تفسیر سوره علق -3
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در دو جلسه قبل، سوره علق «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ» العلق/1 را صحبت کردیم، مطالبی هم گفتیم، حالا دنباله این سوره را در این جلسه صحبت میکنیم.
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» العلق/1-5 تا اینجا در دو جلسه صحبت کردیم و خلاصه حرفها این بود. از افتخارات ما این است که اولین فرمان به پیغمبر، فرمان فرهنگی است «اقْرَأْ»، دنیا هم درس میخواند اما « بِاسْمِ رَبّ» نیست، «اقْرَأْ» ما « بِاسْمِ رَبّ» است یعنی علم باید جهت دار باشد. بعد گفتیم که خلقت همه هستی یک کفه، خلقت انسان هم یک کفه. « الَّذِی خَلَقَ» پروردگاری که «خَلَقَ» یعنی همه چیز را آفرید، دو مرتبه گفته « خَلَقَ الْإِنسَانَ» خلقت همه چیز یک کفه، خلقت انسان یک کفه. گفتیم « خَلَقَ مِنْ عَلَقٍ» هست، اینکه انسان از یک خون بسته شده، یک معجزه و پیشگویی علمی بوده در آن زمان، حالا کشف شده، دومرتبه گفتیم «اقْرَأْ»، «اقْرَأْ»، یعنی آدم اول کارش باید کار را تکرار کند، «اقْرَأْ»، «اقْرَأْ»، تکرار شده، بعد گفتیم «رَبُّکَ الْأَکْرَمُ». یک «رَبِّکَ الْکَرِیمِ» الإنفطار/6 سوره دیگر داریم. آنجایی که بحث جسم انسان است خدا میگوید: «بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ» الإنفطار/6-7 یعنی آنجایی که خدا کریم است میگوید جنس تو، جسم تو را آفریدیم، « خَلَقَکَ» جسم را خلق کرد، « سَوَّاکَ» تسویه، استوار کرد، « عَدَلَکَ» تعادل، یعنی آفرینش انسان، تعادل انسان، تنظیم انسان میگوید «رَبِّکَ الْکَرِیمِ» اما راجع به فرهنگ، اسلام نمیگوید کریم، میگوید اکرم، یعنی خداوند نسبت به جسم میگوید کریم، نسبت به فکر میگوید، اکرم.
«الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» که گفتیم هرچه خیر است، بسیاری از خیرها از قلم خوب است، بسیاری از شرها هم از قلم فاسد است. «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» آنوقت بحث قلم و سوگند به قلم در زمان جاهلیت چقدر مهم بوده، آن زمانی که در منطقه هیچ باسوادی نبوده خداوند به قلم قسم خورده، بحث قلم را آورده، بحث کتاب را آورده. « عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» الهاماتی که حتی مخترعین داشتند، جرقههایی که به ذهن آمده، راجع به این حرفهایی زدیم، اما در این جلسه چه میخواهیم بگوییم.
1- خطر طغیان و سرکشی انسان
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، ادامه تفسیر. قرآن میفرماید: «کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى» العلق/6-8 کلمه «کَلَّا» دو تا معنی دارد، یکی نفی و انکار، یعنی اینطور که تو فکر میکنی نیست، یکی هم به معنای «حَقّا»، «حَقّا» یعنی با اینکه میداند خلقتش را ما آفریدیم از خون بسته آفریدیم، چیزی یادش دادیم، با اینکه آفرینشش از ما است، آموزشش از ما است « عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»، «مَا لَمْ یَعْلَمْ» نمیدانست، «عَلَّمَ الْإِنسَانَ» پس ببینید با اینکه «خَلَقَ» با اینکه «عَلّمَ»، « خَلَقَ الْإِنسَانَ»، «عَلَّمَ الْإِنسَانَ» با اینکه هم وجود انسان از خداست هم علم انسان از خداست ولی انسان از این وجودش و از این تحصیلاتش، « إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى»، انسان گردن کلفتی میکند. یعنی به جای قدردانی، چاقو به او بدهی میزند شکم خودمان. « إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى» خدا خیلی گله میکند. در آیات زیاد آیههایی هست که گله میکند خدا، شکایت میکند میگوید بشر، چرا بدمستی میکنی؟ «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ» البلد/8 یک جفت چشم به تو ندادیم، «وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ» البلد/9 لب به تو ندادیم؟ زبان به تو ندادیم؟ «أَلَمْ نَجْعَلْ الْأَرْضَ مِهَادًا» النبأ/6 زمین را برای تو مهد قرار ندادیم؟ هی خدا گفته که اگر آب شور باشد به که میگویی شیرینش کن؟ اگر درختها خشک شود به که میگویی سبزش کن؟ اگر آب به زمین فرو رود به که میگویی چاه بزند آب از درون زمین آب بکشد؟ چون هرچه بکنی به آب نرسی چه میکنی؟
2- توجه به ضعف و فقر، راه دوری از غرور و تکبر
همهاش گفته « أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ» فاطر/15 شما فقیریدگفته بشر، چرا؟ ای انسان، یک خورده راجع به انسان صحبت کنیم؟ «لَمْ یَکُنْ شَیْئًا» الأنفال/53، «لَمْ یَکُنْ شَیْئًا» یعنی بشر تو هیچی نبودی، هیچی نبودی، بعد میگوید «لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا» الإنسان/1، بعدا هم که چیزی شدی، چیزی قابل ذکر نبودی، اول که هیچ هیچی، بعد هم که چیزی شدی چیز به درد بخوری نشدی، قابل ذکر نبودی، «مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ» المرسلات/20 یعنی از آب پست تو آفریده شدی، از نطفه و منی. «مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ»، «مِنْ تُرَابٍ»، «مِنْ نُطْفَهٍ» اینها همه آیه قرآن است، «مِنْ مَنِیٍّ یُمْنَى» القیامه/37، «مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ» الطارق/7 بشر، هیچی نبودی، «لَمْ یَکُنْ شَیْئًا»، «لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا» بودی، قابل ذکر نبودی. آبِ پست، اصلا از خاک بودی، ما صد سال پیش خاک بودیم. مواد غذایی خاک شد گندم، برنج، بابا و ننه این گندم و برنج را خوردند شد نطفه، منتقل شد به رحم، الان شدیم ما. یعنی ما اگر پیچمان را باز کنیم برمی گردیم به طفل، طفل هم میشود نطفه، نطفه هم میشود غذای بابا و ننه، غذای بابا و ننه هم میشود مواد غذایی خاک، مواد غذایی خاک شد میوه و سبزی و اینها. از خاک بودیم. حالا، این سابقه ما است.
«إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى»، انسان طغیان میکند، بعد از این مراحل چند تا «فِی» داریم. «فِی» «فِی»ها چند تاست؟ میگوید «فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ» الزمر/6 در شکم مادرها، «فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ» الزمر/6 در تاریکیهای سه گانه. سه تا روی صورتمان بود، «فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ»، «فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ»، «إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى» انسان طغیان میکند، یادش میرود که «خَلَقَ الْإِنسَانَ» الرحمن/3 یادش میرود «عَلَّمَهُ الْبَیَانَ» الرحمن/4. یک مگس روی صورتش مینشست، توی قنداق که بود، نوزاد که بود نمیتوانست این مگس را بلند کند، حالا دستش جان پیدا کرده، می پرسد: فلسفه نماز چیست؟ صد تا کتاب هم بیشتر نخوانده است، من نمیدانم اگر بشر باسواد بود چه میکرد؟ ما صد تا کتاب میخوانیم لیسانس میشویم، صد و پنجاه تا میخوانیم فوق لیسانس میشویم، دویست تا میخوانیم دکتر میشویم، سیصد تا میخوانیم آیت الله میشویم، یعنی با این صد تا دویست تا کتابها که چیزی نیست که، «خَلَقَ الْإِنسَانَ» آفرینشت از خاک است، «عَلَّمَ الْإِنسَانَ» وجودت، علمت از او است، میگوید «إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى».
3- غنی بودن یا خود را غنی دیدن؟
انسان طغیان میکند. چرا طغیان میکند؟ میگوید «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» العلق/7 نگفته(اَنَ استغنی) ببینید، اگر میگفت(اِنِ استغنی) یعنی اگر انسان پولدار شود طغیان میکند، میگوید «أَنْ رَآهُ» پول عیبی ندارد «رَآهُ» بد است، یعنی غنی شدن خوب است، آدم خودش، خودش را غنی بداند بد است. ببین رهبر خوب است اما امام با اینکه رهبر بود نمیگفت من رهبرم، میگفت به من بگویید خدمتگزار. استاد دانشگاه خوب است که باسواد است اما خوب نیست که بگوید بچهها من باسوادم. این « رَآهُ» خطرناک است. حضرت سلیمان وضع مالیاش خوب بود، ما چند تا پیغمبر پولدار هم داریم، سلیمان پولدار بود، یوسف پولدار بود، اما سلیمان میگفت «رَبِّ» خدایا «قَدْ آتَیْتَنِی»، « آتَیْتَنِی مِنْ الْمُلْکِ» یوسف/101 یعنی این ملک من از تو است «عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ»، «عَلَّمْتَنِی»، «آتَیْتَنِی»، «عَلَّمْتَنِی». اگر انسان بگوید خدا به من داد، خدا یادم داد، اگر هی توجه به خدا کند خوب است، اما اگر نه، خدا چی است؟ مخ من، مغز من، مدیریت من، این هی میزند به کلهاش، اینجا خراب میشود، آن کسی که میزند به کلهاش، کلهاش خراب است. افرادی که مست میشوند قرآن نمونه هایش را گفته. گفته یا پول آدم را مست میکند یا قدرت آدم را مست میکند، برای همهاش هم نمونه گفته، من اینجا نوشتهام.
آنجایی که پول آدم را مست میکند، قارون، قارون میگفت از این پولهایی که خدا به تو داده «أَحْسِنْ»، احسان کن، «أَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» القصص/77، « أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» خدا به تو احسان کرده، خدا به تو داده به مردم هم بده. میگفت خدا نداده خودم زرنگ بودم، «إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی» القصص/78 « عِلْمٍ عِندِی» یعنی من، مدیریت، قاطعیت. پول دست افراد بیفتد میشود قارون. قدرت «أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ» الزخرف/51 فرعون، به مردم میگفت «أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ» نمیبینید حکومت مصر دست من است «وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی» الزخرف/51 نمیبینید از زیر تختم آب جاری است. علم مستی میآورد. «آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا» الأعراف/175 بلعم باعورا را خداوند آیات را به او داد اما مست شد، «فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ» الأعراف/175. اینها ابزار مستی است، باغ و مزرعه آدم را مست میکند یک کسی باغ و مزرعه داشت، دو تا سوت کشید و گفت اینها ابدی است، فکر نمیکنم اینها دیگر از بین بروند، قرآن بخوانم « مَا أَظُنُّ» عربیهایی که میخوانم قرآن است «مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا» الکهف/35 فکر نمیکنم دیگر اینها از بین برود یعنی حالا حالاها من هستم، من دیگر تثبیت شده هستم، من آبرویی دارم که هیچ کس نمیتواند بریزد. اینطور نیست آقا، تا بگویی من، خراب میشود، بگویی من، خراب میشود. «کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» العلق/6-7
4- توجه به آخرت، راه دوری غرور و سرمستی
خوب حالا چه کنیم که مست نشویم؟ بالاخره آدم ضعیف است مثل بچه که قلکش پول میشود هی قلکش را تکان میدهد یک خورده پولش زیاد میشود هی پولهایش را میشمارد «جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ» الهمزه/2 هی پول را هی میشمارد، میگوید اگر یادت باشد «إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى» العلق/8 دوای درد این است که بدانی همه را میگذاری و میروی، اگر آدم بداند این میرود دیگر. . . مثل کارمند بانک، کارمند بانک هیچ وقت مست نمیشود، نمیگوید اوه، چقدر پول است؟ پانصد میلیون امروز صبح تا ظهر گرفتم، بابا مال تو که نیست، فردا هم تو را برمی دارند یک جای دیگر میگذارند، امروز گرفته، فردا میگویند در آن قسمت بایست بده، امروز که میگیری مستی کنی فردا هم باید سکته کنی، نه گرفتنت مستی دارد، نه پس دادنت سکته دارد. مثل کارمند بانک، یک روز در این قسمت بانک میگیرد، فردا رئیس بانک میگوید تو آنجا بایست بده، دادنها و گرفتنها در کارمند بانک اثر ندارد، چرا؟ چون میگوید این پول آمد و فردا میرود، «إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى»، به سوی پروردگارت رجوع میکنی، یعنی همه را میگذاری و میروی. اگربدانیم میگذاریم و میرویم مست نمیشویم.
اگر به یک امام جمعه بگویند شما سه تا خطبه بخوان، شما در این شهر سه خطبه بخوان، شما سه هفته نماز جمعه باش، نه دیگر به فرماندار گیر میدهد نه به بخشدار، میگوید بابا دو تا خطبه میکنیم دیگر چه کار داریم کوچهها اسفالت هست، نیست، کی جریمه شد، اگر ما بدانیم دو تا خطبه میخوانیم گیر نمیدهیم. اگر به معلم گفتند آقا یک ساعت شما اینجا درس بده معلم اصلی مریض است شما یک ساعت اینجا موقت درس بده دیگر معلم موقت نمی گوید، آخه این چه سقفی است چه بخاری است چه. . . بابا یک ساعت درس بده برو دیگر، یعنی اگر ما بدانیم که وِل میکنیم میرویم گیر نمیدهیم. میگوید «إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى».
خوب، غنی بودن کمال است ولی خود را غنی دانستن این زمینه فساد است.
5- هدف از آموزش، تقرّب به خداست
انسان و هستی هدف دارد، آیه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ» میگوید «خَلَقَ الْإِنسَانَ» العلق/2، «عَلَّمَ الْإِنسَانَ» العلق/5، میگوییم خوب هدف چی است؟ قرآن یک هدفی را طی میکند. اول میگوید که «خَلَقَ الْإِنسَانَ»، «عَلَّمَ الْإِنسَانَ»، اینکه انسان را آفریده و به انسان آموزش دادی، میگوید خیلی خوب اینها هدف دارد، «إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى» العلق/8 باید به سمت خدا رجوع کنیم. خوب رجوع به خدا چه کنیم ذخیره بکنیم؟ آخر سوره علق میگویند میدانی آخرش چی است؟ منتهی من مینویسم شما نخوانید اگر بخوانید از آن آیاتی است که سجده واجب دارد، آخر سوره علق میگوید آخر خط این است که باید از راه سجده و قرب به خدا. یعنی اگر گفتم بخوان، اگر گفتم چیزی به تو دادم، هدف آفرینش آخرش باید به سجده بکشد، آموزش، «عَلَّمَ الْإِنسَانَ» آخرش باید به سجده بکشد، توجه به اینکه داریم به سمت خدا میرویم «إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى» رجوع همه به خداست، باید به سجده برویم. یعنی خلاصه مسیر مسیر خدا باشد. از «اقْرَأْ» شروع میشود به سجده خاتمه پیدا میکند. خط را گم نکن «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» البقره/156. مثل نماز، وقتی سرِ نماز میایستی خط گم نشود، رو به کعبه، نگاه به جای سجده، زانوها، دستها، همهاش این طرف.
شما یک گوشت گاوی، شتری میخواهی مصرف کنی، گوشت گوسفند میخواهی مصرف کنی، گوسفند کجا ذبح میشود؟ استرالیا، چین، آن طرف کره زمین هم اگر میخواهد یک گوسفندی ذبح شود اگر بناست سلول بدن شما شود باید قصابش بگوید «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ». چرا؟ برای اینکه چیزی که از آن طرف کره زمین بناست بیاید در بدن شما باید « بِاسْمِ رَبّ» باشد، قصاب اگر «بِاِسْمِ اللَّهِ» نگوید، گوشت گوسفند و شتر و گاو قابل خوردن نیست، بابا آن طرف دنیاست، گاو است، گاو باشد آن طرف دنیاست ولی چون در مسیر بدن شماست باید با «بِاِسْمِ اللَّهِ» باشد. خط گم نشود.
6- خطر منع دیگران از کارهای خیر
خوب برویم سراغ آیه بعد. میفرماید که «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى» العلق/9-10 دیدی کسی را که بنده ما را نهی میکند وقتی نماز میخواند؟ ابوجهل میگفت پیغمبر سجده میکرد، میگفت میروم همینطور که در سجده است چنان لگد میزنم که همان در سجده مخش را میترکانم. پیغمبر در حال سجده بود تا آمد جلویش برگشت، گفتند چرا برگشتی؟ گفت تا رفتم جلو یک آتشی دیدم ترسیدم. «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى». کسی را نباید از نماز بازداشت. اگر برنامههای ما مردم را از نماز بازدارد، خدا نکرده فیلمهایی که پخش میشود در ماه رمضان یا غیر از ماه رمضان، اصلا اگر یک فیلمی یک درسی یک فروشی ما را از بندگی خدا بازدارد آن خطرناک است، خطرناک است.
شراب خیلی ضرر دارد، برای چشم، برای کلیه، برای قلب، برای نسل، برای اعصاب، انواع ضررها دارد شراب، اما قرآن که میگوید شراب نخور میگوید برای اینکه شراب شما را از نماز بازمی دارد، «یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنْ الصَّلَاهِ» المائده/91 از نماز شما را بازمی دارد، حالا اگر مغازه دار مشغول تجارت قالی و بلور و طلا و مشغول در بازار چیزی میفروشد و این تجارت او را از نماز بازداشت، این تجارت هم مثل شراب است، تکرار میکنم توجه کنید چه گفتم، حواستان را جمع کنید چیز مهمی میگویم، قرآن میفرماید شراب با اینکه همه ضررها و بدیها را دارد، اما شراب نخور برای اینکه تو را از نماز بازمی دارد، حالا اگر مهمانی من را از نماز بازداشت، تلفن من را از نماز بازداشت، قلیان و چای و خوش و عیش و تجارت و درس و کلاس دانشگاه من را از نماز بازداشت، این چیزها، هرچیز ما را از نماز بازدارد مثل شراب است. حالا از نظر فقهی نمیگویم حرام است ولی از نظر آثار وضعی خاصیت آن را دارد، خاصیت شراب را دارد. ما باید(قد قامت الصلوه) که گفتند هر کس، بله، یک وقت یک دکتر سرِ عمل جراحی است که اگر ول کند برود نماز بخواند مریض میمیرد، یک جایی است که خطری پیش میآید، آن خطر حسابش جداست، اما اگر خطری پیش نمیآید اول وقت، باید نماز اول وقت بخوانی. «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى» العلق/9-10 نمیگوید « یَنْهَى» کی، مهم نیست کی «یَنْهَى»، نمیگوید « عَبْدًا» کی؟ وگرنه میتوانست بگوید «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى» کَ، به پیغمبر بگوید تو را نهی میکند، قصه برای پیغمبر است اما نگفته پیغمبر تو را از نماز باز میدارد، میگوید « عَبْدًا إِذَا صَلَّى» هرکه میخواهی باش، هرکه باش، آقا یک کسی که غرق شده شما باید بپری نجاتش بدهی، آقا کی است؟ دختر است یا پسر؟ پدرش چه کاره است؟ توی چه خط سیاسی است؟ اه، بگیرش. وقتی یک کسی غرق میشود، آدم در غرق شدن گزینش نمیکند که کی است، هرکه هست باید بگیری. یک کسی که بنده خداست کارش را انجام بده، شما نمیتوانی نهیاش کنی. یک بچه دارد کار خودش را میکند شما چرا سربه سرش میگذاری؟ شاید این قبول شده، ما چه میدانیم؟
من نمیدانم این خاطره را گفتم یا نگفتم، یا اگر گفتم تکراری است یا تکراری نیست، حالا اگر تکراری هم باشد طوری نیست. امام عزیز بنیانگزار جمهوری اسلامی آمد درس بدهد دید یک بچه طلبه نشسته مطالعه میکند، همینطور سرش هم روی کتاب است دارد میخواند، تا امام وارد سالن شد این بچه را دید برگشت، خوب علماء شاگرد امام بودند، گفتند آقا درس بدهید، گفتند این دارد مطالعه میکند، گفتند به او میگوییم بلند شود، این بچه است، گفت باشه بچه باشد، مگر میشود بچه را بلند کرد من جایش نماز بخوانم. یک بچه دو ساله یک جایی در مسجد نشسته باشد بلندش کنی رئیس جمهور هم نماز بخواند، نماز رئیس جمهور هم باطل است. احدی را نمیشود از سر جایش بلند کرد. گفتیم آقا ما صد نفر هستیم این یک نفر، گفتند باشد، گفتیم آقا ما طلبه ملا هستیم این بچه طلبه گفت باشه، گفت آقا هر روز ما میآمدیم این امروز آمده گفت باشد هر روز ما میآمدیم نوبت ما بوده این امروز آمده نوبت او است. گفتند آقا چه کنیم، گفت هیچی، دور حوزه فیضیه قدم بزنید اگر رفت درس میدهیم. گفت ما یک ساعت با امام دور حوض قدم زدیم و اصلا خبر نداشت همینطور دولا شده بود روی کتابش خبر نداشت، و امام آن روز درس را تعطیل کرد، اتفاقا آن روز امام به شاگردان درس داد. فرمود کسی را نمیشود از «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى» العلق/9-10 آیا کسی که مطالعه میکند شما میتوانی جلوی مطالعهاش را بگیری؟ آقا این ختمهایی که در مسجدها میگیریم جایز است؟ مسجد برای نماز خواندن است، شما میآیی فاتحه میگیری برای فامیلت، آنوقت یک کسی میخواهد نماز بخواند میرود مسجد میبیند فاتحه است نمیداند چه کند، آن کسی که کنار خیابان گیج میشود میخواهد نماز بخواند نمیداند چه کند شما مصداق این هستی، بنده هم مصداق این هستم که یک عبدی میخواهد نماز بخواند ما جلوی نمازش را گرفتیم. راننده اتوبوس میگوییم نگه دار، نگه نمیدارد، این راننده هم مصداق این است، بنده میخواهد نماز بخواند نمیتواند. خواستگار برای عروس میآید مادرش میگوید این حالا فعلا دانشگاه است حالا بگذار فعلا درسش را بخواند، به تو چه دانشگاه است. اگر دختر شما شوهر خواسته باشد حق ندارد پدر و مادر خواستگار را رد کند. ازدواج هم مثل نماز است. پیغمبر فرمود من دو تا چیز را دوست دارم، نماز را دوست دارم، ازدواج را هم دوست دارم. چون هم نماز «تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ» العنکبوت/45 انسان را از فحشاء و منکر باز میدارد، هم ازدواج انسان را از فحشاء و منکر بازمی دارد. اگر یک خواستگار برای دختر آمد پدر و مادر رد کند که میخواهم لیسانس بگیرد، اگر این دختر گناه کرد، گناه این دختر به گردن پدر و مادر است. «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى»، یک بندهای که میخواهد در راه خدا برود چرا نهیاش میکنی؟
دختر میخواهد چادری شود، خیلی خوب حالا حجاب اسلامی کافی است مانتو بپوش، بابا اگر میخواهد چادری شود شما چه حقی داری این کار را بکنی؟ حالا اینجا حالا میخواهیم برویم عروسی خواهند گفت امّلی، چه کار داری به دخترت؟ چه کار داری به پسرت؟ اگر یک دختر و پسر میخواهد یک راهی برود پدر و مادر نهیاش کنند، میخواهد مطالعه کند، میخواهد جبهه برود، هر کار خیری که هرکه میخواهد بکند. شوهر میخواهد برود یک کار خیری بکند، البته کار خیر نه یعنی زن دوم، یک کار، آن که شر است بعضی وقتها. شوهر میخواهد برود یک مأموریتی، زن گریه میکند، کودتا میکند، زن میخواهد تحصیل کند، شوهر مانعش میشود. هر کار خیری نمیشود جلوی کسی را گرفت، مگر اینکه فتنه داشته باشد. گاهی وقتها بعضی کارهای خیر فتنه در آن است که این اگر برود این کار را بکند دنبالش یک آفاتی است. «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى» دیدی کسی را که بنده ما در حال نماز است باز میدارد؟ «یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» الأعراف/45، جلوی راه خدا را بازمی دارد.
7- توجه به اوقات نماز در برنامه ریزیها
ما قدر جمهوری اسلامی را نداریم. چه عزیزانی مثل رجاییها، میخواستند نماز بخوانند در زندان کتک میخوردند چرا نماز خواندی. چه عزیزانی در زندان شاه میرفتند نماز بخوانند، در زندان اینها شلاق میخوردند. «أَرَأَیْتَ إِنْ کَانَ عَلَى الْهُدَى» العلق/11 دیدی اگر این بر هدایت بود برایش بهتر نبود؟ «أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى» العلق/12 اگر به جای آن این کار را میکرد بهتر نبود؟ اما برنامه ریزهای ما، خدایا ما را بیامرز. در جمهوری اسلامی هم خیلی از این کارها میشود. پرواز یک جوری میپرد که نماز قربانی میشود. هم مسئولین پرواز هواپیمائی باید حواسشان را جمع کنند هم مسلمانها باید غیرت داشته باشند، سوار نشوند، سوار نشوند. آقا پنج دقیقه دیگر به اذان است، پنج دقیقه صبر کنید ما نماز بخوانیم سوار شویم. نه آقا کامپیوتر نشان داد، گور پدر کامپیوتر. من روز قیامت اگر گفتند چرا نماز نخواندی نمیتوانم بگویم کامپیوتر. پروازها یک جوری است که «یَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى»، پروازها، برنامههای پرواز. اتوبوسها، بسیاری از برنامههایی که برنامه ریزان ما میکنند اگر توجه به نماز خدای نکرده نکنند، غافل باشد گناه دارد، اگر عمد باشد که خیلی خطرناک است، عمد که نیست انشاءالله. در جمهوری اسلامی خلافکاری عمد، نادرند که بدانند گناه است و گناه کند، حالا اینطور برایش مهم نیست. میگوید خیلی خوب حالا نشسته نماز بخوانید. «أَرَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى» العلق/13 بعد قرآن میگوید که آیات دیگر میفرماید که «کَلَّا لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ» العلق/15 اگر این آقایانی که گردن کلفتی میکنند، طغیان میکند یک، بندگان ما را از راه خدا باز میدارد دو، حتی گاهی خواهر اول مانع خواهر دوم میشود. من نامه داشتم از بعضی از خانمها که آقای قرائتی، من دختری هستم جوان میخواهم ازدواج کنم، خواهر جلوی من ازدواج نمیکند او راه بندان کرده برای من، مثلا میشود این کار را بکند، این «یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» الأعراف/45 است، «یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» است، پسر اول داماد نمیشود راه بندان کرده برای برادر دیگر «یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» است.
8- قهر و کیفر سخت الهی برای سرکشان
«کَلَّا لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ» اگر این افراد متجاوز دست برندارند، اگر از کار خلافشان دست برندارند، «لَنَسْفَعَ بِالنَّاصِیَهِ» العلق/15 موی پیشانیشان را به سوی عذاب میکشیم. اگر دست برندارند، مثل اینکه میگوییم یقهاش را میگیریم، مثل این که در فارسی میگوییم یقهاش را گرفتیم، «لَنَسْفَعَ بِالنَّاصِیَهِ» در عربی میگویند «نَّاصِیَهِ»اش را میگیریم، اصلا اینجا را که گرفتی ذلیل میشود طرف. «نَاصِیَهٍ کَاذِبَهٍ خَاطِئَهٍ» العلق/16 موی پیشانی کسی که اهل تکذیب است، خطاکار است، یعنی وقتی میخواهی بگویی جریمهاش بکنند بگو، میدانی چرا جریمهاش میکنیم؟ « خَاطِئَهٍ» خطاکار است، « کَاذِبَهٍ» دروغگو است، «فَلْیَدْعُ نَادِیَه» العلق/17 این آقایانی که دست به کار میزنند معلوم میشود که پشت پرده یک قدرتی دارند. یک کسی اینها را کیش کیش میکند، آن گروهی که در مجلس کیش کیش میکنند میگویند « نَادِیَ». « نَادِیَ» یعنی جلسه پشتی، جلسه مشورتی. «فَلْیَدْعُ نَادِیَه» این آقا آن رفیقهای پشت پرده را دعوت کند بگوید آن وقتی که قهرمان آمد میتوانند رفیقهای پشت پرده کمکش کنند؟
صدام را کیش کیش کردند به ما حمله کرد، حالا کدام کشور صدام را حمایت میکند؟ دیدی صدام را کیش کیش کردند به ما حمله کرد بعد ولش کردند. دیدی شاه در شکنجه هایش چقدر بچه حزب اللهی را اذیت کرد، دیدی همه قدرتها نتوانستند شاه را حفظ کنند. «فَلْیَدْعُ نَادِیَه» آن گروه پشت پرده مشورتی بیایند ببینیم کمک میتوانند بکنند یا نه؟ قهر خدا که آمد هیچ کس به درد هیچ کس نمیتواند بخورد. «سَنَدْعُ الزَّبَانِیَهَ» العلق/18 یک مثل هست میگویند کلوخ انداز را پاداش سنگ است، او به گروهش بگوید بیا، «فَلْیَدْعُ نَادِیَه»، «سَنَدْعُ الزَّبَانِیَهَ» ما هم به مأموران جهنم میگوییم بیایند. یارانش را بخواهد، ما هم مأموران شکنجه دوزخ را میخواهیم تا ببینیم کدامها قویترند. او فکر میکند گروه دارد خدا هم لشکر دارد. آیه آخر را هم که نمیتوانم بخوانم، چون اگر بخوانم سجده واجب دارد. خلاصه این سوره چی است؟
«اقْرَأْ» اولین فرمان، فرمان فرهنگی است. دین ما از امتیازاتش این است که با آیه فرهنگی شروع شد منتهی فرهنگی که «بِاسْمِ رَبّ» باشد، دنیا فرهنگ و دانشگاه دارد منتهی «بِاسْمِ رَبّ» نیست. فرهنگ ما فرهنگی است که آخرش به سجده و قرب به خدا ختم میشود. تحصیلاتی که آدم باسواد شود اما تواضع و ادب و عبودیتش زیاد نشود این علم، علم نیست. (ثمره العلم العبودیه) نتیجه تحصیل بندگی خداست. اگر باسواد شدی از مسجد کنار رفتی، از حزب اللهیها کنار رفتی، این سواد، سواد مفید نیست. «اقْرَأْ»ای که آخرش به سجده بخورد ارزش دارد. بشر تو خلق شدی، بشر، آموزشت از خداست، خلقتت از خداست، خدا با صفات اکرمی به تو عنایت کرد، حالا که اینطور شد خودت را غنی نبین، اگر خودت را غنی ببینی دست به طغیان میزنی. ببین از یوسف یاد بگیر. یوسف پول داشت، مست نشد، گفت «آتَیْتَنِی» تو به من دادی، علم داشت گفت «عَلَّمْتَنِی»، قدرت داشت گفت «آتَیْتَنِی». مثل قارون نباش که میگوید پولها از مخ من است، مثل فرعون نباش که میگوید زورها از حکومت من است. هر که هرچیز دارد از خودش نداند، هرچیز داریم از خدا داریم.
خدایا، ما را از غافلین قرار مده. نعمتی که سبب طغیان و غفلت ما میشود به ما نده. روحی به ما بده که هیچ نعمتی ما را از تو غافل نکند. «اقْرَأْ» ما، قرائت و تحصیلات ما، مسیر تحصیلاتمان را، مسیر آموزش و پرورش و دانشگاه و حوزه ما را، مسیرش را، مسیر قرب به خودت قرار بده. کسانی که این بستر را برای ما فراهم کردند، خدایا روحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خونها و خدماتشان قرار بده.
والسلام علیکم و رحمه الله