تفسیر سوره فلق -8
الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
بحث ما درباره سورههای کوچک بود. سوره فلق را با هم بخوانیم:
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» الفلق/1-5
بگو پناه میبرم به پروردگار، پروردگار فلق(شکافتن)، عدم را با آفریدن میشکافد، سیاهی شب را با سپیدی صبح، دانه را در دل خاک، سنگ را میشکافد از کنار سنگها و چشمهها. . . . . فلق به معنای عام.
پناه میبرم به فلق «مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» از شر آفریدهها. گفتیم درباره شرور؛ یک شرهایی از خودمان است یک شرهایی از دیگران است و یک شرهایی از طبیعت. «شَرِّ مَا خَلَقَ» توشرش ماندیم. ضرب المثلی است میگویند تو شرش ماندیم. چند جلسه تو شر ما خلق هستیم.
خطرات خود، چند جلسه صحبت کردیم: نفس است، علم بی خاصیت است، نداشتن قناعت است، تا جلسه قبل رسیدیم به سوء مدیریت.
1- خطر بی دینی در هنگام مرگ
یکی از خطرات این است: امام کاظم فرمود: (اللهم انی أعوذ بک من العدیله عند الموت) یکی از شرور که مربوط به خودمان هم هست این است که انسان یک مرتبه بر گردد، لحظه مرگ چپه شود. پناه میبرم از چپه شدن دم مرگ. خیلی مسئله مهمی است.
خطر انحراف در لحظه آخر
راجع به آخرت خیلی اسلام دعاها و روایات دارد. ازقرآن بخوانم. قرآن میگوید حضرت یوسف جزء دعاهایش این بود، میگفت «تَوَفَّنِی مُسْلِمًا» یوسف/101 مسلمان بمیرم. بعضی انبیا به بچه هایشان میگفتند سعی کنید با ایمان بمیرید «لَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» البقره/132 جز در راه تسلیم خدا جور دیگری جان ندهید. در خط باشید. چون ممکن است انسان یک عمر درست برود، لحظه آخر یک عملی بکند همه چیز هوا رود. بگذارید قرآن بخوانم. تو قرآن آیاتی داریم میگوید «آمَنُوا» بعد میگوید «ثُمَّ کَفَرُوا» النساء/137 مومن بود کافر شد. قرآن بخوانم؛ «ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ» البقره/64 توخط بود منحرف شد. قرآن بخوانم؛ «ثُمَّ اتَّخَذْتُمْ الْعِجْلَ» البقره/51 این آیات مال بد عاقبتی است. «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» آیه بد عاقبتی است. «ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ» آیه بد عاقبتی است «ثُمَّ اتَّخَذْتُمْ الْعِجْلَ» آیه بد عاقبتی است.
خب، حالا آقای قرائتی ببخشید چه جوری آدم بد عاقبت میشه؟ قرآن گفته. میدانی چرا آدم بد عاقبت میشود؟ گناهها که جمع شد. . . چه طور آدم ور شکست میشود؟ بدهکاریها که زیاد شد آدم فراری میشه. بدهکارها همین طورکه بدهکاریشان روهم زیاد شد فرار میکنند. میگویند فلانی ور شکست شد. در میرود.
قرآن بخوانم «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کَذَّبُوا» الروم/10 عاقبت کسانی که هی رو هم روهم گناه میکنند یک مرتبه تکذیب میکنند. «ثُمَّ کَانَ» الروم/10 بنابراین باید سعی کنیم اگر گناه کردیم فوری یک عبادتی بکنیم. مثل لباس که تا کثیف شد میشویند، اگر این لباس را تا لک برداشت نشستیم، هی کثیف شد کثیف شد بعد دیگر هیچ تاید و هیچ چیزی پاکش نمیکند. . . . همین مواد شوینده دیگر پاک نمیکند یعنی به خوردش رفته است. دیگر پاک نمیشود. مرض را اگر سریع بهش نرسی، دندان را میگویند هر چند ماه یک بار نشان دندانپزشک بدهید نگذارید یک وقت بگوید کار از کار گذشته. بچه را اگر رهایش کنید هر کاری میخواهد میکند جوان اگر هر کاری بخواهد بکند خوب این آزادی تبدیل میشود به این که میگوید من اصلا زن نمیخواهم. چرا ازدواج کنم؟ من آزادم هر وقت خواستم راههای دیگرهم هست، دیگر وقتی ول شد دیگر بر نمیگردد. تمکین نمیکند برای ازدواج.
2- جبران بدیها با نیکیها
سریع برگردیم قرآن بخوانم. میگوید نماز بخوانید اگر این نمازی را خواندی «إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ» هود/114 نماز که خواندی خلافهای قبل ازنماز پاک میشود. به همین خاطر کسی که روزی پنج بار نماز بخواند تشبیه شده به کسی که روزی پنج بار خودش را بشوید. کسی یک روز پنج بار خودش را بشوید دیگر این تو بدنش آلوده نیست. تا خلاف کردیم عذر خواهی کنیم. امام کاظم میفرماید: وقتی میخواهید بخوابید حساب کنید امروز صبح تا حالا چه کردهاید؟ این جا این کلمه را گفتم بد کردم، خدایا بد کردم، (استغفر الله ربی و اتوب الیه). اینجا هم این حرف را نباید میزدم. (استغفر الله ربی و اتوب الیه). اینجا یک کلمه خوبی گفتم. توفیقی پیدا کردم یک کار خوبی انجام دادم. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ». شب به شب(حاسبوا قبل ان تحاسبوا) معنایش این است. یعنی قبل از این که به قیامت بکشد خودتان از خودتان حساب بکشید. داریم اگر کسی خودش از خودش حساب بکشد خدا میگوید این دیگر حساب ندارد چون این در دنیا خودش از خودش حساب کشید چون خودش از خودش حساب کشیدمن دیگر از او حساب نمیکشم. و روایتی داریم اگر غافل شوید از خودتان، خطراتی که انسان از خودش غافل شود.
3- خطر غفلت از استعدادهای خود
غفلت از خود خیلی مهم است. تو قرآن یک کلمه خیلی تندی هست خیلی کلمه تندی است. میگوید «أُوْلَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» الأعراف/179 اینها مثل گاو و الاغند بلکه بدترند بعد میگوید «أُوْلَئِکَ هُمْ الْغَافِلُونَ» غافل است. غفلت از چی؟ غفلت از استعدادها. من چه قدر توان دارم؟ بارها من این را در تلویزیون گفتهام مکرر گفتم که ما فکر میکنیم دو کیلو متر میتوانیم بدویم یک گرگ دنبالمان بکند سی کیلومتر میدویم. یعنی 28 کیلومتر دیگر توان در بدنمان داریم. ما بیش از دیپلم و لیسانس و فوق لیسانسیم. ما علاوه بر این مدارک دانشگاهی و علاوه بر درسهای حوزوی میتوانیم مطالعات اضافه داشته باشیم. فقط باید عنایت داشته باشیم. دقت کنیم که چه میکنیم. خودمان غافل از خودمان شویم. یک کسی را بگویم که غافل نیست. مال همین مشهد است. آیه الله مروارید که از علمای بزرگ مشهد بود خدا رحمتش کند. ایشان به من میگفت با حاج شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح، بودیم. یک تاجری اطراف مشهد، وکیل آباد و طرقبه و عنبرون، میگفت یک تاجری در عنبرون دعوت کردیک روزحالا جمعهای تابستانی هر وقت، تاجری دعوت کرد که به ما یک ناهاری بدهد. آیه الله مروارید میگفت خدمت حاج شیخ عباس قمی رفتیم تا نشستیم حاج شیخ عباس دستمالش را درآورد و کتابش را باز کرد و شروع کرد به نوشتن. تاجر گفت آقا ببین امروز روز مطالعه نیست. امروز آمدهایم استراحت کنیم. حاج شیخ عباس گفت که من سهم امام بخورم برای امام زمان کار نکنم؟ گفت آقا سهم امام نیست من سهم امام را دادهام. این ملک شخصی است من میخواهم امروز یک پذیرایی از شما بکنم. گفت از خدا بگیرم برای خدا کار نکنم؟ شما هر وقت کار داشتی من کتاب را میگذارم، زمین اگر سوالی داشتید جواب میدهم، حرفی خواستید گوش میدهم. من بد اخلاق که نیستم خوش وبش دارم اما وقتی جلسه ساکته بگذارید من یک حدیث بنویسم. هیچی. . . آیه الله مروارید میگفت حتی روز تفریح دست از قلم بر نداشت. یعنی چی؟ این آدمی است که غافل نیست. یعنی لحظات عمرش را. . . . بارها این را شاید از من شنیده باشید که آرایشگاهی، سلمانی، چه میگویند؟ پیرایش. . آرایشگاهی آمد صورت آقا را درست کند لبها تکان میخورد. گفت آقا لبت را نگه دار موی روی لب را قیچی کنم. حضرت فرمود من اگر لبم را نگه دارم یک سبحان الله عقب میافتم. یعنی از ثانیههای عمرم باید استفاده کنم. خیلی آدم از عمرش غافله، از استعدادش غافل است از فقرا غافل است، از دشمن غافل است. گاهی وقتها خودمان سرمان به هم بند است، نمیدانیم دشمن برای ما چه. . گاهی بعضی خانهها گربه زیاددارد این صاحب خانه گربهها را تو گونی میکند ببرد بیندازد تو بیابان. این گربهها تو گونی هی به هم چنگ میزنند، نمیفهمند که این که تو گونیشان کرده کجا میبرد. یعنی گربهها غافلند که طرح برای اینها چیه؟ طرح اینه که شما را ببرند تو بیابان ولی اینها خودشان سرگرمند به هم چنگ میزنند. ما گاهی وقتها غافلیم از این که دشمن چه خطراتی را برای بعضیها پیش بینی کرده، غافل. .
از گناهانمان غافلیم توبه نمیکنیم، از فقرا غافلیم، از دشمن غافلیم، از استعدادها غافلیم. خیلی توان داریم. این مسئله مهمه که انسان از عاقبتش نباید غافل باشد.
4- دعای بزرگان در مورد عاقبت نیک
خدا رحمت کند دوست عزیزی داشتیم تو سازمان تبلیغات بود به نام آقای محمد خانی، رئیس سازمان تبلیغات تهران بود، یک خاطره قشنگی گفت، گفت تو حرم امام رضا سه تا آیت الله دیدم دوتاشان مرحوم شدند یکی آیت الله میرزا جواد آقا کنار حرم است آیت الله مروارید هم یک گوشه حرم است آیت الله فلسفی هم که از علمای بزرگ مشهداست دیدم او هم یک گوشه دیگر است آقای محمد خانی میگفت، به فکرم افتاد بروم به اینها بگویم شما اگر امام رضا بگوید یک دعای مستجاب دارید چه میگویید؟ گفت از تو جمعیت رفتم پهلوی آیت الله تهرانی گفتم آقا اگر خدا به شما بگوید یک دعای مستجاب داری چه میگویید؟ گفت من دعا میکنم با دین بمیرم، عاقبتم به خیر شود. میگفت جمعیت را شکافتیم و رفتیم آن طرف حرم گفتم آقا اگر خدا به شما بگوید یک دعای مستجاب داری چه میگویید گفت عاقبتم به خیر شود. رفتیم آن طرف حرم دیدم سه تا آیت الله سه گوشه حرم سه تاشون یک کلمه گفتند. این کلمه تو ذهن من بود. خود من هم به دوتا عالم رسیدم یکی آیت الله معصومی بود آخوند ملا علی همدانی از بزرگان و هم دورههای امام بود ما خدمتش رسیدیم همدان، گفتیم اگر یک دعای مستجاب داشته باشی چه میگویی؟ گفت دعا میکنم خدا عاقبتم را به خیر کند. خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی هم رسیدم خانهشان، گفتم اگریک دعای مستجاب داشته باشی چه میگویی؟ گفت دعا میکنم خدا عاقبتم را به خیر کند. این چی چیه قصه. چون انسان هیچ به خودش اطمینان ندارد که در یک دقیقه دیگر چه میشود. انسان عوض میشود زیر و رو میشود. « قل أعوذ برب الفلق من شر ما خلق» یکی از شرور که انسان باید پناه ببرد این است که. . . .
5- خطر تکبر و استکبار
یک روایتی برایتان بخوانم. روایت این است: (من یری انّ له فضلاً فهو من المستکبرین) هرکسی که خودش را بهتر بداند مستکبر است، ببینید حدیث چه قدر تند است. (من) یعنی کسی که(یری) یعنی خودش را ببیند(من یری انّ له فضلاً) کسی که ببیند که برای او فضیلتی است، کسی که بگوید من بهترم(فهو من المستکبرین)(فهو) پس او(من المستکبرین) این آدم مستکبری است. امام صادق که این حدیث را فرمود طرف جا خورد، گفت یعنی چه؟ خیلیها خودشان را بهتر میدانند. الان یک زن چادری خودش را بهتر از بی حجاب نمیداند؟ یا آیه الله بهتر از طلبه یا امیروسردار خودش را بهتر از یک سرباز نمیداند؟ تاجر خودش را بهتر از فقیر نمیداند؟ بالاخره آدم. . . یک لیسانسه خودش را بهتر از یک بچه مدرسهای میداند که کلاس ابتدایی است. این چه حدیثی است که شما میفرماییدکه هر که خودش را بهتر بداند مستکبر است؟ آن وقت امام صادق یک خاطره گفت. خاطره، خاطره قرآنی است. گفت: فرعون وقتی معجزه موسی را دید که عصا انداخت و اژدها شد دستور داد همه ساحرهای متخصص را از همه مناطق جمع آوری کردندو آوردند و ساحرها گفتند «أَئِنَّ لَنَا» «إِنَّ لَنَا» عربیهایی که میخوانم قرآنی است الشعراء/41 «أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ» الشعراء/41 اگرما با سحرو جادو موسی را از میدان بیرون کردیم مزدی، سکهای، دلاری، چیزی میآید؟ «أ» یعنی آیا «أَئِنَّ» آیا «أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا» آیا برای ما اجری میدهی؟ «إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ» اگرما غالب شدیم اجری به ما میدهی؟ «قَالَ نَعَمْ» فرعون گفت بله. پول چیه؟ «وَإِنَّکُمْ إِذًا لَمِنْ الْمُقَرَّبِینَ» الشعراء/42شما اصلا از مقربین. . . اصلا کارت سبز بهتان میدهم صاف بیایید تو کاخ. پول چیه؟ اینها را کی گفتند؟ مثلا ساحرها ساعت 8 که میخواستند سحر و جادو کنند وموسی را از را ببرند به نظر خودشان، ساعت 8 چشم داشتند به یک سکه گفتند «أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا» یک مزد میخواهند «قَالَ نَعَمْ» فرعون گفت بله. مزدتون میدهم اصلا کارت سبزهم بهتان میدهم. این ساعت 8 بود. کارها شروع شد اینها عصا و طنابی که داشتند را انداختندو حالا باجیوه و چی چی مخلوط شده بود و با سحر و جادو حرکات خودشان را انجام دادند وحضرت موسی عصا را انداخت و پاشد همه طنابها و عصاها را قورت داد. تا قورت داد قرآن میگوید «فَأُلْقِیَ»، «فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ سَاجِدِینَ» الشعراء/46 یعنی ساحرها سجده کردند.
«قَالُوا آمَنَّا» الشعراء/47 همه گفتند ما ایمان داریم به موسی، به خدای موسی و هارون ایمان داریم. فرعون گفت: من شما را آوردم آبروی موسی را بریزید خودتان به موسی، ایمان آوردید؟ تکه تکهتان میکنم. گفتند «فَاقْضِ» طه/72 یعنی قضاوت کن دستور بده ما را تکه تکه کنند «فَاقْضِ» یعنی قضاوت کن «مَا أَنْتَ قَاضٍ»، «فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ» هرچی که تو قضاوت میکنی بگوقضاوت کنند اصلا بگو ما را تکه تکه کنند تو کسی نیستی تو چی داری فرعون؟ «إِنَّمَا»، «إِنَّمَا» یعنی فقط «تَقْضِی» تو میتوانی قضاوت کنی «هَذِهِ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا» تو فقط تو این دنیا بیشتر نمیتوانی قضاوت کنی. فقط دنیا دست توست. الله اکبر. . . . امام صادق فرمود کسی که ساعت 8 به یک سکه و اجر فرعون چشم داره ساعت 9 کره زمین پهلویش بی ارزش است، به فرعون میگوید تو کسی نیستی تو فقط این دنیا را داری و این دنیا هم ارزش، چی؟ . . . ندارد، حالا. . . امام صادق فرمود آدمی که این طور عاقبتش عوض میشود ساعت 8 سکه پهلویش بزرگ است ساعت 9 کره زمین پهلویش کوچک است آدمی که این طور ایدیولوژیش، تغییر ایدئولوژی میدهد، آدمی که این طور عوض میشود چه حقی داری خودت را بهتر بدانی؟ ولذا صبح اینها ساحر بودند، چاشت ایمان آوردند و شب شهید شدند. این آیه قرآن است. کسی نباید خودش را خوب بداند، من نمیدانم چه میشود؟
قرآن بخوانید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» یکی از شرور این است که انسان بی دین بمیرد. امام کاظم فرمود(أعوذ بک من العدیله عند الموت) در کتاب کافی بابی داریم به نام باب المعارین. معار یعنی عاریه. عاریه یعنی قرضی. معارین یعنی کسانی که دینشان قرضی است. ایمانشان قرضی است یعنی لحظه مرگ بی دین میمیرند.
6- دنیای خوب و بد در قرآن
خوب، حالا چه کنیم که بی دین نمیریم؟ فقط باید به خدا پناه برد. هیچ کس ضامن عاقبت خودش نیست. یکی باید به خدا پناه برد، یکی هم باید با دنیا و علاقههای مفرط. . . دنیا خوبست قرآن بخونم. قرآن به دنیا سه تا لقب داده. گفته دنیا خیر است. «إِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّهُ» البقره/180، (ان ترک مالا الوصیه) اگرکسی خیری خواست وصیت کند منظور از خیر مال است. به دنیا گفته خیر. قرآن به مال دنیا گفته فضل. «فَإِذَا قُضِیَتْ الصَّلَاهُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» الجمعه/10 فضل الله یعنی بروید دنبال تجارت. «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ» الکهف/46 یعنی در این قرآن سه تا لقب دارد دنیا. دنیا خیر است «إِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّهُ» دنیا فضل است. « وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» دنیا زینت است. «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا» الکهف/46پس دنیا بد نیست؟ نه خیر، دنیا خوب است. پس چرا شما میگویید دنیا بد است؟ «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ» العادیات/8 شدتش بد است. «تُحِبُّونَ الْمَالَ» الفجر/20 آدم مال را دوست دارد، اما «حُبًّا جَمًّا» حبا جماش بد است. «لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»ش بد است. «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا» الأعلى/16 میگوید شما چرا دنیا را بر آخرت ترجیح میدهید؟ ترجیح دنیا بر آخرت «حُبًّا جَمًّا»، «لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»، «تُؤْثِرُونَ»؛ آن که بد است این است. اگر کسی علاقه مفرط به دنیا داشته باشد ممکن است بی دین بمیرد. چرا؟ برای اینکه لحظه مردن میبیند زن جداشد، بچه جداشد، اموال جداشد، تمام اموالی که. . . عرض کنم که. . . نهج البلاغه دارد که(اغمض فی حلالها و حرامها) اغماض کرد یعنی چشمش را بست که این چی چیه؟ حلاله یا حرامه همه را گرفت جمع کرد. حالا نگاه میکنه همه اموال را جمع کرده، عقوبتش مال اینه، کیفش مال وارثها جوابش را باید این بدهد لذتش را وارثها. آن وقت میخواهد دنیا را بگیره. وقتی میخواهند دنیا را از او بگیرند جز وز میکند.
یک چیزی به شما بگویم لطیف است گوش دهید. قرآن میگوید «تُؤْتِی»، «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ» آل عمران/26 یعنی ملک را به هر کس بخواهیم میدهیم. در مقابل دادن باید بگوید گرفتن. بده و بگیر. باید بگوید(تاخذ). باید میگوید(تاخذ الملک ممن تشاء) میدهی به هر که بخواهی، میگیری از هر که بخواهی. عوض این که بگوید «تُؤْتِی»، (تاخذ) به جای تاخذ، قرآن میگوید «وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ» چرا عوض تاخذ گفته تنزع؟ پوستی که از گوسفند میکنند را میگویند نزع. چون گرفتنش سخت است دادنش آسان است. یک قاشق چای خوری را به بچه میدهی راحت میگیرد. وقتی میخواهی قاشق را ازش بگیری مقاومت میکند. دستش را پیش میگیرد. یعنی با زور باید ازش گرفت. "تؤتی" یعنی دادن. خدا چیزی را به آدم میدهد آدم میگیرد وقتی. . لحظه مرگ خدا میخواهد بگیرد این مثل پوستی که میخواهی از گوشت جدا کنی جیز و ویز میکند. گاهی کف دست شما میبرد گاهی پشت دست. یک چسب میزنی اینجا، یک چسب هم میزنی انجا روی بریدگیها چسب میزنی. بعدا که این جوش میخوره پوستها به هم میچسبه وقتی میخواهی بکنی از کف دست راحت بر میداری، چون کف دست مو ندارد، نچسبیده کنده میشود. پشت دست این موها به چسب جوش خورده، وقتی میخواهی بکنی جیز و ویز میکند. آدمی که به دنیا بچسبد وقتی میخواهد بمیرد جیز و ویز میکند. میگوید خدایا چرا از من گرفتی؟ با بغض خدا از دنیا میرود. آن وقت بد عاقبت میشود.
دعا کنم؛ خدایا تو را به آبروی هر کس که خوش عاقبت مرده تو را به آبروی هر کس که دوستش داری همه ما را خوش عاقبت کن. در خوش عاقبتی دم افطار دعا کنید.
7- توجه حضرت علی(ع) به سلامت دینی
حالا یک چیزی یادم آمد بگویم. حضرت امیر گفته(أفی سلامه من دینی) چون وقتی عظمت ماه رمضان را پیغمبر میفرمود که(قد اقبل الیکم) ماه رمضانی دارد میآید که نفس کشیدن ثواب سبحان الله داره، چی چی چی. . این را هم به شما بگویم، یک چیزی هست به نام کیمیا که میگویند این کیمیا چیزی است که اگر به مس بزنی. . . طلا میشود. یکی از این کیمیاها اخلاص است. به هر چه بخورد ارزش دارد. یکی از کیمیاها ماه رمضان است. ماه رمضان کیمیاست. به آیهای از قرآن میخورد میشود ختم قرآن، به نفس میخورد نفس میشود سبحان الله. این کیمیاست. این کیمیا را از دست ندهیم. خواب آن عبادت است. افطار دادن چه قدر مهمه. نماز در آن چیه. . . در ماه رمضان داشت پیغمبرسخنرانی میکرد. امیر المومنین پاشد فرمود یارسول الله این ماه رمضان که این قدر خوب است بهترین کار چیه؟ فرمود: ورع و تقوی. بعد پیغمبر گریه کرد گفتند چرا گریه میکنی؟ ما یک سوالی کردیم دیدیم ماه رمضان این قدر خوبه گفتیم بهترین کار چیه؟ فرمودید تقوی. گریه نداشت. گفت چرا. توهمین ماه رمضان یا علی تو را شهید میکنند. حضرت نگفت کی کجا چرا؟ فرمود(أفی سلامه من دینی) آیا دینم سالمه؟ یعنی امیرالمومنین هم سی سال قبل از شهادت که خبر شهادتش را شنید، سی سال قبل گفت(أفی سلامه من دینی) یعنی دینم سالمه وقتی مردم دین خواهم داشت یا نخواهم داشت.
ما این را بلد بودیم از سالهای قبل هم گفتیم. چیزی که تازه کشف کردیم این است که(أفی سلامه من دینی) را سه بار امیرالمومنین پرسیده. یعنی در دو جای دیگر هم امیر المومنین از پیغمبر پرسیده که یا رسول الله من وقتی بمیرم دین خواهم داشت یا دین نخواهم داشت. یعنی امیرالمومنین که امیر مومنین است وبه حق امیرالمومنین است او هم از عاقبت خودش دغدغه دارد. یکی از خطرات این است.
8- خطر همراهی و همکاری با ظالمان
یکی از خطرات ظلم کردن و زیر بار ظلم رفتن است. (اللهم انّی أعوذ بک من ان اَظلم اواُظلم) چه ظلم کنم چه زیر بار ظلم بروم. هر دوش غلط است. هم ظلم کردن. . . ولذا حدیث داریم که ظالم و مظلوم هر دو میروند جهنم. به ظالم میگویند چرا ظلم کردی؟ به مظلوم میگویند چرا زیر بار ظلم رفتی؟
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ» یکی از شرور این است که امام سجاد میفرماید: (اللهم انّی اعوذ بک من انّ عضد ظالما) پناه میبرم که ظالمی را کمک کنم.
شخصی بود به نام صفوان جمال، شترهایی داشت به هارون الرشید اجاره داده بود. امام کاظم فرمود آدم خوبی هستی یک عیب داری آن هم این است که شترت را به هارون اجاره میدهی. گفت اجاره دادم برای سفر مکه. امام فرمود راضی هستی هارون زنده بماند کرایه شما را بدهد؟ گفت بله. گفت همین مقدار که راضی هستی یک ستمگر زنده بماند همین گناه است. حدیث داریم اگر ظالمی دست کرد تو جیبش پول بدهد به شما، اگر همین مقدار دوست داری که این پول را بدهد بعد بمیرد، همین یک ثانیه دو ثانیه ده ثانیه که پول را در میآورد بدهد به شما همین دو سه ثانیهای که راضی باشی ظالم زنده بماند همین دوسه ثانیه گناه است. اگر قلم ظالمی را تیز کنید دوات ظالمی را. . . . . ولذا حدیث داریم(لعن الله غارسها) خدا لعنت کند آن کشاورزی را که انگور میکارد برای این که به شراب فروش بفروشد. (لعن الله غارسها، بایعها، مشتریها، ساقیها. . . . نمیدونم چی چی. .) ده گروه را پیغمبر لعنت کرد که این ده گروه در شراب نقش دارند. کسی که انگور میکارد کسی که شراب میسازد کسی که حمل و نقل میکند کسی که بطریها را میشوید کسی که میریزد کسی که میدهد کسی که میفروشد کسی که دلال است.
کمک به ظلم، کمک به ظلم. ما اگر خواسته باشیم خوش عاقبت باشیم باید تا. . . ببینید تا یادتان هست میتوانید خوشبخت شوید. من یک خاطره از خوش عاقبتی برایتان بگویم دو سه دقیقه طول میکشد.
من یک بار زمان طاغوت آمدم مشهد زیارت، طلبه نویی بودم آیه الله العظمی میلانی مسجد گوهرشاد درسی میداد من هم درس خارج نمیخواندم طلبه نویی بودم منتها خوب چون زوار بودم رفتم تماشای درس ایشان. دیدم آیه الله عظمی میلانی که مرجع مهمی بود آیه الله علامه طباطبایی در این که چه کسی اعلم است میگفت آیت الله میلانی اعلم است خدا همشان را رحمت کند. ایشان گفت حدیث شریف، ماهم خوب حدیث را فهمیدیم منتها او استفادههایی کردو ما رفتیم حدیث را پیدا کردیم. حدیث این است:
9- ضمانت بهشت، برای توبه کننده واقعی
درزمان امام صادق یک شیعه بود در دربار کار میکرد در دربار بنی عباس، یک دلالی گفت تو که شیعه هستی یک بار هم برویم خانه امام صادق. گفت رویم نمیشود، آخر من کارمند طاغوتم حالا بیایم خدمت امام صادق، اصلا امام صادق را هم نمیدهد گفت من وقت میگیرم خلاصه وقت گرفت و این دلالی کرد و این آقا را که در دربار بود برد خانه امام صادق و امام صادق یک نگاهی به این کرد و این نگاه نگاه ولایتی بود. در عمق دل ایشان اثر کرد گفت آقا راستش را بخواهی من عمری است در دربار بودم پولهای حسابی جمع کردهام ولی شیعه شما هستم میشود توبه کنم فرمود توبهات سخت است گفت چیه؟ گفت تمام اموالت که از راه گناه است همه را باید پس بدهی به صاحبش. این ساعت را کی داده این قالی را کی داده این مزرعه را کی داده همه را هرکدام را که صاحبش را میشناسی باید بهش بدهی هر کدام را هم که نمیشناسی من امام صادق به تو اجازه میدهم بدهی به فقرا. گفت آقا حتی لباسهایم، فرمود توبه تو سخته، گفت اگر یک همچین توبهای بکنم چی؟ گفت من امام صادقم ضامنم برای تو بهشت را. این امام صادق و این جلسه مبارک باعث شد این آقا رفت و ازشغلش استعفا داد و اجناس را دادو اموال را دادو حتی لباسهایش را داد و یک لنگ بست و اصلا رفت در خانه نشست. دلال دید عجب کودتایی شد درون این، رفت به رفیقهایش گفت این آمده این طرف، آن طرفی بوده این طرفی شده، حالا ما برویم خانهاش. خلاصه و نمیدانم چه قدر طول کشید. . . تا بالاخره این دلال سر میزد به این آقایی که توبه کرده. یک روز آمد دید دارد میمیرد. گفت حالت چه طور است گفت دقیقههای آخر عمرم است. ای دلالی که من را بردی خانه امام صادق خداجزای خیرت دهد. خداجزای خیرت دهد من را نجات دادی این را دعا کرد و لحظه آخر گفت آقا آقا این امام صادق است به وعده خودش وفا کرد، گفت اگر تو توبه کنی من امام صادق ضامن میشوم برای تو بهشت را. امام صادق بهشت را ضمانت کرد، گفت و نفس آخر را کشید. دلال گفت دویدیم شیعیان را دعوت کردیم، گفتیم بابا این این طرفی است حالا اگر در دربار مرده بود چه قدر دنگ و فنگ داشت یک تشییع جنازهای و مراسمی و باشکوه مراسم کفن و دفن و مراسم را انجان دادیم و بعد از مدتی من رفتم خدمت امام صادق، تادر را زدم قبل از این که امام صادق بگوید کیه، گفت آقایی که مثلا از کوفه آمدی، ما فلان ساعت فلان دقیقه به وعده خودمان وفا کردیم. آن دقیقهای بود که او بالای سرش بوده. آیه الله العظمی میلانی این حدیث را میخواند حالا استفادههایی میکرد برای رد مظالم، برای علم غیب امام، که امام علم غیب داره، برای ارتباطات معنوی، استفادههای زیادی از این حدیث میکرد ازاین چی میفهمیم؟
گاهی اگر آدم خواسته باشد خوش عاقبت باشد باید لقمههای حرام زندگیش را تا یادش هست دربیاورد. یک تحولی باید. . . قرآن هر جا میگوید «تَابُوا» کنارش یک چیزی میگوید همین طور توبه خالی نیست که من دو لیتر گریه کنم «تَابُوا وَأَصْلَحُوا» البقره/160 باید اصلاح کنی کارت را یک جا میگوید «تَابُوا»، «وَبَیَّنُوا» البقره/160 اگر یک چیزی را کتمان کردی حالا بیان کن. توبه با عمل صالح توبه با اصلاح توبه با بیان آنجا که باید بیان کنی کتمان کردی و بیان نکردی.
خدایا تو را به مقام محمد و ال محمد به همه ما حسن عاقبت مرحمت بفرما. اراده و ایمانی بده که هر ضعفی داریم تا هستیم و هوشیاریم این عیبها را اصلاح بکنیم. تمام برکاتی که در ماه رمضان به خوبها میدهی وچیزهایی که برای اولیا مقدر میکنی همه آنها را برای ما مقدر بفرما.
والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته