزی ذخیره کرده است. از خواب بگذری.
2- از شهوت بگذری، زلیخا همه درها را بست و خودش را آرایش کرد، «وَ قالَتْ هَیْتَ لَک» (یوسف/23) هیتَ لک یعنی آماده آماده هستم. «قالَ مَعاذَ اللَّهِ» پناه بر خدا! قاری: «قالَ مَعاذَ اللَّهِ» از شهوت به دوری. از بچهاش بگذرد، «إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ» قاری: «إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ» (صافات/102) حضرت ابراهیم به پسرش گفت: من مأمور میشوم سر تو را ببرم، گفت: ببر! او را خواباند و چاقو را گذاشت. خدا گفت: چاقو را بردار. نمیخواستم خون ریخته شود. میخواستم تو بگذری. ببینم میگذری یا نه؟ خوب امتحان دادی. یا از بچه بگذرد، یا از زنش بگذرد. «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی» قاری: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ» (ابراهیم/37) حضرت ابراهیم گفت: خدایا من زنم را در مکه بردم، مکه یک اتاق نیست. یک گیاه نیست. یک چشمه آب نیست، «بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ… رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ» من برای نماز، زن و بچهام را در بیابان آوردم، از زن و بچهام میگذرم. یا از پول بگذریم.
«رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ» قاری: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/37) افرادی هستند که وقتی «قد قامت الصلاه» را شنیدند دیگر با کسی معامله نمیکنند. به نماز میآیند، خدا رحمت کند از شهید رجایی نقل شد، گفت: به نماز نگو کار دارم، به کار بگو: نماز دارم. از یک چیزی باید گذشت، این دختر خانم از لاک نمیگذرد. از لاک، تو با این لاک میخواهی چه کنی؟ میخواهی جوان را جذب کنی؟ افرادی هستند گناه نمیکنند، عاشق هم پیدا میکنند و زندگی بسیار مرفهی دارند افرادی هم هستند در عمرشان گناه میکنند بلکه یک دلی را جذب کنند، آخر دلی که با لاک جذب شود با یک رنگ دیگر هم میپرد. اگر علاقه خدایی باشد، قرآن بخوانم. قرآن یک آیه دارد میگوید: «مَحَبَّهً مِنِّی» قاری: «مَحَبَّهً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنِی» (طه/39) قرآن میگوید: محبت باید از طرف من باشد. اگر لاک میزنی برای اینکه شوهر گیرت بیاید، برای اینکه شوهر خوشش بیاید، بدان علاقه شوهر به شما مربوط به خداست. بگو: خدایا من بخاطر نمازم این کار را نمیکنم، تو دل این شوهر را به من مهربان کن. دلها دست خداست. «یا مقلب القلوب»، «مَحَبَّهً مِنِّی»
چه دارم میگویم؟ تا از چیزی نگذریم به چیزی نمیرسیم. یا از خواب بگذر، 2- از شهوت بگذر. 3- از شکم بگذر. آیه شکم را نخواندم. «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی» قاری: «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی» (بقره/249) لشگر حق داشتند به جبهه میرفتند، فرماندهشان گفت: در راه که جبهه میرویم یک نهر آب است، هرکس از آب بخورد از ما نیست. هرکس نخورد از ماست. باید از شکم بگذریم. یک تحریم اقتصادی، آزمایشی،«فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی» بخورید از ما نیستید. البته برای اینکه سختگیری نکنم باید لبی تر کنیم ولی سر به آب نگذارید. یا باید از شکم گذشت، یا از فرزند باید گذشت، یا از همسر باید گذشت، یا از سود و تجارت باید گذشت، تا نگذریم به جایی نمیرسیم.
خدایا، حالا یک کسی بنشیند. یکوقت تنهایی باشید، یک کاغذ بردارید، تا حالا از چه گذشتید؟ آقا یک فحش داده، خوب بگذر چیزی نیست که. گفته: قرمصاق! تمام شد و رفت. گفته: آدم نفهم! خوب ولش کن دیگر. از یک فحش نمیگذرد. حلالش کن، آقا به شما جسارت کرد، خوب بگذر. «والکاظمین» قاری: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ» (آلعمران/134) کظم غیظ کن، از یک چیزی بگذرید. یک کاغذ بردارید، تا حالا از چه چیزی گذشتید؟ کجا از چه گذشتید؟ گاهی در مباحثه بگو حق با توست. گاهی در انتخابات بگو حق با این است. پزشک بگوید: فلان پزشک از من در این تشخیص بیماری بهتر است. برو نزد فلانی، بگذر و بگو: بلد نیستم. استاد دانشگاهی، بگو: بلد نیستم. معلمی، بگو بلد نیستم. روی منبر آخوند هستی بگو: آقا نمیدانم. قرآن بخوانم، «قل» بگو «ان ادری» پیغمبر به مردم بگو: بلد نیستم. بگو بلد نیستم چرا گیر خودت هستی. تا نگذریم به جایی نمیرسیم.
خدایا تو را به آبروی آنهایی که از جانشان، از همسر و فرزندشان، از مقامشان، از سلامتیشان، از همه چیز گذشتند به آبروی آنهایی که نزد تو آبرو دارند ایمانی به ما بده که آنجایی که باید از هرچه بگذریم، بگذریم. تا حالا آنجایی که باختیم باختههای گذشته ما را ببخش و بیامرز.
1- قرآن، همسران را به چه چیزی تشبیه کرده است؟
1) آینه یکدیگر
2) لباس یکدیگر
3) چشمان یکدیگر
2- در آیه 46 سوره کهف، چه تعبیری درباره مال و ثروت آمده است؟
1) زینت زندگی دنیا
2) آلودگی زندگی دنیا
3) خسارت زندگی دنیا
3- بر اساس قرآن، مؤمنان از خدا چه میخواهند؟
1) نیکی دنیا
2) نیکی آخرت
3) هر دو مورد
4- در آیه 128 سوره نساء، کدام واژه در کنار تقوا آمده است؟
1) صبر و ایستادگی
2) احسان به دیگران
3) اصلاح امور دیگران
5- آیه 107 سوره توبه، به کدام توطئه منافقان اشاره دارد؟
1) ترک مسجد پیامبر
2) ساخت پایگاه در مدینه
3) ساخت مسجد ضرار